فرق شکر با یادآوری کامیابی‌ها و خاطرات خوش

بررسی ادله دینی قانون جذب (3)

خانم « شاکتی گواین » در کتاب « تجسم خلاق » گفته است: این گونه عبارات تأکیدی را، بر زبان آورید: فراوانی حق طبیعی من است. اکنون آماده‌ام آن را با شادمانی و به تمامی بپذیرم. (تجسم خلاق، شاکتی گواین، گیتی خوشدل، نشر روشنگران، ص56)


نویسنده: حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
 

کارگردان فیلم «راز» و نویسنده کتاب راز و کتاب قدرت می‏ نویسد: برای استفاده از قدرت شکرگزاری، باید آن را به‌کارگیری. وقتی در روز، رویدادی خوب برایت رخ می‌دهد، خدا را شکر کن. (قدرت، راندا برن، نفیسه معتکف، نشر لیوسا، ص 144)
جملاتی از این دست در کتاب‌های مربوط به قانون جذب فراوان است. « راندا برن » در کتاب مستقلی به موضوع شکر پرداخته است. اما آیا مراد این افراد از شکر، همان معنای اسلامی آن است؟ جمله‌ای که از راندا برن نقل شد، یکی از بهترین جملات و نزدیک‌ترین جمله به متون اسلامی در باب شکر است. آیا حقیقتاً این (دو استعمال از یک مفهوم) در قانون جذب همان معنای اسلامی متداول را دارد؟ قبل از توضیح بیشتر، به جمله‌ای که وی ابتدائاً آورده است، توجه می‌دهیم که برای استفاده از قدرت شکرگزاری، باید آن را به‌کارگیری! باید پرسید این قدرت چیست؟ استفاده از آن به چه معناست؟ به‌ کارگیری آن کدام است؟



شُکر



متون اسلامی پر است از دعوت به شکر و شکرگزاری و برشمردن فضیلت شکر. از مشهورترین آیات درباره ی شکر آیه ی «لئن شکرتم لازیدنّکم؛ اگر خدا را شکر کنید خدا هم بر نعمت خود می‏ افزاید» است. طرفداران قانون جذب می ‏گویند که فکر خوشی، باعث خَلق خوشی می‏ شود و آیه قرآن هم همین نکته را یادآور شده است.
در پاسخ باید گفت: چنین تفسیری از شکر نه تنها با متون دینی سازگار نیست؛ بلکه باعث می‏ شود که دست بشر از ساحت قدس پروردگار کوتاه شده و آدمی به بی‏ نیازی از خداوند دعوت شود.



شکر در متون اسلامی



شُکر در متون اسلامی دو شکل دارد. اول شکر لفظی، دوم شکر عملی. مراد از شکر لفظی بر زبان آوردن الفاظی مانند «شُکراً لله» و «حَمداً لله» است. مراد از شکر عملی، به کار گرفتن نعمت‏ های الهی در جهتی است که خداوند معین نموده است. جالب توجه این که در روایات شیعی، حقیقتِ شکر، همان شکر عملی بیان شده، نه لفظی.



ویژگی اول شُکر در اسلام



شُکر در اسلام با دو مشخصه قرین است که هیچ کدام در قانون جذب مورد قبول و تأکید نیست. اول این که بنا بر نگرش اسلامی، انسان‏ از آن حیث که مخلوق خداست و همه ی هستی خود را از آفریننده ی خویش گرفته‏ است «مدیون» محسوب می‏ شود. یعنی خود را به خالق خویش بدهکار می‏ داند. به همین جهت در صَدَد است دِین خود را با شکر جبران نماید.
انسان مسلمان می‏ داند اگر چه تشکر از خداوند نمی‏ تواند باعث ادای دِین گردد؛ اما نشان از این دارد که فرد مسلمان دائماً متوجه نقص و کمبود وجودی خویش و در پیِ بیان این فقر وجودی است.
چنان که عالم و عارف مشهور « سید بن طاووس » در کتاب « اقبال الاعمال » می‏ گوید:

باید با نماز شکر به پیشواز سال آینده بروم؛ زیرا می‌بینم که خداوند مرا از خطرهای سال گذشته سالم نگاه داشته و به خلعت‌های خشنودی متقابل مشرف ساخته است و فراغت استقبال از سال آینده را نصیبم ساخته است. (اقبال الاعمال، سید این طاووس، ترجمه محمد روحی، ص69، نشر سماء قلم، 1386)
آن چه در جملات بالا موج می‌زند، همان معنایی از شکر است که این عارف جلیل‌القدر خود را مدیون به ذات خداوند دیده و قصد دارد این دین را نشان داده و از طریق نماز شکر، قدمی به سمت محبوب بردارد.



انسان موفق در جغرافیای جذب



این در حالی است که در قانون جذب، انسان به هیچ جایگاهی بدهکار نیست و خویش را تنها ذی‏حق و طلب‌کار می‏بیند. انسان موفق در جغرافیای جذب، کسی است که مطالبه‌گر بزرگی باشد و کائنات را در جهت کامروایی خود به کار گرفته و حوزه فرمانروایی خود را گسترش دهد.
قانون جذب چون بر نگاه اومانیستی مبتنی است و در آن انسان ‏محوری مطرح است نه خدامحوری؛ از این رو انسان در این بینش هرچه طلبکارانه ‏تر با کائنات مواجه شود، بیشتر می‏ تواند کامیاب و سعادت جو باشد. اساساً ادای دین در فرهنگ جذب بی‏ معناست و آن‏چه بر سر زبان‏ هاست، فرمان دادن به کائنات، دستور راندن و فزون خواهی است.
جالب این که واژه شکر، غیر از آن که در مورد انسان کاربرد دارد، درباره خداوند نیز وارد شده است و یکی از نام‌های خداوند «شکور» است. شکور که یکی از نام‌های پر کاربرد خداوند در ادعیه شیعی است، معنایی دارد که با فهم رهبران جذب از شکر، سازگاری ندارد.



نظر ابن فهد حلی



نکته دیگر این که « ابن فهد حلی » در توضیح این اسم می‌گوید که شکر، به معنای مکافات و جزا است. یعنی در مقابل هر کار و عملی، مقابلی وجود دارد. این مقابل می‌تواند از ناحیه خداوند هم صورت گیرد. یعنی مجازات نیکوی خداوند در حق بندگانش، همان شکر خداوند در حق بندگانش است؛ چرا که ثواب نیکویش را بر سبیل مجازات به بندگانش ارزانی داشته است. (عدة الداعی، احمد بن فهد حلی، موسسه معارف اسلامیه، 1387 ص395)



ویژگی دوم شُکر در اسلام



ویژگی دوم این است که در لسان آیات و روایات، شُکر متعلَّق دارد. یعنی با نقطه ‏ای پیوند خورده که بدون در نظر گرفتن آن طرف و نسبت، شُکر بی‏ معناست. مراد از متعلَّق شکر، ذات خداوند است. به این معنا که شُکر باید به این ذات تعلق گیرد، تا اطلاق شکر بر این عمل صحیح باشد. بر این مبنا هرگونه ادای دینی، شُکر قلمداد نشده و فضیلت به حساب نمی‏ آید. این ویژگی هم در قانون جذب، نه تنها مطابق با بینش دینی مطرح نشده، بلکه به صورت عکس آمده است؛ یعنی متعلَّق شکر نه تنها خداوند نیست، که خود انسان است؛ آن هم انسان با محوریت گرایش های مادی، نه گرایش ‏های ملکوتی و الهی.
با این توضیح که شُکر در ادبیات جذب به معنای اظهار رضایت از پدیده‏ هایی است که در خدمت سرخوشی آدمی واقع شده است. بنا بر قانون جذب، هر موجودی که بتواند خود را در مسیر فزون‏ طلبی آدمی قرار دهد، چون دین خود را به آدمی ادا نموده است، انسان باید رضایت‏ مندی خود را به آن اعلام نموده و منتظر خوشی ‏های بعدی بماند.
این ابزار رضایت در فرهنگ جذب، شکر نام دارد. در نتیجه در قانون جذب، متعلَّق شکر در حقیقت امیال و هوس‏ های آدمی است، چرا که در واقع، معیار فعل اخلاقی، رضایتِ انسان بوده که محقق شده و تشکر در حقیقت، تبلورِ خودخدایی انسان است که بعد از وصول به مطلوب محقق شده است.



جایگاه خدا در نظریه جذب



با همین نگاه است که چهره ی شاخص جذب، یعنی « راندا برن » در کتاب اولش دو صفحه درباره ی شکر توضیح داده، اما هیچ اشاره ‏ای به ذات خداوند و اظهار خشوع در برابر ذات کبریایی اش ننموده است. در حالی که در دعای سجده شُکر قبل از همه، مؤمن از همه موجودات و کائنات قطع امید کرده و به خدای خویش وصل می‌شود و اظهار می‌دارد: «اللهم انت انت انت، انقطع الرجاء الا منک منک منک...» (فلاح السائل، سید این طاووس، ترجمه محمد رضا جباران/ نشر بین الملل، 1388، ص339)
بنابراین شکر گذاری در متون اسلامی به معنای شناخت صاحب نعمت است. شناخت خداوندی که مالک همه نعمت‌هاست؛ چرا که خداوند است که این نعمت را بروز داده و ظهورش در حق بندگانش، آن‌ها را به سپاس بیشتر و یادآوری نعمت‌هایش رهنمون می ‏شود.
از این روست که در شکر سه مرتبه نام برده شده؛
شکر قلبی که همان توجه قلبی به این حقیقت است که نعمت از جانب خداست. امام صادق (ع) فرموده است: کسی که خداوند به او نعمتی دهد و آن را با قلبش بشناسد، یقیناً شکر آن را به جای آورده است.
دوم شکر زبانی است. این مرتبه از شکر اگر چه به صورت‌های معینی در دین دستور داده شده است، اما منحصر به الفاظ دینی و شرعی نیست؛ بلکه هر کس با زبان مادری خود و هر گونه که ادا نماید، شکر لفظی محقق شده است.
مرتبه سوم همان شکر عملی است که نشان‌گر حقیقت ایمان است. شکر حقیقی به اظهار عبودیت ممکن و میسر می‌شود و ربط دادن نعمت‌ها با فرامین خداوند متعال است.
امام صادق (ع) فرمودند: شکر نعمت، اجتناب از محرمات است. (اصول کافی، ج2، ص 95) در مقابل شکر هم ناسپاسی است که دچار شدن به عذاب الهی را در پی دارد و همین طور برای شکرگزاری آثار زیادی از حیث وضعی و تکوینی وارد شده است. (ر.ک؛ نجوای عارفانه، محمد باقر تحریری، انتشارات حر،1386، ص 422)
نتیجه این که اگر « راندا برن » به ظاهر دعوت به شکرگزاری نسبت به خداوند نموده است، خودِ شکر در کلام وی موضوعیت ندارد. بلکه از این حیث شکر مهم است که قدرتی درونی به انسان می‌دهد که همان « رضایت‌مندی از زندگی » است؛ نه شکر به معنای ارتباط با خداوندگار هستی! چنان که وی از قدرت شکرگزاری و به ‌کارگیری آن صحبت به میان آورد.
در متون دینی خودِ شُکر از این حیث که یکی از راه‌های ارتباط با خداست و اتصال بیشتر با او و بندگی و عبودیت بیشتر را به دنبال دارد، مورد تأکید است؛ نه از این جهت که ابزاری شود برای احساس رضایت از زندگی.
به علاوه در متون اسلامی شُکر به این معناست که هر نعمتی را در جهتی که خداوند دستور داده به کار گیریم؛ در حالی که در قانون جذب اساساً فرامینی برای خداوند فرض نمی‌شود تا این که نوبت به شُکر عملی برسد. چنان که « والش » چهره مشهور فیلم راز، در این فیلم به صراحت می‌گوید خداوند هیچ مأموریت قبلی برای انسان‌ها تعریف نکرده است. از این جهت است که اساساً در فیلم راز، شکر عملی منتفی است و شکر لفظی هم تفسیر دیگری دارد.
خلاصه این که در قانون جذب، نه شُکر لفظی و نه شُکر عملی هیچ‏ کدام وجود ندارد. شکر لفظی اگر هست به معنای تکرار خاطرات خوش و یادآوریِ کامیابی‏ هاست، نه تشکر از آفریننده ی هستی. شکر عملی هم در کار نیست؛ چرا که در قانون جذب مأموریتی الهی برای انسان ‏ها تصویر نمی ‏شود تا بر اساس آن، مطالبه خدا از انسان معلوم گردد.
شُکر عملی در لسان دین به معنای به ‌کارگیری قوای جسمی و روحی انسان برای پرورشِ انسان الهی است. چنین انسانی تمامی استعدادهایش در خدمت تعالی معنوی او قرار گرفته و فضایل اخلاقی در او جمع شده و از رذایل اخلاقی پاک گردیده است.

 

 

منبع: حرف آخر

 

Logo
https://old.aviny.com/Occasion/Jang-Narm/erfanvareh_nopadid/ghanoon_jazb3.aspx?mode=print