شب دهم: حضرت اباعبدالله الحسین (ع) |
باز ساقی گفت تا چند انتظار؟
باز ساقی گفت تا چند انتظار؟
ای حريف لاابالی سر برآر
ای قدح پيما درآ، هويی بزن
گوی چوگانت سرم، گويی بزن
چون بموقع ساقيش در خواست کرد
پير ميخواران ز جا قد راست کرد
زينت افزای بساط نشاتين
سرور و سر خيل مخموران حسين
گفت آنکس را که می جويی منم
باده خواری را که می گويی منم
شرطهايش را يکايک گوش کرد
ساغر می را تمامی نوش کرد
باز گفت از اين شراب خوش گوار
ديگرت گر هست، يک ساغر بيار
عمان ساماني
شب عاشورا ...
در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا تا سحر ، بیدار و شادانند اصحاب حسین
صوت قرآن و نماز است و مناجات و دعا روشنایی بخش آنان ، نور مهتاب حسین...گفت با خویشان و با اصحاب خود آن شب امام چون که فردا ، روبرو با لشگر دشمن شوم
جز شهادت نیست راه دیگری در این قیام دوست دارم ، کشته در این راه ، تنها من شومهر که ميترسد ز جان خود ، درین جنگ شدید خیزد و در پرده شب گیرد اکنون راه خویش
هر که ميخواهد که فردا ، همرهم گردد شهید عهد بندد با خدایش ، در دل آگاه خویشیک زبان ، گفتند : هرگز ، ای عزیز فاطمه کی ترا تنها گذاریم و ازین صحرا رویم
نیست ما را یا حسین از این شهادت واهمه ای خوشا ، با رو سپیدی ، ما ازین دنیا رویمدر شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا تا سحر بیدار و شادانند اصحاب حسین
صوت قرآن و نماز است و مناجات و دعا روشنایی بخش آنان ، نور مهتاب حسین ...سیزده ساله جوانی بود و ،پرسیدش امام : مرگ در پیشت چگونه باشد ای پور حسن ؟
در جواب پیشوایش ، گفت با صد احترام : از عسل شیرین تر است این مرگ خونین پیش منآن یکی گفتا : اگر هفتاد باره جان دهم زنده گردم ، باز ، در راهت فداکاری کنم
دوست دارم ، جان به راه عترت و قرآن دهم تا نفس دارم ، امام خویش را یاری کنمیک زبان گفتند : کی امشب به پایان ميرسد ؟ کی شود فردا ؟ که جان در یاری قرآن دهیم ؟
جان ما بعد از شهادت ، چون به جانان ميرسد کی شود پیش امام خود ، خدایا جان دهیم ... ؟شاعر:حبیب چایچیان
کاروان کربلا
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین (ع)
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از این ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بيحرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران،پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به تاج زین نهاده راهپیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بيوفا دارد حسین
دشمنانش بيامان و دوستانش بيوفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت ميکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب ميبندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بيحیا دارد حسین
بعد از اینش صحنهها و پردهها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بيریا دارد حسین
نام شاعر:شهریار
امشب خبر کنید تمام قبیله را
امشب خبر کنید تمام قبیله را
بر شانه ی امام قبیله را
ای کاش میگرفت به جای تو دست مرگ
جان تمام قوم، تمام قبیله را
برگرد، ای بهار شکفتن! که سالهاست
سنجیدهایم با تو مقام قبیله را
بعد از تو، بعد رفتن تو- گرچه نا بهجاست-
باور نميکنیم دوام قبیله را
تا انتهای جاده نماندی که بسپری
فردا به دست دوست، زمام قبیله رازخمیم، خنجر یمنی را بیاورید
زنجیرهای سینهزنی را بیاورید
ای خفته در نگاه تو صد کشور آینه
شد مدتی نگاه نکردی در آینه
رفتی و روزگار سیه شد بر آینه
رفتی و کرد خاکِ جهان، بر سر آینه
رفتی و شد ز شعله برانگیزی جنون
در خشکسال چشم تو خاکستر آینه
چون رنگ تا پریدی از این خاک خورده باغ
خون می خورد به حسرت بال و پر آینه
دردا، فتاده کار دل ما به دست چرخ
یعنی که دادهاند به آهنگر آینه
در سنگخیز حادثه تنها نشاندیش
ای سرنوشت! رحم نکردی بر آینه
امشب در آستان ندامت عجیب نیست،
ای مرگ! اگر ز شرم بمیری هرآینه
ای سنگدل! دگر به دلم نیشتر مزن
بسیار زخمها زدهای، بیشتر مزنمحمد كاظم كاظمی
شکست پیروز
حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است
قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز استتمام زندگی او ، عقیده بود و جهاد
اگر چه مدت جنگ حسین ، یک روز استتوان لشکر ایمان ، نميرود از بین
ز فیض یاری حق ، چون که قدرت اندوز استحسین و ذلت تکریم ظالمان هیهات
که آفتاب عدالت ، ازو دل افروز استبه نزد او که شهادت ، بجز سعادت نیست
ردای مرگ ، برایش ، قبای زر دوز استرهین همت والای سید الشهداست
هر آن که از غم اسلام ، در تب و سوز استهماره تازه بُوَد یادبود عاشورا
که روز حق و عدالت ، همیشه نوروز استحرارتی که ز عشق حسین در دلهاست
برای ظالم هر عصر ، خانمان سوز استحسان ، حسین ، به ظاهر ، اگر چه شد مغلوب
شکست اوست ، که در هر زمانه پیروز استنام شاعر:حبیب چایچیان
ای قتیل دشت غربت
خالق عشق و محبت یا حسین
ای قتیل دشت غربت یا حسینای گل صحرا نبرد فاطمه
ای صفای آل عصمت یا حسینای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسینآن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسینتشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسینیکشبه راه مرا کوتاه کن
با نگاهی از محبت یا حسیندوست دارم پیشت آیم لحظه ای
تا نمایم با تو صحبت یا حسین
وداع
وداعي با سر و جان كرده اينك ملائك را هراسان كرده اينك
هلا ، اهل حرم بيرون بياييد حسين آهنگ ميدان كرده اينك
سيد حسن محمودي ثابت (سهيل )
جلوه گاه حق
تا ابد جلوه گه حقّ و حقيقت سر ِ تست
معنى مكتب تفويض، على اكبر تست
اى حسينى كه تويى مظهر آيات خداى
اين صفت از پدر و جدّ تو در جوهر تست
درس آزادگى عبّاس به عالم آموخت
زآن كه شد مست از آن باده كه در ساغر تست
طفل شش ماهه تبسّم نكند، پس چه كند؟!
آن كه بر مرگ زند خنده على اصغر تست
اى كه در كربوبلا بى كس و ياور گشتى
چشم بگشا و ببين خلق جهان ياور تست
خواهر غمزده ات ديده سرت بر نى و گفت:
آن كه بايد به اسيرى برود خواهر تست
اى حسينى كه به هر كوى عزاى تو به پاست
عاشقان را نظرى در دَم جانپرور تست
خواست «مهران» بزند بوسه سراپاى تو را
ديد هرجا اثر تير ز پا تا سر تست
احمد مهران
اي کار ساز من
ای درگهت حريم مناجات و راز من
الله من ، پناه من ، ای کار ساز من
تنها و بی سپاهم و ، از غير بی نياز
چون سوی توست ، چشم اميد و نياز من
بهر حمايتم نکشم ناز هيچکس
تا رحمت تو ، میکشد از لطف ، ناز من
مسلم ، نکرد بيعت و ، با دشمنان نساخت
پيداست ، راه ورسم من از پيشتاز من
هانی ، بداد جان و ، به دشمن نداد دست
صد آفرين ، به همت اين پاکباز من
اين دشت کربلاست خدايا ، که رحمتت
در برگرفته ، اين دل پر سوز و ساز من
در سينه ام که آتش سينای ديگری است
از شوق توست ، اين همه سوز و گداز من
اينجاست ، اوج رتبه زينب ، که بارها
در خلوتم نشسته و ، بشنيده راز من
اينجا ، رسول و ، حيدر و زهرا و مجتبی
هستند خود شريک غم و ، همطراز من
با خون دل نوشته ام انشای عشق را
صد شکر اگر قبول کنی ، اين فراز من
اينجا که انبيا نگرانند و مضطرب
زين شوق و ، يکه تازی بی احتراز من
ترسد خليل از اينکه : بدا گردد اين قضا
کامش روا نگشته ، دل عشقباز من
لرزد مسيح از اينکه : شهادت نيافته
بر آسمان رود بدنم ، در نماز من
يا رب عنايتی ، که درين امتحان عشق
غمهای عالم آمده خود پيشواز من
اين عاشقان ، سپيد و سياه و بزرگ و خرد
قربانيم ، به درگهت ای دلنواز من
آوردم آنچه هديه ، پذيرفتی از حسين
اين است ، بر جميع بشر ، امتياز من
شد اوج نيزه جاي من و ، گود قتلگاه
در راه توست ، جمله نشيب و فراز من
در کربلا و ، کوفه و ،دیرو، تنور و ، شام
مقصد توئی ، ازين ره دور و دراز من
در راه کربلا که گذرنامه لازم است
ديوان من ، (حسان) ، بود آنجا جواز من
حبیب چایچیان
شکست پيروز
حسين ، کشته ديروز و رهبر روز است
قيام اوست ، که پيوسته نهضت آموز است
تمام زندگي او ، عقيده بود و جهاد
اگر چه مدت جنگ حسين ، يک روز است
توان لشکر ايمان ، نميرود از بين
ز فيض ياري حق ، چونکه قدرت اندوز است
حسين و ، ذلت تکريم ظالمان هيهات
که آفتاب عدالت ، ازو دل افروز است
به نزد او که شهادت ، بجز سعادت نيست
رداي مرگ ، برايش ، قباي زر دوز است
رهين همت والاي سيد الشهداء است
هر آنکه از غم اسلام ، در تب و سوز است
هماره تازه بود ياد بود عاشورا
که روز حق و عدالت ، هميشه نوروز است
حرارتي که ز عشق حسين در دلهاست
براي ظالم هر عصر ، خانمان سوز است
( حسان ) ، حسين ، به ظاهر ، اگر چه شد مغلوب
شکست اوست ، که در هر زمانه پيروز است
حبیب چایچیان
ابياتى در عاشورا
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مىمكيد
حاتم ز قحط آب،سليمان كربلا (1)
بسيار گريست تا كه بى تاب شد،آب
خون ريخت ز ديدگان و خوناب شد،آب
از شدت تشنه كامىات،اى سقا
آن روز ز شرم روى تو آب شد،آب (2)
آب،شرمنده ايثار علمدار تو شد
كه چرا تشنه از او اينهمه بىباك گذشت
بود لب تشنه لبهاى تو صد رود فرات
رود بىتاب،كنار تو عطشناك گذشت
بر تو بستند اگر آب،سواران سراب
دشت دريا شد و آب از سر افلاك گذشت (3)پىنوشتها
1-محتشم كاشانى.
2-سهرابى نژاد.
3-نصر الله مردانى.
فرهنگ عاشورا صفحه 20
ابياتى در رثاء حسين(ع)
شب بود و من به مطبخ آن خانه آمدم
مطبخ نه،سوى راز نهانخانه آمدم
ديدم كه نور مىزند از دخمه اى برون
دل خسته ام كشاند به دنبال رد خون
خون در ميان نور چه مىكرد؟يا على
خورشيد در تنور چه مىكرد؟يا على«ع» (1)
تا جهان باشد و بوده است،كه داده است نشان
ميزبان خفته به كاخ اندر و مهمان به تنور
سر بى تن كه شنيده است به لب سوره كهف؟
يا كه ديده است به مشكات تنور آيت نور (2)پىنوشتها
1-نادر بختيارى(كيهان 6/5/73).
2-نير تبريزى.
فرهنگ عاشورا صفحه 166
فواد كرمانى
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت
آرى آن جلوه كه فانى نشود نور خداستنه بقا كرد ستمگر،نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و پايه مظلوم بجاستزنده را زنده نخوانند كه مرگ از پى اوست
بلكه زنده استشهيدى كه حياتش ز قفاستتو در اول،سر و جان باختى اندر ره عشق
تا بدانند خلايق كه فنا شرط بقاستفرهنگ عاشورا صفحه 200
هر ماه محرم بخدا ماه حسین است
هر ماه محرم بخدا ماه حسین است
در فاجعهء کرب و بلا آه حسین استهر جا که ز حریت و توحید علم هاست
گمره نشود هیچ کسی؛ راه حسین استآن جا که عدالت شده مقتول خرافات
آتش ز ستم بر در خر گاه حسین استهر بیرق آزاده نما یا نگر عشق است
در سینهء ایثار گران ؛ جاه حسین استدر دفتر ایثار شجاعانه بخوانید
عنوان بخون غرقه رزمگاه حسین استتا ظلم ز دنیا نشود محو؛ بدانید
هر روز محرم؛ همه همراه حسین استنذیر ظفر
یکی از مخاطبین سایت آوینیشناخت کربلا
کربلا را از بنا باید شناخت
مظهر عشق خدا باید شناختگر بخواهی معرفت با شاه دین
از بیان مصطفی باید شناختدر جهان بسیار باشد کشته گان
سرورش؛ از نینوا باید شناختحکمت خون حسین و قتل او
دررگی عدل و وفا باید شناختتا شود کشتی جنبش رهنورد
رزم را تا انتها باید شناختروبرو گفتار حق اظهار کن
مفسدین را در قفا باید شناختدر گذر گاه پر از تشویش جان
عشق جانان را صفا باید شناختمکتب حریت و تو حید و حق
از دلی آل عبا باید شناختنذیر ظفر
یکی از مخاطبین سایت آوینی