شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
138911
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/23/2017 6:19:45 PM
کاربر مهمان
  ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را از اول بخوانيد،،،
گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم"
گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم کنيد!!
من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام!
با لبخندي جوابم را دادند و
گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود"
آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند
در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند
و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه!
ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟
گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند"
حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!"
گفتند:"بله"
و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند"
به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟"
گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي"
حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟"
گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست"
دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!!
آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند...به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد"
ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت....
رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه
آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد
آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛و برادرهايم که همين کار را ميکردند...من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند
آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم
نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند"
اي کاش نماز صبح را خوانده بودم
اي کاش نماز قيام را خوانده بودم
اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه...و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم...مسبب نميشدم...سنگدل نميبودم...معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...
آيا تو شنيدي چه گفتم؟
پيامبر صلى الله عليه وسلم ميفرمايد: اگر همه اسمانها و زمين در يک کفه ترازو و لا اله الا الله در کفه ديگر ترازو باشند وزن لا اله الا الله بيشتر است
مردي در حالي که به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت: وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم.
دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت.: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم!!!!
خدايا واسه داده ها و نداده هات شکر...
138910
نام: Sahar
شهر:
تاریخ: 12/23/2017 5:31:12 PM
کاربر مهمان
  خدایا من ازت ظهور آقا امام زمان(عج) و شفای تمام بیماران را میخواهم و میخواهم ای خدای مهربان که همیشه درکنار بنده هایت باشی از تو تشکر می کنم ای خدای مهربان
138909
نام: مرضیه
شهر: تهران
تاریخ: 12/23/2017 3:21:42 PM
کاربر مهمان
  خدای خوب من سلام. امروز باز دلم گرفت. بگویم چه شده یا خودت می دانی؟ اکنون چشمم به نگاه سراسر آرامش آوینی است. چه جملاتی داشت که با آنها همیشه به اوج می رفتم و خودم را حقیر می یافتم. کاش میشد مثل آوینی همه چیز برایم آنقدر حقیر میشد که دیگر نبینمشان. تَو که می دانی وقتی دلم می گیرد روحم به خوابی فرو می رود که فقط در آن رویاها آرامشش می دهد. کاش میشد تو بمانی و تو و تو. دیروز دوباره فرو ریختم. هر بار که فرو می ریزم فکر می کنم دیگر طاقت ادامه ندارم، با خود می گویم یعنی دوباره بلند میشوم؟؟ دلم که می شکند تنها دلخوشیم این است که به تو نزدیکتر شده ام. نمی دانم این دلخوشی کم است یا زیاد. انگار درست روبروی تو نشسته ام و تو مرا می بینی و می شنوی. خدایا تو خودت می بینی که چطور دیروز باز رنجیدم؛ پس چرا زمانی که آنچه را که تو خود شاهد آن بوده ای به تو بازگو میکنم دلم پناه می یاید. تو که خود دیدی و اکنون هم که می گویم، می شنوی. کاش می شد حرف بزنی و نوازشم کنی و بگویی آرام باش و چقدر با شنیدن صدایی چنین همراه، آرام خواهم یافت! راهی در این دوباره تکرار شدن آزردگی ام، باز کن. وااای! چرا آتش درونم کم نمی شود. اینجا را از کجا یافتم که در آن دلم به حرف آمده است و به حرکت آمده است انگشتانم؟ چقدر دلم شکسته است. خدایا به قلبم فرود بیا و در قلبم بنشین تا سر در دامن وجود عظیمت، این غم را که گویی برایم به اندازه دنیایی سنگین شده است التیام ببخشم. خدایا دلم شکسته. همین. همین را که بگویم مرحم می شوی؟ نکند به جایی برسم که تو را هم دیگر نداشته باشم؟ می دانم دستم پر از گناه و خالی از بندگی است اما بگذار تو را داشته باشم. دلخوش مرحمت و بخشش و یاری و بودن تو نباشم چه کنم؟! آخر تنهایم. باور کن.
138908
نام: تنهام خیلی
شهر: این دنیای کثیف
تاریخ: 12/23/2017 2:46:09 PM
کاربر مهمان
  سلام اقا سید
اینجا رو انگار تعطیلش کردن
خیالی نیست الان خودم و خودت . با یه خدای
اقا سید دلم پره. میدونی چند سال گذشته؟ یادم نیست 6 سال 7 سال کم زیاد نمیدونم
اقا سید خدا چرا اینجوریه؟ چرا هر کی دروغ میگه بدون کوچکترین عذا ب وجدانی تهمت میزنه بدون ترسی غیبت میکنه بدون دلهر های هر چی میخواد در اختیارشه.دعاش زود شنیده میشه. من نمگیم خیلی بنده بودم نمیگم خیلی صادق بودم نمیگم خیلی خوب بودم ولی اون که خداست. مگه نمیگن رحیمه کریمه قراره اونم مثل بنده هاش بشه؟خیلیا دلمو سوزوندن قراره اونم بسوزونه؟
چسام اینجا که نشستم بد جور میسوزن
مگه من غیر خدا کی رو دارم؟ خودش میدونه که از همه جا ناامید شدم. از اونم ناامید شم/؟مگه نمیگه ناامیدی بزرگترین گناهه چرا پس یه قدم برنمیداره که روزنه ای برام روشن شه؟ بنده قرار نیس ناامید بشه پس خدا قراره چکار کنه؟
چشام بدجور میسوزن حاجی
نمیدونم چند ین بار توسل کردم کمک خواستم چرا کسی شفاعتم نمیکنه؟ تو رو به مادرت زهرا قسم چرا به داد دل شکستم نمیرسین؟
من دیگه بلد نیستم با خدا حرف بزنم. به هر دری زدم اخرشم اومدم پیش خودش/همهوونیم سوخت تا بفهمم اون باید بخواد. چقد برای تسکین دلم همینجا فال حافظ گرفتم. کسی نبود تو که بودی تو که دیدی
تو که همه اون ادما رو دیده از روحانی گرفته تا ادم عادی تا نزدیکشون شدم برای مشاوره....
من بدم؟ اره من بد. خدا کجاست که هر چی صداش میزنم انگار نه انگار. صدای بنده های خوبترش بیشتر به گوشش میذرسه
نگو زشته این حرفا که الان دلم عقلم داره اینا رو بهم میگه.خسته و دلگیرم. من بنده م . کجاست خدا
من اینجام دارم از صاحبم مالکم از خدام میخوام پس کو خداییش؟
این به مو رسیدن چیه پس. به مو رسید و پاره شد. از همه اون شور و نشاط چیزی نموند. غریبه به چشام نگاه کرد گفت دختر چرا تو چشات غم داری
پس خدا کجاست؟ درد دارم خیلی زیاد.خسته م. خیلی زیاد خیلی
÷
138907
نام: مصطفی
شهر: بندر
تاریخ: 12/23/2017 12:36:07 PM
کاربر مهمان
  با کدام آبرو روز شمارش باشیم؟

عصرها منتظر صبح بهارش باشیم

سالها منتظر سیصد و اندی مرد است

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

سالها در پی کار دل ما راه افتاد

یادمان رفت کمی در پی کارش باشیم

ما چرا؟خوبترین ها به فدای قدمش

حیف او نیست که ما میثم تمارش باشیم؟
یا اباصالح المهدی ادرکنی
138906
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/22/2017 11:06:02 PM
کاربر مهمان
  در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند.
ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاین رو مجبور بودند برگزینند:
یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد ...
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.

آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند.

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنان را تحسین نماید..!
138905
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/22/2017 7:16:05 PM
کاربر مهمان
  مردی از خانه اش راضی نبود، ازدوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد.
دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند:
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.
صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت: این خانه فروشی نیست، در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی.

خیلی وقت ها نعمت هایی که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودنشان عادت کرده ایم،
مثل سلامتی، پدر ، مادر، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم.
قدر داشته هامون رو بدونیم
138904
نام: محسن
شهر: تهران
تاریخ: 12/22/2017 11:33:36 AM
کاربر مهمان
  خدايا خيلي مشكل دارم خيلي زياد كمك كن پولم دست مردمه هيچ كس بهم نميده........
138903
نام: خادم اهلبيت ( عليه السلام )
شهر: تهران
تاریخ: 12/22/2017 6:18:11 AM
کاربر مهمان
  شهيد عزيزي كه به گمان من حر زماني ،،،، شهيد عزيز ،،، هم نام برادر شهيدم ،، هم روز و هم ماه شهادت ٢٠/١ هم زمان شده با شهادت برادرم مرتضي ٢١ ساله ،،، در سال ٦٦ ،،،،، من حكمتي در اين مي بينم كه مرا هر وقت غمي سر راهم هست و يا مورد آزمايش خدا قرار مي گيرم نا خدا گاه به اين سايت كه براي ادامه راهت ،، دوستان و همرهانت بر قرار كرده اند مي آيم. و با دل شكسته و اميدوار به كرم و مهرباني خدا نسبت به شما برادرانم ، ، به ما هم نظري بيندازند و ما را رها نكند ،، عزيزان شهدا ،، عزيزان پيشگاه ، درگاه خدا ،، شما پيش خدا حتما ،، حتما آبرو دارين ،، ما را دعا كنيد عاقبت به خير شويم ،، ما را دعا كنيد اگه راه راست را فراموش كرديم ، خدا راه راستش را به طرفمان كج كند ،، و رهايمان نكند .. خدايا كوتاهي اعمالمان را به كرم و بزرگيت ببخش .. امروز جمعه ،،،. حضرت مهدي ،،، صاحب الزمان ((( عليه السلام ))) ميزبان ماست .. و محتاج دعاي خير ميزبان ..شهيد عزيزي كه به گمان من حر زماني ،،،، شهيد عزيز ،،، هم نام برادر شهيدم ،، هم روز و هم ماه شهادت ٢٠/١ هم زمان شده با شهادت برادرم مرتضي ٢١ ساله ،،، در سال ٦٦ ،،،،، من حكمتي در اين مي بينم كه مرا هر وقت غمي سر راهم هست و يا مورد آزمايش خدا قرار مي گيرم نا خدا گاه به اين سايت كه براي ادامه راهت ،، دوستان و همرهانت بر قرار كرده اند مي آيم. و با دل شكسته و اميدوار به كرم و مهرباني خدا نسبت به شما برادرانم ، ، به ما هم نظري بيندازند و ما را رها نكند ،، عزيزان شهدا ،، عزيزان پيشگاه ، درگاه خدا ،، شما پيش خدا حتما ،، حتما آبرو دارين ،، ما را دعا كنيد عاقبت به خير شويم ،، ما را دعا كنيد اگه راه راست را فراموش كرديم ، خدا راه راستش را به طرفمان كج كند ،، و رهايمان نكند .. خدايا كوتاهي اعمالمان را به كرم و بزرگيت ببخش .. امروز جمعه ،،،. حضرت مهدي ،،، صاحب الزمان ((( عليه السلام ))) ميزبان ماست .. و محتاج دعاي خير ميزبان ..

. التماس دعا

. التماس دعا
138902
نام: هادی/ حق
شهر: گیلان / نورامید
تاریخ: 12/22/2017 3:44:45 AM
کاربر مهمان
  اللَّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّل فَرَجَهُم

أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیْطٰنِ الرَّجیٖمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ

یا مُحمّد ص مددی

یا علی ع مددی

یا حسین ع مددی

یا اللّه یا رحمن یا رحیم مددی

یا هو مددی

بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین

اللَّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمَّد ٍوَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم

<<ابتدا <قبلی 13897 13896 13895 13894 13893 13892 13891 13890 13889 13888 13887 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved