شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
138211
نام: فرناز
شهر: اصفهان
تاریخ: 5/29/2017 4:57:45 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه حرف دلی ها از همه عزیزان میخوام که برای ظهور امام زمان دعا کنید همانطور که در حدیث آمده گشایش کارهای شما در فرج من میباشد پس برای ظهور و فرج من دعا کنید.انشاالله به امید روزی که همه حرف دلی ها بیان اینجا و از برآورده شدن حاجاتشون زیر سایه ی ظهور امام زمان بنویسن
138210
نام: یه تنها
شهر: زنجان
تاریخ: 5/29/2017 10:26:08 AM
کاربر مهمان
  سلام:خیلی دلم گرفته اخه نمیتونم روزه بگیرم بخداخیلی سخته.خداروقسمش میدم ب آبروی خانم فاطمه زهراهمه ی میضاروشفابده.دوستای عزیزم برای منم سرفره افطار دعا کنید.
138209
نام: مریم
شهر: پاکدشت
تاریخ: 5/29/2017 4:30:08 AM
کاربر مهمان
  مادرم بهم اهمیت نمیده فقط برادر کوچکترمو دوست داره کل فامیلای پدرو مادرم پسر دوستند مثلا وقتی که به خانه ی پدر پدرم میرویم به برادر کوچکترم عیدی میدهند ولی مرا ادم حساب نمیکنند و.... شما بگید من چیکار کنم
138208
نام: یه بدبخت
شهر: غربت
تاریخ: 5/29/2017 2:24:25 AM
کاربر مهمان
  سلام به یه همدرد از شهر آشنایی.ممنون از همدردیتون.ولی این رو قبول کنید شما پسر هستین و سن ازدواج خیلی برای شما ملاک نیست ولی من یه دخترم که نه میتونم برم خواستگاری و نه از موردهایی که داشتم هیچ کدوم هم کفو من نبودن واقعا این روزها خیلی برام سخت میگذره چون سنم داره میره بالا و برای پسرها در ازدواج سن ملاک.توی ماه رمضان فقط دعا میکنم برای همه و بعد برای خودم.من به امید این جمله ام که دعا سرنوشت رو تغییر میده
138207
نام: عسل
شهر: نیریز
تاریخ: 5/28/2017 10:06:03 AM
کاربر مهمان
  سلام الهام جون ممنونم.اما تونمیدونی من چهار سال که دارم به خاطرش زخم زبون می شنوم .بخدا ماهمو خیلی دوس داریم.بخدا اون مادر نداره .به خاطر خواهراش دیگه نمیخواد ادامه بده .اخه خدایا این انصاف نیس .ما عاشق همیم .خدا یه کاری کن خدا قربونت برم مگه من تو دنیا غیر تو کیودارم خدا...تورو خدا برام دعا کنید
138206
نام: سردرگم
شهر: ناكجا اباد
تاریخ: 5/27/2017 6:33:02 PM
کاربر مهمان
  خدايا خيلي دلم شكست خيلي دلم شكست خيلي شكست شايد حق با اونا باشه شايدم نباشه يعني حق ندارن اين كارو كنن حق ندارن انقدر از روي ظاهر قضاوت كنن حق ندارن انقدر الكي سخت بگيرن حق ندارن انقدر بيفكر و بيشعور وبي درك باشن حق ندارن من زبونه روزه رو اينطوري اذيت كنن و دلمو بشكنن يه چه حقي؟به حق چادراشون؟ به حق اينك من مقنعه دارم اونا چادر؟ كاش همينقد كه روي اين كارا مصمم و دقيق و منظم و هوشيار بودن رو اصل قضيه هم بودن و به مسوليتاي واقعيشون ميرسيدن اي خدا من چي بگم؟ چيكار كنم؟انقدر تنها انقد سردرگم انقد گيج و اونا انقد حق بجانب و انقدر..... من هيچوقت قضاوتشون نكردم ٤سال تمام قضاوت كردن و اذيت كردن و تهديد كردن ولي من جرعت قضاوت به خودم ندادم هنوز چرا؟من خوبم؟بدم؟اونا خوبن؟بدن؟حق با كيه؟خسته ام خستم كردن خسته شدم چرا نميزاري برم؟چرا چيزايي ك ميخامو نميدي برم؟اگ من بدم ولم كن برم ديگه چرا انقد عذابم ميدن؟اگ خوبم حقم نيس انقد اذيتم كنن بازم بزار برم. ازادي ميخام راحتي ميخام عقل و شعور اطرافم ميخام فكر باز ميخام از همه مهم تر كمكتو ميخام كمكت كمكت كمكت اگ واقعا تو دلاي شكسته جا داري كمكم كن تروهركي دوس داري الان ك بيشتر از هميشه كمكتو ميخام الان كه بيشتر از هميشه به چيزايي ك ميخام نزديكم كمكم كن انقد تنهام نزار
138205
نام: شقایق
شهر: مشهد
تاریخ: 5/27/2017 5:07:03 PM
کاربر مهمان
  سلام. چرا مطلب منو نذاشتید!؟؟؟ اینقدر من بدممممم. من باشماها دردودل کردم. کمک خوااستم😔 ولی....
138204
نام: فرناز
شهر: اصفهان
تاریخ: 5/27/2017 3:25:28 PM
کاربر مهمان
  نامه ای به خدا از طرف بنده سختی کشیده : سلام خدا خوبی؟خدای مهربون ممنونم از این همه نعمت هایی که بهم دادی از سلامتی و خانواده و تحصیلات و زیبابی و مقداری ایمان که خودت لطفت رو شامل حالم کردی.خدایا ناشکر نیستم اما چرا دردهام بیشتر از نعمت هامه.چرا باید از بچه گی تا الان که بزرگ شدم و به جوونی رسیدم اینقدر تنها و بیچاره باشم از مشکل مالی تا مشکل فرهنگی تا مشکلات دیگه... چرا من خانواده باید داشته باشم ولی توش پر از دعوا و جنگ چرا از بچیگیم بخاطر مشکلات خانوادگی و بیماری روحی پدرم همه ش سرشکسته شدم و نتونستم حتی دوست برای خودم پیدا کنم چرا وقتی بزرگ شدم خواستگارم اومد داشت به ازدواج میرسید اما ول کرد و رفت خدایا الان فقط یه آرزو دارم اونم اینکه شب که خوابیدم دیگه بیدار نشم
138203
نام: زهراحق بين
شهر: رشت
تاریخ: 5/27/2017 2:16:19 PM
کاربر مهمان
  زینب

شنیده اید حسین چون زاسب درغلطید

ندیده اید که زینب چسان زخیمه دوید

شنیده اید حسین چون به خاک تیره فتاد

ندیده اید که زینب جامه درید

شنیده اید حسین خنجرش به خنجر داد

ندیده اید که زینب دلش زغصه تپید

شنیده اید که حسین سربنوک نیزه نهاد

ندیده اید که زینب به پای نیزه دوید

شنیده اید که شد پیکرحسین عریان

ندیده اید که زینب چو ابرمینالید

شنیده اید تنش پاره پاره شدازکین

ندیده اید که زینب چه طعنه ها بشنید

شنیده اید حسین تشنه لب شده است شهید

ندیده اید که زینب دل ازجهان ببرید

شنید اید که آتش زدند خیمه حسین

ندیده اید که زینب درآن زمان چه کشید

شنیده اید که ازترس کودکان حسین

درآن زمین بلا خیز روی خاردوید

شنیده اید چه ظلمی به اهل بیت رسول

رسید از ستم کینه ها قوم عنید

شنیده اید از آن روز زان مظالم ها

کنند مردم لعنت یزید و ال یزید
138202
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 5/27/2017 10:09:45 AM
کاربر مهمان
 


سلام بر رمضان





التماس دعا آوینی های عزیز ...
<<ابتدا <قبلی 13827 13826 13825 13824 13823 13822 13821 13820 13819 13818 13817 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved