بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع
رضوى
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم
محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما
بقيةاللَّه فى الأرضين.
از خداوند متعال سپاسگزارم كه عمر و مهلت داد تا يك بار ديگر در جوار مرقد مطهر
حضرت اباالحسن علىبنموسىالرضا، آغاز سال نو هجرى شمسى را در كنار شما
برادران و خواهرانى باشم كه از سراسر كشور در مشهد مقدس گرد آمدهايد. توجه
كنيد - برادران و خواهران - كه مايلم در آغاز عرايض خودم، دربارهى اربعين چند
جمله عرض كنم.
امسال با تقارن عيد نوروز با اربعين حسينى، عيد و آغاز سال نو ما، رنگ حسينى
گرفت و با نام حسينبنعلى (عليهالسّلام) سرور آزادگان جهان و سيد شهيدان،
رونق يافت. چه آمدن خاندان پيغمبر در روز اربعين به كربلا - كه بعضى روايت
كردهاند - درست باشد يا درست نباشد، ظاهراً در اين ترديدى نيست كه
جابربنعبداللَّه انصارى به همراه يكى از بزرگان تابعين - كه نام او را بعضى
عطيه گفتهاند، بعضى عطاء گفتهاند و احتمال دارد عطيةبنحارث كوفى حمدانى
باشد؛ بههرحال يكى از بزرگان تابعين است كه در كوفه ساكن بوده - اين راه را طى
كردند و در اين روز بر سر مزار شهيد كربلا حاضر شدند. شروع جاذبهى مغناطيس
حسينى، در روز اربعين است. جابربنعبداللَّه را از مدينه بلند مىكند و به
كربلا مىكشد. اين، همان مغناطيسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در
دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهلبيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در
دلشان زنده است. اين از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسينى و به مرقد سرور
شهيدان - سيدالشهداء - .
جابربنعبداللَّه جزو مجاهدين صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ يعنى قبل از
ولادت امام حسين، جابربنعبداللَّه، در خدمت پيغمبر بوده و در كنار او جهاد
كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسينبنعلى (عليهالسّلام) را به چشم خود
ديده است. جابربنعبداللَّه به طور حتم بارها ديده بود كه پيغمبر اكرم،
حسينبنعلى را در آغوش مىگرفت، چشمهاى او را مىبوسيد، صورت او را مىبوسيد،
پيغمبر به دست خود در دهان حسينبنعلى غذا مىگذاشت و به او آب مىداد؛ اينها
را به احتمال زياد جابربنعبداللَّه به چشم خود ديده بود. جابربنعبداللَّه به
طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل
بهشتاند. بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در
زمان خلفاء، چه در زمان اميرالمؤمنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه
جلو چشم جابربنعبداللَّه انصارى است. حالا جابر شنيده است كه حسينبنعلى را
به شهادت رساندهاند. جگرگوشهى پيغمبر را با لب تشنه شهيد كردهاند. از مدينه
راه افتاده است؛ از كوفه، عطيّه با او همراه شده است. عطيه روايت مىكند كه:
«جابربنعبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامهى سفيد و تميز
پوشيد و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين (عليهالسّلام)
روانه شد. آن روايتى كه من ديدم اينطور است، مىگويد: وقتى به قبر رسيد، سه
مرتبه با صداى بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ يعنى وقتى
كه مىبيند كه چطور آن جگرگوشهى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ
طغيانگران، اينطور با مظلوميت به شهادت رسانده، تكبير مىگويد. بعد مىگويد:
از كثرت اندوه، جابربنعبداللَّه روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و
افتاد. نمىدانيم چه گذشته است، اما در اين روايت مىگويد، وقتى به هوش آمد،
شروع كرد با امام حسين صحبت كردن: «السّلام عليكم يا آل اللَّه، السّلام عليكم
يا صفوة اللَّه».
اى حسين مظلوم! اين حسين شهيد! ما هم امروز در اول اين سال نو، از اعماق
وجودمان عرض مىكنيم: «السّلام عليك يا اباعبداللَّه، السّلام على الحسين
الشهيد». شهادت تو، جهاد تو و ايستادگى تو، اسلام را رونق داد و دين پيامبر را
جان تازه بخشيد. اگر آن شهادت نبود، از دين پيغمبر چيزى باقى نمىماند. امروز
دلهاى ما هم مشتاق حسينبنعلى (عليهالسّلام) و آن ضريح شش گوشه و آن قبر مطهر
است. ما هم گرچه دوريم، ولى به ياد حسينبنعلى و به عشق او سخن مىگوييم. ما
با خودمان عهد كردهايم و عهد مىكنيم كه ياد حسين، نام حسين و راه حسين را
هرگز از زندگى خودمان جدا نكنيم. همهى ملت ما، همهى كشور ما، همهى شيعيان
عالم و بلكه همهى آزادگان در سرتاسر جهان، يك چنين احساسى نسبت به حسينبنعلى
(عليهالسّلام) دارند.
امسال نام پيامبر اعظم اسلام، سال ما را مزين كرد. دربارهى پيامبر اعظم چه عرض
بكنيم؟ جز اينكه بگوييم: پيامبر اعظم اسلام، مجموعهى فضائل همهى انبياء و
اولياء است؛ نسخهى كامل و تكامل يافتهى همهى فضائلى است كه در سلسلهى
پيامبران و اولياء الهى در تاريخ وجود داشته است.
نام احمد نام جمله انبياست چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
وقتى نام پيامبر اعظم را مىآوريم، كأنه شخصيت ابراهيم، شخصيت نوح، شخصيت موسى،
شخصيت عيسى، شخصيت لقمان، شخصيت همهى بندگان صالح و برجسته و شخصيت امير
مؤمنان و ائمهى هدى (عليهمالسّلام) در اين وجود مقدس، متبلور و مجسم است.
پيامبر اعظم را مىتوان به درخشانترين ستاره در كائنات عالم وجود تشبيه كرد و
از آن وجود بزرگ و مقدس با اين عنوان تعبير كرد. چرا مىگوييم ستارهى درخشان،
نمىگوييم خورشيد؟ چون خورشيد يك جسم و جرم مشخص و معين است، نورانى است و با
عظمت است؛ اما يك جرم و يك كرهى آسمانى است. لكن در اين ستارههايى كه شما
مىبينيد، ستارههايى هستند كه يك كهكشانند و از اين كهكشانى كه ما در شبهاى
تابستان در آسمان بالاى سر خودمان مىبينيم، هزاران برابر بزرگترند. كهكشان
يعنى: آن مجموعهاى كه هزاران منظومه و هزاران خورشيد در آن هست. پيامبر اعظم
يك وجود كهكشانوار است و در او هزاران نقطهى درخشندهى فضيلت وجود دارد. در
پيامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حكومت همراه حكمت هست؛ عبادت خدا همراه با
خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات
خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاكسارى هست؛ روزآمدى همراه با دورانديشى هست؛
صداقت و راستى با مردم همراه با پيچيدگى سياسى هست؛ غرقه بودن جان در ياد خدا
همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنيا و آخرت همراه است؛ هدفهاى
والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است. او نمونهى كاملى است كه خداوند در
عالم وجود، موجودى كاملتر از او نيافريده است؛ او مبشر است، بشارتدهنده است؛
منذر است، بيمدهنده است؛ بر همهى بشريت و بر همهى تاريخ شاهد و ناظر است؛
فراخوانندهى همهى بشريت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا
ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا و داعيا الى اللَّه بأذنه و سراجا منيرا».
سال پيامبر اعظم، سال اين وجود كهكشانوار براى دولت و ملت ماست. علاوهى بر
اين، وجود پيامبر اعظم در عرصهى بينالمللى، نقطهى التقاى عقايد و عواطف
همهى ملتهاى مسلمان است. از همهى اقوام، با همهى مذاهب گوناگون، نقطهى
التقاى همهى امت اسلامى در عقيده و عاطفه، وجود مبارك پيامبر اعظم است. اينكه
ما در يك چنين سالى با اين نام قرار داريم، تكليف بزرگى را بر گردن ما
مىگذارد. ملت و دولت ما در اين سال، بايد طورى عمل كنند كه با حكمت نبوى، با
علم نبوى، با حكومت نبوى، با عدالت نبوى، با اخلاق و كرامت نبوى، با فروتنى و
عزت نبوى و با جهاد و رحمت نبوى هماهنگ باشد. اينها البته كار يك سال نيست؛
كمااينكه پيغمبر اعظم، پيغمبر يك سال نيست، همهى سالها سال اوست؛ همهى تاريخ،
متعلق به اوست. ولى اين به معناى اين است كه ما در راه ساختن آنچنان جامعهاى،
آنچنان دنيايى و آنچنان تمدنى كه هدف پيامبر اعظم بود، امسال بايد يك خيزش،
يك حركت بزرگ و يك گام بلند داشته باشيم. سال پيامبر اعظم، سال نگاههاى بلند،
سال اميد، سال كار، سال مجاهدت، سال خدمت و سال طراحيهاى هوشمندانه براى
آيندهى كشور است؛ سال حركت به پيش است.
يك نگاهى به اوضاع عمومى كشور مىاندازيم. ما در حالى سال جديد را آغاز مىكنيم
كه يك دولت جديد، تازه بر سر كار آمده است. هر دولتى، دورهى تازهاى را براى
خود تعريف مىكند و با مشخصاتى كه اين دوره دارد، سال را آغاز مىكند. اين به
معناى تغيير مسير نيست؛ اين به معناى اين نيست كه ملت با تغيير دولتها، راهِ
هدفهاى اصولى و بلند خود را عوض مىكند؛ نه، بلكه اين به معناى بهره بردنِ از
پيشرفتهاى دورههاى ديگر است، همراه با ابتكارهاى جديد، همراه با تسريع در
كارها و احياناً همراه با تصحيح؛ البته اگر خطا و اشتباهى صورت گرفته باشد. ملت
با تغيير دولتهايى كه خود انتخاب مىكند، مثل مسافرى است كه در يك راهى دارد
حركت مىكند، به يك نقطهاى كه مىرسد، وسيلهاى را كه از نفس افتاده يا خسته
شده است، به يك وسيلهى تازه نفس و آمادهى به كار و متناسب با شرايط تبديل
مىكند تا همان راه را ادامه دهد. اگر احياناً در مرحلهى قبل، از مسير اصلى
انحرافى پيش آمده باشد، آن را برمىگرداند و راه را ادامه مىدهد و به سمت
اهداف والا پيش مىرود. اين مردماند كه تعيين مىكنند، اين مردماند كه اشخاص
را كه هر كدام شعارى دارند و هر كدام بروز و شخصيتى دارند، زير نظر قرار
مىدهند و در ميان آنها يك نفر را مىپسندند و اكثريت جامعه به آن رأى مىدهند.
دولت در هر دورهاى، دولت مردم است؛ نشان دهندهى خواست مردم و جهتگيرى مردم
است. اين دولتى كه تقريباً شش ماه است مشغول به كار شده، دولت جديد، شاخصهاش
عبارت است از: تصميم قاطع بر خدمت خستگىناپذير به مردم، به ميدان آوردن همهى
توان خود و پُررنگ كردن هدفهاى بلند انقلاب. اينها مشخصههاى اين دولت است. اين
دولت با تكيه بر شعارهاى انقلاب و شعارهاى امام بزرگوار، بر آن است كه همهى
توان خود را به ميدان بياورد؛ با همهى وجود كار كند؛ گرههاى زندگى مردم را
باز كند؛ زيرساختهاى كشور را هرچه زودتر و هرچه بهتر و جامعتر به وضعيت مطلوب
براى پيشرفتهاى آينده بسازد و در عرصهى بينالمللى بر استقلال ملى و عزت ملت
ايران تكيه كند. در عرصهى بينالمللى، بازيگران سياسى، يكى از ابزار عمدهشان،
مكر است و يكى تهديد. اگر دولتى در مقابل مكارى و تهديد آنها خود را نبازد و به
ملت خود تكيه كند، موفقيتهاى بسيارى خواهد داشت. مىبينيم و حس مىكنيم كه اين
دولت بنا دارد عزت و استقلال ملى را آنچنان كه در شأن ملت ايران است، حفظ كند.
آنچه كه به طور خلاصه از شعارهاى دولت و رئيس جمهور جديد و فعاليتهايشان
مىتوان گفت، اين است كه، تصميم دارند يك گام بلند در خدمت، در علم و در تأمين
نيازهاى كشور به پيش بردارند. عزيزان من! كشور ما امكانات يك كشور پيشرفته را
دارد؛ ما از لحاظ نيروى انسانى و استعدادهاى طبيعى و بشرى مىتوانيم يكى از
پيشرفتهترين كشورهاى عالم بشويم. بعد از انقلاب، حضور در اين ميدان پيشرفت،
آغاز شده است؛ البته در منطق جمهورى اسلامى، توسعه و پيشرفت بدون عدالت معنى
ندارد؛ آن وقت پيشرفت همراه با عدالت، كار خستگىناپذير، ارادهى مستحكم،
برنامهريزى دقيق و بالاتر از همهى آنها، همراهى و كمك بىدريغى از مردم را
طلب مىكند، تا بتوانند در كشور پيشرفت شايستهى اين ملت را، همراه با عدالت به
وجود آورند. اگر بخواهيم اين پيشرفت، همراه با عدالت نصيب كشور و ملت ما شود،
بايد با بهرهمندى از همهى تلاشهايى كه دولتهاى گذشته كردهاند و فرآوردههايى
كه بر اثر تلاشهاى مسئولان گذشته براى ملت پديد آمده است، بر خلاقيت و توليد
همت بگماريم؛ خلاقيت و توليد، ما اينها را لازم داريم.
توليد يعنى چه؟ مقصودم فقط توليد كالا نيست؛ توليد در يك گسترهى وسيع بايد
شعار ملت باشد. توليد كار، توليد علم، توليد فناورى، توليد ثروت، توليد معرفت،
توليد فرصت، توليد عزت و منزلت، توليد كالا و توليد انسانهاى كارآمد؛ اينها همه
توليد است. رمز سعادت ملت ما در اين است كه در اين گسترهى وسيع، هم دولت و هم
ملت، بر اين توليد همت بگماريم. اين تأمين كنندهى امنيت ملى و اقتدار و پيشرفت
كشور است؛ اين يك جهاد است. من امروز به شما عرض مىكنم، هم به مسئولين و
مأموران دولتى و هم به آحاد مردم، به خصوص به شما جوانها؛ اين يك جهاد است.
امروز توليد علم، توليد كار، توليد ابتكار، توليد كالا، كالاى مورد نياز مردم،
توليد انسان كارآمد، توليد فرصت و توليد عزت، هر كدام از اينها يك جهاد است.
مجاهد فى سبيلاللَّه توليد كننده است؛ بايد هم علم را بياموزيم و هم علم را
توليد كنيم. ما بايد يك كشور عالم بشويم. در يك روايتى از اميرالمؤمنين نقل شده
است كه فرمود: «العلم سلطان، من وجده سأل و من لم يجده سيل عليه»؛ يعنى علم
اقتدار است، علم مساوى است با قدرت؛ هر كسى كه علم را پيدا كند، مىتواند
فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه عالم باشد، مىتواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه
دستش از علم تهى باشد، بايد خود را آماده كند كه ديگران بر او فرمانروايى كنند.
ما بايد علم را با همهى معناى كامل آن به عنوان يك جهاد دنبال كنيم؛ اين را من
به جوانها، استادان و دانشگاهها مىگويم. علاوه بر اين، علم مجرد و به تنهايى
هم كافى نيست؛ علم را بايد وصل كنيم به فناورى، فناورى را بايد وصل كنيد به
صنعت، و صنعت را بايد وصل كنيم به توسعهى كشور. صنعتى كه مايهى توسعه و
پيشرفت كشور نباشد، براى ما مفيد نيست؛ علمى كه به فناورى توليد نشود، فايدهاى
ندارد و نافع نيست. وظيفهى دانشگاهها سنگين است؛ وظيفهى آموزش و پرورش سنگين
است؛ وظيفهى مراكز تحقيقاتى و مراكز پژوهشى سنگين است.
پيشرفت همراه با عدالت، يك نهضت است؛ يك نهضت فراگير. اين نهضت يك ساله نيست.
ما اين نهضت را تازه هم شروع نكردهايم و نمىخواهيم آن را تازه شروع كنيم. از
اول انقلاب اين نهضت به قدر توان و قدرت دولتها و مسئولان آغاز شده است. مردم و
دولتها تلاشهايى كردند و آثار تلاش آنها را هم امروز داريم در صحنهى زندگى
خودمان مىبينيم. زحمات گذشتگان، به آيندگان اين فرصت را مىدهد كه قدمهاى
بلندترى بردارند. بنابراين، اين نهضت از امروز شروع نمىشود، از قبل شروع شده
است؛ يك ساله هم تمام نمىشود. اما وقتى مىگوييم امسال سال پيغمبر اعظم است؛
يعنى امسال بايد يك خيزش همگانى - هم دولتى و هم مردمى - در اين كار انجام
بگيرد. هر كس در هر نقطهاى كه هست، بايد يك گام بلند به جلو بردارد. به گفتهى
آن عالم روشنضمير كه در مسجدى مىخواست به وعظ مشغول شود، جمعيت در مسجد جمع
شده بودند، مسجد پُر شده بود و عدهاى بيرون در، مانده بودند. براى اينكه آن
كسانى كه بيرون در هستند بتوانند به داخل بيايند، يك نفر بلند شد و گفت: «خدا
رحمت كند هر كسى را كه هرجا هست، بلند شود و يك قدم به جلو بيايد»؛ براى اينكه
مردم را بلند كند و آنهايى كه بيرون ماندهاند، به داخل بيايند. اين مرد عالمِ
روشنضمير به مردم رو كرد و گفت: من ديگر حرفى براى گفتن ندارم. همين چيزى كه
اين مرد گفت، همهى حرف من همين بود.
من مىخواهم بگويم: ايها الناس! هر كدام هر جا هستيد، بلند شويد، يك قدم به جلو
بياييد؛ اگر در عالم عبادتيد، يك قدم به جلو بياييد؛ در عالم تحصيل، يك قدم به
جلو بياييد؛ در توليد يك قدم به جلو بياييد؛ كارگر، يك قدم جلو؛ كارفرما، يك
قدم جلو؛ استاد، يك قدم جلو؛ دانشجو، يك مقدم جلو؛ مأمور دولتى، يك قدم جلو؛
محقق حوزه و دانشگاه، يك قدم جلو. در آيين و فرهنگ پيامبر اعظم توقف نيست،
ايستادن نيست، وامانده شدن نيست، تحجر نيست و نوميدى وجود ندارد؛ پيامبر ما با
نوميدى جنگيد. مسلمان سرشار از اميد است.
البته ما دشمنانى داريم و آنها اين حركت به جلو را براى ملت ما نمىپسندند.
جلودار اين دشمنان هم رژيم ايالات متحدهى امريكاست. حرف سردمداران سياست
امريكا با ملت ايران چيست؟ توجه كنيد من حرف دل گردانندگان سياسى امريكا را
براى شما بيان كنم؛ حالا حرفهاى گوناگونى مىزنند؛ اما حرف دل آنها يك كلمه
است؛ آنها مىگويند: اى ملت ايران! آن چيزى را كه انقلاب شما از ما گرفته است،
آن را به ما برگردانيد. آنها مىگويند قبل از انقلاب ما بر كشور شما سيطرهى
اقتصادى، سياسى و فرهنگى داشتيم؛ رئيس كشور شما براى تصميمهاى بينالمللىاش از
سفير ما اجازه مىگرفت. اين واقعيتى است. در قضيهى نفت، معاملات بينالمللى،
روابط گوناگون سياسىِ ديپلماسى و حتى در نوع برخورد با مردم، شاه پهلوىِ ملعون
براى اقدامات خود با سفير امريكا و سفير انگليس مذاكره مىكرد. آنچه را آنها
مىخواستند و مىپسنديدند، اينها اجرا مىكردند. مىگويند ما بر كشور شما اين
سلطه را داشتيم، انقلاب آمد و ما را بيرون كرد؛ اين را به ما برگردانيد تا ما
دوباره بر كشور شما سلطه پيدا كنيم. حرف امريكاييها اين است. حالا اسم حقوق بشر
را مىآورند، اسم انرژى اتمى را مىآورند، اسم دموكراسى را مىآورند و تهمت
تروريست مىزنند؛ اينها حرف است. حرف واقعى همان است؛ مىگويند اجازه بدهيد بار
ديگر دولتهاى شما را ما تعيين كنيم، بر اقتصاد شما ما حكومت كنيم و ما باشيم كه
تعيين كنيم شما در قطببنديهاى جهانى كجا باشيد؛ همچنان كه نسبت به بعضى از
دولتهاى ديگر اينطورند. از ملت ايران اين توقع را دارند. بيستوهفت سال است
امريكاييها با ملت ايران در اين چالشاند. امروز با گذشته تفاوتى نكرده است.
آنچه كه امروز امريكاييها از خود بروز مىدهند، همان چيزى است كه در طول
بيستوهفت سال نسبت به ملت ايران، هميشه در ذهنشان بوده است. ابزارشان هم عبارت
است از تهديد، ارعاب، تبليغات جنگ روانى، دلسرد كردن مردم، نوميد كردن مردم،
ايجاد دودستگى و تحريك عصبيتها؛ اگر بتوانند، ابزار دشمنان ملت شما اينهاست.
فشار بياورند - فشارهاى فرسايشى - و با تبليغات اينها را برجسته، بزرگ و درشت
كنند؛ براى اينكه در مردم احساس عدم امنيت به وجود آورند، براى اينكه مردم در
موفقيتشان، آيندهشان و كفايت مسئولانشان ترديد و شك و شبهه پيدا كنند؛ كار
دشمن اينهاست. فشار بياورند، شايد بتوانند مسئولين را دچار دودستگى كنند؛ شايد
بتوانند تصميمگيران كشور را در تصميمگيريهاى بزرگ خودشان دچار تزلزل كنند؛
كار دشمن اينهاست؛ ابزار دشمن اينهاست؛ دشمن ابزار ديگرى ندارد. تهديد مىكنند
كه ما ملت ايران را تحريم خواهيم كرد؛ مگر تا حالا تحريم نكرديد؟! مگر تا حالا
ملت ايران دچار تحريم شما قدرتهاى زورگو نبوده است؟! اگر ما امروز پيشرفتى پيدا
كردهايم و در علم، صنعت و برخى از صنايع، در منطقه حرف اول را مىزنيم، اينها
در همين شرايط تحريم براى ما پيش آمده است. ما پيشرفت نظامى پيدا كردهايم؛
پيشرفت علمى پيدا كردهايم؛ در زمينههاى پزشكى پيشرفتهاى شگفتآور پيدا
كردهايم؛ در زمينهى صنعت، در برخى از صنايع بسيار پيچيده كه دنيا تصور
نمىكرد، ما پيشرفت پيدا كردهايم. ما در زمينهى علوم زيستى پيشرفت پيدا
كردهايم؛ علوم دانشهايى را كه دارندگان آنها، هرگز اجازه نمىدهند غير از يك
مجموعهى كوچك خودشان، كسى به آنها دست پيدا كند؛ ما به اين دانشها دست پيدا
كردهايم. همهى اينها در شرايط تحريم به وجود آمده است. اگر تحريم نمىكردند،
شايد به اينجا نمىرسيديم؛ اگر پول ما را مىگرفتند، سلاحهاى دسته چندم خودشان
را به ما مىدادند، ما به فكر نمىافتاديم كه از ابتكار و استعداد جوانانمان
استفاده كنيم؛ امروز هواپيما هم توليد كنيم، تانك هم توليد كنيم، موشك هم توليد
كنيم و از بسيارى از كشورهاى منطقه در اين توليدات جلوتر باشيم. اگر بازارها را
باز مىكردند، هرچه مىخواستيم به ما مىدادند، پول ما را مىگرفتند، توى
جيبشان مىريختند و امروز هم ما به اين پيشرفتها نرسيده بوديم. ما را از تحريم
مىترسانيد؟!
به ما مىگويند شما در جامعهى جهانى منزوى هستيد؛ ما به آنها مىگوييم، منزوى
شماييد، نه ما. امروز دنيا از روشهاى امريكا متنفّر است؛ امروز دنياى اسلام از
اندونزى تا مغرب، هرجا شما برويد و از مردم سؤال كنيد، نفرت از سردمداران كاخ
سفيد، در اعماق دلهاى مردم وجود دارد. اگر مىخواهند بدانند چه كسى منزوى است،
بنده پيشنهاد مىكنم يك رفراندومى در دنياى اسلام براى سنجيدن ميزان محبوبيت
رئيس جمهورى ما و رئيس جمهور امريكا برگزار كنند. اگر سردمداران رژيم امريكا از
نتايج خفتبار چنين رفراندوم، نظرسنجى و نظرخواهىاى نمىترسند، اين گوى و اين
ميدان، بيايند راه بيندازند. امروز ملتها از امريكا متنفّرند؛ بسيارى از دولتها
هم متنفّرند؛ منتها مصالحشان اجازه نمىدهد كه اين نفرت را بر زبان بياورند؛
اما نفرت آنها گاهى كمتر از ما هم نيست.
به جمهورى اسلامى اتهام نقض حقوق بشر مىزنند. اين ديگر از آن لطيفههاى
خندهآورِ دوران است! امريكا شده است پرچمدار حقوق بشر! كدام امريكا؟ امريكاى
هيروشيما، امريكاى گوانتانامو، امريكاى ابوغريب، امريكاى راه اندازندهى جنگ و
ناامنى در بسيارى از نقاط عالم، امريكاى سانسور در داخل خود كشور امريكا؛
ماجراى سانسور فكر و نوشته و بيان در امريكا، يكى از آن ماجراهاى بسيار مهم و
جالب است كه مجالى نيست كه من الان به آن اشاره كنم. اينها به ما مىگويند نقض
حقوق بشر؛ اما خودشان بزرگترين ناقض حقوق بشرند! اگر امروز در دنيا - نمىگويم
دنياى اسلام، در سطح دنيا - يك همهپرسى انجام بگيرد، شك نكنيد كه رئيس جمهور
فعلى امريكا، در رديف شارون و صدام و ميلوسويچ به عنوان مجسمههاى شرارت شناخته
خواهند شد. امروز امريكا تهديدى براى صلح و امنيت جهانى است؛ لذا شعار «مرگ بر
امريكا» ديگر امروز مخصوص ملت ما نيست. امروز در اكناف عالم شما مىبينيد كه
مجسمهى رئيس جمهور امريكا را آتش مىزنند و شعار مرگ بر امريكا مىدهند. علت
هم زيادهخواهى رژيم امريكا، استكبار رژيم امريكا، تكبر آنها، سلطهطلبى آنها و
بازيچهى صهيونيستها بودنِ آنهاست؛ حقيقتاً بازيچهى صهيونيستهايند.
من اينجا راجع به يك مطلبى كه اين روزها در رسانههاى گوناگون جهانى مطرح شد،
يك جمله بگويم، بعد وارد مسئلهى هستهاى بشوم. مسئلهى مذاكرهى با امريكا كه
سوژهى تبليغاتى مستكبران و اقتدارطلبان شد، ما از اول اعلان كرديم و الان هم
اعلان مىكنيم، در هيچ يك از مسائل مورد اختلاف خودمان با امريكا، ما با امريكا
مذاكره نمىكنيم. دليل آن هم يك امر واضحى است؛ دليل اين است كه مذاكره براى
امريكاييها يك ابزارى است براى تحميل خواستههاى خودشان به طرف مذاكره. مذاكره
مفهوم واقعى خودش را در مذاكرات امريكا با طرفهاى خودش ندارد و از دست داده
است. مذاكره براى چيست؟ وقتى دو دوست در يك مسئلهى مورد اختلاف با هم مذاكره
مىكنند، اين براى اين است كه هر كدام از نقطهاى كه قرار دارند، حركت كنند و
به يك نقطهى مورد توافق برسند. امريكا مذاكره را به اين معنا نمىداند. آنها
مذاكره را وسيلهاى براى تحميل خواستههاى خودشان قرار مىدهند؛ براى وارد
آوردن فشار. بنابراين مذاكره با امريكا در همهى مسائل معنا ندارد.
آن چيزى كه اين روزها مطرح شده، دربارهى مسئلهى امنيت عراق است. مسئولين
امريكايى - چه در عراق، چه در بيرون عراق - از مسئولين ما درخواستهاى پى در پى
و مكررى كردند و اينها هم اول اعتنايى نكردند؛ بعد براى اينكه شايد براى
جلوگيرى از ناامنىهاى فاجعهبارِ ملت مظلوم عراق اين كار لازم باشد، گفتند در
اين مسئله ما حرفى نداريم كه نظرات خودمان را به طرف امريكايى منتقل كنيم. آن
نظرات چيست؟ آن نظرات تفهيم اين نكته به امريكاييهاست كه آنها بايد دست از سر
عراق بردارند تا ملت عراق خودشان كشورشان را اداره كنند؛ دست از تحريك قوميتها
بايد بردارند تا عراق روى امنيت را ببيند. ملت عراق مىتواند كشورش را اداره
كند؛ امنيت را هم مىتواند تأمين كند. پشت سر ناامنىهاى موجود عراق، قرائن
فراوانى وجود دارد كه دست سرويسهاى جاسوسى قرار دارد؛ يا سرويسهاى جاسوسى
انگليس يا امريكا يا اسرائيل. اين تأمين امنيت براى مردم عراق، براى ما يك
انگيزهاى شد.
امريكاييها در همين قضيه هم روح سلطهجويى و زيادهطلبى و دروغگويى خودشان را
نشان دادند. اينطور وانمود كردند كه گويا ايران مىخواهد در مسائل گوناگون خود
با امريكا مذاكره كند. تعبيرات بسيار نامناسب و زشتى را هم به كار بردند؛ بعضى
از مسئولين امريكايى بر اثر همان خوى تكبر و دروغگويى، حتى گفتند اين به
منزلهى احضار مسئول ايرانى است. من عرض مىكنم، دولت امريكا غلط مىكند كه
مسئول ايرانى را احضار كند. مسئولين ذىربط كشور ما اگر مىتوانند با هدف تفهيم
و حالى كردن به امريكاييها در قضيهى عراق، مطلبى را به آنها منتقل كنند، مانعى
ندارد؛ اما اگر مذاكره به معناى اين است كه يك عرصهاى باز شود براى اينكه طرف
زورگو و پُررو و مكّار با اتكاى به زور بخواهد حرفهاى خودش را به طرف تحميل
كند، اين مثل بقيهى موارد، همچنان كه اعلام كرديم، ممنوع خواهد بود. عزت،
ايستادگى و مقاومت ملت ما مايهى اقتدار و پيشرفت كشور ماست؛ اين را نمىشود با
توهمات مخدوش كرد.
دربارهى مسئلهى هستهاى من يك جمله عرض بكنم. خلاصهى حرف دشمن اين است كه به
ملت ايران مىگويد شما فناورى هستهاى را نداشته باشيد. چرا؟ براى اينكه فناورى
هستهاى، شما را در عرصههاى مختلف نيرومند مىكند؛ شما اين فناورى را نداشته
باشيد تا ضعيف بمانيد، تا بتوان راحتتر به شما زورگويى كرد. مردم بايد توجه
كنند كه اعماق حرف دشمن چيست. مسئله اين است، انرژى هستهاى و توانايى توليد
سوخت هستهاى، در طول سالهاى نه چندان دورِ آينده، يك نياز مبرم و قطعى براى
ملت ايران است. اگر ملت ايران امروز براى كشور خود فناورى هستهاى را تحصيل
نكند، چند سال بعد، آن روزى كه اين جوانها وارد بازار كار و فعاليت مىشوند، آن
روزى كه جمعيت ملت ايران ميليونها نفر از حالا بيشتر است؛ آن روز، ملت در يكى
از اساسىترين نيازهاى خود مجبور است دستش را به طرف بيگانگان و احياناً دشمنان
دراز كند. مثل اينكه امروز ما نفت نداشته باشيم؛ نفت يك منبع تمام شدنى و
تجديدناپذير است. نفت تا ابد كه باقى نمىماند؛ اگر اينطور كه امروز مصرف
مىشود، مصرف شود، تا بيست سال، بيستوپنج سال ديگر نفت ملت ايران تمام خواهد
شد. دنيا به جاى نفت به سراغ انرژىهاى جايگزين رفته است كه از همه مهمتر و
قابل اطمينانتر، انرژى هستهاى است. اگر كشور ما بيست سال ديگر انرژى هستهاى
نداشته باشد، براى راهاندازى يك كارخانه، دستش به سمت كسانى دراز است كه
پيشرفت ملت ايران را به هيچ قيمتى نمىپسندند. آبرو و عزت ملت را مىگيرند تا
يك مختصرى از آنچه كه در اختيار دارند، به اين ملت بدهند.
من يك وقتى در همين مشهد در حضور جمعيت عظيم مردم گفتم، اگر اين نفتى كه امروز
در اختيار ماست، در اختيار اروپا و امريكا بود، ما براى هر بشكهاش بايد در
مقابل آنها سجده مىكرديم تا يك بشكه نفت به ما بدهند؛ مگر مىدادند؟! اينها
مىخواهند پانزده سال، بيست سال آينده ملت ايران براى نياز صنعتى و كشاورزى خود
و براى جريان حيات در كشور خود، محتاج آنها باشد؛ برود درِ خانهى آنها؛ اهميت
انرژى هستهاى اين است. حالا مىگويند انرژى هستهاى براى درمان و مصارف پزشكى
هم به كار مىرود؛ بله، اينها هم است؛ اما اينها درجهى چندم است. در درجهى
اول اين يك نياز اساسى و اصلى براى كشور ماست. اگر امروز مسئولين و
دستاندركاران ما اين را تأمين نكنند، بيست سال بعد همهى مردم حق خواهند داشت
اينها را لعنت كنند. آن روز هم نمىشود به دست آورد. وقتى يك ملت احتياج به
چيزى دارد، به او گرانفروشى مىكنند، به او نمىدهند، او را تحقير مىكنند و به
او بىاعتنايى مىكنند. آن چيزى كه امريكا به ما مىگويد، اين است كه شما اين
فناورىاى را كه خودتان هم به دست آوردهايد، اين را بگذاريد كنار، ما به شما
سوخت هستهاى مىدهيم. يعنى چه؟ يعنى شما نيروگاه بسازيد، بعد براى سوخت اين
نيروگاه بياييد سراغ ما تا ما با هر شرايط و هر قيمتى كه دلمان خواست، آن را به
شما بدهيم. مثل اين مىماند كه امروز نفت در اختيار امريكا باشد، بخواهد به ما
نفت بدهد. شما فرض كنيد اگر در اين شرايط ما براى توليد انرژى در داخل كشور
احتياج به نفت يا گازوئيل داشتيم و مىخواستيم آن را از امريكاييها بگيريم، با
ما چه رفتارى مىكردند! ملت ايران را چقدر تحقير مىكردند! اينكه مىگويم انرژى
هستهاى يا به تعبير درستتر فناورى هستهاى، چرخهى سوخت و امكان غنىسازى
هستهاى حق مسلم ملت ماست، اين به معناى اين است كه اگر اين را امروز براى اين
ملت تأمين نكنيم، فردا اين ملت دست گدايى به سوى دشمنان و مخالفين خودش دراز
كند. ملت ما زير بار اين حرف نخواهد رفت.
به ما مىگويند شما نفت داريد، انرژى اتمى مىخواهيد چه كار كنيد؛ مگر امريكا
نفت ندارد؛ امريكا كه نفت دارد، چرا انرژى هستهاى دارد؟ همين اخيراً رئيس
جمهور امريكا گفت، ما بايد براى توليد هستهاى سرمايهگذارى بيشترى كنيم. همهى
دنياى پيشرفته دارند مىروند به سمت سرمايهگذارى براى توليد هستهاى، آن وقت
به ملت ما مىگويند شما نداشته باشيد! اين حرف زور را ما قبول نكردهايم و شما
ملت ايران بدانيد مسئولين كشور قبول نخواهند كرد. بنده به هيچ قيمتى زير بار
اين حرف زور نخواهم رفت.
انرژى هستهاى و فناورى هستهاى حق مسلم شما ملت ايران است و هيچ كس حق ندارد
از اين حق مسلّم صرف نظر كند و كوتاه بيايد. دشمن شبههپراكنى مىكند و يك
عدهاى هم نادانسته، شايد بعضى هم دانسته، همين حرفهاى دشمن را در داخل پر و
بال مىدهند. حقيقت قضيه اين چيزى است كه من به شما عرض كردم. امروز اگر شما
اين حق را به چنگ نياوريد، دهها سال ملت ايران به عقب خواهد رفت و عقبمانده
خواهد ماند. هيچ فرد مسئولى، هيچ پيروِ پيامبر اعظم راضى نخواهد شد. دنيا هم
اين حق را قبول دارد. حالا تهديد شوراى امنيت كردند، انگار شوراى امنيت آخر
دنياست. ما هم شوراى امنيت چشيده هستيم. در جنگ تحميلى، آن روزى كه عراقىها
چند هزار كيلومتر خاك ما را زير پا داشتند، همين شوراى امنيت قطعنامه صادر كرد
كه بايستى جنگ را تمام كنيد، دفاع و مقاومت نكنيد؛ ما هم چون برخلاف مصالح
كشورمان بود، قبول نكرديم. هر وقت برخلاف مصالح كشور باشد، قبول نمىكنيم. ملت
ما ايستاده است. جوانان ما ايستادهاند، خوشبختانه مسئولين ما با نشاط
ايستادهاند، خدا پشتيبان ماست و اقتدار آيندهى كشورِ ما امروز در گرو تصميم و
همت مسئولان و مردم ماست. به توفيق الهى، به كمك همت و اراده و عزم بلند مردم و
به تأييد ولىعصر (ارواحنافداه) بر اين حق پافشارى خواهيم كرد و آن را با همهى
وجود به چنگ خواهيم آورد.
اجازه بدهيد از اين نفسهاى پُرشور و دلهاى گرم شما استفاده كنم و چند تا دعا
كنم:
پروردگارا ! به عزت و جلالت و به حق پيامبر اعظم، رحمت و بركت و تفضل خود را بر
اين ملت مؤمن و پايدار نازل كن. پروردگارا ! اين ملت قدرشناس اسلام را بر
دشمنان اسلام پيروز كن. پروردگارا ! راه اين ملت و راه جوانان ما را به سوى
آيندهاى كه شايستهى اين ملت است، هموار بگردان. پروردگارا ! مسئولين كشور را
در خدمتگزارى به اين مردم روزبهروز موفقتر بگردان. پروردگارا ! بركات
علىبنموسىالرضا (سلاماللَّهعليه) را بر مردم اين مرز و بوم و كشور
روزبهروز افزايش بده؛ ما را مشمول دعاى ولىعصر (ارواحنافداه) قرار بده.
پروردگارا ! درجات امام عزيز و شهيدان عالىمقامِ ما را در نزد خود روزبهروز
برتر و رفيعتر بگردان؛ ما را بندگان صالح خود قرار بده؛ ما را خدمتگزاران اين
مردم قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته