بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 

اقسام زنهاي حائض

(مساله 479) زنهاي حائض بر شش قسمند:

اول: صاحب عادت وقتيه و عدديه، وان زني است که دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و شماره روزهاي حيض او هم در هر دو ماه يک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببيند.

دوم: صاحب عادت وقتيه و آن زني است که د و ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند، ولي شماره روزهاي حيض او در هر دو ماه يک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روزاول ماه خون ببيند ولي ماه اول، روز هفتم و ماه دوم، روز هشتم از ون پاک شود.

سوم: صاحب عادت عدديه و آن زني است که شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم به يک اندازه باشد، ولي وقت ديدن آن دو خون يکي نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.

چهارم:مضطربه و آن زني است که چند ماه خون ديده، ولي عادت معيني پيدا نکرده يا عادتش به هم خورده و عادت تازه اي پيدا نکرده است.

پنجم: مبتدئه و آن رني است که دفعه اول خون ديدن او است.

ششم: ناسيه وآن زني است که عادت خود را فراموش کرده است و هر کدام اينها احکامي دارند که در مسائل آينده گفته مي شود. 

 

1- صاحب عادت وقتيه و عدديه

(مساله 480) زنهائي که عادت وقتيه و عدديه دارند سه دسته اند:

اول: زني که دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند ودر وقت معين هم پاک شود، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببيند و روز هفتم پاک شود که عادت حيض اين زن از اول ماه تا هفتم است.

دوم: زني که از خون پاک نمي شود ولي دو ماه پشت سر هم چند روز معين مثلاً از اول ماه تا هشتم خوني که مي بيند نشانه هاي حيض را دارد، يعني غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون مي آيد، و بقيه خونهاي او نشانه هاي استحاضه را دارد، که عادت او از اول ماه تا هشتم مي شود.

سوم: زني که دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و بعد از آنکه سه روزيا بيشترخون ديديک روز يا بيشتر پاک شود ودوباره خون ببيند و تمام روزهائي که خون ديده باروزهائي که دروسط پاک بوده از ده روز بيشتر نشود و در هر دو ماه همه روزهائي که خون ديده و در وسط پاک بوده روي هم يک اندازه باشد، که عادت او به اندازه تمام روزهائي است که خون ديده و دروسط پاک بوده است، ولازم نيست روزهائي که در وسط پاک بوده د ر هر دو ماه به يک اندازه باشد، مثلاً اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و سه روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببيند و در ماه دوم بعد از آنکه سه روز خون ديد، سه روز يا کمتر يا بيشتر پاک شود و دوباره خون ببيند و روي هم از نه روز بيشتر نشود، همه حيض است و عادت اين زن نه روز مي شود.

(مساله 481) زني که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوري که بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون، نشانه هاي حيض را نداشته باشد، بايد به احکامي که براي زن حائض گفته شد عمل کند و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده مثل اينکه پيش از سه روز پاک شود، بايد عبادتهائي را که بجا نياورده، قضا نمايد.

(مساله 482) زني که عادت وقتيه و عدديه دارد اگرر چند روز پيش از عادت و همه روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است. و اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خوني را که در روزهاي عادت خود ديده، حيض است و خوني که پيش از آن و بعد از آن ديده، استحاضه مي باشد و بايد عبادتهائي را که در روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شو د، فقط روزهاي عادت او حيض است و خوني که جلوتر ا ز آن ديده استحاضه مي باشد و چنانچه در آن روزها عبادت نکرده بايد قضا نمايد و اگر همه روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشترنشود، همه حيض است و اگر بيشتر شود فقط روزهاي عادت حيض و باقي استحاضه است.

(مساله 483) زني که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر از ده روز بيشتر شود روزهائي که در عادت،خون ديده با چند روز پيش از آن که روي هم به مقدارعادت او شود، حيض و روزهاي اول را استحاضه قرار مي دهد واگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم ازده روز بيشتر نشود، همه حيض است و اگر بيشتر شود، بايد روزهائي که در عادت، خون ديده با چند روز بعد از آنکه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

(مساله 484) زني که عادت دارد، اگر بعد از آنکه سه روز يا بيشتر خون ديد پاک شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون کمتر از ده روز باشد وهمه روزهائي که خون ديده با روزهائي که در وسط پاک بوده از ده روز بيشتر باشد، مثل آنکه پنج روز خون ببيند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببيند، چند صورت دارد:

 1-آنکه تمام خوني که دفعه اول ديده يا مقداري از آن در روزهاي عادت باشد و خون دوم که بعد از پاک شدن مي بيند در روزهاي عادت نباشد، که بايد همه خون اول را حيض، و خون دوم را استحاضه قرار دهد.

2-آنکه خون اول در روزهاي عادت نباشد، وتمام خون دوم يا مقداري از آن در روزهاي عادت باشد که بايد همه خون دوم را حيض، و خون اول را استحاضه، قرار دهد.

3-آنکه مقداري ازخون اول و دوم در روزهاي عادت باشد و خون اولي که در روزهاي عادت بوده ازسه روز کمتر نباشد و با پاکي وسط و مقداري ا ز خون دوم که آن هم در روزهاي عادت بوده از ده روز بيشتر نباشد، که در اين صورت همه آنها حيض است و مقداري از خون اول که پيش از روزهاي عادت بوده و مقداري از خون دوم که بعد از روز هاي عادت بوده استحاضه است، مثلاً اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده، در صورتي که يک ماه از اول تا ششم خون ببيند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند، از سوم تا دهم حيض است و از اول تا سوم و همچنين از دهم تا پانزدهم استحاضه مي باشد.

4-آنکه مقداري از خون اول و دوم در روزهاي عادت باشد، ولي خون اولي که در روزهاي عادت بوده، از سه روز کمتر باشد، که بايد در تمام دو خون و پاکي وسط کارهائي را که بر حائض حرام است و سابقاً گفته شد ترک کند و کارهاي استحاضه را بجا آورد، يعني به دستوري که براي زن مستحاضه گفته شد عبادتهاي خود را انجام دهد.

(مساله 485) زني که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت، خون نبيند و در غير آن وقت به شماره روزهاي حيضش خون ببيند، بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت ديده باشد، چه بعد از آن.

(مساله 486) زني که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببيند، ولي شماره روزهاي آن کمتر يا بيشتر از روزهاي عادت او باشد و بعد از پاک شدن، دوباره به شماره روزهاي عادتي که داشته خون ببيند، بايد در هر دو خون، کارهائي را که بر حائض حرام است ترک کند و کارهاي استحاضه را بجا آورد.

(مساله 487) زني که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خوني که در روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را نداشته باشد، حيض است و خوني که بعد از روزهاي عادت ديده اگر چه نشانه هاي حيض را داشته باشد استحاضه است. مثلاً زني که عادت او از اول ماه تا هفتم است، اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند، هفت روز اول آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مي باشد. 

 

2-صاحب عادت وقتيه

(مساله 488) زنهائي که عادت وقتيه دارند سه دسته اند:

اول: زني که دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و بعد از چند روز پاک شود، ولي شماره روزهاي آن در هر دو ماه يک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببيند، ولي ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود، که اين زن بايد روز اول را عادت حيض خود قرار دهد.

دوم: زني که از خون پاک نمي شود ولي دو ماه پشت سرهم در وقت معين خون اونشانه هاي حيض را دارد، يعني غليظ و سياه و گرم است و با فشار و سوزش بيرون مي آيد و بقيه خونهاي او نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهائي که خون او نشانه حيض دارد، در هردو ماه يک اندازه نيست، مثلاً در ماه اول از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم، خون او نشانه هاي حيض و بقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، که اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.

سوم: زني که دو ماه پشت سر هم در وقت معين سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاک شود و دومرتبه خون ببيند و تمام روزهائي که خون ديده با روزهائي که در وسط پاک بوده از ده روز بيشتر نشود، ولي ماه دوم کمتر يا بيشتر از ماه اول باشد، مثلاً در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد که اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.

(مساله 489) زني که عادت وقتيه دارد، اگر در وقت عادت خود يا دو سه روز پيش از عادت يا دو سه روز بعد از عادت خون ببيند، بطوري که بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته، اگر چه آن خون نشانه هاي حيض را نداشته باشد، بايد به احکامي که براي زنهاي حائض گفته شد، رفتار نمايد و اگر بعد بفهمد حيض نبوده، مثل آنکه پيش از سه روز پاک شود، بايد عبادتهائي را که بجا نياورده، قضا نمايد.

(مساله 490) زني که عادت وقتيه دارد. اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص دهد، بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چه پدري باشند چه مادري، زنده يا مرده، ولي در صورتي که مي تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد که شماره روزهاي حيض همه آنان يک اندازه باشد و اگر شماره روزهاي حيض آنان يک اندازه نباشد، مثلاً عادت بعضي پنج روز و عادت بعض ديگر هفت روز باشد نمي تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد، مگر کساني که عادتشان با ديگران فرق دارد، بقدري کم باشند که در مقابل آنان به حساب نمي آيند که در صورت بايد عادت بيشتر آنان را حيض خود قرار دهد.

(مساله 491) زني که عادت وقتيه دارد و شماره عادت خويشان خود را حيض قرار ميدهد، بايد روزي را که در هر ماه اول عادت او بوده، اول حيض خود قرار دهد، مثلاً زني که هرماه،روز اول ماه خون مي ديده وگاهي روز هفتم وگاهي روز هشتم پاک مي شده، چنانچه يک ماه دوازده روز خون ببيند و عادت خويشانش هفت روز باشد، بايد هفت روز اول ماه را حيض و باقي را استحاضه، قرار دهد.

(مساله 492) زني که عادت و قتيه دارد و بايد شماره عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چنانچه خويش نداشته باشد، يا شماره عادت آنان مثل هم نباشد، بايد در هر ماه از روزي که خون مي بيند تا هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

 

 3 – صاحب عادت عدديه

(مساله 493) زنها که عادت عدديه دارند سه دسته اند:

اول: زني که شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم يک اندازه باشد، ولي وقت خون ديدن او يکي نباشد که در اين صورت هر چند روزي که خون ديده عادت او مي باشد. مثلاً اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از يازدهم تا پانزدهم خون ببيند، عادت او پنج روز مي شود.

دوم: زني که از خون پاک نمي شود، ولي دو ماه پشت سر هم چند روز از خوني که مي بيند نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهائي که خون نشانه حيض دارد در هر دو ماه يک اندازه است، اما وقت آن يکي نيست، که در اين صورت هر چند روزي که خون او نشانه حيض را دارد، عادت او مي شود. مثلاً اگر يک ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از يازدهم تا پانزدهم خون او نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهاي عادت او پنج روز مي شود.

سوم: زني که دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر خون ببيند ويک روز يا بيشتر پاک شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن خون، در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر اگر تمام روزهائي که خون ديده و روزهائي که در وسط پاک بوده از ده روز بيشتر نشود و شماره روزهاي آن هم به يک اندازه باشد، تمام روزهائي که خون ديده با روزهاي وسط که پاک بوده عادت حيض او مي شود و لازم نيست روزهائي که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به يک اندازه باشد. مثلاً اگر ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و دو روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببيند و ماه دوم از يازدهم تا سيزدهم خون ببيند و دو روزيا بيشتر کمتر پاک مي شود و دوباره خون ببيند و روي هم از هشت روز بيشتر نشود، عادت او هشت روز مي شود.

(مساله 494) زني که عادت عدديه دارد، اگر بيشتر از شماره عادت خود خون ببيند و از ده روز بيشتر شود، چنانچه همه خونهائي که ديده يک جور باشد بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهاي عادتش حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر همه خونهائي که ديده يک جور نباشد، بلکه چند روز از آن، نشانه حيض را دارد با شماره روزهاي عادت او يک اندازه است، بايد همان روز ها را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر روزهائي که خون نشانه حيض دارد، از روزهاي عادت او بيشتر است، فقط به اندازه روزهاي عادت او حيض، و بقيه استحاضه است و اگر روزهائي که خون نشانه حيض، و بقيه استحاضه است و اگر روزهائي که خون نشانه حيض دارد از روزهاي عادت او کمتر است، بايد آن روزها را با چند روز ديگر که روي هم به اندازه روزهاي عادتش شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد. 

 

4 - مضطر به

(مساله 495) مضطربه يعني زني که چند ماه خون ديده، ولي عادت معيني پيدا نکرده، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهائي که ديده يک جور باشد چنانچه عادت خويشان او هفت روز است بايد هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر کمتر است مثلاً روز است بايد همان را حيض قرار دهد و بنابر احتياط واجب، در تفاوت بين شماره عادت آنان و هفت روز، که دو روز است کارهائي را که بر حائض حرام است ترک نمايد و کارهاي استحاضه را بجا آورد،يعني به دستوري که براي زن مستحاضه گفته شد عبادتهاي خود را انجام دهد، و اگر عادت خويشانش بيشتر از هفت روز در تفاوت بين هفت روز و عادت آنان که دو روز است، کارهاي استحاضه را بجا آورد و کارهائي را که بر حائض حرام است، ترک نمايد.

(مساله 496) مضطربه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند که چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خوني که نشانه حيض دارد کمتر از سه روز يا بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني که نشانه حيض را دارد کمتر از سه روز باشد بايد همان را حيض قرار دهد و تا هفت روز بقيه به دستوري که در مساله قبل گفته شد رفتار نمايد، و همچنين است اگر پيش ا ز گذشتن ده روز از خوني که نشانه حيض دارد دوباره خوني ببيند که آن هم نشانه حيض را داشته باشد، مثل آنکه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد خون اول را حيض قرار دهد و بقيه آن را تا هفت روز به دستوري که در مساله قبل گفته شد، رفتار نمايد.

 

5- مبتدئه

(مساله 497) مبتدئه يعني زني که دفعه اول خون ديدن او ست، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهائي که ديده يک جور باشد، بايد عادت خويشان خود را به طوري که در وقتيه گفته شد حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

(مساله 498) مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند که چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خوني که نشانه حيض دارد کمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است ولي اگر پيش از گذشتن ده روز از خوني که نشانه حيض دارد دوباره خوني ببيند که آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آنکه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد از اول خون اول که نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد رجوع به خويشاوندان خود کند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

(مساله 499) مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند که چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد،چنانچه خوني که نشانه حيض دارد از سه روز کمتر يا ده روز بيشتر باشد، بايد از اولي که خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان رجوع کند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

 

6 – ناسيه

(مساله 500) ناسيه يعني زني که عادت را فراموش کرده است. اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، بايد روزهائي که خون او نشانه حيض را دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص دهد، بنا بر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

 

 مسائل متفرقه حيض 

(مساله 501) مبتدئه و مضطر به و ناسيه و زني که عادت عدديه دارد، اگر خوني ببيند که نشانه هاي حيض داشته باشد، يا يقين کنند که سه روز طول مي کشد، بايد عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده بايد عبادتهائي را که بجا نياورده اند قضا نمايد، ولي اگر يقين نکنند که سه روز طول مي کشد و نشانه هاي حيض را هم نداشته باشد، بنا بر احتياط واجب بايد تا سه روزطول مي کشد و نشانه هاي حيض را هم نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تا سه روز کارهاي استحاضه را بجا آورند و کارهائي را که بر حائض حرام است ترک نمايند و چنانچه پيش از سه روز پاک نشدند، بايد آن را حيض قرار دهند.

(مساله 502) زني که در حيض عادت دارد، چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض، يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خوني ببيند که وقت آن يا شماره روزهاي آن، يا هم وقت و هم شماره روزهاي آن يکي باشد عادتش بر مي گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است، مثلاً اگر از روز اول ماه تا هفتم خون مي ديده و پاک مي شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببيند و پاک شود از دهم تا هفدهم عادت او مي شود.

(مساله 503) مقصود از يک ماه، ابتداي خون ديدن است تا سي روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.

(مساله 504) زني که معمولاً ماهي يک مرتبه خون مي بيند، اگر چه در يک ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه هاي حيض را داشته باشد، چنانچه وزنهائي که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد.

(ساله 505) اگر سه روز يا بيشتر خوني ببيند که نشانه حيض را دارد، بعد ده روز يا بيشتر خوني ببيند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خوني به نشانه هاي حيض ببيند، بايد خون اول و خون آخر را که نشانه هاي حيض داشته، حيض قرار دهند.

(مساله 506) اگر زن پيش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نيست، بايد براي عبادتهاي خود غسل کند، اگر چه گمان داشته باشد که پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مي بيند، ولي اگر قين داشته باشد که پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مي بيند نبايد غسل کند و نمي تواند نماز بخواند و بايد به احکام حائض رفتار نمايد.

(مساله 507) اگر زن پيش از ده روز پاک شود، واحتمال دهد که در باطن خون هست، بايد قدري پنبه داخل فرج نمايد و کمي صبر کند و بيرون آورد، پس اگر پاک بود، غسل کند. و عبادتهاي خود را بجا آورد و اگر پاک نبود اگر چه به آب زرد رنگي هم آلوده باشد، چنانچه در حيض عادت ندارد يا عادت او ده روز است، بايد صبر کند که اگر پيش از ده روز پاک شد، غسل نمايد و اگر سر ده روز پاک شد، يا خون او از ده روز گذشت سر ده روز غسل نمايد و اگر عادتش کمتر از ده روز است در صورتي که بداند پيش از تمام شدن ده روز، يا سر ده روز پاک مي شود نبايد غسل کند و اگر احتمال دهد خون او از ده روز مي گذرد احتياط واجب آن است که تا يک روز عبادت را ترک کند و بعد از آن تا ده روز مي تواند عبادت را ترک نمايد. ولي بهتر است که تا ده روز کارهائي را که بر حائض حرام است ترک کند و کارهاي استحاضه را انجام دهد، پس گر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده، از خون پاک شد تمامش حيض است و اگر از ده روز گذشت بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادت هائي را که بعد از روزهاي عادت بجا نياورده، قضا نمايد.

(مساله 508) اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حيض نبوده است، بايد نماز وروزه اي را که در آن روز ها بجا نياورده قضا نمايد. و اگر چند روز را به گمان اينکه حيض نيست عبادت کند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آ‌ن روز ها را روزه گرفته، بايد قضا نمايد


غسل نفاس

نفاس

(مساله 509) از وقتي که اولين جزء بچه از شکم مادر بيرون مي آيد، هر خوني که زن مي بيند اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس، نفساء مي گويند.

(مساله 510) خوني که زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مي بيند، نفاس نيست.

(مساله 511) لازم نيست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته اي هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند که اگر در رحم مي ماند انسان مي شد، خوني که تا ده روز ببيند خون نفاس است.

(مساله 512) ممکن است خون نفاس يک آن،بيشتر نيايد، ولي بيشتر از ده روز نمي شود.

(مساله 513) هرگاه شک کند که چيزي سقط شده يا نه، يا چيزي که سقط شده اگر مي ماند انسان مي شد يا نه، لازم نيست وارسي کند، و خوني که از او خارج مي شود، شرعاً خون نفاس نيست.

(مساله 514) توقف در مسجد و رساندن جائي از بدن به خط قرآن و کارهاي ديگري که بر حائض حرام است، برنفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مکروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مکروه مي باشد.

(مساله 515) طلاق دادن زني که در حال نفاس مي باشد باطل است و نزديکي کردن با او حرام مي باشد و اگر شوهرش با او نزديکي کند، احتياط مستحب آن است به دستوري که در احکام حيض کفته شد، کفاره بدهد.

(مساله 516) وقتي زن از خون نفاس پاک شد، بايد غسل کند و عبادتهاي خود را بجا آورد و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه روزهائي که خون ديده با روزهائي که در وسط پاک بوده، روي هم ده روز يا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است و اگر روزهائي که پاک بوده روزه گرفته باشد بايد قضا نمايد.

(مساله 517) اگر زن از خود نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست، بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد و کمي صبر کند که اگر پاک است، براي عبادتهاي خود، غسل کند.

(مساله 518) اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد به اندازه روزهاي عادت او نفاس و بقيه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقيه استحاضه مي باشد و احتياط مستحب آن است کسي که عادت دارد از روز عادت و کسي که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان، کارهاي اسثحاضه را بجا آورد و کارهائي را که بر نفساء حرام است، ترک کند.

(مساله 519) زني که عادت حيضش کمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهاي عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهاي عادت خود نفاس قرار دهد و بعد از آن تا روز دهم مي تواند عبادت را ترک نمايد يا کارهاي مستحاضه را انجام دهد، ولي ترک عبادت يک روز يا دو روز خيلي خوب است پس اگر از ده روز بگذرد، به اندازه عادتش نفاس و بقيه استحاضه است و اگر عبادت را ترک کرده، بايد قضا کند.

(مساله 520) زني که در حيض عادت دارد، اگر بعد از زائيدن تا يک ماه يا بيشتر از يک ماه پي در پي خون به اندازه روزهاي عادت او نفاس است و ده روز از خوني که بعد از نفاس مي بيند، اگر چه در روزهاي عادت ماهانه اش باشد استحاضه است، مثلاً زني که عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زائيد و تا يک ماه يا بيشتر پي در پي خون ديد، تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز حتي خوني که در روزهاي عادت خود که از بيستم تا بيست و هفتم است مي بيند، استحاضه مي باشد و بعد از گذشتن ده روز، اگر خوني را که مي بيند در روزهاي عادتش باشد، حيض است چه نشانهاي حيض را داشته باشد يا نداشته باشد و اگر در روزهاي عادتش نباشد اگر چه نشانه هاي حيض را داشته باشد، بايد آن را استحاضه قرار دهد.

(مساله 521) زني که در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان تا يک ماه يا بيشتر از يک ماه خون ببيند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوم آن استحاضه است.و خوني که بعد از آن مي بيند، اگر نشانه حيض را داشته باشد حيض و گرنه آن هم استحاضه مي باشد.

 

غسل مّس ميّت

(مساله 522) اگر کسي بدن انسان مرده اي را که سرد شده و غسلش تضاده أتند مس کند، يعني حائي ازو بدن جود را به آن بساند بأيد غسل مس ميت نحايد، چه در خواب مس کند چه در بيداري، با اختيا ر مس کند يا بي اختيار، حتي اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسد بايد بنابر احتياط واجب غسل کند، ولي اگر حيوان مرده اي را مس کند، عسل بر او واجب نيست.

(مساله 523) براي مس مردهاي که تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست، اگر چه جائي را که سرد شده مس نمايد.

(مساله 524) اگر موي خود را به بدن ميت برساند يا بدن خود را به موي ميت يا موي خود را به موي ميت برساند، احتياط واجب آن است که غسل کند.

(مساله 525) براي مس بچه مرده، حتي بچه سقط شده اي که چهار ماه او تمام شده، غسل مس ميت واجب است. بلکه بهتر است براي مس بچه سقط شده اي که از چهار ماه کمتر دارد غسل کرد، بنابر اين اگر بچه چهار ماهه اي مرده به دنيا بيايد مادر او بايد غسل مس ميت کند، بلکه اگر از چهار ماه کمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نمايد.

(مساله 526) بچه اي که بعد از مردن مادر به دنيا مي آيد، وقتي بالغ شد واجب است، غسل مس ميت کند.

(مساله 527) اگر انسان، ميتي را که سه غسل او کاملاً تمام شده مس نمايد، غسل بر او واجب نمي شود ولي اگر پيش از آنکه غسل سوم تمام شود، جائي از بدن او را مس کند اگر چه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، بايد غسل مس ميت نمايد.

(مساله 528) اگر ديوانه يا بچه نا بالغي ميت را مس کند، بعد از آنکه ديوانه عاقل يا بچه بالغ شد، بايد غسل مس ميت نمايد.

(مساله 529) اگر از بدن زنده يا مرده اي که غسلش نداده اند، قسمتي که داراي استخوان است جدا شود و پيش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مس ميت کند، ولي قسمتي که از زنده جداشده اگر قطعه اي مشتمل بر استخوان باشد براي مس آن عل واجب است، اما اگر تنها استخوان باشد، براي مس آن غسل واجب نيست.

(مساله 530) براي مس استخوان و دندان و هر چيزي که از مرده جدا شده و آن را غسل نداده اند هر چند قطعه گوشتي بدون استخوان هم باشد به جز مو بايد غسل کرد، ولي براي مس استخوان و دنداني که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نيست.

(مساله 531) غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند، کسي که غسل مس ميت کرده اگر بخواهد نماز بخواند، وضو براي او لازم نيست هر چند احتياط مستحب در گرفتن وضو نيز هست.

(مساله 532) اگر چند ميت را مس کند يا يک ميت را چند بار مس نحايد، يک غسل کافي است.

(مساله 533) براي کسي که بعد از مس ميت غسل نکرده است، توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هائي که سجده واجب دارد، مانعي ندارد، ولي براي نماز و مانند آن بأيد غسل کند.

 

احکام مُحتضَر

(مساله 534) مسلماني را که محتضر است يعني درحال جان دادن مي باشد مرد باشد يا زن بزرگ باشد يا کوچک، بايد به پشت بخوابانند به طوري که کف پاهايش به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او کاملاً به اين طور ممکن نيست بنابر احتياط واجب تا اندازه اي که ممکن است بأيد به اين دستور عمل کنن، و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممکن نباشد به قصد احتياط او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود باز به قصد احتياط او را به پهلوي راست يا به پهلوي چپ رو به قبله بخوابانند.

(مساله 535) احتياط واجب آن است که تا وقتي، او را ازو محل احتضار حرکت تضاده أتند رو به قبله باشد و بعد ازو حرکت دادن اين احتياط واجب نيست.

(مساله 536) رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن ازو ولي او لازم نيست، هر چند که اولي است.

(مساله 537) مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام(عليهم السلام) و ساير عقائد حقه ر، به کسي که در حال جان دادن است، طوري تلقين کنند که بفهمد و نيز مستحب است چيزهائي را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند.

(مساله 538) مستحب است اين دعا ها را به محتضر تلقين کنند:اَللهُمّ اغفِرليَ الکثيرَ مِن معاصيکَ و اقَبل منِي اليسيرَ مِن طاعتَک يا مَن يقبلُ اليسيرَ و يعفُو عنِ الکثيرِ اِقبل منِي اليسيرَ و اعفُ عنَي الکثيَرَ انکَ انتَ العفُوُ الغفُورُ اللّهمّ ارحمَني فِانکَ رَحيمٌ.

(مساله 539) مستحب است کسي را که سخت جان مي دهد، اگر ناراحت نمي شود بجائي که نماز مي خوتنده، ببرند.

(مساله 540) مستحب است براي راحت شدن محتضر بر بالين او سوره مبارکه يس و الصافات و آيه الکرسي و آيه پنجاه و چهارم ازو سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند.

(مساله 541) تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روي شکم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه کردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مکروه است.

 

احکام بعد از مرگ

(مساله 542) بعد از مرگ مستحب است، دهان ميت را، هم بگذارند تا باز نماند و چشمها و چانه ميت را ببندند و دست و پاي او را دراز کنند و پارچه اي روي او بيندازند و اگر شب مرده است در حائي که مرده، چراغ روشن کنند و براي تشييع جنازه او مومنين را خبر کنند و در دفن او عجله نمايند، ولي اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر کنند تا معلوم شود و نيز اگر ميت حامله باشد و بجه در شکم او زنده باشد، بايد بقدري دفن را عقب بيندازند، که پهلوي چپ او را بشکافند و طفل را بيرون آورندو پهلو را بدوزند.

 

احکام غسل و کفن و نماز و دفن ميت

(مساله 543) غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان بر هر مکلفي واجب است و اگر بعضي انجام دهند، از ديگران ساقط مي شود و چنانچه هيچکس انجام ندهد، همه معصيت کرده أتند.

(مساله 544) اگر کسي مشغول کارهاي ميت شود بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند، ولي اگر او عمل را نيمه کاره بگذارد، بايد ديگران تمام کنند.

(مساله 545) اگر انسان يقين کند که ديگري مشغول کارهاي ميت شده، واجب نيست به کارهاي ميت اقدام کند ولي اگر شک يا گمان دارد، بايد اقدام نحايد.

(مساله 546) اگر کسي بداند غسل يا کفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده أتند، بأيد دوباره انجام دهد ولي اگر گمان دارد که باطل بوده، يا شک دارد که درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نحايد.

(مساله 547) براي غسل و کفن و نماز و دفن ميت، بأيد ازو ولي او اجازه بگيرند.

(مساله 548) ولي زن، که در غسل و کفن و دفن او دخالت مي کند شوهر او است و بعد از او، مردهائي که از ميت ارث مي برند، مقدم بر زنهاي ايشانند و هر کدام که در ارث بردن مقدم هستند، در اين امر نيز مقدمند.

(مساله 549) اگر کسي بگويد من وصي يا ولي ميتم، يا ولي ميت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن ميت را انجام دهم، چنانچه ديگري نمي گويد من ولي با وصي ميتم يا ولي به من اجازه داده است، انجام کارهاي ميت با اوست.

(مساله 550) اگر ميت براي غسل و کفن و دفن و نماز جود غير ازو ولي، کس ديگري را معين کند، ولايت اين امور با اوست و مستحب است ازو ولي، هم اجازه بگيرد و لازم نيست کسي که ميت، او را براي انجام اين کار ها معين کرده، اين وصيت را قبول کند، ولي اگر قبول کرد، بأيد به آن عمل نحايد.

 

غسل ميت

احکام غسل ميت 

(مساله 551) واجب است ميت را سه غسل بدهند:

اول: به آبي که با سدر مخلوط باشد.

دوم: به آبي که با کافور مخلوط باشد.

سوم: با آب خالص.

(مساله 552) سدر و کافور بأيد به اندازه اي زياد نباشد که آب را مضاف کند و به اندازه اي هم کم نباشد، که نگويند سدر و کافور با آب مخلوط شده است.

(مساله 553) اگر سدر و کافور به اندازهاي که لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بأيد مقداري که به آن دسترسي دارند، در آب بريزند.

(مساله 554) کسي که براي حج احرام بسته است، اگر پيش ازو تمام کردن سعي، بين صفا و مروه بميرد، نبايد او را با آب کافور غسل دهند و بجاي آن بأيد با آب خالص غسلش بدهند و همچنين اگر در احرام عمره پيش ازو کوتاه کردن مو، بميرد.

(مساله 555) اگر سدر و کافو ر با يکي ازو اينها پيدا نشود، با استعمال آن جايز نباشد مثل آنکه غصبي باشد،بأيد بجاي هر کدام که ممکن نيست ميت را با آب خالص، غسل بدهند.

(مساله 556) کسي که ميت را غسل مي دهد، در حال اختيار بأيد مسلمان دوازده امامي و نيز عاقل و مسائل غسل را بداند و بنابر احتياط واجب بالغ هم باشد، ولي اگر ميت مسلمان غير اثني عشري را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکليف ازو مؤمن اثني عشري ساقط مي شود.

(مساله 557) کسي که ميت را غسل مي دهد، بأيد قصد قربت داشته باشد، يعني غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد واگر به همين نيت تا آخر غسل سوم باقي باشد،کافي است و تجديد لازم نيست.

(مساله 558) غسل بچه مسلمان، اگر چه ازو زنا باشد، واجب است و غسل و کفن و دغن کافر و اولاد او، جايز نيست. و کسي که ازو بچگي ديوانه بوده و به حا ل ديوانگي بالغ شده چناتچه پدر و مادر او با يکي ازو آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ کدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.

(مساله 559) بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اي بپيچند و بدون غسل، دفن کنند.

(مساله 560) اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد باطل است، ولي زن مي تواند شوهر جود را غسل دهد و شوهر هم مي تواند زن جود را غسل دهد، اگر چه احتياط مستحب آن است که زن، شوهر جود و شوهر، زن جود را غسل ندهد.

(مساله 561) مرد مي تواند دختر بچه اي ا که سن او ازو سه سال بيشتر نيست، غسل دهد، زن هم مي تواند پسر بچه اي را که سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.

(مساله 562) اگر براي غسل دادن ميتي که مرد است مرد پيدا نشود، زناني که با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده أتند، مي توانند غسلش بدهند. و نيز اگر براي غسل ميت زن، زن ديگري نباشد، مردهائي که با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده أتند، مي توانند او را غسل دهند ولي در هر دو صورت، بأيد عورت مرده پوشانده شود.

(مساله 563) اگر ميت و کسي که او را غسل مي دهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند، جائز است که غير ازو عورت جاهاي ديگر ميت برهنه باشد و همينطور اگر محرم باشند.

(مساله 564) نگاه کردن به عورت ميت حرام است، وکسي که او را غسل مي دهد اگر نگاه کند معصيت کرده، ولي غسل باطل نمي شود.

(مساله 565) اگر حائي ازو بدن ميت نجس باشد، بايد پيش ازو آنکه را غسل بدهند، آب بکشند واحتياط مستحب آن است که تمام بدن ميت، پيش ازو شروع به غسل پاک باشد.

(مساله 566) غسل ميت مثل غسل جنابت است، و احتياط واجب آن است که تا غسل ترتيبي ممکن است، ميت را غسل ارتماسي ندهند و احتياط مستحب آن است که در غسل ترتيبي هر يک ازو سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند، بلکه آب را روي آن بريزند.

(مساله 567) کسي را که در حال حيض يا در حال جنابت مرده لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل ميت براي او کافي است.

(مساله 568) واجب آن است که براي غسل دادن ميت، مزد نگيرند، ولي مزد گرفتن براي کارهاي مقدماتي غسل، حرام نيست.

(مساله 569) اگر آب پيدا نشود، يا استعمال آن مانعي داشته باشد بأيد عوض هر غسل، ميت را يک تيمم بدهند.

(مساله 570) کسي که ميت را تيمم مي دهد، بايد دست جود را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهاي ميت بکشد و اگر ممکن باشد احتياط واجب آن است که با دست ميت هم او را تيمم بدهد.

 

احکام کفن ميت

(مساله 571) ميت مسلمان را بأيد با سه پارچه که آنها را لُنگ و پيراهن و سر تاسري مي گويند، کفن نمايند.

(مساله 572) لنگ بأيد اطراف بدن را ازو ناف تا زانو، بپوشاند و بهتر آن است که ازو سينه تا روي پا برسد و بنابر احتياط واجب پيراهن بايد ازو سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازي سرتاسري بأيد بيشتر ازو طول جسد به اندازه اي که بستن دو سر آن ممکن شود، باشد و پهناي آن بأيد به اندازه اي باشد که يک طرف آن روي طرف ديگر بيايد.

(مساله 573) مقداري ازو لنگ، که ازو ناف تا زانو را مي پوشاند و مقداري ازو پيراهن که ازو شانه تا نصف ساق را مي پوشاند، مقدار واجب کفن است و آنچه بيشتر ازو اين مقدار در مساله قبل گفته شد، مقدار مستحب کفن مي باشد.

(مساله 574) اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بيشتر از مقدار واجب کفن ر، که در مساله قبل گفته شد از سهم آنان بر دارند، اشکال ندارد و احتياط آن است که بيشتر از مقدار واجب کفن و همچنين مقداري را که احتياطاً لازم است از سهم وارثي که بالغ نشده بر ندارند. گرچه بعيد نيست جواز برداشتن به مقدار عمل به استحاب –مطابق شان ميت – از جميع ترکه هر چند وارث غير بالغ باشد.

(مساله 575) اگر کسي وصيت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را که در دو مساله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، يا وصيت کرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولي مصرف آن را معين نکرده باشد يا فقط مصرف مقداري از آن را معين کرده باشد، مي توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث سال مال او بردارند.

(مساله 576) اگر ميت وصيت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند مي توانند به طور متعارف که لايق شان ميت باشد، کفن و چيزهاي ديگري را که از واجبات دفن است و مقدار مستحب کفن را از اصل مال بردارند.

(مساله 577) کفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد و همچنين اگر زن را به شرحي که در کتاب طلاق گفته مي شود، طلاق رجعي بدهند و پيششش از تمام شدن عده بميرد، شوهرش بايد کفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولي شوهر بايد از مال او کفن زن را بدهد.

(مساله 578) کفن ميت بر خويشان او واجب نيست، اگر چه مخارج او در حال زندگيبر آنان واجب باشد.

(مساله 579) احتياط واجب آن است که هر يک از سه پارچه کفن بقدري نازک نباشد، که بدن ميت اززير آن پيدا باشد.

(مساله 580) کفن کردن با چيز غصبي، اگر چيز ديگري هم پيدا نشود، جايز نيست و چنانچه کفن ميت غصبي باشد و صاحب آن راضي نباشد، بايد از تنش بيرون آوردند، اگر چه او را دفن کرده باشند، و واجب آن است که در حال اختيار با پوست مردار هم او را کفن نکنند.

(مساله 581) کفن کردن ميت با چيز نجس و با پارچه ابريشمي خالص، جايز نيست، ولي در حال ناچاري اشکال ندارد و احتياط واجب آن است که بايد پارچه طلا باف هم ميت را کفن نکنند، مگر در حال ناچاري.

(مساله 582) کفن کردن با پارچه اي که از پشم يا موي حيوان حرام گوشت تهيهشده، در حال اختيا ر جايز نيست،ولي اگر پوست حيوان حلال گوشت را طوري در ست کنند که به آن جامه گفته شود مي شود با آن، ميت را کفن کنند و همچنين اگر کفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آن است که با اين دو هم کفن ننمايند.

(مساله 583) اگر کفن ميت به نجاست خود او، يا به نجاست ديگر نجس شود، چنانچه کفن ضايع نمي شود، بايد مقدار نجس را بشويند يا ببرند، ولي اگر در قبر گذاشته باشند بهتر است که ببرند بلکه اگر بيرون آوردن ميت توهين به او باشد بريدن واجب مي شود و اگر شستن با بريدن آن ممکن نيست، در صورتي که عوض کردن آن ممکن باشد، بايد عوض نمايند.

(مساله 584) کسي که براي حج يا عمره احرام بسته اگر بميرد، بايد مثل ديگران کفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد.

(مساله 585) مستحب است در حال سلامتي، کفن و سدر و کافور خود را تهيه کند.

 

احکام حُنوط

(مساله 586) بعد از غسل واجب است ميت را حنوط کنند، يعني به پيشاني و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي او کافور بمالند. و مستحب است به سر بيني ميت هم کافور بمالند و بايد کافور، سائيد و تازه باشد و اگر به واسطه کهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد، کافي نيست.

(مساله 587) مستحب آن است که اول کافور را به پيشاني ميت بمالند، و در جاهاي ديگر هم ترتيب لازم نيست.

(مساله 588) بهتر آن است که ميت را پيش از کفن کردن، حنوط نمايند اگرچه در بين کفن کردن و بعد از آن هم متنعي ندارد.

(مساله 589) کسي که برا ي احرام بسته است، اگر پيش از تمام کردن سعي بين صفا و مروه بميرد، حنوط کردن او جايز نيست و نيز اگر در احرام عمره پيش از آنکه موي خود را کوتاه کند بميرد، نبايد او را حنوط کنند.

(مساله 590) زني که شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده، اگر چه حرام است خود را خوشبو کند، ولي چنانچه بميرد حنوط او واجب است.

(مساله 591) مکروه است ميت را با مشک و عنبر و عود و عطرهاي ديگر خوشبو کنند يا براي حنوط اينها را با کافور مخلوط نمايند.

(مساله 592) مستحب است قدري تربت حضرت سيدالشهداء(عليه السلام) با کافور مخلوط کنند، ولي بايد از آن کافور بجاهائي که بي احترامي مي شود، ترسانند و نيز بايد تربت بقدري زياد نباشد، که وقتي با کافور مخلوط شد، آن را کافور نگويند.

(مساله 593) اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنابر احتياط واجب غسل را مقدم دارند و اگر براي هفت عضو نرسد ناير احتياط واجب پيشاني را مقدم دارند.

(مساله 594) مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.

 

احکام نماز ميت

(مساله 595) نماز خواندن بر ميت مسلمان، اگر چه بچه باشد واجب است ولي بايد پدر و مادر آن يا يکي از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد.

(مساله 596) نماز ميت بايد بعد از غسل و حنوط وکفن کردن او خوانده شود، و اگر پيش از اينها، يا در بين اينها بخوانند، اگر چه از روي فراموشي يا ندانستن مساله باشد، کافي نيست.

(مساله 597) کسي که مي خواهد نماز بخواند، لازم نيست با وضو با غسل يا تيمم باشد و بدن و لباسش پاک باشد و اگر لباس او غصبي هم باشد، اشکال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آن است که تمام چيزهائي را که در نمازهاي ديگر لازم است، رعايت کند.

(مساله 598) کسي که به ميت نماز مي خواند، بايد رو به قبله باشد و نيز واجب است ميت را مقابل او به پشت بخوابانند، بطوري که سر به طرف راست نماز گزار و پاي او به طرف چپ نماز گزار باشد.

(مساله 599) مکان نماز گزار بايد از جاي ميت پست تر يا بلندتر نباشد، ولي پستي و بلندي مختصر، اشکال ندارد.

(مساله 600) نماز گزار بايد از ميت دور نباشد، ولي کسي که نماز ميت را به جماعت مي خواند، اگر از ميت دور باشد، چنانچه صفها به يکديگر متصل باشند، اشکال ندارد.

(مساله 601) نماز گزار بايد مقابل ميت بايستد، ولي اگر نماز به جماعت خوانده شود وصف جماعت از دو طرف ميت بگذرد، نماز کساني که مقابل ميت نيستند، اشکال ندارد.

(مساله 602) بين ميت و نماز گزار، بايد پرده و ديوار يا چيز مانند اينها نباشد، ولي اگر ميت در تابوت و مانند آن باشد، اشکال ندارد.

(مساله 603) در وقت خواندن نماز، بايد عورت ميت پوشيده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نيست، بايد عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اينها باشد، بپوشانند.

(مساله 604) نماز ميت را بايد ايشتاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نيت، ميت را معين کند، مثلاً نيت کند نماز مي خوانم بر اين ميت، قُربهً الي الله.

(مساله 605) اگر کسي نباشد که بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند، مي شود نشسته بر او نماز خواند.

(مساله 606) اگر ميت وصيت کرده باشد که شخصي معيني بر او نماز بخواند، احتياط مستحب آن است که آن شخص از ولي ميت، اجازه بگيرد.

(مساله 607) مکروه است بر ميت چند مرتبه نماز بخوانند، ولي اگر ميت اهل علم و تقوي باشد، مکروه نيست.

(مساله 608) اگر ميت را عمداً يا از روي فراموشي يا به جهت عذري بدون نماز دفن کنند، يا بعد از دفن معلوم شود، نمازي که بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتي جسد او از هم نپاشيده، واجب است با شرطهائي که براي نماز ميت گفته شد، به قبرش نماز بخوانند.

 

 دستور نماز ميت

(مساله 609) نماز ميت پنج تکبير دارد و اگر نماز گزار پنج تکبير به اين ترتيب بگويد کافي است: بعد از نيت و گفتن تکبير اول بگويد: اَشَهدُ اَن لا اِلهَ الله وانّ مُحمّداً رسُولُ اللهِ و بعد از تکبير دوم بگويد: اَللهّم صلّ علي محّمدٍ و آلِ محُمّدٍ و بعد از تکبير سوم بگويد:

اَللّهّم اغفِرللمُؤمنينَ وَ المُومِناتِ و بعد از تکبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: اللُهمّ اغِفر لِهذا الميتِ و بعد تکبير پنجم را بگويد و بهتر است بعد از تکبير اول بگويد: اَشهدُ اَن لِا لهَ الاّ اللهُ وحدهُ لا شريکَ لهُ و اَشهدُ انّ محمّداً عبدُهُ و رُسولُهُ ارسلهُ بالحقّ بشيراً و نذيراً بينَ يديِ الساعَهِ و بعد از تکبير دوم بگويد: اللُهّم صل علي مُحمّدٍ و آلِ محّمدٍ و بارِک علي محّمدٍ و بارِک علي محمّدٍ وآل محّمدٍ و ارحَم مُحمداً و آلَ محمداً کافضلِ ما صليتَ و بارکتَ و تَرحمتَ علي اِبراهيمَ و آل ابراهيمَ انکَ حميدٌ مجيدٌ و صل علي جميعِ الانبياءِ و المرسلينَ و الشهداءِ و الصديقينَ و جميع عبادِ اللهِ الصالحينَ و بعد از تکبير سوم بگويد: اللهمّ اغفِر للمؤمنينَ و المومناتِ و المُسلمينَ و المسلماتِ الاحياءِ منهُم و الامواتِ تابع بيننا و بينُهم بالخيراتِ انکَ مجيبُ الدعواتِ انکَ علي کُل شي‌ء قديرٌ و بعد از تکبير چهارم اگر ميت مرداست بگويد: اللهمّ اِن هذا عبدکَ و ابنُ عبدکَ و ابنُ اَمتکَ نزلَ بِک و انتَ خيرُ منزولٍ بهِ اللهمّ اِنا لانعلمُ منهُ اِلا خيراً و انتَ اعلمُ بِه منِا اللّهمّ اِن کانَ مثحسناً فَزد في احسانِهِ و اِن کانَ مسيئئاً فتجاوَز عنهُ و اغفرلهُ اللهمّ اجعلهُ عندکَ في اعلي عليينَ و اخلُف علي اهلهِ في الغابرينَ و ارحمهُ برحمتکَ يا ارحَمَ الراحمينَ و بعد تکبير پنجم را بگويد ولي اگر ميت زن است بعد از تکبير چهارم بگويد: اللهّم اِن هذهِ امتکَ و ابنهُ عبدکَ و ابنهُ امتکَ نَزلت بکَ و انتَ خيرُ منزولٍ بهِ اللهُمّ اِنا لانعلمُ منها الاخيراً و انتً اعلمُ‌ بِها منا اللهّم اِن کانَت مُحسنهً فَزد في اِحسانها و اِن کانَت مُسيئهً فتجاوَز عنها و اغفرلَها اللهّم اجعَلها عندکَ في اعلي عليينَ و اخلُف علي اَهلها في الغابرينَ و ارحَمها برحمتکَ يا ارحمَ الراحمينَ.

(مساله 610) بايد تکبيرها و دعاها را بطوري پشت سر هم بخواند، که نماز از صورت خود خارج نشود.

(مساله 611) کسي که نماز ميت را به جماعت مي خواند بايد تکبيرها و دعاهاي آن را هم بخواند.

 

مستحبات نماز ميت

(مساله 612) چند چيز در نماز ميت مستحب است:

اول: کسي که نماز ميت مي خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد، احتياط مستحب آن است، د ر صورتي تيمم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، يا بترسد که اگر وضو بگيرد يا غسل کند به نماز ميت نرسد.

دوم: اگر ميت مرد است، امام جماعت يا کسي که فرادي به نماز مي خواند مقابل وسط قامت بايستد و اگر ميت زن است مقابل سينه اش بايستد.

سوم: پابرهنه نماز بخواند.

چهارم: در هر تکبير دستها را بلند کند.

پنجم: فاصله او با ميت بقدري کم باشد که باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد.

ششم: نماز ميت را به جماعت بخواند.

هفتم: امام جماعت تکبير و دعاها را بلند بخواند و کساني که با او نماز مي خوانند، آهسته بخوانند.

هشتم: در جماعت اگر چه ماموم يک نفر باشد عقب بايستد.

نهم: نماز گزار به ميت و مؤمنين زياد دعا کند.

دهم: پيش از نماز سه مرتبه بگويد: الصّلاه.

يازدهم: نماز را در جايي بخوانند، که مردم براي نماز ميت بيشتر به آنجا مي روند.

دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مي خواند، در صفي تنها بايستد.

(مساله 613) خواندن نماز ميت در مساجد مکروه است، ولي در مسجد الحرام مکروه نيست.

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved