اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| | هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
| 138881 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
12/10/2017 3:08:47 PM
کاربر مهمان
|
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند. صبح روز بعد، هنگامی که داشتند صبحانه می خوردند، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است، آویزان می کند. زن گفت: "ببین! لباسها را خوب نشسته است!!! شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست!". شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت. هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه میگفت. یک ماه بعد، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر می رسید، شگفت زده شد و به شوهرش گفت: "نگاه کن!!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید."
شوهر پاسخ داد: "صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم!"
زندگی ما نیز این گونه است!
آنچه را که ما از دیگران می بینیم، بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه می کنیم. زندگی ما بازتاب ذهن ما است.
|
|
| 138880 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
12/10/2017 11:19:31 AM
کاربر مهمان
|
ازطرف خدا،،
🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی
🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی
🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی
🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصو
🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی
🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی
🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی
🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی
🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی
🎆 بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!
🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت
🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..
همیشه شکر گذار خدا باش , و به آنچه داری قانع و شاد باش
|
|
| 138879 |
نام:
زهرا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/10/2017 1:43:52 AM
کاربر مهمان
|
سلام
دو تا عروس داريم يكي با حجاب ولي اخلاق اجتماعي نداره يكي بي حجاب اخلاق اجتماعي بلده
نميدونم شايد ايراد از ماست شايد نتيجه گناهامون و دل شكستن باشه
ولي خدا بخواد روزي به خوبي و مهر دور هم جمع شيم ساده بي ريا و با علاقه
خدا خدا خدا
دل مادرم شاد بشه
|
|
| 138878 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
12/9/2017 10:49:54 PM
کاربر مهمان
|
خدا در دوجا به بندگانش میخندد:
یکی زمانیکه همه دست به دست هم می دهند
تا یکی راذلیل کنند
و خدا نمیخواهد
و زمانیکه همه دست به دست هم میدهند
تا کسی را عزیز کنند و خدا نمیخواهد
|
|
| 138877 |
نام:
...
شهر:
تاریخ:
12/9/2017 9:00:55 PM
کاربر مهمان
|
چرا خدایی که هر دم میگوید، بخوانید مرا تا استجابت کنم شما را!؟ 10 ساله است که استجابتم نمیکند! من از این همه بخوانیدهایِ مکرر بی جواب، دلم به درد آمده ...
|
|
| 138876 |
نام:
بنده
شهر:
زاهدان
تاریخ:
12/9/2017 7:00:40 PM
کاربر مهمان
|
خدایااین بنده حقیرهمیشه آرزویش این بودکه معلم شود حتی ازکودکی واین خواسته راازمهربانترین معلم هستی خواسته ام(حضرت محمدصل الله علیه وآله)والان منتظرجوابم خدایامراجلوخانواده ام روسفیدگردان.
|
|
| 138875 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
12/9/2017 5:08:44 PM
کاربر مهمان
|
ﺍﺯ ﮔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ،
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻡ،
ﮔِﺮِهی ﺑﻪ ﻧﺎﻓﻢ ﺯﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ
ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ!
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﻩ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻩﻫﺎﺳﺖ!
ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ، ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻧﮕﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺮﻩ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﻩ ﺩﺍﺭﻡ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﻩ ﻓﺮﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺒﺎﻓﻢ...
ﻓﺮﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻘﺸﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻓﺘﻨﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ...
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ
ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﻡ...
|
|
| 138874 |
نام:
آرین
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/8/2017 8:33:20 PM
کاربر مهمان
|
راستش میخوام از دانشگاه تبریز در بیام ولی یه کار خوبی داشته باشم و خیلی پولدار شم که هر چی میخوام بتونم بخرم و از همه مهم تر عاشق یکی ام که میخوام زنم شه
|
|
| 138873 |
نام:
Amorous_AF
شهر:
اصفهان
تاریخ:
12/8/2017 11:36:41 AM
کاربر مهمان
|
اگر حجاب ظهورت،وجود تار من است
خدا کند که بمیرم چرا نمی آیی
|
|
| 138872 |
نام:
بهار
شهر:
ارومیه
تاریخ:
12/8/2017 9:17:03 AM
کاربر مهمان
|
سلام 1
هیچکسی نمیتونه به شما کمک کنه جز خودت، هیشکی نمیدونه که مشکل و اختلافتون با همسرتون از کجا آب میخوره، اما فکر نکنم روزهای اول زندگیتون هم اینقدر اختلاف داشتین، فقط سعی کن با خانواده همسرت دوست بشی، بهشون محبت کنی و جا توی دلشون باز کنی، خیلی از خانم ها رو میشناسم از موقعی که ارتباطشون با خانواده همسرش کم یا قطع شده محبت همسرش باهاش به مرور کم شده، هر چقدر با خانوادش ارتباط خوبی داشته باشی بخصوص خواهر شوهر، اوضاع زندگیتون رفته رفته بهتر میشه، میدونم بعضی از مادر و خواهر شوهرها اذیت میکنن اما شما خانمی کنین و به خاطر خدا ببخششون اگه هم بدی در حقت کردن چیزی نگو، بگو خدا تو شاهدی. باور کن اونا هم رفته رفته شرمنده میشن.
اگه مشکلت تنها با همرسته نه با خانوادش، سعی کن زیاد رفت و آمدهاشو چک نکنی بذار یکم تو حال و هوای خودش تنها باشه، گاهی وقتها مثلا هفته ای یکبار با دوستاش بره بیرون، زیاد نگو چرا دیر اومدی و ...، سعی کن با خانواده همسرت زیاد ارتباط و رفت و آمد داشته باشی نذار احساس کنه تنهاست و میتونه هر رفتاری رو بکنه، در طول روز بهش یه اس ام اس مثلا دوستت دارم و ... بفرست بذار بدونه برات مهمه، غذای مورد علاقشو درست کن.
خانمهایی رو دیدم که بیرون خیلی آراسته هستن اما توی خونه اصلا به سر و وضعشون نمیرسن فکر کن داری میری عروسی به طرف مقابلت ارزش قائل شو، وقتی از سرکار اومد برو دم در و بهش خوشامد بگو، شاید یکی دو روز اول مثل قبلنا باهات رفتار کنه اما اگه این رفتارهات همیشگی باشه باور کن اونم رفتارش باهات بهتر میشه،آرزوی خوشبختی رو برات دارم و امیدوارم مشکلتون حل بشه و بهترین زندگی رو داشته باشین.
|
|
