ترویج مصرف مواد مخدر و سکرآور
این نویسنده برزیلى نیز که خود در زندگى شخصی‌اش از این موادافیونى به دفعات استفاده کرده است در آثار خود مى‌کوشد استفاده از مواد مخدر را امرى عادى جلوه دهد و برخلاف واقعیت‌هاى موجود، خلاصى از آن را ساده و سهل مى‌داند که این نکته اگر تبلیغ مصرف موادمخدر نباشد، قبح و زشتى این عمل غیرانسانى را دراذهان مردم کم رنگ مى‌نماید. او در جایى مى‌نویسد:
هر شب عود روشن مى‌کردند و ساعت‌ها به طرح عجیبى آویخته به دیوار خیره مى‌شدند. مادرش زبان پرتغالى نمى‌دانست اما مى‌توانست جلدکتاب ها را ببیند. صلیب‌ها، آتش افروزى‌ها، جادوگرى‌هاى به دار آویخته، علائم عجیب و غریب... این جنون عود سوزاندن چیست؟ سفیر گفت: مى‌خواهند بوى مارى جوانا را پنهان کنند... پسر من موادمخدر مصرف مى‌کند. پیش مى‌آید من هم وقتى جوان بودم مارى جوانا مى‌کشیدم، آدم زود از آن خسته مى‌شود. من که خسته شدم. همسرش احساس غرور کرد. شوهرش مرد باتجربه‌اى بود او به دنیاى موادمخدر وارد شده و سالم خارج شده بود![1]
متأسفانه ترویج مصرف مواد مخدر و مواد سکرآور در عبارات ایشان زیاد به چشم مى‌خورد و مى تواند گویاى این مطلب باشد که نویسنده غیرمستقیم تبلیغ استفاده از این مواد را در دستور کار خود قرار داده است. او در یکى از آثار خود صحنه مشروب خوارى ورونیکا و ادوارد را این گونه به تصویر مى‌کشد:
ادوارد و ورونیکا گران‌ترین رستوران لیوبلیانا را انتخاب کردند. بهترین غذاها را سفارش دادند و سه بطرى باده گرانبهاى 1988 نوشیدند! ادواردکه براى چندمین بار لیوان خود را پر مى‌کرد گفت... به سلامتى مادربزرگ این زن جوان... ورونیکا تکرار کرد به سلامتى مادربزرگم! به طرف مرکز میدان کوچک وسط شهر قدم زدند. ادوارد گفت بهتر است کمى دیگر باده بنوشیم! یک بار (شراب فروشى) در آن نزدیکى بود. ادوارد دوبطرى خرید. هر دو نشستند و به نوشیدن ادامه دادند![2]
با بررسی زندگی شخصی کوئیلو نیز مشاهده می‌شود که خود وی نیز در دوران جوانی گرایش افراطی به سمت مواد مخدر و مواد روان‌گردان داشته است. چنانچه خود می‌گوید: « ابتدا کوکائين سپس مواد روان گردان بعداً بيوست، مسکالين، خلاصه هر نوع مواد مخدري بود، آزمودم. اما هم اکنون بسياري از آنها را ترک کرده‌ام ولي ترک اعتياد بسيار دشوار است.» ![3]

ترویج اباحى‌گرى
اباحى‌گرى به معناى پاى بند نبودن به ارزش‌هاى دینى است. اباحى‌گرى از بى اعتقادى کافر یا سهل‌انگارى دین‌دار پدید مى‌آید و دردو حوزه فردى و اجتماعى نمود مى‌یابد. این پدیده در حوزه فردى موجب مى‌گردد تا آدمى وظایفى را که در برابر خود و خداوند دارد، ادا نکند و حرام را مباح شمارد و راه بى‌قیدى در پیش گیرد. زیان‌هاى اباحى‌گرى در حوزه اجتماعى نمودى بیش‌تر دارد و شخص با مباح شمردن نبایدهاى اجتماعى دست به هر کارى که پسند دلش است مى آلاید و هنجارهاى زندگى جمعى را نادیده مى انگارد.
اباحه گران حدود الهى را کنار مى گذارند و همه چیز را در دایره مباحات گنجانده و در پى بیش‌ترین حد آزادى براى انسان اند.[4] این اندیشه که باتفکرات اومانیستى، لیبرالیستى و سکولاریستى سازگارى دارد امروز به شدت از سوى نویسندگانى همچون پائولو کوئیلو ترویج مى شود.
در کتاب والکرى‌ها که در سال 86 توسط نشر کاروان در ایران به چاپ رسیده است او روایتگر سفر خود به آمریکا بوده و مى‌نویسد ضمن برخورد با استادش که فردى به نام جى بوده دستورات سفر خود را از او مى‌گیرد. در دستورات استادش به او مطرح مى‌شود که براى رسیدن به مراحل نهائى باید والکرى‌ها را بیابد!
والکرى ها دسته اى از زنان هم جنس باز هستند که در بیابان هاى آمریکا نزدیک مرز مکزیک به تبلیغ فرقه خود مشغول بوده و در پى سنت جادو هستند. رهبر این گروه زنى به نام والهالا است که بعد از دریافت الهام ازفرشته‌اش، شوهر و فرزندانش را رها کرده و گروهى را تشکیل مى‌دهد. این زن هنگامى که از شوهرش جدا مى‌شود براى تأمین معاش خود حتى به تن فروشى مى پردازد تا ایده‌هاى خود را تبلیغ کند!
ترسیم صحنه عشق بازى زن و مرد در بستر، تمناى یک زن براى آمیزش جنسى با مرد و بى توجهى مرد، مطرح نمودن عشق پسر به پسر و دختر به دختر از جمله مواردى است که پائولو از آن استفاده کرده است. او درباره نقش نیروى جنسى در براى رسیدن به مقامات معنوى مى نویسد:
براى تحقق تشرف باید با این نیرو آشنا شوى... چطور آشنا شوم؟ یک فرمول ساده است که در تمام مدت رابطه جنسى از حواس پنج گانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسى همه این حواس با هم از راه برسند، براى تشرف پذیرفته مى‌شوى! در لحظه اوج لذت جنسى، حواس پنج گانه ناپدید مى‌شود و وارد جهان جادو مى‌شویم؛ دیگر نمى‌توانیم ببینیم، بشنویم، بچشیم، لمس کنیم یا ببوییم. در آن چند ثانیه طولانى همه چیز ناپدید مى‌شود و خلسه‌اى جاى آنها را مى‌گیرد! خلسه‌اى کاملاً مشابه خلسه‌اى که عرفا پس از سال ها پرهیزکارى و ریاضت به آن مى رسند![5]

این نویسنده برزیلى در کتاب (ورونیکا تصمیم مى گیرد بمیرد)، فساد جنسى و بى بندوبارى قهرمان داستان را با شیوه‌اى وسوسه انگیز به تصویر مى‌کشد و از شیفتگى ورونیکا در برابر ادوارد مى‌نویسد:
زنى که در مدارس صومعه تحصیل کرده بود، رؤیاى حقارت جنسى را در سر مى‌پروراند. مردانى با کت و شلوار و کراوات، خدمتکاران متمدن درجه اول به او از ثروتى مى‌گفتند که خرج روسپیان رومانیایى کرده‌اند تا فقط اجازه داشته باشند کف پایشان را بلیسند! پسرهایى که عاشق پسرها بودند. دخترهایى که عاشق دخترهاى هم مدرسه‌اى خود بودند، شوهرانى که مى‌خواستند رابطه جنسى زن خود را با بیگانگان ببینند و...[6]
این گونه عباراتِ مروج اباحى گرى در آثار این نویسنده به وفور دیده مى شود و او مى کوشد خواننده را به سوى اهداف شیطانى خودسوق دهد؛ اهدافى که به خواننده چنین وانمود مى کند به واسطه این ساختارشکنى و زیرپا گذاشتن همه خط قرمزها داراى قدرت خواهدشد.
نوشته شده توسط: حمید نگارش


منابع:
1.بریدا، پائولو کوئیلو، ص 90.
2. ورونیکا تصمیم مى گیرد، پائولو کوئیلو، ترجمه آرش حجازى، نشر کاروان، 84 ، ص 107.
3.خوان آرياس، زندگي من، خجسته کيهان، ص 105

4. فرهنگ شیعه، حمید نگارش و همکاران، نشر زمزم هدایت، 85 ، ص 55 .
5. بریدا، ص 192 و 203.
6. ورونیکا تصمیم مى گیرد خودکشى کند، ص 207 - 206