نگين قم
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
بانوى بزرگوار ، حضرت فاطمه معصومه (س) دختر امام هفتم موسى بن جعفر (ع) ، چنان شخصيت و عظمتي دارد كه حرم مطهّر و مرقد منوّرش كه حرم ائمه (ع) است . كانون تجمّع علماى دين وشيفتگان معنويت است .
در طول سال ، از همه جا زائرانى به افتخار زيارت بارگاه اين بانو نائل مى شوند و بهره ها و توشه هاى معنوى مى برند .
در اين نوشته كوتاه ، سعى شده تا گوشه اى از جلالت ومقام آن حضرت براى علاقه مندان وى، بويژه زائران گرانقدر حرمش ترسيم شود . (1)
اميد است كه توفيق زيارت اين مرقد نورانى ، به همه آرزومندان نصيب گردد و زيارت عارفان زائران ، مقبول پيشگاه خداوند و اولياء دين و ذخيره آخرت قرار گيرد .
قم ، جواد محدثي
1378ش
قـم ، حـرم ائـمـه (ع)
گروهى از مردم " رى " به زيارت امام ششم حضرت صادق (ع) رفته بودند . هنگامى كه به محضر امام شرفياب شدند ، در معرف خود چنين گفتند : ما اهل "رى" هستيم . حضرت فرمود : مرحبا به برادران قمى ما گفتند : ما از رى آمده ايم . حضرت دوباره همان سخن را فرمود . چند بار ديگر تأكيد كردند كه ما اهل رى هستيم . پاسخ حضرت همان بود . سپس امام چنين فرمود :
خداوند حرمي دارد كه آن " مکه " است .پيامبر (ص) هم حرمى دارد و آن " مدينه " است . اميرالمؤمنين (ع) نيز حرمى دارد كه " كوفه " است . ما - ائمه ديگر - هم حرمى داريم و آن " شهر قم " است . بزودى دخترى از فرزندانم به نام " فاطمه " در آنجا به خاك سپرده مي شود ؛ هر كس قبر او را زيارت كند ؛ بهشت براى و واجب مى شود".
اين سخن را - به گفته راوى - امام صادق در زمانى فرمود كه هنوز امام كاظم ( ع ) ، پدر حضرت فاطمه معصومه (ع) به دنيا نيامده بود . (2)
ستايش هاى عظيم و اوصاف بلندى كه درباره اين شهر ، در روايات ديده مى شود ، بى جهت نيست .
در احاديث ، از قم با عناوينى همچون ؛ سرزمين نجيبان ، حجّت بر شهرهاى ديگر ، معدنِ دانش و فضل ، منزلگاه آل محمد ، پايگاه و جايگاه شيعيان ، مأواى فاطميان ، محلّ باز شدن درِ بهشت ، سالم ترين شهر و بهترين جاها ، شهر امن ، شهر ياوران ائمه ، حرم اهل بيت و ... ياد شده است و در حديثى امام صادق (ع) ، بر اهل قم سلام و درود فرستاده و آنان را اهل ركوع و سجود و قيام و قعود دانسته و از آنان با وصفِ دانشوران و فهميدگان و اهل درايت و عبادتِ نيكو ياد شده است . (3)
آرى ... " قم " ، طبق روايات ، حرم اهل بيت و حريم امامان و پناهگاه شيعيان است .
بانويى در آن مدفون است كه بارگاهش چون نگينى در اين خطّه كويرى مى درخشد و حرمش چشمه اى پرفيض و كرامت جوش است و نه تنها كبوتران بر آسمان مزارش عاشقانه طواف مي كنند ؛ بلكه پروانگانى شيفته علم و معنويت ، از سراسر ايران ، بلكه از كشورهاى ديگري همچون حجاز ، بحرين ، هند ، پاكستان ، تركيه ، عراق ، سوريه، لبنان ، و كشورهاي آفريقايى و آسياى دور به اين وادى نور آمده اند .
حوزه علميه قم ، به بركت مرقد پاك اين بانو ، پديد آمده و دوام يافته است .
ايران ما ، از فروغ رضوى و عصمت فاطمى روشن و مطهر است .
اين دوبرادر و خواهر ، يكى از شرق كشور ، همچون خورشيد مى درخشد و بر ايران بزرگ ، نور مى افشاند ، ديگرى در قلب كشور ، در خاستگاه نهضت ، مركزيّت حوزه فقاهت و عاصمه تشيع را گرم و پر جنب و جوش نگهداشته است .
سخن از " فاطمه " دختر موسى بن جعفر(ع) است ، كه به " حضرت معصومه " شهرت يافته و مدفنش زيارتگاه دلهاى شيدا و شيفتگان فضيلت و عفاف است .
سخن ا زشرافت بخش قم و طراوت بخش اين شهر كويرى است كه از زلال فيض اين " دختر امام " ، همواره خرّم و هميشه شاداب است .
كـريـمـه اهـل بـيـت (ع)
نهالى كه در بوستان امامت برويد و از آب عفاف و نور فضيلت سيراب شود و توان بگيرد و با گذشت زمان خود به شاخه اى پربار و زيبا از " شجره طيبه " دودمان رسول تبديل گردد ، اگر " كريمه اهل بيت " نام نگيرد ، پس چيست ؟
اين دختر فرزانه كه به " فاطمه معصومه " مي شناسيمش ، در روز اول ذي القعده سال 183 هجرى در مدينه ديده به دنيا گشوده است د رخانه اي كه پدرى چون " امام كاظم " (ع) و برادري چون رضا (ع) در آن مي زيسته ، بزرگ مي شود . نام مادرش را " خيزران " ، يا " نجمه " يا " اروي " دانسته اند ، كه كنيزي است لايق و پاك ، و چون حضرت رضا (ع) را به دنيا مي آورد ، " طاهره " ناميده مي شود .
فاطمه معصومه ، در دامان ايمان و پاكي مي كند و در چشمه عفاف و عصمت و علم و حكمت ، به طهارت روح و جان مي رسد . نسب و تبارش نبوي و فاطمي و علوي است . از طرف مادر به امام مجتبي (ع) و از طرف پدر به امام حسين (ع) مي رسد . (4)
عبادت و ادب ، شاخ و برگ روييده بر اين " سروِ پاكدامني " است.
ويژگيهاي روحي و خصايص فردي سبب شده كه با لقب " كريمه اهل بيت " در زبان عالمان و فقيهان شيعه ياد شود . لقبي كه از ميان بانوان اهل بيت ، تنها به او اختصاص يافته است . لقبهاي ديگرش نيز ، هر يك گوياي كمالات والاي اوست ؛ از جمله " محدّثه " ، " عابده " ، " مقدامه" و " معصومه " ، كه هم نامها و لقبهايش و هم ارزشها و فضايلش ، يادآور مادر والا قدرش ، عصمت هستي و حبيبه خدا ، حضرت زهرا (س) ست . از ميان دختران امام كاظم (ع) اين بانو با فضيلت ترين آنان به شمار مي رود .
از جمله فضيلت هاي اين بانو ، " مقام شفاعت " است . در روايتي از امام صادق (ع) تصريح شده است كه با شفاعت آن حضرت ، عدّه بسياري از شيعيان وارد بهشت مي شوند .
در متن زيارتنامه آن حضرت نيز درخواست مي شود كه شفيع ما براي ورود به بهشت شود ( يا فاطمه اشفعي لي في الجنّه ) ، چرا كه نزد خداوند شأن و مقام والايي دارد ( فانّ لكِ عندالله شأناً مِنَ الشأن).
در سـايـه تـربـيـت رضـوي
فاطمه معصومه (س) تنها به عنوان خواهري كه برادرش " علي بن موسي الرضا " را دوست بدارد و بخاطر برادري و خواهري ، دل در گرو محبّت اوگذاشته باشد نيست . گرچه "فاطمه" و " رضا" هر دو از يك پدر و مادرند و از يك پستان پاك شير خورده و در يك دامن لايق وعفيف ، بزرگ شده و با نوازش دست ها و نگاههاي يك پدر و مادر رشد كرده اند ، ليكن فاطمه معصومه ، تربيت شده برادرش حضرت " رضا " است .
دودمان او ، خانواده يك زنداني راه حق و اسير در دست ستمگران است . پدرش حضرت موسي بن جعفر (ع) مبغوض دربار هارون الرشيد گشته و به امر او بازداشت و زنداني شده است . اين حبس و زندان هم سالها طول كشيده و تا شهادت آن امام ادامه يافته است. خانواده امام ، به درد هجران پدر مبتلاست ، ولي چون اسارت پدر به خاطر خدا و دين و حريّت است ، با همه سختيهايش ، براي فرزندان ، قابل تحمل است ، چون خدا راضي است .
در اين همه سال كه موسي بن جعفر (ع) در زندانهاي مختلف به سر مي بَرَد ، امام رضا (ع) عهده دار تربيت و متكفّل زندگي خواهرش حضرت معصومه و ديگر خواهران است . در نبود پدر ، رسالت رهبري و مسؤوليت رسيدگي به تربيت فرزندان و حل مشكلات خانواده امام محبوس ، بر دوش اوست . حتي رسيدگي به خاندانهاي علوي ، كه امام كاظم (ع) سرپرستي يا سركشي و رسيدگي به آنان را عهده دار بوده ، در اين دوران سخت و غم آلود ، بر عهده حضرت رضاست .
مورخين ، تعداد خانواده هايي را كه از طريق امام هفتم موسي بن جعفر (ع) اداره مي شدند و تحت تكفل او بودند تا پانصد خانواده ذكر كرده اند . تأثير تربيتي امام رضا (ع) را بر خواهر معصومش فاطمه ، نمي توان ناديده گرفت .
بي جهت نيست كه اين بانوي جوان ، در دانش و كمال ، در حديث و فضل ، در ايمان و ثبات قدم ، در اراده و فداكاري و هجرت ، پايگاه و جايگاه بلندي يافته و به مرز " عصمت " رسيده است و دلهاي عاشقان عترت را مجذوب خود ساخته است و عالماني فرزانه و فقيهاني بلند مرتبه ، به آستان بوسي او افتخار كرده و مي كنند و سلام به او را هر صبح و شام ، توفيقي الهي براي خود مي شمرند .
فـاطـمـه ، راوي حـديث
در خانواده امام ، زمينه از هر جهت فراهم است كه فرزندان - چه دختر و چه پسر - با علم و قرآن و حديث و فقه ، آشنايي كامل داشته باشند . فاطمه (س) نيز از اين موهبت برخورداراست و آنگونه كه گفته اند ، " عالمه محدّثه راويه " بوده است . هم احاديثي را از پدران ارجمندش روايت مي كند ، هم زنان و مرداني صاحب دانش و آشناي حديث احاديثي را از زبان اين بانو روايت مي كنند و نام " فاطمه دختر موسي بن جعفر" در سلسله سند برخي روايات ديده مي شود و عالماني از شيعه و سنّت ، روايات او را در ضمن روايات ثابت و صحيح و مورد قبول نقل مي كنند .
يكي از اين روايات ، با سندهاي متصل ، به حضرت زهرا و پيامبر (ص) مي رسد و مربوط به " حديث غدير " و " حديث منزلت " است . و حديثي ديگربه پيامبر اسلام مي رسد و مضمونش نقل قضايا و مشاهداتي از شب معراج است . در حديث ديگري با چند واسطه از پيامبر خدا نقل كرده است كه فرمود : هر كس با محبّت آل پيامبر بميرد ، شهيد مرده است . (5)
و حديثي ديگر با سندي نزديك به همين صورت ، به پيامبر (ص) مي رسد كه مضمونش طهارت و پاكيزگي امام حسين (ع) هنگام ولادت وعدم احتياج به تميز كردن است .
نقل حديث از فاطمه معصومه و اهتمام و توجه عالمان به آنچه از زبان او بعنوان " حديث " مي شنوند و نقل و ثبت آن در مجموعه هاي حديثي ، نشان دهنده جايگاه معتبري است كه اين دختر جوان و عالم ، نزد اهل معرفت و ارباب بصيرت داشته و دارد .
شـهـادت غـريـبـانـه حـضـرت
در ويژگيهاي چندي ، اين بانوي والاقدر ، شبيه مادرش حضرت زهرا (س) است . مرگ در جواني هم يكي از اين نقاط اشتراك و تشابه است .
هفده ساله است كه برادرش حضرت رضا (ع) به اجبار از " مدينه " به " مرو " برده مي شود و مأمون با عنوان " ولايتعهدي " او را به پايتخت خود احضار مي كند . در اين هنگام ، سال 200 هجري است . وداع دردمندانه و پرسوزي كه حضرت رضا (ع) هنگام ترك مدينه به سوي "مرو" انجام مي دهد ، همه را به گريه م ياندازد . همه مي دانند كه حضرت را پس از اين " سفر بي بازگشت " نخواهند ديد .
از اين رو ، يك سال نمي گذرد كه حضرت معصومه ، همراه تعدادي از برادران خويش به شوق ديدار برادرش ، عزم سفر مي كند و به قصد خراسان به راه مي افتد . اما دست تقدير ، تدبير ديگري انديشيده است . به ساوه كه مي رسد بيمار مي شود .
در برخي نقلها آمده است كه ميان همراهان ؟ آن حضرت و مأمورانِ حكومتي كه مخالف اهل بيت بودند ، درگيري مي شود و بعضي از همراهان نيز كشته مي شوند .
باري ... قرائن نشان مي دهد كه به خراسان نخواهد رسيد و اين بيماري ف او را از پاي خواهد افكند .
مي پرسد : تا " قم " چقدر فاصله است ؟
مي گويند : ده فرسخ .
مي خواهد كه او را به قم برسانند . چرا كه شيعيان قم هواداران اهل بيت اند واشعريان به اين خاندان احترام مي گزارند و او از پدرش موس بن جعفر (ع) شنيده است كه : " قم مركز شيعيان ماست " .
وقتي به قم مي رسد ، عده اي از بزرگان و چهره هاي معتبر قمي به استقبال او مي شتابند " موسي بن خزرج اشعري " در پيشاپيش استقبال كنندگان است . پيش مي رود و زمام ناقه دختر موسي بن جعفر (ع) را مي گيرد و او را به طرف خانه خود مي برد . موسي بن خزرج ، افتخار آن را دارد كه تنها هفده روز از دختر امام پذيرايي كند. (6)
حال اين بانو وخيمتر مي شود و در روز 10 ربيع الثاني 201 هجري چشم از جهان بسته ، به خانه ابدي آخرت كوچ مي كند . به دستور موسي بن خزرج ، او را غسل مي دهند و كفن مي كنند و براي خاكسپاري ، به قطعه زميني به نام " بابلان " - كه متعلق به موسي است - منتقل مي كنند .
سردابي را حفر كرده اند كه پيكر اين بي بي را درآنجا دفن كنند . بر سر اينكه چه كسي بدن مطهر حضرت معصومه را برداشته و وارد قبر كند ، ميان خاندان و بستگان موسي بن خزرج اختلاف مي شود . در نهايت تصميم مي گيرند كه خادم پير و با ايمان و صالحي كه دارند ، بدن او را در قبر بگذارد . كسي را در پي آن خادم - كه نامش " قادر" است - مي فرستند ، ولي در همين لحظه چشمشان به دو تكسوار نقابداري مي خورد كه از سوي ريگزار به شتاب مي آيند .
چون آن دو سواره ، به جنازه نزديك مي شوند فرود آمده ،بر او نماز مي خوانند و واغرد سرداب شده و جنازه را وارد آنجا مي كنند و به خاك مي سپارند ، سپس بيرون مي آيند و بي آنكه حتي يك كلمه با كسي سخن بگويند ، مي روند و كسي نمي شناسد كه اين دو سوار ناشناس - و در واقع ، آشنا و شناس با اين بانوي گرامي - كيستند؟
پاره اي ازتن " اهل بيت " به وديعت در اين شهر مدفون مي شود ، تا نشاني از عشق و ولاي اين سرزمين و مردمانش به خاندان عصمت و به " معصومه اهل بيت " باشد .
دي اين جا دفن مي شود ، تا اين شهر كويري را به " بوستان علم " و " گلشن فقاهت " تبديل كند .
اگر شكوفه " حوزه علميه " بر اين شاخه جدا افتاده از اهل بيت مي روند ، براي با نشاط نگهداشتن مكتب و مرام خاندان رسول (ص) است .
باري ، از آن پس ، سايه باني از حصير بر قبر او مي سازند ، تا آنكه " زينب " ، دختر امام جواد (ع) قبّه اي بر روي قبر عمّه اش حضرت معصومه (ع) بنا مي كند .
پس گزاف نيست اگر حضرت معصومه (س) را " فاطمه ثاني " بدانيم با شأن و شرافتي كه دارد ، با پيوندي كه با شجره طيّبه اهل بيت دارد، با علم و فضيلت و كمالي كه در مكتب وحي آموخته است ، با رحلتي در سنّ جواني ، غريبانه و دور از وطن ، در هفده سالگي كه به شوق ديدار برادرش حضرت رضا (ع) راه مدينه تا " مرو " را پيش مي گيرد ،اما پيش از ديدن برادر ، به ديدار خداي حيّ داور مي رود .
قم ، از ديرباز و از زمان ائمه (ع) ، مركز شيعه بوده و چهره هاي برجسته اي از راويان و عالمان ، از اين شهر و در اين شهر بوده و زيسته اند .
مدفن حضرت معصومه (س) و توصيه امامان بر زيارت قبر مطهّر او، بر رونق و موقعيت و جاذبه معنوي اين شهر مي افزايد و بتدريج ، كتابخانه ها و مدارس ديني و بالأخره در سال 1310 هـ .ش . " حوزه علميه قم " به دست مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي تأسيس و احياء مي شود و اين حوزه كه پيشتر هم وجود داشت ، جان تازه اي مي گيرد و به همين سبب مرحوم حائري به " آيت الله مؤسس" مشهور مي شود . فقيهان و فرزانگاني بسيار ، به اين شهر هجرت مي كنند و بر وجهه و اعتبار و مركزيت آن ، جنبه جهاني مي بخشند .
زائران بارگاهش و پروانگان شيفته حرمش از سراسر ايران بلكه از كشورهاي مختلف مي آيند ، تا دل را در كوثر زيارتش صفا بخشند و از علوم اهل بيت بهره گيرند .
امروز علاوه بر زائران حرمش ، از دهها كشور خارجي كساني در پي آموختن علم دين و فرهنگ ناب تشيع در اين شهر به سر مي برند و در سايه حرم نوراني بانوي كرامت ، معارف اسلام را مي آموزند، تا مبلّغ دين و پيام رسان حوزه در سراسر جهان باشند .
عظمت و شكوهي كه اين شهر و اين حريم دارد ، ريشه در باورهاي مقدّس مسلمانان ودلدادگان اين خاندان دارد .
در دوره هاي مختلف ، تعميرات و بازسازي و توسعه هاي گوناگوني درحرم مطهر انجام مي گيرد تا به صورت كنوني در مي آيد كه برخوردار از گنبد طلايي و چندين گلدسته و دو صحن و ايوان و مجموعه اي رواقها و مساجد اطراف مرقد نوراني اوست و چون نگيني در اين شهر مي درخشد و نمونه اي از هنر ماندگار هنرمندان با ايمان و عاشق است .
اينك قم ، يك شهر نيست،يك " فرهنگ " است ، جغرافي نيست ، تاريخ است .
قم ، ريشه در دين دارد و از چشمه سار معارف " اهل بيت " سيراب شده است . قم هميشه قائم و پيشتاز و پيشقدم بوده است. در انقلاب اسلامي ، نداي " قم " بود كه بر رواق تاريخ معاصر انعكاس مي يافت.
" 19 دي " بارقه اي از آن دل پر از التهاب و جرقه اي ازر آن كانون خشم و آتش بود كه در سينه خدا باوران و محبّان اين خاندان نهفته بود .
شعله مقدّس و ستم سوزِ برخاسته از قم ، همه جاي ايران را گرفت و به آفاق جهان معاصر نيز دامن كشيد وآن " موج خون " به ساحل پيروزي رسيد . ايران با نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران با نيروي " الله اكبر " روي پاي خود ايستاد . ايران " قائم " شد و " قم " به ثمر " قيام " نشست .
قائمان قم ، پس از آن تكبيرة الأحرام سبز ، به " سجده شهادت " افتادند . سرانجام ، آن ركوعهاي سرخ و آن سجده هاي خونين به " سلام پيروزي " متّصل شد و امام آمد و " دهة فجر " بر سر اين امّت نور پاشيد . نوري كه جرقّه آن از حماسه 19 دي قم برخاسته بود و سايه لطف اين بانوي كريمه بر آن نشسته بود .
پيروزي " فتوا" را جشن گرفتيم و نصرت " اجتهاد و فقاهت " را به عيد نشستيم .
اينها همه از جوشش چشمه كوير و عصمت قم ، حضرت معصومه (س) بود كه به بركت مزار او ، هنوز هم فروغ فقه و فلسفه و حديث و قرآن و ايمان و انقلاب ، از اين شهر به آفاق گيتي دامن گستر است .
فـضـيـلـت زيـارتـش
تأكيد و توصيه اي كه نسبت به زيارت قبر حضرت معصومه (س) در روايات ديده مي شود ، شگفت است و ما را به مقام و منزلتش بيشتر واقف مي سازد .
پاداش زيارت مدفن او " بهشت " است . اين ، در بيشتر روايات مربوط به زيارتش آمده است . تشويق به زيارت او از زبان امام صادق (ع) ، امام رضا (ع) ، امام جواد (ع) و ... نقل شده است . سعدبن سعد از امام رضا (ع) در اين باره مي پرسد ، حضرت پاسخ مي دهد :
" مَن زارَها فَلَهُ الجَنَّهُ " . (7)
"كسي كه اورازيارت كند پاداشش بهشت است " .
از امام جواد (ع) روايت است كه فرمود:
هر كس قبر عمّه ام را در قم زيارت كند ، بهشت براى اوست. (8)
در حديث ديگري كه سعد روايت مي كند ، چنين است كه امام رضا (ع) از او مي پرسد :
اي سعد ! قبري مربوط به ما اهل بيت نزد شماست؟
پاسخ مي دهد : آري فدايت شوم ، قبر فاطمه ، دختر موسي (ع) آنگاه حضرت مي فرمايد :
آري ! هركس با معرفت به حقّش او را زيارت كند ، بهشت اوست :
" نعم،مَن زارَها عارفاً بِحَقِّها فَلَهُالجَنّةُ
امّا اين شرطِ "عارفاً بِحَقِّها" مهم و در عين حال دشواراست. گرچه امروز ، به تشويق و توصيه امامان ، زائران بسياري همه رو ه در طول سال ، از همه جا به ديدار مرقدش مي آيند و در حرمش و كنار ضريحش رو به قبله مي ايستند و 34 مرتبه "الله اكبر" ، 33 مرتبه "سبحان الله "و 33 مرتبه " الحمدلله " مي گويند ، سپس به خواندن زيارتنامه اش مي پردازند وبوسه بر ضريحش مي زنند و او را در پيشگاه خدا شفيع و واسطه قرارمي دهند ، ولي آيا همه زائران يكسانند ؟ و آيا همه با يك روحيه و احساس و معرفت فبه زيارت اين حرم مي آيند و فرازهاي زيارتنامه را مي خوانند ؟
بزرگان دين و مراجع تقليد و اساتيد حوزه و صاحبدلان عارف ، از اين بارگاه رفيع ، توشه ها چيده اند.
توشه زائران از اين زيارت چيست ؟ و آيا همه بهره مي برند ، يا رخي دست خالي از اين " بازار معرفت " بر مي گردند ؟
آنكه به " حرم " مي رود ، بايد " مَحرم " باشد و احترام وليّ خدا را حفظ كند .
كسي كه به " حرم معنويّت " قدم مي گذارد ، بايد
" حُرمت معني" را لمس كند و چون پاي از " مزار " بيرون مي نهد ، حالش تحوّل يافته باشد .
حضور تن و جسم ، ولي غيبت روح و جان ، چه فايده دارد؟!...
زيارتِ عارفانه ،تنها از اهل بصيرت و معرفت بر مي آيد .
بايد ديد فلسفه تأكيد فراوان بر زيارت اولياء دين چيست و در چه صورت ، آن اهداف تربيتي تأمين مي شود؟ (9)
بزرگان وارسته و عالمان اهل دل ، چگونه زيارت مي كردند ؟
شيوه تشرّف آنان به حرمهاي مطهر ، از جمله بارگاه باصفاي حضرت معصومه (س) الهام بخش و درس آموز است .
شيوه تشرّف آنان به حرمهاي مطهر ، از جمله بارگاه باصفاي حضرت معصومه (س)الهام بخش و درس آموز است .
به اين چند نمونه توجه كنيد :
امام امّت (ع) در سالهاي پيش از تبعيد ، هر روز بعد از درس ، غروب تا موقع نماز ، يك تشرّف مختصر به زيارت حضرت معصومه داشتند و اين كار ، بطور مداوم بود .
علامه طباطبائي (ره) هنگاه روزه ، پيش از افطار، به حرم مشرف مي شد و با بوسه بر مزار اين بانو ، روزه خود را مي گشود .
حكيم عارف ، مرحوم ملاصدراي شيرازي كه مدّتها در روستاي"كهك" قم به سر مي برد ، هرگاه يك مشكل علمي و گِرِه فلسفي برايش پيش مي آمد ،يا از حلّ يك مسأله فلسفي در مي ماند ، آهنگ زيارت قبر دختر موسي بن جعفر (ع) مي كرد و فاصله چهار فرسخ تا قم را مي پيمود و در اين زيارت قبر والتجاء و استمداد از روح بلند حضرت معصومه (س) مشكل علمي خود را حل مي كرد و به محل اقامت خود بر مي گشت .
اين بزرگواران ، از " زيارت " چه مي ديدند و چه مي يافتند كه ما نمي يابيم ؟ بي شك ، معرفت آنان بيشتر بود ، در نتيجه بهره روحي شان هم از زيارت ، افزونتر بود.
قم ، حرم اهل بيت عصمت است و شوق زيارت قبر اين بانوي عظيم ، دلهاي مشتاق و گامهاي رهپوي را همواره به اين "مرقد" كشانده است .
دريغ است كنار دريا زيستن و تشنه بودن!...
وقتي ديگران براى زيارت حرمش از شهرهاي ديگر مي آيند و حتي زائراني از پاكستان ، كويت ، لبنان ، بحرين و كشورهاي مختلف شيعه نشين زائر قبر او مي شوند ، از ساكنان اين شهر و مردم قم ، كه در كنار اين " كوثر ثاني" از رحمت خدا و بركتهاي او برخوردارند ، انتظاري بيشتر است .
بانوي نجيب عترت! خدا را شاكريم كه طعم محبت شما ر به ما چشانده است .
مي فهميم كه " توسّل " يعني چه . " تبرّك " را لمس مي كنيم و باور داريم . پشتوانه اي داريم كه نامش "شفاعت" است .از سير و سلوكي برخورداريم ، با عنوان " تقرّب " . اينها سرمايه هاي ماست . خدا كند كه اينها را نبازيم .
معصومه عصمت آموز! اي كريمه اهل بيت!
ما هنوز هم محتاجيم و نيازمند . نياز ما به قدر كرم شماست . ما را رها نكنيد .
دوست داريم همچنان اسير شما باشيم ، بسته درگاهتان ، دلبسته مودّتتان .
باري ... زائران حرمش ، هنگام تشرّف بايد خود را ايستاده در برابر آينه اي از كمال و بصيرت و عفاف و علم ببينند و از شايستگيها ، فضيلتها ، ايمان و اخلاقش اسوه و الگو بگيرند .
زيارت ، در اين صورت است كه اثر تربيتي خواهد داشت . اگر براى زيارت ، پاداش و اجر عظيم بخاطر سازندگيهاي آن و تأثير گذاري در فكر ، روح ، اخلاق و زندگي زائر است.
با اين حساب ، حرم فاطمه معصومه ، يك مهد معنوي تربيت روح و مركز تعليم كمال است ؛ اگر زائر را چشمي بينا و قلبي آگاه باشد ...
سـازنـدگي زيـارت
زيارت نمد و نشانه اي از احساس شوق دروني و انسانهاي والا و اولياء خداست . رفتن به زيارت ، دليلي نمي خواهد ، جز همان محبّت قلبي .
آنكه عشق و شوق داشته باشد ، به زيارت هم مي رود .
زيارت ، زبان علاقه و ترجمان وابستگي قلبي است .
وادي زيارت ، وادي عشق و علاقه و عرفان است .
حرم و صحن و ضريح و رواقها و گنبد و گلدسته و ... ظاهر قضيه است . باطن آن ، اداي احترام به مقام والاي امام معصوم و امامزاده گرانقدري است كه در هر مزار آرميده و فضيلتهايش ، جذب كننده دلها و ديده ها به سوي تربت مقدّس آنان است و همان بُعد معنوي و باطني است ه به اين مظاهر ، قداست وحرمت مي بخشد .
وقتي عشق در كار باشد، محبوب و ديدار او و ديار او و هر چيزي است كه منسوب به اوست .
زيارت ، شناخت و معرفت مي آموزد و معرفت ، انسان را به زيارت و ديدار ، مشتاق مي سازد .
اين هر دو ، تأثير متقابل در يكديگر دارند .
وقتي كسي در مدار عشق قرار گرفت و در محيط و قلمرو محبت " الله " و " اولياءالله " وارد شد ، اين محبّت ، پاي او را به زيارتگاهها و مراقد معصومين (ع) مي كشاند .
اولياء خدا هم ، به زائران مشتاق و دلهاي مستعدّ عنايت و توجّه مي كنند و دل و جانشان را با " كيمياي نظر " دگرگون ساخته ، توفيق تشرّف به حضور را برايشان فراهم مي آورند و دست "زائر" را گرفته ، بالا مي برند و به مهمانسراي فيض حضور مي رسانند و بر مائده هاي معنويّت مي نشانند .
زيارت ، زمينه ساز چنين ارتقاي روحي است.
زيارت ، الهام گرفتن از اسوه ها وسرمشق هاست .
براى يافتن شعله عشق خدايي و گرم شدن از حرارت شوق معنوي ، بايد به كانونهاي روشني و منبع نور نزديك شد و گام در حريم " حرم " نهاد .
و بايد عاشق شد ، تا زيارت فراهم گردد .
چه نعمتي بالاتر از اينكه انسان ، مورد توجّه پيشوايان معصوم قرار گيرد و در دنيا از نعمت " زيارت " و در آخرت هم ان شاءالله از " شفاعت " آنان بهره مند گردد! ...
پيشوايان معصوم (ع) ، واسطه هاي فيض اند . بايد براى بهره وري از درياي كرم الهي ، آنان را در پيشگاه خداوند ، واسطه و شفيع قرار داد .
حتّي براى " توبه " و " اصلاح نفس " هم ، كه دل شكستن و پشيماني و تصميم بر ترك گناه و " خوب شده " لازم است ، حرمهاي معصومين ، يكي از بهترين جاها و " توسّل " به آنان ، يكي از مناسبترين زمينه هاست.
آنگاه وقتي كه قطرات اشگ ، از چشمها بر صورت فرو مي غلتد ،
وقتي شانه ها ، از شدّت خشيت و خوف مي لرزد وقتي نگاهها ملتمسانه به حرم يار ، دل را به محبوب نزديك مي سازد ، وقتي زائر ، خود را در پيشگاه يكي از حجّتهاي خدا ، مقصّر و خطاكار و گناه آلود مي بيند ، وقتي دلش مي شكند ، اين دل شكستنها ، گريه ها ، اشكها و توبه ها ، زمينه ساز پاك شدن جان و قلب از رذائل مي گردد و زائرپاك مي شود و آب ديدگان ، گرد و غبار معصيت را از صفحه جانش مي شويد . زلال و باصفا مي شود و به پاكان نزديكتر مي گردد .
خوشا به حال آنكه در اين گونه " اماكن مقدسه " .
طيّب و طاهر گردد و زندگي را در مسير خداپسند از سر گيرد .
ادب و آداب زيارت
مشرّف شدن به "حرم" با رفتن به جاهاي ديگر و ديدارهاي ديگر فرق دارد .
جان و نيّت و روح و جسم بايد پاك باشد و زائر ، بايد خود را دراين حريم مقدّس ، از هر آلودگي و زشتي دور نگاه دارد و بكوشد تا اجر زيارت و ثواب اين عبادت را ضايع نكند.
بزرگان ، در " آداب زيارت " حرمهاي مطهّر، سفارشها و دستورالعمل هاي بسياري دارند . در اينجا به نمونه اي از اين رهنمودها اشاره مي كنيم .
علامه مجلسي ، سخني را از مرحوم " شهيد اوّل " - از علماي برجسته شيعه - نقل مي كند كه خلاصه آن ، چنين است: (10)
" آداب زيارت " :
- قبل اژ ورود به زيارتگاه ، غسل كردن و باطهارت بودن
- با لباسهاي پاكيزه و بوي خوش زيارت كردن
آرام قدم برداشتن و خضوع و خشوع آمدن
- بردرگاه حرم ايستادن و دعا خواندن و اجازه و اذن ورود خواستن ، و اگر رقّت قلب حاصل شد . آنگاه وارد شدن
- در برابر ضريح ايستادن و زيارتنامه خواندن
- طرف راست و چپ صورت را بر ضريح نهادن و با تضرّع ، از خدا حاجت خواستن
- صاحب قبر را براى برآمدن حاجت و رفع نياز ، شفيع قرار دادن
- دو ركعت نماز زيارت خواندن و دعاهاي منقول را خواندن
- تلاوت قرآن در حرم داشتن
- حضور قلب داشتن در تمام مراحل زيارت
- توبه و استغفار كردن و صدقه دادن به نيازمندان
- تكريم و احترام نسبت به خدّام حرم و ..."
خلاصه آنكه زائر ، بايد خود را در محضري مقدس احساس كند و ادب شايسته مقام را بداند و مراعات كند و تصوّر كند كه در حال حيات و زنده بودن امام يا فرزند امام ، به خانه او آمده و توفيق ملاقات يافته است .
تند خويي با زوّار و خدّام ، نگاههاي آلوده و تماسهاي بدني حرام ، بي توجّهي به نماز جماعت ادامه زيارت هنگام برپايي نماز ، همه و همه نكاتي است كه با " اداب زيارت " ناسازگار است .
بزرگان وارسته ، هنگام تشرّف به حرم ، نيّتي جز فيض بردن نداشته اند و رفتار و نگاه و نيّت و اخلاص خود را هرگز به غير خدا نمي آميختند .
بكوشيم تا عملي خالص ود دور از ريا و گناه ، داشته باشيم ، كه خداوند ، از" اهل تقوا "مي پذيرد :
" اِنّما يَتَقَبَّلُ الله مِنَ المتّقينَ " (11)
زيارتتان قبول ، و دعاهايتان مستجاب باد ...
اذن دخول
بي بي جان ! ... سلام .
مي خواستم به زيارت حرمت آيم .
مي خواستم بوسه به ضريح مقدست بزنم .
نمي دانستم رخصت آن را داشتم يا نه ؟
وقتي مي ديدم بعضيها سر را پايين انداخته ، همين طوري وارد صحن و حريم حرمت مي شوند ، از اين در وارد شده ، از در ديگر بيرون مي روند ، بي آنكه لحظه اي درنگ كنند و سلامي و ثنايي ، ناراحت مي شدم .
آخر ف اينجا خانه توست .
هرچند درهاي حرم گشوده است .
ولي آيا مي توان بي اجازه وارد خانه تو شد و بي سلام و درود ، از در ديگر خارج گشت ؟
آستاني كه روحهاي بلندي بوسه بر آن مي زده اند ، حرمي كه " آشيانه آل محمد " است ،
حريمي كه فرشتگان ، پاسبان آنند ،
مرقدي كه نگين شهر ماست .
بي بي ! خواستم بي " اذن دخول وارد شوم ،
اما نمي دانستم راهم مي دهند ؟
وضو كه گرفته بودم . به نيّت " زيارت " هم آمده بودم . معتقد بودم كه شما اهل بيت آفتاب ، پس از مرگ هم زنده ايد و توجّه به زائرانتان داريد .
وقتي روح هر كس پس از مفارقت از بدن ، متوجّه مردم و بستگان و خانه و آشنايان است ، شما كه جاي خود داريد .
شما وصل به درياييد ، اصلاً خودتان يك دريا كرامت و بصيرت و شهوديد .
مگر مي شود نسبت به زائران و عابران و عارفان و جاهلان ، يكسان نظر كنيد ؟
مگر مي شود ندانيد چه كساني به زيارتتان آمدند و چه نيّت داشتند و چه فهميدند و چه گرفتند و چگونه رفتند؟
وقتي گاهي مي ديدم بعضي از ساكنان اين شهر نور ، همين كه از خانه بيرون آمده ، به كوچه يا خيابان يا جايي مي رسيدند كه از دور ،حرم مطهرت چشم را مي نواخت و دل را روشن مي كرد ف مي ايستادند . و دست ادب به سينه مي گذاشتند ، سلام مي دادند ، تظيمي كرده ، به راه خود ادامه مي دادند ، لذّت مي بردم و بر اين همه معرفت و ادب،آفرين مي گفتم .
مي شد از دور هم سلام بدهم .
" بعد منزل نبود در سفر روحاني " ...
ولي ادب ، اقتضا مي كرد كه براى آستان بوسي به حرم مشرف شوم .
چه صادقانه و ساده ، اين زائران خسته و از راه دور آمده ، از هواي معنوي حريم رمت استنشاق مي كنند، روحشان شاداب مي شود . گاهي هم چند قطره اشك ، بدرقه سلامشان است . بخصوص وقتي مي خواهند از اين شهر بروند و سفر زيارتي شان به پايان رسيده باشد و براى " زيارت وداع " آمده باشند .
بي بي جان !... از اين حرفها بگذرم .
آمده ام تا از نزديك ، عرض ادب كنم .
از صحن گذشته ام . كفشهايم را به كفشداري سپرده ام. از لابه لاي جمعيت عبور كرده ام ، اينك در رواقي هستم كه براحتي ضريحت را مي بينم ، به ، چه جلوه و صفايي دارد . اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد .
باور دارم خيلي از دلهاي تيره ، جانهاي غبار گرفته ، چشمان غريبه با اشك ، روحيه هاي گريزان و فراري ، وقتي توفيق پيدا مي كمند كه به اين "حرم" آيند ، روشن و زلال مي شوند. غبارها از آينه جانشان برطرف مي شود ، چشمهايشان با اشك ، آشتي مي كند. چه قدر شفاف مي شود هواي يك چشم ، پس از يك بارش اشك ، و چه قدر سبك و شاداب مي شود روح يك زائر ، پس از يك زيارت و آستان بوسي و توسّل . اين خاصيت حرم است كه پاك كننده دل و صيقل دهنده روح است .
باز هم كه دور شدم ! بي بي جان !وقتي به حرم تو مي آيم " مشهد " هم د رجلوي چشمم آشكار مي شود . شما دو خواهر و برادر ، چه كرده ايد با اين دلهاي بي قرار ، كه اينگونه پروانه وار ، طواف مي كنند؟!
در حرم تو ، به ياد" كاظمين " هم مي افتم .
چه غريبانه ، روز و شب مي گذرانند آن عتبات عاليه در سرزمين عراق !
من عراق نرفته ام و كاظمين را زيارت نكرده ام . ولي در حرم تو ، احساس مي كنم كه در خراسان يا كاظمينم .
بوي آن دو حجت الهي را از مزار تو استشمام مي كنم" بوي گل را از كه جوييم ؟ از گلاب " .
بي بي جان ! اجازه هست وارد شوم ؟
اجازه هست بوسه بر ضريح منوّر بزنم ؟
اجازه هست خود را قاطي اين زائران مشتاق كنم و مثل آنان ، ساده و بي ريا و بي ادعا ف خود را به ضريح برسانم دودستي به ان بچسبم ، از لابه لاي شبكه هاي فولادي و نقره اي رنگ ضريح ، مخمل سبزي را كه روي قبر تو انداخته اند، تماشا كنم ، اشك بريزم ، شانه هايم بلرزد ، دلم متلاطم شود و لبهايم با اين ضريح مشبّك متبرّك شود ؟
مي دانم كه اجازه خواهي داد .
مي دانم كه خدا و رسول و فرشتگان ، اذن خواهند داد. اگر رخصت نبود ، توفيق همينجا آمدن را هم نداشتم .
من به " طلبيدن " عقيده دارم . حتي برادر غريب تو، حضرت رضا (ع) هم همين طور است . فقط به خواستن ما نيست . " طلبيدن " او هم شرط است .
گاهي با هزار مقدمه چيني و برنامه ريزي ، جور نمي شود . گاهي هم خيلي آسان ، وسيله و شرايط ، جور و مساعد مي شود .
بي بي جان ! تو هم طلبيده اي . شما خانواده ، اهل كرامت و بزرگواري هستيد .
كريمان با بدان هم بد نكردند
كسي را از در خود رد نكردند
اگر ناقابليم و شرمساريم
بجز عشق شما چيزي نداريم
اين جا آشيانه آل محمد (ص) و حرم اهل بيت است . دري از درهاي بهشت است . شما صاحبخانه ايد و ما ميهمان . خودتان فرموده ايد كه به ديدار شما آييم و با حرمهاي انس و الفت داشته باشيم . خودتان گفته ايد كه گامهايي كه در مسير زيارت شما خاندان برداشته مي شود ، چه قدر ثواب دارد . خد شما مشوّق ما بوده ايد . ما هم به دعوت شما آمده ايم .
حالا ف من هم يكي از هزاران زائرم كه به آستان بوس آمده ام .
جسمم كنار ضريح توست .
ولي ... نمي دانم روح و روحيه ايم تا چه حد به تو نزديك است ؟
سرراهم كه آمدم ، تعظيمي هم به مقام علمي و عرفاني بزرگاني كردم كه در كنار حرم تو و در سايه ضريحت آرميده اند ف آية الله حائري يزدي ، آية الله صدر ، آية الله خوانساري ، شهيد مطهري ، علامه طباطبايي ، شهيد محراب آيةالله مدني و بزرگان ديگري كه سر بر آستان تو نهاده اند و حتي نام و نشاني هم از آنان بر در و ديوار نيست ، ولي قدم به قدم اين حرم و مسجد بالاسر ، آنان را در برگرفته است .
وقتي سر قبر علامه فاتحه مي خواندم ، به يادم آمد كه او ، از روي عشق و علاقه اي كه به تو داشت ، وقتي روزه بود ، روزه اش را با بوسه بر ضريح مقدّس تو افطار مي كرد . چه معرفتي ! خوشا به حالش .
آن طرف تر ، وقتي كنار قبر آية الله بروجردي فاتحه مي خواندم ، ياد حرف يكي از استادانم افتادم كه مي فرمود: آية الله بروجردي سفارش كرده بود كه نامش را در ليست خدّام افتخاري آستانه تو بنويسند .
هرگاه از كنار قبر شهيد آيةالله قدوسي مي گذرم ، ياد خاطراتي مي افتم كه از او در ايام طلبگي و درس خواندن دارم . بي اختيار پاهايم از رفتن باز مي ماند ، مي ايستم و "الحمد" ي براى او مي خوانم . او برگردن من حق بسيار دارد ، هم حق استادي ، هم حق تربيتي و اخلاقي .
مرقد ايةالله بهاءالديني ، الهام بخش صدق و صفا و معنويت و عرفان است .
قبر آيةالله اراكي و آيةالله گلپايگاني ف ياد سلسله اي نوراني از فقيهان وارسته و عالمان پارسا را در نظر زنده مي كند .
خوب ، بي بي جان !زياد حرف زدم . دست خودم نبود. محبت تو بود كه مرا به حرف كشاند و سفره دلم را باز كردم .
بلبل از فيض گل آموخت سخن ، ورنه نبود
اين همه قول و غزل ، تعبيه در منقارش (12)
زيارت حرمت ، هم روح را باز مي كند ،هم نطق و بيان را و هم زبان را به نجوا و نياز خواهي و رازگويي مي گشايد .
تسبيحات حضرت زهرا (س) ر اگفته ام .
بگذار " زيارتنامه " را آغاز كنم :
زيارتنامه حضرت معصومه (س)
اَلسَّلامُ عَلي آدَم صَفْوَةِ الله ، السَّلامُ عَلي نُوح ٍ نَبِيِّ اللهِ ، اَلسَّلامّ عَلي إبراهِيمَ خَليل ِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلي مُوسي كَليمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلي عِيسي رُوح ِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَليْكَ يا خَيْرَ خَلق ِ خَلْقِ اللهِ ،اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا صَفِيًّ اللهِ ، السّلام عَلَيكَ يا مُحمَّدَبنَ عَبدِالله ، خاتِمَ النَبِييّنَ ، السّلام عَلَيكَ يا أميرَالمؤمِنينَ عَليَّ بنَ أبي طالِبٍ ، وَصِيِّ رَسُولِ اللهِ ، السَّلامُ عَلَيكِ يا فاطِمةُ سَيِّدةَ نِساءِ العالَمينَ ، السَّلامُ عَلَيكُما يا سِبطَي نبيِّ الرَّحمَةِ ، وَ سَيِّدَي شَبابِ أهل ِ الجَنّةِ ، اَلسَّلامُعَلَيكَ يا عَلِيَّ بنَ الحُسَين ِ سَيِّدَالعابِدينَ، وَ قُرَّةَ عَين ِ الناظِرينَ ، السّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَبنَ عَليٍّ ،باقِرَالعِلمِ بَعدَ النَّبيِّ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا جَعفَرَبنَ مُحمّدٍ الصّادِقَ البارَّ،الأَمينَ، السَّلامُُ عَلَيكَ يا مُوسي بنَ جَعفَرَبنَ لطّاهِرَ الطّهرَ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا عَليَّ بنَ مُوسيَ الرِّضَا المُرتَضي ، السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدَبنَ عَليٍّ التَّقيَّ السَّلامُ عَلَيكَ يا عَلِيِّ بنَ مُحَمّدٍ النَّقيَّ النّاصِحَ الأمينَ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا حَسَنَ بنَ عَلِيٍّ، السَّلامُعَلي الوَصِيِّ مِن بَعدِهِ ، اَللهُمَّ صَلِّ عَلَي نُورِكَ و سِراجِكَ، وَ وَليَّ وَليِّكَ ، وَ وَصِيِّ وَصِيِّكَ . وَ حُجَّتِكَ عَلي خَلقِكَ. السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنتَ رَسُولِ اللهِ ، السَّلامُ عَليكِ يا بِنتَ فاطِمَةَ و خَديجَة َ ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنتَ اَميرِالمُؤمِنينَ ، السَّلامُ عَلَيكِ يا بِنتَ أميرالمُؤمِنينَ،السَّلامُ عَلَيكِ بِنتَ الحَسَن ِ وَ الحُسَينِ ، السّلامُ عَلَيكِ يا بِنتَ وَلِيِّ الله،اَلسَّلامُ عَلَيكِ يا اُختَ وَليِّ الله ، السَّلامُ عَلَيكِ يا عَمَّةَ وَليِّ اللهِ . السّلامُ عَلَيكِ يا بِنتَ مُوسي بنِ جَعفَرٍ وَ رَحمَةُ اللهِ و بَرَكاتُهُ ، السّلامُ عَلَيكِ عَرَّفَ اللهُ بَينَنا و بَينَكُم فِي الجَنَّةِ وَ حَشَرَنا في زُمرَتِكُم و أورَدَنا حَوضَ نَبِيِّكُم وَ سَقانا بِكَأس ِ جَدِّكُم مِن يَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَيكُم ، أَسأَلُ اللهَ أن يُرِيَنا فيكُمُ السُّرُورَ وَالفَرَج َ، وَ أَن يَجمَعَنا وَ إيّاكُم في زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمّدٍ (ص) وَ أنْ لا يَسْلُبَنا مَعْرِفَتَكُمْ اِنَّهُ وَلِيُّ قَديرٌ. أتَقَرَّبُ إلَي اللهِ بِحُبِّكُمْ ، وَالبَراءَةِ مِنْ أعْدائِكُمْ ، وَالتَّسْليمِ إلَي اللهِ ، راضياً بِهِ غَيْرَمُنْكِرٍ وَلا مُسْتَكْبِرٍ ، وَ عَلي يَقينِ ما أتي بِهِ مُحَمَّدٌ (ص) وَ بِهِ راض ، نَطْلُبُ بِذلِكَ وَجْهَكَ يا سَيِّدي ، اَللهُمَّ وَ رِضاكَ وَالدّارَالاخِرَةَ ، يا فاطِمَةُ اشْفَعي لي فِي الْجَنَّةِ ، فَاِنَّ لَكِعِنْدَاللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ. اَللهُمَّ إنّي أسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لي بِالسَّعادَةِ، فَلا تَسْلُبْ مِنّي ما أنَا فيهِ، وَ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، أَللهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا و تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَو عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عافِيَتِكَ ، وَ صَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أجْمَعِينَ ، وَ سَلَّمَ تَسليماً يا أَرحَمَ الرّآحِمينَ.
ترجمه زيارتنامه
سلام بر آدم ، برگزيده خدا
سلام بر نوح ، پيامبر خدا
سلام بر ابراهيم ، دوست خدا
سلام بر موسي ، هم سخن خدا
سلام بر عيسي ، روح خدا
سلام بر تو اي رسول خدا ، اي بهترين خلق خدا ، اي برگزيده خدا ،اي محمد بن عبدالله ! آخرين پيامبر .
سلام بر تو اي علي ، اي اميرالمؤمنين جانشين رسول خدا
سلام بر تو اي فاطمه ، سرور زنان جهان
سلام بر شما ، اي دو فرزند پيامبر رحمت و سرور جوانان بهشتي ، ( امام حسن و امام حسين (ع) )
سلام بر تو اي امام محمد باقر ، شكافنده علوم پس از پيامبر
سلام بر تو اي امام جعفر صادق ، نيكوكار و امين
سلام بر تو اي امام موسي بن جعفر ، امام پاك و مقدّس
سلام بر تو اي امام علي بن موسي الرضا ، پيشواي پسنديده
سلام بر تو اي امام محمد تقي
سلام بر تو اي امام علي النقي ، خير خواه و امين
سلام بر تو اي امام حسن عسگري
سلام بر جانشين و حجّت خدا پس از او
خدايا بر نور و چراغ فروزان خودت ( امام زمان ) درود فرست
كه وليّ تو جانشين جانشينات و حجت تو بر بندگان است .
***
سلام بر تو ، اي دختر پيامبر (ص) ، اي دختر فاطمه (ع) و خديجه (ع) !
سلام بر تو ،اي دختر اميرالمؤمنين (ع)، و دختر امام حسن (ع) و امام حسين (ع)
سلام بر تو ، اي دختر وليّ خدا ف اي خواهر و عمّه وليّ خدا
سلام بر تو ، اي دختر موسي بن جعفر (ع)
سلام بر تو .
خداوند ميان ما و شما در بهشت ، آشنايي و ارتباط برقرار كند و ما را در گروه شما محشور كند و از حوض كوثر جدّتان پيامبر و به دست علي بن ابي طالب سيراب كند .
درود خدا بر شما باد .
از خداوند مي خواهم كه شادي و فرج شما را به ما بنماياند و ما و شما را در گروه جدّتان حضرت محمد(ص) گرد آورد و معرفت شما را از ما نگيرد ، كه او عهده دار و تواناست .
با دوستي شما و بيزاري از دشمنانتان و تسليم در برابر خدا ف به شما تقرّب مي جويم .
راضيم ، نه ناخوشايند و نه متكبّر .
به آنچه حضرت محمد (ص) آورده ، يقين دارم و به آن راضيم و رضاي تو را مي جويم .
خدايا! رضاي تو و بهشت برين را مي خواهم .
اي فاطمه معصومه !... درباره ورود در بهشت ، براى من شفاعت كن ، چرا كه نزد خداوند ، مقام بلندي داري .
خدايا از تو مي خاهم كه عاقبت مرا به سعدت ختم كني و ايمان و ولايتي را كه دارم از من مگير .
هيچ قدرت و نيرويي جز از خدا نيست .
خدايا به كرم و عزت و رحمتت قسم ، دعايمان را مستجاب و زيارتمان را قبول كن و بر محمد همه آل محمد درود و سلام فرست . " يا ارحم الراحمين "
نگينِِِ قم (13)
شهرها انگشترند و " قم " ، نگين
قم ، هماره حجّت روي زمين
تربت قم ، قبله عشق و وفاست
شهر علم و شهر ايمان و صفاست
مرقد " معصومه" چشم شهر ما
مِهر او جانهاي ما را كهربا
دختري از اهل بيتِ آفتاب
وارثِ دُرّحيا ، گنج حجاب
در حريمش مرغ دل پر مي زند
هر دلي اينجاست مجذوب حرم
جان، اسير رشته جود و كرم
اين حرم باشد ملائك را مطاف
زائران را ارمغان ، عشق و عفاف
آستان بوسش بسي فرزانگان
معرفت آموز ، از اين آستان
ديده پاكان به قبرش دوخته
عصمت و پاكي از آن آموخته
" حوزه قم " هاله اي بر گِرد آن
فقه و احكام خدا را مرزبان
قم هميشه رفته راه مستقيم
بوده در مهد هدايتها مقيم
قم نمي بيند مگر خوابِ قيام
تيغ قم بيگانه باشد از نيام
شهر خون ، شهر شرف ، شهر جهاد
شعر فقه و حوزه ، علم و اجتهاد
هر كجا را هر چه سيرت داده اند
اهل قم را هم بصيرت داده اند
نقطه قاف قيامند اهلِ قم
برقِ تيغِ بي نيامند اهل قم
اهل قم ، ز اوّل ولايت داشتند
در دل و در ديده ،" آيت " داشتند
سر نمي سودند ، جز بر پاي دين
دل نمي دادند اِلّا بر يقين
دين ، مطيع امر مولا بودن است
راه را با رهنما پيمودن است
اهل قم از ياورانِ " قائم " اند
درقيام و پيشتازي دائم اند
دختر "موسي بن جعفر" را درود
كز عناياتش تراويد اين سرود
پاورقي ها
(1)- اين جزوه قبلاُ به همين نام در سال 1373 چاپ شد ، كه اينك با اضافات و اصلاحاتي تقديم مي شود
(2)- بحار الانوار ف ج 99 ف ص 267 .
(3)- هم الفقهاء العلماء ، هم اه الترابة و الزاوية و حسن العبادة _ بحار الانوار ، ج 57 . ص 217 ) .
(4)- به همين جهت در زيارت نامه اش او را دختر حسن و حسين (ع) خطاب مي كنيم ، ( السلام عليك يا بنت الحسن و الحسين ) .
(5)- اَلامَن ماتَعلي حُبِّ آلمحمّد ماتَشهيداٌ
(6)- محلّي كه عبادتگاه آن حضرت در اين مدّت بوده ، هم اكنون هيز موجود است و به نام " بيت النور " واقع در خيابان چهارمردان ، ميدان مير ، شناخته مي شود .
(7)-بحار الانوار ، ج 99 ، ص 265.
(8)-من زار قبر بقٍم فَلَهٌ الحنّة ( بحار الانوار ، ج 99 ، ص 265) .
(9)- درباره فلسفه زيارت و آثار ترييتي آن نگاه كنيد به كتاب "زيارت" از : جواد محدّثي (نشر مشعر ).
(10)- بحار الانوار ، ج 100 ، ص 134 .
(11)- مائده ، آيه 27 .
(12)- حافظ.
(13)- شعر از نويسنده است