دروازهیقرآن
از سحرگاه روز پیش از عملیات تا شب، هنوز راه بسیاری در پیش روی مانده است كه
باید طی شود. آه خدایا، آیا دل بیقرار آنها طاقت خواهد آورد و پیشاپیش قفس تنگ
سینهشان را در اشتیاق شهود لقای خدا نخواهد درید؟ چگونه ممكن است؟ یكایك ضربههای
قلب مشتاقشان در آسمان سینهی فراخشان میپیچد و در ملكوت انعكاس مییابد و روحشان
را به ساحت پر وله شوق میكشاند.
آه برادر، آیا میدانی این راه كه میسپری صراطی است كه از متن جهنم به سوی بهشت
میرود؟ صراط دوتاست و آن صراط بعد از مرگ، حقیقت همین صراطی است كه در عوالم دنیا
میسپری.
آنجا در مغربزمین، جهنمِ خور و خواب و خشم و شهوت است و در اینجا، در زیر همان
آسمان، این كوهها و صخرهها و دشتها قدمگاه امتی است كه نور ولایت آل محمد از
فاصلهی قرنها تاریخ بر آینهی فطرتش تابیده است و او در پرتو این نور، كه نور
الانوار حق است، صراط مستقیم را باز یافته و بر باریكهای باریكتر از مو و تیزتر
از شمشیر، به سوی منتهای خویش، كه بهشت لقای خدا و مقام رضوان اوست، راه میسپرد.
برای شناختن این امت باید جایگاه آنان را در مجموعهی تاریخ نگریست و آنان را با
دیگر اقوامی كه بر كرهی ارض زیست میكنند قیاس كرد؛ و بهراستی چقدر نتیجهی این
قیاس حیرتانگیز است!
آیا هنوز هم كسی بر سیارهی زمین مانده است كه این جنگ را با عینك تفسیر و
تحلیلهای رایج سیاست پرفریب روز بنگرد و از پیوند مستقیم این نبرد با تاریخ انبیا
و نهضتهای دینی غافل مانده باشد؟ چگونه نور ولایت از فاصلهی قرنها تاریخ بر
آیینهی فطرتشان تابیده و آنان را تفسیر عینی «فتلقی آدم من ربه كلمات فتاب علیه»(1)
قرار داده است؟ آنان آغازگر عصر توبهی بشریت هستند و طلیعهدار نهضتی كه به
اقامهی جهانی قسط و عدل و دولت كریمهی آل محمد منتهی خواهد شد. آنان اهل شكر و
قناعتند و پیامشان اطاعت است.
راهیان طریق ولایت، روزِ انتظار را به سوی شب تحقق وعدههای خدا طی میكنند و از
میان سنگلاخهای منطقهی كوهستانی عملیات خود را به خط میرسانند. كدام پناهی از
پناه حضرت امام زمان امنتر و محكمتر، و كدام سایهای از سایهی قرآن گستردهتر؟
همهی كائنات در سایهی قرآن وجود یافته است و ولایت كون و مكان به اذنا در كف
صاحب این امر است. «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق.»(2)
همهی نقطهی تمایز سپاه حق در همینجاست و از همینجاست كه این نهضت از شرق و غرب
و تاریخ و جغرافیا متمایز میگردد و با صدر اسلام پیوند مییابد و به نور ولایت
بیزمان و هر زمان آل محمد متصل میگردد و بر شرق و غرب عالم احاطه مییابد. آیا
شما از دیدن فرماندهان لشكر حق به یاد اسامة بن زید نمیافتید؟
چند بسیجی در حال برپا كردن دروازه قرآن هستند. مقوای بزرگی را بر دروازه
میآویزند كه روی آن نوشته شده است «كربلا، ما میآییم».
«كربلا، ما میآییم». بچههای تبلیغات لشكر سیدالشهدا (ع) دروازه قرآن را بر
میافرازند و همه چیز را برای ساعت اعزام سپاهیان رسول خدا آماده میسازند.
بچهها در كنار رودخانه، در پناه صخرهها و لا به لای نیزارها، آخرین ساعات روز را
به سوی شبِ انتظار طی میكنند. ماسكهایشان را امتحان میكنند، قرآن میخوانند، نان
و پنیر میخورند و هر چه به شب نزدیكتر میشوند، تپش قلبهای مشتاقشان بیشتر
میشود و احساس انتظاری بسیار خوش و لذتبخش بر جانشان مستولی میگردد.
اگر نتوان در وصیتنامه نوشتن، عكس گرفتن و خوابیدنشان شدت اتصال آنان را با كانون
نور ولایت تشخیص داد، وقتی كه در كمال صدق و خلوص از حب محمد و آل محمد و به یاد
غربت اهل حق اشك میریزند، این اتصال به طور كامل متجلی است. همین گریههاست كه
آنان را با محبوبشان میپیوندد و همین پیوند است كه آنان را آنچنان در صراط ولایت
استوار میدارد كه هیچ نیرویی نمیتواند از طی طریق بازشان دارد.
راهیان طریق ولایت، اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا (ع) روز انتظار را به سوی شب تحقق
وعدههای خدا طی میكنند و از میان سنگلاخهای منطقهی كوهستانی عملیات خود را به
خط میرسانند تا انتقام خون سیدالشهدا را باز گیرند. آنان آغازگر عصر توبهی بشریت
هستند و طلیعهدار نهضتی كه به اقامهی جهانی قسط و عدل و دولت كریمهی آل محمد
منتهی خواهد شد.
پی نوشتها
1. بقره / ٣٧
2. اسرا / ٨٦