احكام تيمم
مسأله 691 ـ اگر مختصرى هم از پيشانى يا پشت دستها را مسح نكند، تيمم
باطل است، چه عمداً مسح نكند، يا مسأله را نداند، يا فراموش كرده
باشد، ولى دقّت زياد هم لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام پيشانى و
پشت دستها مسح شده كافى است.
مسأله 692 ـ اگر يقين نكند كه تمام پشت دست را مسح كرده، بايد براى
اينكه يقين كند، مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح نمايد، ولى مسح بين
انگشتان لازم نيست.
مسأله 693 ـ پيشانى و پشت دستها را ـ بنابر احتياط ـ بايد از بالا به
پائين مسح نمايد، و كارهاى آن را بايد پشت سر هم بجا آورد، و اگر بين
آنها بقدرى فاصله دهد كه نگويند تيمم مىكند، باطل است.
مسأله 694 ـ در نيّت، لازم نيست معين كند كه تيمم او بدل از غسل است
يا بدل از وضو، ولى در مواردى كه بايد دو تيمم انجام دهد لازم است
بطورى هر يك از آنها را معين كند، و چنانچه يك تيمم بر او واجب باشد و
قصد نمايد كه وظيفه فعلى خود را انجام دهد اگر چه در تشخيص اشتباه كند،
تيممش صحيح است.
مسأله 695 ـ در تيمم لازم نيست پيشانى و كف دستها و پشت دستها پاك باشد،
گر چه بهتر است.
مسأله 696 ـ انسان بايد هنگام مسح كشيدن بر دستها انگشتر را از دست
بيرون آورد، و اگر در پيشانى يا پشت دستها يا در كف دستها مانعى باشد، مثلاً چيزى به آنها چسبيده باشد،
بايد برطرف نمايد.
مسأله 697 ـ اگر پيشانى يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را
كه بر آن بسته نمى تواند باز كند، بايد دست را روى آن بكشد، و نيز
اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نتواند باز
كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمم با آن صحيح است بزند
و به پيشانى و پشت دستها بكشد. ولى اگر قسمتى از آن باز باشد زدن آن
مقدار و مسح با آن كافى است.
مسأله 698 ـ اگر پيشانى و پشت دستها به مقدار متعارف مو داشته باشد
اشكال ندارد، ولى اگر موى سر روى پيشانى آمده باشد بايد آن را عقب
بزند.
مسأله 699 ـ اگر احتمال دهد كه در پيشانى و كف دستها يا پشت دستها
مانعى هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد جستجو نمايد
تا يقين يا اطمينان كند كه مانعى نيست.
مسأله 700 ـ اگر وظيفه او تيمم است و نمىتواند به تنهائى تيمم كند،
بايد از ديگرى كمك بگيرد تا دستهاى او را بر چيزى كه تيمم با آن صحيح
است بزند، و سپس آنها را بر پيشانى و دستهاى او بگذارد تا خود او در
صورت امكان كف دو دست را بر پيشانى و بر پشت دستها بكشد. و اگر اين
ممكن نبود بايد نائب او را با دست خود او تيمم دهد. و اگر ممكن نباشد
بايد نائب، دست خود را به چيزى كه تيمم با آن صحيح است بزند و به
پيشانى و پشت دستهاى او بكشد، و در اين دو صورت ـ بنابر احتياط لازم ـ
بايد هر دو نيّت تيمم را نمايند، ولى در صورت اول نيّت خود مكلف كافى
است.
مسأله 701 ـ اگر در بين تيمم شك كند كه قسمتى از آن را فراموش كرده يا
نه، چنانچه از محلّ آن گذشته، به شك خود اعتنا نكند، و اگر نگذشته بايد
آن قسمت را بجا آورد.
مسأله 702 ـ اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه،
تيمم او صحيح است، و چنانچه شك او در مسح دست چپ باشد لازم است آن را
مسح كند، مگر آنكه عرفاً از تيمم فارغ شده باشد. مثل اينكه در عملى كه
مشروط به طهارت است داخل شده و يا موالات فوت شده باشد.
مسأله 703 ـ كسى كه وظيفهاش تيمم است، چنانچه از بر طرف شدن عذرش در
تمام وقت نماز مأيوس باشد، و يا احتمال دهد اگر تيمم را به تأخير
بيندازد نتواند در وقت تيمم كند، مىتواند قبل از وقت نماز تيمم كند.
و اگر براى كار واجب ديگر يا مستحبّى تيمم كند و تا وقت نماز عذر او
باقى باشد مىتواند با همان تيمم نماز بخواند.
مسأله 704 ـ كسى كه وظيفهاش تيمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او
باقى مىماند يا از بر طرف شدن آن مأيوس باشد، در وسعت وقت مىتواند
با تيمم نماز بخواند، ولى اگر بداند تا آخر وقت عذر او بر طرف مىشود
بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند، بلكه اگر از بر طرف شدن آن
تا آخر وقت مأيوس نباشد نمىتواند تا وقتى كه مأيوس نشده تيمم كند و
نماز بخواند، مگر آنكه احتمال دهد كه اگر زودتر با تيمم نماز نخواند
نتواند تا آخر وقت حتى با تيمم نماز بخواند.
مسأله 705 ـ كسى كه نمىتواند وضو بگيرد يا غسل كند، اگر مأيوس از بر
طرف شدنش باشد، مىتواند نمازهاى قضاى خود را با تيمم بخواند، ولى
اگر بعداً عذرش بر طرف شد احتياط واجب آن است كه دوباره آنها را با وضو
يا غسل بجا آورد، و اگر مأيوس از بر طرف شدن عذرش نباشد ـ بنابر احتياط
لازم ـ نمىتواند براى نمازهاى قضا تيمم كند.
مسأله 706 ـ كسى كه نمىتواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهاى
مستحبّى را كه وقت معين دارد مثل نافلههاى شبانه روز با تيمم بخواند،
ولى اگر مأيوس نباشد كه تا آخر وقت آنها عذر او بر طرف مىشود احتياط
لازم آن است كه آنها را در اول وقتشان بجا نياورد. و اما نمازهاى
مستحبى كه وقت معين ندارد مطلقاً مىتواند با تيمم بخواند.
مسأله 707 ـ كسى كه احتياطاً غسل جبيرهاى و تيمم نمايد، اگر بعد از
غسل و تيمم نماز بخواند و بعد از نماز حدث اصغرى از او سر بزند مثلاً
بول كند، براى نمازهاى بعد بايد وضو بگيرد، و چنانچه حدث پيش از نماز
باشد، براى آن نماز نيز بايد وضو بگيرد.
مسأله 708 ـ اگر بواسطه نداشتن آب يا عذر ديگرى تيمم كند، بعد از
برطرف شدن عذر، تيمم او باطل مىشود.
مسأله 709 ـ چيزهائى كه وضو را باطل مىكند، تيمم بدل از وضو را هم
باطل مىكند، و چيزهائى كه غسل را باطل مىنمايد، تيمم بدل از غسل را
هم باطل مىنمايد.
مسأله 710 ـ كسى كه نمىتواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد
جايز است يك تيمم بدل از آنها بنمايد، و احتياط مستحب آن است كه بدل هر
يك از آنها يك تيمم نمايد.
مسأله 711 ـ كسى كه نمىتواند غسل كند، اگر بخواهد عملى را كه براى آن
غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد. و كسى كه
نمىتواند وضو بگيرد و بخواهد عملى را كه براى آن وضو واجب است انجام
دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.
مسأله 712 ـ اگر بدل از غسل جنابت تيمم كنند، لازم نيست براى نماز وضو
بگيرد. و همچنين اگر بدل از غسلهاى ديگر باشد اگر چه در اين صورت،
احتياط مستحب آن است كه وضو هم بگيرد ؛ و اگر نتواند وضو بگيرد، تيمم
ديگرى هم بدل از وضو بنمايد.
مسأله 713 ـ اگر بدل از غسل تيمم كند و بعد كارى كه وضو را باطل مىكند
براى او پيش آيد، چنانچه براى نمازهاى بعد نتواند غسل كند، بايد وضو
بگيرد. و احتياط مستحب آن است كه تيمم نيز بكند، و اگر نمى تواند وضو
بگيرد بايد بدل از آن تيمم كند.
مسأله 714 ـ كسى كه وظيفهاش تيمم است اگر براى كارى تيمم كند، تا
تيمم و عذر او باقى است، كارهائى را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد، مىتواد بجا آورد. ولى اگر عذرش تنگى وقت بوده، يا با داشتن آب
براى نماز ميّت يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كارهائى را كه براى آن تيمم
نموده مىتواند انجام دهد.
مسأله 715 ـ در چند مورد بهتر است نمازهائى را كه انسان با تيمم خوانده،
قضا نمايد:
اول: آنكه از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود
را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.
دوم: آنكه مىدانسته يا گمان داشته كه آب پيدا
نمىكند و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.
سوم: آنكه تا آخر وقت عمداً در جستجوى آب نرود و
با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو مىكرد آب پيدا مىشد.
چهارم: آنكه عمداً نماز را تأخير انداخته و در
آخر وقت با تيمم نماز خوانده است.
پنجم: آنكه مىدانسته يا گمان داشته كه آب پيدا
نمىشود و آبى را كه داشته ريخته و با تيمم نماز خوانده است.
احكام نماز
نماز بهترين اعمال دينى است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،
عبادتهاى ديگر هم قبول مىشود، و اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول
نمىشود. و همانطور كه اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى
شستشو كند، چرك در بدنش نمىماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از
گناهان پاك مىكند. و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند، و كسى كه نماز را پست و سبك شمارد مانند كسى است كه نماز نمىخواند،
پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: كسى كه به نماز اهميت
ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است. روزى حضرت در مسجد
تشريف داشتند، مردى وارد و مشغول نماز شد، و ركوع و سجودش را خوب بجا
نياورد، حضرت فرمودند: اگر اين مرد در حالى كه نمازش اينطور است از
دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است.
پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتاب زدگى نماز نخواند، و در
حال نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد كه
با چه كسى سخن مىگويد، و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم
بسيار پست و ناچيز ببيند، و اگر انسان در موقع نماز كاملاً به اين
مطلب توجه كند، از خود بى خبر مىشود، چنانكه در حال نماز تير را از
پاى مبارك امير المؤمنين على عليهالسلام بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه
نشدند. و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد و گناهانى راكه مانع
قبول شدن نماز است، مانند حسد، كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن
مسكرات، ندادن خمس و زكات، و بلكه هر معصيتى را ترك كند. و همچنين
سزاوار است كارهائى را كه ثواب نماز را كم مىكند بجا نياورد، مثلاً
در حال خواب آلودگى، و خوددارى از بول به نماز نايستد، و در موقع
نماز به آسمان نگاه نكند، و كارهائى را كه ثواب نماز را زياد مىكند
بجا آورد، مثلاً انگشتر عقيق به دست كند، و لباس پاكيزه بپوشد، و
شانه و مسواك كند، و خود را خوشبو نمايد.
نمازهاى واجب
نمازهاى واجب شش است:
اول: نمازهاى روزانه.
دوم: نماز آيات.
سوم: نماز ميّت.
چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه.
پنجم: نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر ـ بنابر
احتياط واجب ـ است.
ششم: نمازى كه بواسطه اجاره و نذر و قسَم و عهد واجب مىشود،
و نماز جمعه از نمازهاى روزانه است.
نمازهاى واجب روزانه
نمازهاى واجب روزانه پنج است: ظهر و عصر، هر كدام چهار ركعت. مغرب،
سه ركعت. عشا، چهار ركعت. صبح، دو ركعت.
مسأله 716 ـ در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را با
شرائطى كه گفته مىشود دو ركعت خواند.
وقت نماز ظهر و عصر
مسأله 717 ـ وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال (ظهر شرعى)
(1) تا غروب آفتاب است، ولى چنانچه نماز عصر را عمداً قبل
از نماز ظهر بخوانند باطل است، مگر اينكه از آخر وقت بيش از آوردن يك
نماز مجال نباشد، كه در اين فرض اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را
نخوانده، نماز ظهر او قضا است و بايد نماز عصر را بخواند، و اگر كسى
پيش از اين وقت اشتباهاً تمام نماز عصر را پيش از نماز ظهر بخواند،
نمازش صحيح است و بايد نماز ظهر را بخواند، و احتياط مستحب آن است كه
چهار ركعت دوم را به قصد ما فى الذمّه بجا آورد.
مسأله 718 ـ اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و
در بين نماز بفهمد اشتباه است، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند،
يعنى نيّت كند كه آنچه تا حال خواندهام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد
مىخوانم همه نماز ظهر باشد، و بعد از آنكه نماز را تمام كرد نماز عصر
را بخواند.
نماز جمعه و احكام آن
مسأله 719 ـ نماز جمعه مانند نماز صبح دو ركعت است، با اين تفاوت كه
در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز لازم است. و نماز جمعه واجب تخييرى
است، به اين معنى كه مكلف در روز جمعه مخيّر است كه نماز جمعه را
بخواند ـ در صورتى كه شرائطش موجود باشد ـ يا نماز ظهر بجا آورد، و
اگر نماز جمعه را بجا آورد، كفايت از ظهر مىكند.
و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد:
اول: داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب، يعنى ظهر است، و
وقتش اول عرفى زوال است، پس هر گاه از اين وقت نماز جمعه را تأخير
انداخت، وقتش تمام شده و نماز ظهر را بايد بجا آورد.
دوم: شماره افراد، و آن پنج نفر است با امام، و
هر گاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمىشود.
سوم: بودن امام جامع شرائط امامت، از عدالت و غير آن از چيزهائى كه
در امام جماعت معتبر است، همچنان كه در بحث نماز جماعت خواهد آمد، و
بدون او نماز جمعه واجب نمىشود.
و صحيح بودن نماز جمعه چند شرط دارد:
اول: جماعت بودن، پس فرادى صحيح نيست، و هر گاه مأموم قبل از ركوع
ركعت دوم نماز جمعه به امام برسد اقتدا مىكند و يك ركعت ديگر را فرادى
مىخواند و نماز جمعهاش صحيح است. و اگر در ركوع ركعت دوم امام را درك
كند ـ بنابر احتياط واجب ـ نمىتواند به اين نماز جمعه اكتفا كند و
بايد نماز ظهر را بجا آورد.
دوم: خواندن امام دو خطبه پيش از نماز، كه در خطبه
اول حمد و ثناى
الهى را گفته و توصيه به تقوى و پرهيزكارى شود و يك سوره كوتاه از قرآن
بخواند، و در خطبه دوم باز هم حمد و ثناى الهى را بجا آورده و بر
پيغمبر اكرم و ائمه مسلمين صلوات فرستاده و احتياط مستحب آن است كه
براى مؤمنين و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) كند. و لازم است خطبه پيش
از نماز باشد، پس اگر نماز را پيش از دو خطبه شروع كرد صحيح نخواهد
بود، و خواندن خطبه پيش از ظهر اشكال دارد. و لازم است كسى كه خطبه
را مىخواند هنگام خطبه ايستاده باشد، پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند
صحيح نخواهد بود. و نيز لازم است بين دو خطبه قدرى بنشيند، و لازم
است نشستن مختصر و خفيف باشد. و لازم است امام جماعت خودش خطبه را
بخواند، و حمد و ثناى الهى و صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمه مسلمين ـ
بنابر احتياط ـ بايد به عربى باشد، و در ما زاد بر آن عربيت معتبر
نيست، بلكه اگر بيشتر حاضرين زبان عربى راندانند احتياط لازم آن است كه
توصيه به تقوى به زبان حاضرين باشد.
سوم: آنكه مسافت بين دو نماز جمعه كمتر از يك فرسخ نباشد، بنابر اين
اگر نماز جمعه ديگرى در مسافت كمتر از يك فرسخ برپا شود چنانچه با هم
شروع شوند هر دو باطل مىشوند، و اگر يكى زودتر از ديگرى شروع شود هر
چند به تكبيرة الاحرام باشد صحيح، و دومى باطل خواهد بود. ولى هر گاه
پس از برگزارى نماز جمعه معلوم شود كه نماز جمعه ديگرى همزمان يا مقدم
بر آن در مسافت كمتر از يك فرسخ برپا شده بوده، بجا آوردن نماز ظهر
واجب نخواهد بود. و برپا نمودن نماز جمعه در صورتى مانع از نماز جمعه
ديگر در مسافت مزبور مىشود كه خود صحيح و جامع الشرائط باشد و در غير
اين صورت مانع نخواهد بود.
مسأله 720 ـ هر گاه نماز جمعهاى كه داراى شرائط است برپا شود اگر برپا
كنندهاش امام عليهالسلام يا نماينده خاص او باشد، حضورش واجب است،
و در غير اين صورت واجب نيست. و در صورت اول نيز بر چند گروه واجب
نيست:
اول: زنان.
دوم: بردگان.
سوم: مسافران، هر چند مسافرى كه وظيفهاش تمام باشد،
مثل مسافرى كه قصد اقامت نموده باشد.
چهارم: بيماران، نابينايان، و افراد پير.
پنجم: افرادى كه فاصله آنان تا محل نماز جمعه
بيش از دو فرسخ شرعى باشد.
ششم: افرادى كه حضور آنان در نماز جمعه به علت
باران يا سرماى شديد و مانند آن سخت و دشوار باشد.
مسأله 721 ـ كسى كه حضور نماز جمعه بر او واجب است اگر بجاى آن نماز
ظهر بخواند، نمازش صحيح است.
احكامى چند در باره نماز جمعه
1 ـ بنابر آن چه گذشت كه نماز جمعه در زمان غيبت واجب تعيينى نيست،
جائز است در اول وقت مبادرت به نماز ظهر شود.
2 ـ حرف زدن هنگامى كه امام مشغول خطبه خواندن است مكروه است،
مگر آنكه مانع از گوش دادن به خطبه باشد كه در اين صورت ـ بنابر احتياط
ـ جائز نيست.
3 ـ گوش دادن به دو خطبه ـ بنابر احتياط ـ واجب است،
ولى كسانى كه معناى خطبه را نمىفهمند گوش دادن بر آنها واجب نيست.
4 ـ حضور در وقت خطبه امام، واجب نيست.
وقت نماز مغرب و عشا
مسأله 722 ـ اگر انسان شك در غروب آفتاب داشته باشد و احتمال بدهد پشت
كوهها يا ساختمانها يا درختان مخفى شده باشد، بايد قبل از اينكه سرخى
طرف مشرق ـ كه بعد از غروب آفتاب پيدا مىشود ـ از بالاى سر انسان
بگذرد، نماز مغرب را بجا نياورد. و اگر شك هم نداشته باشد ـ بنابر
احتياط واجب ـ بايد تا وقت مذكور صبر كند.
مسأله 723 ـ وقت نماز مغرب و عشا براى شخص مختار تا نيمه شب امتداد
دارد، و أما براى شخص مضطر ـ كه يا از روى فراموشى يا به سبب خواب يا
حيض و مانند اينها نماز را پيش از نيمه شب نخوانده ـ وقت نماز مغرب و
عشا تا طلوع فجر ادامه دارد. ولى در هر صورت در حال التفات، ترتيب
بين آن دو معتبر است، يعنى نماز عشا در صورتى كه با التفات، قبل از
نماز مغرب خوانده شود باطل است، مگر اينكه از وقت بيش از مقدار اداء
نماز عشا نمانده باشد كه در اين صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز
مغرب بخواند.
مسأله 724 ـ اگر كسى اشتباهاً نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند و
بعد از نماز ملتفت شود نمازش صحيح است، و بايد نماز مغرب را بعد از آن
بجا آورد.
مسأله 725 ـ اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهواً مشغول نماز عشا شود و
در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته
است بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز
عشا را بخواند، و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته است مىتواند نماز عشا
را تمام كرده و بعد نماز مغرب را بجا آورد.
مسأله 726 ـ آخر وقت نماز عشا براى شخص مختار ـ همچنان كه گذشت ـ نصف
شب است. و شب از اول غروب است تا طلوع فجر.
مسأله 727 ـ اگر از روى اختيار نماز مغرب يا عشا را تا نصف شب نخواند ـ
بنابر احتياط واجب ـ بايد تا قبل از اذان صبح بدون اينكه نيّت اداء و
قضاء كند آن نماز را بجا آورد.
وقت نماز صبح
مسأله 728 ـ نزديك اذان صبح از طرف مشرق، سفيدهاى رو به بالا حركت
مىكند كه آن را فجر اول گويند. موقعى كه آن سفيده پهن شد فجر دوم، و
اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح موقعى است كه آفتاب بيرون
مىآيد.
احكام وقت نماز
مسأله 729 ـ موقعى انسان مىتواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل
شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند، بلكه به اذان و به
خبر شخصى كه مكلف بداند شديداً مراعات دخول وقت را مىكند چنانچه موجب
اطمينان شود نيز مىتوان اكتفا نمود.
مسأله 730 ـ اگر بواسطه مانع شخصى مانند نابينايى يا در زندان بودن
نتواند در اول وقتِ نماز به داخل شدنِ وقت يقين كند، بايد نماز را به
تأخير بيندازد تا يقين يا اطمينان كند كه وقت داخل شده است. و همچنين
است ـ بنابر احتياط لازم ـ اگر مانع از يقين به داخل شدن وقت از موانع
عمومى از قبيل ابر و غبار و مانند اينها باشد.
مسأله 731 ـ اگر به يكى از راههاى گذشته براى انسان ثابت شود كه وقت
نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز
را پيش از وقت خوانده. ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده، يا
بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده بود، نماز او صحيح است.
مسأله 732 ـ اگر انسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت،
مشغول نماز شود چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت
خوانده، نماز او صحيح است. و اگر بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده،
يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت، نمازش باطل است. بلكه اگر
بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است، بايد دوباره آن
نماز را بخواند.
مسأله 733 ـ اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود، و در بين
نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است. ولى اگر در
بين نماز يقين داشته باشد كه وقت داخل شده و شك كند كه آنچه از نماز
خوانده در وقت بوده يا نه، نمازش صحيح است.
مسأله 734 ـ اگر وقت نماز به قدرى تنگ است كه بواسطه بجا آوردن بعضى از
كارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مىشود، بايد آن
مستحب را بجا نياورد، مثلاً اگر بواسطه خواندن قنوت مقدارى از نماز
بعد از وقت خوانده مى شود، بايد قنوت را نخواند. و اگر خواند در صورتى
نمازش صحيح است كه حد اقل يك ركعت از آن در وقت واقع شده باشد.
مسأله 735 ـ كسى كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد
نماز را به نيّت اداء بخواند، ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت
تأخير بيندازد.
مسأله 736 ـ كسى كه مسافر نيست، اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن
پنج ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر رابه ترتيب بخواند، و
اگر كمتر وقت دارد بايد اول نماز عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را
قضا كند. و همچنين اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را به ترتيب بخواند، و اگر كمتر وقت دارد بايد
اول عشا را بخواند و بعداً مغرب را بجا آورد، بدون آنكه نيّت اداء و
قضا كند.
مسأله 737 ـ كسى كه مسافر است، اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن سه
ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر را به ترتيب بخواند، و اگر
كمتر وقت دارد، بايد اول عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا كند،
و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز
مغرب و عشا را به ترتيب بخواند، و اگر به مقدار سه ركعت نماز وقت دارد
بايد اول نماز عشا را بخواند و بعد مغرب را بجا آورد، تا يك ركعت از
نماز مغرب را در وقت انجام داده باشد، و اگر كمتر از سه ركعت نماز وقت
دارد بايد اول عشا را بخواند و بعداً مغرب را بدون اينكه نيّت اداء و
قضا كند بجا آورد، و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود كه از وقت به
مقدار يك ركعت يا بيشتر به نصف شب مانده است، بايد فوراً نماز مغرب را
به نيّت اداء بجا آورد.
مسأله 738 ـ مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند، و راجع به
آن خيلى سفارش شده است، و هر چه به اول وقت نزديكتر باشد بهتر است،
مگر آنكه تأخير آن از جهتى بهتر باشد، مثلاً كمى صبر كند كه نماز را
با جماعت بخواند. به شرط آن كه وقت فضيلت نگذرد.
مسأله 739 ـ هر گاه انسان عذرى دارد كه اگر بخواهد در
اول وقت نماز
بخواند، ناچار است با تيمم نماز بخواند، چنانچه مأيوس از بر طرف شدن
آن باشد يا احتمال دهد با تاخير از تيمم هم عاجز شود مىتواند در اول
وقت تيمم كند و نماز بخواند، ولى اگر مأيوس نباشد بايد صبر كند تا
عذرش بر طرف شود يا مأيوس شود، و چنانچه عذر او بر طرف نشد، در آخر
وقت نماز بخواند، و لازم نيست بقدرى صبر كند كه فقط بتواند كارهاى
واجب نماز را انجام دهد، بلكه براى مستحبّات نماز نيز ـ مانند اذان و
اقامه و قنوت ـ اگر وقت دارد مىتواند تيمم كند و نماز را با آن
مستحبّات بجا آورد. و در عذرهاى ديگر غير از موارد تيمم اگر چه مأيوس
نباشد كه عذر او بر طرف شود جايز است اول وقت نماز بخواند، ولى چنانچه
در اثناء وقت عذرش بر طرف گردد در بعضى موارد لازم است اعاده نمايد.
مسأله 740 ـ كسى كه مسائل نماز را نمىداند و نمىتواند بدون ياد گرفتن
آن را به طور صحيح انجام دهد، يا شكّيّات و سهويّات را نمىداند و
احتمال مىدهد كه يكى از اينها در نماز پيش آيد و بواسطه ياد نگرفتن
واجبى را ترك كند، يا حرامى را مرتكب شود، بايد براى ياد گرفتن اينها
نماز را از اول وقت تأخير بيندازد، ولى اگر به اميد آنكه بر وجه صحيح
نماز را انجام دهد در اول وقت مشغول نماز شود، پس اگر در نماز
مسألهاى كه حكم آن را نمىداند پيش نيايد، نماز او صحيح است، و اگر
مسألهاى كه حكم آن را نمىداند پيش آيد، جايز است به يكى از دو طرفى
كه احتمال مىدهد به اميد آن كه وظيفه او باشد، عمل نمايد و نماز را
تمام كند، ولى بعد از نماز بايد مسأله را بپرسد كه اگر نمازش باطل
بوده دوباره بخواند، و اگر صحيح بوده اعاده لازم نيست.
مسأله 741 ـ اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبكار هم طلب خود را مطالبه
مىكند، در صورتى كه ممكن است، بايد اول قرض خود را بدهد بعد نماز
بخواند، وهمچنين است اگر كار واجب ديگرى كه بايد فوراً آن را بجا آورد
پيش آمد كند، مثلاً ببيند مسجد نجس است، بايد اول مسجد را تطهير كند
بعد نماز بخواند، و چنانچه در هر دو صورت، اول نماز بخواند معصيت
كرده، ولى نماز او صحيح است.
نمازهائى كه بايد به ترتيب خوانده شود
مسأله 742 ـ انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر، و نماز عشا را
بعد از نماز مغرب بخواند، و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر،
و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند، باطل است.
مسأله 743 ـ اگر به نيّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش
بيايد كه نماز ظهر را خوانده است، نمىتواند نيّت را به نماز عصر بر
گرداند، بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند، و همينطور است
در نماز مغرب و عشا.
مسأله 744 ـ اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است
و نيّت را به نماز ظهر برگرداند، چنانچه يادش بيايد كه نماز ظهر را
خوانده بوده مىتواند نيّت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام كند، در صورتى كه بعضى از اجزاء نماز را به نيّت ظهر نياورده باشد، يا
آنكه اگر آورده است به نيّت عصر تدارك كند، ولى اگر آن جزء ركعت باشد
نماز او در هر صورت باطل است، و همچنين اگر ركوع يا دو سجده از يك ركعت
باشد نمازش ـ بنابر احتياط لازم ـ باطل است.
مسأله 745 ـ اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه،
بايد نماز را به نيّت عصر تمام كند و بعداً نماز ظهر را بجا آورد، ولى
اگر وقت بقدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز آفتاب غروب مىكند و
براى يك ركعت نماز هم وقت باقى نمانده، لازم نيست كه نماز ظهر را قضا
كند.
مسأله 746 ـ اگر در نماز عشا شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه،
بايد به نيّت عشا نماز را تمام كند و بعد نماز مغرب را بجا آورد، ولى
اگر وقت بقدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، وقت تمام مىشود و به
مقدار يك ركعت نماز هم وقت باقى نمانده، لازم نيست كه نماز مغرب را قضا
كند.
مسأله 747 ـ اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند
كه نماز مغرب را خوانده يا نه، بايد نماز را تمام كند، و بعداً
چنانچه وقت براى نماز مغرب باقى باشد، نماز مغرب را نيز بخواند.
مسأله 748 ـ اگر انسان نمازى را كه خوانده ا حتياطاً دوباره بخواند و
در بين نماز يادش بيايد نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمىتواند نيّت را به آن نماز برگرداند، مثلاً موقعى كه نماز عصر را
احتياطاً مىخواند، اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است، نمىتواند
نيّت را به نماز ظهر برگرداند.
مسأله 749 ـ بر گرداندن نيّت از نماز قضا به نماز اداء،
و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.
مسأله 750 ـ اگر وقت نماز اداء وسعت داشته باشد، انسان مىتواند در
بين نماز ـ چنانچه يادش بيايد كه نماز قضا بر ذمّه دارد ـ نيّت را به
نماز قضا برگرداند، ولى بايد برگرداندن نيّت به نماز قضا ممكن باشد،
مثلاً اگر مشغول نماز ظهر است در صورتى مىتواند نيّت را به قضاى صبح
بر گرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.
نمازهاى مستحب
مسأله 751 ـ نمازهاى مستحبّى زياد است و آنها را نافله گويند، و بين
نمازهاى مستحبّى به خواندن نافلههاى شبانه روزى بيشتر سفارش شده، و
آنها در غير روز جمعه سى و چهار ركعتند، كه هشت ركعت آن نافله ظهر، و
هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب، و دو ركعت نافله عشا، و
يازده ركعت نافله شب، و دو ركعت نافله صبح مىباشد. و چون دو ركعت
نافله عشا را ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد نشسته بخواند، يك ركعت حساب
مىشود. ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت
اضافه مىشود، و بهتر آن است كه تمام بيست ركعت را پيش از زوال بجا
آورد. بجز دو ركعت آن كه بهتر است در وقت زوال باشد.
مسأله 752 ـ از يازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن بايد به نيّت نافله
شب، و دو ركعت آن به نيّت نماز شفع، و يك ركعت آن به نيّت نماز وتر
خوانده شود. و دستور كامل نافله شب در كتابهاى دعا گفته شده است.
مسأله 753 ـ نمازهاى نافله را مىشود نشسته خواند، هر چند در حال
اختيار، و لازم نيست هر دو ركعت را يك ركعت حساب كند، ولى بهتر است
ايستاده بخواند بجز نافله عشا كه ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد نشسته
خوانده شود.
مسأله 754 ـ نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند، و
نافله عشا چنانچه به قصد رجأ خوانده شود مانعى ندارد.
وقت نافله هاى يوميّه
مسأله 755 ـ نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مىشود، و وقت آن
از اول ظهر است، و تا موقعى كه ممكن باشد آن را پيش از نماز ظهر خواند، وقت آن ادامه دارد، ولى اگر شخصى نافله ظهر را تا موقعى كه آن مقدار
از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مىشود، به اندازه دو هفتم آن شود ـ
يعنى اگر درازاى شاخص هفت وجب باشد سايه به دو وجب برسد ـ تأخير
بيندازد بهتر است كه در اين موقع نماز ظهر را قبل از نافله بخواند، مگر
اين كه يك ركعت از نافله را قبل از آن خوانده باشد كه در اين صورت بهتر
تمام كردن نافله است قبل از فريضه.
مسأله 756 ـ نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مىشود، و وقت آن تا
موقعى كه ممكن باشد آن را پيش از نماز عصر خواند ادامه دارد، ولى
چنانچه شخص نافله عصر را تا موقعى كه سايه شاخص به چهار هفتم آن برسد
تأخير بيندازد بهتر است كه در اين موقع نماز عصر را قبل از نافله
بخواند، بجز در مورد مذكور در مسأله قبل.
مسأله 757 ـ وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است، و تا وقتى
كه ممكن باشد آن را پس از نماز مغرب در وقت بجا آورد، ولى اگر شخص
نافله مغرب را تا وقتى كه سرخى طرف مغرب ـ كه بعد از غروب كردن آفتاب
در آسمان پيدا مىشود ـ از بين برود تأخير بيندازد، بهتر است در آن
موقع ابتداءً نماز عشا را بخواند.
مسأله 758 ـ وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است،
و بهتر است بعد از نماز عشا بلا فاصله خوانده شود.
مسأله 759 ـ نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مىشود، و وقت آن بعد
از گذشتن از وقت نماز شب به مقدار انجام آن مىباشد، و تا وقتى كه
ممكن است آن را پيش از نماز صبح بجا آورد، وقت آن ادامه دارد، ولى
اگر شخص نافله صبح را تا وقتى كه سرخى طرف مشرق پيدا شود تأخير بيندازد،
بهتر است كه در اين موقع ابتداءً نماز صبح را بخواند.
مسأله 760 ـ اول وقت نافله شب بنابر مشهور نصف شب است، و اين گر چه
احوط و بهتر است ولى بعيد نيست از اول شب باشد و تا اذان صبح وقتش
ادامه دارد، و بهتر آن است نزديك اذان صبح خوانده شود.
مسأله 761 ـ اگر هنگام طلوع فجر بيدار شود، مىتواند
نماز شب را بدون قصد اداء و قضا بخواند.
نماز غفيله
مسأله 762 ـ نماز غفيله يكى از نمازهاى مستحبّى است كه بين نماز مغرب و
عشا خوانده مىشود. و در ركعت اول آن، بعد از حمد بايد بجاى سوره اين
آيه را بخوانند: «وَذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ
لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ إلاّ
اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ
وَنَجَّيْناهُ مِنَ الغَمِ ّ وَكَذلِكَ نُنْجِى المُؤْمِنِين». و در
ركعت دوم بعد از حمد بجاى سوره اين آيه را بخوانند: «وَعِنْدَهُ
مَفاتِحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُها إلاّ هُوَ وَيَعْلَمُ ما فِى البَرِ ّ
وَالبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاّ يَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ
فِى ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلا رَطـبٍ وَلا يابسٍ إلاّ فِى كِتابٍ مُبينٍ». و در قنوت بگويند: «اللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ بِمَفاتِح الغَيْبِ
الَّتِى لا يَعْلَمُها إلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ
مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفْعَل بِى كَذا وكَذا». وبجاى كلمه كذا وكذا
حاجتهاى خود را بگويند و بعد بگويند: «اللّهُمَّ اَنْتَ وَلِىُّ
نِعْمَتِى وَالقادِرُ عَلى طَلِبَتِى تَعْلَمُ حاجَتِى فَاَسْالُكَ
بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَعَليْهِمُ السَّلامُ
لَمّا قَضَيْتَها لِى».
1 ظهر شرعى عبارت از گذشتن نصف روز است، مثلاً اگر روز دوازده
ساعت باشد پس از گذشتن شش ساعت از طلوع آفتاب، ظهر شرعى است. و اگر
روز سيزده ساعت باشد، پس از گذشتن شش ساعت و نيم از طلوع آفتاب، ظهر
شرعى است. و ظهر شرعى كه عبارت از گذشتن نصف از طلوع آفتاب تا غروب آن
است، در بعضى از مواقع سال، به افق تهران چند دقيقه پيش از ساعت دوازده
به ساعت ظهر كوك و گاهى چند دقيقه بعد از ساعت دوازده است.