نوای فراق
نهال روشن سپیده
من از تبار تشنه غروبهاى انتظار
كه سبز مىتپد دلم به شوق دیدن بهار
بیا میان ذهن این همیشههاى شب به دوش
نهال روشن سپیده را، تو مهربان، بكار
بیا براى آسمانِ خسته سكوت پوش
نوید بال بالِ آبى پرندهاى بیار
بیا بخوان دوباره قصه قشنگ آسمان
به گوش بالِ بسته كبوتران این دیار
تمام لحظههاى ما، غبار غم گرفتهان
د مگر به یمن چشم تو فرو نشیند این غبار
رضا موزونى - كرمانشاه
مردى از تبار گل یاس
در انتهاى شبى دراز
در میان سوسوى آینهها
در سال مرگ برگهاى جوان
در پشت دیوارى از سكوت
مردى خواهد آمد
از جنس بلور
مردى كه سكوتش، سبز
تنهایىاش، زیبا
و چشمهایش قشنگتر از نگاه نجیب شكوفههاست
مردى كه بهترین ترانه خلقت را سر خواهد داد
اللَّهاكبر اللَّهاكبر اللَّهاكبر
مردى مىآید
مردى خواهد آمد
مردى از تبار گل یاس
هوشنگ صادقى - اردبیل
شاه كلید
اى یأسِ من خسته به دنبال امیدت
باید چه كند آنكه نه دید و نه شنیدت
رؤیاى من آویخت ز هر باغ و بهارى
اما گل نرگس! تو كجایى كه ندیدت
تا كى بنشینم به امیدت كه بیایى
تا كى بنشینم كه بیایى به امیدت!
شب در شده و ماه بر آن روزنه قفل
پیداست فقط تكهاى از صبح سپیدت
پیداست كه مىرقصد و نزدیك مىآید
از روزن در روشنى شاه كلیدت!
رباعىها
از بس كه براى دیدنت بد شدهام
در راه رسیدنم به تو سد شدهام
رسوا نكنى مرا میان مردم
عمرىست به عشق تو زبانزد شدهام
تا چند نشینى كه سلیمان آید
از گوشه شب صبح درخشان آید
او آمده است پیش پایش هستیم
اى كاش! به چشم تنگ موران آید
قزوین: سیدمحمد حسین ابوترابى
یك هفته بىقرارى
در پاى سرو قدت سر مىنهم به زارى باشد كه یك قدم هم بر چشم من گذارى
تو آسمانى و من افتاده چون زمینم ره مىبرم به سویت دستى اگر برآرى
جان شكستهام را امید عافیت نیست جز آنكه با نگاهى وى را علاج دارى
در سایه بلندت اقبال كوته من آن بخت جاودان را دارد امیدوارى
اى تكیهگاه هستى از غربتم برون آر از تنگناى ظلمت تا اوج رستگارى
اى آرزوى دلها در صبح دولت تو خوش مىرسد به پایان، یك عمر انتظارى
چشمان بىفروغم در انتظار رویت هر جمعه مىشمارد یك هفته بىقرارى
ابراهیم سیفىنژاد