بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

اشعار پيرامون اولين مسلمان

42- سعيد بن قيس همدانى در صفين با اين سخنش رجز ميخواند: اينست على، پسر عم مصطفى، اول احابت كننده دعوت او، اين امامى است كه راهش از ضلالت جدا است.

43- عبد الله بن ابى سفيان در پاسخ وليد اين دو بيت را خواند: صاحب اختيار امت بعد از محمدعلى است كه در همه احوال ملازم او بود.

او حقا وصى رسول خدا، داماد او و اول كسى است كه نماز خواند و روى موافق نشان دهد " مراجعه كنيد رساله اسكافى " و نيز حافظ كنجى در كفايه 48 از فضل بن عباس آنرا نقل كرده است.

44- خزيمه بن ثابت انصارى يكى ديگر از اين شعرا است، عراقى او را در شرح التقريب 85/1 و زرقانى در شرح المواهب 242/1 از كسانى كه على " ع " را اول الناس اسلاما ميداند، برشمرده و گفته اند شعر زير را " مرزبان " از او درباره على انشاد كرده است:

آيا او اول كس نبود كه به قبله شما نماز گزارده و آيا او داناترين مردم به كتاب و سنت نيست؟

اسكافى در رساله اش اشعارى از خزيمه بن ثابت بنابر آنچه در شرح ابن- ابى الحديد259/3 آمده است، نقل كرده كه در زير آورده ميشود:

" او در ميان خاندانش تنها وصى پيامبر و از روز نخست يكه سوار اين ميدان بوده است "

" بخداى ذو المنن سوگند جز نخبه زنان" خديجه "، او اول كسى است كه بين همه مردم، نماز گزارده است "

اين دوبيت شعر را حاكم در مستدرك 114/3 با دو بيت قبلى اش باين مضمون ذكر كرده:

" وقتى ما با على بيعت كرديم ديگر ابو الحسن ما را از فتن و حوادثى كه بيم آنها را داريم، كافى است "

"او را برترين مردم، نسبت بمردم و حاذقترين آنان نسبت به كتاب و سنت يافتيم. "

45- كعب بن زهير يكى ديگر از اين شاعران است. زرقانى در شرح المواهب 242/1 از قصيده او در مدح امير المومنين اين ابيات را آورده است.

على مردى است آزموده و در كارهاى شايسته معروف.

او داماد پيغمبر و بهترين همه مردم است و هر كس بدو افتخار كند مفتخر است.

او وقتى همه مردم كافر بودند قبل از ديگران با پيامبر امى نماز گزارد.

46- ربيعه بن حارث بن عبد المطلب. گروهى از بزرگان ابياتى به او نسبت داده و عده اى اين ابيات را ذكر كرده و به ديگران نسبت داده اند و ابيات اينست: من به فكرم نميرسيد اين امر " امر خلافت " از بنى هاشم و آنگاه از شخص ابى الحسن، عدول كند.

آيا او اول كسى نبود كه به قبله آنان نماز گزارد و آيا او ازهمه به كتاب و سنت داناتر نيست؟

و آيا او آخرين فردى نبود كه از پيغمبرمفارقت كرد؟ و آيا او نبود كه جبرئيل در غسل و كفن پيامبر او را مدد كرد؟

" بى شك او همه آنچه خوبان دارند را يك جا دارد در عين حال هيچكدام از مزاياى او را ديگران ندارند "

" ما نميدانيم اين چه گرفتارى است كه شما را از او باز داشته همانا بيعت شما روز سقيفه آغازفتنه و فساد بود "

اسكافى در رساله اش تنها بيت نخست را آورده و آنرا به ابى سليمان بن حرب بن اميه بن عبد شمس، در وقت بيعت ابى بكر، نسبت داده است. " شرح ابن ابى الحديد 259/3 "

47- فضل بن ابى لهب در قصيده وليد بن عقبه چنين سروده است:

" بهترين مردم بعد از محمد، مراقب و همكار او در امر بمعروف و نهى از منكر "

" فرد برگزيده او در خيبر، و نماينده اش در اعلام آيات برائت از مشركان برتر از ابوبكر "

" اول كسى كه نماز گزارد، داماد پيامبر و اول كسيكه گمراهان را دربدربجاى خود نشانيد. "

" اين شخص نيك سيرت على است و كيست كه بر او فائق آيد، ابو الحسن صاحب عهد و قرابت و دامادى پيامبر "

48- مالك بن عباده الغافقى هم پيمان حمزه بن عبد المطلب در اشعارش گويد: " على " ع "را ديدم كه چون او را فرا خوانند، فرصت لباس پوشيدن و عمامه سر نهادن بخود نميدهد "

" او اول مسلمان و اول كسى است كه در اسلام نماز خوانده، روزه گرفته و لا اله الا الله گفته است. "

49- ابو الاسود دولى، در حاليكه طلحه و زبير را تهديد ميكند گويد:

" همانا على " ع " شير مردى است كه شيران معركه به اومانند. "

" آخر نه او اول عبادت پيشگان مكه بود، در روزى كه احدى خدا را نمى پرستيد؟ "

50- جندب بن زهير در روز صفين در رجز خود چنين ميگفت:

" اين على است كه در حقيقت مشعل هدايت است پروردگارا نگهدارش و تباهش مساز. "

اوست كه تنها از تو مى ترسد تو هم او را بر افراز و ما اورا عليه دشمنانش مدد كرديم. "

" او داماد پيامبر مصطفى و اول پيرو اوست و اول كسى كه با او بيعت كرد و از اوتبعيت نمود "

51- زفر بن يزيد بن حذيفه الاسدى گويد:

اطراف على " ع "را داشته باشيد و بيارى اش برخيزيد، او وصى است و در اسلام نخستين نخستين. "

" اگر از يارى اش در ميان حوادث دست بداريد در زمين خود ديگر حق حركت نخواهد داشت".

52- نجاشى فرزند حارث بن كعب گويد:

" به آن شخص گمراهى كه طالب نجات باشد و به كسى كه فاسد را بجاى كامل گرفته است. "

" شما پسر هند و طرفدارانش را مانند على " ع " تصور كرديد آيا حيا نميكنيد؟ "

" حيا، از اولين مرد مسلمان بعد از پيامبر " ص "، كسى كه در ميان همه عالميان او تنها پيامبر را پاسخ گفت. "

" داماد رسول و كيست مانند او، روزى كه از شدت ترس جوانان پير ميگرداند "

53-جرير بن عبد الله البجلى گويد:

" درود پروردگار بر احمد فرستاده خدائى كه نعمت را بر ما تمام كرد. "

" و درود بر پاكيزگان پس از او، خليفه قائم ما، كه از او مدد ميگيرد. "

"مقصودم على " ع " وصى پيامبر است كه خداوند گمراهان امت را از او دور ميسازد. "

" على " ع " كه داراى فضيلت و سبقت در دين و كرامات است و از اهل بيت است نه ديگران.

54- عبدالله بن حكيم تميمى گويد:

" زبير و طلحه، بعد از آنكه بيعت خود را شكستند، ما را به بيعت خود فرا خواندند. "

" گفتيم: ما ديگر بيعت خود را كرده ايم، اگر شما عهد شكنيد، بايداز راه ما بدر رويد، آيا شما بيعت على " ع " را كه اسلامش بر همه شما مقدم است، مى شكنيد؟ "

55- عبد الرحمن بن حنبل " جعل " جمحى، هم پيمان قبيله بنى المجع گويد:

" بجانم سوگند، اگر با كسى كه محافظ دين و معروف به پاكدامنى و توفيق است، بيعت كنيد. "

"كسيكه از هر كار زشتى دامنش پاك است، بزرگوارى سپيد چهره، بسيار راستگوو از دير باز بخدا مومن. "

" يعنى ابا الحسن، پس بدين بيعت خوشنود باشيد و با او بيعت كنيد كه او گفتارش مانند كسانى كه پر از عيب اند، نيست. "

" على، وصى مصطفى و وزير اوست و اول كسى است كه در نزد خدا نماز گزارد و پرهيزكارى كرد".

56- ابوعمرو، عامر شعبى كوفى گويد: اول كسى كه از مردان كه اسلام پذيرفت على بن ابيطالب " ع " بود كه در آن زمانه نه ساله بود. " رساله اسكافى چنانكه در شرح ابن ابى الحديد260/3 آمده است."

57- ابو سعيد حسن بصرى گويد: بعد از خديجه، على اول كسى است كه اسلام آورد. اين روايت را احمد از عبد الرزاق، از معمر، از قتاده، از حسن بصرى نقل كرده است. و اسكافى آنرا در رساله اى كه از عبد الرزاق دارد بر طبق شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 260/3 روايت كرده است:

روزى عده اى از تابعين نزد حسن بصرى بودند و نام على بن ابيطالب " ع " به ميان آمده بود و حجاج كه در مجلس حاضر بود به حسن گفت: تو در اين باره چه مى گوئى؟ حسن گفت: من چه گويم، او اول كسى است كه بر قبله نماز گزارد و دعوت رسول خدا را اجابت كرد و براى على " ع " نزد پروردگارش مقام بلندى است. و او نسبت به رسول خدا، قرابت و نزديكى دارد. و براى او سوابقى است كه كسى نمى تواند آنهارا انكار كند.

حجاج بشدت خشمگين شد، از تخت امارتش برخاست و به خانه رفت.

مردى به حسن گفت: چرا هيچگاه نديده ايم تو على " ع " را مدح و ثناگوئى؟

گفت: من چگونه به اينكار اقدام كنم در حاليكه از شمشير حجاج خون مى ريزد. على اول كسى است كه اسلام آورد و اين تنها ثناى على " ع "، شما را كافى است. " رساله اسكافى بر طبق شرح ابن ابى الحديد 258/3 "

58- امام محمد بن على الباقر " ع " فرمايد: اول من آمن بالله على بن ابيطالب و هو ابن احدى عشره سنه. " شرح ابن ابى الحديد 260/3 ".

59- قتاده بن دعامه الاكمه البصرى گويد: على بعد از خديجه اول كسى است كه اسلام را پذيرفت. و چنانكه ياد شد اين روايت را احمد نقل كرده و قسطلانى او را درشمار معتقدان به آن آورده است. " مواهب 0 45/1 شرح مواهب 242/1 ".

60- محمد بن مسلم معروف بن ابن شهاب، قسطلانى او را در مواهب 45/1 در شمار آورده و زرقانى در شرحش 242/1 او را از طرفداران اين عقيده كه على " ع " اول كسى است كه اسلام آورده، نام برده است.

61- ابو عبد الله محمد بن المنكدر مدنى گويد: على اول من اسلم، " على " ع " اول كسى است كه اسلام آورد. " " تاريخ طبرى 212/2، كامل ابن اثير 22/2 ".

62- ابو حازم سلمه بن دينار مدنى گويد: على اول من اسلم "تاريخ طبرى 213/2، كامل ابن اثير 22/2 ".

63- ابو عثمان ربيعه بن ابى عبد الرحمن مدنى گويد: على اول من اسلم " تاريخ طبرى 213/2، كامل ابن اثير 22/2 ".

64- ابو النصر محمد بن سائب الكلبى گويد: على اول من اسلم و او در وقت اسلام آوردن نه ساله بود. " تاريخ طبرى 213/2، كامل ابن اثير 22/2 ".

65- محمد بن اسحاق گويد: اول مردى كه به رسول خدا " ص " ايمان آورد و با او نماز گزارد و او را در آنچه ازجانب خداى بزرگ آورده بود، تصديق كرد، على بن ابيطالب " ع " بود. كه در آن روز فرزندى ده ساله بود. و يكى از نعمتهائى كه خدا بر على بن ابيطالب " ع " ارزانى داشت، اينستكه از اسلام، در دامان پيغمبر "ص " پرورش يافت.

و گويد: پاره اى از اهل علم متذكر شده اند كه رسول خدا " ص " در هنگام نماز به سوى شعاب مكه خارج مى شد، و على بن ابيطالب پنهان از ديد عموى پيامبر ابى طالب وعموهاى ديگر و ساير اقوامش بيرون شده، نمازهاى خود را با او در آنجا مى گزارد. و در آخر روز به مكه باز مى گشتند و بدين ترتيب مدتى دراز، عمل كردند تا آنگاه پس از دير زمانى، روزى ابو طالب متوجه كار آنها شد، در حاليكه هر دو بنماز ايستاده بودندبه پيامبر " ص " گفت: برادر زاده اين چه دينى است؟... تا آخر حديث.

" تاريخ طبرى 213/2، سيره ابن هشام 265 و 264/1، سيره ابن سيد الناس " 93/1، كامل ابن اثير 22/4، شرح ابن ابى الحديد 260/3، سيره حلبيه 287/1 ".

66- جنيد بن عبد الرحمن گويد: از " حوران " به " دمشق " براى دريافت عطايم آمده بودم، نماز جمعه را خوانده و از " باب الدرج " بيرون مى شدم كه پيرمردى را كه ابو شيبه القاص مى گفتند، ديدم براى مردم داستان مى گفت. او مردم را ترغيب بدين مى كرد و ما تحت تاثيرش واقع شده بوديم، مى ترسانيد و ما گريان مى شديم وقتى سخنش بپايان رسيد، گفت بيائيد مجلس را به لعن ابو تراب پايان دهيم. آنگاه همه به لعن ابو تراب پرداختند.

كسى كه پهلوى من بود رو به من كرد من او را گفتم: ابو تراب كيست؟ او گفت: على بن ابيطالب ابن عم رسول خدا " ص " و شوهر دختر و اول كسى از مردم كه اسلام آورده و پدر حسن و حسين.

گفتم: اين قصه گو، كار درستى نكرد آنگاه بزودى رفتم و ريش وموى سرش را كه خيلى هم بلند بود بدست گرفتم و سيلى هاى محكمى بر او زده سرش را سخت به ديوار كوفتم فريادش بلند شد، خدمه مسجد جمع شدند عبايم را بگردنم افكنده مرا كشان كشان آوردند تا بر هشام بن عبد الملك واردكردند، در آن حال ابو شيبه در پيشاپيش من فرياد زد: يا امير المومنين داستان گوى تو، و قصه پرداز پدران و اجدادت را ببين امروز بر او چه مصيبت بزرگى گذاشته است؟

هشام گفت: چه كسى با تو چنين كرد؟ گفت: اين مرد هشام كه در حضورش رجال و اشراف نشسته بودند، روبه طرف من كرد و گفت: اى ابا يحيى تو چه وقت آمدى؟ گفتم: ديروز آمدم، و امروز سر راه بودم كه بر امير المومنين وارد شوم، در نماز جمعه گير افتادم، نماز را خواندم و از باب الدرج كه بيرون مى شدم، اين پيرمرد ايستاده بود قصه مى گفت، من هم نشستم و بگوش دادن پرداختم او خواند و ما شنيديم، گاهى مردم را به هيجان و نشاط و گاهى به ترس و بيم مى انداخت. بعدا دعا كرد و ما آمين گفتيم، و در آخر سخنش گفت: بيائيد مجلس را به لعن ابو تراب پايان دهيم، پرسيدم: ابو تراب كيست؟ گفتند: على بن ابيطالب. اولين مسلمان، پسر عم رسول خدا، پدر حسن و حسين و همسردخت پيامبر خدا.

بخدا سوگند يا امير المومنين اگر در آنچه گفت مى دانستم پشت گرمى اش به قرابت با شمااست و به اتكاء شما چنين لعنى را مرتكب شده من غير از عملى كه با او كردم كار ديگرى انجام نمى دادم. آيامن چگونه مى توانم براى داماد پيغمبرخدا و همسر دخترش خشم نگيرم؟ هشام گفت: او بد غلطى كرده است. " تاريخ ابن عساكر 407/3 ".

اين بود پاره اى از نصوص نبوى و سخنان ماثور از امير المومنين و صحابه و تابعين در اينكه على " ع " اول مسلمان بوده است، و تعداد اين نصوص بالغ بر يكصد نص مى شود، علاوه بر اينها در جلد 276/2 همين كتاب متذكر شديم كه امير المومنين پيشتاز اين امت است، همه اينها را ضميمه مى كنيم با آنچه در جلد 306/2 نيز بدان اشاره كرديم كه آن حضرت صلوات اله عليه صديق " بسيار راستگوى " اين امت است و اوست صديق اكبر. با اين حال آيا شما مجوزى براى مكابره و جدال ابن كثير در برابر اين حقيقت ثابت كه مى گويد: روايت شده او اول مسلمان است... ، مى توانيد پيدا كنيد.

اگر مطلبى به اين وضوح، صحيح نباشد ديگر چه چيز مى تواند صحيح باشد. و اگر اين همه احاديث صحت ندارد پس چه ارزشى براى كتابهاى مشتمل بر اين احاديث است.

" كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون "

اين مرد را ملاحظه كرديد، چگونه سخنان و تصريحات عده كثيرى را كه بحكم حافظان ثبت و سخت گير در امرحفظ احاديث، همه آنها صحيح است، بايك جمله شكننده رد مى كند، ولى در مقابل هر مطلبى را كه ميلش اقتضا كند، براى اثبات آن به هر گونه روايتى اعم از روايات مرسل، روايات تقطيع شده، روايات آحاد و روايات افراد مجهول، و روايات كسانى كه اصلا وجودخارجى ندارند، اعتماد و استدلال مى كند!

next page

fehrest page

back page

 

 
 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved