اشعاری در مدح و ولادت امام هادی(ع) |
لطف امام هادی(ع)
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتشبر لطف بى کرانه اوبسته ایم دل
امشب که جلوه گر شد خورشید طلعتشمنت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتشتبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتشماه تمام و نیمه ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتشاین است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتشاین است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتشاین است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتشاین است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتشاین است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتشسر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتشآن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشدعبادتشافزون زریگهاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتشمائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون ناامید کس نشود از عنایتشگردیده ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده ایم دست به دامان رحمتشاز آستان قدس رضا هدیه مى کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتشیارب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتشاز لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو رانشان خدمت آل محمد استصبح هدایت
چو بر سریر ولایت نشست خسرو دین
فلک نهاد به درگاه او سر تمکینبیا که صبح هدایت دمید و شد تابان
در آسمان ولایت ستاره دهمینز نسل احمد مرسل ز دوده حیدر
ز نور فاطمه طاووس باغ علیّینز آسمان امامت دمید خورشیدی
که آفتاب جمالش گرفت روی زمینبه سالکان حقیقت دهید مژده که گشت
امام هادی فرمانروا و رهبر دینستارهای که ز انوار چهره، روشن کرد
فضای کون و مکان را به نور علم و یقینمه سپهر فضیلت، محیط جود و کرم
شه سریر ولایت چراغ شرع مبینطلیعهای که ز بهر طواف شمع رُخش
گشوده بال چو پروانه جبرئیل امینشهنشهی که شهان پیش خاک درگاهش
کشیده دست ز تخت و کلاه و تاج و نگینمهی که بهر تماشای آفتاب رُخش
نشسته در صف گردون ستارگان به کمینسُرور سینه زهرا، سلیل ختم رسل
نهال گلشن طاها و روضه یاسینبه پیش تربت پاکش دم از بهشت مزن
که خاک اوست مصفّاتر از بهشت برینضمیر اهل یقین از صفای او روشن
دهان اهل ادب از کلام او شیرینرُخش طلیعه آیات کبریاست بخوان
صفات ذات خدا را از آن خطوط جبینچو دُرّ لئالی طبعش به گوش دل آویز
که طبع اوست گرانمایه گنج دُرّ ثمینشهی که حکم ولایش ز بامداد ازل
نوشته کلک قضا بر صحیفه تکوینحصار علم و یقین شد به دست اوستوار
کتاب فضل و شرف شد به نام او تدوین“رسا” چو خواست که دفتر به زیور آراید
نموده نامه به نام مبارکش تزییندهمین میر
دهمین حجت خدا هادى
دهمین میر و پیشوا هادىدهمین جانشین پیغمبر
نهمین پور مرتضى هادىدهمین دادرس به خلق جهان
دهمین شافع جزا هادىدهمین گل ز گلشن زهرا
ثمر نخل طاوها هادىمظهر جود و نور چشم جواد
جد مهدى مه لقا هادىحاجت ما ظهور مهدى توست
حاجت ما روا نما هادىجشن میلاد تو مبارک باد
بر همه خلق ما سوا هادىمتوکل نمود مسمومت
کشته زهر اشقیا هادىدستگیرى کن از هنرور خویش
تا نیفتاده او ز پا هادىدهمین مسند نشین
کیستم من شاهکار ملک ذات کبریایم
دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایمگوهرى ارزنده از گنجینه ى جود جوادم
نهمین فرزند دلبند على مرتضایممصرعى از شعر ناب عصمت کبراى حقم
هشتمین پرورده ى ایمان و صبر مجتبایمپاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى
هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایمدُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم
ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایمدر نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم
پنجمین گنجینه ى اسرار کل ماسوایمصادق آل نبى را وارث فقه و اصولم
چارمین استاد دانشگاه تکوین ولایموارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى
سومین نور دل آن پیشواى مقتدایممحور چرخ زمانم، حجت روى زمینم
دومین گل از گلستان على موسى الرضایمدر مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم
اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایمدر شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم
حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایممن وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم
زانکه همنام على معنىِ، هاى هل ایاتمآیه ى تطهیر را مصداق و از امر الهى
آیه اى از شاخصار نصِ نون انمایمغم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت
شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایممژده اى دل که دلربا آمد
مژده اى دل که دلربا آمد
دلربایى گره گشا آمدمحنت و درد و غم فرارى شد
شادى و رحمت و صفا آمدبعد شوال ماه ذیقعده
شامل رحمت خدا آمدکلک رحمت کشیده نقشى را
کز خدا بانک مرحبا آمداز منادى ندا رسد در گوش
مژده اى مومنان رضا آمدنجمه را داده ذات حق پسرى
که از او جان به جسم ما آمدهشتمین جانشین ختم رسل
حجت ذات کبریا آمدهفتمین نور دیدگان على
ششمین یار مجتبى آمدپنجمین حافظ قیام حسین
کاتب شرح کربلا آمدچهارمین رهبر عبودیت
رهبرى پاک و پارسا آمدسومین پاسدار بحر علوم
بهر تفسیر هل اتى آمددومین استاد فقه واصول
معنى نون انما آمداولین پور موسى جعفر
بهر تثبیت ارتضا آمدعالم آل احمد است رضا
یادگار محمد است رضانام او پاسدار نام علیست
مشى او حافظ مرام علیستچون کلام على کلام خداست
ذکر او دائما کلام علیستبر رضاى خدا رضاست رضا
در رضایش همه پیام علیستنام او را على نهاده خدا
چون ولایت فقط به نام علیستشهد جانش به کام ما نوش است
نوش هستى ز شهد جام علیستمحترم نزد مقام وى است
چون مقام رضا مقام علیستاز قوامش دوام مکتب ماست
چون قوام رضا قوام علیستحرمت اوست محترم به همه
احترامش به احترام علیستکلّهم نور واحد از گفتن
رمز ورازش زاحتشام علیستدل ما صید دام عشق رضاست
چونکه هر عاشقى به دام علیستداد مظلوم گیرد از ظالم
در کفش تیغ انتقام علیستعین نامش علامت جود است
لطف لامش ز لطف لام علیستهست دریاى او یم رحمت
ز آنکه رحمت ز لطف عام علیستهر که گردد چون من غلام رضا
این یقین دان که او غلام علیسترخ از دوستان متاب
اى در سپهر مجد و شرف . رویت آفتاب
در بزم ما بتاب و، رخ از دوستان متاباز پاى فتاده ایم ، زرحمت تو دستگیر
ما را که دل زآتش داغت بود کبابجمعیم ما و، لیک پریشان به یاد تو
و زما شکسته تر دل زهرا و، بو ترابیا هادى المضلین ، کز مردم ضلال
جسمت در التهاب و، روانت در التهابتو آفتاب عالمى و، از افول تو
افتاده است در همه ذرات انقلاباى ایت توکل و، اى ایه رضا
دیدى جنایت از متوکل تو بى حسابگاهى دهد مکان تو در برکه السباع
گاهى درون محبس دشمن به پیچ و تابزندان بى ملاقات انهم براى تو
اه از جفاى طایفه غافل از عقابتو زاده بزرگ جآنان جنتى
اى از ستم شهید شده درگه شبابان شربتى که داد به اجبار دشمنت
گویا شرنگ مرگ بدو، آتش مذابکاتش به جسم و جان تو پروانه سان فتاد
وز سوز زهر جسم تو چون شمع گشت اباى بر درت نثار درود ملائکه
امروز بر سلام موید بده جوابسرودِ مدحَتَت
ز دل سرودِ مدحَتَت سر، عاشقانه مىکنم
مِنَ الاَزَل اِلَى الاَبَد تو را بهانه مىکنم
اگر نواى رب کنم خداى را طلب کنم
من از هدایت تو سر بَر آستانه مىکنم
شَها دَهُم ولى تویى چهارمین على تویى
بنام نامى على تو را ترانه مىکنم
نه ترک ذکر تو کنم نه حد شکر تو کنم
نداى اعتلاى تو به هر زمانه مىکنم
تویى که بر هدایتت هزار خضر تشنه لب
منم که آب زندگى طلب ز خانه مىکنم
نه راه گم شود ز تو که چاه خُم شود ز تو
به یک نگاه چاره صد آب و دانه مىکنم
مدینه دل مرا ضریح طور کردهاى
چه سجدهها به مقدم گل سمانه مىکنم
بگو به شکر نعمت خداى حى لا مکان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
دل رمیدهام به یک نگاه، مایل آمده
به سایه حضور تو اسیر و حایل آمده
تو آن یم کرامتى که از خروش بخششت
طمع کنان و سرکشان دلم به ساحل آمده
ز موج خوش نگاهىات ز فوج خیر خواهىات
به اوج بى سپاهىات هزار سائل آمده
خم دلم غدیر تو جهانیان فقیر تو
ملوک سر به زیر تو که میر عادل آمده
دلم گرفته بوى تو نشسته کنج به کوى تو
طلب کند سبوى تو که ساقى دل آمده
به چشمک ستارهها چه خیره شد نظارهها
به یثرب است اشارهها که ماه کامل آمده
ز آیهها بشارتى ز سورهها اشارتى
مدینه شد زیارتى که شمس نازل آمده
خدا على دیگرى به شیعه مىدهد نشان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
اگر غدیر وادى مدینهُ الْوِلاء بود
ولادت مبارکت سفینة الهدى بود
اگر نبى است شهر علم اگر على است باب آن
علوم اولین و آخرین حق تو را بود
تو مدح اهلبیت را مؤلفى و مدعى
که شعر نغز جامعه ز خامهات به جا بود
تو مُظهرى به هل اتى تو مَظهرى به هر عطا
تمام کائنات بر سراى تو گدا بود
تویى امام مؤتمن تو سومین اباالحسن
تو دومین گل رضا که جد تو رضا بود
تو احمدى تو حیدرى تو امتداد کوثرى
نواده حسینى و عموت مجتبى بود
تمام ملک دست تو سمات پاى بست بود
که تخت و تاج سلطنت به حق تو را سزا بود
جواد آل جود را بشارت آمد از جنان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان
تو ناشر حقیقتى تو مظهر ولایتى
تو هادى طریقتى تو کشتى هدایتى
تو میوه نبوتى تو شاخسار عترتى
تو نور چشم عصمتى تو را خدا عنایتى
تویى شراب ناب من حساب من کتاب من
شفاعتم به دست تو به حال ما رعایتى
وحوش رامِ رامِ تو طیور صید دام تو
تو کیستى تو چیستى؟ خداى را چه آیتى
نه وصف توست کار من نه مدح تو شکار من
تو صید وصف داورى ز بسکه خوش حکایتى
مرا به خویش بنده کن بیا و مرده زنده کن
مسیح جان خسته کن ز بى کسان حمایتى
میان حصر دشمنان امید قلب دوستان
طلایه دار شیعیان امیر با درایتى
به روز غم مرا ببر به سوى خود کشان کشان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمانمنبع : سایت تکدید