سربازان امام زمان
شب عمليات والفجر
هشت
اينان جنود خدا و مجاري تحقق ارادهي حق در سيارهي
زمين هستند و بار ديگر، زمان در انتظار واقعهاي عظيم
است. آنها خود را به پناه حق ميسپارند و پاي در
عرصهاي ميگذارند كه عرصهي تحقق بزرگترين واقعهي
تاريخ است. شب حمله، شب داخل شدن در سفينة النجاة
سيدالشهداست كه هر كه در آن داخل شود نجات مييابد و
هر كه باز ماند، در طوفان سهمگين هلاكت غرق ميشود.
صبح روز بعد
شب حادثه سپري شده است و دعاي شبانهي امام چتر نصرتي
است كه جبهههاي حق و جنود خدا را پناه داده است.
موشك بسيجي جواني به بال يك هواپيما اصابت ميكند.
ميگويد: «اين ما نبوديم كه زديم، اين خدا بود كه موشك
مارو رسوند به هواپيما. ما فقط يه وسيلهايم.»
سخن او تفسير عيني اين آيهي مباركه است كه «ما رميت
اذ رميت و لكن ارمي»، و چگونه است كه يك بسيجي جوان
اينچنين بر معرجي پا مينهد كه عرفاي سينهسوختهي
هفتاد ساله را بدان راهي نيست؟ «اين من نيستم كه
هواپيما را زدم؛ خدا بود كه موشك را بر تن هواپيما
نشاند.»
عمليات در چند محور ادامه دارد و ما قصد داريم كه
همراه يكي از قايقهاي تداركات به خطوط مقدم درگيري
برويم.
اينها سربازان امام زمان عجل ا تعالي فرجه هستند و
موعود خويش را باز يافتهاند. اصحاب آخرالزماني
سيدالشهدا به خونخواهي او آمدهاند و همين پيمان است
كه آنان را در زير علم صاحبالزمان گرد ميآورد، چرا
كه علم امام زمان نيز علم خونخواهي سيدالشهداست. يا
لثارات الحسين _ اي خونخواهان حسين(ع) _ گرد آييد.
آن كشاورز مهربان سِميرمي كه چهار پسر و سه دختر داشت،
خود را سرباز امام زمان ميدانست و ميگفت: «يا زيارت
يا شهادت.» يا زيارت يا شهادت، به گفتهي او، تفسير
اين آيهي مباركه بود كه «قل هل تربصون بنا الا احدي
الحسنيين؟»
سربازان امام زمان اهل ولايت و اطاعت هستند و سر به
فرمان سپردهاند. پيام مهم فرمانده كل قوا به
غيورمردان جبههي اسلام: «به تمام رزمندگان و آقاي
صياد و آقاي محسن رضايي بگوييد كه امروز واقعاً جنگ
بين اسلام و كفر است. با تمام قوا بايستيد و به هيچ
عنوان سستي به خود راه ندهيد. ما تا آخرين قطرهي خون
خود ميايستيم؛ شما هم با تمام توان بايستيد.»
سرباز امام زمان اهل ولايت و اطاعت است و سر به فرمان
دارد و ميداند كه اگر از مرگ نترسد، ديگر شيطان و
جنود او را تسلطي نيست و هيچ قدرتي نميتواند او را از
صراط حق باز دارد.
دشمن با اينكه بارها تجربه كرده است كه با آهن
نميتواند بر ايمان ما غلبه كند، اما چارهاي ندارد جز
اينكه از همين طريق عمل كند. او ميخواهد ما را
بترساند. خوب اين معنا را دريافته است كه اگر ما
بترسيم، ديگر از ايمانمان كاري ساخته نيست. اما
سربازان امام
زمان از هيچ چيز جز گناهان خويش نميترسند. راست
ميگفت آن برادرِ عزيزي كه ديدهباني ميكرد: «اگر
انسان از مرگ نترسد ديگر دشمن را بر او تسلطي نيست.»
غروب آفتاب سررسيده و دروازهي اذان راه آسمان را بر
زمينيان گشوده است. اصحاب آخرالزماني سيدالشهدا،
سربازان امام زمان (عجل ا تعالي فرجه) به نماز
ايستادهاند؛ سر بر سجده ميسايند و دست به دعا بر
ميدارند و اينچنين، با فطرت تسبيحيِ عالم وجود وحدت
مييابند. اما من هنوز گفتههاي زيبا و حيرتانگيز آن
روستايي سميرمي را از ياد نبردهام كه ميگفت:
«يا زيارت يا شهادت، يا زيارت يا شهادت. فهميدي؟ به
ياري خدا و امام زمان، ما كي هستيم؟ خدا، امام زمان.
من كه هيشكي نيستم.»
- پدر جان، دوست داري امام زمان رو ببيني؟
- بله. دوست ندارم؟ ميخوام جمالشو ببينم. ما همه
سرباز امام زمانيم اگر لياقت داشته باشيم و قبولمان
بكند...
O
بسيجي عاشق كربلاست، و كربلا را تو مپندار كه شهري
است در ميان شهرها و نامي است در ميان نامها. نه،
كربلا حرم حق است و هيچكس را جز ياران امام حسين ٧
راهي به سوي حقيقت نيست.
كربلا، ما را نيز در خيل كربلاييان بپذير. ما ميآييم
تا بر خاك تو بوسه زنيم و آنگاه روانهي ديار قدس
شويم.