بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

خلافت و جانشينى پيامبر اكرم، از مسائلى است كه از دير باز، مورد بحث و گفتگو ميان مسلمين بوده، اظهار نظرهاى گونه گون، درباره آن ابراز مى شده است:

" شيعه" به پيروى از كتاب و سنت و عقل، آن را منصبى الهى دانسته معتقد است: خليفه رسول خدا بايد به فرمان خدا و ابلاغ پيامبر، به امت اسلام، معرفى گردد.

اين طائفه معتقدند كه: اين كار، در زمان حيات رسول خدا انجام گرفته پيامبر اكرم، به اشكال مختلف و از آن جمله در داستان " غدير خم " كه محور مباحث اين كتاب است، جانشين خود را كه جز على بن ابى طالب و ائمه اهل بيت، كس ديگرى نيستند، معرفى فرموده است.

در برابر اين گروه " اهل سنت " كه اكثريت مسلمين را تشكيل مى دهند، اظهار مى دارند كه: امامت و جانشينى پيامبر، مانند ديگر مناصب اجتماعى، جنبه الهى ندارد و لازم نيست كه رسول خدا در زمان حياتش جانشينش را معرفى كند، اين وظيفه " اهل حل و عقد " يا عدول مومنين " و يا اكثريت جامعه اسلامى است كه مى بايد خليفه رسول خدا را انتخاب و تعيين نمايند

اين دو طرز تفكر، بعد وفات رسول خدا به اوج تجلى خود رسيد: جمعى از صحابه بزرگوار و پاكنهاد چون: سلمان، ابو ذر، مقداد، بلال، عمار و... به تبعيت از قرآن و گفتار پيامبر اكرم، جز على را شايسته اين مقام، نمى دانستند و لذا در برابر كسانى كه اين منصب را به روز اشغال نموده بودند به احتجاج برخاسته و تا حد فداكارى و شهادت از مقام ولايت دفاع نمودند.

در مقابل، گروهى جاه طلب و فراموشكار، در نيل به اين مقام، سر و دست شكستند و غوغا بپاكردند و پيش از دفن رسول خدا در سقيفه بنى ساعده " جمع شده در يك مبارزه شديد انتخاباتى رسوا ميان مهاجرين و انصار، فرد مورد نظرشان "= ابو بكر" را انتخاب كردند و بعدها براى آنكه از رقيب انصاريشان "سعد بن عباده" به طور كلى خاطر جمع باشند، با يك ترور سياسى مرموز، او را از پا در آورده آنگاه شايع كردند كه اين كار از ناحيه " جنيان " صورت گرفته و از قول آنها چنين سرودند:
 

قد قتلنا سيد الخزرج سعد بن عباده

فرميناه بسهمين فلم نخطى فواده

 

أرى اين طرز تفكر ايجاب كرد كه: كشمكشهاى عظيمى در جهان اسلام پديد آيد و خونهاى پاكى روى زمين ريخته شود، جنايات ناگفتنى ببار آيد كه آثار شوم آن هنوز از بين نرفته كم و بيش باقى است.

اين كتاب "الغدير" متضمن اثبات حقانيت نظر شيعه در مورد خلافت، بر اساس كتاب و سنت و عقل است كه مولف عاليقدر آن " استاد علامه امينى " محصول يك عمر مطالعه و تحقيق را با بررسى هزاران جلد كتاب، به سبك بسيار جالب و بى نظير، به رشته تحرير در آورده چنان اين مساله را روشن كرده كه ديگر جاى گفتگو و نق زدن براى كسى باقى نمى ماند.

با اين حال، گاهى از برخى افراد سطحى و بدبين شنيده مى شود كه در مقام اعتراض از اين نوع كارها چنين مى گويند: چه حق با على باشد و چه با ابو بكر و عمر گذشته، گذشته است، احياء اين نوع مسائل، جز آنكه دشمنى ها را ميان برادران اسلامى زياد كند و حوادث سوء گذشته را تجديد نمايد، بالنتيجه دشمنان مشترك، از وضع موجود بهره بردارى كرده همه چير ما را غارت كنند، چه نتيجه ديگرى خواهد داشت؟

پس چه بهتر كه براى حفظ كيان و عزت اسلام و وحدت و يكپارچگى مسلمين، از تعقيب اين نوع مسائل صرف نظر شود تا چنانكه قرآن مجيد فرموده: و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم قدرت و آسايش ما از بين نرفته همانند گذشته محفوظه بماند؟

نقش مثبت اين كتاب

در پاسخ اين اعتراض بايد اعتراف كرد كه درست است حفظ وحدت اسلامى چنانكه قرآن مجيد مى گويد و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا امرى ضرورى است و هر بلائى كه بر اسلام و مسلمين آمده و مى آيد روى افتراق و عدم وحدت كلمه است واصلا روى همين جهت بوده كه على عليه السلام براى اخذ حق خويش قيام مسلحانه نفرمود و بر غصب خلافتش صبر نمود.

و نيز روشن است حساسيت و " آلرژى " خاصى كه در اين روزها نسبت به مساله " ولايت " نفيا و اثباتا پيدا شده تا جائى كه بزرگترين سرگرمى محافل مذهبى ما را تشكيل مى دهد، بى شك معلوم تحريكات مستقيم و يا غير مستقيم همان دستهاى نامرئى اهريمنانه اى است در طول تاريخ، مانع همبستگى مسلمين بوده با ايجاد اختلاف و نزاع در ميان آنان، عزتشان را متزلزل و افتخاراتشان را لگد كوب و منابع و سرمايه هايشان را به غارت مى بردند: اما با اين حال، نبايد حقائق زير را نيز در اين باره ناديده گرفت:

1- هيچ گاه نبايد اصل " ولايت " را كه زير بناى بسيارى از حقائق اسلامى است و ضامن اجراى اسلام راستين و نشان دهنده طرز تفكر اصيل اسلامى در موضوع حكومت است با اين بهانه ها ناگفته گذارد.

چه بسيارند كسانى كه با ديدن اعمال نابكارانه برخى از خلفاء بطور كلى نسبت به اسلام بد بين شده اند و براى رفع اين بدبينى چاره جز اين نيست كه طرز تفكر اصيل اسلامى در مورد حكومت و همچنين خلفاء راستين نشان داده شود تا معلوم شود كه: اسلام بذات خود ندارد عيبى - هر عيب كه هست از مسلمانى ما است.

2- وقتيكه نويسندگان مزدور و معتصب اهل سنت، ما را بت پرست و مشرك و مذهب شيعه را، ساخته ايرانيان و سياستهاى ضد اموى و صفوى معرفى كنند و افرادى از قبيل: ابن تيميه، قصيمى، موسى جار الله، احمد امين، نشاشيبى جبهان و.. در كتابهايشان "منهاج السنه، و الصراع بين الاسلام و الوثنيه، الوشيعه، فجر الاسلام، الاسلام الصحيح و..."ناجوانمردانه ترين تهمتها را به شيعه و امامانشان بزنند و مطالب دروغ و دور از حقيقت را به آنها نسبت دهند "چنانكه قسمتى از نوشتار اين گروه در اين كتاب مورد نقد و بررسى قرار گرفته است" آيا سكوت در برابر آنها خود جنايت بر حقيقت نيست؟

آيا مقتضاى حفظ " وحدت اسلامى " اين است كه همه گونه تهمتهاى ناروا را برخى از نويسندگان مزدور و متعصب آنان به شيعه كه تنها جرمشان اين است كه پير و اهل بيت رسول خدا كه " ادرى بما فى البيت " هستند بزنند، ولى آنان دم فرو بندند و حقيقت را آشكار نكنند؟

يا آنكه چنانكه مولف بزرگوار در مقدمه همين جلد از الغدير تحت عنوان " آزادى عقيده در عين وحدت اسلامى؟ مرقوم فرموده منافاتى بين وحدت اسلامى و دفاع منطقى از اصالت مذهبى نيست؟

بنابر اين ما در عين آنكه مى بايد همبستگى اسلامى را چون جان شيرين دوست بداريم، و در حفظ آن على واركوشا باشيم، حق داريم تهمتهاى ناروائى كه به ما زده مى شود رد كنيم و واقعيت مذهب شيعه را به طور منطقى طبق دستور قرآن كريم: ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن معرفى نمائيم.

3- هر گاه نويسندگان دانشمند، حقائق را بى پيرايه و به اتكاء منابع اصيل و مورد قبول عامه در اختيار مردم نگذارند، چه بسا افكار عمومى روى اصل تعصب و نا آگاهى از حقيقت، منحرف تر شده دست به اعمال تعصب آميز ديگرى بزنيد. در اين گونه موارد، بر نويسندگان محقق و متعهد فرض است كه براى رفع سوء تفاهمات و تقريب ميان مذاهب، قلم در دست گرفته حقائق را چنانكه هست آشكار نمايند.

روى همين جهات است كه در عصر ما نيز، شخصيت هاى عظيم شيعه مانند "سيد شرف الدين العاملى" "كاشف الغطاء" "علامه امينى" "علامه طباطبائى" و... قلم در دست گرفته با نوشتن كتاب هائى از قبيل: النص و الاجتهاد، المراجعات، اصل الشيعه و اصولها، شيعه در اسلام، الغدير، و.. كه نمايشگر سيماى واقعى مذهب شيعه است دين خود را نسبت به اسلام و مسلمين ادا نمودند.

البته زحمات دانشمندان بزرگ و آگاه اهل سنت و بنيانگذاران " دار التقريب اسلامى " و فتواى تاريخى شيخ محمود شلتوت، در مورد مذهب جعفرى و نظائر اين ها را در اين نبايد ناديده گرفت.

از اين رو علامه امينى كه " الغدير " را مى نويسد به همه اين نكات توجه دارد و لذا در مقدمه جلد اول و سوم و پنجم و هشتم اين كتاب، متذكر مى شود كه: منظور از نگارش الغدير، رفع سوء تفاهم و نزديك كردن امت اسلام به يكديگر، و حفظ همبستگى و وحدت اسلامى است

و چون اين كتاب نفيس، به زبان عربى نوشته شده فارسى زبانان از آن بى بهره بودند از اين رو موسسه كتابخانه بزرگ اسلامى كه به همت والاى آقاى حاج شيخ عباس على اسلامى تاسيس شده تصميم به انتشار ترجمه آن گرفت و جلد پنجم آن را "كه جلد نهم و دهم فارسى مى شود" به عهده اينجانب گذاردند و از اينكه در يك شرائط غير عادى چنين توفيقى نصيبم گرديد، خداى را شكر گزارم.

لاهيجان: زين العابدين قربانى

13 جمادى الاول 1394

مطابق با 15 خرداد 1353

كتاب الغدير - جلد 9 -

آزادى عقيده با حفظ وحدت اسلامى

توجه خاصى كه اعلى حضرت ملك فاروق اول، پادشاه مصر، در باره اين كتاب "الغدير" مبذول فرمودند از راى محكمش در مورد " وحدت اسلامى " و تشجيع دعوت كنندگان به سوى آن، حكايت مى كند، و پرده از روى اين حقيقت بر مى دارد كه: داشتن آراء و عقائد خاص در باره مبادى و مذاهب اسلامى آزاد است و هرگز رشته برادرى محكم اسلامى كه قرآن مجيد آورده و با جمله " انما المومنون اخوه " بدان تصريح كرده از اين راه پاره نمى شود اگر چه كار مناظره و گفتگوى علمى در باره آن مسائل به اوج خود رسيده، جدال و مبارزه كلامى همچنان باقى باشد. و اين وضعى كه همواره در ميان امت اسلامى، و در راس آنها صحابه و تابعين رواج داشته هر طائفه اى عقائد و آراء خود دل خوش بوده " كل حزب بما لديهم فرحون "

بنابر اين كوشش و خدمات نويسنده آزاد اسلامى، پيش افراد با شخصيت و انديشمند و روشنفكر اين امت شايان كمال احترام و تقدير است و در اين امر، هيچ فرقه اى نسبت به فرقه ديگر، هيچ نويسنده اى نسبت به نويسنده ديگر، هيچ فارغ التحصيل مدرسه اى نسبت به فارغ التحصيل مدرسه ديگر، و هيچ اهل منطقه اى نسبت به اهل منطقه ديگر، امتياز و برترى خاصى ندارد و اين همان منطق قرآن است كه مى فرمايد: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا: " همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و از هم جدا نشويد، نعمت خدا را كه بر شما ارزانى داشته است، ياد بياوريد آنگاه كه دشمن يكديگر بوديد، او ميان دلهايتان پيوند استوار پديد آورد، و اينك به نعمت آن با هم برادريد.

ما نويسندگان، در نقاط مختلف جهان اسلام، با همه اختلافى كه در اصول و فروع، با يكديگر داريم، يك اصل مشترك عبارت از ايمان به خدا و پيامبر اوست ما را به هم پيوند مى دهد، و روح واحد، انگيزه دينى منزه از خواهشهاى نادرست، كلمه اخلاص و توحيد، اصل پيشرفت و ترقى، صداقت و عدالت، در يك مسير گردمان مى آورد: و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته: گفتار راستين و داد گرانه پروردگارت پايان پذيرفت، تبديل كننده اى براى كلماتش نيست ".

ما نويسندگان اسلامى، همه زير پرچم حق و اسلام، تحت رهبرى قرآن و رسالت پيامبر بزرگوار، زير قانون مجد و سعادت، زندگى مى كنيم و پيام همه ما اين است ان الدين عند الله الاسلام: " دين پيش خدا اسلام است " و شعار همه ما " لا اله الا الله " و محمد رسول الله است آرى ما حزب خدا و حاميان دينش هستيم كه حزب خدا رستگارانند: " الا ان حزب الله هم المفلحون "

ما مولفان دعوت كنندگان به سوى اسلاميم و غير از خدا و پيامبرش و مومنين را مورد اعتماد خود اخذ نكرده ايم، بلكه با كسانى كه با آنها در جنگ باشند مى جنگيم و با كسانى كه در صلح باشند در صلحيم و با كسانى كه با آنها دوست باشند دوستيم و با كسانى كه دشمن باشند دشمنيم، و روى همين اساس زندگى مى كنيم و مى ميريم و ديگربار زنده مى شويم و آخرين دعاى ما اين است كه: سپاس مخصوص آفريدگار جهان است و ما به خاطر اين عنايات شاهانه اين جلد كتاب را با نامه گراميش آغاز نموده براى حضرتش همه گونه خير و سعادت آرزو مى كنيم و معتقديم: " الناس على دين ملوكهم ".

" امينى "

نامه دفتر مخصوص سلطنتى

حضرت استاد بزرگوار جناب شيخ عبد الحسين احمد امينى

درود و بركات خدا بر شما باد. پس از سلام به عرضتان مى رسانم كه جزء سوم و چهارم كتابتان " الغدير فى الكتاب و السنه و الاداب " را پيشگاه مولايم اعلى حضرت پادشاه معظم تقديم نموده و خوشبختانه مورد حسن قبول واقع شده است.

و اينك با تشكرات فراوان آن را به جناب شما ابلاغ مى نمايم.

و چون جزء اول و دوم كتاب به ما نرسيده اميدوارم بذل محبت فرموده: كتابفروشى اى كه ممكن است آنها به دست آورد به من معرفى فرمائيد.

بزرگى كنيد: درود خالص ما را بپذيريد.

رئيس دفترى مخصوص:

حسين حسنى

قصر عابدين 28 ينابر سنه 1948

تقريظ آيه الله حاج ميرزا عبدالهادي شيرازي

اين پيامى است كه سيد بزرگوار، آيه الله آقاى " حاج ميرزا عبد الهادى شيرازى " دام علاه در باره اين كتاب فرستاده و ناشرى در تهران پايتخت ايران آن را منتشر كرده و ما اينك به خاطر تقدير از آن ناشر، و بزرگداشت مقام والاى آن سيد بزرگوار و تشكر از او آن را در اينجا مى آوريم:

بسم الله الرحمن الرحيم

و ستايش مخصوص اوست و درود بر پيامبران و آلش باد.

از حقائق بسيار روشن اين است كه: كتاب ارزشمند " الغدير " نوشته رهبر دينى بى نظير و مصلح كبير و معلم اخلاقى جليل، حجه الاسلام امينى نجفى، از عاليترين چيزهائى است كه دانشگاه بزرگ اسلامى " نجف اشرف " به آن مباهات مى كند چنانكه از مفاخر همه مسلمين نيز بشمار مى رود. زيرا آن بزرگترين دائره المعارفى است كه در خود علوم فراوان، ادب زياد، احاطه گسترده، كوشش عظيم و حقائق خالص را جمع كرده است.

او در اين كتاب، آنچه كه در وسع مردان نامى علم و دين بوده از توانائى تام تفحص و تحقيق و همت عالى براى ارشاد جامعه و هدايت امت، نسبت به اسلام و مسلمين كوتاهى نكرد و به انجام رسانيد. و چه بسا نگارش مثل اين كتاب جامع و متنوع نيازمند به لجنه و انجمنى از استادان علوم دينى است كه به همكارى يكديگر چنين كتابى را تاليف نمايند.

و اگر مولف عالى قدر اين كتاب " علامه امينى " ميان ما نبود و نمى ديديم كه او به تنهائى اقدام به اين عمل بزرگ نموده، جا داشت كه گمان شود اين كتاب اثر جمعيتى است كه هر كدام نگارش گوشه اى از آن را به عهده داشته اند.

بنابر اين وظيفه مسلمان ها است كه قدر اين مرد بزرگ و خدمات ارزنده اش را نسبت به اسلام و مسلمين بدانند و نويسنده عاليقدر و كتابش را، از بهترين افتخاراتشان بشمار آرند و آنچه كه او را در تكميل اين اثر نفيس كمك دهد در اختيارش بگذارند تا بتواند با صرف اوقات گرانبهايش حقائق را آشكار و اين كتاب مبين را كه هيچ شكى در آن نيست، وسيله هدايت پرهيزكاران است تكميل نمايد.

و اگر اين كتاب نوشته يك نفر است خيلى بعيد نيست، زيرا نويسنده بزرگوارش در جهان دانش بى نظير است و در اين راه كسى به پايه او نمى رسد.

اينك در برابرت كتابى قرار گرفته كه مملو از حقايق دينى ودقائق مذهبى كه جهات گوناگونى از علم و ادب را دارا است.

و اگر به اين دائره المعارف گرامى دست يافتى خود را در ساحل آب جوشانى كه هرگز تمام نمى شود خواهى يافت و از آن بر نمى گردى مگر آنكه مغزت را از معارف الهى و حافظه ات را از تعاليم قدسيه دينى پر خواهى ديد و در برابر ديدگانت جلوه هاى گفتار خدا: الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا: " كسانيكه در راه ما كوشش كنند راههايمان را به آنان خواهيم نشان داد " قرار خواهد داشت.

به حقيقت سوگند كه در اين كتاب دروس عاليه اى درباره چگونگى بحث و نقد و اتقان در آنها و محاكمه تاريخى ميان قضايا وجدا ساختن درست از نادرست در فقه و تفسير و حديث و رجال وجود دارد كه فكر نمى كنم غلو باشد اگر بگويم: آن سنگ بناى همه اين اثرها يا مدخل وسيع براى ورود به مدينه علم و عمل است. و اين مطلب عجيب نيست، زيرا مولف در همه نوشته هايش از باب مدينه علم " امير المومنين كه در نجف اشرف مدفون است كمك مى گيرد.

و بديهى است كه غواص دريا از مرواريدها محروم نمى ماند. خداوند او را زنده بدارد و درود بر او و كسى كه راهش را برود و رحمت و بركات خدا بر او باد.

الاحقر: عبد الهادى الحسينى الشيرازى

نامه هايى از لندن

از استاد " صفاء خلوصى " فارغ التحصيل دانشگاه لندن، نامه هائى در مقام تقدير از اين دروس عاليه و آگاهيش از اين حقائق تاريخى به ما رسيده است و ما در مقام تشكر از او قسمت هائى از آن ها را در اين جامى آوريم:

" عزيزم علامه بزرگ و بحاثه جليل استاد امينى.

پس از درود گرم و ارادت و اخلاص به عرض مى رسد: خرسندم از اينكه اين نامه را برايتان مى نويسم و از حالتان استفسار مى كنم، اميدوارم در كمال صحت و خوشى بوده همواره براى بحثهاى علمى و تفكرات عالى، به عنوان ذخيره باقى باشيد.

من هيچگاه نمى توانم اعجاب شديدم را نسبت به شما كتمان كنم و همواره اين مطلب را، نزد بسيارى از برادران در بغداد و مستشرقين در لندن گفته ام، زيرا مردى كه 15 سال از عمرش را در تاليف كتابى صرف كند شايسته بزرگ شمردن و اعجاب است.

من تقديم رساله و تزم را به دانشگاه لندن تا صدور كتابتان و آگاهيم نسبت به آن تاخير انداختم زيرا دوست مى داشتم كه در متن رساله ام، به الغدير و كوشش ارزشمندتان اشاره كنم. و به زودى نظر مستشرقين را به اين ناحيه مهم از ادب عربى جلب خواهم كرد و اميدوارم كه صداقت و رابطه فكرى ما همواره ادامه پايدار باشد.

در پايان خواهشمند است عالى ترين تحيات و اعجاب مخلص را قبول فرمائيد " و در نامه ديگرش چنين مى گويد: " جلد اول و دوم كتاب ارزنده شما به من رسيد و از مطالعه آن كمال خرسندى حاصل گرديد، زيرا در آن مطالب بسيار عالى كه نتيجه بحث و تحقيق بهم پيوسته است يافتم و دوست مى داشتم كه تقريظى بر اين دو جزء بنويسم، اما بعدا فكر كردم كه مقاله مفصلى پس از صدور ديگر اجزاء و بقيه مجلدات بنويسم از اين رو در انتظار بقيه مجلدات ان در كمال علاقه و اشتياق مى باشم و اميد است اگر خدا بخواهد مرا همواره در حسن ظنتان بيابيد و از برادر و دوستان شوق و تحيت و اعجاب تمام را بپذيريد ".

ودر نامه سوم مى گوييد: "از صفحاتى كه اشاره فرموده بودى مطالعه كنم، جستجو كرده آنها را چنان يافتم كه مى توانم بدان وسيله درباره غدير خم راى زير را به دست آرم: شكى درباره غدير خم نيست، زيرا هيج گاه ممكن نيست كه اين روايات متواتره و قصائد طولانى بر روى چيزى كه اساس و ريشه ندارد استوار باشد.

بنابر اين موضوع ثابت اين است كه: موقعيت رسول خدا "ص" درباره غدير خم، از چيزهائى است كه ممكن است ايمان صحت آن و اثباتش با نصوص زيادى كه از حد و حصر بيرون مى باشد ثابت گردد.

و من اينك در صدد نوشتن فصل كاملى درباره " غدير خم " به زبان انگليسى هستم، اما همواره به انتظار وصول ديگر مجلدات كتاب ارزشمندتان هستم تا آن را به عنوان مرجعى قرار دهم كه در وقت ضرورت به آن مراجعه نمايم.

خواهشمند است ارادت و اخلاص و نهايت علاقه ام را قبول فرمائيد.

مخلص شما: صفاء خلوصى

نامه اى از بغداد

اين نامه را از استاد عاليقدر سيد محمد فرزند علامه بى نظير سيد على نقى حيدرى كاظمى از علماء و پيشوايان پايتخت عراق " بغداد " دريافت كرديم و آن را به عنوان تشكر و قدردانى در اينجا مى آوريم:

بسم الله الرحمن الرحيم

علامه بزرگوار، مصلح عاليقدر، حجه الاسلام جناب آقاى شيخ عبد الحسين امينى دامت بركاته.

پاكترين و عاليترين تهنيتهايم را در مورد پيروزى آشكارتان درباره كتاب " الغدير " كه نمونه جالبى از تاليف پاكيزه و تحليل دقيق و صورت گويائى از نبوغ مولف و وسعت اطلاع و كثرت تحقيقاتش كه مطالعه كننده را به اجلال و تكريمش وادار مى نمايد به شما تقديم مى كنم.

و خدا مى داند كه من هرگاه آن را مطالعه مى كنم، تعجبم نسبت به كوشش فوق العاده مولف در نگارش اين اثر نفيس زياد مى شود.

خواننده هنگامى كه صفحات آن را ورق مى زند و در مطالعه آن دقيق مى شود، در شگفتى عجيبى فرو مى رود. گرچه او از نظر ابتدائى از اين كتاب جز آنكه كتابى است درباره حديث غدير از لحاظ قرآن و سنت و ادب بحث مى كند، چيز ديگرى نمى شناسد. اما زود نظرش تغيير مى كند، آنگاه كه فصول و ابواب مختلف آن را به دقت بررسى مى كند، از آن خارج نمى شود جز آنكه سهم فراوانى از علم دين و ادب و اخلاق بهمراه خواهد داشت.

بنابر اين آن كتاب، تنها درباره غدير خم نيست، بلكه دائره المعارف علمى بزرگ و محشون به تحليل دقيق و نتيجه گيرى صحيح و تحقيقات گرانبها پيرامون روز تاريخى غدير خم و حقائق ديگرى مى باشد كه سياست هاى وقت، خواست آن ها را از مردم پنهان بدارد و حقائقى كه همواره پشت پرده ها باقى ماند و چشم ها آنها را نمى ديد.

پس اين كتاب، تنها مربوط به مساله " غدير " نيست، بلكه در آن، هر چه را كه امت اسلام بخواهد از زنده كردن ميراث قديم، و ستودن عظمت گذشته و اعلاء كلمه حق و به اهتزاز نگاهداشتن پرچم قرآن و بررسى درباره مفاخر و شاهكارهائى كه تاريخ براى امت ثبت كرده كه بهترين اثر را در پيشرفت ملتها و تهذيب عقول داشته اند، خواهد يافت.

و حقا اين كتاب، چنان است كه گفته ايد: " كتابى است علمى، فنى، تاريخى. ادبى، اخلاقى، در موضوعش ابتكارى و بى نظير، از حديث " غدير " از لحاظ كتاب و سنت و ادب بحث مى كند و متضمن شرح حال گروه زيادى از مردان علم و دين و ادب است كه اين آثار را جمع كرده و براى ما حفظ نموده اند ".

و من به گفته شما اضافه مى كنم كه: آن، بهترين كتابى است كه دانشگاه نجف، در طول تاريخ، تحويل چهان دانش داده است، با آنكه كتابهاى زيادى در قسمت هاى مختلف، از آن به جهان، عرضه شده است.

و خواننده، هنگام مطالعه آن، خود را در باغستانى مى يابد كه در آن همه نوع ميوه، بلكه آنچه را كه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد وجود دارد.

و من فكر مى كنم كه از ستم بزرگ بر علم و از جنايت بر حقيقت است كه چنين كتاب ارزشمندى با اين همه مطالب، نوشته شود، ولى ثروتمندان مسلمان. اقدام به عاليترين چاپ آن، ننمايند تا همان طور كه از لحاظ محتوى نمونه است از لحاظ چاپ و ظاهر نيز نمونه باشد. و چقدر دوست داشتيم كه از ابتداء صدور آن، به آنچه بر من و هر مسلمانى واجب بود يعنى: نوشتن تقريظ و ستودن آن، اقدام نمايم. اما ستايش و تمجيد فراوانى كه پادشاهان، و دانشمندان و استادان، نسبت به اين كتاب و كوشش هاى فراوان مولف، نموده اند، مرا از مبادرت به آشكار نمودن احساسم نسبت به اين خدمت بزرگ و كشش مداوم مولف در راه احقاق حق واز بين بردن باطل، بى نياز نمود.

ليكن، هنگامى كه جزء چهارم كتاب به من رسيد و از مطالعه آن بهره وافى گرفتم، حالتى به من دست داد كه ديگر نتوانستم آنچه كه در باطنم از اعجاب و تكريم، نسبت به مولف و كتاب ارزشمندش بوده پنهان نمايم، بنابر اين، آقايم بسيار پوزش مى طلبم و هزار پوزش.

و اينكه تهنيت هاى قلبيم را نسبت به اين توفيق بزرگ، تقديم دارم و از خداى توانا بخواهم كه شما را به عنوان نمونه دين، رمز حقيقت و افتخار اسلام، باقى بدارد، كار ديگرى نمى توانم انجام داد، ولى به شما بشارت مى دهم كه اين كتاب به زودى "اگر خدا بخواهد" بسيارى از مردم را به راه راست، هدايت خواهد كرد و پرده از روى حقائق پيچيده بر خواهد داشت و براى مردم آشكار خواهد نمود كه: حق برتر از همه چيز و هيچ چيز برتر از آن نيست. مستدعى است احترامات شايسته ام را بپذيريد.

محمد على نقى حيدرى

كاظمين - 23 ربيع الثانى 1367

 

next page

fehrest page

 

 
 

 

 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved