احكام نگاه كردن
مسأله 2399 ـ نگاه كردن مرد به بدن زنان نامحرم، و همچنين نگاه كردن به موى آنان، چه با شهوت باشد چه بدون آن، چه با ترس از وقوع در حرام چه بدون آن، حرام است، و نگاه كردن به صورت آنان و دستهايشان تا مچ، اگر با شهوت يا با ترس از و قوع در حرام باشد، حرام است، بلكه احتياط مستحب آن است كه بدون شهوت و ترس از وقوع در حرام هم به آنها نگاه نكند. و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم با شهوت و ترس از وقوع در حرام، حرام مىباشد، بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ بدون آن نيز نبايد نگاه كند، مگر به جاهائى از بدن كه معمولاً مردها نمىپوشانند، مثل سر و دستها و ساق پاها، كه نگاه كردن زن به اين جاها اگر بدون شهوت و خوف وقوع در حرام باشد، اشكال ندارد.
مسأله 2400 ـ نگاه كردن به بدن زنهاى بى باك كه اگر كسى آنها را امر به حجاب نمايد اعتنا نمىكنند، اشكال ندارد، مشروط به آنكه بدون شهوت و ترس وقوع در حرام باشد، و در اين حكم فرقى ميان زنهاى كفار و ديگر زنها نيست، و همچنين فرقى نيست ميان دست و صورت و ديگر جاهاى بدن، كه معمولاً آنها نمىپوشانند.
مسأله 2401 ـ زن بايد موى سر و بدن ـ غير از صورت و دستهاى ـ خود را از مرد نامحرم بپوشاند، و احتياط لازم آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مىفهمد و احتمال مىرود كه نگاهش به بدن زن موجب تحريك شهوتش شود، بپوشاند، ولى زن مىتواند صورت و دستهايش را تا مچ از مرد نامحرم نپوشاند، مگر در صورتى كه بترسد به حرام بيفتد، يا به قصد مبتلا كردن مرد به نگاه حرام باشد، كه پوشانيدن در اين دو صورت واجب است.
مسأله 2402 ـ نگاه كردن به عورت مسلمان بالغ حرام است، اگر چه از پشت شيشه يا در آئينه، يا آب صاف و مانند اينها باشد، و همچنين است ـ بنابر احتياط لازم ـ نگاه كردن به عورت كافر و بچه نابالغ كه خوب و بد را مىفهمد، ولى زن و شوهر مىتوانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
مسأله 2403 ـ مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند و خوف وقوع در حرام نباشد، مىتوانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
مسأله 2404 ـ مرد نبايد با قصد لذّت به بدن مرد ديگر نگاه كند، و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذّت حرام است، و همچنين است در هر دو مورد اگر خوف وقوع در حرام باشد.
مسأله 2405 ـ اگر مرد زن نامحرمى را بشناسد، چنانچه از زنهاى مبتذله نباشد، ـ بنابر احتياط واجب ـ نبايد به عكس او نگاه كند، بجز صورت و دستها كه نگاه بدون لذت و خوف وقوع در حرام جايز است.
مسأله 2406 ـ اگر لازم شود كه زنى زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد، بايد چيزى در دست كند كه دستش به عورت او نرسد. و همچنين است اگر لازم شود مردى مرد ديگر، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد.
مسأله 2407 ـ اگر زن ناچار به معالجه از مرضى باشد و مرد نامحرم براى معالجه نمودن او بهتر باشد، مىتواند به مرد نامحرم مراجعه نمايد، و چنانچه آن مرد ناچار باشد كه براى معالجه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند، نبايد دست به بدن او بزند، و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نبايد او را نگاه كند.
مسأله 2408 ـ اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد آئينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند، ولى اگر چارهاى جز نگاه كردن به عورت نباشد، اشكال ندارد، و همچنين است اگر مدت نگاه كردن به عورت كوتاهتر از مدت نگاه كردن در آئينه باشد.
مسائل متفرقه زناشوئى
مسأله 2409 ـ كسى كه بواسطه نداشتن زن به حرام مىافتد، واجب است زن بگيرد.
مسأله 2410 ـ اگر شوهر در عقد مثلاً شرط كند كه زن باكره باشد، و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده است مىتواند عقد را بهم بزند، ولى اگر بهم نزند، يا شرط نكرده باشد ولى به اعتقاد بكارت ازدواج كرده باشد مىتواند با ملاحظه نسبت تفاوت بين مهر المثل باكره، و غير باكره از مهرى كه قرار دادهاند كم كند، و اگر داده است پس بگيرد، مثلاً اگر مهر او «100» دينار باشد و مهر زنى مانند او اگر باكره باشد «80» دينار و اگر باكره نباشد «60» دينار باشد، كه تفاوتش 41 ـ (25) دينار ـ است، از «100» دينار كه مهر اوست كم مىشود.
مسأله 2411 ـ ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست در صورتى كه احتمال فساد برود حرام است، هر چند طورى باشد كه كسى ديگر بتواند وارد شود، ولى اگر احتمال فساد نرود، اشكال ندارد.
مسأله 2412 ـ اگر مرد مهر زن را در عقد معيّن كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد، عقد صحيح است، ولى مهر را بايد بدهد.
مسأله 2413 ـ مسلمانى كه از اسلام خارج شود و كفر را اختيار كند، مرتد ناميده مىشود، و مرتد بر دو قسم است: مرتد فطرى، و مرتد ملى، و مرتد فطرى كسى است كه پدر و مادر او، يا يكى از آنها در هنگام بدنيا آمدن او مسلمان باشند و خود او نيز پس از تميز مسلمان باشد، و سپس كافر شود، و مرتد ملى مقابل آن است.
مسأله 2414 ـ اگر زن پس از ازدواج مرتد شود چه ملى و چه فطرى، عقد او باطل مىگردد، و چنانچه شوهرش با او نزديكى نكرده باشد عدّه ندارد، و همچنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه يا صغيره باشد. امّا اگر زن در سنّ زنهائى باشد كه حيض مىبينند بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، و اگر در بين عدّه مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مىماند، هر چند بهتر آن است كه اگر مىخواهند با هم زندگى كنند دوباره عقد بخوانند، و اگر مىخواهند جدا شوند طلاق داده شود. و يائسه در مسأله زنى است كه پنجاه سال سن داشته، و از جهت بالا رفتن سنش خون حيض نبيند، و اميد بازگشت آن را هم نداشته باشد.
مسأله 2415 ـ اگر مرد پس از عقد مرتد فطرى شود، زنش بر او حرام مىشود، و اگر نزديكى كردهاند و يائسه و صغيره نيست بايد به مقدار عدّه وفات كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد، بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ اگر نزديكى نكردهاند يا يائسه يا صغيره است باز هم عدّه وفات نگهدارد، و اگر در بين عدّه مرد توبه كند ـ بنابر احتياط واجب ـ اگر مىخواهند با هم زندگى كنند دوباره عقد بخوانند، و اگر مىخواهند جدا شوند طلاق داده شود.
مسأله 2416 ـ اگر مرد پس از عقد، مرتد ملى شود، چنانچه با زنش نزديكى نكرده يا اينكه زن يائسه، يا صغيره باشد، عقد او باطل مىشود، و عدّه ندارد، و اگر بعد از نزديكى مرتد شد و زن او در سنّ زنهائى باشد كه حيض مىبينند، بايد آن زن به مقدار عدّه طلاق كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد، و اگر پيش از تمام شدن عدّه شوهر او مسلمان شود، عقد او به حال خود باقى مىماند.
مسأله 2417 ـ اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد، و مرد هم قبول كند، نبايد زن را بدون رضايتش از آن شهر بيرون ببرد.
مسأله 2418 ـ اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد، شوهر بعدى مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از اين زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مىتواند با مادر او ازدواج نمايد.
مسأله 2419 ـ سقط كردن بچه جايز نيست، هر چند از زنا باشد، مگر اينكه باقى ماندن آن براى زن ضرر غير قابل تحملى داشته باشد، يا مشقت زياد داشته باشد كه در اين صورت قبل از جان يافتن بچه سقط كردن آن جايز است ولى ديه دارد، و امّا بعد از جان يافتن بچه به هيج وجه اسقاط جايز نيست.
مسأله 2420 ـ اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه غير هم نيست، زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.
مسأله 2421 ـ اگر مرد نداند كه زن در عدّه است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو مىباشد، ولى اگر زن مىدانسته كه در عدّه است و تزويج در عدّه جايز نيست شرعاً، بچه فرزندِ پدر است، و در هر صورت عقد آنان باطل است، و به يكديگر ـ همانطور كه گذشت ـ حرام ابدى مىباشند.
مسأله 2422 ـ اگر زن بگويد يائسهام، نبايد حرف او را قبول كرد، ولى اگر بگويد شوهر ندارم، حرف او قبول مىشود مگر آنكه مورد اتهام باشد، كه در اين صورت احتياط واجب آن است كه از حال او جستجو شود.
مسأله 2423 ـ اگر بعد از آنكه انسان با زنى كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد، كسى ادعا كند كه آن زن زنِ اوست، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه گفته آن كس صحيح است، نبايد حرف او را قبول كرد.
مسأله 2424 ـ تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده، پدر نمىتواند او را از مادرش جدا كند زيرا نگهدارى بچه حقّ مشترك پدر و مادر است، و احوط و اولى آن است كه بچه را تا هفت سال از مادرش جدا نكند.
مسأله 2425 ـ اگر ديانت و اخلاق خواستگار مورد رضايت باشد، بهتر آن است كه رد نشود ؛ از پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم روايت شده كه: هر گاه خواستگارى براى دختر شما آمد كه اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود، دختر را به ازدواج او در آوريد، اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى در زمين بپا خواهد شد.
مسأله 2426 ـ اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد، واجب است شوهر با زن ديگر ازدواج نكند، و زن هم حق ندارد مهر را بگيرد.
مسأله 2427 ـ كسى كه از زنا به دنيا آمده است، اگر ازدواج كند، بچه آنها حلال زاده است.
مسأله 2428 ـ هر گاه مرد در روزه ماه رمضان، يا در حال حيض زن با او نزديكى كند، معصيت كرده، ولى اگر بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است.
مسأله 2429 ـ زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات ـ كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شدـ شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است، ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عدّه وطى شبهه، كه همان مقدار عدّه طلاق است، نگهدارد، و در دوران عدّه، شوهر اول نبايد با او نزديكى كند، ولى ساير استمتاعات جايز است و نفقه او بر شوهر اول است، و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهائى كه مثل او هستند بدهد.
احكام شير دادن
مسأله 2430 ـ اگر زنى بچهاى را با شرائطى كه در مسأله (2445) گفته خواهد شد، شير دهد، آن بچه اگر پسر باشد به اين عدّه از زنها، و اگر دختر باشد به اين عده از مردها محرم مىشود:
اول: خود زن، و او را «مادر رضاعى» مىگويند.
دوم: شوهر زن كه شير مربوط به اوست، و او را «پدر رضاعى» مىگويند.
سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند.
چهارم: بچههائى كه از آن زن به دنيا آمدهاند، يا بعد به دنيا مىآيند.
پنجم: بچههاى اولاد نسبى آن زن هر چه پائين روند، چه بچههاى نسبى آنها باشند، و چه بچههاى رضاعى.
ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند، يعنى بواسطه شير خوردن با آن زن، خواهر و برادر شده باشند.
هفتم: عمو و عمه آن زن، اگر چه رضاعى باشند.
هشتم: دائى و خاله آن زن، اگر چه رضاعى باشند.
نهم: اولاد شوهر آن زن كه شير مربوط به آن شوهر است، هر چه پائين روند، اگر چه اولاد رضاعى او باشند.
دهم: پدر و مادر آن مرد، هر چه بالا روند.
يازدهم: خواهر و برادر آن مرد، اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند.
دوازدهم: عمو عمه، و دائى و خاله آن مرد، هر چه بالا روند، اگر چه رضاعى باشند.
ونيز عدّه ديگرى هم ـ كه در مسائل بعد گفته مىشود ـ بواسطه شير دادن محرم مىشوند.
مسأله 2431 ـ اگر زنى بچهاى را با شرائطى كه در مسأله (2445) گفته مىشود شير دهد، پدر آن بچه نمىتواند با دخترهائى كه از آن زن به دنيا آمدهاند ازدواج كند، و چنانچه يكى از آنها فعلاً زن او باشد عقد او باطل مىشود، ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند، و نيز نمىتواند ـ بنابر احتياط واجب ـ دخترهاى شوهرى را كه شير مربوط به اوست، اگر چه دخترهاى رضاعى او باشند، براى خود عقد نمايد، و چنانچه يكى از آنها فعلاً زن او باشد عقد او ـ بنابر احتياط واجب ـ باطل مىشود.
مسأله 2432 ـ اگر زنى بچهاى را با شرائطى كه در مسأله (2445) گفته مىشود شير دهد، شوهر آن زن كه شير مربوط به اوست به خواهرهاى آن بچه محرم نمىشود، و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمىشوند.
مسأله 2433 ـ اگر زنى بچهاى را شير دهد، به برادرهاى آن بچه محرم نمىشود، و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچهاى كه شير خورده محرم نمىشوند.
مسأله 2434 ـ اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن نزديكى نمايد، ديگر نمىتواند آن دختر را براى خود عقد كند.
مسأله 2435 ـ اگر انسان با دخترى ازدواج كند، ديگر نمىتواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.
مسأله 2436 ـ انسان نمىتواند با دخترى كه مادر، يا مادر بزرگ او آن دختر را شير كامل داده ازدواج كند، و نيز اگر زن پدر انسان از شير مربوط به پدر او دخترى را شير داده باشد انسان نمىتواند با آن دختر ازدواج نمايد، و چنانچه دختر شير خوارى را براى خود عقد كند، بعد مادر، يا مادر بزرگ، يا زن پدر او، آن دختر را شير دهد، عقد باطل مىشود.
مسأله 2437 ـ با دخترى كه خواهر يا زن برادر انسان، از شير مربوط به برادر، او را شير كامل داده، نمىشود ازدواج كرد، و همچنين است اگر خواهر زاده، يا برادر زاده، يا نوه خواهر، يا نوه برادر انسان، آن دختر را شير داده باشد.
مسأله 2438 ـ اگر زنى بچه دختر خود را شير كامل دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مىشود، و همچنين است اگر بچهاى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد. ولى اگر زنى بچه پسر خود را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمىشود.
مسأله 2439 ـ اگر زن پدر دخترى بچه شوهر آن دختر را به شير مربوط به پدرش شير دهد، بنابر احتياط در مسأله (2435) آن دختر به شوهر خود حرام مىشود، چه بچه از همان دختر چه از زن ديگر باشد.
شرايط شير دادنى كه علت محرم شدن است
مسأله 2440 ـ شير دادنى كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد:
اول: بچه، شير زن زنده را بخورد، پس اگر بعضى از مقدار معتبر در رضاع را از پستان زنى كه مرده است شير بخورد، فائده ندارد.
دوم: شير آن زن از زائيدنى شرعى بوجود آمده باشد، هر چند وطى شبهه باشد، پس اگر فرضاً شير بدون زائيدن بوجود بيايد، يا شير بچهاى را كه از زنا بدنيا آمده به بچه ديگر بدهد، بواسطه آن شير، بچه به كسى محرم نمىشود.
سوم: بچه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را در گلوى او بريزند اثرى ندارد.
چهارم: شير خالص باشد، و با چيز ديگر مخلوط نباشد.
پنجم: مقدار شيرى كه موجب حرمت است، همه مربوط به يك شوهر باشد، پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند، بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود و تا موقع زائيدن، شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد، و مثلاً هشت دفعه پيش از زائيدن از شير شوهر اول، و هفت دفعه بعد از زائيدن از شير شوهر دوم، به بچهاى بدهد، آن بچه به كسى محرم نمىشود.
ششم: بچه، شير را قى نكند، و اگر قى كند اثرى ندارد.
هفتم: شير دادن بچه به مقدارى باشد كه استخوانش از آن شير محكم شده و گوشت بدنش برويد، و اگر معلوم نباشد كه آيا به اين حد رسيده يا نه، چنانچه يك شبانه روز يا پانزده مرتبه به طورى كه در مسأله آينده گفته مىشود شير سير بخورد باز هم كافى است، ولى اگر معلوم باشد كه آن شير در محكم شدن استخوان بچه و روئيدن گوشت بدنش مؤثر نبوده، در حالى كه بچه يك شبانه روز، يا پانزده مرتبه شير خورده بايد مراعات ـ احتياط واجب ـ در چنين مورد ترك نشود، پس در موارد ذكر شده ازدواج نكند و نگاه محرمانه نيز نكند.
هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد، و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير دهند، به كسى محرم نمىشود، بلكه اگر مثلاً پيش از تمام شدن دو سال هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شير بخورد، به كسى محرم نمىشود، ولى چنانچه از موقع زائيدن زن شير ده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچهاى را شير دهد، آن بچه به كسانى كه گفته شد، محرم مىشود.
مسأله 2441 ـ از مسأله قبل روشن شد، مقدار شيرى كه موجب محرم شدن است سه معيار دارد:
1 ـ اينكه بحدّى باشد كه عرفاً موجب روئيدن گوشت و محكم شدن استخوان باشد، و شرط آن اين است كه مستند به شير باشد و غذايى با آن نباشد، ولى غذاى كم كه مؤثر نيست ضرر ندارد، و اگر از دو زن شير بخورد، اگر طورى باشد كه مقدارى از روئيدن گوشت و محكم شدن استخوان مستند به اين، و مقدارى مستند به آن باشد، هر دو مادر رضاعى خواهند بود، و اگر به هر دو با هم مستند باشد موجب حرمت نخواهد شد.
2 ـ محاسبه زمانى، و شرط آن اين است كه بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد، ولى اگر آب يا دارو، يا غذا بخورد كه نگويند در بين غذا خورده اشكال ندارد، و بايد در طول شبانه روز مرتب در موقع احتياج، يا تمايل شير خورده باشد و از او دريغ نشده باشد، بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد اول شبانه روز را وقتى حساب كنند كه بچه گرسنه باشد و آخر آن وقتى كه سير باشد.
3 ـ محاسبه عددى، و شرط آن اين است كه پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد، ولى خوردن غذا در ميان آنها ضرر ندارد و فاصله زمانى ميان پانزده بار نيز ضررى ندارد، و بايد در هر دفعه شير كامل بخورد به اين معنى كه گرسنه باشد و تا سير شدن كامل بدون فاصله شير بخورد، ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند، يا كمى صبر كند كه از ابتداى پستان در دهان گرفتن، تا زمان سير شدن يك دفعه حساب شود، اشكال ندارد.
مسأله 2442 ـ اگر زن از شير شوهر خود بچهاى را شير دهد، بعد شوهر ديگر كند و از شير شوهر دوم بچه ديگر را شير دهد، آن دو بچه به يكديگر محرم نمىشوند.
مسأله 2443 ـ اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد، همه آنها به يكديگر، و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مىشوند.
مسأله 2444 ـ اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام از آنان با شرايطى كه گفتيم بچهاى را شير دهد، همه آن بچهها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها، محرم مىشوند.
مسأله 2445 ـ اگر كسى دو زن شير ده دارد، و يكى از آنان بچهاى را مثلاً هشت مرتبه، و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد، آن بچه به كسى محرم نمىشود.
مسأله 2446 ـ اگر زنى از شير يك شوهر، پسر و دخترى را شير كامل بدهد، خواهر وبرادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمىشوند.
مسأله 2447 ـ انسان نمىتواند بدون اذن زن خود، با زنهائى كه بواسطه شير خوردن، خواهر زاده، يا برادر زاده زن او شدهاند ازدواج كند. نيز اگر با پسر نابالغى لواط كند، نمىتواند دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر را كه رضاعى هستند ـ يعنى بواسطه شير خوردن، دختر و خواهر و مادر او شدهاند ـ براى خود عقد كند، و اين حكم ـ بنابر احتياط واجب ـ در موردى كه لواط كننده بالغ نباشد، و يا لواط دهنده بالغ باشد، نيز جارى است.
مسأله 2448 ـ زنى كه برادر انسان را شير داده، به انسان محرم نمىشود.
مسأله 2449 ـ انسان نمىتواند با دو خواهر، اگر چه رضاعى باشند يعنى بواسطه شير خوردن، خواهر يكديگر شده باشند، ازدواج كند، و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بودهاند، در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده، هر دو عقد باطل است، و اگر در يك وقت نبوده، عقد اولى صحيح، و عقد دومى باطل مىباشد.
مسأله 2450 ـ اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعداً گفته مىشود شير دهد، شوهرش بر او حرام نمىشود.
اول: برادر و خواهر خود.
دوم: عمو و عمه، و دائى و خاله خود، و اولاد آنها.
سوم: نوههاى خود، اگر چه در مورد نوه دخترى موجب حرام شدن دخترش، بر شوهر خود مىشود.
چهارم: برادر زاده يا خواهر زاده خود.
پنجم: برادر يا خواهر شوهر.
ششم: خواهر زاده يا برادر زاده شوهر.
هفتم: عمو و عمه و دائى و خاله شوهر.
هشتم: نوه شوهر از زن ديگر.
مسأله 2451 ـ اگر كسى دختر عمه، يا دختر خاله انسان را شير دهد، به او محرم نمىشود.
مسأله 2452 ـ مردى كه دو زن دارد، اگر يكى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را شير دهد، زنى كه فرزند عموى او شير خورده، به شوهر خود حرام نمىشود.
آداب شير دادن
مسأله 2453 ـ شير دادن بچه ابتداءً حقّ مادر اوست، و پدر حق ندارد به ديگرى واگذار كند، مگر اينكه مادر مزد بخواهد و پدر دايهاى پيدا كند كه مجّانى است يا مزد كمتر مىگيرد، كه در اين صورت پدر مىتواند به دايه بسپارد، و پس از آن اگر مادر نپذيرفت و خواست خود شير بدهد، حقّ مطالبه مزد ندارد.
مسأله 2454 ـ مستحب است دايهاى كه براى طفل مىگيرند، مسلمان عاقل، و داراى صفات پسنديده از نظر جسمى و روانى و اخلاقى باشد، و سزاوار نيست دايهاى بگيرند كه كافر، يا كم عقل، يا بزرگسال، يا زشت رو باشد. و مكروه است دايهاى بگيرند كه زنازاده است، يا شيرش از بچهاى است كه از زنا بدنيا آمده است.
مسائل متفرقه شير دادن
مسأله 2455 ـ بهتر آن است از شير دادن زنها به هر بچهاى جلوگيرى شود، زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير دادهاند، و بعداً دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.
مسأله 2456 ـ مستحب است بچه را بيست و يك ماه تمام شير بدهند، و شايسته نيست كه بيش از دو سال شير بدهند.
مسأله 2457 ـ اگر بواسطه شير دادن به بچه كسى ديگر، حقّ شوهر از بين برود، زن نمىتواند بدون اجازه او شير دهد.
مسأله 2458 ـ اگر شوهرِ زنى دختر شير خوارى را براى خود عقد كرده باشد، چنانچه زن، آن دختر شير خوار را شير دهد، ـ بنابر احتياط واجب ـ آن زن بر او حرام ابدى مىشود، و احتياطاً بايد او را طلاق دهد، و هرگز با او ازدواج نكند، و اگر شير مربوط به خود او باشد، دختر شير خوار نيز بر او حرام ابدى مىشود، و اگر شير از شوهر سابق باشد، ـ بنابر احتياط ـ عقد او باطل مىشود.
مسأله 2459 ـ اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود، بعضى فرمودهاند كه بايد دختر شير خوارى را مثلاً دو روزه براى خود صيغه كند، و در آن دو روز با شرايطى كه در مسأله (2441) گفته شد، زن برادرش آن دختر را شير دهد تا مادر زنش شود، ولى اين حكم در صورتى كه زن برادر از شير مربوط به آن برادر به آن دختر شير دهد محل اشكال است.
مسأله 2460 ـ اگر مرد پيش از آنكه زنى را براى خود عقد كند بگويد بواسطه شير خوردن، آن زن بر او حرام شده، مثلاً بگويد شير مادر او را خورده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمىتواند با آن زن ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد، عقد باطل است، پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد، يا نزديكى كرده باشد، ولى در وقت نزديكى كردن زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد، و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، مرد بايد مهر او را به اندازه مهر زنهائى كه مثل او هستند بدهد.
مسأله 2461 ـ اگر زن پيش از عقد بگويد بواسطه شير خوردن بر مردى حرام شده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمىتواند با آن مرد ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است، و حكم آن در مسأله پيش گفته شد.
مسأله 2462 ـ شير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مىشود:
اول: خبر دادن كسى و يا كسانى كه انسان از گفته او، يا آنها، يقين، يا اطمينان پيدا كند.
دوم: شهادت دو مرد عادل، ولى بايد شرايط شير دادن را هم بگويند، مثلاً بگويند ما ديدهايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده، و همچنين ساير شرطها را كه در مسأله (2445) گفته شد شرح دهند. وامّا ثابت شدن شير دادن به شهادت يك مرد و دو زن، يا چهار زن كه عادل باشند، محل اشكال است، پس بايد احتياط شود.
مسأله 2463 ـ اگر شك كنند به مقدارى كه علت محرم شدن است بچه شير خورده است يا نه، يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده است، بچه به كسى محرم نمىشود، ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.