بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

متفرقه/شبهه106

 ش (مشهد): عبادت چیست؟ خدا چه نیازی دارد؟ چرا باید عباداتی مثل نماز یا روزه را عیناً آن طور که دستور داده شده انجام دهیم؟ چه خاصیتی دارد؟ (حتماً بخوانید)

عبد یعنی «بنده» و عبادت یعنی «بندگی» که کار عبد است. اما معنای بندگی به هیچ وجه نماز، روزه، حج ... یا سایر اعمال عبادی واجب یا مستحب وارد شده در اسلام نمی‌باشد، چرا که اینها همه مقتضای بندگی معبودی به نام «الله» است، و حال آن که هر کس برای خود معبودی دارد که او را به شکل مقتضی‌اش عبادت و بندگی می‌کند. لذا برای درک بیشتر مفهوم عبادت و چرایی و تأثیر آن، باید به محورهای ذیل دقت نمود:

الف – عبادت یا بندگی، انجام اعمال عبادی (در هر دین یا مکتبی که باشد) نیست، بلکه بندگی یعنی تعلق و وابستگی. انسان وقتی به چیزی تعلق و وابستگی پیدا کرد، عاشق او می‌شود و چون همه‌ی محبت‌اش جلب او شد، او را هدف قرار می‌دهد و چون او را هدف قرار داد، به سوی او حرکت می‌کند و در این حرکت سعی می‌کند به هیچ وجه از جاده‌ی اصلی که او را به محبوبش می‌رساند خارج و منحرف نگردد، لذا قوانین این حرکت و مسیر را نیز مو به مو اجرا می‌کند.

فرض کنیم، کسی وابسته و متعلق به پول است، به گونه‌ای که هدفی جز رسیدن به پول ندارد. چنین کسی عبد و بنده‌ی پول می شود و پول را معبود و إله خود می‌گیرد. این فرد عبد و بنده‌ی پول است و در راه رسیدن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌نماید. آن چه او در راه رسیدن به پول انجام می‌دهد، همان مقتضای عبادت معبودی چون پول است. بدیهی است برای او دیگر حلال و حرام، مال غیر، مال صغیر، مال یتیم، ربا و ... معنایی ندارد. همین طور است کسی که «شهوت» یا «هوای نفس» یا ... را هدف، إله و معبود خود می‌گیرد. بدیهی است برای کسی که به «هوای نفس» وابسته شده و آن را بندگی می‌کند، دیگر مقوله‌هایی چون: عقل، علم، وجدان، بصیرت و دوراندیشی، عمل صالح و ... معنایی ندارد، چرا که مقتضای عبادت چنان معبودی، اطاعت محض و برآوردن سریع خواسته‌ی نفسانی به هر قیمتی می‌باشد:

«أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه -23)

ترجمه: هيچ ديدى آن كسى را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، ديگر بعد از خدا چه كسى او را هدايت مى‏كند آيا باز هم متذكر نمى‏شويد؟

ب – گاهی فعل یا حالتی در ذات آدمی نیست و به او امر یا توصیه می‌شود که چنین بکن یا چنان نکن. در اینجا اولین سؤالی که برای عقل مطرح می‌شود، این است که «چرا»؟ و اثبات آن هم بسیار مشکل است. اما گاهی فعل یا حالتی عین ذات انسان است، در اینجا دیگر کسی نمی‌پرسد که «چرا انجام دهم؟» چون خود به خود و از روی اقتضای ذات انجام می‌دهد. اما این سؤال باقی می‌ماند که «چگونه انجام دهم؟» که در این جا نیاز به تعلیم و آموزش ضروری خواهد بود.

به عنوان مثال: علومی چون ریاضیات، فیزیک و زبان اکتسابی است. یعنی هیچ کس ذاتاً ریاضی یا فیزیک یا زبان فارسی را نمی‌داند، حال اگر به او امر یا توصیه شود که یکی از این علوم را کسب کند، حتماً سؤال می‌کند که چرا؟ اما، کسی به انسان محبت، عشق و نفرت یا بغض و یا بدیهیات اولیه‌ی عقلی مثل «اصل علیت» را تعلیم نمی‌دهد و اگر به مهرورزی توصیه شود، ممکن است بپرسد به کی یا چگونه، اما نمی‌پرسد: چرا مهر بورزم؟ چون ذات او مهرورز است و خود به خود این کار را انجام می‌دهد، اما مصداق و مخاطب مهرش یا چگونگی مهرورزیش متفاوت است.

بندگی و عبادت، از جمله امور ذاتی و فطری است، چرا که انسان «بنده و عبد» خلق شده است. به همین دلیل چه به او دستور بندگی بدهند یا ندهند، او ذاتاً بنده است و بندگی می‌کند. منتهی ممکن است در شناخت مصداق «إله» و «معبود» خطا کند و به جای خدا دیگری را بندگی و عبادت نماید. لذا خداوند حکیم در قرآن کریم به صورت مطلق نمی‌فرماید که «بندگی کنید»، چرا که همگان از روی فطرت این کار را می‌کنند، چون ذاتاً بنده خلق شده‌اند، لذا بندگی می‌کنند. بلکه می‌فرماید: الله را بندگی کنید – مرا بندگی کنید – شیطان را بندگی نکنید:

«إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه - 14)

ترجمه: من خداى يكتايم، معبودى جز من نيست، عبادت من كن و براى ياد كردن من نماز به پا كن‏.

«... وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاه ...» (الإسراء – 23)

ترجمه: ... پروردگارت حكم قطعى كرده كه غير او را نپرستيد ... .

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ» (الأنبیاء - 25)

ترجمه: پيش از تو هيچ پيغمبرى نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه خدايى به جز من نيست پس تنها مرا عبادت كنيد.

«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ» (یس -60)

ترجمه: مگر با شما عهد نسبتم و نگفتم اى فرزندان آدم شيطان را عبادت (اطاعت) مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است‏.

«قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» (المائده -76)

ترجمه: بگو آيا مى‏پرستيد به غير خدا چيزى را كه مالك نفع و ضررى براى شما نيستند و حال آنكه خداوند شنوا و دانا است؟

پس، هیچ انسانی در جهان وجود نداشته و ندارد که عبد و بنده «پرستنده» نباشد، منتهی اگر خدای واقعی را نپرستد، حتماً خدایان کاذبی چون: شیطان، بت، طاغوت ... و در نهایت هوای نفس خویش را عبادت و بندگی می‌کند.

ج – بدیهی است که خداوند غنی متعال، هیچ نیازی (به هیچ چیزی و از جمله بندگی مخلوقات) ندارد، چرا که هستی و کمال مطلق است و نیاز از ویژگی‌های مخلوق است. پس بیان دستورات برای انجام عبادت الهی، به نفع خود بنده است.

حال بنده از معبود خود می‌پرسد: خدای من! دانستم که خدای جهان تویی، دانستم که ما از او توئیم و بازگشتمان به سوی توست، دانستم که جز تو همه چیز ناقص، مخلوق و فانی است، دانستم که تو جمال و کمال مطلقی، پس تو را هدف گرفتم، عاشق تو شدم و می‌خواهم موفق و سلامت به سوی تو بیایم. اما چگونه؟ من که نه شناختی دارم و نه از چه باید کردها و چه نباید کردها خبری دارم؟ پس خودت «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» - ما را به راه راست هدایت نما. و او نیز قبل از اعلام نیاز و سؤال، حاجت بنده‌اش را مستجاب کرده و توسط رسول و کتاب و فطرت و عقل، جهان‌بینی و باید و نباید‌ها را به او تعلیم داده و ابلاغ نموده است.

د – پس، اولین ضرورت و فایده‌ی انجام دستورات عبادی که مقتضای معبودی چون الله می‌باشد، همان اطاعت فرمان اوست. یعنی «عبادت» اطاعت امری است که از سوی او صادر شده باشد، نه آن گونه که «من» می‌خواهم. که این عبادت خود و خطای شیطان است. او نیز وقتی امر به سجده بر آدم شد، عرض کرد: پروردگارا! این عبادت را از من بردار و به جایش من چنان عبادتی تو را بکنم که احدی نکرده باشد. اما نپذیرفتن و اخراج او از دایره موحدین که تحت رحمت الهی هستند بدین معناست که عبادت من، آن است که من می‌گویم، نه آن که تو می‌گویی. آن چه تو می‌گویی، عبادت خود است.

و اما فایده‌های مترتب و فوق شمارش هر عبادتی، همان فراهم آوردن شرایط، امکانات و ملزومات رشد و تکامل و تقرب به کمال مطلق (پروردگار عالم) می‌باشد. چنان چه اگر کسی به صورت مقطعی (برای رسیدن به رشد و تقرب به کمال)، تحصیل علم را هدف گرفته باشد، به او می‌گویند که باید به مدرسه رفته و دروس ابتدایی، سپس متوسطه، سپس عالی و ... را با دقت و موفقیت کسب نمایی. البته نمره یا معدل 12 و یا 13 نیز قبول است (انجام حداقل واجبات و پرهیز از محرمات)، هر چند به سختی پیشرفت می‌کند، اما هر چه بیشتر سعی کنی، موفق‌تر خواهی بود و رشد بیشتر و راحت‌تری خواهی داشت.

پس، عبادت پروردگار، در واقع بندگی او و قطع هرگونه تعلق و وابستگی دیگر «لا إله الا الله» است و انجام دستورات (باید و نباید‌ها) نیز قوانین مترتبه برای رسیدن موفق و سالم (اسلام) به مقصد، به کمال و لقای محبوب است.

x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved