عمليات «مدرسه الشجره»
زمينه هاى عمليات
روز يكشنبه 1362/7/24 ه.ش (9 محرم الحرام 1404ه.ق، 16اكتبر 1983م)، مصادف
بود با يكى از حزنانگيزترين خاطرات شيعيان جهان. تاسوعاى حسينى، كه مقدمهاى
بود بر عزادارى و گرامى داشت قيام سالار شهيدان اباعبداللَّه الحسين عليه
السلام، در لبنان نيز همچون ديگر كشورهاى اسلامى شور و حال خاصى داشت. اين شور
و حال در منطقهى جنوب لبنان كه تحت اشغال نيروهاى متجاوز صهيونيست به سر
مىبرد،نشان از الگوپذيرى مردم اين سامان از حماسهى عظيم كربلا داشت.
روز تاسوعا، طبق روال همه ساله، شيعيان منطقهى «نبطيه» كه به عزادارى براى
امام حسينعليه السلام معروف بودند، در روستاها و شهركهاى اطراف، در خيابانها
و كوچهها، دستههاى سوگوارى به راه انداخته، به نوحه سرايى و عزادارى مشغول
بودند. شيون و فرياد در كوچههاى خاكى روستاى «معركه» از توابع نبطيه مىپيچيد.
اهالى روستا، به خصوص جوانان كه از ظلم و تعدى صهيونيستها به تنگ آمده بودند،
در خيابان اصلى روستا جمع شده و بر سر و سينه مىكوبيدند كه از دور دست، چند
كاميون نظامى نمايان شد. دقايقى بعد، جيپ اسكورت كه چند افسر داخل آن نشسته
بودند، به طرف جمعيت آمد و به بهانهى اينكه كاروان نظامى اسرائيل قصد عبور از
آنجا را دارد، به سمت عزاداران هجوم آورد.جر و بحث مردم با يهوديانِ مسلح بالا
گرفت. اهانتها و هتاكىهاى افسرانصهيونيست، مردم را عصبانىتر كرد و
تيراندازى آنان باعث شد تا مردم خشمگين، با پرتاب سنگ به مقابله بپردازند.
ساعتى بعد درگيرى به اوج خود رسيد. خيابان اصلى، با لاستيكهاى مشتعل بسته شد و
اينها همه برخاسته از جناياتى بود كه نيروهاى يهودى مرتكب شدند و با تيراندازى
به سوى مردم بىسلاح، دو نفر از آنان را به شهادت رسانده و 15 روستايى ديگر را
مجروح ساختند. نيروهاى اسرائيلى ديوانهوار و وحشتزده، به طرف سوگواران
تيراندازى مىكردند.
طولى نكشيد كه اخبار و تفاصيل اين جنايت، در كل لبنان پخش شد و خون غيرتمندان
را به جوش آورد. بخصوص اينكه روز بعد، عاشورا بود و شيعيان در تدارك مراسمى
سنگين و عظيم. رئيس «مجلس اعلاى شيعيان» كه در بيروت مستقر بود، به محض كسب
اطلاع از حادثهى روستاى معركه، با صدور بيانيهاى، ضمن عرض تسليت اين واقعه به
شيعيان لبنان، فتواى جهادى عليه صهيونيستها صادر نمود و اعلام كرد:
«از اين به بعد، براى شيعيان ملايمت با واحدها و نفرات نظامى اسرائيل،يك گناه
محسوب مىشود...»
از آنجا بود كه جنگ علنى نيروهاى اسرائيلى و مردم شروع شد و نتايج آن در
روزهاى بعد نمايان گرديد.
يك سال از حملهى شهادتطلبانه جوان شيعه لبنانى «احمد قصير»، به مقر فرماندارى
نظامى نيروهاى اسرائيل در شهر صور مىگذشت؛ ولى به ظاهر نيروهاى اشغالگر از
اين حملهى بزرگ، درس عبرت نگرفته بودند و همچنان به جنايت و خباثت دست زده، و
نيروهاى اطلاعاتى خود را براى شناسايى مخالفين و وارد آوردن ضربه به آنان اعزام
مىكردند. پايگاه آمادهسازى و اعزام اين نيروها، مقر جديد فرماندارى نظامى
ارتش اسرائيل در شهر صور بود.
«ساموئل كاتز» از افسران سابق ارتش اسرائيل در آن ايام، در كتاب خود تحت عنوان
«جاسوسان خط آتش»، دربارهى فعاليت دستگاههاى اطلاعاتى اسرائيل در تجاوز به
لبنان مىنويسد:
«شينبِث» نيز به صورتى خونين در باتلاق لبنان فرو رفته بود. آنها را نيز به
لبنان فرستاده بودند تا در شناسايى رهبران شناخته شدهى فلسطينىها و دشمن جديد
اسرائيل، يعنى «امل» و شبه نظاميان «حزباللَّه» به ارتش اسرائيل و پليس مرزى
كمك كنند».
هنگامى كه در صبحدم روز يكشنبه اول آبان(شانزدهم محرم، بيستوسوم اكتبر) يك
هفته پس از حادثه روستاى معركه، دو كاميون پر از مواد منفجره به مقر فرماندهى
نيروهاى تفنگدار دريايى آمريكا و فرماندهى نيروهاى چترباز فرانسوى در بيروت
حمله برد مقامات اسرائيل از اينكه آنان هدف حمله قرار نگرفته بودند،نفس راحتى
كشيده و اعلام كردند كه: «ما مسئول حفاظت و حمايت از نيروهاى آمريكايى در لبنان
نيستيم.»
موقعيت هدف
در مدخل شمال شرقى شهر بندرى صور در جنوب لبنان، نزديك جايى كه سال گذشته مقر
فرماندار نظامى ارتش اسرائيل، توسط احمد قصير منفجر شد، ساختمان بزرگى به شكل
حرف «L» لاتين، با نمايى زرد رنگ، متشكل از 25 اتاق قرار داشت. قبل از حملهى
اسرائيل به لبنان،اين محل متعلق به آوارگان فلسطينى بود كه زير نظر «موسسه
امداد سازمان ملل» اداره مىشد و سازمان حمايت از آوارگان فلسطينى «منظمه غوث
اللاجئين الفلسطينيين الاونرا» در آن مستقر بود كه پس از تجاوز نيروهاى
اسرائيلى به شهر صور، به اشغال آنان در آمد.
اسرائيل، در اين ساختمان بزرگ كه مدتها پيش از آن مدرسهى نوجوانان لبنانى بود
و به دليل وجود درخت سر سبز و تنومند وسط آن به «مدرسه الشجره» (مدرسهى
درخت)معروف شده بود، يكى از ستادهاى فرماندهى «نيروهاى دفاع اسرائيل»)I.D.F( را
مستقر كرده بود.
پس از انفجار مقر فرماندهى نظامى در منطقهى «البَص»، تشكيلات فرماندهى به اين
ساختمان منتقل شد كه دور از جادهى اصلى در خيابانى باعرض 8 متر قرار داشت.
تنها راه رسيدن به آنجا، با قطعات بتونى مكعب شكل بزرگ و سرعتگيرهاى مختلف و
همچنين تيرآهنهاى قطور و سيمهاى خاردار، براى عبور وسايل نقليه متفرقه بسته
شده بود. رفت و آمد نفرات پياده نيز به شدت تحت كنترل و بازرسى بود. در ميان هر
دو بلوك بتونى نيز يك سنگر نگهبانى وجود داشت. هر خودرويى كه قصد نزديك شدن به
مقر را داشت، مجبور بود با سرعت بسيار كم و به صورت زيگزاگ از ميان موانع عبور
كند.
در مقابل ساختمان مدرسه الشجره، مجتمع مسكونى «بِنوابَركات» متعلق به «ارتش
لبنان» قرار داشت كه در آن زمان، نيروهاى فرانسوى تابع نيروهاى حافظ صلح در
جنوب لبنان، در آنجا مستقر بودند. بخشى از ساختمان الشجره، به انبار مهمات و
مواد منفجرهى ارتش و واحدهاى اطلاعاتى و تروريستى اسرائيل تعلق داشت.
مساحت ساختمان 600 متر مربع بود و در زير زمين آن، محل بازجويى از بازداشت
شدگان فلسطينى و لبنانى و همچنين بازداشتگاه موقت آنان پيش از اعزام به داخل
فلسطين اشغالى، قرار داشت. يكى از اتاقهاى آنجا نيز به صدور و تاييد مجوز
ورود و خروج مردم محلى براى تردد به منطقهى آزاد شمال و بيروت اختصاص داشت.
مقر فرماندهى سرويس اطلاعاتى اسرائيل «شينبث»، در اين ساختمان مستقر بود و بيش
از 200 نظامى اسرائيلى و همچنين حدود130 زندانى، از جمله چندين زن فلسطينى و
لبنانى در آنجا به سر مىبردند.
عمليات
روز جمعه 1362/8/13 ه.ش (28 محرمالحرام 1404ه.ق، 4نوامبر1983م)، سه هفته پس از
هجوم نظاميان صهيونيستى به عزاداران حسينى در روستاى معركه، و در اولين سالگرد
حملهى شهيد احمد قصير به مقر فرماندارى نظامى در صور، در ساعت 6/15 صبح،كاميون
كوچك شورلت سبز رنگ، كه حدود 500 كيلوگرم مواد منفجره شديد الانفجار در آن
جاسازى شده بود، از جادهى ساحلى صور به خيابان مدرسه الشجره پيچيد و به طرف
مقر نظامى كه با روستاى معركه فقط 13كيلومتر فاصله داشت، حمله برد.
به محض اينكه كاميون اولين مانع را رد كرد، «ديويدلوز» سرباز 31ساله اسرائيلى،
كه متوجه شد خطرى مقرشان را تهديد مىكند، از سنگر بيرون پريد و اسلحهى خود
كارِ «ام.16« خود را به طرف راننده كه سعى مىكرد با سرعت هر چه بيشتر موانع
زيگزاگ را رد كند، شليك كرد. در آن صبح زود تردد اتومبيلها آنچنان زياد نشده
بود و صداى تيراندازى مستمر، خفتهها را بيدار كرد. در همان اولين لحظات
تيراندازى، نيروهاى اسرائيلى كه در اتاقهاى ساختمان بودند، وحشت زده از خواب
پريدند؛ ولى نمىدانستند علت تيراندازى چيست و چه بايد كرد. با خود انديشيدند
شايد هواپيماهاى سوريه، حملهى هوايى انجام دادهاند و ضد هوايىهاى اسرائيل در
پىپاسخ برآمده بودند؛ ولى نه صداى هواپيما به گوش مىرسيد و نه صداى تيراندازى
از ضدهوايىهاى قوى بود. هر آنچه كه بود، لحظات بعد پاسخ سوال همه را داد.
ديويدلوز، همچنان به دنبال كاميون كه با سرعت موانع زيگزاگ را رد كرده و در
ادامهى مسير خود به ميلهها و پايههاى بتونى برخورد مىكرد ولى به راه خود
ادامه مىداد، مىدويد؛ در همان حال دستش بر ماشه فشار مىآورد و گلولههاى خود
را از فاصلهاى بسيار كم به سمت راننده و ماشين شليك مىكرد. بر اثر تيراندازى،
لاستيكهاى اتومبيل تركيدند واز رادياتور آن كه سوراخ شده بود، رودى از آب بر
زمين نقش بست؛ با اين حال كاميون راه خود را ادامه داد. لوز مىگويد كه كه
مطمئن است رانندهى جوان را كشته و به چشم خود ديده است كه او بر اثر اصابت
گلوله به سر و بدنش، بر روى فرمان خم شده است. ولى برخلاف تصور او، رانندهى
مجروح، كاميون را تا درِ ورودى هدايت كرد، با پيچاندن فرمان به سمت چپ،
دروازهى آهنى و بزرگ مدرسه را منهدم ساخت و با زدن چاشنى، كاميون حامل بمب را
در فاصلهى پنج مترى ساختمان اصلى منفجر كرد، كه در صورت كشته شدن راننده، چنين
امرى به هيچ وجه امكانپذير نبود.
لوز، بعدها تعريف كرد كه به چشم خود ديده است رانندهى جوان، با وجودى كه
گلولههاى او به بدنش اصابت مىكرد، تا آخرين لحظات جان، لبخند بر لب داشت.
صداى انفجار تا فاصله 35 كيلومترى در شهر و اطراف پيچيد و در آن صبحدم جمعه،
همگان را متعجب ساخت. نيروهاى اطلاعاتى و نظامى اسرائيل كه با صداى تيراندازى
از خواب پريده و به دنبال سلاح و تجهيزات خود براى مقابله با هر گونه تحرك و
حملهاى بودند، ناگهان شعلهاى سرخ همراه با صداى وحشتناك در مقابل خود ديدند و
در يك چشم بر هم زدن، طبقات بالايى بر سرشان فرود آمد.
اطلاعات و گزارشهاى بعدى حاكى از اين بود كه دو انفجار عظيم در ساعت 6/15 و
6/25 دقيقه صبح رخ داده و سپس صداى 13 انفجار ديگر كه ناشى از انفجار مهمات
ذخيره شده در انبار ساختمان بود به گوش رسيد. اين انفجارات 2/5 ساعت ادامه داشت
و بر تلفات و انهدام ساختمان مىافزود.
انواع و اقسام مواد منفجره كه براى انجام عمليات بمبگذارى در شهرها و سركوب هر
گونه مخالفت، در ساختمان نگهدارى مىشد،باعث شد كه حتى به دور از تصور طراحان
اين عمليات شهادتطلبانه، وسعت عمليات گسترش بيشترى پيدا كند و تلفات و صدمات
بيشترى بردشمن وارد آيد. مسئلهى مضحك اين بود كه اسرائيل مدعى شد كاميون
مهاجم فقط حاوى 50 كيلومتر مواد منفجره بوده است و بقيهى انفجارها و علت اصلى
فرو ريختن ساختمان، حاصل مواد ذخيره شده در انبار مهمات بوده است.
بلافاصله پس از انفجار، نيروهاى اسرائيلى مستقر در ديگر پايگاههاى اطراف و
داخل شهر، به آنجا شتافتند؛ ولى كسى جرات نزديك شدن به صحنهى حادثه را نداشت.
انفجارهاى پياپى مانع مىشد تا در دقايق اوليه بشود به آسيب ديدگان كمك كرد.
تمامى جادههاى منتهى به شهر صور بسته، و پستهاى بازرسى و جستجو در جادهى
ساحلى ميان شهرهاى صور و صيدا ايجاد شد. ظواهر امر نشان مىداد اكثر افرادى كه
آنجا بودهاند، كشته شدهاند. عمليات نجات مجروحين از زير آوار شروع شد و
تكههاى بدن كشته شدگان نيز جمعآورى گرديد. يكى از مسئولين مقاومت اسلامى
دربارهى چگونگى اين عمليات مىگويد: با گذشت يك سال از عمليات شهيد احمد قصير،
مقاومت اسلامى براساس تغييراتى كه صهيونيستها در سيستم و سازمان حفاظتى مقرهاى
خود داده بودند، يك نقشهى جديد براى عملياتى ديگر طراحى كرده، اما اين طرح با
مشكلات زيادى روبه رو بود.
پس از كنترل و شناسايى دقيق هدف، روز عمليات مشخص شد و قرار شد كه اين حمله روز
سه شنبه و يا چهارشنبه انجام شود. هنگامى كه به مجرى عمليات اطلاع داده شد كه
خود را براى انجام حمله آماده كند،خندهاى كرد و با اطمينان روحى گفت: خودتان
را خسته نكنيد... اين روزها زمان شهادت من نيست، من صبح روز جمعه به شهادت
خواهم رسيد... هر روز ديگرى كه براى اين عمليات در نظر بگيريد با شكست مواجه
خواهد شد.
طراحان عمليات از اين سخن او شگفتزده شدند؛ ولى پىگيركارها براى روز چهارشنبه
شدند. در روز موعود، ناگهان صهيونيستها اقدام به اجراى طرح جديدى براى مستحكم
كردن ساختمان كردند كه اين امر موجب شد تا عمليات به روز ديگرى موكول شود.
براساس شناسايىهايى كه انجام شد، مشخص گرديد ورود كاميون حامل بمب به ساختمان
غير ممكن شده است.
شب جمعه، صهيونيستها براى انجام تدابير بازدارندهى جديد، اقدام به برداشتن
بخشى از امكانات قرار گرفته در مسير كردند كه اين مسئله باعث شد تا راه براى
حمله باز شود. هنگامى كه خبر به مجرى عمليات رسيد،او گفت: من كه به شما گفته
بودم عمليات، صبح روز جمعه انجام خواهد شد و اين چيزى نيست جز امداد الهى.
آن شب، شام را براى همرزمانش آماده كرد و با آنها چايى را كه خود مهيا كرده
بود نوشيد، سپس خوابيد.
نيمههاى شب از خواب برخاست و به نماز شب ايستاد. سپس به تلاوت قرآن پرداخت.
صبح زود، به حمام رفت و غسل شهادت كرد. يكى از دوستان، حولهاى به او داد تا
خودش را خشك كند، ولى او نپذيرفت و گفت: مىخواهم با آب اين غسل با خداى خود
ملاقات كنم.
يكى از دوستان كه تا آخرين دقايق همراهش بود مىگويد كه او به من گفت: من به
اذن خداوند متعال به موضع صهيونيستها خواهم رسيد و آن را نابود مىكنم. هنگام
اجراى عمليات براى من نگران نباشيد. من به موفقيت و امداد الهى اطمينان كامل
دارم و نسبت به زخمى شدن شما براثر انفجار نگرانم؛ زيرا شدت انفجار به حدى
خواهد بود كه حتى پرندگان كه در آسمان آنجا پرواز مىكنند بر زمين خواهند
افتاد... .
لحظاتى قبل از عمليات، با وجودى كه ساعتى از غسل شهادتش مىگذشت، هنوز موهايش
خيس بود و قطرات آب از محاسن و چانهاش مىچكيد.
او در آخرين كلام به عنوان وصيت، خطاب به دوستانش گفت:
اين راه كه امام علىعليه السلام و سيد الشهدا ابا عبداللَّه الحسينعليه
السلام شروع كردهاند راهى الهى است و ما امروز اين راه را دوباره زنده
مىكنيم. اجازه ندهيد اين نعمت الهى تا ظهور صاحب الزمان (عج) قطع شود. هر خانه
يا سنگى، يا خيمهاى يا قطعه زمينى كه در اشغال صهيونيستهاست، بايد آزاد شود.
تمام تلاش خود را بهكار گيريد تا همگى در روز قيامت همديگر را ملاقات كنيم و
در كار خود پشتكار داشته باشيد؛ زيرا راهى كه در پيش داريد، راهى است طولانى و
دشوار.»
او از ما خواست تا سلامش را به گروهى از برادران كه با اسم از آنها ياد كرد،
برسانيم. جالب اين بود كه تمامى آن اسامى، افرادى بودند كه يكى پس از ديگرى
بعدها در عمليات عليه صهيونيستها به شهادت رسيدند. هنگامى كه از او پرسيده شد
به خانوادهاش چه بگويند و چگونه آنها را خبر كنند، خندهاى تحويل داد و گفت:
نگران نباشيد، خداوند كارها را درست خواهد كرد.
عكسالعمل دشمن
ساعاتى پس از حمله، خودروهاى زرهپوش اسرائيل كه بر روى آنها بلندگو نصب شده
بود، در شهر صور به گردش پرداخته و خطاب به مردم اعلام كردند كه تا سه روز
مقررات منع عبور و مرور در صور به اجرا گذاشته شده و با متخلفين نيز به
شديدترين وجهى برخورد خواهند كرد. همچنين گذرگاههاى «نهر الاولى» در شمال شهر
صيدا، «بُسرى» و «باتر» كه محل ورود و خروج مردم به مناطق اشغالى و يا آزاد
بود، مسدود شد.
كماندوهاى صهيونيست كه خاطرهى حمله سال گذشته برايشان تداعى شده بود،
ديوانهوار به خانههاى اطراف مقر هجوم بردند و به تصور اينكه كاميون حاوى بمب
از آنجا خارج شده است، تعداد زيادى از ساكنين آن خانهها را به جرم واهىِ
مشكوك بودن در اجراى عمليات،بازداشت كرده و براى بازجويىهاى مفصل به
پايگاههاى نظامى ديگر منتقل كردند. ساعتى بعد نيز شكارى بمبافكنهاى
اسرائيلى، در اوج هراس و وحشت، منطقهى «بِحَمدون» را بمباران كردند؛ و اين در
حالى بود كه دولت اسرائيل در اين كشور بسيج عمومى اعلام كرد.
«رابين رايت» خبرنگار آمريكايى، در كتاب «الغضب المقدس» دربارهى وقايع و حوادث
پس از انفجار مدرسه الشجره، اين گونه مىنويسد:
«موشه آرنز وزير جنگ اسرائيل، پس از اين انفجار، با عصبانيت گفت: لبنان لانه و
پايگاه بزرگ آدمكشان است و ما بايد با زور آنان را در هم بكوبيم. همين طور هم
شد؛ هواپيماهاى جنگى اسرائيلى پايگاههاى فلسطينى در شرق لبنان را بمباران
كردند؛ بدون اينكه ابتدا ثابت شود چه گروهى و چه سازمانى در انفجار مقر
فرماندهى اسرائيل در مدرسه الشجره دست داشته و يا مسئول بوده است. هواپيماهاى
جنگى اسرائيل به روستاهاى شيعهنشين لبنان كه به ادعاى اسرائيلىها ساكنانش
طرفدار ايران بودند، حمله كردند و باز اين حملهها در حالتى انجام مىشد كه
مسئولين دولتى اسرائيل به طور غير رسمى اعلام داشتند كه دلايل كافى براى محكوم
كردن ساكنين اين روستاها در اختيار ندارند. سه روز بعد هواپيماهاى فرانسوى هم
وارد كار شدند.»
ساعت 12/30 به وقت بيروت در همان روز، 16 فروند از شكارى بمبافكنهاى «اف.16«
اسرائيلى مناطق مسلمان نشين را بمباران كردند. همچنين شهرك «دامور» در جنوب
بيروت بمباران شد كه هدف اين حمله ظاهراً پايگاههاى فلسطينى موجود در آنجا
بود. به دنبال آن، ستاد فرماندهى ارتش اسرائيل طى يك بيانيهى نظامى اعلام كرد:
«حملهى هواپيماهاى اسرائيلى به مناطق مسكونى در اطراف «منصوريه» و «بِحَمدون»
در مركز لبنان، در پى گسترش اقدامات نظامى عليه نيروهاى اسرائيلى مستقر در
لبنان صورت گرفته است».
ژنرال صهيونيست «موشهلوى» رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل،پس از اين حادثه گفت:
«ما قصد داريم تدابير جديد امنيتى اى اتخاذ كنيم كه بدون ترديد زندگى را براى
ساكنان جنوب لبنان دشوارتر خواهد كرد».
موشهآرنز وزير جنگ اسرائيل، دو ساعت پس از حادثه، با هلىكوپتر به صور رفت و
با بعضى از فرماندهان نظامى به بحث دربارهى چگونگى حادثه پرداخت. او كه از اين
اتفاق شوكه شده بود، در برابر سوالات متعدد خبرنگاران، كه سخنان مسئولين
اسرائيلى را پس از انفجار مقر تفنگداران آمريكايى در بيروت يادآورى مىكردند كه
گفته بودند: «آمريكا نتوانست از خودش حفاظت كند، اگر آنها به ما متكى
مىشدند،چنين حادثهاى اتفاق نمىافتاد»، با عصبانيت گفت:
«ما با دشمن ظالم و بىرحمى مىجنگيم كه به هيچ وجه در طريق معقول حركت نمىكند
و حتى در كمترين حد نيز، قواعد متعارف جهانى را هم رعايت نمىكنند... تعداد
كشته شدگان بيش از آن چيزى است كه تاكنون اعلام شده است؛ ما به اين اقدام پاسخ
خواهيم داد و پاسخمان بسيار سخت خواهد بود. اسرائيل به حملهى متقابل عليه
عاملين اين انفجار دست خواهد زد».
عكسالعمل اسرائيل در برابر دشمنى كه به ظاهر ديده نمىشد، چيزى نبود جز
بمباران شهرها.موشهآرنز هيچ اشارهاى به بمباران مناطق مسكونى توسط توپخانه
هواپيماهاى اسرائيلى نكرد و نگفت كه آيا اين گونه اعمال با قواعد متعارف
بينالمللى همخوانى دارد و رحم و شفقتى در آن به چشم مىخورد يا نه؟
از ديدگاه سردمداران صهيونيسم، هر ضربهاى كه به نيروهاى يهود و اسرائيل وارد
آيد، عملى است بىرحمانه و جنايتكارانه؛ ولى همهى جنايات سربازان اسرائيلى در
شهرها و روستاها، عملى است معقول و منطقى!
بيمارستانهاى داخل فلسطين اشغالى براى انتقال مجروحين حادثه به حالت آمادهباش
كامل درآمده و آسيبديدگان، با هلىكوپتر و آمبولانس به آنجا منتقل شدند.
روبرت فيسك خبرنگار برجستهى انگليسى در خاورميانه، و فرستادهى مجلهى «تايمز»
در بيروت، در كتاب خاطرات خود «وَيلات وَطن»،دربارهى اتفاقات پس از عمليات
مدرسه الشجره، مىنويسد:
«در تمام اماكن، اسرائيلىها ديوارهاى بتونى و موانع مختلف ايجاد كرده و
كانالهايى در اطراف مقرهاى نظامىشان ايجاد كردند. سنگرهاى آنان از بتون مسلح
بود. طول اين سنگرها 60 متر، ارتفاعشان 10 متر و عرضشان 6 متر بود. براى نقل
و انتقال نيروهايشان از اتوبوسهايى استفاده مىكردند كه تانكها و نفربرها آن
را اسكورت مىكردند و از منافذ آن لولههاى اسلحه بيرون آمده و آمادهى شليك
بود. قافلههاى خود را نيز از آن به بعد به همين صورت محافظت مىكردند».
همهى اينها، چيزى نبود و نيست جز شدت ضربهى وارد آمده و هراس دولت به ظاهر
قوى اسرائيل در برابر مسلمانان از جان گذشته.
تلفات
دربارهى تلفات اين عمليات نيز آمار مختلفى در منابع موجود ارائه شده است. دكتر
سَعدابوديِه در كتاب «دراسه فىالعمليات الاستشهاديه» تعداد سربازان كشته شده
اسرائيل را 28 تن عنوان كرده است. نمايندگى خبرگزارى رويتِر به نقل از سخنگوى
نظامى اسرائيل در شهر صيدا، در تماس تلفنى گفت كه بيش از 100 نفر از سربازان
اسرائيلى و اسراى لبنانى كشته شدهاند. طبق بيانيهى رسمى اسرائيل كه ساعاتى پس
از حادثه، در «تل آويو» صادر شد، پس از انجام كاووش ويرانهها، جسد 29 سرباز
اسرائيلى و 10اسير لبنانى به دست آمد.
در كتاب «العمليات الاستشهاديه» چاپ «المقاومه الوطنيه اللبنانيه»، از قول
سخنگوى نظامى اسرائيل عنوان شده است كه در اين حادثه 29 سرباز اسرائيلى كشته و
30 نفر ديگر مجروح شدهاند. رابين رايت در گزارش خود مدعى شده است كه در انفجار
مدرسه الشجره 29 سرباز اسرائيلى و نيز 32 زندانى فلسطينى و لبنانى كشته
شدهاند؛ وى نوشته است: «در اين انفجار، يك جوان شهادتطلب توانست در يك روز،
از اسرائيلىها بيش از آنچه فلسطينىها در پنج سال حضور اسرائيل در آنجا كشته
بودند، بكشد».
ساموئل كاتز، افسر سابق اطلاعاتى ارتش اسرائيل، در «جاسوسان خط آتش» نوشته است
كه چندين افسر برجستهى «شينبِث» در اين حمله كشته شدند.
منابع مقاومت اسلامى به نقل از گزارشهاى واصله گفتند كه پس از پايان عمليات
نجات، كه در ساعت 21/30 شب به انجام رسيد، جسد 50سرباز اسرائيلى و 30 اسير
لبنانى و فلسطينى به دست آمد. «مقاومت ملى لبنان» در گزارش خود دربارهى اين
عمليات اعلام كرد كه در اين حمله 170 نظامى صهيونيست و 97 لبنانى و فلسطينى كه
در بازداشتگاه داخل ساختمان به سر مىبردند، كشته شدند كه سازمان «اَمَل»
اعلام كرد 35 تن از زندانيان كشته شده وابسته به اين سازمان بودهاند. منابع
رسمىِ مقاومت اسلامى، بعدها اعلام كردند كه در اين حمله 72 افسر و سرباز
اسرائيلى كشته شدند.
روزنامههاى چاپ ايران، به نقل از گزارشهاى ارسالى خبرگزارىهاى خارجى از
لبنان، نوشتند كه در عمليات مدرسه الشجره،فرماندار نظامى اسرائيل در لبنان، و
عدهاى از افسران عالى رتبه جزو كشتهشدگان هستند. همچنين براساس اين گزارشها،
در روزهاى اول102 جسد از زير آوار بيرون كشيده شد و از 30 نفر زن فلسطينى و
لبنانى كه به دلايل نامعلوم و به ظاهر براى بازجويى در اين مقر زندانى شده
بودند،25 نفرشان كشته شدند كه اجسادشان از زير آوار بيرون آورده شد.
اظهار نظرها
پس از اين حادثه، رئيس جمهورى ايتاليا كه براى بازديد از نيروهاى ايتاليايى
مستقر در بيروت به آنجا رفته بود، گفت: ايتاليا از فرستادن نيروى ناظر به
بيروت معذور است.
رونالد ريگان رئيس جمهورى وقتِ آمريكا، خبر انفجار را در حالى شنيد كه در مراسم
تدفين 225 تفنگدار دريايى آمريكا كه دو هفته قبل در بيروت كشته شده بودند، شركت
داشت. معاون وزير خارجهى آمريكا دربارهى اين حادثه گفت: «اين بدترين نوع مرگ
است و ما نيز اين گونه تجربه را چندى پيش آزموديم. بنابراين، كاملاً عظمت اين
تراژدى را درك مىكنيم».
«وليد جُنبَلاط» رهبر «حزب سوسياليست لبنان»، هر گونه دخالت نيروهاى دَروزى در
اين عمليات را تكذيب كرد و گفت: نيروهاى من با اين گونه عمليات ارتباطى ندارند.
مسئوليت عمليات
سه ساعت پس از انفجار، شخص ناشناسى در تماس با نمايندگى خبرگزارى رويتر در
بيروت، اعلام كرد كه سازمان جهاد اسلامى مسئوليت اين حمله را بر عهده مىگيرد.
اين فرد ناشناس همچنين بيانيهى اين سازمان را خواند و اعلام كرد:
«ما نه ايرانى هستيم و نه فلسطينى. ما هيچ كس را در لبنان نمىخواهيم.ما
آمادهايم تا 2000 رزمندهى خود را به استقبال شهادت بفرستيم تا دشمن صهيونيستى
از سرزمينمان خارج شود. در صورت عدم خروج آنها، خشونت تنها راه خواهد بود. اين
عمليات يك تست و آزمايش بود. ما خود را براى انجام عمليات در سراسر جهان آماده
كردهايم. منتظر ضربات سختتر و بزرگتر در آيندهى نزديك باشيد. ما سربازان
خدا هستيم و به مرگ، عشق مىورزيم. ما مسلمان لبنانى هستيم و بر اساس مفاهيم
قرآن حركت مىكنيم. ما مىخواهيم در لبنان، جمهورى اسلامى ايجاد كنيم».
اين بيانيه، همهى متجاوزين به لبنان، آمريكا، فرانسه و اسرائيل را به شدت به
وحشت انداخت. آنها مىدانستند سازمان جهاد اسلامى به همهى وعدههاى خود عمل
خواهد كرد. يكى از روشهاى مهم اين سازمان كه اثرات تخريبى بسيار زيادى بر
روحيهى دشمن وارد مىكرد، اين بود كه مدتى قبل از هر حمله، بيانيهاى صادر
كرده و دشمنان را تهديد به عمليات مىكرد، و در فاصلهى كوتاهى پس از آن، حمله
انجام مىشد. با وجودى كه آمريكا و اسرائيل كليهى توان تشكيلات اطلاعاتى خود
را براى ردگيرى و كشف اين سازمان ناشناس به كار گرفتند، ولى موفق به شناسايى و
يا ضربه زدن به آن نشدند. اعلاميههاى اين گروه، همچنان نيروهاى مداخلهگر
خارجى در لبنان را در كابوس مرگ فرو مىبرد. آن هم مرگ به بدترين شكل ممكن. دفن
شدن در زير خروارها بتون و ميلههاى آهنى.
مِئير روزين سفير اسرائيل در واشنگتن، گفت: «من سوريه را متهم مىكنم كه در پشت
انفجار مقر فرماندهى اسرائيل قرار دارد؛ همان گونه كه در پشت انفجار مقر
نيروهاى آمريكايى و فرانسوى در بيروت دست داشته است».
يوسف شَكور سفير سوريه در پاريس، در مصاحبه با كانال اول تلويزيون فرانسه تاكيد
كرد كه اين عمليات، با دو انفجار مقر آمريكايىها و فرانسوىها در بيروت، هيچ
ارتباطى ندارد.
با توجه به اينكه در اين عمليات تعدادى اسير لبنانى و فلسطينى نيز كشته
شدهاند، تا به حال نام اين شهيد اعلام نشده است؛ البته بايد توجه داشت كه
تعداد زيادى از اسرا و زندانيان پس از انفجار از آنجا گريختهاند كه اسرائيل،
آنها را جزو كشته شدگان محسوب كرده است. آنچه در اين عمليات مهم به نظر
مىآيد، اين است كه ماشين حامل مواد منفجره در پنج مترى ساختمان منفجر شده است،
در حالى كه تعداد زيادى از زندانىها در قسمت زيرزمين ساختمان قرار داشتهاند و
اگر ماشين در داخل ساختمان منفجر مىشد، تمامى اسرا كشته مىشدند.
از شهيد اين عمليات، تنها تصوير ارائه شده توسط سرباز اسرائيلى «ديويدلوز» است
كه پس از مجروحيت در اين حمله، در بيمارستان گفت:
«جوانى خوش سيما، حدود 20 تا 22 ساله، با لبانى متبسم پشتفرمان ماشين قرار
داشت».
او كه جوانى بيست ساله بود، در خانوادهاى مستضعف به دنيا آمده بود. دوستانش
مىگويند كه هيچگاه تبسم و خنده از لبانش دور نمىشد واز قاريان زيباى قرآن
كريم بود و به ورزش نيز علاقه زيادى داشت.
به گفتهى همرزمانش، از اولين روزهاى تجاوز اسرائيل به لبنان در سال1361ه.ش
(1982م) در عمليات و مبارزه عليه آنان شركت فعال داشت و به خصوص در طول مدتى كه
شهر بيروت تحت محاصره و اشغال بود، بهصورت فعال مىجنگيد. وى پس از ديدن يك
دورهى نظامى فشرده بهعنوان مسئول پشتيبانى لُجستيكى مقاومت اسلامى برگزيده
شد.
از فعاليتهاى مهم او، آماده سازى و تجهيز عمليات شهيد احمد قصير بود كه خود
نيز از آن پس به دنبال فرصتى مىگشت تا براى عملياتى شهادتطلبانه پيشقدم شود.
بعد از انجام عمليات شهيد احمد قصير، خطاب به دوستانش گفت: عمليات ما بايد اين
گونه باشد و از اين راه عظيم است كه مىتوانيم دشمن را شكست بدهيم. هنگامى كه
در مسجد مشغول عبادت بود يكى از نيروهاى مقاومت اسلامى كه خيلى به دنبالش گشته
بود، سراغش آمد و به او گفت: به چه كار مشغولى؟
او جواب داد: آيا عملى بهتر از نشستن در برابر خداوند وجود دارد؟
دوستش گفت: در مورد انجام يك عمليات شهادت طلبانه چه نظرى دارى؟
وى با تبسمى زيبا گفت: همواره از خداوند مىخواستم كه اين آرزويم را برآورده
كند و آن را يكى از نعمات الهى مىدانم.
هنگامى كه برخاست تا به نماز خود ادامه دهد، با آرامش و طمأنينه خطاب به دوستى
كه خبر عمليات را برايش آورده بود، گفت: من در اينجا مشغول خواندن نماز هستم و
هنگامى كه تصميم گرفتيد براى انجام عمليات آماده شوم، مرا خبر كنيد.
و قامت نماز بست.