بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

عمليات «مدرسه الشجره»

زمينه‏ هاى عمليات

روز يكشنبه 1362/7/24 ه.ش (9 محرم الحرام 1404ه.ق، 16اكتبر 1983م)، مصادف بود با يكى از حزن‏انگيزترين خاطرات شيعيان جهان. تاسوعاى حسينى، كه مقدمه‏اى بود بر عزادارى و گرامى داشت قيام سالار شهيدان اباعبداللَّه الحسين ‏عليه السلام، در لبنان نيز همچون ديگر كشورهاى اسلامى شور و حال خاصى داشت. اين شور و حال در منطقه‏ى جنوب لبنان كه تحت اشغال نيروهاى متجاوز صهيونيست به سر مى‏برد،نشان از الگوپذيرى مردم اين سامان از حماسه‏ى عظيم كربلا داشت.
روز تاسوعا، طبق روال همه ساله، شيعيان منطقه‏ى «نبطيه» كه به عزادارى براى امام حسين‏عليه السلام معروف بودند، در روستاها و شهرك‏هاى اطراف، در خيابان‏ها و كوچه‏ها، دسته‏هاى سوگوارى به راه انداخته، به نوحه سرايى و عزادارى مشغول بودند. شيون و فرياد در كوچه‏هاى خاكى روستاى «معركه» از توابع نبطيه مى‏پيچيد. اهالى روستا، به خصوص جوانان كه از ظلم و تعدى صهيونيست‏ها به تنگ آمده بودند، در خيابان اصلى روستا جمع شده و بر سر و سينه مى‏كوبيدند كه از دور دست، چند كاميون نظامى نمايان شد. دقايقى بعد، جيپ اسكورت كه چند افسر داخل آن نشسته بودند، به طرف جمعيت آمد و به بهانه‏ى اين‏كه كاروان نظامى اسرائيل قصد عبور از آن‏جا را دارد، به سمت عزاداران هجوم آورد.جر و بحث مردم با يهوديانِ مسلح بالا گرفت. اهانت‏ها و هتاكى‏هاى افسران‏صهيونيست، مردم را عصبانى‏تر كرد و تيراندازى آنان باعث شد تا مردم خشمگين، با پرتاب سنگ به مقابله بپردازند.
ساعتى بعد درگيرى به اوج خود رسيد. خيابان اصلى، با لاستيك‏هاى مشتعل بسته شد و اين‏ها همه برخاسته از جناياتى بود كه نيروهاى يهودى مرتكب شدند و با تيراندازى به سوى مردم بى‏سلاح، دو نفر از آنان را به شهادت رسانده و 15 روستايى ديگر را مجروح ساختند. نيروهاى اسرائيلى ديوانه‏وار و وحشت‏زده، به طرف سوگواران تيراندازى مى‏كردند.
طولى نكشيد كه اخبار و تفاصيل اين جنايت، در كل لبنان پخش شد و خون غيرتمندان را به جوش آورد. بخصوص اين‏كه روز بعد، عاشورا بود و شيعيان در تدارك مراسمى سنگين و عظيم. رئيس «مجلس اعلاى شيعيان» كه در بيروت مستقر بود، به محض كسب اطلاع از حادثه‏ى روستاى معركه، با صدور بيانيه‏اى، ضمن عرض تسليت اين واقعه به شيعيان لبنان، فتواى جهادى عليه صهيونيست‏ها صادر نمود و اعلام كرد:
«از اين به بعد، براى شيعيان ملايمت با واحدها و نفرات نظامى اسرائيل،يك گناه محسوب مى‏شود...»
از آن‏جا بود كه جنگ علنى نيروهاى اسرائيلى و مردم شروع شد و نتايج آن در روزهاى بعد نمايان گرديد.
يك سال از حمله‏ى شهادت‏طلبانه جوان شيعه لبنانى «احمد قصير»، به مقر فرماندارى نظامى نيروهاى اسرائيل در شهر صور مى‏گذشت؛ ولى به ظاهر نيروهاى اشغال‏گر از اين حمله‏ى بزرگ، درس عبرت نگرفته بودند و همچنان به جنايت و خباثت دست زده، و نيروهاى اطلاعاتى خود را براى شناسايى مخالفين و وارد آوردن ضربه به آنان اعزام مى‏كردند. پايگاه آماده‏سازى و اعزام اين نيروها، مقر جديد فرماندارى نظامى ارتش اسرائيل در شهر صور بود.
«ساموئل كاتز» از افسران سابق ارتش اسرائيل در آن ايام، در كتاب خود تحت عنوان «جاسوسان خط آتش»، درباره‏ى فعاليت دستگاه‏هاى اطلاعاتى اسرائيل در تجاوز به لبنان مى‏نويسد:
«شين‏بِث» نيز به صورتى خونين در باتلاق لبنان فرو رفته بود. آن‏ها را نيز به لبنان فرستاده بودند تا در شناسايى رهبران شناخته شده‏ى فلسطينى‏ها و دشمن جديد اسرائيل، يعنى «امل» و شبه نظاميان «حزب‏اللَّه» به ارتش اسرائيل و پليس مرزى كمك كنند».
هنگامى كه در صبحدم روز يكشنبه اول آبان(شانزدهم محرم، بيست‏وسوم اكتبر) يك هفته پس از حادثه روستاى معركه، دو كاميون پر از مواد منفجره به مقر فرماندهى نيروهاى تفنگدار دريايى آمريكا و فرماندهى نيروهاى چترباز فرانسوى در بيروت حمله برد مقامات اسرائيل از اين‏كه آنان هدف حمله قرار نگرفته بودند،نفس راحتى كشيده و اعلام كردند كه: «ما مسئول حفاظت و حمايت از نيروهاى آمريكايى در لبنان نيستيم.»

موقعيت هدف
در مدخل شمال شرقى شهر بندرى صور در جنوب لبنان، نزديك جايى كه سال گذشته مقر فرماندار نظامى ارتش اسرائيل، توسط احمد قصير منفجر شد، ساختمان بزرگى به شكل حرف «L» لاتين، با نمايى زرد رنگ، متشكل از 25 اتاق قرار داشت. قبل از حمله‏ى اسرائيل به لبنان،اين محل متعلق به آوارگان فلسطينى بود كه زير نظر «موسسه امداد سازمان ملل» اداره مى‏شد و سازمان حمايت از آوارگان فلسطينى «منظمه غوث اللاجئين الفلسطينيين الاونرا» در آن مستقر بود كه پس از تجاوز نيروهاى اسرائيلى به شهر صور، به اشغال آنان در آمد.
اسرائيل، در اين ساختمان بزرگ كه مدت‏ها پيش از آن مدرسه‏ى نوجوانان لبنانى بود و به دليل وجود درخت سر سبز و تنومند وسط آن به «مدرسه الشجره» (مدرسه‏ى درخت)معروف شده بود، يكى از ستادهاى فرماندهى «نيروهاى دفاع اسرائيل»)I.D.F( را مستقر كرده بود.
پس از انفجار مقر فرماندهى نظامى در منطقه‏ى «البَص»، تشكيلات فرماندهى به اين ساختمان منتقل شد كه دور از جاده‏ى اصلى در خيابانى باعرض 8 متر قرار داشت. تنها راه رسيدن به آن‏جا، با قطعات بتونى مكعب شكل بزرگ و سرعت‏گيرهاى مختلف و همچنين تيرآهن‏هاى قطور و سيم‏هاى خاردار، براى عبور وسايل نقليه متفرقه بسته شده بود. رفت و آمد نفرات پياده نيز به شدت تحت كنترل و بازرسى بود. در ميان هر دو بلوك بتونى نيز يك سنگر نگهبانى وجود داشت. هر خودرويى كه قصد نزديك شدن به مقر را داشت، مجبور بود با سرعت بسيار كم و به صورت زيگزاگ از ميان موانع عبور كند.
در مقابل ساختمان مدرسه الشجره، مجتمع مسكونى «بِنوابَركات» متعلق به «ارتش لبنان» قرار داشت كه در آن زمان، نيروهاى فرانسوى تابع نيروهاى حافظ صلح در جنوب لبنان، در آن‏جا مستقر بودند. بخشى از ساختمان الشجره، به انبار مهمات و مواد منفجره‏ى ارتش و واحدهاى اطلاعاتى و تروريستى اسرائيل تعلق داشت.
مساحت ساختمان 600 متر مربع بود و در زير زمين آن، محل بازجويى از بازداشت شدگان فلسطينى و لبنانى و همچنين بازداشت‏گاه موقت آنان پيش از اعزام به داخل فلسطين اشغالى، قرار داشت. يكى از اتاق‏هاى آن‏جا نيز به صدور و تاييد مجوز ورود و خروج مردم محلى براى تردد به منطقه‏ى آزاد شمال و بيروت اختصاص داشت.
مقر فرماندهى سرويس اطلاعاتى اسرائيل «شين‏بث»، در اين ساختمان مستقر بود و بيش از 200 نظامى اسرائيلى و همچنين حدود130 زندانى، از جمله چندين زن فلسطينى و لبنانى در آن‏جا به سر مى‏بردند.

عمليات
روز جمعه 1362/8/13 ه.ش (28 محرم‏الحرام 1404ه.ق، 4نوامبر1983م)، سه هفته پس از هجوم نظاميان صهيونيستى به عزاداران حسينى در روستاى معركه، و در اولين سالگرد حمله‏ى شهيد احمد قصير به مقر فرماندارى نظامى در صور، در ساعت 6/15 صبح،كاميون كوچك شورلت سبز رنگ، كه حدود 500 كيلوگرم مواد منفجره شديد الانفجار در آن جاسازى شده بود، از جاده‏ى ساحلى صور به خيابان مدرسه الشجره پيچيد و به طرف مقر نظامى كه با روستاى معركه فقط 13كيلومتر فاصله داشت، حمله برد.
به محض اين‏كه كاميون اولين مانع را رد كرد، «ديويدلوز» سرباز 31ساله اسرائيلى، كه متوجه شد خطرى مقرشان را تهديد مى‏كند، از سنگر بيرون پريد و اسلحه‏ى خود كارِ «ام.16« خود را به طرف راننده كه سعى مى‏كرد با سرعت هر چه بيش‏تر موانع زيگزاگ را رد كند، شليك كرد. در آن صبح زود تردد اتومبيل‏ها آن‏چنان زياد نشده بود و صداى تيراندازى مستمر، خفته‏ها را بيدار كرد. در همان اولين لحظات تيراندازى، نيروهاى اسرائيلى كه در اتاق‏هاى ساختمان بودند، وحشت زده از خواب پريدند؛ ولى نمى‏دانستند علت تيراندازى چيست و چه بايد كرد. با خود انديشيدند شايد هواپيماهاى سوريه، حمله‏ى هوايى انجام داده‏اند و ضد هوايى‏هاى اسرائيل در پى‏پاسخ برآمده بودند؛ ولى نه صداى هواپيما به گوش مى‏رسيد و نه صداى تيراندازى از ضدهوايى‏هاى قوى بود. هر آن‏چه كه بود، لحظات بعد پاسخ سوال همه را داد.
ديويدلوز، همچنان به دنبال كاميون كه با سرعت موانع زيگزاگ را رد كرده و در ادامه‏ى مسير خود به ميله‏ها و پايه‏هاى بتونى برخورد مى‏كرد ولى به راه خود ادامه مى‏داد، مى‏دويد؛ در همان حال دستش بر ماشه فشار مى‏آورد و گلوله‏هاى خود را از فاصله‏اى بسيار كم به سمت راننده و ماشين شليك مى‏كرد. بر اثر تيراندازى، لاستيك‏هاى اتومبيل تركيدند واز رادياتور آن كه سوراخ شده بود، رودى از آب بر زمين نقش بست؛ با اين حال كاميون راه خود را ادامه داد. لوز مى‏گويد كه كه مطمئن است راننده‏ى جوان را كشته و به چشم خود ديده است كه او بر اثر اصابت گلوله به سر و بدنش، بر روى فرمان خم شده است. ولى برخلاف تصور او، راننده‏ى مجروح، كاميون را تا درِ ورودى هدايت كرد، با پيچاندن فرمان به سمت چپ، دروازه‏ى آهنى و بزرگ مدرسه را منهدم ساخت و با زدن چاشنى، كاميون حامل بمب را در فاصله‏ى پنج مترى ساختمان اصلى منفجر كرد، كه در صورت كشته شدن راننده، چنين امرى به هيچ وجه امكان‏پذير نبود.
لوز، بعدها تعريف كرد كه به چشم خود ديده است راننده‏ى جوان، با وجودى كه گلوله‏هاى او به بدنش اصابت مى‏كرد، تا آخرين لحظات جان، لبخند بر لب داشت.
صداى انفجار تا فاصله 35 كيلومترى در شهر و اطراف پيچيد و در آن صبحدم جمعه، همگان را متعجب ساخت. نيروهاى اطلاعاتى و نظامى اسرائيل كه با صداى تيراندازى از خواب پريده و به دنبال سلاح و تجهيزات خود براى مقابله با هر گونه تحرك و حمله‏اى بودند، ناگهان شعله‏اى سرخ همراه با صداى وحشتناك در مقابل خود ديدند و در يك چشم بر هم زدن، طبقات بالايى بر سرشان فرود آمد.
اطلاعات و گزارش‏هاى بعدى حاكى از اين بود كه دو انفجار عظيم در ساعت 6/15 و 6/25 دقيقه صبح رخ داده و سپس صداى 13 انفجار ديگر كه ناشى از انفجار مهمات ذخيره شده در انبار ساختمان بود به گوش رسيد. اين انفجارات 2/5 ساعت ادامه داشت و بر تلفات و انهدام ساختمان مى‏افزود.
انواع و اقسام مواد منفجره كه براى انجام عمليات بمب‏گذارى در شهرها و سركوب هر گونه مخالفت، در ساختمان نگه‏دارى مى‏شد،باعث شد كه حتى به دور از تصور طراحان اين عمليات شهادت‏طلبانه، وسعت عمليات گسترش بيش‏ترى پيدا كند و تلفات و صدمات بيش‏ترى بردشمن وارد آيد. مسئله‏ى مضحك اين بود كه اسرائيل مدعى شد كاميون مهاجم فقط حاوى 50 كيلومتر مواد منفجره بوده است و بقيه‏ى انفجارها و علت اصلى فرو ريختن ساختمان، حاصل مواد ذخيره شده در انبار مهمات بوده است.
بلافاصله پس از انفجار، نيروهاى اسرائيلى مستقر در ديگر پايگاه‏هاى اطراف و داخل شهر، به آن‏جا شتافتند؛ ولى كسى جرات نزديك شدن به صحنه‏ى حادثه را نداشت. انفجارهاى پياپى مانع مى‏شد تا در دقايق اوليه بشود به آسيب ديدگان كمك كرد. تمامى جاده‏هاى منتهى به شهر صور بسته، و پست‏هاى بازرسى و جستجو در جاده‏ى ساحلى ميان شهرهاى صور و صيدا ايجاد شد. ظواهر امر نشان مى‏داد اكثر افرادى كه آن‏جا بوده‏اند، كشته شده‏اند. عمليات نجات مجروحين از زير آوار شروع شد و تكه‏هاى بدن كشته شدگان نيز جمع‏آورى گرديد. يكى از مسئولين مقاومت اسلامى درباره‏ى چگونگى اين عمليات مى‏گويد: با گذشت يك سال از عمليات شهيد احمد قصير، مقاومت اسلامى براساس تغييراتى كه صهيونيست‏ها در سيستم و سازمان حفاظتى مقرهاى خود داده بودند، يك نقشه‏ى جديد براى عملياتى ديگر طراحى كرده، اما اين طرح با مشكلات زيادى روبه رو بود.
پس از كنترل و شناسايى دقيق هدف، روز عمليات مشخص شد و قرار شد كه اين حمله روز سه شنبه و يا چهارشنبه انجام شود. هنگامى كه به مجرى عمليات اطلاع داده شد كه خود را براى انجام حمله آماده كند،خنده‏اى كرد و با اطمينان روحى گفت: خودتان را خسته نكنيد... اين روزها زمان شهادت من نيست، من صبح روز جمعه به شهادت خواهم رسيد... هر روز ديگرى كه براى اين عمليات در نظر بگيريد با شكست مواجه خواهد شد.
طراحان عمليات از اين سخن او شگفت‏زده شدند؛ ولى پى‏گيركارها براى روز چهارشنبه شدند. در روز موعود، ناگهان صهيونيست‏ها اقدام به اجراى طرح جديدى براى مستحكم كردن ساختمان كردند كه اين امر موجب شد تا عمليات به روز ديگرى موكول شود. براساس شناسايى‏هايى كه انجام شد، مشخص گرديد ورود كاميون حامل بمب به ساختمان غير ممكن شده است.
شب جمعه، صهيونيست‏ها براى انجام تدابير بازدارنده‏ى جديد، اقدام به برداشتن بخشى از امكانات قرار گرفته در مسير كردند كه اين مسئله باعث شد تا راه براى حمله باز شود. هنگامى كه خبر به مجرى عمليات رسيد،او گفت: من كه به شما گفته بودم عمليات، صبح روز جمعه انجام خواهد شد و اين چيزى نيست جز امداد الهى.
آن شب، شام را براى همرزمانش آماده كرد و با آن‏ها چايى را كه خود مهيا كرده بود نوشيد، سپس خوابيد.
نيمه‏هاى شب از خواب برخاست و به نماز شب ايستاد. سپس به تلاوت قرآن پرداخت. صبح زود، به حمام رفت و غسل شهادت كرد. يكى از دوستان، حوله‏اى به او داد تا خودش را خشك كند، ولى او نپذيرفت و گفت: مى‏خواهم با آب اين غسل با خداى خود ملاقات كنم.
يكى از دوستان كه تا آخرين دقايق همراهش بود مى‏گويد كه او به من گفت: من به اذن خداوند متعال به موضع صهيونيست‏ها خواهم رسيد و آن را نابود مى‏كنم. هنگام اجراى عمليات براى من نگران نباشيد. من به موفقيت و امداد الهى اطمينان كامل دارم و نسبت به زخمى شدن شما براثر انفجار نگرانم؛ زيرا شدت انفجار به حدى خواهد بود كه حتى پرندگان كه در آسمان آن‏جا پرواز مى‏كنند بر زمين خواهند افتاد... .
لحظاتى قبل از عمليات، با وجودى كه ساعتى از غسل شهادتش مى‏گذشت، هنوز موهايش خيس بود و قطرات آب از محاسن و چانه‏اش مى‏چكيد.
او در آخرين كلام به عنوان وصيت، خطاب به دوستانش گفت:
اين راه كه امام على‏عليه السلام و سيد الشهدا ابا عبداللَّه الحسين‏عليه السلام شروع كرده‏اند راهى الهى است و ما امروز اين راه را دوباره زنده مى‏كنيم. اجازه ندهيد اين نعمت الهى تا ظهور صاحب الزمان (عج) قطع شود. هر خانه يا سنگى، يا خيمه‏اى يا قطعه زمينى كه در اشغال صهيونيست‏هاست، بايد آزاد شود. تمام تلاش خود را به‏كار گيريد تا همگى در روز قيامت همديگر را ملاقات كنيم و در كار خود پشتكار داشته باشيد؛ زيرا راهى كه در پيش داريد، راهى است طولانى و دشوار.»
او از ما خواست تا سلامش را به گروهى از برادران كه با اسم از آن‏ها ياد كرد، برسانيم. جالب اين بود كه تمامى آن اسامى، افرادى بودند كه يكى پس از ديگرى بعدها در عمليات عليه صهيونيست‏ها به شهادت رسيدند. هنگامى كه از او پرسيده شد به خانواده‏اش چه بگويند و چگونه آن‏ها را خبر كنند، خنده‏اى تحويل داد و گفت: نگران نباشيد، خداوند كارها را درست خواهد كرد.

عكس‏العمل دشمن
ساعاتى پس از حمله، خودروهاى زره‏پوش اسرائيل كه بر روى آن‏ها بلندگو نصب شده بود، در شهر صور به گردش پرداخته و خطاب به مردم اعلام كردند كه تا سه روز مقررات منع عبور و مرور در صور به اجرا گذاشته شده و با متخلفين نيز به شديدترين وجهى برخورد خواهند كرد. همچنين گذرگاه‏هاى «نهر الاولى» در شمال شهر صيدا، «بُسرى» و «باتر» كه محل ورود و خروج مردم به مناطق اشغالى و يا آزاد بود، مسدود شد.
كماندوهاى صهيونيست كه خاطره‏ى حمله سال گذشته برايشان تداعى شده بود، ديوانه‏وار به خانه‏هاى اطراف مقر هجوم بردند و به تصور اين‏كه كاميون حاوى بمب از آن‏جا خارج شده است، تعداد زيادى از ساكنين آن خانه‏ها را به جرم واهىِ مشكوك بودن در اجراى عمليات،بازداشت كرده و براى بازجويى‏هاى مفصل به پايگاه‏هاى نظامى ديگر منتقل كردند. ساعتى بعد نيز شكارى بمب‏افكن‏هاى اسرائيلى، در اوج هراس و وحشت، منطقه‏ى «بِحَمدون» را بمباران كردند؛ و اين در حالى بود كه دولت اسرائيل در اين كشور بسيج عمومى اعلام كرد.
«رابين رايت» خبرنگار آمريكايى، در كتاب «الغضب المقدس» درباره‏ى وقايع و حوادث پس از انفجار مدرسه الشجره، اين گونه مى‏نويسد:
«موشه آرنز وزير جنگ اسرائيل، پس از اين انفجار، با عصبانيت گفت: لبنان لانه و پايگاه بزرگ آدمكشان است و ما بايد با زور آنان را در هم بكوبيم. همين طور هم شد؛ هواپيماهاى جنگى اسرائيلى پايگاه‏هاى فلسطينى در شرق لبنان را بمباران كردند؛ بدون اين‏كه ابتدا ثابت شود چه گروهى و چه سازمانى در انفجار مقر فرماندهى اسرائيل در مدرسه الشجره دست داشته و يا مسئول بوده است. هواپيماهاى جنگى اسرائيل به روستاهاى شيعه‏نشين لبنان كه به ادعاى اسرائيلى‏ها ساكنانش طرفدار ايران بودند، حمله كردند و باز اين حمله‏ها در حالتى انجام مى‏شد كه مسئولين دولتى اسرائيل به طور غير رسمى اعلام داشتند كه دلايل كافى براى محكوم كردن ساكنين اين روستاها در اختيار ندارند. سه روز بعد هواپيماهاى فرانسوى هم وارد كار شدند.»
ساعت 12/30 به وقت بيروت در همان روز، 16 فروند از شكارى بمب‏افكن‏هاى «اف.16« اسرائيلى مناطق مسلمان نشين را بمباران كردند. همچنين شهرك «دامور» در جنوب بيروت بمباران شد كه هدف اين حمله ظاهراً پايگاه‏هاى فلسطينى موجود در آن‏جا بود. به دنبال آن، ستاد فرماندهى ارتش اسرائيل طى يك بيانيه‏ى نظامى اعلام كرد:
«حمله‏ى هواپيماهاى اسرائيلى به مناطق مسكونى در اطراف «منصوريه» و «بِحَمدون» در مركز لبنان، در پى گسترش اقدامات نظامى عليه نيروهاى اسرائيلى مستقر در لبنان صورت گرفته است».
ژنرال صهيونيست «موشه‏لوى» رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل،پس از اين حادثه گفت: «ما قصد داريم تدابير جديد امنيتى اى اتخاذ كنيم كه بدون ترديد زندگى را براى ساكنان جنوب لبنان دشوارتر خواهد كرد».
موشه‏آرنز وزير جنگ اسرائيل، دو ساعت پس از حادثه، با هلى‏كوپتر به صور رفت و با بعضى از فرماندهان نظامى به بحث درباره‏ى چگونگى حادثه پرداخت. او كه از اين اتفاق شوكه شده بود، در برابر سوالات متعدد خبرنگاران، كه سخنان مسئولين اسرائيلى را پس از انفجار مقر تفنگداران آمريكايى در بيروت يادآورى مى‏كردند كه گفته بودند: «آمريكا نتوانست از خودش حفاظت كند، اگر آن‏ها به ما متكى مى‏شدند،چنين حادثه‏اى اتفاق نمى‏افتاد»، با عصبانيت گفت:
«ما با دشمن ظالم و بى‏رحمى مى‏جنگيم كه به هيچ وجه در طريق معقول حركت نمى‏كند و حتى در كم‏ترين حد نيز، قواعد متعارف جهانى را هم رعايت نمى‏كنند... تعداد كشته شدگان بيش از آن چيزى است كه تاكنون اعلام شده است؛ ما به اين اقدام پاسخ خواهيم داد و پاسخمان بسيار سخت خواهد بود. اسرائيل به حمله‏ى متقابل عليه عاملين اين انفجار دست خواهد زد».
عكس‏العمل اسرائيل در برابر دشمنى كه به ظاهر ديده نمى‏شد، چيزى نبود جز بمباران شهرها.موشه‏آرنز هيچ اشاره‏اى به بمباران مناطق مسكونى توسط توپخانه هواپيماهاى اسرائيلى نكرد و نگفت كه آيا اين گونه اعمال با قواعد متعارف بين‏المللى همخوانى دارد و رحم و شفقتى در آن به چشم مى‏خورد يا نه؟
از ديدگاه سردمداران صهيونيسم، هر ضربه‏اى كه به نيروهاى يهود و اسرائيل وارد آيد، عملى است بى‏رحمانه و جنايتكارانه؛ ولى همه‏ى جنايات سربازان اسرائيلى در شهرها و روستاها، عملى است معقول و منطقى!
بيمارستان‏هاى داخل فلسطين اشغالى براى انتقال مجروحين حادثه به حالت آماده‏باش كامل درآمده و آسيب‏ديدگان، با هلى‏كوپتر و آمبولانس به آن‏جا منتقل شدند.
روبرت فيسك خبرنگار برجسته‏ى انگليسى در خاورميانه، و فرستاده‏ى مجله‏ى «تايمز» در بيروت، در كتاب خاطرات خود «وَيلات وَطن»،درباره‏ى اتفاقات پس از عمليات مدرسه الشجره، مى‏نويسد:
«در تمام اماكن، اسرائيلى‏ها ديوارهاى بتونى و موانع مختلف ايجاد كرده و كانال‏هايى در اطراف مقرهاى نظامى‏شان ايجاد كردند. سنگرهاى آنان از بتون مسلح بود. طول اين سنگرها 60 متر، ارتفاع‏شان 10 متر و عرض‏شان 6 متر بود. براى نقل و انتقال نيروهايشان از اتوبوس‏هايى استفاده مى‏كردند كه تانك‏ها و نفربرها آن را اسكورت مى‏كردند و از منافذ آن لوله‏هاى اسلحه بيرون آمده و آماده‏ى شليك بود. قافله‏هاى خود را نيز از آن به بعد به همين صورت محافظت مى‏كردند».
همه‏ى اين‏ها، چيزى نبود و نيست جز شدت ضربه‏ى وارد آمده و هراس دولت به ظاهر قوى اسرائيل در برابر مسلمانان از جان گذشته.

تلفات
درباره‏ى تلفات اين عمليات نيز آمار مختلفى در منابع موجود ارائه شده است. دكتر سَعدابوديِه در كتاب «دراسه فى‏العمليات الاستشهاديه» تعداد سربازان كشته شده اسرائيل را 28 تن عنوان كرده است. نمايندگى خبرگزارى رويتِر به نقل از سخنگوى نظامى اسرائيل در شهر صيدا، در تماس تلفنى گفت كه بيش از 100 نفر از سربازان اسرائيلى و اسراى لبنانى كشته شده‏اند. طبق بيانيه‏ى رسمى اسرائيل كه ساعاتى پس از حادثه، در «تل آويو» صادر شد، پس از انجام كاووش ويرانه‏ها، جسد 29 سرباز اسرائيلى و 10اسير لبنانى به دست آمد.
در كتاب «العمليات الاستشهاديه» چاپ «المقاومه الوطنيه اللبنانيه»، از قول سخنگوى نظامى اسرائيل عنوان شده است كه در اين حادثه 29 سرباز اسرائيلى كشته و 30 نفر ديگر مجروح شده‏اند. رابين رايت در گزارش خود مدعى شده است كه در انفجار مدرسه الشجره 29 سرباز اسرائيلى و نيز 32 زندانى فلسطينى و لبنانى كشته شده‏اند؛ وى نوشته است: «در اين انفجار، يك جوان شهادت‏طلب توانست در يك روز، از اسرائيلى‏ها بيش از آن‏چه فلسطينى‏ها در پنج سال حضور اسرائيل در آن‏جا كشته بودند، بكشد».
ساموئل كاتز، افسر سابق اطلاعاتى ارتش اسرائيل، در «جاسوسان خط آتش» نوشته است كه چندين افسر برجسته‏ى «شين‏بِث» در اين حمله كشته شدند.
منابع مقاومت اسلامى به نقل از گزارش‏هاى واصله گفتند كه پس از پايان عمليات نجات، كه در ساعت 21/30 شب به انجام رسيد، جسد 50سرباز اسرائيلى و 30 اسير لبنانى و فلسطينى به دست آمد. «مقاومت ملى لبنان» در گزارش خود درباره‏ى اين عمليات اعلام كرد كه در اين حمله 170 نظامى صهيونيست و 97 لبنانى و فلسطينى كه در بازداشت‏گاه داخل ساختمان به سر مى‏بردند، كشته شدند كه سازمان «اَمَل» اعلام كرد 35 تن از زندانيان كشته شده وابسته به اين سازمان بوده‏اند. منابع رسمىِ مقاومت اسلامى، بعدها اعلام كردند كه در اين حمله 72 افسر و سرباز اسرائيلى كشته شدند.
روزنامه‏هاى چاپ ايران، به نقل از گزارش‏هاى ارسالى خبرگزارى‏هاى خارجى از لبنان، نوشتند كه در عمليات مدرسه الشجره،فرماندار نظامى اسرائيل در لبنان، و عده‏اى از افسران عالى رتبه جزو كشته‏شدگان هستند. همچنين براساس اين گزارش‏ها، در روزهاى اول102 جسد از زير آوار بيرون كشيده شد و از 30 نفر زن فلسطينى و لبنانى كه به دلايل نامعلوم و به ظاهر براى بازجويى در اين مقر زندانى شده بودند،25 نفرشان كشته شدند كه اجسادشان از زير آوار بيرون آورده شد.

اظهار نظرها
پس از اين حادثه، رئيس جمهورى ايتاليا كه براى بازديد از نيروهاى ايتاليايى مستقر در بيروت به آن‏جا رفته بود، گفت: ايتاليا از فرستادن نيروى ناظر به بيروت معذور است.
رونالد ريگان رئيس جمهورى وقتِ آمريكا، خبر انفجار را در حالى شنيد كه در مراسم تدفين 225 تفنگدار دريايى آمريكا كه دو هفته قبل در بيروت كشته شده بودند، شركت داشت. معاون وزير خارجه‏ى آمريكا درباره‏ى اين حادثه گفت: «اين بدترين نوع مرگ است و ما نيز اين گونه تجربه را چندى پيش آزموديم. بنابراين، كاملاً عظمت اين تراژدى را درك مى‏كنيم».
«وليد جُنبَلاط» رهبر «حزب سوسياليست لبنان»، هر گونه دخالت نيروهاى دَروزى در اين عمليات را تكذيب كرد و گفت: نيروهاى من با اين گونه عمليات ارتباطى ندارند.

مسئوليت عمليات
سه ساعت پس از انفجار، شخص ناشناسى در تماس با نمايندگى خبرگزارى رويتر در بيروت، اعلام كرد كه سازمان جهاد اسلامى مسئوليت اين حمله را بر عهده مى‏گيرد. اين فرد ناشناس همچنين بيانيه‏ى اين سازمان را خواند و اعلام كرد:
«ما نه ايرانى هستيم و نه فلسطينى. ما هيچ كس را در لبنان نمى‏خواهيم.ما آماده‏ايم تا 2000 رزمنده‏ى خود را به استقبال شهادت بفرستيم تا دشمن صهيونيستى از سرزمينمان خارج شود. در صورت عدم خروج آن‏ها، خشونت تنها راه خواهد بود. اين عمليات يك تست و آزمايش بود. ما خود را براى انجام عمليات در سراسر جهان آماده كرده‏ايم. منتظر ضربات سخت‏تر و بزرگ‏تر در آينده‏ى نزديك باشيد. ما سربازان خدا هستيم و به مرگ، عشق مى‏ورزيم. ما مسلمان لبنانى هستيم و بر اساس مفاهيم قرآن حركت مى‏كنيم. ما مى‏خواهيم در لبنان، جمهورى اسلامى ايجاد كنيم».
اين بيانيه، همه‏ى متجاوزين به لبنان، آمريكا، فرانسه و اسرائيل را به شدت به وحشت انداخت. آن‏ها مى‏دانستند سازمان جهاد اسلامى به همه‏ى وعده‏هاى خود عمل خواهد كرد. يكى از روش‏هاى مهم اين سازمان كه اثرات تخريبى بسيار زيادى بر روحيه‏ى دشمن وارد مى‏كرد، اين بود كه مدتى قبل از هر حمله، بيانيه‏اى صادر كرده و دشمنان را تهديد به عمليات مى‏كرد، و در فاصله‏ى كوتاهى پس از آن، حمله انجام مى‏شد. با وجودى كه آمريكا و اسرائيل كليه‏ى توان تشكيلات اطلاعاتى خود را براى ردگيرى و كشف اين سازمان ناشناس به كار گرفتند، ولى موفق به شناسايى و يا ضربه زدن به آن نشدند. اعلاميه‏هاى اين گروه، همچنان نيروهاى مداخله‏گر خارجى در لبنان را در كابوس مرگ فرو مى‏برد. آن هم مرگ به بدترين شكل ممكن. دفن شدن در زير خروارها بتون و ميله‏هاى آهنى.
مِئير روزين سفير اسرائيل در واشنگتن، گفت: «من سوريه را متهم مى‏كنم كه در پشت انفجار مقر فرماندهى اسرائيل قرار دارد؛ همان گونه كه در پشت انفجار مقر نيروهاى آمريكايى و فرانسوى در بيروت دست داشته است».
يوسف شَكور سفير سوريه در پاريس، در مصاحبه با كانال اول تلويزيون فرانسه تاكيد كرد كه اين عمليات، با دو انفجار مقر آمريكايى‏ها و فرانسوى‏ها در بيروت، هيچ ارتباطى ندارد.
با توجه به اين‏كه در اين عمليات تعدادى اسير لبنانى و فلسطينى نيز كشته شده‏اند، تا به حال نام اين شهيد اعلام نشده است؛ البته بايد توجه داشت كه تعداد زيادى از اسرا و زندانيان پس از انفجار از آن‏جا گريخته‏اند كه اسرائيل، آن‏ها را جزو كشته شدگان محسوب كرده است. آن‏چه در اين عمليات مهم به نظر مى‏آيد، اين است كه ماشين حامل مواد منفجره در پنج مترى ساختمان منفجر شده است، در حالى كه تعداد زيادى از زندانى‏ها در قسمت زيرزمين ساختمان قرار داشته‏اند و اگر ماشين در داخل ساختمان منفجر مى‏شد، تمامى اسرا كشته مى‏شدند.
از شهيد اين عمليات، تنها تصوير ارائه شده توسط سرباز اسرائيلى «ديويدلوز» است كه پس از مجروحيت در اين حمله، در بيمارستان گفت:
«جوانى خوش سيما، حدود 20 تا 22 ساله، با لبانى متبسم پشت‏فرمان ماشين قرار داشت».
او كه جوانى بيست ساله بود، در خانواده‏اى مستضعف به دنيا آمده بود. دوستانش مى‏گويند كه هيچ‏گاه تبسم و خنده از لبانش دور نمى‏شد واز قاريان زيباى قرآن كريم بود و به ورزش نيز علاقه زيادى داشت.
به گفته‏ى همرزمانش، از اولين روزهاى تجاوز اسرائيل به لبنان در سال1361ه.ش (1982م) در عمليات و مبارزه عليه آنان شركت فعال داشت و به خصوص در طول مدتى كه شهر بيروت تحت محاصره و اشغال بود، به‏صورت فعال مى‏جنگيد. وى پس از ديدن يك دوره‏ى نظامى فشرده به‏عنوان مسئول پشتيبانى لُجستيكى مقاومت اسلامى برگزيده شد.
از فعاليت‏هاى مهم او، آماده سازى و تجهيز عمليات شهيد احمد قصير بود كه خود نيز از آن پس به دنبال فرصتى مى‏گشت تا براى عملياتى شهادت‏طلبانه پيشقدم شود. بعد از انجام عمليات شهيد احمد قصير، خطاب به دوستانش گفت: عمليات ما بايد اين گونه باشد و از اين راه عظيم است كه مى‏توانيم دشمن را شكست بدهيم. هنگامى كه در مسجد مشغول عبادت بود يكى از نيروهاى مقاومت اسلامى كه خيلى به دنبالش گشته بود، سراغش آمد و به او گفت: به چه كار مشغولى؟
او جواب داد: آيا عملى بهتر از نشستن در برابر خداوند وجود دارد؟
دوستش گفت: در مورد انجام يك عمليات شهادت طلبانه چه نظرى دارى؟
وى با تبسمى زيبا گفت: همواره از خداوند مى‏خواستم كه اين آرزويم را برآورده كند و آن را يكى از نعمات الهى مى‏دانم.
هنگامى كه برخاست تا به نماز خود ادامه دهد، با آرامش و طمأنينه خطاب به دوستى كه خبر عمليات را برايش آورده بود، گفت: من در اين‏جا مشغول خواندن نماز هستم و هنگامى كه تصميم گرفتيد براى انجام عمليات آماده شوم، مرا خبر كنيد.
و قامت نماز بست.

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved