شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
139061
نام: خسته دل
شهر: همدان
تاریخ: 2/10/2018 1:26:52 PM
کاربر مهمان
  خدایا جز تو یاری رسی ندارم خودت برس به فریادم خوت گفتی همانا با صابرانی خدای خیلی صبر کردم اگه بگی بازم صبر میکنم فقط قول بده که درست بشه
139060
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/10/2018 11:14:46 AM
کاربر مهمان
  تمام بانوان این سرزمین باید این متن رو بخونن

🔹 از شرکت در مراسم بازدید و رویت جهیزیه خودداری کنید و از اساس این نوع دعوت ها را توهین به شخصیت خودتان تلقی کنید.

اصلا برایتان فرق نکند جهیزیه مربوط به چه عروس خانمی است؛ هر عروس خانمی! حتی از نزدیک ترین اقوام و عزیزترین دوستان تان.

دقت بفرمایید دوست و فامیل و آشنای شما و همان در و همسایه ی معروف، فقط برای چهار نفر مثل من و شما خودش و خانواده اش به سختی اقتصادی انداخته است تا پس از رویت تمام جزییات جهیزیه مورد تشویق شما و سایرین قرار بگیرد. همین! و اگر خواستگارهای متعددی بی دلیل رد می شوند به دلیل خجالت از همین بازدید کنندگان دو فامیل از جهیزیه محقر -بخوانید شرافتمندانه- است.

بگذارید این نوع مجالس را همان انسان هایی شرکت کنند که شبیه برخی زنان حقیر مکه ی قبل از بعثت هستند و مهم ترین صفت جاهلیت عربی یعنی تفاخر را در خود به وفور دارند همان هایی که وقیحانه ضعف های اقتصادی دیگران را به روی آنها می آورند و مدت ها در مورد نقائص مالی و معیشتی فقرای فامیل و آشنایان شان صحبت می کنند و در مقابلِ متمکنین و ثروتمندانِ مسرف و مترَف، غرق در حسرتی جانسوز و حسدی بی انتها لب به تملق باز می کنند. این نوع مجالس احمقانه را به آنها بسپارید. و شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر و چشم و هم چشمی نیست، شرکت نکنید. تا مبادا این بازار عکاظ و این بورسِ تجمل و اسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند.

وای تصورش هم تحقیرآمیز است. مانند مراسم دیدن سیسمونی! یعنی سان دیدن از پوشک بچه! چقدر سخیف است چنین رسم هایی.

از خصوصی ترین وسایل یک عروس و داماد
از شخصی ترین جای خانه

لطفا کمی تفکر... با براندازی این رسم های غلط کمک کنیم به فرهنگ ازدواج آسان... ازدواجی که پدران و مادران از ترس نگاه دیگران و این گونه مجالس سخیف ازدواج فرزندانشان را به تاخیر نمی اندازند.
139059
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 2/10/2018 8:38:31 AM
کاربر مهمان
 

چو ايران نباشد تن من مباد
بدين بوم و بر زنده يک تن مباد
بيا تا همه تن به کشتن دهيم
مبادا که کشور به دشمن دهيم
دريغ است ايران که ويران شود
کنام پلنگان و شيران شود




آوینی های عزیز سلام

وعده ی همه ی ما با مشت های گره کرده و شعار مرگ بر آمریکا در راهپیمایی دشمن شکن و ضد استکباری و با شکوه یوم الله 22 بهمن در سراسر میهن اسلامی ...



مرگ بر آمریکا
مرگ بر آمریکا
مرگ بر آمریکا


139058
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 2/10/2018 8:22:10 AM
کاربر مهمان
 
یانور ...


سلام آسید مرتضی
چه خبرا؟؟؟؟؟خوبی سید ؟؟؟؟
خیلی بی معرفت شدیم مگه نه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
شرمنده تم ...
ببخش .....
سید دعام کن ، اونم از نوع آسمونیش ...
سید یادت نره ها................



می شود اینجا کسی پابند عشق
می خورد هر روز او" سوگند" عشق
گر که عاشق می شوی عاشق بمان
"ای امان از این جدایی ای امان"



*** خشنودی دل بابرکت مهدی فاطمه صلوات ***


139057
نام: فرناز
شهر: اصفهان
تاریخ: 2/9/2018 6:48:20 PM
کاربر مهمان
  خدای من دلم تنگ شده برات برای با هم حرف زدنامون اشک ریختنام پای سجده دعا.خدایا خیلی احساس غربت و شکست دارم احساس دلتنگی داره خفه م میکنه.خدایا این روزا چه جلوی خودم چه پشت سرم خیلی قضاوت شدم.اما فقط خودت میدونی که توبه کردم و اصلا مهم نیست برام بقیه چه فکری میکنن من به امید رحمت و لطف تو اومدم جلو.ازت میخوام ببخشیم و ازت میخوام غرور رو ازم بگیری که هرچی میکشم از همین جاست از همین هدیه‌ ی مزخرفی که شیطان بهم داد.خدایا خیلی این روزا میترسم خیلی غریبم خیلی خیلی زیاد تنهام ازت میخوام خودت واسم ی کاری کنی.خدایا خودمو میسپارم به تو.خدایا خودت گفتی تو اوج ناامیدی و وقتی همه ی درها به روت بسته‌ شد فقط منو صدا کن و امیدت به من بیشتر باشه خدایا من چشم امید بستم به خودت اونم تو این شرایطی که خودت داری حال و روزم رو میبینی خدایا نذار شیطان ناامیدم کنه.خدایا خودت حاجت روا کن منو.
139056
نام: مهدی
شهر: ماهشهر
تاریخ: 2/9/2018 6:30:02 PM
کاربر مهمان
  امام مهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف مے فرماید:

چیزی ما را از شیعیان محبوس نکرده،مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندی که از آنها به ما می رسد.

الزام الناصب،ج۲،ص٤٦٧
139055
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/9/2018 6:14:52 PM
کاربر مهمان
  شخصی تعریف میکرد:
توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت :
همه کسانی که در رستورانند،
مهمان من هستن به
"باقالی پلو و ماهیچه"
"بعد از 18 سال دارم بابا میشم"
چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه ی 3 یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت...!

پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم!!

مرد با شرمندگی زیاد گفت:
آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند ...

من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه!

ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪﺭم ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻟﻪ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ؛ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻦ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺁﻭﺭﺩ، ﺭﺩ ﻧﮑﻨﯿﻦ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽﺍﺯ ﻣﻬﻤﻮﻧﺶ ﺩﺍﺭﻩ!
ﻭ ﺍﮔﻪ ﻧﺨﻮﺭﯾﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻪ ...
«ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ»
139054
نام: امیر حسین
شهر: غرب کرمانشاه
تاریخ: 2/9/2018 5:39:41 PM
کاربر مهمان
  با شال عجیبی مرد غریبی میگفت

باز هم ایام عزای مادرم زهرا رسید

با شهدا میتوان به کانال کشتی حسین بن علی و سرادر لشکرش عباس بن علی راه پیدا کرد

گریه بر حسین بن علی به شرط خوب شدن و پیرو ان امام بودن ادم رو عوض میکنه

نماز اول وقت زیارت عاشورا قران کریم نماز شب

حتی اگر تونستیم دل خدا و امام زمان رو شاد کنیم حتی با شاد کردن و لبخند زدن بر یتیم

در هر لحظه یا خدا رو فراموش نکنین دختر خانوما حجاب حجاب
139053
نام: لیلا
شهر: ایذه
تاریخ: 2/8/2018 11:57:23 PM
کاربر مهمان
  با سلام نمیدونم کدوم حرف دلمو بزنم ،فقط بگم نمیدونم چرا پشت سر هم برا دردسر درست میش ،خدایا چرا ،تو که میدونی من چقد صادقانه میرم جلو ،خدایا چرا هر چی دعا میکنم ازت می خوام جوابمو نمیدی ،اخه چرا ،خدایا وقتی ادام به موقعش جواب دعاهاشو نگیر ،دیگ زمان ک بگذر جواب بگیر دیگ شیرین نیست براش ،دیگ براش فرقی نداره ،خدایا تو به شهید اوینی قسمت میدم که تو همی سال 96جواب دعا هامو بده ،و این دردسر های بیخود از سر راهم بردار ،خدایا به ابروش قسمت میدم ،خدایا......
139052
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 2/8/2018 10:20:32 PM
کاربر مهمان
  اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد. روزی کوسه ای به او نزدیک میشه و میگه: دوست داری با هم دوست شیم؟
اختاپوس خوشحال میشه که قراره دوستی داشته باشه و میگه باشه.
کوسه میگه اما یه شرط دارم.
اختاپوس میگه: چی؟

کوسه میگه: که یکی از بازوهاتو بدی بخورم.
اختاپوس به بازوهاش نگاه میکنه و
میگه من که بازو زیاد دارم خب ایرادی نداره، یکیش مال تو.

کوسه بازوی اختاپوس رو خورد و دوستی اونها شروع میشه.
اونها خیلی با هم شاد بودن ، با سرعت شنا میکردن و خاطره میساختن با هم.
به هر دوشون خیلی خوش میگذشت و اختاپوس خیلی خوشحال بود.
اما هر وقت که کوسه گرسنه میشد، از اختاپوس میخواست یک بازوی دیگه بهش بده و اختاپوس برای حفظ دوستیشون این کار رو میکرد.
تا اینکه یک شب، دیگه بازویی برای اختاپوس باقی نمونده بود و کوسه بهش گفت من گرسنه ام.

اختاپوس گفت اما بازویی نیست. . .
کوسه گفت حالا همه ی خودتو میخوام. و اختاپوس خورده شد. . .
بعد از اینکه کوسه گرسنگیش رفع شد، یاد خاطراتش با اختاپوس افتاد و دلش تنگ شد.
خیلی خیلی دلش تنگ شد، اون یه دوست واقعی بود.
کوسه غمگین شد و رفت تا یک دوست دیگه پیدا کنه.
.
ما هم بعضی وقتا تو رابطه هامون همین کارو میکنیم.
یعنی اختاپوس میشویم ، فقط و فقط برای اینکه احساس کنیم کسی دوستمون داره.
فقط برای اینکه دوست داشتنی دیده شیم.
کوسه هایی وارد زندگیمون میشن و آروم آروم قسمت هایی از آدمِ دوست داشتنی درونمون رو سرکوب میکنیم،
از خودمون تکه هایی رو قطع میکنیم و درد میکشیم،
فقط برای اینکه همون تصویری بشیم که آدم تو رابطه از ما میخواد و این درد داره.
دردناکه...
اما باز هم ادامه میدیم تا جایی که دیگه هیچ احساس خوب و دوست داشتنی نسبت به درونمون. و خودمون نداریم.
حتی شاید از خودمون هم بدمون میاد.
اما برای اینکه کوسه باهامون دوست بمونه.
از خودمون می کنیم و.میدیم بهش.تا اینکه نذاره بره. . . ؛
اما بالاخره خسته میشیم و رابطه رو قطع می کنیم.
احتمالا کوسه میره سراغ طعمه جدیدش و ما میمونیم و این فکر که دیگه قرار نیست رابطه ی صمیمی و درستی با دیگری داشته باشیم...!
این داستان پایان تلخ تر دیگه ای هم میتونه داشته باشه،اینکه کسی که سالها آزار مون داده، برمیگرده و میگه :
دلم برات تنگ شده...!
به گذشته ها که نگاه کنیم ، کوسه هایی از خاطرات مون سرک میکشن و میگن :
" سلام " برگردم؟
<<ابتدا <قبلی 13912 13911 13910 13909 13908 13907 13906 13905 13904 13903 13902 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved