بيگانه خويش
تا روى تو را ديــــدم و ديـــوانه شدم از هستى و هر چه هست، بيگانه شدم
بيخود شدم از خويشتن و خويشيها تا مست، ز يك جـــرعـــه پيمـــانه شدم