جدال لفظی و بیشتر
از آن شعاری در خصوص «مصحلت» و «مصلحتگرایی» حدود نیم
قرن است که در کشور ما مطرح شده و دامنهی آن با شعائری
ژورنالیستی به اذهان عمومی کشیده شده و میشود. و البته
طبق معمول اهداف سوء سیاسی در پشت آن قرار دارد، که از
جمله هدف گرفتن اصول اساسی قانون اساسی و حمله به «شورای
نگهبان» و «تشخیص مصلحت» است که وارد آن نمیشویم.
این جدال ابتدا از قرار دادن واژهی «مصلحت» در مقابل
«حقیقت» شروع شد و کلید عمومیسازی این تقابل توسط مرحوم
دکتر علی شریعتی زده شد که میگفت: «حقیقت نباید فدای
مصلحت شود». البته نه این که کسی قبل از او چنین نگفته
بود، بلکه چون او مطرح بود و انصافاً بیان و قلم نافذی هم
داشت و جوّ حاکم نیز به سوی بیداری اسلامی پیش میرفت، این
شعار به نام وی ثبت و رایج شد.
الف - اما مهم این است که بدانیم، اساساً این تقابل خطاست
و «مصلحت» معنا و مفهومی در مقابل «حقیقت» نیست، بلکه
«مصلحة» در مقابل «مفسدة» قرار دارد و خلاف مفسدت، مصحلت
است. لذا در اسلام به چیزی جز مصلحت اندیشی، مصلحت نگری و
عمل صالح دعوت نشدهایم.
مصلحت، یعنی «صلاح - خیر». مصلحتبین، یعنی کسی که «صلاحِ»
یک تصمیم یا فعل را تشخیص میدهد. آن چه به صلاح است، یعنی
آن چه به خیر است و آن چه بهترین است را بر میگزیند.
با این تعریف معلوم میشود که نه تنها «مصلحت و
مصلحتگرایی» در اسلام توصیه شده است، بلکه اساساً رشد و
تکامل مستلزم مصلحتبینی و مصلحتگرایی است و حکم عقل نیز
همین است که انسان باید به دنبال «مصلحت» برود، به دنبال
اصلاح برود، به دنبال کار خوب، خوبتر و خوبترین برود.
اسلام پس از دعوت به توحید نظری (عقلی) و ایمان قلبی، دعوت
به «توحید عملی» میکند و جهت تحقق آن «عمل صالح» را ضروری
میداند، تا آن جا که میفرماید، انسان به طور کلّی در
خسران میافتد، یعنی نه تنها در سود ضرر میکند، بلکه در
اصل سرمایه نیز دچار زیان میگردد، مگر آن که «ایمان»
بیاورد و «عمل صالح» انجام دهد. چنان چه فرمود:
«وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا
الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا
بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (والعصر)
ترجمه: سوگند به عصر * كه واقعا انسان دستخوش زيان است *
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به
حق سفارش و به شكيبايى توصيه كردهاند.
در همین قسم به عصر و زمان، برای مطرح کردن «ایمان و عمل
صالح» جهت نجات از خسران، لطافتها و ظرایفی وجود دارد؛ از
جمله مبین آن است که اولاً عمل باید متناسب با ایمان باشد
تا عمل صالح تلقی گردد و ثانیاً انسان باید در «زمان»
تصمیمی که صلاح است بگیرد و عملی که صلاح است انجام دهد،
وگرنه هر کار خوب و خیری در هر زمان و برههی دیگری
الزاماً نتیجه خوبی نمیدهد.
به عنوان مثال: موسیقی خوب، میتواند خوب باشد و مفید، اما
نه وسط تلاوت قرآن یا مباحثه اعتقادی، حَکَمی، عرفانی یا
... یا با یک عالم و عامل به اسلام (مثل برنامههای صدا و
سیما) – ورزش کار خوبی است، اما نه وسط یک کنفرانس –
آرایشی که جاذبه جنسی را زیاد کند خوب است، اما نه وسط
خیابان و برای عموم رهگذران و ... .
پس، «مصحلت» یعنی انجام بهترین کار در موقع و مکان خودش.
پس اگر کسی وقت ضرورت جنگ به دنبال صلح رود، وقت ضرورت صلح
به دنبال جنگ رود – هنگامی که باید در میدان حاضر باشد،
غیبت کند – هنگامی که نباید به میدان بیاید تا به نفع دشمن
تمام نشود، به میدان بیاید و سر و صدا کند – هنگامی که
باید حرف بزند سکوت کند و هنگامی که باید سکوت کند، حرف
بزند – هنگام ضرورت کار استراحت کند و هنگام ضرورت استراحت
به کار و تلاش اقدام نماید و ...، به هیچ وجه به مصلحت عمل
نکرده است، لذا هر چند که افعال یا گفتارش خطا نباشد، به
خسران میافتد.
خداوند متعال میفرماید: ایمان، عمل صالح، و ایمان به آن
چه بر حضرت محمد مصطفی (ص) نازل شده است، سبب اصلاح امور
میگردد.
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ
مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ
أَصْلَحَ بَالَهُمْ» (محمّد ص، 2)
ترجمه: و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و
به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرويدهاند [كه] آن خود حق
[و] از جانب پروردگارشان است [خدا نيز] بدیهايشان را زدود
و حال [و روز]شان را بهبود بخشيد.
ب – مصلحت، به غیر از احوال و امور شخصی، در روابط و
تعاملات اجتماعی، عرصهی سیاسی، فعالیتهای اقتصادی و حتی
حوزهی فقه اسلامی نیز نه تنها مطرح است، بلکه باید در نظر
گرفته شود، وگرنه مفسده پیش میآید. لذا در صدر اسلام، به
ویژه در تصمیم گیریها، سیره و عملکرد معصومین (ع) نه تنها
همیشه «مصلحت» اسلام و مسلمین در نظر گرفته شده و نه تنها
به مصلحت عمل شده است، بلکه به غیر از «عمل صالح» در مورد
آنان مفروض نیست، چنان چه از هیچ انسان عاقل و مؤمن دیگری
نیز انتظار نمیرود.
اگر به پیامبر اکرم (ص) طی ده سال حدود شصت جنگ تحمیل شد و
جنگید، مصلحت بود – اگر صلح حدیبیه را پذیرفت مصلحت بود –
اگر امیرالمؤمنین امام علی (ع)، مانند برخی دیگر از اصحاب،
پیامبر اعظم (ص) را در حال احتضار رها ننمود و جسد وی را
تنها نگذاشت تا برای اخذ بیعت و حکومت به سقیفه بپیوندد،
مصلحت همین بود – اگر در مقابل ظلمهای شخصی به خود و
خانوادهاش (که البته به خاطر تخطئه اسلام بود) شمشیر
نکشید، مصلحت همین بود – اگر در جنگ صفین و خوارج شمشیر
کشید، مصلحت همین بود... و همین طور است سیره و عملکرد همه
معصومین (ع) در طول تاریخ.
در فقه نیز عمل به مصلحت میشود. روزهداری در ماه مبارک
رمضان بر همه مسلمانان واجب است، اما اگر کسی بیمار باشد و
یا حتی احتمال منطقی بدهد که روزه برایش به مصلحت نیست و
ضرر دارد، نباید روزه بگیرد و اگر روزه گرفت نیز قبول نیست
و باید مانند هر بیماری که روزه نگرفته، هم پس از بهبود
قضایش را بگیرد و هم کفارهاش را بپردازد و... .
پس مقوله «مصلحت» یک شعار نیست، بلکه واقعیتی است که در
مقابل مفسده قرار دارد و اگر رعایت نگردد، حتماً فساد
(تباهی) رخ میدهد.
«وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء
الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا»
(الکهف، 88)
ترجمه: و اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند پاداشى
[هر چه] نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به كارى
آسان واخواهيم داشت.
منبع: x-shobhe