ش (تهران):
میگویند: شیطان فقط تجسم اعمال پلید و بد است. یعنی یک ذهنیت و اندیشه
است. واقعیت بیرونی ندارد. آدم نیز میتواند یک رهبر ایدئولوژیکی باشد.
به این نظریه از چند منظر میتوان نگاه
کرد و مورد بحث و بررسی قرار داد:
الف - «شیطان فقط تجسم اعمال پلید است». این نظریه به مثابهی نفی سایر
مباحثی چون «توحید» است. چرا که با این فرضیه، تصریح قرآن کریم به وجود
شیطان یا شیاطین، تکذیب میگردد.
بدیهی است که مسئلهی وجود یا عدم وجود «شیطان»، واقعیت خارجی داشتن یا
نداشتن آن، فقط برای کسی میتواند مطرح باشد که در وجود خدا و خلقت
حکیمانه و هدفدار جهان و بازگشت به سوی او یقین کرده است و اینک به
دنبال این است که بداند آیا موجودی به نام شیطان واقعیت خارجی هم دارد
یا خیر؟ بدیهی است اگر نداشت، خداوند میفرمود: ندارد. بلکه اعمال پلید
و خبیث انسان «شیطنت» نامیده میشود و فقط یک مفهوم ذهنی است. اما
فرمود: وجود عینی و خارجی دارد.
ب – اگر کسی به وجود خداوند اعتقادی نداشته باشد و جهان را مادهی صرف
انگارد، برای او اصلاً نباید مسئلهی اعمال نیک یا پلید نباید مطرح
باشد، چه رسد به شیطان! وقتی حیاتی به جز حیات دنیوی متصور نیست و
انسان نیز مدت محدودی در این حیات بدین شکل و با این احتیاجات هست و
نتیجهای هم در کار نیست، چرا باید انسان خود را به ارزشهایی «چه فطری
و عقلی و چه اعتباری» مقید کند؟! چه کسی تعیین میکند که کدام عمل نیک
و کدام پلید است؟ اگر کسی فقط مدت محدود و آن هم نامعلومی در این دنیا
زندگی میکند، چرا دزدی نکند؟ چرا زنا نکند؟ چرا نکشد؟ چرا دروغ نگوید؟
... مگر چه میشود؟! به همین دلیل مکاتب مادی نیز که ابتدا سخن از نسبی
بودن ارزشها به میان آوردند، امروز به بیمعنی بودن آنها رسیدهاند و
اظهار میدارند: ارزش آن چیزی است که برای ما فایده داشته باشد (یعنی
همان نظرات ماکیاولیستی که به رفتارهای آنارشیستی منجر میگردد). این
همان نظریه است که به تعریف «ارزش» و تعیین حدود آن توسط «قدرت» منجر
میگردد. برای چنین کسی، اصلاً مسئله بودن یا نبودن شیطان نباید مطرح
باشد، چون در اصل عمل نیک یا پلیدی وجود ندارد. همه چیز فقط یک عمل
فیزیکی است. بدون اعتبار و بدون ارزش و بدون قابلیت دستهبندی به نیک و
بد.
اما اگر کسی به وجود خداوند متعال ایمان آورد و فهمید که جهان تصادفی
به وجود نیامده و اصلاً این فرضیه محال است و حتی در یک ذره هم سابقه
نداشته چه رسد به عالم هستی و آن هم با نظم و حرکت هدفدار، آن وقت به
ضرورت هدایت از جانب خدا و وجود رسولان و کتاب و وحی ایمان میآورد و
بر همین اساس وجود عینی شیطان را نیز بر اساس وحی و عقل میپذیرد.
ج – اما در این که شیطان فقط «ابلیس» نیست و هر انسان دیگری هم
میتواند شیطان (یا رهبر ایدئولوژیکی به سوی گناه یا همان اعمال پلید)
باشد، شکی نیست و قرآن کریم نیز بدان تصریح دارد. «شیطان» یعنی منحرف.
پس هر انسان منحرف کنندهای نیز شیطان میشود و «ابلیس» نیز از آن جهت
که از صراط مستقیم و عبودیت خداوند متعال منحرف شد، شیطان لق، اشاره به
شیطان به صورت جمع «شیاطین» به کار رفته است و به دوری از همهی آنها
امر شده است که از جمله آیهی مبارکهی ذیل است:
«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ» (المؤمنون -
97)
ترجمه: و بگو بار الها من از وسوسه و فريب شيطانها به تو پناه
مىآورم.
x-shobhhe.com |