بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى

7 / 3 / 1381

بسم الله الرحمن الرحيم

بنده هم اين ايام سعيد و ميلاد نبى اكرم و امام صادق (عليهماالصلاه والسلام) را به شما عزيزان و نمايندگان محترم مردم تبريك عرض مى كنم و به خاطر حضورتان در اين جمع صميمى و باصفا خوشآمد مى گويم.اميدوارم خداوند متعال به ما و شما اين لطف را بفرمايد كه در همه ى حركات و سكناتمان راه خدا را برويم و براى رضاى خدا و انجام تكليف عمل كنيم.
از بيانات جناب آقاى كروبى هم تشكر مى كنيم; بيانات خوب و مفيدى داشتند.لازم است همين آمارها به اطلاع مردم برسد و در دل آنها اين اطمينان و آرامش به وجود بيايد كه نمايندگانشان دلسوزانه در پى حل مشكلات آنها هستند.بنابراين گفتن اين چيزها را لازم بدانيد و در ارائه ى اين گزارشها به مردم امساك نكنيد; اين براى فضاى جامعه و آرامش دلهاى مردم بسيار موثر و مفيد است. همچنين لازم مى دانم از تلاش دوستان در مجلس و بخصوص زحمات توانفرساى رئيس محترم مجلس جناب آقاى كروبى تشكر كنم.ما شاهد بارهاى سنگين و طاقت فرسايى هستيم كه بر دوش ايشان و بقيه ى دوستان در مجلس وجود دارد.
خدمت, خيلى سخت است; خيلى هم شيرين است.هر چه سختى خدمت بيشتر باشد, آسايش معنوى و روحى انسان پس از انجام دادن آن خدمت بيشتر خواهد بود.ان شاالله همان قدر كه زحمت مى كشيد و تلاش مى كنيد و سنگينيها و فشارهايى را كه به طور طبيعى براى مسوولان در هر جا باشند وجود دارد, تحمل مى كنيد, اميدواريم خداوند متعال به شماها اجر و پاداش بدهد و دلها و چشمهاى شما را با لطف خود روشن كند.
اين يك سال هم گذشت.مثل همه ى چيزهاى ديگر, عمر خدمتها و عمر ما كوتاه است و مانند برق و باد اين فرصتها مى گذرد.در هر مسووليتى هستيم, آنچه براى ما بايد مهم شمرده شود, اين است كه سعى كنيم گذر عمر و ايام مسووليت, براى ما ذخيره يى داشته باشد; والا وقتى انسان از اين مرز عبور كند, از اين اعتبارات و حيثيات هيچ چيزى در دست او نيست.عمر, چيز بى اعتبارى است; هيچ نمى شود اطمينان داشت كه ما تا فردا, تا آخر دوره و تا يك دوره ى ديگر هستيم و اين فرصت را داريم.در اول تشكيل اين مجلس كه ما شما برادران و خواهران عزيز را در همين حسينيه زيارت كرديم, جمعى در بين ما حضور داشتند كه الان نيستند.
آنها هستند و عملشان; آنها هستند و نياتشان; آنها در محضر خداى متعال هستند; اميدواريم خداوند متعال با آنها با نهايت رحمت و مغفرت و فضل خود رفتار كند و مقامات آنها را ان شاالله عالى نمايد.به هر حال ما, هم فرصت استغفار و هم فرصت عمل داريم.آنهايى كه رفتند, ديگر اين فرصتها را ندارند; ((و فى الاخره عذاب اليم و مغفره من الله و رضوان)); بايد براى يكى از اين دو, هدفگيرى كرد; از اين دو حالت خارج نيست; يا مغفرت و رضوان الهى است, يا خداى نخواسته خشم و سخط الهى.تامين كننده هم جز خود ما كس ديگرى نيست.اگر قرار است فضل الهى شامل ما شود, يا رحمت و مغفرت الهى ما را دريابد, باز با خواست خود ماست; بايد خودما آن رحمت را بخواهيم; ((لايرد غضبك الا حلمك و لا ينجى من عذابك الا مغفرتك و لاينجى منك الا التضرع اليك)).بايد به خداى متعال متوسل و متضرع شد.
برادران و خواهران عزيز! ما كه در جمهورى اسلامى مشغول خدمت هستيم, فراتر از همه ى فكرها و سليقه ها و گرايشها و انگيزه ها و تفاوتهايى كه قهرا وجود دارد, همه بايد در يك چيز مشترك و به آن مهتم باشيم; و آن حفظ رابطه ى خودمان با خداست; ذكر نعمت الهى است; به ياد داشتن لطف و فضل پروردگار است به خاطر فرصتى كه به ما داده است; اين به اختلاف سلايق, بينشهاى سياسى و گرايشهاى گوناگون سياسى و جناحى و حزبى و غيره ارتباطى ندارد; اين مربوط به همه است.هر كس مسووليتش بيشتر است, به اين بيشتر احتياج دارد.بنده ى ضعيف و ناتوانى كه مسووليتم سنگين است, بيش از شما احتياج دارم.
مخاطب اين موعظه در درجه ى اول خود من هستم.دلها را بايد با خدا آشنا نگه داشت.آنچه در اين راه مهم است, نيت خدمت و تلاش براى خدمت است; اين نيت را بايد حفظ كرد; نيت مقدسى است.خود انسان هم خوب مى تواند بفهمد در كجا, كدام موضعگيرى, كدام حرف, كدام تسليم و كدام رد مثلا در مجلس با نيت خداست و براى خدا دارد كار مى كند يا انگيزه ى ديگرى دارد.ممكن است ديگران نيت ما را تشخيص ندهند; براى ديگران مى شود طور ديگرى واقعيتها و باطنها را جلوه گر كرد; اما انسان براى خود نمى تواند اين كار را بكند.اگر انسان با دقت و تامل نگاه كند, همه چيز در مقابل او باز و افشا شده است.مهم اين است كه نيت خدمت و حركت در راه انجام وظيفه را حفظ كنيم; آنگاه همه ى كارها داراى اجر خواهد بود.ممكن است در خصوص مساله يى, دو موضعگيرى كاملا متضاد وجود داشته باشد; اما هر دو هم مشمول لطف و مغفرت و قبول الهى باشد; به شرطى كه نيت خوب باشد و عمل بر طبق آنچه انسان احساس وظيفه مى كند, انجام بگيرد.
براى شما اين فرصت خيلى فراهم است; چون نقش شما مهم است.
همان طور كه جناب آقاى كروبى اشاره كردند, هم مساله ى قانونگذارى, هم مساله ى نظارت, هر دو مهم است; البته مساله ى قانونگذارى اساسى تر است.قانون, جاده يى است كه شما به سمت هدفهايى كه كشور و مديران اجرايى و مسوولان بايد به آن جا برسند, باز مى كنيد.قانون اساسى براى ما در همه ى بخشهاى خود هدفهايى را معين كرده است; هم در بخش حقوق مردم, هم در بخش تشكيلات دولتى, هم در ساير بخشها.هر اصلى از اصول قانون اساسى در واقع هدف و سرمنزلى است كه بايد به آن رسيد.براى رفتن به اين سمت, حتما لازم است جاده يى وجود داشته باشد; بدون جاده نمى شود حركت كرد.دستگاه اجرايى كشور بايد به سمت آن هدفها برود.
دستگاه اجرايى, اعم از قوه ى مجريه و قوه ى قضائيه و نيروهاى مسلح و همه ى دستگاههايى است كه نهادهاى دولتى هستند و بخشى از اداره ى كشور بر عهده ى آنهاست; اينها بايد به سمت اين هدفها حركت كنند.شما با وضع قانون, راههاى صحيح را معين مى كنيد و دستگاههاى پيشرونده را از غلتيدن در ورطه هاى خطرناك باز مى داريد.عظمت و اهميت قانون, اين طورى معلوم مى شود.بنابراين قانونگذارى, بسيار بسيار مهم است و هر چه قانون با نگاه آگاهانه تر و خبره تر و شناخت موضوعات و مصالح كشور بيشتر همراه باشد, استحكام آن بيشتر است.
وقتى استحكام قانون بيشتر بود, كارايى آن بيشتر خواهد بود و مدت زمان بيشترى مى تواند مورد استفاده قرار بگيرد.بنابراين نقش قانون خيلى مهم است.
البته اعتقادم اين است كه امروز مسائل اصلى كشور فراتر از مسائل درون جناحها و گروههاى مختلف كشور است.بحثهاى جناحى و خطى و سليقه يى و گرايشى وجود دارد; نه مى شود آنها را كاملا متوقف كرد, نه مى شود بكلى آنها را مضر دانست.مقدارى از اين اختلافات و مباحثات به جستجوگرى و آگاه شدن و تفحص فكرى و ذهنى جامعه و مردم كمك مى كند; اگر به شكل سالمى انجام بگيرد, اشكالى هم ندارد; اما همه ى مسائل كشور اينها نيست.
مسائل اساسى كشور فراتر از چيزهايى است كه در چارچوب گرايشها و خواستها و تمايلات و تشخيصهاى جناحى و گروهى محدود شود.به نظر مى رسد هر كس دلسوز و آگاه است, مى تواند مسائل اساسى كشور را ببيند.
شكى نيست كه امروز در بخش قدرتمندى از جهان يك انگيزه ى قوى وجود دارد كه متوجه فتح و تسخير همه ى امكانات جهانى و روى زمين است.وجود ابرقدرتها هميشه به همين معنا بوده است. انحصار ابرقدرتى در يك ابرقدرت, به طور طبيعى اين گرايش را شديدتر و بيشتر مى كند.مجموعه ى دستگاههاى اقتصادى و كانونها و بنگاههاى فعال در شكل دادن اقتصاد كشورها و اقتصاد جهان كه به دنبال افزايش ثروت و كسب ثروت هستند, كار آنها به طور طبيعى اين را ايجاب مى كند و دنبال آن, حالت تسخيرطلبى وجود دارد و امروز اظهار هم مى شود و چيزى نيست كه مكتوم بماند.اين كه قدرتهاى سلطه گر در دنيا در صدد اين هستند كه منافع خود را در هر نقطه يى از دنيا تامين كنند, چيزى نيست كه كسى امروز آن را كتمان كند و پوشيده بدارد.منافعى كه بناست تامين شود و مربوط به فلان ابرقدرت است البته نمى خواهم فقط امريكا را بگويم; امريكا برترين و پرتوقع ترين شان است; مجموعه يى هستند كه امريكا در راس آنها قرار گرفته منافعى نيست كه با منافع كشورها و ملتها و صاحبان سرزمينها تضاد نداشته باشد; چنين قيدى براى آن ذكر نكرده اند; مى گويند منافع ما.اين منافع اگر با منافع فلان ملت يا فلان كشور يا فلان منطقه در تضاد بود, چه؟ آنها نمى گويند اگر در تضاد بود, ما در اين صورت از منافع خود چشم مى پوشيم; نه, منافع, منافع است; آن را مى خواهند.
امروز در دنيا لازمه ى اين طلب استكبارى كه واقعا جاى كلمه ى استكبار همين جاست اين شده است كه حركت تند پرشتابى براى تسخير زمينه هاى متعدد كه عمده اش سه زمينه است; اقتصاد و سياست و فرهنگ از بالا آغاز شود; مثل سيل بنيانكنى كه به سمت دامنه مىآيد.اين سيل سرازير شده; مربوط به امسال و پارسال هم نيست; منتها بر حسب شرايط گوناگون عالم تشديد مى شود.
بعضى معتقدند در مقابل اين سيل چاره يى جز تسليم نيست; امروز انسان اين را مشاهده مى كند.بعضيها در سطح كشورهاى در حال توسعه يا به تعبير ديگر جهان سوم كشورهايى كه در قله قرار ندارند, در دامنه هاى پايين قرار دارند صريحا مى گويند چاره يى نيست, بايد غرق و هضم و همشكل شد.بعضيها هم صريحا اين را نمى گويند, اما عملا اين طور رفتار مى كنند.آيا واقعا واقعيت همين طور است؟ يعنى امروز در مقابل سيلى كه براى قبضه كردن همه ى منابع و تلاشهاى اقتصادى عالم از يك نقطه ى خاص شروع شده است, هيچ مقاومتى نمى شود كرد؟ آيا در مقابل سيلى كه سرازير شده و همتش اين است كه هويت سياسى كشورها را به يك هويت جمعى كه در راس آن, مراكز اقتدار بين المللى هستند تبديل كند, واقعا نمى شود مقاومت كرد؟ آيا بايد در هاضمه ى افزون طلب و قناعت ناپذير فرهنگ سلطه گر هضم شد؟ آيا واقعا سرنوشت بشريت اين است؟ بعضى اين طور تصور مى كنند.
ما معتقديم كه نه; اين, سرنوشت محتوم كشورها نيست و دلايل متعددى دارد:امكانات و تواناييها و ظرفيتهاى مستكبران و مقتدران و سلطه طلبان عالم محدود است.اين طور نيست كه ما تصور كنيم هر چه مقتدران عالم بخواهند, ناگزير تحقق پيدا خواهد كرد; نه, مى توان فرض كرد كه اينها ناكام شوند; كما اين كه در موارد فراوانى ناكام شدند; امروز هم خواهند شد.
ما در جمهورى اسلامى به عنوان كسانى كه متصدى و متعهد يك تكليف و وظيفه هستيم, چه تكليفى داريم؟ اين كه مى گويم ما متعهد و موظفيم, به خاطر اين است كه جمهورى اسلامى بر اساس يك فكر, يك آرمان و يك هدف بزرگ و والا و مقدس به وجود آمده است و كسانى كه معتقد به نظام جمهورى اسلامى و پيام انقلاب هستند, فكر نمى كنم از اين معنا تخلفى داشته باشند.ما فكر مى كنيم داريم يك وظيفه و تكليف الهى و مسووليت خدايى را انجام مى دهيم.به همين دليل است كه بنده معتقدم اگر مسوولان چه شما كه در مجلسيد, چه آنهايى كه در دستگاههاى اجرايى كشورند كارى را كه بر عهده ى آنهاست, انجام بدهند, ثوابش پيش خداى متعال از بسيارى از عبادات بالاتر است; چون اين بنا براى اعلاى كلمه ى حق و احياى كلمه توحيد ساخته شده است.ما به عنوان كسانى كه در اين مجموعه چنين وظيفه يى داريم و اين مسووليت را احساس مى كنيم, در مقابل اين سيل جهانى بايد مقاومت كنيم.البته واقعيت جهانى سازى هم يكى از بخشهاى مهم و بارز همين سيل است.فعلا مساله ى اقتصاد مطرح است; اما گفته و ناگفته, نوشته و نانوشته, جهانى سازى در زمينه ى سياست و فرهنگ هم حتما وجود دارد و دارد عمل مى شود.آيا در مقابل اين سيل مى شود مقاومت كرد؟
ما معتقديم بله, مى شود مقاومت كرد; اين وظيفه ى اصلى ماست.
مقاومت, تنها با استحكام بخشيدن به بنيانها صورت مى گيرد.هر سيل بنيانكنى وقتى به يك صخره ى استوار برسد, نمى تواند در آن اثر بگذارد.ما بايد خود را استوار و مستحكم كنيم و بنيانهاى فرهنگى و اقتصادى و سياسى خود را استحكام ببخشيم.هر كارى كه در جهت استحكام بخشيدن باشد, مقدس و خوب و مورد اجر و ثواب الهى است.
هر چيزى كه در جهت متزلزل كردن اين پايه ها و بنيانها باشد, بد است; اين ديگر ربطى به جناح و حزب و گروه و تشكيلات ندارد.به نظر من معيار و ملاك, اين است. براى اين كه ما بنيانهاى سياسى و اقتصادى و فرهنگى خود را مستحكم كنيم, پيش نياز اولى قطعى ما, ايجاد وفاق و وحدت كلمه است. براى وفاق بايد همه تلاش كنند.
معناى وفاق اين نيست كه گروهها و تشكيلات و جناحهاى گوناگون اعلام انحلال كنند; نه, هيچ لزومى ندارد. معناى وفاق اين است كه نسبت به هم خوشبين باشند; ((رحما بينهم)) باشند; همديگر را تحمل كنند; در جهت ترسيم هدفهاى والا و عالى و براى رسيدن به آنها به يكديگر كمك كنند و از ايجاد تشنج, بداخلاقى, درگيرى, اهانت و متهم كردن بپرهيزند.امروز به نظر من وظيفه ى ما اين است.
مجلس شوراى اسلامى نبايد تضعيف شود.بنده با اين كه كسانى به هر كيفيتى و با هر بهانه و مستمسكى مجلس شوراى اسلامى را تضعيف كنند, مخالفم.مجلس يكى از نهادهاى اساسى كشور است; نبايد آن را تضعيف كرد.به صرف اين كه نقطه يى مورد قبول كسى نيست, نبايد مجلس و هيچيك از دستگاهها تضعيف شود.
قوه ى مقننه و قوه ى قضاييه و قوه ى مجريه به عنوان قوه و يك نهاد و يك دستگاه و يك ركن, نبايد تضعيف شوند; هيچ كس نبايد اينها را تضعيف كند.دستگاهها بايد در جهت تقويت يكديگر تلاش كنند.
بنده به آينده ى كشور بسيار خوشبين ام.البته معناى اين حرف اين نيست كه مشكلات و ضعفها و كاستيها و ناتوانيهاى موجود را نمى بينم و از آنها اطلاع ندارم.من وقتى با مسوولان مواجه مى شوم, بسيارى از مشكلاتى را كه در بخشهاى آنهاست, به آنها مى گويم.گاهى اطلاعات من كمتر از اطلاعات آنها نيست; شايد گاهى هم بيشتر است.من ضعفها را مى دانم; منتها ضعفها بنيانى نيست.
بنيان و پايه ى سياسى كشور مستحكم است.بر اساس قانون اساسى بسيار خوب و مترقى و جامع و همه جانبه ى ما, بنيان سياسى كشور بسيار مستحكم است.اشكال كار, در عملكردها و كوتاهيهاست; اين كوتاهيها بايد برطرف شود.
به نظر من آنچه امروز وظيفه ى اصلى ماست, اين است كه در بخشهاى سه گانه يعنى سياسى, اقتصادى و فرهنگى پايه ها را مستحكم كنيم.اگر پايه هاى فرهنگى بخواهد مستحكم شود, شرط اصلى اين است كه ايمان مردم به دين و مواريث فرهنگى خودشان روزبه روز استحكام پيدا كند و تضعيف نشود.ما نمى خواهيم در يك جزيره زندگى كنيم و فكر نمى كنيم در دنياى امروز مى شود در يك جزيره زندگى كرد; ما مى خواهيم مردم به مواريث و ثروت فرهنگى خود ببالند و احساس حقارت نكنند.تلاش بعضيها اين است كه در مقابل ثروت فرهنگى مردم كه بسيار عظيم است يك حالت گله گذارى و بدهكارى به وجود بياورند; اين خطاست.ثروت فرهنگى ما بسيار عظيم است و بخش عمده ى آن, ايمان به خدا و اسلام و توكل به خدا و مفاهيم اسلامى است كه بحمدالله در مردم ما كاملا نافذ و راسخ است; بخشى از آن هم مربوط به مسائل فرهنگى ماست; اينها را بايد قدر دانست و حفظ كرد; قوانين بايد در اين جهت باشد.
استقلال اقتصادى كشور نيز در كنار كارايى بخشهاى اقتصادى, بسيار مهم است.در گزارش هم اشاره شد كه بحمدالله در بخشهاى اقتصادى, قانونگذاريهاى زيادى شده است.البته من الان از تفاصيل قانونگذاريها استحضارى ندارم.نفس اهتمام به اين مساله, مهم است.امروز اين بايد جزو مسائل اساسى ما به حساب بيايد.
مردم در زمينه هاى اقتصادى مشكلات فراوانى دارند.يكى از مشكلات عبارت است از شكاف اقتصادى و تبعيض در مسائل اقتصادى و برخورداريهاى ناروا در مقابل محروميتهاى سخت و سنگين; اين, مردم را آزار مى دهد.بيش از فقر, تبعيض براى مردم گزنده است.در قوانين, شما بايد اينها را مراعات كنيد; با قانون مى توانيد جلوى اينها را تا حد زيادى بگيريد.البته قانون, همه چيز نيست; بايد مديريت اجرايى خوب حتما وجود داشته باشد تا قانون كارايى خود را نشان دهد; ليكن قانون هم سهم بسيار زيادى دارد.
در زمينه ى سياسى هم همين طور است:محافظت از پايه ى سياسى كشور يعنى نظام جمهورى اسلامى و قدردانى از اين نظام, كه حقيقتا يك پديده ى والا در دنياى امروز است.
اين كه راديوهاى بيگانه و سياسيون دنيا و رندهاى سياسى عالم مرتب تحقير و توهين كنند, از اهميت مساله و عظمت اين پديده نمى كاهد; اين پديده ى عظيم, در دنيا كار خود را كرده است.دشمنان ما با اين كه نمى خواهند به اهميت و تاثيرگذارى جمهورى اسلامى اعتراف كنند, در عين حال خواه و ناخواه به آن اعتراف مى كنند.
اين كه امروز دنياى اسلام به اسلام خواهى خود مى بالد; اين كه قشرهاى جوان, دانشگاهى و زبدگان فكرى در دنياى اسلام اين گونه اند; اين كه امروز مساله ى فلسطين با اين حجم و عظمت, به خاطر توجه مردم به اسلام, حالت تازه يى پيدا كرده و اصلا مسائل خاور ميانه يك تحول اساسى پيدا كرده است, ناشى از همين اثرگذارى بسيار عميق و دنباله دار و مستمر است.علت دشمنى آنها با جمهورى اسلامى همين است; مى خواهند سرچشمه را خشك كنند; مى دانند سرچشمه ى اين بيدارى در دنياى اسلام, به پا شدن جمهورى اسلامى است.نفس اقامه ى جمهورى اسلامى, براى آنها مهم بود.اين پايه را بايد مستحكم و حفظ كرد و حقيقت آن را درست تبيين نمود.
خداى متعال نعمتهاى زيادى به ما داده است; شكرگزارى اين نعمتها بر ما واجب است.شكرگزارى به اين است كه در هر جا هستيم بنده, شما, دولت, مسوولان گوناگون اجرايى و مسوولان قضايى به وظيفه ى خود عمل كنيم و آنچه را كه احساس مى كنيم بيننا و بين الله وظيفه ى ماست, انجام دهيم.((ولينصرن الله من ينصره)); بدون ترديد نصرت الهى پشت سر چنين حركت و انگيزه يى وجود دارد; كمااين كه تا امروز هم وجود داشته و بعد از اين هم اين طور خواهد بود.
اميدواريم ان شاالله خداوند متعال به همه ى شما توفيق دهد; ما و شما را تاييد كند; رحمت خود را شامل حال ما كند و دعاى ولى عصر (ارواحنا فداه) و همچنين رضايت آن بزرگوار را شامل حال ما كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 
 
https://old.aviny.com/Bayanat/81/07_81.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved