ش (تهران):
میگویند: این اخلاق است که بد و خوب را تعیین میکند و نه مذهب! پاسخ
چیست؟
بیشترین مشکلات در شناخت صحیح عدم آشنایی
به معانی و به کارگیری صحیح واژگان میباشد و همین امر زمینه را برای
خلط مبحث و تاخت و تاز شبهه پراکنان فراهم مینماید.
اینک برای درک بهتر موضوع لازم است به صورت اجمال با واژههای «مذهب» و
«اخلاق» آشناتر شویم که بخش بیشتر از پاسخ در همین معانی است.
الف - «مذهب» یعنی راه و روش. لذا اختصاصی هم به اسلام یا مذهب تشیع و
یا سایر مذاهب اسلامی ندارد. بلکه هر راه و روشی را «مذهب» میگویند.
بدین معنا حتی به دین، مذهب گفته میشود، چرا که یک راه و روش برای
زندگی است. این که گفتهاند: مذهب تشیع، مذهب تسنن، مذهب حنفی، شافعی و
...، نیز به همین معنا است. یعنی راهی که هر یک برای رسیدن و تحقق دین
در زندگی خود و جامعه برگزیدهاند. پس، همهی مکاتب بشری نیز «مذاهب»
هستند، مانند: مذهب مارکسیسم، مذهب پلورالیسم، مذهب فمینیسم و ...،هر
چند که آنها اصلاً مایل نیستند واژهی مذهب در مورد آنها به کار رود.
اما این ادبیات است و به تمایل افراد ربطی ندارد.
ب - «اخلاق» نیز یعنی موضعگیری. به موضع گیری هر فردی در مقابل هر
چیزی، اعم از جامدات، حیوانات، انسانها، ملائک و حتی خدا، اخلاق فرد
میگویند و به مواضع اجتماعی نیز اخلاق اجتماعی گفته میشود.
به عنوان مثال: در مسئلهی توحید و اسلام، یکی موحد و مؤمن است، یکی
مسلمان ولی اهمالکار، یکی کافر، یکی مشرک، یکی منافق و ... . این
موضعگیریهای متفاوت، «اخلاق» آن فرد در مسئلهی توحید و اسلام است.
یا مثلاً در مقابل پدر و مادر، یکی با محبت تمام حفظ احترام میکند،
یکی دیگر زیاد محل نمیگذارد، یکی قهر میکند، یکی دل میآزارد، یکی دل
میشکند، یکی پرخاشگر است و ...، اینها «اخلاق» او در این مورد است.
در قبال یک غذا خوردن ساده، یکی رعایت حلال و حرام میکند، اسراف
نمیکند، سلامت و بهداشت را در نظر میگیرد، حتی مایل است که تنها غذا
نخورد و حتماً میهمانی هم داشته باشد، به مستمندان از غذای خود بدهد و
...، یکی دیگر شکمپرست است و هیچ حد و چارچوبی ندارد. پس «اخلاق» هر
کدام معلوم میشود.
ج – با تعاریف فوق معلوم میشود که اخلاق (موضعگیری)، در متن هر دین و
مذهبی ساری و جاری است. لذا پیامبر اکرم (ص) که برای دعوت به سوی توحید
و ارائهی دین اسلام و هدایت بشر به سوی کمال ارسال شده است،
میفرماید: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» - به درستی که من برای کامل
کردن مکارم اخلاق مبعوث شدهام. یعنی رسالت ایشان آن است که مواضع
انسان (اخلاق) نسبت به هر چیزی را به اصلح و احسن آن برسانند.
د – اما راجع به خوب و بد، واقعیت آن است که «خوب و بد» دیکتهای نیست،
اگر چه مکاتب بشری به خاطر فرار از تناقضات و نیز تحقق اهداف سعی بر
دیکتهی آن دارند. بلکه «خوب و بد» را خداوند متعال در وجود هر انسانی
نهادینه کرده است و بر همان اساس الهام مینماید. چنان چه در سورهی
مبارکهی شمس، پس از 11 قسم، میفرماید:
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا * فَأَلهَْمَهَا فجُُورَهَا وَ
تَقْوَئهَا» (الشمس:8)
ترجمه: ... و سوگند به جان آدمى و آن كس كه آن را با چنان نظام كامل
بيافريد * و در اثر داشتن چنان نظامى خير و شر آن را به آن الهام كرد.
آدمی با کمی دقت و تأمل در خود، مییابد که کسی به او یاد نداده که
مثلاً دزدی، خیانت، دروغ، جنایت، ظلم، جهل، کفر، شرک، نفاق و ...، بد
است و ایمان، درستی، راستی، صداقت، اخلاق، امانتداری، عدالت، علم و
... خوب است. اما در عین حال که کسی به او یاد نداده، نه تنها خودش
همه را میداند، بلکه حتی اگر خلافکار هم باشد، عین آن خلاف را نسبت به
خودش جایز نمیشمارد. چرا که فطرتش با آن مخالف است.
هیچ دروغگویی خوشش نمیآید که کسی به او دروغ بگوید، هیچ دزدی
نمیپسندد که کسی اموال او را بدزدد، هیچ جنایت کار و ظالمی نمیپذیرد
که در حق خودش جنایت و یا ظلمی روا شود ... و همیشه مدعی حق نیز
میشوند. آیا چنین نیست که جنایتکارانی چون آمریکا، انگلیس، اسرائیل و
... بیش از بقیه ندای عدالتخواهی، دمکراسی، حقوق بشر و ... سر می
دهند؟! پس خوب و بد را میدانند. هر چند که دینشان شیطانپرستی
(ماسونی) و مذهبشان کفر و روششان نفاق است.
ھ – دین (اگر الهی و تحریف نشده باشد)، مانند دین اسلام، در بخش احکام
برای ظهور اخلاق حسنه و تحقق استعدادهای اخلاقی انسان، دستورالعمل
میدهد و در هر موضوعی «چه باید کردها و چه نباید کردها»یش را بیان
میدارد، تا موضعگیری صحیح صورت پذیرفته و از مسیر خود خارج نگردد.
و – اگر در آیات قرآن کریم دقت کنیم، در مییابیم که خداوند مکرر
میفرماید: خدا محسنین را دوست دارد – خداوند توابین را دوست دارد –
خداوند پاکان را دوست دارد – خداوند متقین را دوست دارد و ...، چون هر
انسانی به فطرت خود میداند که احسان، توبه، طهارت و پاکی ظاهر و باطن،
تقوا و ... خوب است.
هم چنین میفرماید: خداوند کافران را دوست ندارد – خداوند گناه پیشگان
را دوست ندارد – خداوند متکبران را دوست ندارد – خداوند ظالمان را دوست
ندارد و ...، چون هر انسانی در فطرت خود میداند که کفر، گناه، تکبر،
ظلم و ... بد است. حال در مقام اتخاذ موضع، هر کس که دوست دارد مواضعش
خدایی و خداپسندانه باشد، توجه میکند که خداوند در دین کدام دسته را
محب و محبوب خود اعلام داشته است. به عنوان نمونه به چند آیه از آیات
که در ذیل ایفاد میگردد توجه شود:
«وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى
التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»
(195)
ترجمه: و در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را به دست خود به هلاكت
نيفكنيد و احسان كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.
«... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ
الْمُتَطَهِّرين» (البقره – 222)
ترجمه: ... خدا مردم تائب را دوست مىدارد و آنهايى را هم كه در پى پاك
شدن هستند دوست مىدارد.
«... وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ» (آل عمران - 146)
ترجمه: ... خداوند صابران را دوست مىدارد.
«يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا
يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ» (البقره -276)
ترجمه: خدا ربا را (كه مردم به منظور زياد شدن مال مرتكب مىشوند)
پيوسته نقصان مىدهد، و به سوى نابوديش روانه مىكند، و در عوض صدقات
را نمو مىدهد، و خدا هيچ كافر پيشه دل به گناه آلوده را دوست
نمىدارد.
«وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ
الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَساد»َ (البقره -
205)
ترجمه: (به شهادت اينكه) وقتى بر مىگردند (و يا وقتى به ولايت و
رياستى مىرسند) با تمام نيرو در گستردن فساد در زمين مىكوشند و به
مال و جانها دست مىاندازند با اينكه خدا فساد را دوست نمىدارد.
«... إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورا» (النساء –
36)
ترجمه: خدا افرادى را كه متبختر و خود بزرگ بينند، و به ديگران فخر
مىفروشند دوست نمىدارد.
x-shobhhe.com |