‌‌ ‌یادی از گذشته های جنگ


‌‌‌پاییز ١٣٦٦، خلیج فارس‌
‌‌اكنون ما در آغاز مرحله‌ی تازه‌ای از سیر تكاملی انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم. به‌راستی اگر آمریكا در خلیج‌فارس حضور نمي‌یافت، چگونه ممكن بود كه ما نیروهای خویش را با این شتاب و بدین گستردگی سازماندهی كنیم و در فاصله‌ای بسیار كوتاه به تجربیاتی اینچنین ارزشمند در نبرد دریایی دست یابیم؟ انقلاب اسلامی به عنوان یگانه مظهر حق در جهان امروز، تنها در نبرد رو در رو با باطل است كه به تمامیت مي‌رسد و اینچنین، رو در رویی ما با آمریكا به عنوان مظهر بزرگ شیطان اجتناب‌ناپذیر و حتمی است. اگرچه هنوز شیطان بزرگ بر این قصد نیست كه پای در عرصه‌ی آن نبرد سرنوشت بگذارد، اما به هر تقدیر، مبارزه‌ی كنونی ما با آمریكا در خلیج‌فارس مبین این حقیقت است كه نور انقلاب اسلامی با سرعتی بسا بیش‌تر از آنچه بتوان تصور كرد، پهنه‌ی سیاه شب جاهلیت را تسخیر مي‌كند و پیش مي‌رود. وقتی انقلاب اسلامی توانسته است تنها در مدت نه سال، از زمستان سال ١٣٥٧ تاكنون، به مرحله‌ای از تكامل خویش دست یابد كه آمریكا را به دخالت نظامی وادار كند، چه بسا كه صیرورت انقلاب خیلی زودتر از آنچه ما انتظار داریم به مراحل انتهایی رشد و تمامیت خویش نزدیك شود. اكنون در جست‌وجوی حقیقت تاریخی انقلاب، شایسته است كه یك بار دیگر از این نظرگاه تازه به گذشته‌ها بنگریم و ببینیم ریشه‌ی این شجره‌ی طیبه، به مصداق قرآني‌اش _ «تؤتی اكلها كل حین»(١) _ در كدام خاكِ بارور روییده است.

گذشته‌ها محل تحقق اراده‌ی آفریدگار و مظهر و مجلای سنت‌های تغییرناپذیر آفرینش است و اینچنین، در جست‌وجوی فردا، چه چیز بهتر از آنكه در گذشته‌ها نظر كنیم و حقیقت خود را در این آیینه‌ی عبرت بیابیم؟

‌‌بهمن‌ماه ١٣٥٩، سوسنگرد

‌‌بیش از پنج ماه از آغاز جنگ نمي‌گذرد و سوسنگرد هنوز در محاصره‌ی دشمن است. نظام جمهوری اسلامی هنوز فلق بامدادی خویش را سپری نكرده و حاكمیت بني‌صدر و اصحابش، آخرین پرده‌ی تاریكی است كه از سلطه‌ی شب بر جای مانده است. فضای آشفته‌ای كه بلواهای سیاسی بني‌صدر و منافقین در كشور آفریده، طعمه‌ی طمعی است كه صدام را به دام جنگ با نظام جمهوری اسلامی كشانده است. اگرچه صدام شكار طمع خویش است، اما ورای این‌همه، خداست كه اراده كرده است تا از طریق این رو در رویی، ماهیت اسلامی انقلاب را به كمال برساند و حقیقت آن را در پهنه‌ی كره‌ی زمین ظاهر كند.

اكنون دویست نفر از برادران سپاه و بسیج مساجد با فرماندهی برادر اسحاق عزیزی و علیرضا نوری گردانی را به نام شهید حسین علم الهدی تشكیل داده‌اند تا در عملیاتی كه همین دو برادر طراح آن هستند شركت كنند. پل قدیمی رودخانه‌ی سوسنگرد منهدم شده است و ما بعد از مدت‌ها كه با كلك‌های چوبی رفت و آمد مي‌كردیم، پل تازه‌ای را با تیرهای چوبی، طناب و كابل‌های قطور فلزی ساخته‌ایم و بر رودخانه نصب كرده‌ایم.
كانال‌هایی كه با مرارت بسیار حفر شده است از حاشیه‌ی رودخانه‌ی سوسنگرد آغاز مي‌شود و قرار است كه به چهار نقطه‌ی مشخص از اردوی دشمن ختم شود. هنوز حفر كانال‌ها به اتمام نرسیده است و برادران شبانه‌روز تلاش مي‌كنند تا كار را برای اواخر اسفند به پایان برسانند. اگر چشم عنایت خدا با ما باشد و این عملیات پیروزمندانه انجام شود، امت حزب‌الله عیدی خوبی خواهند گرفت.

روزها و روزها، یك كار مداومِ یكنواخت و بسیار دشوار. اگر انسان آفاق لایتناهای امیدبخش آن سوی وجود محدود خویش را در نیابد، هرگز نخواهد توانست این‌همه صبورانه، روزها و روزها، تنها كلنگ بزند و خاك‌ها را با بیل بیرون بریزد و بعد باز هم كلنگ بزند و آن‌گاه خاك‌ها را بیرون بریزد و باز هم...

آنچه به انسان استقامت و صبر مي‌بخشد رضایت خداست. رضایت خدا نیز در رضایت امام است. تصور رضایت او، آفتاب بي‌غروبی است كه بر آفاق وجود ما مي‌تابد. خستگی و دلمردگی، انجماد است و زمستان را در این دیار راهی نیست.

اكنون نزدیك به یك ماه از آخرین تهاجم ما به نیروهای متجاوز دشمن در هویزه مي‌گذرد. این تهاجم ناموفق بار دیگر نشان داد كه ما با شیوه‌های كلاسیك جنگ نمي‌توانیم دشمن را از مواضع اشغالی به عقب برانیم. ما از تاریخ صدر اسلام آموخته‌ایم كه حقیقت ارتش مكتبی در بسیج عمومی مردم تحقق مي‌یابد. امام و مردم، دو كانون اصلی عهد و پیمانی هستند كه مفهوم ولایت را محقق مي‌دارد. با ولایت فقهای حائز شرایط، این عهد به امام معصوم منتهی مي‌گردد و اینچنین، حكومت عدل در زمان غیبت امام معصوم، اما در ظل ولایت او تشكیل مي‌شود. اكنون بزرگ‌ترین مانعی كه در برابر تحقق این امر وجود دارد بني‌صدر است. او به‌شدت از حضور مردم در جنگ و تحقق معیارهای مكتبی در ارتش جلوگیری مي‌كند و نمي‌خواهد اجازه دهد كه ما شیوه‌های جدیدی را، خلاف روش‌های شناخته‌شده‌ی كلاسیك، تجربه كنیم.

ویرانه‌های شهر سوسنگرد بعد از ماه‌ها غربت و تنهایی بار دیگر انس حضور یافته‌اند و آشنایانی همنوای خویش را در كوچه‌ها و خیابان‌ها و خانه‌های متروك باز پذیرفته‌اند. عالم همه آكنده از ذكر حق است و اگر انسان با این ذكر همنوایی كند، غربت‌ها از میان بر مي‌خیزد و در و دیوار همچون ستون حنانه با او انس مي‌گیرد.

كانال ادامه پیدا مي‌كند، چندین رشته مي‌شود، از زیر خیابان‌ها و از درون خانه‌های متروك مي‌گذرد، از كنار نخلستان رد مي‌شود و پشت خانه‌های آن سوی شهر سر در مي‌آورد؛ اثری كه في‌نفسه از آن انگیزه‌ی عظیمی كاشفیت دارد كه ما را بدین‌جا كشانده است. وقتی از آن نقب زیر خیابان بیرون بیاییم، به گروهی دیگر از برادران بر خواهیم خورد كه در كمال صبر و سكوت كلنگ مي‌زنند و با بیل خاك‌ها را بیرون مي‌ریزند و كانال را به سوی اردوی دشمن ادامه مي‌دهند. برادر دیده‌ور و برادر توانا نیز در میان آنها هستند. دیده‌ور كلنگ را به كناری مي‌گذارد و همراه ما به راه مي‌افتد.

‌‌ ‌شهید دیده‌ور از چاه آب مي‌كشد و به اعضای گروه فیلمبرداری تعارف مي‌كند.

‌‌اگر مي‌دانستیم كه آن آب را از دست یك شهید مي‌نوشیم، شاید مزه‌ی شور آن را احساس نمي‌كردیم. اما اینچنین نبود و برای آنان كه معنای حیات دنیایی خویش را در آب لوله‌كشی و برق و تلفن و پارك و سینما و غفلت‌كده‌های تاریك و روشن كنار خیابان‌های شهر مي‌بینند، شاید اصلاً این سخن مفهوم نیفتد.

از چاه كه بگذری، كانال از سوراخی در دل یك دیوار به حیاط یك خانه‌ی ویران منتهی مي‌گردد كه در كنار آن یك سه‌چرخه‌ی بچه‌گانه افتاده است. اما چه جای تأسف؟ عمری كه در مبارزه با باطل صرف نشود به هیچ نمي‌ارزد.

باید در حاشیه‌ی این خاطرات اضافه كنیم كه اكنون برادر عزیزی، برادر دیده‌ور و برادر توانا شهید شده‌اند و خون آنها در شریان‌های فاتحان طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس جریان یافته است. برادر دیده‌ور در روز عملیات، برادر عزیزی یك هفته بعد و برادر توانا نمي‌دانم و برادر نوری شش سال بعد در عملیات كربلای پنج. كمی آن‌طرف‌تر به یكی از مقرهای دیده‌بانی خواهیم رسید و در آنجا برادر صبوری را خواهیم دید. او هم یكی از آن هفتاد و دو نفری است كه همراه با برادر علیرضا نوری از بسیج راه آهن آمده‌اند. باز هم در حاشیه‌ی این خاطرات باید افزود برادر صبوری نیز اكنون به خیل شهدا پیوسته است، اگرچه بار خونخواهی او هنوز بر گردن ماست.

در اینجا دیگر آن‌همه به دشمن نزدیك هستیم كه برای آنكه صدایمان را نشنوند باید آهسته سخن بگوییم. اگر علف‌ها را كنار بزنی، كلاهك تانك‌های دشمن را نیز در یك‌صد متری و یا حتی نزدیك‌تر خواهی دید. در اینجا بچه‌ها مشغول كندن انباری هستند كه تسلیحات مورد نیاز برای عملیات را در آن پنهان كنند. آنها سعی كرده‌اند كه این انبار را حتی المقدور نزدیك‌تر به جبهه‌ی دشمن حفر كنند تا در روز عملیات به طور كامل در دسترس قرار داشته باشد.

‌‌بیست و پنجم اسفند ١٣٥٩، روز قبل از عملیات‌
‌‌چگونه مي‌توان از این لحظات سخن گفت؟ فردا ساعت هفت و نیم صبح عملیات آغاز خواهد شد.

بچه‌ها در جریان شناسایي‌ها دریافته بودند كه نیروهای دشمن از خوف شبیخون تا صبح نگهبانی مي‌دهند، اما با روشن شدن هوا مي‌خوابند و نگهباني‌ها سست مي‌شود. تاریكی شب همواره به مثابه پوششی استتاری به كمك رزمندگان اسلام مي‌آمد، اما این بار آنها مي‌خواستند به خلاف عادت در روشنایی روز حمله كنند. فردا چه خواهد شد؟ عجیب نیست اگر امروز گاه و بیگاه كسی را یافتی كه در خلوتكده‌ی درونش دل به تنهایی سپرده و در اندیشه‌ی فردا به نقطه‌ای در منظر خیال خویش خیره شده است. در این شش ماهی كه از آغاز جنگ تحمیلی گذشته، این نخستین باری است كه رزمندگان اسلام قصد دارند سنت‌های كلاسیك نبرد را در هم بشكنند و دویست تكور، تنها با سلاح‌های سبك و آرپي‌جی به قلب سپاه دشمن هجوم آورند. فردا چه خواهد شد؟

غروب‌هنگام برادر عزیزی، فرمانده عملیات، و برادر نوری، مسئول ستاد گردان، به قرارگاه‌های مختلف سر مي‌كشند و بچه‌ها را توجیه مي‌كنند. شش سال بعد شهید عزیز علیرضا نوری، قائم‌مقام لشكر ٢٧، در موقعیتی به شهادت رسید كه قبلاً دست راستش را در عملیات والفجر یك تقدیم سیدالشهدا(ع) كرده بود.

‌‌‌ ‌شهید دیده‌ور به شهید نوری خیره مي‌نگرد و به حرف‌های او گوش مي‌دهد.

‌‌فردا چه خواهد شد؟ تو گویی برادر سید محمدجواد دیده‌ور، در منظر فردا، چشم به خورشیدی دوخته است كه به پیشواز او خواهد آمد.

صبح روز بعد
‌‌روز بیست و ششم اسفند، ساعت هفت و نیم صبح عملیات آغاز شد. فرماندهی عملیات از یك‌صد متری جبهه و از درون خانه‌ی ویرانه‌ای كه گلوله‌های توپ و خمپاره، دیوارها و سقف آن را جای جای سوراخ كرده بودند، انجام مي‌شد. برادر عزیزی و برادر نوری از بالای یك نردبان چوبی، با دوربین همه‌ی منطقه را زیر نظر داشتند و عملیات را رهبری مي‌كردند. دشمن غافلگیر شد و عملیات با سرعت غیرقابل تصوری با پیروزی به نتیجه رسید. دشمن با از دست دادن یك گردان تانك و یك گردان مكانیزه به عقب نشست و طرح دقیقاً اجرا شد.

‌‌‌ ‌تصویری از امام كه مشت خود را گره كرده، روی دیوار دیده مي‌شود.

‌‌مشت گره‌كرده‌ی حضرت امام، دلیل راه ما و تمثیلی است كه به‌خوبی از عهده‌ی بیان راه آینده‌ی ما بر مي‌آید. تمامیت انقلاب اسلامی، به عنوان تنها مظهر حق در سراسر كره‌ی زمین، در رو در رویی كامل با مظاهر شیطان است و این همان راهی است كه انبیا و پیروان آنها از آغاز تاریخ زندگی انسان بر سیاره‌ی زمین تاكنون پیموده‌اند.

وقتی ما خود را به منطقه‌ی عملیات رساندیم، بچه‌ها از میان دود و آتشی كه سراسر جبهه‌ی نبرد را فرا گرفته بود پیروزمندانه باز مي‌گشتند. این عملیات اگرچه ظاهراً در برابر فتوحات بعدی بسیار كوچك مي‌نماید، اما هسته‌ی نخستین شیوه‌ی معمولی است كه ما در عملیات‌های بعدی اتخاذ كرده‌ایم، شیوه‌ای كه حزب‌الله را به عنوان مظهر قدرت خدا در كره‌ی زمین به بزرگ‌ترین قدرت جهان تبدیل كرد.

حزب‌الله كیست؟ حزب‌ا مؤ‌منی است كه در پیوند با حبل المتین ولایت معصوم قرار داشته باشد. حزب‌الله مؤ‌منی است كه در ظل ولایت معصوم، خود اهلیت خلیفة‌اللهی یافته و برای اقامه‌ی عدل در كره‌ی زمین قیام كرده است. تولا و تبر‌ا صفتی اصلی است كه خداوند حزب‌الله را بدان ستوده است: «اشد‌أ علی الكفار رحمأ بینهم.»(2) حزب‌الله مؤ‌منی اهل اطاعت است، به امام عشق مي‌ورزد و از دشمن او بیزار است و همه‌ی عمر خویش را وقف جهاد فی سبیل الله كرده است.

رزمندگان پیروز به سوسنگرد باز مي‌گردند در حالی كه باهم دعای فتح مكه را مي‌خوانند: لا اله الا الله، الهاً واحداً و نحن له مسلمون...

‌‌دعای فتح مكه نشانه‌ی پیوندی است كه بین ما و تاریخ صدر اسلام وجود دارد. اگر این پیوند حفظ شود، ما نیز هسته‌ی نخستین تمدنی خواهیم شد كه همه‌ی جهان را تسخیر خواهد كرد و زمینه‌ی ظهور دولت جهانی عدل را فراهم خواهد آورد.

برادر نهاوندی با اشتیاق بچه‌ها را مي‌بوسید و قربان صدقه‌ی سربازان اسلام مي‌رفت. آنها به‌راستی سربازان اسلام هستند و این عصر، آغاز تاریخ بعثت دیگرباره‌ی انسان است.

‌‌هفت سال بعد

برادر نهاوندی پای میز مونتاژ تصاویر عملیات امام مهدی را در مونیتور نگاه مي‌كند.

‌‌اكنون برادر نهاوندی بعد از هفت سال كه از عملیات امام مهدی مي‌گذرد، یك بار دیگر به گذشته‌ها مي‌نگرد تا در این آیینه‌ی عبرت، ما را نسبت به جایگاه و تعهد تاریخی خویش متذكر سازد.

پی نوشت ها:
١. ابراهیم / ٢٥
2. فتح / ٢٩

 

Logo
https://old.aviny.com/article/aviny/Chapters/Matnefilm/part_4/Yadi.aspx?&mode=print