شهید آوینی

بهائیت در خاطرات رئیس دفتر ویژه اطلاعات

مطالبی که هم اکنون تقدیم شما می شود برگرفته از خاطرات ارتشبدحسین فردوست،یکی ازبرجسته ترین ومؤثرترین چهره های سیاسی-اطلاعاتی رژیم پهلوی است.فردوست دررأس مهم ترین ارگان اطلاعاتی رژیم پهلوی،"دفترویژه اطلاعات"،که سازمان اطلاعاتی شخصی"شاه"محسوب می شد،برکل سیستم سیاسی واطلاعاتی کشوروحتی بر"ساواک"نظارت داشت ورابطه شخصی"شاه"رابامهمترین ارگانهای اطلاعاتی هم سنگ برقرارمی ساخت.اینک گوشه ای ازخاطرات فردوست دررابطه با بهائیت بر گرفته از کتاب خاطرات وی تقدیم می گردد.
....« یکی دیگر از فرقه هایی که توسط اداره کل سوم ساواک بادقت دنبال می شد،بهائیت بود.شعبه مربوطه بولتن های نوبه ای(سه ماهه)تنظیم می کردکه یک نسخه ازآن ازطریق من(دفترویژه اطلاعات)به اطلاع محمدرضا می رسید.این بولتن مفصل ترازبولتن فراماسونری بود.اما محمدرضا ازتشکیلان بهائیت وبخصوص افرادبهائی درمقامات مهم وحساس مملکتی اطلاع کامل داشت ونسبت به آنها حسن ظن نشان می داد.اصولا رضا خان نیزبابهائیت روابط حسنه داشت،تاحدی که اسدالله صنیعی را،که یک بهائی طرازاول بود،آجودان مخصوص محمد رضاکرد.صنیعی بعدها بسیارمتنفذ شدودرزمان علم وحسنعلی منصوروبخصوص هویدابه وزارت جنگ و وزارت خوارباررسید.ولی نفوذاصلی بهائیت دردوران عبدالکریم ایادی بود.ایادی ازخانواده طرازاول بهائیت بود.او به این دلیل نام فامیل"ایادی"داشت که پدرش از"ایادی امرالله"یعنی چندنفرخواص اطراف عباس افندی،بود.ایادی با نفوذی که نزد محمدرضاکسب کردبهائی ها رابه مقامات عالی رساند.اومسلماَدررساندن امیرعباس هویدا(بهائی)به نخست وزیری نقش اصلی داشت. در زمان هویدادیگرکاربهائی هاتمام بودومقامات عالی مملکت توسط آنهابه راحتی اشغال می شد.پدرهویدانیزمانندپدرایادی ازخواص عباس افندی بودوگویانویسنده مخصوص اوبود.تنها یکبار موقعیت بهائیت به خطرافتادوآن زمانی بود که فلسفی(واعظ معروف)حملات شدیدی راعلیه بهائیت شروع کردومحمدرضابرای آرام کردن مردم دستور تخریب حضیرة القدس،مرکزمقدس بهائی هادرتهران،رادادودستورداد که ایادی مدتی ازایران خارج شود.اونیزحدود9 ماه به ایتالیا رفت ووقتی آب ها ازآسیاب افتاد به ایران بازگشت.به طور کلی دردوران محمدرضاونفوذایادیدردربار،بهائی های ایران بسیار ترقی کردندوثروتمند شدندوایادی هرچه ازدستش برآمددرکمک به آنها کوتاهی نکردوآنها هم به نوبه خوددرانحطاط اقتصادمملکت تلاش کردند:به یاددارم که زمانی(شایدحوالی سال 51 یا 52)ایادی(بهائی)،سرلشگرضرغامرا(مدتی وزیردارایی ومدتی هم مدیرعامل بانک اصناف بود)به ریاست اتکا(سازمان تدارکاتی ارتش)منصوب کردوسپس به اودستوردادکه کلیه مایحتاج خودراازخارج وارد کند.ضرغام استنکاف کرد،چون این اجناس باقیمت ارزان تردرایران قابل تهیه بود.ایادی اورا ازکاربرکنارکردوافسردیگری را به این سمت گمارد واواجناس مورد لزوم اتکا را مستقیما ازخارج وارد می نمود.
بهائیان بدون اجازه عکا حق ندارند مشاغل سیاسی رابپذیرندوتنهاباید تلاش کنندکه در فعالیتهای تجاری وکشاورزی پیشرفت کنند.براساس همین اصل،روزی ازسپهپدصنیعیپرسیدم که چگونه شماشغل سیاسی پذیرفته اید؟پاسخ داد:«ازعکاسؤال شده واجازه داده اندکه درموارداستثنایی ومهم این نوع مشاغل پذیرفته شود.»درواقع،بهائیت جهانی این تصورراداشت که ایران همان ارض موعودی است که باید نصیب بهائیان شودولذابرای تصرف مشاغل مهم سیاسی دراین کشور منعی نداشتند.بهائیانی که من دیده ام واقعا احساس ایرانیت نداشتندواین کاملا محسوس بودوطبعا این افراد جاسوسهای بالفطره بودند.محمدرضانه تنها نسبت به نفوذبهائی ها حساسیت نداشت،بلکه خوداو صراحتا گفته بودکه افراد بهائی درمشاغل مهم وحساس مفیدند چون علیه اوتوطئه نمی کنند.این نقل قول را ازمقام موثقی شنیدم.بهائیانی که به مقامات حساس می رسیدندازموقعیت خودبرای ثروتمند شدن جامعه بهائیت استفاده می کردند تاازاین طریق اقتصادمملکت رابدست گیرند.بهائیانی که می شناختم همه بسیارثروتندبودند،مانند نعیمی(پدرزن خسروانی که ازمقامات مهم بهائیت بود)و تژه که زمین 5000 متری برخیابان آیزنهاور(نرسیده به پپسی کولا)را به جامعه بهائیت اهداکرده بودوگاهی درآنجا جمع می شدند.تژه را به علت اینکه نسبت سببی با سرهنگ قاسم پولاددژ(شوهراول طلا داشت)،می شناختم.آبادی حدیقه(شرق اقدسیه)نیز متعلق به بهائی هابودوبرخلاف سنت دهداری که اراضی جنوب یک ده تا ده بعدی متعلق به ده شمالی است،بهائی ها اراضی شمالی حدیقه راتاقله کوه دیوارکشی وتصرف کرده بودند.آنها دراتوبان تهران-کرج (نرسیده به کرج سمت راست)نیزاراضی وسیعی راتصرف کرده وگنبدآبی رنگی به پاکرده بودند.ازاین نمونه ها زیاد بود.به یاددارم که حوالی سال 1354،شکایتی ازدفترمخصوص شاه (به ریاست معینیان)به دستم رسیدمبنی براینکه هژبریزدانی(بهائی)درسنگسربه مراتع چوپانها تجاوزکرده وبرای آنان مزاحمت ایجاد می کند.محمدرضا دستورداده بودکه تحقیق وگزارش شود.دوافسردفتررابه همراه عکاس ساواک به منطقه اعزام کردم.درمراجعت،گزارش آنان حاکی ازاین بودکه اهالی ده مزران آباد درارتفاعات سنگسرهمه بهائی هستندورئیس آنهاهژبریزدانیاست وآنها همه مراتع ده مجاوررا،که مسلمان نشین است،به زورتصرف کرده اند.مدارک مستند جمع آوری شدوآلبومی نیز تهیه وضمیمه گزارش شدومستقیما به اطلاع محمدرضا رسید.فردای آن روز سپهپدایادیتلفن کردوگفت که شاه گزارش رابه من نشان داده،گزارش سراپامغرضانه است وبه شاه هم گفتم وایشان دستوردادکه مجدداهیئت بی غرضی رااعزام دارید! پاسخ دادم که گزارش هیئت مستنداست واعزام مجددمفهومی ندارد.وافزودم که وقتی شاه می خواهد یزدانیبه مناطق چرای دیگران تجاوزکندمن که مدعی نیستم.به هرحال،یزدانی به کارخودادامه داد.یک سال بعدمتوجه شدم که اودرتهران معاملات بزرگ انجام میدهدوهمیشه2مردمسلح اوراهمراهی می کنند.چندموردازمعاملات یزدانی را شخصاشنیدم .یک روزابتهاج،مدیرعامل بانک ایرانیان،به من تلفن کردکه ازاین پس دربانک ایرانیان سمتی نداردوتمام سهام بانک وساختمان واثاثیه ووسایل آن به هژبریزدانی فروخته شده است.یک روزهم سمیعی (رئیس بامک ملی وسپس رئیس بانک توسعه کشاورزی)به من شکایت کردکه فرد بی تربیتی با 2 گارد مسلح به مسلسل بدون اجازه وارد دفترکارم شده وگفته که نامش یزدانی است ومی خواهدسهام بانک باساختمان وتمام وسایل به اوواگذارشود! سمیعی پاسخ داده که این امرمنوط به اجازه وزارت کشاورزی وتصویب دولت است.یزدانی باخشونت جواب داده که«ترتیب آنراهم می دهم».به هرحال،هژبریزدانی باحمایت ایادی به قدرتی تبدیل شدواراضی وسیعی رادرباختران ومازندران واصفهان وغیره دراختیارگرفت وبرای من معلوم شد که تمام این وجوه متعلق به بهائیت است واین معاملات رایزدانی برای آنها ولی به نام خودانجام می دهد.
دردوران محمدرضا،بهائیت درایران توسعه عجیبی یافت وآنهابرمبنای انگیزه ونقاط ضعف بشدت افرادراجلب می کردند.چندموردمطمئن به اطلاعم رسید که فردمقروض بوده وسازمان بهائیت قروض اورا پرداخته تا بهائی شود.زن نیزازوسایل مهم جلب افرادبودوترتیبی می دادندکه ازطریق روابط جنسی جوانها جلب شوندواصولاازدواج مسلمان وبهائی راتجویز می نمودندوازطریق دختران بهائی به عنوان مبلغ عمل می کردند.ایران بعدازآمریکا بیشترین تعدادبهائیها راداشت(بهائی هادرآمریکا بسیار قوی هستندومراکزمتعددی ازجمله درشیکاگودارند).دردورانی که بهائیت ایران قوی بود،درفرمهای استخدام وغیره درمقابل مذهب صراحتا بهائی می نوشتند،ولی وقتی درموضع ضعف قرارمی گرفتند(مانندحرکت مردم تهران وتخریب حضیرةالقدس)خورامسلمان معرفی می کردند!آنهادرفرمهای ارتش ونیروهای انتظامی خودرا همیشه مسلمان معرفی می کردند،ولی به هرحال شناخته شده بودندوموردعلاقه هم نبودند،زیرایک مسلمان،هرکه می خواهدباشد،به طورفطری احساس نفرت خاصی نسبت به فردبهائی دارد.سازمانهای دولتی گاهی ازساواک سؤال می کردند فلان فرددرتعرفه استخدامی یا تعرفه سالیانه درمقابل مذهب خودرا بهائی معرفی کرده،بااو چه باید کرد؟ساواک همیشه جواب می داد:اگربرای استخدام است،استخدام نشودمگراینکه بنویسدمسلمان وآنهایی که استخدام شده اندبایددرمقابل مذهب "مسلمان"بنویسندوگرنه بازنشسته شوند! این پاسخ رسمی ساواک بود،ولی رعایت نمی شدوساواک نیزحساسیتی نداشت.زمانی منوچهراقبال،مدیرعامل شرکت نفت،به طورکلی وبرای تمام شرکت نفت استعلام کردکه درمقابل افرادی که مذهب خودرا بهائی می نویسندچه بایدکرد؟ساواک جواب مرسوم فوق راداد.اقبال پاسخ دادکه ممکن نیست چون تعداد بهائی ها درشرکت نفت بسیارزیاداست!بایداضافه کنم که درساواک فردی که مسؤل بهائی گری بود درتمام 12 سالی که من درساواک بودم همین سمت راداشت وبعدهاهم درهمین سوژه کارمی کردولذا درکارخودمتخصص درجه اول شده بود.اوروحیه ضدبهائی شدیدی داشت.»...

ظهوروسقوط سلطنت پهلوی جلد اول خاطرات ارتشبدسابق حسین فردوست،چاپ موسسه اطلاعات ،بهار،1371صص 374تا377

 

 

 

 

منبع: http://bahaallah.blogfa.com/cat-1.aspx

 

 

 

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo