وظايف كلى شيعيان در دوره غيبت امام معصوم،عليه السلام
محمد صادق امّةطلب
مقدمه
شيعيان تا سال 260 ق، كه حضرت امام حسن عسكرى، عليهالسلام، به شهادت رسيدند، مستقيماً و يا ازطريق نمايندگان و افراد مورداطمينانشان به امامان معصوم، عليهمالسلام، دسترسى داشتند، امّا در دوره غيبت، لزوماً با اين سؤال مواجه مىشوند كه آيا غيبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تكاليف از مسلمان و بخصوص شيعيان است؟ اگر جواب منفى باشد، آيا تكاليف آنها را عقل افراد تعيين مىكند و يا منابعى ويژه براى تعيين تكاليف، و افراد خاصّى براى تشخيص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّى بايد تكاليف مردم را معلوم كنند، آيا گستره و حجم و وسعت تكاليف عصر غيبت امام، عليهالسلام، عيناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به اين پرسشها، برخى از علماى شيعه كتابهايى تأليف كردهاند. از جمله مرحوم دبيرالدين ميرزا علىاكبر صدرالاسلام همدانى در كتاب خويش31تكاليف مردم در عصر غيبت را تشريح كرده است.
همچنين مرحوم آيةاللَّه سيدمحمد تقى موسوى اصفهانى، قدّس سرّه، در كتاب مهم خود وظايف بسيارى را2براى منتظران برشمرده است.در مقاله حاضر كوشيدهايم تا وظايف كلى و راهبردى شيعيان درعصر غيبت را مطالعه كنيم. با مطالعه اين وظايف، مىتوانيم پاسخ پرسشهاى آغاز مقاله را بدهيم. براساس اين مقاله، مىتوانيم بگوييم كه تكليف در عصر غيبت رفع نمىشود، بلكه براساس مقتضيات زمان و با تكيه بر قرآن و سنت نبوى، صلّىاللَّهعليهوآله، و سيره اهلبيت، عليهمالسلام، توسط فقهاى جامعالشرايط تعيين و مشخص مىگردد. همچنين بخوبى مىتوان دريافت كه همانطور كه حيرت و ابهام و فتنه زياد است و طبعاً زيركى فراوانترى لازم دارد؛ بهدليل وقوع شبهات فراوانى كه ازطرف پيامبر اسلام، صلّىاللَّهعليهوآله، دستور به توقف در آنها داريم و نيز بهخاطر حضور علنى نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، عليهالسلام، در جامعه و سيطره كفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتياط بيشتر شيعيان، گستره تكاليف محدودتر است تا با شرايط تقيّه تطبيق كرده و موجوديّت شيعه حفظ شود.
نكته مهم اين است كه شيعه عصر غيبت، از نظر هويّت تاريخى و عقائد و احكام فرعى و وحدت كلمه و محاسن اخلاقى و امثال آن، نبايد فرقى با شيعه عصر ظهور داشته باشد. بايد چنان باشد كه اگر از قرن پانزدهم هجرى به قرن اول هجرى منتقل شد، بتواند همانطور موضعگيرى و عمل كند كه برادرانش در كنار امام على، عليهالسلام، و ساير ائمه هدايت، عليهمالسلام، و يا در عصر پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، مىكردند و خصوصاً از جهت عقايد و نيز رضا (خشنودى) و سخط (ناخشنودى) همانند آنها باشد. البته اين ديدگاه با سكولاريسم و پلوراليسم دينى و دموكراسى و عصرى شدن دين و امثال آن تقابل و برخورد پيدا مىكند كه در موضوع اين مقاله اهميتى ندارند.
وظايف كلى شيعيان در عصر غيبت كبراى حضرت امام حجة بن الحسن العسكرى، سلاماللَّهعليهما
وظيفه شيعه درعصر غيبت اين است كه برآنچه از حق و هدايت كه به او رسيده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پيداست كه منبع شناخت اين مطالب حقّه و هدايت يافتن به آن، مطابق حديث متواتر ثقلين، قرآن مجيد و سنت نبوى و عترت طاهره است، كه در عصر غيبت روايات و سنت ايشان در كتب موجود است. روايات متعددى با الفاظ مختلف براين مطلب دلالت مىكنند، ازجمله:
1 - پرهيز از شك
از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه ضمن حديثى درباره عصر غيبت فرمودند:
?... فإيّاكم والشّك والإرتياب أنفو عن أنفسكم الشكوك و قد حذّرتم فاحذروا من اللَّه...
3پس بپرهيزيد از شك و دودلى و ترديد، شكها را از خودتان برانيد و به تحقيق كه شما برحذر داشته شديد، پس از خدا پرهيز كنيد [كه درعصرغيبت ترديد بهخود راهدهيد] ...
اين حديث نشان مىدهد كه يكى از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجه رفيع يقين و تلاش براى حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولانى شدن دوره غيبتِ حجّتِ خدا، باعث ترديد و بىاعتقادى بسيارى مىشود و سيطره4مادّيت (مادى گرايى) و فضلفروشى عالم نمايانى كه علم و تخصص آنها ربطى به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب مىكنند، مزيد بر علت است.
2 - چنگ زدن به امرِ اول تا وصول به امرِ آخر
ما مجموعه بزرگ و والايى از احاديث عقيدتى و اخلاقى و فقهى و غير آن داريم كه از جهتى مايه فخر و مباهات ما بر ساير مذاهب و ملل است و از جهت ديگر باعث هدايت و ثبات قدم ماست. مىتوان گفت مراد از ?امر اول?، همين دوره دويست و هفتاد و سهساله از آغاز بعثت تا آغاز غيبت و يا دوره امامان يازدهگانه شيعه باشد كه آن ميراث را بهيادگار گذاشتهاند و حاملان و مبلّغان و مجريان آن، فقها و علماى صالح شيعهاند. البته توقيعات شريفه ناحيه مقدسه را نيز مىتوان جزءِ امرِ اول دانست. امّا ?امرِ آخر (ديگر)? ظاهراً مربوط به عصر ظهور است كه تكاليف همه توسط شخص امام مهدى، عليهالسلام، روشن مىشود و هيچ بلاتكليفى باقى نمىماند. شيعه موظّف است كه در عصر غيبت، كمال تحفّظ را نسبت به آن ميراث گرانبها داشته و به ثقلين چنگ بزند و اگر چيزى را نفهميد، آن را انكار و رد نكند كه ممكن است گرفتار كفر بشود.
در روايتى از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه درباره وظيفه شيعه دراين عصر فترت، فرمودند:
فتمسّكوا بالأمر الأوّل حتّى يبّين لكم الآخَر
5و بنا به نقل ديگرى:
تمسّكوا بالأمر الأوّل الّذى أنتم عليه حتى يبّين لكم
6به امر نخستينى كه برآنيد، چنگ بزنيد تا براى شما آشكار شود.
همچنين از آن حضرت دراين باره نقل شده كه فرمودند:
كونوا على ما أنتم عليه حتّى يُطلع اللَّه لكم نجمكم
7بر آنچه كه برآنيد، باشيد تا خداوند ستاره شما را برايتان طالع گرداند.
و نيز نقل شده كه فرمودند:
فتمسّكوا بما فى أيديكم حتى يصحّ لكم الأمر.
8پس چنگ زنيد به آنچه كه در دستهايتان است تا امر براى شما راست واستوار آيد [يعنى ظهور واقع شود].
يكى از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجه رفيع يقين و تلاش براى حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولانى شدن دوره غيبتِ حجّتِ خدا، باعث ترديد و بىاعتقادى بسيارى مىشود و سيطره مادّيت (مادى گرايى) و فضلفروشى عالم نمايانى كه علم و تخصص آنها ربطى به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب مىكنند، مزيد بر علت است.
و در روايت ديگرى هم به اين شكل تكليف شيعه را در ?سَبطَة? (پايينتر از ?فَترَت?) مشخص فرمودند كه:
إلى ما أنتم عليه حتّى يأتيكم اللَّه بصاحبها.
9به آنچه كه شما برآنيد عمل كنيد تا خداوند صاحبش را براى شما بياورد.
مفهوم همه اين روايات يكى است و آن محافظت و عمل كردن به قرآن و ميراث موجود اهل بيت در عصر غيبت است تا ظهور فرا رسد و هيچ ابهامى نماند.
3 - رعايت معيارهاى عصر ائمه، عليهمالسلام، در دوستى و دشمنى و پيروى كردن و سرپرست گزيدن
اين مفهومى بسيار دقيق و مهم است؛ زيرا آنچه كه ما را با پيشينيان شيعه ما كه اصحاب ائمه هُدى، عليهمالسلام، بودند و در راه ولايت آنها كوشيدند و سختيها و رنجها كشيدند و قربانيها دادند، پيوند مىدهد، همين مطلب است. چنانكه حالات روحى ما مىتواند (بنابر بعضى از روايات)، ما را در عمل ياران پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، در جنگهاى ايشان و امام على، عليهالسلام، و ساير امامانِ گذشته شريك كند و همچنين آرزوهاى ما درباره يارى امام زمان، عجّلاللَّهتعالىفرجه، مىتواند باعث پاداش يارى آن حضرت و جنگ و شهادت در ركاب ايشان شود، هرچند آن دوره را درك نكنيم. درواقع همين حبّ و بُغض و ولايت مشترك است كه افراد يك زمان و يا زمانهاى مختلف را بههم متصّل مىكند؛ زيرا اين همدلى و همرأيى باعث حفظِ ميراثِ گذشتگان و تحقّق اميدِ آينده مىشود. اينك با مقدمه مذكور، حديث منصور صيقل را بخوانيم:
إذا أمسيت يوماً لاترى فيه اماماً من آل محمد، فأحبّ من كنت تحبّ و أبغض من كنت تُبغض و وال من كنت تُوالى و انتظرالفرج صباحاً و مساءً.
10چون بهروزى گرفتار شدى كه در آن امامى از آل محمد [صلّىاللَّهعليهوآله] را نديديد، پس دوست بدار هر كه را دوست مىداشتى و دشمنبدار هر كه را دشمن مىداشتى و به ولايت هر كه سر مىسپردى، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر منتظر باش.
بخش بزرگى از شرايط ظهور مربوط به آمادگى انسانها براى پذيرش تعاليم و حكومت و دولت كريمه امام زمان، عجّلاللَّهتعالىفرجه، است. از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه: زبانهايتان را نگهداريد و ملازم خانههايتان باشيد.
پيداست كه تولّى و تبرّى، مقدمه و شرط لازم اين انتظار صحيح است و كسى كه آن را نداشته باشد، نمىتواند منتظرِ راستين باشد. با توجه به اين مطلب مىفهميم كه منتظرانِ واقعى اندكند. چنانكه احاديثى هم مُشعِر بهاين واقعيتند.
4 - تقواى الهى و عمل به دين اسلام
بسيارى از خوبيها و بديها و واجبات و محرّمات در قرآن كريم آمده است و اصول و فروع دين مبين اسلام در آن پيداست. از وظايف شيعيان، بلكه مهمترين وظيفه آنها، رعايت تقوا و كسب درجه متقيّن و عمل به دين اسلام است. چنانكه از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه فرمودند:
إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة فليتّق اللَّه عند غيبتة و ليتمسّك بدينه.
11براى صاحبِ اين امر غيبتى است، پس [شيعه] بايد هنگام غيبتش پرهيزكارى پيشه كند و بهدين او چنگ زند.
مطالعه قرآن بخوبى معلوم مىكند كه ?دين اسلام? (دين خدا) در قرآن تعريف و مشخص شده است. بايد به آن چنگ زد و جدا نشد.
5 - رجوع به سنّت نبوى و سيره اهلالبيت، عليهمالسلام
همانطور كه دو حرم مقدّس وجود دارد كه يكى را خدا قرار داده و ديگرى را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد كه يكى قرآن است كه خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و ديگرى سيره (اعمّ از فعل و قول و تقرير) كه حاصل زندگى پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، و اهلبيت، عليهمالسلام، در طى چند قرن است و پيداست كه سيره، بهدليل برخورد با مقتضيات زمانها و رويارويى با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور كه در حديث مشهور نبوى به مسلمانان، سفارش شده كه به هنگام هجوم فتنهها چون پارههاى شب تيره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حديث مشهور ديگرى، از جدايىناپذيرى ثقلين تا قيامت و لزوم رجوع و تمسّك به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهى سخن رفته است. و از همينروست كه مىبينيم اساسىترين وظيفه شيعه به هنگام عصر حيرت (غيبت) براى رهايى از سرگردانى، رجوع به مدينه (يعنى متن و بستر مكانىِ پيدايش سيره مذكور) ذكر مىشود. چنانكه اميّه بن على القيسى مىگويد:
قلت لأبى جعفر محمد بن على الرضا، عليهماالسلام، من الخلف بعدك؟ فقال: إبنى علىّ و ابنا علىّ، ثم اطرق مليّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستكون حيرة. قلت: فإذا كان ذلك فإلى اين؟ فسكت ثُم قال: لا أين، حتى قالها ثلاثا... فقال إلى المدينة. فقلت: أىّ المُدن؟ فقال: مدينتنا هذه، و هل مدينة غيرها؟
12به ابى جعفر محمد بن على، عليهماالسلام، [امام جواد، عليهالسلام] گفتم: امام جانشين شما كيست؟ فرمود: پسرم على و دو پسر على [يعنى پسرش امام حسن و نوهاش امام زمان، عليهالسلام] آنگاه مدتى سرش را پايين انداخت و بعد از آن سرش را بلند كرد و فرمود: همانا بهزودى حيرتى خواهد بود. عرض كردم: وقتى كه چنين شد به كجا بايد روى آورد؟ حضرت سكوت كردند، سپس فرمودند: بههيچ جا، و اين عبارت را سهبار تكرار كردند. سؤالم را تكرار كردم، فرمودند: به مدينه. عرض كردم: كدام يكى از شهرها؟ فرمودند: به همين مدينه خودمان، و آيا مدينهاى جز آن هست؟
از سكوت حضرت مىتوان استنباط كرد كه هيچ راه حلّى جاى خالى امام غايب را پر نمىكند (چون هيچكس در عصر غيبت كبرى نخواهد توانست مستقيماً مستند به آن حضرت باشد) و بطور قطعى مردم را از حيرت نجات نمىدهد، امّا براى آنكه گمراه نشوند و ثابتقدم بمانند، ايشان مردم را به مدينه ارجاع مىدهند و مىدانيم كه مدينه محل نزول وحى و ايجاد سيره (اعم از سنت نبوى و سيره اهل البيت، عليهمالسلام) بوده است و مقصود ايشان از مدينه، در و ديوار آن نيست و مردم آن نيز نيستند؛ زيراكه در بسيارى از زمانها منافقان فراوانى هم در آن مىزيستند و اينك نيز تحت سيطره شرايط بسيار دشوار عصر غيبت، مستلزم آن است كه ازطرفى هر شيعه منتظرى، در زندگىاش با اندوه و اميدوارى فراوان، به تكاليف و مسؤوليتهاى دينى خود عمل كرده و از طرف ديگر با استقامت و اتحاد با همكيشان، مانند هر اقليت مقاومى، در برابر دشمن خود ايستاده و از موجوديت و هويت خويش دفاع كند
گمراهان وهّابى است. بلكه شايد مقصود رهايى نظرى از هر زمان و مكانى و رجوع به ثقلين است كه چون خورشيدى تابان، مدينه را از ديگر شهرها، و سه قرن نخستين هجرى را از بقيه قرون متمايز كردهاند. يعنى وقتى يك انديشمندِ مُصلحِ مسلمان به دنبال راه حلّى براى هدايت در شرايط حيرت است، بايد خود را از قيود شرايط زمانى و مكانى پيرامونش رها كرده و از آن بيرون برود و به آن سه قرن در مدينه بنگرد و دنبال راه حل بگردد.
بهعنوان نمونه، مطالعه كتاب ?ولايت فقيه? و ساير كتب مرحوم امام خمينى، قدّس سرّه، نشان مىدهد كه ايشان با همين روش، لزوم ولايت فقيه را اثبات كرده و براى تحقّق آن كوشيدهاند كه منجر به انقلاب اسلامى و تشكيل جمهورى اسلامى ايران شده است.13
6 - انكار نكردن غيبت
از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه فرمودند:
إن بلغكم عن صاحبكم غيبة فلا تنكروها.
14اگر از صاحبتان به شما غيبتى رسيد، آن را انكار نكنيد.
مىدانيم كه مرحله اول پذيرش هر چيزى آن است كه آن را انكار نكرده و ممكن بدانيم و پس از تحقيق و بررسى، در بود و نبود آن به يقين برسيم. درحالى كه كسىكه بدون مطالعه انكار كند هرگز وارد مرحله بررسى نمىشود تا از حالت دودلى و ترديد خارج گردد و اگر مطالعه كرده باشد، هرگز قادر بر ردّ آن نخواهد بود و بيقين (هرچند فقط نظرى) خواهد رسيد. البته بنابر حديث ديگرى از امام صادق، عليهالسلام، هيچكس بر عقيده به وجود و غيبت (يا امامت) امام مهدى، عليهالسلام، ثابتقدم نمىماند مگر آن كه خداوند از او در عالم ذرّ ميثاقش را گرفته باشد.15
7 - نگهداشتن زبانها (تقيه و كتمان سر) و كمتر آميختن با مردم و عجله نكردن و تسليم بودن
لازمه حفظ موجوديت شيعه و حفظ دينِ شيعيان خالص و منتظر، اين است كه اولاً اصلِ تقيّه را رعايت كرده و زبانشان را از آنچه كه سودى ندارد، نگهدارند (تا چه رسد به آنچه كه زيانبار باشد)؛ ثانياً در شرايطى كه قدم به قدم انباشته از شبههها و گناهان و فسادهاست، شيعيانِ منتظر بايد به همان اندازه كه رفعِ نياز مىكند، حضور اجتماعى داشته و بقيه اوقات را صرف حضور در خانه يا خانواده كنند و بدانند كه خداوند به آنها دستور داده كه خودشان و اهلشان را از آتش حفظ كنند و در اين ساعات مىتوانند به مطالعه و تدبّر و مذاكره و عبادت و تهجّد و يا لذّات مباح بپردازند و از تربيت و محافظت زنان و فرزندانشان غافل نشوند و آنها را به امواج سهمناك جامعه حيرتزده و سرگردان و گنهكار نسپارند و گمان نكنند كه ملاك خداوند براى شتاب در امر ظهور، عجله آنهاست. بلكه بخش بزرگى از شرايط ظهور مربوط به آمادگى انسانها براى پذيرش تعاليم و حكومت و دولت كريمه امام زمان، عجّلاللَّهتعالىفرجه، است. از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه: ?كفوا السنتكم و الزموا بيوتكم...
16زبانهايتان را نگهداريد و ملازم خانههايتان باشيد.
و از همان حضرت نقل شده كه فرمودند:
محاضير هلاك شدند!
پرسيدند: ?محاضير كدامند؟? فرمود:
المستعجلون و نجا المقرّبون... كونوا أحلاس بيوتكم فإنّ الفتنة على من أثارها...
17شتاب خواهان هلاك شدند و نزديكى خواهان [به خدا و رسولش و اهلبيت، عليهمالسلام] نجات يافتند... فرشهاى خانههايتان [يعنى خانگى و بىتحرك] باشيد. پس بدرستى كه فتنه عليه كسى كه آن را برانگيخته، مىگردد...
و نيز از همان امام معصوم، عليهالسلام، نقل شده كه در جواب كسى كه از وقتِ اين امر پرسيد و از طولانى شدن انتظارش شكوه داشت، فرمود:
?كذب المتمنّون و هلك المستعجلون و نجا المسلمون و الينا تصيرون.
18آرزو كنندگان دروغ گفتند و شتاب خواهان هلاك شدند و تسليم شوندگان رهايى يافتند و شما بهسوى ما مىگرديد.
پيداست كه علّتِ ادّعاىِ باطلِ بسيارى از مدعيان مهدويت، آرزوى مقام آن امام همام، عليهالسلام، و اقدامات ايشان و يا آرزوى اصلاح امور در غياب ايشان و آرزوهاى مشابه است و بسيارى از پيروان مرامهاى باطل ايشان نيز بواسطه همين آرزوها و عجله وشتاب درباره اصلاح امور به ورطه هلاكت وگمراهى افتادهاند.
چون امروزه بهخلاف گذشته كه در فردگرايى افراط مىشد، در جمعگرايى زيادهروى مىشود، ممكن است به ما نسبت تحجّر داده و خُردهگيرى كنند كه چرا سخن از لزوم دورى از مردم و ملازمتِ بيوت در عصرِ غيبت مىگوييم؟ در پاسخ به اين شبهه، بهتر است با رجوع به روايات مربوطه، مفهوم و فايده اين اعتزال و كنارهگيرى از مردم را بيشتر درك كنيم:
مرحوم شيخ جمالالدين ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد حلى (مشهور به ابن فهد الحلى (م 841 ق.) ?عزلت? را چنين تعريف مىكند:
عزلت عبارت است از رويگردان شدن از همه و روى نهادن به خداى تعالى در غار كوهى، يا شبستان مسجدى و يا گوشه خانه... عزلت دورى گزيدن از مردم و بريدن از آفريدگان و اُنس گرفتن با حضرت حقّ است و اين تعريف دايره شمولش بيشتر از تعريف نخست است. گوشهنشينى، تنها براى كسى امكانپذير است كه نفس خويش را به ترك فزونخواهىها و خواستههاى دنيا توانمند ساخته و نفس و خواهشهاى نفسانى او پيرو خِرَدَش باشد...
19از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده كه فرمودند:
لولا الموضع الّذى وضعنى اللَّه فيه، لسرّنى أن أكون على رأس جبل لا أعرف النّاس و لا يعرفونى، حتى يأتينى الموت.
20اگر نبود جايگاهى كه خداوند مرا در آن قرار داده است [امامت]، دوست مىداشتم بر فراز كوهى مىبودم؛ نه كسى را مىشناختم و نه كسى مرا مىشناخت تا اين كه مرگ مرا دريابد.
21و از همان حضرت، عليهالسلام، نقل شده كه سهبار فرمودند:
ما يضرّ الموُمن أن يكون منفرداً عن الناس و لو على قلّة جبل.
22اين به مؤمن زيان نمىرساند كه تنها وجدا از مردم باشد، هرچند بر فراز قلّه كوهى باشد.
همچنين از رسول اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، نقل شده كه وقتى نزد ايشان از فتنه ياد شد، فرمودند:
إذا رأيت النّاس مَرَجت عهودهم و خَفرت أماناتهم و كانوا هكذا - و شبّك بين أصابعه.
[فتنه روى خواهد داد] وقتى كه مردم به پيمانهايشان وفا نكنند و در امانتهايشان خيانت كنند و همانند اين باشند - و بين انگشتانش شبكه ساخت، [يعنى در هم فرو برد كنايه از اين كه مردم به جان هم مىافتند].
راوى مىگويد: گفتم فدايت گردم، آن موقع چه كنم؟ فرمودند:
ألزم بيتك و أمسك عليك لسانك و خذ ما تعرف و ذر ما تنكر و عليك بأمر خاصّة نفسك و ذر عنك أمر العامّة.
23در خانهات بنشين و زبانت را از سخن بازدار و آنچه مىشناسى [معروف را] بگير و آنچه نمىشناسى [منكر را] واگذار و بهكار مربوط به خودت مشغول شو و خود را از پرداختن بهكار عمومى دور ساز.
مرحوم ابن فهد فوايد متعددى هم براى كنارهگيرى از مردم براساس روايات ذكر كرده كه خواننده را به آن كتاب ارجاع مىدهيم. 24
8 - صبر و پايدارى و دعوت همديگر به صبر و مقابله با دشمن و ايجاد حفظ يا گسترش ارتباط با امام معصوم، عليهالسلام
شرايط بسيار دشوار عصر غيبت، مستلزم آن است كه ازطرفى هر شيعه منتظرى، در زندگىاش با اندوه و اميدوارى فراوان، به تكاليف و مسؤوليتهاى دينى خود عمل كرده و از طرف ديگر با استقامت و اتحاد با همكيشان، مانند هر اقليت مقاومى، در برابر دشمن خود ايستاده و از موجوديت و هويت خويش دفاع كند و بالاخره از طُرُق مختلف (مانند عبادات نيابتى از طرف امام خود، پرداخت صدقه و دعا براى سلامتى آن حضرت، دعا براى تعجيل در فَرَج آن حضرت، زيارت و سخن گفتن صميمانه با آن حضرت و كمك خواستن از ايشان و غيره) با امام خود رابطه داشته و آن را عميقتر و گستردهتر كند. چنان كه در تفسير آيه شريفه:
يا ايّها الّذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللَّه لعلّكم تتقون.
25از حضرت امام محمد بن على الباقر، عليهالسلام، نقل شده كه فرمودند:
إصبروا على أداء الفرائض و صابروا عدوّكم و رابطوا إمامكم.
26پايدارى كنيد بر اداى واجبات و در برابر دشمنتان استقامت بورزيد و با امامتان پيوند برقرار كنيد [رابطه داشته باشيد].
9 - رضايت كامل و تسليم بىچون و چرا در برابر اراده و خواست حضرت حق جلّ و عَلا
اين البته مكمّل مطلب هفتم، بلكه علت آن است و براى آنكه بدانيم چقدر مهم است، كافى است به يكى از دعاهاى عصر جمعهها كه معروف به ?دعا در زمان غيبت? بوده و با جمله ?اللهم عرفنى نفسك? شروع مىشود، مراجعه و آن را مطالعه كنيم. در اين دعا با خداوند متعال چنين مناجات مىكنيم:
?... أللّهم فثّبتنى على دينك و استعملنى بطاعتك و ليّن قلبى لولىّ أمرك و عافنى ممّا امتحنت به خلقك و ثبّتنى على طاعة ولى أمرك الّذى سترته عن خلقك و باذنك غاب عن بريتك و أمرك ينتظر و أنت العالم غير المعلّم بالوقت الّذى فيه صلاح أمر وليّك فى الإذن له بإظهار أمره و كشف ستره فصبّرنى على ذلك حتّى لا أحبّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا كشف ما سترت و لا البحث عما كتمت و لا أنازعك فى تدبيرك و لا أقول لم و كيف و ما بال ولى الأمر لا يظهر و قد امتلات الأرض من الجور و افوضّ أمورى كلّها اليك...
27پس اى خدا! مرا بر اين دينت ثابت قدم گردان و بهكار طاعتت مشغولدار و قلبم را براى ولّى امرت نرم و مطيع ساز و عافيت و حُسن عاقبت در آنچه خلقت را به امتحان آن آزمودى، مرا به كَرَمت عطا فرما و به طاعت ولّى امرت ثابتقدم بدار؛ آن ولّى امرى كه او را از چشم آفريدههايت پنهان داشتهاى و به اجازه تو از مردم غايب گرديده و در ظهور و قيامش منتظر فرمان توست و تو اى خدا، به ذاتِ خود، بدون آموزش ديدن، دانايى كه چه هنگامى مصلحت در اذن به اوست كه امرش را آشكار كرده و پردهاش را كنار بزند. پس اى خدا مرا صبر و شكيبايى بر آن [تحمّل غيبت آن حضرت] ده تا اينكه آنچه را تو تأخيرش انداختى، من تعجيل آن نخواهم و آنچه تو تعجيل آن خواهى، من تأخيرش نطلبم و آنچه را تو پوشيده داشتى، من پردهگيرى و كشف آن نخواهم و در آنچه كه تو كتمان و پنهان كردى، من بحث و كنكاش نكنم و در تدبيرت با تو تنازع و درگيرى نكنم و نگويم: ?براى چه؟? و ?چگونه؟? [چون و چرإ؛آپپ نكنم] و نگويم كه چه شده است كه ولى امر، امام غايب ظاهر نمىشود درصورتىكه زمين هماكنون پر از جور و ستم گرديده است؟ و تمام امورم را به تو تفويض كرده واگذارم.
در دنباله همين دعا تقاضا مىكنيم كه:
حتى تتوفّانا و نحن على ذلك لا شاكيّن و لا ناكثين و لا مرتابين و لا مكذبين.
28تا آنكه درحالى ما را قبض روح كنى كه بر اين ايمان و يقين باقى باشيم و ترديد كننده و پيمان شكننده و سست عقيده و تكذيب كننده نباشيم.
اگر اين تسليم و رضايت مطلق در برابر خداوند متعال همراه با ديندارى و رجوع به قرآن و سيره در كسى باشد، او مىتواند منتظر واقعى تلقّى شود و از گزند گمراهى و حيرت و سرگردانى آخرالزمان محفوظ بماند و دعاها و زيارات روز جمعه نيز براى ايجاد و حفظ چنين روحيهاى بسيار مفيد است.
نتيجه
انتظار واقعىِ شيعه، بايد بتواند حتىالامكان خلاء غيبت امام معصوم، عليهالسلام، را برايش پر كند و او را سعادتمند سازد، چنان كه از امام جعفر بن محمد الصادق، عليهماالسلام، نقل شده كه فرمودند:
من مات منكم على هذا الامر منتظراً كان كمن هو فى الفسطاط للقائم.
29هر كه از شما شيعيان بر اين امر درحال انتظار بميرد، مانند كسى است كه در خيمه حضرت قائم آل محمد [صلّىاللَّهعليهوآله] باشد.
و در حديث ديگرى كه ابوبصير از ايشان نقل كرده، كاملاً وضعيت شيعه منتظر را تشريح كردند، آنجا كه روزى فرمودند:
ألا أخبركم بما لا يقبل اللَّه عزّوجل من العباد عملاً ألاّ به؟... شهادةُ أن لا إله إلاّ اللَّه و أنّ محمّداً عبده و الإقرار بما أمر اللَّه و الولاية لنا و البرائة من أعدائنا يعنى الأئمة خاصّة و التسليم لهم و الورع و الإجتهاد و الطمانينة و الإنتظار للقائم... من سرّه أن يكون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر أجر من أدركه، فجدوا و انتظروا هنيئا لكم أيّها العصابة المرحومة.
30آيا شما را بهچيزى آگاهى ندهم كه خداوند عزوجل از بندگان عملى را جز به آن نمىپذيرد؟ گواهى به اينكه معبودى جز خداى يگانه نيست؛ و اين كه محمد، صلّىاللَّهعليهوآله، بنده اوست، و اقرار به آنچه كه خداوند فرمان داده؛ و ولايت براى ما؛ و بيزارى از دشمنان ما ائمه؛ و تسليم براى ائمه؛ و پرهيزكارى؛ و اجتهاد (كوشش) و طمأنينه (آرامش و اطمينان قلبى و وقار)؛ و انتظار كشيدن حضرت قائم [عليهالسلام] هر كه اين او را خشنود مىكند كه از اصحاب قائم [عليهالسلام] باشد، پس بايد انتظار بكشد و با تقوا و خويهاى نيكو عمل كند و منتظر باشد، پس اگر مُرد و حضرت قائم [عليهالسلام] پس از او بهپاخاست، پاداش وى مانند پاداش كسى است كه آن حضرت را درك كند. پس بكوشيد و انتظار بكشيد! گوارا باد براى شما اى گروه مورد رحمت واقع شده!
علاوه بر آنچه كه از وظايف دشوار يك شيعه راستين و منتظر واقعى برشمرديم و تلويحاً دانستيم كه شيعه همانطور كه فضيلتهاى فراوانى دارد، صفاتى هم دارد كه دستيابى به آنها بسيار سخت و نيازمند به قلبى سليم و عزمى راسخ و ايمانى استوار و مجاهدتى طولانى است. امّا همچنين مىتوان ازسطور گذشته دريافت كه جايگاه والاى روحانيت و مرجعيت شيعه (كه به حق نيز بايد چنين جايگاهى داشته باشد) ناشى از ممارست و تبحّر آنها در مطالعه قرآن و سيره و دفاع و استنباط از آن دو و تشخيص و بيان تكاليف شيعه و تحريض ايشان به آنچه كه بايد بر آن باشند و والاتر از همه، تلاش براى شناساندن مبدأ و معاد و پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، و امامان، عليهالسلام، و بيم و نويد دادن به مردم است و پيداست كه اين طبقه شريف بايد در چارچوب نوعى ?راهبرد انتظار? بكوشند تا مردمى منتظر و شيعيانى ثابتقدم تربيت كرده و با دفعِ شبهات و رفعِ ترديدها، به نزديك شدن امر ظهور كمك كنند و البته خود بايد منتظرانى راستين باشند.
بهاين ترتيب، شيعيان در عصر غيبت، اگر به تكاليف خود عمل كنند و منتظرانى واقعى باشند، تحت ولايت خدا و رسولش و اولىالامر زيسته وبه نور، هدايت شده و در اين امر نهتنها غيبت و حضور برايشان يكسان است، بلكه به ارزشمندترين مسلمانان تبديل شده و بنابر حديث مشهور، از برادران رسول اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، خوانده شدهاند و علاوه بر شرافت مشترك با اصحاب آن حضرت، به شرافت انتظار و صبر در فراق امام، عليهالسلام، هم مشرّف مىشوند. آنها چنان خردمند و انديشمندند كه كتابهاى حديث براى ايشان در هدايت و سعادت، همان كارى را مىكند كه حضور پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، و امام، عليهالسلام، براى اصحابشان، و اين به معناى شدّت يقين در آنهاست. و بههر حال بايد توجه كنند كه وجود امام، عليهالسلام، عليرغم ابرِ متراكم غيبت، چون خورشيد، مايه حيات و گرماى لذّتبخش و نور هدايت براى آنهاست و خداوند سرپرست پرهيزكاران و توفيقدهنده به صواب و حفظ كننده از گناهان و لغزشهاست.
پىنوشتها
1. ر.ك: صدرالاسلام همدانى، پيوند معنوى با ساحت قدس مهدوى (تكاليف الانام فى غيبة
الامام)، تهران، انتشارات بدر، بهار 1361 (نيمه شعبان 1402)، صص 28-279.
2. ر.ك: عالم فقيه سيد محمد تقى موسوى اصفهانى، مكيال المكارم فى فوائدِالدعاء
للقائم، عليهالسلام (در معرفت و ولايت امام زمان، عليهالسلام) ج 2، ترجمه سيد
مهدى حائرى قزوينى، تهران، انتشارات بدر، زمستان 1372 (نيمه شعبان 1414)، صص
165-589.
3. محمد بن ابراهيم بن جعفر النعمانى (معروف به ابن ابى زينب، از علماى قرن سوم
هجرى)، كتاب الغيبة، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1403 ه? (1983 م)، ص 98.
4. چنانكه از دو حديث از امام صادق، عليهالسلام، و ساير احاديث مربوطه استفاده مىشود
(ر.ك: همان، صص 99-104 و 110)، عصر غيبت باعث امتحان عمومى مسلمانان و تصفيه و
جداسازى شيعيان متديّن و اهل يقين است؛ زيرا شيعيان زيرك و با تقوا مىدانند و يقين
دارند كه ?حجّت خدا? و ?ميثاق خدا? باطل نمىشود و سنّتِ او تعطيل نمىگردد و او
مردم را بدون حجّت و هادى رها نمىكند، هرچند آنها به دليل مصالحى او را نبينند
وجايش را ندانند و با اين حال آنها علىرغم رنج بردن و گريستن از دورى، شكّ نمىكنند
و به چيزى كه خداوند مقدّر فرموده خشنودند و اگر خداوند مىدانست كه دوستانش هم شك
خواهند كرد و هيچكس ثابتقدم نمىماند، لحظهاى هم حجّتش را از آنها نمىپوشاند (ر.ك:
همان، ص 107، مضمون حديثى از امام صادق، عليهالسلام).
5. همان، ص 104.
6. همان، ص 105.
7. همان.
8. همان.
9. همان، ص 106.
10. همان، ص 104.
11. همان، ص 112.
13. كامل سليمان، روزگار رهايى، ترجمه علىاكبر مهدىپور، ج 1، تهران، آفاق، 1405?.
ق، ص 344.
14. امام خمينى، قدّس سرّه، در مورد ولايت فقيه مىنويسد: ?.. بنابر مذهب شيعه،
امامان و زمامدار امت اسلامى پس از پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله، بزرگِ
اوصياى الهى حضرت على و فرزندان معصوم او، سلاماللَّهعليها، بودهاند. كه يكى پس
از ديگرى رهبرى و ولايت امر مسلمين را تا زمان غيبت برعهده داشتهاند. اينان، همان
اختيارات پيامبر مكرّم و ولايت عامّ و خلافت كلّى الهى او را دارا بودهاند. در
زمان غيبت، اگرچه شخص معينّى براى تصدّى امر حكومت قرار داده نشده است، ولى... كليه
امور مربوط به حكومت و سياست كه براى پيامبر و ائمه، عليهمالسلام، مقرر شده، در
مورد فقيه عادل نيز مقرّر است و عقلاً نيز نمىتوان فرقى ميان ايندو قائل شد. زيرا
حاكم اسلامى - هركس كه باشد - اجراءكننده احكام شريعت و برپا دارنده حدود و قوانين
الهى وگيرنده مالياتهاى اسلامى و مصرفكننده آن در راه مصالح مسلمانان است. پس اگر
پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، و امام، عليهالسلام، شخص زانى را صد تازيانه مىزدهاند،
فقيه نيز، در مقام حكومت، همين را اجرا مىكند، و همانگونه كه پيامبر و ائمه،
عليهمالسلام، وجوه شرعى را، بر طبق مقرّرات خاصى از مردم مىگرفتهاند؛ فقها نيز
بههمان ترتيب عمل مىكنند؛ و بالاخره، اينان هرجا و هر زمان كه مصالح مسلمانان
اقتضا كند، در حدود اختيارات خود، احكامى صادر مىكنند كه همگان بايد ازايشان پيروى
كنند?. (امام خمينى، قدّس سرّه، شؤون و اختيارات ولى فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه
از ?كتاب البيع? ايشان) تهران، وزارت ارشاد اسلامى، بهمن 1365، صص 29 و 35) چنانكه
از اين سطور و تمام كتاب برمىآيد، ايشان شديداً تحت تأثير تاريخ اسلام و سيره قرار
دارند و آنرا اساس نظريه ولايت فقيه قرار دادهاند.
15. غيبت نعمانى، ص 124.
16. ر.ك: همان، ص 129.
17. همان، ص 125.
18. ر.ك: همان.
19. همان، ص 131.
20. همان، و شبيه اين حديث ازا مام باقر، عليهالسلام، در صفحه 132 نقل شده است.
21. همان، صص 132.131.
22. احمدبن محمد بن فهد الحلّى الاسدى، التحصين و صفات العارفين، ترجمه سيد على
جبار گلباغى ماسوله، قم، انتشارات لاهيجى، 1377، ص 9 ترجمه.
23. همان، ص 25 اصل و 15 ترجمه.
24. همان.
25. همان، ص 28 اصل و 19 ترجمه بهنقل از منابع اهل سنّت و شرح نهجالبلاغه ابن
ميثم.
26. ر.ك: همان، صص 33-52 اصل و 21-44 ترجمه.
27. آيه 200 از سوره مباركه آل عمران.
28. همان، ص 133.
29 و 30. ثقةالمحدثين حاج شيخ عباس قمى (ره)، كليات مفاتيح الجنان، ترجمه استاد
الهى قمشهاى، تهران، انتشارات اُسوه، بىتا، قسمت ملحقّات مفاتيحالجنان، دعا در
غيبت امام زمان، عليهالسلام، صص 969 و 971.
31. غيبت نعمانى، ص 133.
32. همان، صص 133-134.