احكام مسجد
مسأله 886 ـ نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل ديوار مسجد، حرام
است، و هر كس بفهمد كه نجس شده است بايد فوراً نجاست آن را بر طرف كند، و احتياط مستحب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند، و
اگر نجس شود بر طرف كردن آن لازم نيست، ولى اگر نجس كردن طرف بيرون
ديوار موجب هتك مسجد باشد البته حرام است، و بر طرف كردن آن مقدارى كه
رافع هتك باشد لازم است.
مسأله 887 ـ اگر نتواند مسجد را تطهير نمايد، يا كمك لازم داشته باشد
و پيدا نكند، تطهير مسجد بر او واجب نيست، ولى چنانچه بداند كه اگر
به ديگرى اطلاع دهد اين كار انجام مىگيرد اگر باقى گذاشتن نجاست موجب
هتك باشد، بايد به او اطلاع دهد.
مسأله 888 ـ اگر جائى از مسجد نجس شود كه تطهير آن بدون كندن يا خراب
كردن او ممكن نيست، بايد آنجا را بكنند يا خراب نمايند در صورتى كه
كندن يا خراب كردن جزئى باشد، يا آنكه رفع هتك متوقف بر كندن يا خراب
كردن كلّى باشد، و الاّ خراب كردن محل اشكال است، و پر كردن جائى كه
كندهاند و ساختن جائى كه خراب كردهاند واجب نيست. ولى اگر چيزى
مانند آجر مسجد نجس شود، در صورتى كه ممكن باشد، بايد بعد از آب كشيدن
به جاى اولش بگذارند.
مسأله 889 ـ اگر مسجدى را غصب كنند و به جاى آن خانه و مانند آن بسازند، يا بطورى خراب شود كه ديگر به آن مسجد نگويند، نجس كردن آن حرام
نيست، و تطهير آن واجب نيست.
مسأله 890 ـ نجس كردن حرم امامان عليهمالسلام حرام است. و اگر يكى از
آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بى احترامى باشد، تطهير آن واجب
است، بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى هم نباشد آن را تطهير
كنند.
مسأله 891 ـ اگر حصير يا موكت مسجد نجس شود، بايد آن را آب بكشند، و
اگر بريدن جاى نجس بهتر باشد، بايد آن را ببرند. ولى بريدن مقدار
معتنابهى از آن، يا تطهيرى كه موجب نقص باشد محل اشكال است، مگر اين كه
ترك آن موجب هتك باشد.
مسأله 892 ـ بردن عين نجس و متنجّس در مسجد اگر بى احترامى به مسجد
باشد حرام است، بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى هم نباشد، عين نجس را در مسجد نبرند مگر آن چه از توابع انسانى است كه وارد
مىشود، مانند خون زخمى كه در بدن يا لباس او است.
مسأله 893 ـ اگر مسجد را براى روضه خوانى چادر بزنند و فرش كنند و
سياهى بكوبند و اسباب چاى در آن ببرند، در صورتى كه اين كارها به مسجد
ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشكال ندارد.
مسأله 894 ـ احتياط واجب آن است كه مسجد را به طلا زينت نكنند، و
احتياط مستحب آن است كه به صورت چيزهائى كه مثل انسان و حيوان روح دارد
نيز زينت نكنند.
مسأله 895 ـ اگر مسجد خراب هم شود، نمىتوانند آن را بفروشند يا داخل
ملك وجادّه نمايند.
مسأله 896 ـ فروختن در و پنجره و چيزهاى ديگر مسجد، حرام است، و اگر
مسجد خراب شود بايد اينها را صرف در تعمير همان مسجد به كار ببرند، و
چنانچه به درد آن مسجد نخورد بايد در مسجد ديگر مصرف شود، ولى اگر به
درد مسجدهاى ديگر هم نخورد مىتوانند آن را بفروشند و پول آن را اگر
ممكن است صرف تعمير همان مسجد، و گرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.
مسأله 897 ـ ساختن مسجد و تعمير مسجدى كه نزديك به خرابى مىباشد مستحب
است، و اگر مسجد طورى خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد مىتوانند آن
را خراب كنند و دوباره بسازند، بلكه مىتوانند مسجدى راكه خراب نشده،
براى احتياج مردم خراب كنند و بزرگتر بسازند.
مسأله 898 ـ تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ در آن مستحب است، و كسى
كه مىخواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو كند، و لباس پاكيزه و
قيمتى بپوشد، و ته كفش خود را وارسى كند كه نجاستى به آن نباشد، و
موقع داخل شدن به مسجد، اول پاى راست، و موقع بيرون آمدن، اول پاى
چپ را بگذارد. و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد آيد و از همه
ديرتر بيرون رود.
مسأله 899 ـ وقتى انسان وارد مسجد مىشود، مستحب است دو ركعت نماز به
قصد تحيّت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب، يا مستحب ديگرى هم
بخواند كافى است.
مسأله 900 ـ خوابيدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد، و صحبت كردن راجع
به كارهاى دنيا، و مشغول صنعت شدن، و خواندن شعرى كه نصيحت و مانند
آن نباشد، مكروه است. و نيز مكروه است آب دهان و بينى و اخلاط سينه
را در مسجد بيندازد، بلكه در بعضى موارد حرام است. و نيز مكروه است
گمشدهاى را طلب كند، و صداى خود را بلند كند، ولى بلند كردن صدا براى
اذان مانعى ندارد.
مسأله 901 ـ راه دادن ديوانه به مسجد مكروه است، و همچنين است راه
دادن بچه اگر موجب زحمت نمازگزاران شود، و يا اينكه احتمال رود مسجد
را نجس كند، و در غير اين دو صورت مانعى از راه دادن بچه به مسجد نيست
بلكه گاهى اولويت دارد. و كسى كه پياز و سير و مانند اينها خورده كه
بوى دهانش مردم را اذيت مىكند مكروه است به مسجد برود.
اذان و اقامه
مسأله 902 ـ براى مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاى واجب شبانه روزى
(يوميّه) اذان و سپس اقامه بگويند، و براى نمازهاى ديگر واجب يا مستحب
مشروع نيست، ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان در صورتى كه با جماعت
بخوانند مستحب است سه مرتبه بگويند: الصلاة.
مسأله 903 ـ مستحب است در روز اول كه بچّه به دنيا مىآيد، يا پيش از
آنكه بند نافش بيفتد، در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه بگويند.
مسأله 904 ـ اذان هيجده جمله است: «اللّه اكبر» چهار مرتبه،
«أَشْهَدُ أن لا إِلَه إِلاّ اللّهُ»، «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً
رَسُولُ اللّهَ»، «حَيَّ عَلَى الصَلاةِ»، «حَيَّ عَلى الفَلاحِ»،
«حَيَّ عَلى خَيْرُ الْعَمَل»، «اَللّهُ أَكْبَرُ»، «لا الهَ إلاَّ
اللّهُ» هر يك دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است، يعنى دو مرتبه
«اَللّهُ أَكْبَرُ» از اول اذان، و يك مرتبه «لا إِلهَ إلاَّ
اللّهُ» از آخر آن كم مىشود، و بعد از گفتن «حَيَّ عَلَى خَيْرِ
العَمَل» بايد دو مرتبه «قَدْ قَامَتِ الصَّلاَةُ» اضافه نمود.
مسأله 905 ـ «أَشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَليُّ اللّهِ» جزء اذان و اقامه
نيست، و لى خوب است بعد از «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ»
به قصد قربت گفته شود.
ترجمه اذان و اقامه
اللّه اكبر: يعنى خداى تعالى بزرگتر از آنست كه او را وصف كنند.
أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ: يعنى شهادت مىدهم كه كسى جز خدا
سزاوار پرستش نيست.
أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ: يعنى شهادت مىدهم كه حضرت
محمّد بن عبداللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم پيغمبر و فرستاده خداست.
أَشْهَدُ أنَّ عَليّاً أمْير المُؤمنِين وَليُّ اللّهِ: يعنى شهادت
مىدهم كه حضرت على عليه الصلاة و السلام امير مؤمنان و ولىّ خدا بر
همه خلق است.
حَيَّ عَلَى الصّلاةِ: يعنى بشتاب براى نماز.
حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ: يعنى بشتاب براى رستگارى.
حَيَّ عَلَى خَيْر الْعَمَلِ: يعنى بشتاب براى بهترين كارها كه نماز
است.
قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ: يعنى بتحقيق نماز برپا شد.
لا إِله إِلاّ اللّهُ: يعنى كسى جز خدا سزاوار پرستش نيست.
مسأله 906 ـ بين جملههاى اذان و اقامه بايد خيلى فاصله نشود، و اگر
بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد، بايد دوباره آن را از سر
بگيرد.
مسأله 907 ـ اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بگرداند چنانچه غنا شود
ـ يعنى به طور آواز خوانى كه در مجلس لهو و بازيگرى معمول است اذان و
اقامه را بگويد ـ حرام است. و اگر غنا نشود مكروه مىباشد.
مسأله 908 ـ در همه مواردى كه نمازگزار، دو نماز را كه يك وقت مشترك
دارند پشت سر هم مىخواند، اگر براى نماز اول اذان گفته باشد، اذان
از نماز بعدى ساقط است، خواه جمع ميان دو نماز بهتر نباشد، يا آنكه
بهتر باشد مثل جمع بين نماز ظهر و عصر در روز عرفه كه روز نهم ماه
ذيحجه است، اگر آنها را در وقت فضيلت نماز ظهر انجام دهد هر چند در
عرفات نباشد، و جمع بين نماز مغرب و عشاى عيد قربان براى كسى كه در
مشعر الحرام باشد، وآنها را در وقت فضيلت نماز عشاء جمع كند، و ساقط
شدن اذان در اين موارد مشروط به آن است كه فاصله زيادى ميان دو نماز
نباشد، ولى فاصله شدن نافله و تعقيب ضرر ندارد، و احتياط واجب آن است
كه در اين موارد اذان را به قصد مشروعيت نياورد، بلكه آوردن اذان در
دو مورد مذكور در روز عرفه و در مشعر با شرايطى كه گفته شد هر چند بدون
قصد مشروعيت باشد، خلاف احتياط است.
مسأله 909 ـ اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند، كسى كه با
آن جماعت نماز مىخواند، نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.
مسأله 910 ـ اگر براى خواندن نماز به مسجد رود و ببيند جماعت تمام شده، تا وقتى كه صفها بهم نخورده و جمعيّت متفرق نشده است، مىتواند براى
نماز خود اذان و اقامه نگويد، يعنى گفتن آن دو مستحب مؤكد نيست، بلكه
اگر مىخواهد اذان بگويد بهتر آن است كه آن را بسيار آهسته بگويد. و
اگر بخواهد نماز جماعت ديگرى اقامه كند نبايد اذان و اقامه بگويد.
مسأله 911 ـ در غير مورد مذكور در مسأله قبل، با شش شرط اذان و اقامه
ساقط مىشود:
اول: آنكه نماز جماعت در مسجد باشد، و اگر در مسجد نباشد، اذان و اقامه
ساقط نيست.
دوم: آنكه براى آن نماز، اذان و اقامه گفته باشند.
سوم: آنكه نماز جماعت باطل نباشد.
چهارم: آنكه نماز او و نماز جماعت در يك جا باشد، پس اگر نماز جماعت
داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان
و اقامه بگويد.
پنجم: آنكه نماز جماعت ادا باشد، ولى شرط نيست كه نماز خود او اگر
منفرد است هم ادا باشد.
ششم: آنكه وقت نماز او و نماز جماعت مشترك باشد، مثلاً هر دو نماز
ظهر يا هر دو نماز عصر بخوانند، يا نمازى كه به جماعت خوانده مىشود
نماز ظهر باشد و او نماز عصر بخواند، يا او نماز ظهر بخواند و نماز
جماعت نماز عصر باشد. و اما اگر نماز جماعت عصر باشد در آخر وقت و او
بخواهد نماز مغرب ادائى بخواند، اذان و اقامه ساقط نمىشوند.
مسأله 912 ـ اگر در شرط سوم از شرطهائى كه در مسأله پيش گفته شد شك كند، يعنى شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه، اذان و اقامه از او
ساقط است، ولى اگر در يكى از پنج شرط ديگر شك كند بهتر است اذان و
اقامه بگويد، ولى اگر در جماعت باشد بايد به قصد رجا باشد.
مسأله 913 ـ كسى كه اذان ديگرى را كه براى اعلام يا براى نماز جماعت
مىگويد بشنود، مستحب است هر قسمتى را كه مىشنود آهسته بگويد.
مسأله 914 ـ كسى كه اذان و اقامه ديگرى را شنيده باشد، چه با او گفته
باشد يا نه، در صورتى كه بين آن اذان و اقامه و نمازى كه مىخواهد
بخواند زياد فاصله نشده باشد و از ابتداى شنيدن قصد نماز داشته است،
مىتواند به اذان و اقامه او اكتفا كند. ولى اين حكم در مورد جماعتى
كه فقط امام اذان را شنيده باشد، يا فقط مأمومين شنيده باشند، مورد
اشكال است.
مسأله 915 ـ اگر مرد، اذان زن را با قصد لذّت بشنود، اذان او ساقط
نمىشود ؛ بلكه ساقط شدن اذان با شنيدن اذان زن مطلقاً اشكال دارد.
مسأله 916 ـ اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد. ولى در نماز
جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگويد: كافى است، و اكتفا به اذان و
اقامه زن در نماز جماعتى كه مردان آن با او محرماند، محل اشكال است.
مسأله 917 ـ اقامه بايد بعد از اذان گفته شود، و نيز در اقامه معتبر
است كه در حال ايستادن و طهارت از حدث ـ با وضو يا غسل يا تيمم ـ باشد.
مسأله 918 ـ اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد ـ مثلاً
«حَيَّ عَلَى الفَلاحِ» را پيش از «حَيَّ عَلَى الَّصلاةِ» بگويد: ـ
بايد از جائى كه ترتيب بهم خورده دوباره بگويد.
مسأله 919 ـ بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد، و اگر بين آنها بقدرى
فاصله دهد كه اذانى را كه گفته اذان اين اقامه حساب نشود، اذان باطل
است. و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز بقدرى فاصله دهد كه اذان و
اقامه آن نماز حساب نشود، اذان و اقامه باطل مىشود.
مسأله 920 ـ اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود، پس اگر به عربى
غلط بگويد، يا به جاى حرفى حرف ديگر بگويد، يا مثلاً ترجمه آن را به
فارسى بگويد، صحيح نيست.
مسأله 921 ـ اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود، و
اگر عمداً يا از روى فراموشى پيش از وقت بگويد باطل است، مگر در صورتى
كه اگر وقت در ميان نماز داخل شود حكم به صحت آن نماز مىشود كه در
مسأله (732) بيان آن گذشت.
مسأله 922 ـ اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه، اذان
را بگويد ولى اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه، گفتن
اذان لازم نيست.
مسأله 923 ـ اگر در بين اذان يا اقامه پيش از آنكه قسمتى را بگويد شك
كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتى را كه در گفتن آن شك
كرده، بگويد ولى اگر در حال گفتن قسمتى از اذان يا اقامه شك كند كه
آنچه پيش از آن است گفته يا نه، گفتن آن لازم نيست.
مسأله 924 ـ مستحب است انسان در موقع اذان گفتن، رو به قبله بايستد و
با وضو يا غسل باشد، و دستها را به گوش بگذارد و صدا را بلند نمايد و
بكشد، و بين جملههاى اذان كمى فاصله دهد و بين آنها حرف نزند.
مسأله 925 ـ مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را
از اذان آهستهتر بگويد، و جملههاى آن را بهم نچسباند. ولى به
اندازهاى كه بين جملههاى اذان فاصله مىدهد، بين جملههاى اقامه
فاصله ندهد.
مسأله 926 ـ مستحب است بين اذان و اقامه يك قدم بر دارد، يا قدرى
بنشيند، يا سجده كند، يا ذكر بگويد، يا دعا بخواند، يا قدرى ساكت
باشد، يا حرفى بزند، يا دو ركعت نماز بخواند. ولى حرف زدن بين اذان و
اقامه نماز صبح مستحب نيست.
مسأله 927 ـ مستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معيّن مىكنند عادل و
وقت شناس و صدايش بلند باشد، و اذان را در جاى بلند بگويد.
واجبات نماز
واجبات نماز يازده چيز است:
«اول» نيّت. «دوم» قيام يعنى ايستادن. «سوم» تكبيرة الاحرام يعنى
گفتن اللّه اكبر در اول نماز. «چهارم» ركوع. «پنجم» سجود.
«ششم»
قرائت. «هفتم» ذكر. «هشتم» تشهّد. «نهم» سلام. «دهم» ترتيب.
«يازدهم»
موالات يعنى پى در پى بودن اجزاء نماز.
مسأله 928 ـ بعضى از واجبات نماز ركن است، يعنى اگر انسان آنها را بجا
نياورد ـ عمداً باشد يا اشتباهاً ـ نماز باطل مىشود. و بعضى ديگر ركن
نيست، يعنى اگر اشتباهاً كم گردد نماز باطل نمىشود. و ركن نماز پنج
چيز است:
اول: نيّت.
دوم: تكبيرة الاحرام.
سوم: قيام متّصل به ركوع، يعنى ايستادن پيش از ركوع.
چهارم: ركوع.
پنجم: دو سجده از يك ركعت.
و اما نسبت به زيادى در صورتى كه عمدى باشد، مطلقاً نماز باطل مىشود، و در صورتى كه از روى اشتباه باشد اگر زيادى در ركوع يا در دو سجده
از يك ركعت باشد، نماز ـ بنابر احتياط لازم ـ باطل است، و الاّ باطل
نيست.
نيّت
مسأله 929 ـ انسان بايد نماز را به نيّت قربت ـ يعنى براى تذلّل و كرنش
در پيشگاه خداوند عالم ـ بجا آورد، و لازم نيست نيّت را از قلب خود
بگذراند، يا مثلاً به زبان بگويد: چهار ركعت نماز ظهر مىخوانم قربةً
إلى اللّه.
مسأله 930 ـ اگر در نماز ظهر يا در نماز عصر نيّت كند كه چهار ركعت
نماز مىخوانم، و معيّن نكند ظهر است يا عصر، نماز او باطل است ولى
كافى است. نماز ظهر را به عنوان نماز اول، و نماز عصر به عنوان نماز
دوم تعيين كند. و نيز كسى كه مثلاً قضاى نماز ظهر بر او واجب است،
اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا يا نماز ظهر را بخواند، بايد
نمازى را كه مىخواند، در نيّت معيّن كند.
مسأله 931 ـ انسان بايد از اول تا آخر نماز به نيّت خود باقى باشد، پس
اگر در بين نماز بطورى غافل شود كه اگر بپرسند چه ميكنى ؟ نداند چه
بگويد، نمازش باطل است.
مسأله 932 ـ انسان بايد فقط براى تذلّل در پيشگاه خداوند عالم نماز
بخواند، پس كسى كه ريا كند ـ يعنى براى نشان دادن به مردم نماز بخواند
ـ نمازش باطل است، خواه فقط براى مردم باشد، يا خدا و مردم، هر دو را
در نظر بگيرد.
مسأله 933 ـ اگر قسمتى از نماز را براى غير خدا بجا آورد، چه آن قسمت
واجب باشد مثل حمد، يا مستحب باشد مثل قنوت، اگر آن قصد غير خدائى به
تمام نماز سرايت كند مثلاً قصد ريا در عملى باشد كه مشتمل بر آن جزء
است، يا آنكه از تدارك آن قسمت زيادى مبطل لازم آيد، نمازش باطل است. و اگر نماز را براى خدا بجا آورد ولى براى نشان دادن به مردم در جاى
مخصوصى مثل مسجد، يا در وقت مخصوصى مثل اول وقت، يا به طرز مخصوصى
مثلاً با جماعت نماز بخواند، نمازش باطل است.
تكبيرة الاحرام
مسأله 934 ـ گفتن «اللّه اكبر» در اول هر نماز، واجب و ركن است، و
بايد حروف «اللّه» و حروف «اكبر» و دو كلمه «اللّه» و «اكبر» را پشت
سر هم بگويد، و نيز بايد اين دو كلمه به عربى صحيح گفته شود، و اگر
به عربى غلط بگويد، يا مثلاً ترجمه آن را به فارسى بگويد صحيح نيست.
مسأله 935 ـ احتياط مستحب آن است كه تكبيرة الاحرام نماز را به چيزى كه
پيش از آن مىخواند، مثلاً به اقامه يا به دعائى كه پيش از تكبير
مىخواند نچسباند.
مسأله 936 ـ اگر انسان بخواهد «اللّه اكبر» را به چيزى كه بعد از آن
مىخواند، مثلاً به «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بچسباند، بهتر آن است
كه «راء» اكبر را پيش بدهد، ولى احتياط مستحب آن است كه در نماز واجب
نچسباند.
مسأله 937 ـ موقع گفتن تكبيرة الاحرام در نماز واجب بايد بدن آرام باشد، و اگر عمداً در حالى كه بدنش حركت دارد،
تكبيرة الاحرام را بگويد باطل است.
مسأله 938 ـ تكبير و حمد و سوره و ذكر و دعا را بايد طورى بخواند كه
خودش لااقل همهمه خود را بشنود، و اگر بواسطه سنگينى يا كرى گوش، يا
سر و صداى زياد نمىشنود، بايد طورى بگويد كه اگر مانعى نباشد بشنود.
مسأله 939 ـ كسى كه بواسطه عارضهاى لال شده، يا زبان او مرضى پيدا
كرده كه نمىتواند «اللّه اكبر» را بگويد، بايد به هر طورى كه
مىتواند بگويد، و اگر هيچ نمىتواند بگويد بايد تكبير را در قلب خود
بگذراند، و براى او بطورى كه مناسب حكايت لفظش باشد با انگشتش اشاره
كند، و زبان و لبش را هم اگر مىتواند حركت دهد. و اما كسى كه لال
مادر زاد است بايد زبان و لبش را بطورى كه شبيه كسى است كه تلفظ به
تكبير مىكند حركت دهد، و در آن حال با انگشتش نيز اشاره نمايد.
مسأله 940 ـ خوب است قبل از تكبيرة الاحرام به قصد رجأ بگويد: «يا
مُحْسِنُ قَدْ اَتاكَ المُسِىءُ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ
يَتَجاوَزَ عَنِ المُسِىءِ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِىءُ،
بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِيحِ ما تَعْلَمُ مِنّى» يعنى: اى خدائى كه به
بندگان احسان مىكنى، بنده گنهكار به درِ خانه تو آمده، و تو امر
كردهاى كه نيكوكار از گناهكار بگذرد، تو نيكوكارى و من گناهكار، بحق
محمّد و آل محمّد، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست، و از
بديهائى كه مىدانى از من سر زده بگذر.
مسأله 941 ـ مستحب است موقع گفتن تكبير اول نماز و تكبيرهاى بين نماز،
دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد.
مسأله 942 ـ اگر شك كند كه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه، چنانچه
مشغول خواندن چيزى از قرائت شده، به شك خود اعتنا نكند، و اگر چيزى
نخوانده بايد تكبير را بگويد.
مسأله 943 ـ اگر بعد از گفتن تكبيرة الاحرام شك كند كه آن را صحيح گفته
يا نه، چه مشغول خواندن چيزى شده باشد يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
قيام (ايستادن)
مسأله 944 ـ قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام، و قيام پيش از ركوع كه
آن را قيام متّصل به ركوع مىگويند، ركن است، ولى قيام در موقع
خواندن حمد و سوره و قيام بعد از ركوع، ركن نيست و اگر كسى آن را از
روى فراموشى ترك كند، نمازش صحيح است.
مسأله 945 ـ واجب است پيش از گفتن تكبير و بعد از آن مقدارى بايستد تا
يقين كند كه تكبير را در حال ايستادن گفته است.
مسأله 946 ـ اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشيند و يادش
بيايد كه ركوع نكرده، بايد بايستد و به ركوع رود، و اگر بدون اينكه
بايستد به حال خميدگى به ركوع برگردد، چون قيام متصل به ركوع را بجا
نياورده، كفايت نمىكند.
مسأله 947 ـ موقعى كه براى تكبيرة الاحرام يا قرائت ايستاده است بايد
راه نرود و به طرفى خم نشود ـ و بنابر احتياط لازم ـ بدن را حركت ندهد، و در حال اختيار به جائى تكيه نكند،
ولى اگر از روى نا چارى باشد اشكال ندارد.
مسأله 948 ـ اگر موقعى كه ايستاده، از روى فراموشى قدرى راه برود، يا
به طرفى خم شود، يا به جائى تكيه كند، اشكال ندارد.
مسأله 949 ـ احتياط واجب آن است كه در موقع ايستادن، هر دو پا روى
زمين باشد، ولى لازم نيست سنگينى بدن روى هر دو پا باشد، و اگر روى يك
پا هم باشد اشكال ندارد.
مسأله 950 ـ كسى كه مىتواند درست بايستد، اگر پاها را خيلى گشاد
بگذارد كه ايستادن بر او صدق نكند، نمازش باطل است. بلكه ـ بنابر
احتياط لازم ـ نبايد پاها را خيلى گشاد بگذارد هر چند ايستادن صدق كند.
مسأله 951 ـ موقعى كه انسان در نماز مشغول خواندن چيزى از اذكار واجب
است، بايد بدنش آرام باشد و همچنين ـ بنابر احتياط لازم ـ وقتى كه
مشغول چيزى از اذكار مستحب مىباشد. و در موقعى كه مىخواهد كمى جلو
يا عقب رود، يا كمى بدن را به طرف راست يا چپ حركت دهد، بايد چيزى
نگويد.
مسأله 952 ـ اگر در حال حركت بدن ذكر مستحبّى بگويد، مثلاً موقع رفتن
به ركوع يا رفتن به سجده تكبير بگويد، چنانچه آن را به قصد ذكرى كه در
نماز دستور دادهاند بگويد، آن ذكر صحيح نيست ولى نمازش صحيح است و
«بَحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ اَقُومُ وَاَقْعُدُ» را بايد در حال بر
خاستن بگويد.
مسأله 953 ـ حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد اشكال ندارد،
اگر چه احتياط مستحب آن است كه آنها را هم حركت ندهد.
مسأله 954 ـ اگر موقع خواندن حمد و سوره، يا خواندن تسبيحات، بى
اختيار بقدرى حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود، احتياط
مستحب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن، آنچه را در حال حركت خوانده
دوباره بخواند.
مسأله 955 ـ اگر در بين نماز از ايستادن عاجز شود، بايد بنشيند، و
اگر از نشستن هم عاجز شود، بايد بخوابد، ولى تا بدنش آرام نگرفته بايد
چيزى از ذكرهاى واجب رانگويد.
مسأله 956 ـ تا انسان مىتواند ايستاده نماز بخواند، نبايد بنشيند،
مثلاً كسى كه در موقع ايستادن، بدنش حركت مىكند، يا مجبور است به
چيزى تكيه دهد، يا بدنش را مختصرى كج كند، بايد به هر طور كه
مىتواند ايستاده نماز بخواند، ولى اگر به هيچ قسم نتواند بايستد، بايد
راست بنشيند و نشسته نماز بخواند.
مسأله 957 ـ تا انسان مىتواند بنشيند، نبايد خوابيده نماز بخواند، و
اگر نتواند راست بنشيند بايد هر طور كه مىتواند، بنشيند ؛ و اگر به
هيچ قسم نمىتواند بنشيند، بايد به طورى كه در احكام قبله گفته شد به
پهلو بخوابد به طورى كه جلوى بدنش رو به قبله باشد، و تا وقتى كه ممكن
است به پهلوى راست بخوابد نبايد ـ بنابر احتياط لازم ـ به پهلوى چپ
بخوابد، و اگر اين دو ممكن نباشد، بايد به پشت بخوابد بطورى كه كف
پاهاى او رو به قبله باشد.
مسأله 958 ـ كسى كه نشسته نماز مىخواند، اگر بعد از خواندن حمد و
سوره بتواند بايستد و ركوع را ايستاده بجا آورد، بايد بايستد و از حال
ايستاده به ركوع رود، و اگر نتواند بايد ركوع را هم نشسته بجا آورد.
مسأله 959 ـ كسى كه خوابيده نماز مىخواند، اگر در بين نماز بتواند
بنشيند بايد مقدارى را كه مىتواند، نشسته بخواند. و نيز اگر
مىتواند بايستد بايد مقدارى را كه مىتواند، ايستاده بخواند، ولى تا
بدنش آرام نگرفته بايد چيزى از اذكار واجب را نخواند. اما اگر بداند
مقدار كمى مىتواند بايستد بايد آن را به قيام متصل به ركوع اختصاص
دهد.
مسأله 960 ـ كسى كه نشسته نماز مىخواند اگر در بين نماز بتواند بايستد، بايد مقدارى راكه مىتواند، ايستاده بخواند، ولى تا بدنش آرام
نگرفته، بايد چيزى از ذكرهاى واجب را نخواند. اما اگر بداند مقدار كمى
مىتواند بايستد بايد آن رابه قيام متصل به ركوع اختصاص دهد.
مسأله 961 ـ كسى كه مىتواند بايستد، اگر بترسد كه بواسطه ايستادن،
مريض شود يا ضررى به او برسد، مىتواند نشسته نماز بخواند، و اگر از
نشستن هم بترسد، مىتواند خوابيده نماز بخواند.
مسأله 962 ـ اگر انسان مأيوس نباشد كه در آخر وقت بتواند ايستاده نماز
بخواند، چنانچه اول وقت نماز را بخواند و در آخر وقت قدرت بر ايستادن
حاصل نمايد بايد نماز را دوباره بجا آورد. ولى اگر مأيوس از آن باشد
كه بتواند نماز را ايستاده بخواند، اگر در اول وقت نماز را بخواند و
سپس قدرت بر ايستادن پيدا كند، لازم نيست نماز را اعاده كند.
مسأله 963 ـ مستحب است در حال ايستادن، بدن را راست نگهدارد، و
شانهها را پائين بيندازد، و دستها را روى رانها بگذارد، و انگشتها
را بهم بچسباند، و به جاى سجده نگاه كند، و سنگينى بدن را به طور
مساوى روى دو پا بيندازد، و با خضوع و خشوع باشد، و پاها را پس و پيش
نگذارد، و اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا يك وجب فاصله دهد، و
اگر زن است پاها را بهم بچسباند.
قرائت
مسأله 964 ـ در ركعت اول و دوم نمازهاى واجب يوميّه، انسان بايد اول
حمد و بعد از آن سوره و ـ بنابر احتياط واجب ـ يك سوره تمام بخواند. و
سوره «الضحى» و «الم نشرح» و همچنين سوره «فيل» و «لاِيلاف» در نماز ـ
بنابر احتياط واجب ـ يك سوره حساب مىشود.
مسأله 965 ـ اگر وقت نماز تنگ باشد، يا انسان ناچار شود كه سوره را
نخواند، مثلاً بترسد كه اگر سوره را بخواند، دزد يا درنده يا چيز
ديگرى به او صدمه بزند، يا آنكه كار ضرورى داشته باشد، مىتواند سوره
را نخواند، بلكه در صورت تنگى وقت و در بعض از موارد ترس نبايد سوره را
بخواند.
مسأله 966 ـ اگر عمداً سوره را پيش از حمد بخواند، نمازش باطل است و
اگر اشتباهاً سوره را پيش از حمد بخواند و در بين آن يادش بيايد، بايد
سوره را رها كند و بعد از خواندن حمد، سوره را از اول بخواند.
مسأله 967 ـ اگر حمد و سوره يا يكى از آنها را فراموش كند و بعد از
رسيدن به ركوع بفهمد، نمازش صحيح است.
مسأله 968 ـ اگر پيش از آنكه براى ركوع خم شود، بفهمد كه حمد و سوره
را نخوانده بايد بخواند. و اگر بفهمد سوره را نخوانده، بايد فقط سوره
را بخواند. ولى اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده، بايد اول حمد و بعد
از آن دوباره سوره را بخواند. و نيز اگر خم شود و پيش از آنكه به ركوع
برسد بفهمد حمد و سوره، يا سوره تنها، يا حمد تنها را نخوانده، بايد
بايستد و به همين دستور عمل نمايد.
مسأله 969 ـ اگر در نماز فريضه يكى از چهار سورهاى راكه آيه سجده دارد
و در مسأله (354) گفته شد عمداً بخواند، واجب است كه پس از خواندن آيه
سجده، سجده نمايد، ولى اگر سجده را بجا آورد نمازش ـ بنابر احتياط ـ
باطل مىشود و لازم است كه آن را دوباره بخواند مگر اين كه سهواً سجده
كند، و اگر سجده را بجا نياورد ميتواند نماز را ادامه دهد اگر چه در
ترك سجده گناه كرده است.
مسأله 970 ـ اگر مشغول خواندن سورهاى شود كه سجده واجب دارد ـ چه
عمداً خوانده باشد چه سهواً ـ چنانچه پيش از رسيدن به آيه سجده بفهمد،
ميتواند سوره را رها كند و سوره ديگر بخواند، و اگر بعد از خواندن آيه
سجده بفهمد، بايد آنطورى كه در مسأله پيش گفته شد عمل كند.
مسأله 971 ـ اگر در نماز آيه سجده را گوش دهد، نمازش صحيح است، و اگر
در نماز واجب باشد ـ بنابر احتياط واجب ـ به سجده اشاره نمايد، و بعد
از نماز سجده آن را بجا آورد.
مسأله 972 ـ در نماز مستحبّى خواندن سوره لازم نيست اگر چه آن نماز
بواسطه نذر كردن واجب شده باشد، ولى در بعضى از نمازهاى مستحبى مثل
نماز وحشت كه سوره مخصوصى دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار
كرده باشد، بايد همان سوره را بخواند.
مسأله 973 ـ در نماز جمعه و در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه، و عشاى
شب جمعه، مستحب است در ركعت اول بعد از حمد سوره جمعه، و در ركعت دوم
بعد از حمد سوره منافقون را بخواند، و اگر مشغول يكى از اينها در
نمازهاى روز جمعه شود ـ بنابر احتياط واجب ـ نمىتواند آن را رها كند و
سوره ديگر بخواند.
مسأله 974 ـ اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره «قل هو اللّه احد» يا
سوره «قل يا ايّها الكافرون» شود، نمىتواند آن را رها كند و سوره
ديگر بخواند، ولى در نماز جمعه و نمازهاى روز جمعه، اگر از روى
فراموشى بجاى سوره جمعه و منافقون، يكى از آن دو سوره را بخواند،
مىتواند آن را رها كند و سوره جمعه و منافقون را بخواند، و احتياط
واجب آن است كه بعد از رسيدن به نصف، رها ننمايد.
مسأله 975 ـ اگر در نماز جمعه يا نمازهاى روز جمعه عمداً سوره «قل هو
اللّه احد» يا سوره «قل يا ايّها الكافرون»» بخواند، اگر چه به نصف
نرسيده باشد ـ بنابر احتياط واجب ـ نمىتواند رها كند و سوره جمعه و
منافقون را بخواند.
مسأله 976 ـ اگر در نماز، غير سوره «قل هو اللّه احد» و «قل يا ايّها
الكافرون» سوره ديگرى بخواند، تا به نصف نرسيده مىتواند رها كند و
سوره ديگر بخواند، و پس از رسيدن به نصف ـ بنابر احتياط ـ مطلقاً رها
كردن آن و عدول به سوره ديگر جايز نيست.
مسأله 977 ـ اگر مقدارى از سوره را فراموش كند، يا از روى ناچارى
مثلاً بواسطه تنگى وقت يا جهت ديگر نشود آن را تمام نمايد، مىتواند
آن سوره را رها كند و سوره ديگر بخواند اگر چه به نصف هم رسيده باشد،
يا سورهاى كه مىخوانده «قل هو اللّه احد» يا «قل يا ايّها الكافرون»
باشد، و در صورت فراموشى مىتواند به همان مقدار كه خوانده است اكتفا
نمايد.
مسأله 978 ـ بر مرد ـ بنابر احتياط ـ واجب است حمد و سوره نماز صبح و
مغرب و عشا را بلند بخواند، و بر مرد و زن ـ بنابر احتياط ـ واجب است
حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.
مسأله 979 ـ مرد ـ بنابر احتياط ـ بايد در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب
باشد كه تمام كلمات حمد و سوره حتى حرف آخر آنها را بلند بخواند.
مسأله 980 ـ زن مىتواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند يا
آهسته بخواند، ولى اگر نامحرم صدايش را بشنود و موردى باشد كه شنواندن
صدا به نامحرم حرام است، بايد آهسته بخواند، و اگر عمداً بلند بخواند ـ
بنابر احتياط واجب ـ نمازش باطل است.
مسأله 981 ـ اگر در جائى كه بايد نماز را بلند بخواند عمداً آهسته
بخواند، يا در جائى كه بايد آهسته بخواند عمداً بلند بخواند ـ بنابر
احتياط واجب ـ نمازش باطل است. ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن
مسأله باشد، صحيح است. و اگر در بين خواندن حمد و سوره هم بفهمد
اشتباه كرده، لازم نيست مقدارى را كه خوانده دوباره بخواند.
مسأله 982 ـ اگر كسى در خواندن حمد و سوره بيشتر از معمول صدايش را
بلند كند، مثل آنكه آنها را با فرياد بخواند، نمازش باطل است.
مسأله 983 ـ انسان بايد قرائت نماز را صحيح بخواند، و كسى كه به هيچ
قسم نمىتواند همه سوره حمد را صحيح بخواند، بايد به همان نحو كه
مىتواند بخواند، اگر مقدارى را كه صحيح مىخواند معتنابه باشد، ولى
اگر آن مقدار ناچيز باشد، بايد ـ بنابر احتياط واجب ـ مقدارى از بقيه
قرآن را كه مىتواند صحيح بخواند و به آن ضميمه كند، و اگر نمىتواند
بايد تسبيح را به آن ضميمه كند. و اما كسى كه نمىتواند به كلى سوره
را صحيح بخواند، لازم نيست چيزى عوض آن بخواند. و در هر صورت احتياط
مستحب آن است كه نماز را به جماعت بجا آورد.
مسأله 984 ـ كسى كه حَمد را بخوبى نمىداند بايد سعى كند وظيفه خود را
انجام دهد، چه با ياد گرفتن يا تلقين باشد، و چه با اقتدا در جماعت،
يا تكرار نماز در مورد شك باشد، و اگر وقت تنگ شده است، چنانچه نماز
را بطورى كه در مسأله پيش گفته شد بخواند، نمازش صحيح است. ولى در
صورتى كه در ياد گرفتن كوتاهى كرده باشد اگر ممكن باشد، براى فرار از
عقوبت، نمازش را به جماعت بخواند.
مسأله 985 ـ مزد گرفتن براى ياد دادن واجبات نماز ـ بنابر احتياط ـ
حرام است، ولى مزد گرفتن براى ياد دادن مستحبّات آن جايز است.
مسأله 986 ـ اگر يكى از كلمات حمد يا سوره را عمداً يا از روى جهل
تقصيرى نگويد، يا به جاى حرفى حرف ديگر بگويد، مثلاً بجاى «ض» «ذ» يا
«ز» بگويد، يا زير و زبر حروف را رعايت نكند به گونهاى كه غلط شمرده
شود، يا تشديد را نگويد، نماز او باطل است.
مسأله 987 ـ اگر انسان كلمهاى را كه ياد گرفته صحيح بداند و در نماز
همانطور بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده، لازم نيست دوباره نماز را
بخواند.
مسأله 988 ـ اگر زير و زبر كلمهاى را نداند، يا نداند مثلاً كلمهاى
به «هـ» است يا به «ح»، بايد وظيفه خود را به نحوى انجام دهد، مثلاً
ياد بگيرد يا به جماعت بخواند، يا آن را دو جور يا بيشتر بخواند كه
يقين كند صحيح آن را خوانده است، ولى در اين صورت نماز او بر فرضى صحيح
است كه آن جمله غلط باز هم قرآن يا ذكر به حساب بيايد.
مسأله 989 ـ علماى تجويد گفتهاند اگر در كلمهاى واو باشد و حرف قبل
از واو در آن كلمه پيش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن كلمه همزه
باشد، مثل كلمه «سوء» بايد آن واو را مدّ بدهد يعنى آن را بكشد. و
همچنين اگر در كلمهاى «الف» باشد وحرف قبل از الف در آن كلمه زبر
داشته باشد، و حرف بعد از الف در آن كلمه همزه باشد، مثل «جآء» بايد
الف آن را بكشد. و نيز اگر در كلمهاى «ى» باشد، و حرف پيش از «ى» در
آن كلمه زير داشته باشد، و حرف بعد از «ى» در آن كلمه همزه باشد، مثل
«جىء» بايد «ى» را با مدّ بخواند. و اگر بعد از اين حروف «واو و الف و
يا» بجاى همزه حرفى باشد كه ساكن است، يعنى زير و زبر و پيش ندارد،
باز هم بايد اين سه حرف را با مدّ بخواند، ولى ظاهراً صحت قرائت در
اينچنين موارد توقف بر مدّ ندارد، پس چنانچه به دستورى كه گفته شد
رفتار نكند، باز هم نماز صحيح است، ولى در مثل «ولا الضآلين» كه
تحفّظ بر تشديد، و الف توقف بر مقدارى مدّ دارد، بايد به همان مقدار
الف را مدّ دهد.
مسأله 990 ـ احتياط مستحب آن است كه در نماز، وقف به حركت و وصل به
سكون ننمايد، و معناى وقف به حركت آن است، كه زير يا زبر يا پيش آخر
كلمهاى را بگويد، و بين آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد، مثلاً بگويد: «الرحمن الرحيم» و ميم «الرحيم» را زير بدهد و بعد قدرى فاصله دهد و
بگويد: «مالك يوم الدين». و معناى وصل به سكون آن است كه زير يا زبر
يا پيش كلمهاى را نگويد و آن كلمه را به كلمه بعد بچسباند، مثل آنكه
بگويد: «الرحمن الرحيم» و ميم «الرحيم» را زير ندهد و فوراً «مالك يوم
الدين» را بگويد.
مسأله 991 ـ در ركعت سوم و چهارم نماز مىتواند فقط يك حمد بخواند، يا
يك مرتبه تسبيحات اربعه بگويد، يعنى يك مرتبه بگويد: «سُبْحانَ
اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّهِ وَ لا إِلهَ إِلاَّ اَللّهُ و اللّهُ
اَكْبَرُ»، و بهتر آن است كه سه مرتبه بگويد. و مىتواند در يك ركعت
حمد و در ركعت ديگر تسبيحات بگويد. و بهتر است در هر دو ركعت تسبيحات
بخواند.
مسأله 992 ـ در تنگى وقت بايد تسبيحات اربعه را يك مرتبه بگويد، و اگر
به مقدار آن هم وقت ندارد، كافى است يك مرتبه «سبحان اللّه» بگويد.
مسأله 993 ـ بر مرد و زن ـ بنابر احتياط ـ واجب است كه در ركعت سوم و
چهارم نماز، حمد يا تسبيحات را آهسته بخوانند.
مسأله 994 ـ اگر در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند، واجب نيست «بسم
اللّه» آن را هم آهسته بگويد مگر آنكه مأموم باشد كه در اين صورت
احتياط واجب آن است، كه «بسم اللّه» را هم آهسته بگويد.
مسأله 995 ـ كسى كه نمىتواند تسبيحات را ياد بگيرد يا درست بخواند،
بايد در ركعت سوم و چهارم حمد بخواند.
مسأله 996 ـ اگر در دو ركعت اول نماز به خيال اينكه دو ركعت آخر است
تسبيحات بگويد، چنانچه پيش از ركوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند، و اگر در ركوع يا بعد از ركوع بفهمد،
نمازش صحيح است.
مسأله 997 ـ اگر در دو ركعت آخر نماز به خيال اينكه در دو ركعت اول است
حمد بخواند، يا در دو ركعت اول نماز با اينكه گمان مىكرده در دو ركعت
آخر است حمد بخواند، چه پيش از ركوع بفهمد چه بعد از آن، نمازش صحيح
است.
مسأله 998 ـ اگر در ركعت سوم يا چهارم مىخواست حمد بخواند تسبيحات به
زبانش آمد، يا مىخواست تسبيحات بخواند حمد به زبانش آمد، چنانچه به
كلى خالى از قصد نماز بوده ـ حتى در ضمير ناخود آگاه ـ بايد آن را رها
كند و دوباره حمد، يا تسبيحات را بخواند، ولى اگر خالى از قصد نبوده
مثل آنكه عادتش خواندن چيزى بوده كه به زبانش آمده، مىتواند همان را
تمام كند، و نمازش صحيح است.
مسأله 999 ـ كسى كه عادت دارد در ركعت سوم و چهارم تسبيحات بخواند،
اگر از عادت خود غفلت نمايد و به قصد اداء وظيفه مشغول خواندن حمد شود، كفايت مىكند،
و لازم نيست دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند.
مسأله 1000 ـ در ركعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبيحات، استغفار
كند، مثلاً بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّى وَاَتُوبُ اِلَيْهِ»
يا بگويد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى»، و اگر نمازگزار پيش از استغفار
و خم شدن براى ركوع، شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، بايد
حمد يا تسبيحات را بخواند. و اگر در حال گفتن استغفار يا بعد از آن شك
كند، باز هم ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد حمد يا تسبيحات را بخواند.
مسأله 1001 ـ اگر در ركوع ركعت سوم يا چهارم، يا در حال رفتن به ركوع
شك كند كه حمد يا تسبيحات را خوانده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 1002 ـ هر گاه شك كند كه آيه يا كلمهاى را درست گفته يا نه،
مثلاً شك كند كه «قل هو اللّه احد» را درست گفته يا نه، مىتواند به
شك خود اعتنا نكند، ولى اگر احتياطاً آن آيه يا كلمه را دوباره به طور
صحيح بگويد اشكال ندارد، و اگر چند مرتبه هم شك كند، مىتواند چند
بار بگويد. امّا اگر به وسواس برسد بهتر است تكرار نكند.
مسأله 1003 ـ مستحب است در ركعت اول، پيش از خواندن حمد بگويد:
«اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ». و در ركعت اول و
دوم نماز ظهر و عصر «بسم اللّه» را بلند بگويد، و حمد و سوره را
شمرده بخواند، و در آخر هر آيه وقف كند، يعنى آن را به آيه بعد
نچسباند، و در حال خواندن حمد و سوره به معناى آيه توجّه داشته باشد،
و اگر نماز را به جماعت مىخواند، بعد از تمام شدن حمد امام، و اگر
فرادى مىخواند، بعد از آنكه حمد خودش تمام شد، بگويد «الحَمْدُ
للّهِ رَبّ الْعالَمِينَ»، و بعد از خواندن سوره «قل هو اللّه احد»، يك يا دو يا سه مرتبه «كَذلِكَ اللّهُ رَبِّى» يا «كَذلِكَ اللّهُ
رَبُّنا» بگويد، و بعد از خواندن سوره كمى صبر كند، بعد تكبير پيش از
ركوع را بگويد، يا قنوت را بخواند.
مسأله 1004 ـ مستحب است در تمام نمازها در ركعت اول، سوره «إنّا
أنزلناه»، و در ركعت دوم، سوره «قل هو اللّه احد» بخواند.
مسأله 1005 ـ مكروه است انسان در هيچ يك از نماز هاى يك شبانه روز سوره
«قل هو اللّه احد» را نخواند.
مسأله 1006 ـ خواندن سوره «قل هو اللّه احد» به يك نفَس مكروه است.
مسأله 1007 ـ سورهاى را كه در كعت اول خوانده مكروه است در ركعت دوم
بخواند، ولى اگر سوره «قل هو اللّه احد» را در هر دو ركعت بخواند
مكروه نيست.