بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 

نجاسات

(مسأله 71) نجاسات يازده چيز است:

اول بول،

دوم غائط،

سوم منى،

چهارم مردار،

پنجم خون،

ششم و هفتم سگ و خوك،

هشتم كافر،

نهم شراب،

دهم فقّاع،

يازدهم عرق حيوان نجاستخوار.
 

1 و 2. بول و غائط

(مسأله 72) بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد يعنى اگر رگ آن را ببرند، خون به سرعت از آن جارى مى شود نجس است. ولى فضله ماهى حرام گوشت و همچنين فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.

 

(مسأله 73) فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است.

 

(مسأله 74) بول و غائط حيوان نجاست خوار و حيوانى كه انسان با آن نزديكى نموده، و گوسفندى كه گوشت آن از خوردن شير خوك محكم شده است، نجس است.

 

3. منى

(مسأله 75) منى حيوانى كه خون جهنده دارد خواه حرام گوشت باشد يا حلال گوشت، نجس است. و لازم است از منى حيوانى كه خون جهنده ندارد اجتناب كرد.

 

4. مردار

(مسأله 76) مردار حيوانى كه خون جهنده دارد در صورتى كه خودش مرده باشد، نجس است. ولى اگر به غير دستورى كه در شرع معين شده، كشته شود پاك است ولى خوردن گوشت آن حرام است. و ماهى چون خون جهنده ندارد، اگرچه در آب بميرد پاك است.

 

(مسأله 77) اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است.

 

(مسأله 78) تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد، اگر پوست روى آن سفت شده باشد پاك است. ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.

 

(مسأله 79) داروهاى مايع و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه مى آورند اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد پاك است.

 

(مسأله 80) گوشت و پيه و چرمى كه در بازار مسلمانان فروخته شود پاك است، هرچند كه مسلمان آن را از كافر گرفته باشد ولى خوردن آن حرام است و نيز در چنين چرمى نمى توان نماز خواند.

 

5. خون

(مسأله 81) خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند، نجس است، پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد پاك مى باشد.

 

(مسأله 82) اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد خونى كه در بدنش مى ماند پاك است، ولى اگر به علت نفس كشيدن يا به واسطه اينكه سر حيوان در جاى بلندى بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است.

 

(مسأله 83) خونى كه در تخم مرغ مى باشد نجس نيست ولى خوردن آن حرام است.

 

(مسأله 84) خونى كه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى شود نجس است و شير را نجس مى كند.

 

(مسأله 85) خونى كه از لاى دندانها مى آيد، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود پاك است، و فروبردن آب دهان در اين صورت اشكال ندارد.

 

(مسأله 86) خونى كه به واسطه كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مى ميرد، اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك است; و اگر به آن خون بگويند مادامى كه زير پوست و ناخن است براى وضو و غسل اشكال ندارد ولى اگر ناخن يا پوست سوارخ شود، اگر مشقت ندارد بايد براى وضو و غسل خون را بيرون آورند و اگر مشقت دارد بايد اطراف آن را به طورى كه نجاست زياد نشود بشويند و پارچه يا چيزى مثل پارچه بر آن بگذارند و روى پارچه دست تَر بكشند و تيمّم هم بكنند.

 

(مسأله 87) زردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى شود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است پاك مى باشد.

 

6 و 7. سگ و خوك

(مسأله 88) سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت هاى آنها نجس است ولى سگ و خوك دريايى پاك هستند.

 

8. كافر و كسانى كه در حكم كافرند

(مسأله 89) فردى كه به حد تكليف رسيده ولى معترف به وجود خدا و يا وحدانيّت و يا نبوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) يا معاد(روز قيامت) نباشد بنابر احتياط واجب نجس است. و همچنين اگر كسى يكى از احكام ضرورى اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انكار كند و در نظر او ملازم با انكار يكى از امور يادشده باشد، نيز نجس مى باشد.

(مسأله 90) تمام بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبت هاى او نجس است.

 

(مسأله 91) فرزندان كافر بسان خود او محكوم به نجاست هستند، مگر فرزند مميّزى كه به اسلام اعتراف كند. و فرزندان مسلمان هرچند تنها پدرش مسلمان باشد پاك هستند ولى اگر تنها مادر، مسلمان باشد احتياط اجتناب است.

 

(مسأله 92) كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه پاك مى باشد. ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمى تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود. مگر اين كه در بلاد اسلامى بميرد، در اين صورت در قبرستان مسلمانان دفن مى شود.

 

(مسأله 93) اگر مسلمانى يكى از دوازده امام يا صديقه طاهره را دشمن بدارد و يا به آنان دشنام دهد كه حاكى از دشمنى باطن باشد، نجس است.

 

9. مسكر مايع

(مسأله 94) شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى كند، چنانچه به خودى خود روان باشد نجس است. و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد اگرچه چيزى در آن بريزند كه روان شود پاك است.

 

(مسأله 95) الكل صنعتى كه براى رنگ كردن در و ميز و صندلى و مانند اينها به كار مى برند، اگر انسان نداند از چيزى كه مست كننده و روان است درست كرده اند پاك مى باشد. ولى خوردن آن حرام است.

 

(مسأله 96) الكل هايى كه ذاتاً قابل شرب نيستند و نوعى سم حساب مى شوند نجس نيستند، ولى اگر آنها را با آب رقيق كنند و قابل شرب بشوند حكم نجس دارند و نوشيدن آنها حرام است.

 

(مسأله 97) اگر آب انگور يا خود انگور خود به خود جوش آيد نجس و حرام است و اگر با حرارت آتش به جوش آيد نجس نيست ولى خوردن آن حرام است مگر اينكه دو ثلث آن تبخير شود. و همچنين است خرما و مويز و كشمش و آب آنها.

 

(مسأله 98) هرگاه خرما و مويز و كشمش در غذا بريزند و بجوشد پاك و حلال است.

 

10. فقّاع يا آب جو

(مسأله 99) مشروب الكلى كه از جو گرفته مى شود و به آن آب جو مى گويند نجس است، ولى آبى كه به دستور طبيب از جو مى گيرند و به آن ماءالشعير مى گويند پاك مى باشد.

 

11. عرق حيوان نجاست خوار

(مسأله 100) عرق حيوان نجاست خوار (شتر و يا غير شتر) نجس است.

 

عرق جنب از حرام

(مسأله 101) عرق كسى كه از طريق حرام مانند زنا و يا لواط و يا استمناء جنب شود پاك است ولى با بدن و يا لباسى كه با آن آلوده شده، نماز نخواند. اگر انسان موقعى كه نزديكى با زن حرام است (مثلا در روزه ماه رمضان) با زن خود نزديكى كند بايد از عرق خود در حال نماز خوددارى كند.

 

(مسأله 102) اگر جنب از حرام به واسطه تنگى وقت يا عذر ديگر عوض غسل تيمّم نمايد، و بعد از تيمّم عرق كند اجتناب از عرق لازم نيست.

 

(مسأله 103) اگر كسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكى كند باز نمى تواند با عرق آن نماز بخواند. ولى اگر اول با حلال خود نزديكى كند و بعد از حرام جنب شود، اجتناب از عرق آن لازم نيست.

 

راه هاى ثابت شدن نجاست

(مسأله 104) نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى شود:

اول آنكه خود انسان يقين كند چيزى نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابراين غذا خوردن در جاهايى كه افراد لاابالى در آنها غذا مى خورند، اگر انسان يقين نداشته باشد، غذايى را كه براى او آورده اند; نجس است اشكال ندارد.

دوم آنكه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است; مثلا همسر انسان يا خادم يا كلفت بگويد، ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است، نجس مى باشد.

سوم آن كه مرد عادل يا فرد موثق بگويد چيزى نجس است.

 

(مسأله 105) چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه، نجس است و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه، پاك است، و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسى كند، مگر آنكه وارسى آن سهل و آسان باشد.

 

(مسأله 106) اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مى كند نجس شده و نداند كدام است، بايد از هر دو اجتناب كند ولى اگر بداند يا لباس او يا لباس فردى ديگر نجس شده است در اين صورت اجتناب از لباس خود لازم نيست.

 

راه نجس شدن چيزهاى پاك

(مسأله 107) اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها به طورى تَر باشد كه تَرى يكى به ديگرى برسد چيز پاك نجس مى شود. و اگر تَرى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود.

 

(مسأله 108) اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تَر بوده يا نه، آن چيز پاك نجس نمى شود.

 

(مسأله 109) هرگاه شيره و روغن روان باشد همين كه يك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس مى شود ولى اگر روان نباشد نجس نمى شود. فقط جايى كه نجاست به آن رسيده، نجس مى باشد.

 

(مسأله 110) اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تَر است بنشيند و بعد روى چيز پاكى كه آن هم تَر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده، چيز پاك نجس مى شود و اگر نداند پاك است.

 

احكام نجاسات

(مسأله 111) نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب بكشند.

 

(مسأله 112) اگر جلد قرآن نجس شود در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد، بايد آن را آب بكشند.

 

(مسأله 113) گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار، اگرچه آن عين نجس، خشك باشد حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب مى باشد.

 

(مسأله 114) اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است، مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر يا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بيفتد بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگرچه هزينه داشته باشد واجب است. و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد بايد تا وقتى كه يقين نكرده اند به كلى از بين رفته، به آن مستراح نروند.

 

(مسأله 115) خوردن و آشاميدن چيز نجس و نيز خورانيدن عين نجس به اطفال حرام است. ولى خوراندن غذاهايى كه نجس شده است به طفل حرام نيست.

 

(مسأله 116) فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه مى شود آن را آب كشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف نگويند اشكال ندارد ولى چنانچه انسان بداند كه عاريه گيرنده و خريدار، آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مى كنند بايد نجاستش را به آنها بگويند.

 

(مسأله 117) اگر جايى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه به اجازه او وارد خانه مى شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است; لازم نيست به آنان بگويد.

 

(مسأله 118) اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يكى از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه مى داند كه به واسطه نگفتن، لوازم خود او هم نجس مى شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.

 

(مسأله 119) اگر چيزى را كه عاريه كرده، نجس شود در صورتى كه بداند كه صاحبش آن چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال مى كند واجب است به او بگويد.

 

(مسأله 120) بچه مميّزى كه خوب و بد را مى فهمد، اگر بگويد چيزى را آب كشيدم در صورت وثوق، آب كشيدن مجدد لازم نيست و اگر بگويد چيزى كه در دست اوست نجس است در صورت وثوق بايد از آن اجتناب كنند.

 

مطهرات

(مسأله 121) يازده چيز نجاست را پاك مى كند و آنها را مطهرات گويند:

اول آب،

دوم زمين،

سوم آفتاب،

چهارم انقلاب،

پنجم كم شدن دو سوم آب انگور،

ششم انتقال،

هفتم اسلام،

هشتم تبعيت،

نهم برطرف شدن عين نجاست،

دهم استبراء حيوان نجاست خوار،

يازدهم غايب شدن مسلمان . احكام اينها به طور تفصيل در مسائل آينده گفته مى شود.

 

1. آب

(مسأله 122) آب با چهار شرط، چيز نجس را پاك مى كند:

اول آنكه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمى كند.

دوم آنكه پاك باشد،

سوم آنكه وقتى چيز نجس را مى شويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد،

چهارم آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس عين نجاست در آن نباشد. و پاك شدن چيز نجس با آب قليل يعنى آب كمتر از كرّ، شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعداً گفته مى شود.

 

(مسأله 123) ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، ولى در كر و جارى يك مرتبه كافى است هرچند سه مرتبه بهتر است، ولى ظرفى را كه سگ ليسيده يا از آن ظرف آب يا چيز روان ديگر خورده، بايد اول با خاك پاك، خاك مال كرد و بعد يك بار در كر يا جارى يا دو بار با آب قليل شست، و همچنين ظرفى را كه آب دهان سگ در آن ريخته بنابر احتياط واجب بايد پيش از شستن خاك مال كرد.

 

(مسأله 124) اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده; تنگ باشد و نشود آن را خاك مال كرد، چنانچه ممكن است بايد كهنه به چوبى بپيچند و به توسط آن، خاك را در آن ظرف بمالند.

 

(مسأله 125) اگر بخواهند ظرفى را كه با شراب نجس شده، با آب قليل آب بكشند بايد سه مرتبه بشويند و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.

 

(مسأله 126) ظرف نجس را با آب قليل دو جور مى شود آب كشيد: يكى آنكه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند، ديگر آنكه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.

 

(مسأله 127) اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالى كنند پاك مى شود. و همچنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بريزند، به طورى كه به تدريج تمام اطراف آن، شسته شود و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع مى شود بيرون آورند و احتياط واجب آن است كه در هر دفعه ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى آورند آب بكشند.

 

(مسأله 128) اگر چيز نجس را بعد از برطرف كردن عين نجاست يك مرتبه در آب كر يا جارى فرو برند يا آب لوله كشى را بر آن مسلط سازند به نحوى كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد; پاك مى شود. بايد فرش و لباس و مانند اينها را طورى فشار يا حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود.

 

(مسأله 129) اگر بخواهند چيزى را كه با بول نجس شده با آب كر و جارى و لوله كشى، آب بكشند يك مرتبه كفايت مى كند ولى اگر بخواهند با آب قليل آب بكشند، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، در صورتى كه بول در آن نمانده باشد، يك مرتبه ديگر كه آب روى آن بريزند پاك مى شود، ولى در لباس و فرش و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد (و غساله آبى است كه معمولا در وقت شستن و بعد از آن، از چيزى كه شسته مى شود، بيرون مى آيد).

 

(مسأله 130) اگر چيزى به بول پسر شيرخوارى كه غذاخور نشده و شير خوك و شير زن كافر نخورده، نجس شود، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك مى شود. ولى احتياط مستحب آن است كه يك مرتبه ديگر هم آب روى آن بريزند. و در لباس و فرش و مانند اينها فشار لازم نيست.

 

(مسأله 131) اگر چيزى به غير بول نجس شود، چنانچه بعد از برطرف كردن نجاست يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود پاك مى گردد. و نيز اگر در دفعه اول كه آب روى آن مى ريزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست، ريختن آب ادامه پيدا كند; پاك مى شود. ولى در هر صورت لباس و مانند آن را بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.

 

(مسأله 132) اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده در آب كر يا جارى فرو برند; بعد از برطرف شدن عين نجاست پاك مى شود.

 

(مسأله 133) اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود، با فروبردن در آب كر و جارى پاك مى گردد. و اگر باطن آن ها نجس شود پاك نمى گردد.

 

(مسأله 134) اگر لباسى را در آب كر يا جارى آب بكشند و بعد مثلا لجن آب در آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى از رسيدن آب كرده آن لباس پاك است.

 

(مسأله 135) هر چيز نجس، تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمى شود. ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك مى باشد، اما چنانچه به واسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذره هاى نجاست در آن چيز مانده نجس است.

 

(مسأله 136) اگر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند، بدن پاك مى شود، و بيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست.

 

(مسأله 137) غذاى نجسى كه لاى دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به باطن غذاى نجس برسد ظاهر و باطن آن پاك مى شود. و گرنه تنها ظاهر آن پاك مى شود.

 

(مسأله 138) اگر موى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند، در صورتى كه مو زياد باشد بايد فشار دهند كه غساله آن جدا شود.

 

(مسأله 139) اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولا موقع آب كشيدن آنجا نجس مى شود در صورتى كه آبى كه براى پاك شدن محل نجس مى ريزند به آن اطراف جارى شود با پاك شدن جاى نجس پاك مى شود. و هم چنين است اگر چيز پاكى را پهلوى چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بريزند. پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس، روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاك شدن انگشت نجس، تمام انگشتها پاك مى شود.

 

(مسأله 140) گوشت و دنبه اى كه نجس شده، مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مى شود. و همچنين است اگر بدن يا لباس، چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند.

 

(مسأله 141) چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست; اگر زير شيرى كه متصل به كر است يك دفعه بشويند، پاك مى شود و نيز اگر عين نجاست در آن باشد، چنانچه عين نجاست آن، زير شير يا به وسيله ديگر برطرف شود و آبى كه از آن چيز مى ريزد بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد، با آب شير پاك مى گردد. اما اگر آبى كه از آن مى ريزد بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد، بايد به قدرى آب شير روى آن بريزند تا در آبى كه از آن جدا مى شود بو يا رنگ يا مزه نجاست نباشد.

 

(مسأله 142) زمين خاكى كه آب روى آن جارى نمى شود يا فرو نمى رود، اگر نجس شود با آب قليل پاك نمى گردد ولى اگر با پارچه پاكى آب را جمع كند، دوباره آب بريزد پاك مى شود. ولى زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد، چون آبى كه روى آن مى ريزند از آن جدا شده و در شن و ريگ فرو مى رود، با آب قليل پاك مى شود، اما زير ريگها نجس مى ماند.

(مسأله 143) زمين سنگ فرش و آجرفرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمى رود، اگر نجس شود با آب قليل پاك مى گردد، ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود. و چنانچه آبى كه روى آن ريخته اند از سوراخى بيرون رود همه زمين پاك مى شود، و اگر بيرون نرود جايى كه آبها جمع مى شود، نجس مى ماند، مگر اين كه با پارچه و يا ظرف پاكى آب را بردارند، سپس آب بريزند و با وسيله پاكى آب را بردارند.

 

(مسأله 144) اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كر هم پاك مى شود.

 

(مسأله 145) اگر شكر آب شده نجس را قند بسازند و در آب كر يا جارى بگذارند پاك نمى شود.

 

2. زمين

(مسأله 146) زمين با چهار شرط كف پا و ته كفش نجس را پاك مى كند: اول آنكه پاك باشد. دوم آنكه خشك باشد. سوم آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجرفرش و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمى شود. چهارم اين كه كف پا و ته كفش از طريق راه رفتن نجس شده باشد، نه اين كه از خارج نجاست به آنها برسد.

 

(مسأله 147) كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روى زمين خاكى و شنى، و آجر فرش و كف سيمانى پاك مى شود، و روى آسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده محل اشكال است.

 

(مسأله 148) براى پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است پانزده ذراع (تقريباً هفت متر) (2) يا بيشتر راه بروند، حتى اگر هم به كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين; نجاست برطرف شود.

 

(مسأله 149) لازم نيست كف پا و ته كفش نجس، تَر باشد بلكه اگر خشك هم باشد با راه رفتن پاك مى شود.

 

(مسأله 150) بعد از آنكه كف پا يا ته كفش نجس با راه رفتن پاك شد مقدارى از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده مى شود اگر زمين يا خاك به آن اطراف برسد پاك مى گردد.

 

(مسأله 151) كسى كه با دست و زانو راه مى رود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود پاك شدن دست و زانوى او به وسيله راه رفتن محل اشكال است. و همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و مانند اينها.

 

(مسأله 152) اگر بعد از راه رفتن، ذره هاى كوچكى كه جز با آب پاك نمى شود، در كف پا يا ته كفش بماند بايد آن ذره ها را هم برطرف كرد ولى باقى بودن بو و رنگ اشكال ندارد.

 

(مسأله 153) توى كفش و مقدارى از كف پا كه به زمين نمى رسد به واسطه راه رفتن پاك نمى شود. و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشكال است ولى اگر كف جوراب از پوست باشد و از آن به جاى كفش استفاده مى شود به وسيله راه رفتن پاك مى شود.

 

3. آفتاب

(مسأله 154) آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايى كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده شده، و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده اند و جزء ساختمان حساب مى شود با پنج شرط پاك مى كند: اول آنكه چيز نجس به طورى تَر باشد، كه اگر چيز ديگرى به آن برسد تَر شود، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را تَر كنند تا آفتاب خشك كند. دوم آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از تابيدن آفتاب آن را برطرف كنند. سوم آنكه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمى شود ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند اشكال ندارد. چهارم آنكه آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند، پس اگر مثلا چيز نجس به واسطه باد و آفتاب با هم خشك شود، پاك نمى گردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد. پنجم آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته يك مرتبه خشك كند، پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند.

 

(مسأله 155) درخت و گياه به واسطه آفتاب پاك مى شود.

 

(مسأله 156) اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تَر بوده يا نه، يا تَرى آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب، عين نجاست از آن برطرف شده يا نه يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه.

 

(مسأله 157) اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، طرفى كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمى شود ولى اگر ديوار به قدرى نازك باشد كه به واسطه تابش به يك طرف، طرف ديگرش هم خشك شود پاك مى گردد.

 

4. استحاله

(مسأله 158) اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى در آيد، پاك مى شود، و مى گويند «استحاله» شده است، مثل آنكه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود ولى اگر جنس آن عوض نشود مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند، پاك نمى شود.

 

(مسأله 159) كوزه گلى و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده و همچنين ذغالى كه از چوب نجس درست شده باشد نجس است.

 

(مسأله 160) چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.

 

(مسأله 161) اگر شراب به خودى خود يا به واسطه آنكه چيزى مثل سركه و نمك در آن ريخته اند سركه شود، پاك مى گردد.

 

(مسأله 162) شرابى كه از انگور نجس درست كنند، با سركه شدن پاك نمى شود بلكه اگر نجاستى هم از خارج به شراب برسد احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمايند.

 

(مسأله 163) شرابى كه از انگور پاك درست كنند اگر از خارج نجاستى به آن برسد احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمايند.

 

(مسأله 164) سركه اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند، نجس است.

 

(مسأله 165) اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آن ها باشد و سركه بيندازند ضرر ندارد. و احتياط واجب اين است كه پيش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شود، خيار و بادنجان و مانند اينها در آن نريزند.

 

5. كم شدن دو سوم آب انگور

(مسأله 166) آب انگورى كه با حرارت آتش جوش آمده پاك است ولى خوردن آن -تا دو سوم آن كم نشود- حرام است. ولى اگر به خودى خود بجوشد حرام و با سركه شدن پاك مى شود.

 

(مسأله 167) اگر مثلا در يك خوشه غوره، يك دانه يا دو دانه انگور باشد چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مى شود آب غوره بگويند و اثرى از شيرينى در آن نباشد و بجوشد، پاك است و خوردن آن حلال است.

 

(مسأله 168) چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور; اگر جوش بيايد نه حرام است و نه نجس.

 

6. انتقال

(مسأله 169) اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد، يعنى اگر رگ آن را ببرند; خون جستن مى كند، به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حيوان حساب شود پاك مى گردد و اين را «انتقال» گويند. پس خونى كه زالو از انسان مى مكد چون خون زالو به آن گفته نمى شود و مى گويند خون انسان است، نجس مى باشد.

 

(مسأله 170) اگر كسى پشه اى را كه بر بدنش نشسته; بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه مى باشد، پاك است و همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزو بدن پشه حساب شود; اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، نجس مى باشد.

 

7. اسلام

(مسأله 171) در بحث نجاسات گفته شد كه كافر نجس است ولى اگر كافر شهادتين بگويد; يعنى بگويد: «أشْهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوُلُ اللهِ»، مسلمان مى شود و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است. و اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست بر بدن او بوده، بايد برطرف كند و جاى آن را آب بكشد. ولى اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده باشد، لازم نيست جاى آن را آب بكشد.

 

(مسأله 172) لباسى كه بر تن كافر است، و قبلا به وسيله عرق بدن و غيره نجس شده باشد با اسلام آوردن پاك نمى شود.

 

(مسأله 173) اگر كافر شهادتين را بگويد و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه، پاك است، ولى اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كرد.

 

8. تبعيّت

(مسأله 174) تبعيّت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر پاك شود.

 

(مسأله 175) اگر شراب، سركه شود، ظرف آن هم تا جايى كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسيده پاك مى شود. و پارچه و چيزى هم كه معمولا روى آن مى گذارند اگر به آن رطوبت، نجس شود پاك مى گردد. بلكه اگر موقع جوشيدن، سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود; بعد از سركه شدن پشت ظرف هم پاك مى شود.

 

(مسأله 176) تخته يا سنگى كه روى آن، ميّت را غسل مى دهند و پارچه اى كه با آن عورت ميّت را مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى دهد و همين طور كيسه و صابونى كه با آن شسته مى شود، بعد از تمام شدن غسل، پاك مى شود.

 

(مسأله 177) كسى كه چيزى را با دست خود آب مى كشد اگر دست و آن چيز، با هم آب كشيده شود، بعد از پاك شدن آن چيز، دست او هم پاك مى شود.

 

(مسأله 178) اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريخته اند جدا شود، آبى كه در آن مى ماند، پاك است.

 

(مسأله 179) ظرف نجس را كه با آب قليل، آب مى كشند; بعد از جداشدن آبى كه براى پاك شدن روى آن ريخته اند، قطره هاى آبى كه در آن مى ماند، پاك است.

 

9. برطرف شدن عين نجاست

(مسأله 180) اگر بدن حيوان به عين نجس، مثل خون، يا متنجّس مثل آب نجس، آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شوند بدن آن حيوان پاك مى شود. و همچنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى. مثلا اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن داخل دهان لازم نيست. ولى اگر دندان مصنوعى در دهان نجس شود -اگر نجاست از خارج دهان به آن رسيده باشد- بايد آن را آب بكشند.

 

(مسأله 181) اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد; چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده، آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد بنابر احتياط لازم نجس مى شود.

 

(مسأله 182) جايى را كه انسان نمى داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود بايد بنابر احتياط واجب، آب بكشد.

 

(مسأله 183) اگر گرد و خاك نجس بر لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه آنها خشك باشند، نجس نمى شوند و كافى است كه تكان داده شوند و اگر آنها تر باشند بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.

 

10. استبراء حيوان نجاست خوار

(مسأله 184) بول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده، نجس است، و اگر بخواهند پاك شود، بايد آن را استبراء كنند; يعنى تا مدتى كه بعد از آن مدت ديگر نجاست خوار به آن نگويند، نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاك به آن بدهند و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاست خوار را چهل روز و گاو را بيست روز و گوسفند را ده روز و مرغابى را هفت يا پنج روز و مرغ خانگى را سه روز از خوردن نجاست جلوگيرى كنند و غذاى پاك به آنها بدهند و در حيوانات ديگر به همين اندازه كه نام حيوان نجاست خوار از آن برداشته شود كافى است و اين احكام مخصوص مدفوع انسان است و اگر مرغ و يا حيوان ديگر از نجاسات ديگر بخورند، بول و مدفوع و گوشت آنها حرام نمى شود.

 

11. غايب شدن مسلمان

(مسأله 185) اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى مانند ظرفى كه در اختيار او است، نجس شود و آن مسلمان غايب گردد; اگر انسان احتمال بدهد كه آن چيز را آب كشيده يا به واسطه آن كه مثلا آن چيز در آب جارى افتاده، پاك شده است; اجتناب از آن لازم نيست; به شرط اين كه از چيزهايى باشد كه طهارت در آن شرط است مانند لباسى كه در آن نماز مى خواند و يا ظرفى كه در آن غذا مى خورد.

 

(مسأله 186) اگر خود انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است، يا يك نفر عادل به پاك شدن آن خبر دهد، آن چيز پاك است. اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده; يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه; نيز پاك است.

 

(مسأله 187) كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرف او باشد اگر بگويد آب كشيده ام آن لباس پاك است.

 

(مسأله 188) اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين به طهارت پيدا نمى كند، مى تواند به همان گونه كه ديگران يقين پيدا مى كنند، اكتفا كند.

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved