احكام طلاق
مسئله 2042-
طلاق بر دو قسم است:
1 - طلاق رجعى، و آن طلاقى است كه مرد زنش را
نخواهد، مهريهاش را بپردازد و او را طلاق دهد، كه در اين قسم، مرد بعد
از طلاق، حقّ رجوع مجدد به همسر خود را دارد يعنى مىتواند بدون عقد او
را به همسرى قبول نمايد.
2 - طلاق بائن، و آن طلاقى است كه بعد از طلاق،
مرد حقّ ندارد به زن خود رجوع كند، يعنى نمىتواند بدون عقد او را به
همسرى قبول نمايد و آن بر شش قسم است:
اوّل: طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده باشد.
دوّم: طلاق زنى كه يائسه باشد.
سوّم: طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.
چهارم: طلاق زنى كه شوهرش او را سه دفعه طلاق داده است.
پنجم: طلاق خُلع، و آن طلاقى است كه زن به شوهرش مايل نيست و مهريه يا
مال ديگر خود رابه او مىبخشد كهطلاقشدهد.
ششم: طلاق مبارات، و آن طلاقى است كه زن و شوهر، يكديگر را نخواهند و
زن مهريه يا مال ديگر خود را به او مىبخشد تا او را طلاق دهد.
مسئله 2043-
مردى كه زن خود را طلاق مىدهد بايد رشيد باشد و به اختيار خود طلاق
دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است و نيز
بايدقصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد صحيح
نيست.
مسئله 2044-
در تمام اقسام طلاق اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند بايد
بگويد: »زَوْجَتى طالِق« يعنى زن من رها است، و اگر ديگرى را وكيل كند
بايد بگويد »زَوْجَةُ مَوَكِّلى طالِق«، و كلّيه شرايطى كه در صيغه
نكاح گفته شد اينجا هم بايد باشد به اضافه اينكه طلاق بايد در محضر دو
مرد عادل باشد.
مسئله 2045-
زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى با
او نزديكى نكرده باشد.
مسئله 2046-
طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
اوّل: شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده
باشد.
دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد كه آبستن است
و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد و بعد بفهمد كه آبستن بوده اشكال ندارد.
سوّم: مرد به واسطه غايب بودن يا مشقّت داشتن
تحقيق، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد.
مسئله 2047-
اگر زن را از خون حيض پاك بداند و طلاقش دهد و بعد معلوم شود موقع طلاق
در حال حيض بوده طلاق او باطل است، و اگر او را در حيض بداند و طلاقش
دهد و بعد معلوم شود پاك بوده طلاق او صحيح است.
مسئله 2048-
كسى كه مىداند زنش در حال حيض يا نفاس است اگر غايب شود مثلاً مسافرت
كند و بخواهد او را طلاق دهد، بايد تا مدتى كه معمولاً زنها از حيض يا
نفاس پاك مىشوند صبر كند.
مسئله 2049-
زنى را كه نُه سالش تمام نشده، يا آبستن و يا يائسه است اگر بعد از
نزديكى طلاق دهند اشكال ندارد.
مسئله 2050-
هرگاه با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى
طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده اشكال ندارد.
مسئله 2051-
اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و مسافرت نمايد،
چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد بايد به قدرى كه زن معمولاً بعد از آن
پاكى، خون مىبيند و دوباره پاك مىشود صبر كند.
مسئله 2052-
اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه مرضى حيض نمىبيند طلاق دهد،
بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خوددارى
نمايد و بعد او را طلاق دهد.
مسئله 2053-
زنى كه صيغه شده طلاق ندارد و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود،
يا مرد مدّت را به او ببخشد و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم
نيست.
مسئله 2054-
كسى كه زنش را طلاق رجعى داده حرام است او را از خانهاى كه موقع طلاق
در آن خانه بوده بيرون كند، ولى در بعضى از مواقع كه در كتابهاى مفصل
گفته شده بيرون كردن او اشكال ندارد، و نيز حرام است زن براى كارهاى
غير لازم از آن خانه بيرون رود.
احكام
رجوع كردن
مسئله 2055-
در طلاق رجعى اگر حرفى بزند يا كارى كند كه از او رجوع فهميده شود طلاق
باطل مىشود و براى رجوع رضايت زن و آگاهى او لازم نيست چنانكه شاهد هم
لازم نيست.
مسئله 2056-
در طلاق رجعى اگر شرط شود كه مرد حقّ رجوع نداشته باشد، طلاق صحيح و
شرط فاسد است.
مسئله 2057-
اگر زنى را سه مرتبه طلاق دهد آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از
طلاق سوّم به ديگرى شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اوّل حلال مىشود:
اوّل: ازدواج شوهر دوّم دائم باشد.
دوّم: شوهر دوّم با او نزديكى و دخول در فرج كند،
و بنابر اقوى معتبر است انزال نمايد.
سوّم: شوهر دوّم طلاقش دهد يا بميرد.
چهارم: عده طلاق يا عدّه وفات شوهر دوّم تمام شود.
مسئله 2058-
در طلاق خلع و مبارات لازم نيست براى بخشيدن مال زن به شوهر، صيغه عربى
خوانده شود بلكه به هر نحوى كه زن مال خود را به شوهر ببخشد كفايت
مىكند.
مسئله 2059-
اگر زن در بين عدّه طلاق خلع يا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر
مىتواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.
مسئله 2060-
مالى را كه شوهر براى طلاق خلع يا مبارات مىگيرد لازم نيست به اندازه
مهر يا كمتر باشد، بلكه اگر بيشتر هم باشد مانعى ندارد.
مسئله 2061-
اگر مرد، زنى را گول بزند كه از شوهر طلاق بگيرد و زن او شود طلاق و
عقد صحيح است، ولى هر دو معصيت بزرگى كردهاند.
مسئله 2062-
اگر زن در موقع عقد شرط كند كه از طرف شوهرش وكيل باشد كه اگر خواست
خود را مطلقه كند، اين وكالت صحيح است.
مسئله 2063-
زنى كه شوهرش گم شده اگر بخواهد به ديگرى شوهر كند، بايد نزد مجتهد
عادل برود و به دستور او عمل نمايد.
مسئله 2064-
پدر و جد پدرى ديوانه اگر مصلحت باشد مىتوانند زن او را طلاق بدهند
امّا اگر همسر دائمى براى صغير عقد كرده باشند نمىتوانند او را طلاق
دهند.
مسئله 2065-
اگر از روى علاماتى كه در شرع معيّن شده، مرد دو نفر را عادل بداند و
زن خود را پيش آنان طلاق دهد، ديگرى كه آنان را عادل نمىداند مىتواند
آن زن را براى خود يا براى شخص ديگرى عقد كند.
احكام
عدّه طلاق
مسئله 2066-
زنى كه از شوهرش طلاق گرفته بايد عدّه نگهدارد مگر اينكه شوهر با او
اصلاً نزديكى نكرده باشد يا قبل از نُه سال طلاقش دهد يا زن يائسه
باشد، كه در اين سه صورت بعد از طلاق مىتواند بلافاصله شوهر كند.
مسئله 2067-
مقدار عدّه در ازدواج دائم آن است كه به قدرى صبر كند كه دو بار حيض
ببيند و پاك شود و هنگامى كه حيض سوّم را ديد عدّه او تمام مىشود امّا
زنى كه در سن زنهايى است كه حيض مىبينند ولى عادت نمىشود عدّه او سه
ماه است.
مسئله 2068-
اگر زن آبستن را طلاق دهند، عدهاش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچّه اوست،
بنابراين اگر مثلاً يك ساعت بعد از طلاق بچّه او به دنيا آيد، عدّهاش
تمام مىشود.
مسئله 2069-
عدّه ازدواج موقّت در صورتى كه عادت ماهانه مىبيند به مدّت دو حيض است
و اگر عادت نمىبيند چهل و پنج روز است.
مسئله 2070-
لازم نيست زن بداند طلاقش دادهاند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد
كه او را طلاق دادهاند لازم نيست دوباره عدّه نگهدارد.
مسئله 2071-
اگر با زن نامحرمى به گمان اينكه عيال خود اوست نزديكى كند چه زن بداند
كه شوهرش نيست، يا گمان كند شوهرش مىباشد بايد عدّه نگهدارد.
مسئله 2072-
اگر با زنى كه مىداند عيالش نيست زنا كند، چنانچه زن نداند كه آن مرد
شوهر او نيست بنابر اقوى بايد عدّه نگهدارد.
احكام عدّه وفات (زنى كه شوهرش مرده)
مسئله 2073-
زنى كه شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده روز عدّه
نگهدارد يعنى از شوهر كردن خوددارى نمايد، گرچه يائسه يا صيغه باشد، يا
شوهرش با او نزديكى نكرده باشد، و اگر آبستن باشد بايد تا موقع زاييدن
عدّه نگهدارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچهاش به دنيا
آيد بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و اين عدّه را
عدّه وفات مىگويند.
مسئله 2074-
زنى كه در عدّه وفات مىباشد، حرام است لباس رنگى بپوشد و كارهاى ديگرى
كه زينت حساب شود نيز بر او حرام مىباشد.
مسئله 2075-
اگر زن يقين كند كه شوهرش مُرده و بعد از تمام شدن عدّه وفات شوهر كند،
چنانچه معلوم شود شوهر او بعداً مرده است، بايد از شوهر دوّم جدا شود و
براى شوهر اوّل عدّه وفات و بعد براى شوهر دوّم عدّه طلاق نگهدارد.
مسئله 2076-
ابتداى عدّه وفات از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطّلع شود.
احكام هبه (هديه)
مسئله 2077-
اگر كسى چيزى را به كسى مجانى و بلاعوض بدهد آن را هبه گويند و در هبه
لازم نيست صيغه بخوانند، بلكه همين قدر كه هبه دهنده مال خود را به
قصدهبه به ديگرى بدهد و آن طرفهم بههمين قصدبگيرد، هبه صحيحاست.
مسئله 2078-
كسى كه هبه مىدهد بايد رشيد و هبه او با اختيار باشد و نيز بتواند در
مال خود تصرّف كند.
مسئله 2079-
كسى كه چيزى به او بخشيده مىشود اگر رشيد نباشد قبول خود او كافى نيست
بلكه بايد ولى او از طرف او قبول كند.
مسئله 2080-
در هبه قبول و قبض لازم است، پس تا زمانى كه قبول نكرده يا هبه كننده
مال را تحويل طرف نداده مال او نشده است و اگر ولىّ، مثل پدر و جدّ
چيزى را به غير رشيد ببخشد بايد خودش قصد تحويل گرفتن براى آنها را
بنمايد، ولى لازم نيست قبول يا قبض فوراً باشد، و اگر مدتى ميان هبه و
قبول يا قبض فاصله بيفتد مانعى ندارد.
مسئله 2081-
بهتر است چيزى را كه انسان به كسى مىبخشد آن مال را ناديده بگيرد و در
آن رجوع نكند، ولى در عين حال هر يك از طرفين مىتواند هبه را به هم
بزند، پس هبه كننده مىتواند در مال خود رجوع كند مگر در چند مورد:
اوّل: هبه كننده در عوض هبه چيزى از طرف گرفته
باشد.
دوّم: چيزى را قربةً الى اللَّه به كسى هبه كند.
سومّ: هبه به يكى از خويشان نزديك باشد.
چهارم: مالى را كه هبه كرده به حال خود باقى
نمانده باشد، مثل اينكه آن را تلف كرده يا صورت آن را به كلى تغيير
داده، مثلاً پارچه را بريده و دوخته است يا اينكه آن را به ديگرى منتقل
كرده باشد.
پنجم: يكى از طرفين بميرد، پس اگر هبه كننده بعد
از صيغه و قبض بميرد ورثه او حقّ ندارند هبه را به هم بزنند، و اگر طرف
بميرد مال به ورثه او منتقل مىشود.
مسئله 2082-
اگر چيزى را كه بخشيده، زياد شود، مثل آنكه گوسفند فربه شود، يا آنكه
بچه بزايد، و بعد بخشنده هبه را به هم بزند، زيادى و بچه، مال كسى است
كه به او بخشيده شده است.
مسئله 2083-
در موقع ازدواج يا وضع حمل و مانند آن، هدايايى براى زن و شوهر
مىآورند، اگر اينگونه هدايا را به حساب زن و براى او آوردهاند ملك
اوست و اگر به حساب شوهر آورده باشند تعلّق به او دارد و اگر شك كنند
كه به حساب كيست، بايد مصالحه شود.
مسئله 2084-
هدايايى كه شوهر به زن، يا زن به شوهر مىدهد، مىتوانند از يكديگر پس
بگيرند ولى بسيار بد است.
مسئله 2085-
صدقه دادن از كارهاى مستحب است و در روايات ما راجع به آن زياد سفارش
شده است، و موجب زيادى مال و دفع بلا و شفاى مرض است و فرق آن با هبه
اين است كه در صدقه قصد قربت شرط است، و بعد از آنكه فقير صدقه را
گرفت، صدقه دهنده نمىتواند آن را پس بگيرد.
مسئله 2086-
كسى كه سيّد نيست مىتواند به سيّد صدقه مستحبّى بدهد چنانكه مىتواند
غير از زكات مال و زكات فطره صدقات واجب نظير كفّارات و نذورات را به
او بدهد.
مسئله 2087-
در مواردى كه نمىتوان عقد هبه را به هم زد مىتوان در ضمن عقد هبه شرط
كرد كه اگر بخواهد عقد را فسخ كند (و اين شرط مخالف كتاب و سنت نيست).
مسئله 2088-
هبه در مرض موت صحيح است گرچه زايد بر ثلث باشد، ولى اگر قصد او اين
باشد كه بعضى از ورثه را بدون جهت شرعى محروم از ارث كند حرام است.
مسئله 2089-
فرقى نيست در هبه ميان اينكه عين باشد يا منفعت، موجود باشد يا نه،
بنابراين اگر حاصل يك سال باغ را به كسى هبه كند يا طلبى را كه از كسى
دارد به خود او يا ديگرى هبه كند مانعى ندارد، ولى اگر به خود او هبه
كرد حقّ پس گرفتن ندارد.
مسئله 2090-
جهيزيه دختر بعد از آنكه در اختيار او قرار گرفت ملك دختر مىشود و
نمىشود از او پس گرفت ولى اگر هنوز در اختيار او قرار نگرفته، برداشتن
آن مانعى ندارد، و همچنين است چيزهايى كه براى پسر تهيه مىشود.
احكام غَصب
غصب آن است كه انسان از روى ظلم، بر مال يا حقّ كسى مسلط شود و اين يكى
از گناهان بزرگ است كه اگر كسى انجام دهد، در قيامت به عذاب سخت گرفتار
مىشود. از حضرت پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم روايت شده است كه
هر كس چيزى را غصب كند در قيامت آن چيز مثل طوق به گردن او آويخته
مىشود.
مسئله 2091-
اگر انسان در اماكن عمومى نظير مسجد و مدرسه و راه و پل و مانند اينها
مزاحم استفاده ديگران از آنجا شود مثل خريد و فروش در پيادهرو و
گذاشتن اجناس بيرون مغازه و پارك كردن اتومبيل در جايى كه مزاحم ديگران
باشد كار او غصب است، و همچنين است اگر كسى در اينگونه مكانها جايى را
براى خود بگيرد و نگذارد ديگرى او از آنجا استفاده نمايد.
مسئله 2092-
چيزى را كه انسان پيش طلبكار گرو مىگذارد، بايد پيش او بماند كه اگر
طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پيش از آنكه طلب
او را بدهد آن چيز را از او بگيرد، حقّ او را غصب كرده است.
مسئله 2093-
مالى را كه نزد كسى گرو گذاشتهاند، اگر ديگرى غصب كند صاحب مال و
طلبكار مىتوانند چيزى را كه غصب كرده از او مطالبه نمايند و چنانچه آن
چيز را از او بگيرند باز هم در گرو است، و اگر آن چيز از بين برود و
عوض آن را بگيرند آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو مىباشد.
مسئله 2094-
اگر انسان چيزى را غصب كند بايد به صاحبش برگرداند و اگر از بچه يا
ديوانه غصب كند بايد به ولىّ آنها بدهد و اگر صاحبش را نمىشناسد مجهول
المالك است و بايد به حاكم شرع داده شود.
مسئله 2095-
اگر از چيزى كه غصب كرده منفعتى به دست آيد، مثلاً از گوسفندى كه غصب
كرده، برّهاى پيدا شود يا نهالى كه غصب كرده بارور شود، مال صاحب مال
است و نيز كسى كه مثلاً خانهاى را غصب كرده، گرچه در آن ننشيند بايد
اجاره آن را بدهد.
مسئله 2096-
هرگاه دو نفر با هم چيزى را غصب كنند، اگرچه هر يك به تنهايى
مىتوانستهاند آن را غصب نمايند، هر كدام آنان ضامن نصف آن هستند.
مسئله 2097-
اگر چيزى را كه غصب كرده با چيز ديگرى مخلوط كند مثلاً گندمى را كه غصب
كرده با جو مخلوط نمايد، چنانچه جدا كردن آنها ممكن است گرچه زحمت
داشته باشد، بايد جدا كند و به صاحبش برگرداند، و اگر ممكن نباشد با
يكديگر شريك مىشوند و اگر صاحب مال راضى به شركت نباشد غاصب بايد عوض
آن مال را به او رد كند.
مسئله 2098-
اگر شخصى خانهاى را كه غصب كرده خراب نمايد، بايد آن را با مزد ساختنش
به صاحب آن بدهد و چنانچه بگويد آن را مثل اوّلش مىسازم، مالك مجبور
نيست قبول نمايد و نيز مالك نمىتواند او را مجبور كند كه آن را مثل
اوّلش بسازد.
مسئله 2099-
اگر چيزى را كه غصب كرده به طورى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود مثلاً
با طلايى كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگويد مال را به
همين صورت بده، بايد به او بدهد و نمىتواند براى زحمتى كه كشيده مزد
بگيرد، بلكه بدون اجازه مالك حقّ ندارد آن را به صورت اوّلش در آورد، و
اگر بدون اجازه او آن چيز را مثل اوّلش كند، بايد مزد ساختن آن را هم
به صاحبش بدهد.
مسئله 2100-
اگر در زمينى كه غصب كرده زراعت كند يا درخت بنشاند، زراعت و درخت و
ميوه آن مال خود اوست و چنانچه صاحب زمين راضى نباشد كه زراعت و درخت
در زمين بماند، كسى كه غصب كرده بايد فوراً زراعت يا درخت خود را گرچه
ضرر نمايد از زمين بكند، و نيز بايد اجاره زمين را در مدّتى كه زراعت و
درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد و خرابيهايى را كه در زمين پيدا
شده، درست كند، و اگر به واسطه اينها قيمت زمين از اوّلش كمتر شود،
بايد تفاوت آن را هم بدهد و نمىتواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين
را به او بفروشد يا اجاره دهد، و نيز صاحب زمين نمىتواند او را مجبور
كند كه درخت يا زراعت را به او بفروشد. و همچنين است اگر با آهن غصبى
خانه ساخته باشد، در صورتى كه صاحب آهن همان را طلب كند غاصب بايد آن
را تحويل دهد گرچه موجب خرابى خانه شود.
مسئله 2101-
اگر چيزى را كه غصب كرده از بين برود، در صورتى كه مثل نداشته باشد
نظير گاو و گوسفند، بايد قيمت آن را بدهد، و چنانچه قيمت بازار آن فرق
كرده بايد قيمت روزى كه غرامت را مىدهد بپردازد، و اگر مثل داشته باشد
نظير گندم و جو، بايد مثل همان چيز را بدهد.
مسئله 2102-
اگر چيزى را كه غصب كرده ديگرى از او غصب نمايد و از بين برود صاحب مال
از هر كدام كه بخواهد مىتواند عوض آن را بگيرد.
مسئله 2103-
اگر چيزى با معامله باطلى به كسى منتقل شود، اگر صاحب مال راضى است كه
در آن تصرّف شود اشكال ندارد، وگرنه حكم غصب را دارد كه بايد فوراً به
صاحبش رد كند و اگر تلف شده عوض آن را بدهد.
مسئله 2104-
هرگاه مال را از فروشنده بگيرد كه آن را ببيند تا اگر پسنديد بخرد، در
صورتى كه آن مال تلف شود، بايد عوض آن را به صاحبش بدهد. ولى اگر بگيرد
تا مدتى نزد خود نگه دارد كه اگر پسنديد بخرد، در صورتى كه تلف شود چون
امانت است ضامن نيست.
مسئله 2105-
بعد از تمام شدن مدّت اجاره بايد محل را تحويل مالك دهد و اگر بدون
اجازه مالك در آن محل بماند غصب است، و همچنين است اگر در مدّت اجاره
مال الاجاره را ندهد.
مسئله 2106-
كسى كه اجير شده براى كارى، مثل كارمندان ادارهها و شركتها و
كارخانجات، اگر كم كارى كند يا اصلاً كار نكند، حقّ گرفتن تمام حقوق را
ندارد و اگر تمام حقوق را بگيرد به همان نسبتى كه كمكارى كرده
غصباست.
مسئله 2107-
استفاده از مال كسى كه انسان مىداند دزد يا رباخوار است يا خمس
نمىدهد و مانند اينها، در صورتى كه نداند چيزى كه در آن تصرّف مىكند
از مال حرام است اشكال ندارد، و اگر بداند چيزى كه در آن تصرّف مىكند
از مال حرام است تصرّف او جايز نيست، بنابراين زن و اولاد يا مهمان كسى
كه لاابالى در مال مردم است مىتوانند از مال او استفاده كنند، مگر
اينكه بدانند آن مال حرام است، و اگر مجبور باشند كه از آن استفاده
كنند بايد از حاكم شرع اجازه بگيرند.
مسئله 2108-
اگر كسى مدّتى مانع از كار كسى شود، گرچه اين كار حرام است ولى چيزى به
او بدهكار نيست ولى اگر خانه و مغازه و مانند آنها را غصب كند علاوه بر
اينكه آنها را پس مىدهد بايد اجاره آنها را هم بپردازد.
مسئله 2109-
اگر كسى پولى را غصب كند يا ربا بگيرد يا دزدى كند يا خمس بدهكار بوده
و نداده است، بايد در وقت پرداخت، ارزش خريد آن زمان را بپردازد، مثلاً
اگر ده سال قبل هزار تومان از كسى دزدى كرده است بايد حساب كند كه در
آن زمان با هزار تومان چقدر طلا مىتوانست تهيه كند و همان را بپردازد.
مسئله 2110-
هرگاه كسى طعامى را غصب كند و آن را به مالك طعام بخوراند در حالى كه
مالك نمىداند مثلاً به عنوان مهمان نمودن آن را جلو مالك بگذارد غاصب
ضامن است.
مسئله 2111-
هرگاه تسليم عين مغصوبه به مالك براى غاصب متعذّر باشد، بر غاصب واجب
است بدل آن را به مالك بدهد، و اين را بدل حيلوله مىگويند و مالك گرچه
مالك اين بدل نمىشود ولى مىتواند تصرّف مالكانه بنمايد و اگر بدل را
تلف كرد عين مغصوبه ملك غاصب مىشود، و هر وقت تسليم عين مغصوبه براى
غاصب ممكن شد بايد آن را به مالك بدهد و بدل را پس بگيرد و همه منافع
بدل در تمام مدتى كه تسليم عين مغصوبه متعذّر است مال مالك است.