آیت الله شهید شیخ محمد تقی بافقی
مرحوم رازي در ادامه ميفرمايد:
سپس طلاب از اراك و ساير شهرها به قم هجرت كرده و مشغول تحصيل شدند و
"فقيه بافقي" هم قدم به قدم با "آيت الله حائري" همگام شد و در استحكام
اين بنا كوشيد و همواره حامي آيت الله حائري در نگهداري حوزه و رسيدگي
به وضع طلاب بود. به عنوان مثال آيت الله حائري ميفرمود: اول ماه اگر
پول نرسيد چه بايد كرد؟
آقاي بافقي ميفرمود: آن به عهده من،
اگر در هنگام پرداخت نرسيد مرا خبر كنيد تا از "رزاق ذوالقوه المتين"،
روزي نوكران وليش، صاحب الامرعجلالله تعالي فرجه الشريف را دريافت
كنم.
از قضا بعضي اوقات كه دير ميشد به ايشان
خبر ميدادند و مرحوم حائري ميگفت: حالا تو جواب طلاب را بده. و شيخ
بدون تأمل ميگفت: اگر تا عصر از خداوند شهريه نگيرم، بنده خدا نيستم.
هنوز برخي افراد آن زمان هستند كه ديدهاند و ميدانند كه آيت الله
بافقي، در چنين شرايطي به مدرسه فيضيه ميرفت و طلاب را جمع ميكرد و
ميگفت:
با من به مسجد بالاي سر حضرت معصومه سلام الله عليها بياييد كه با
خدا كار دارم. ايشان هم در جلوي آنها مشغول دعا و صلوات بر پيامبر و
آلش ميشد و ميگفت: خدايا اينها نوكران و لشكريان ولي و حجت تواند؛ و
زياد صلوات ميفرستاد، اتفاقاً استغاثه و دعا ناتمام بود كه باب فرج به
روي آنها گشوده ميشد و پول ميرسيد و اين قضيه مكرراً رخ داد.