شهید آوینی

 


 

سخنرانی دکتر محمد اسدی گرمارودی، استاد دانشگاه


خدمتگزار جهان تشیع

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين الصلاة و السلام علی سيدنا و نبينا محمد و علی آله الطيبين الطاهرين لاسيما بقية الله فی الارضين

من بسيار خرسندم که اين توفيق شامل حالم شد. در اين جمع به منظور ياد بود ارزش های خدمات يک خدمتگذار بزرگ جهان تشيع و اسلام و دعا و نيايش به منظور بازگشت و در آغوش گرفتن اين شخصيت گرد هم جمع شده ايم و سخن می گوييم انشاءالله هر چه زودتر توفيق پيدا کنيم كه در محضر خود آن بزرگوار که عمری در راستای خدمت به اسلام و شيعه خدمت کرد در چنين جلساتی حضور داشته باشيم و از نزديک شاهد گفت و شنودها باشيم.

در اين فرصت مختصری که دارم، بحث را با اين عنوان شروع می کنم که ارزش هر وجود در عالم وجود به ميزان اثری است که آن وجود می تواند داشته باشد، است و لذا ما از موجودات عالم به اقتضای هستی شناسی و ارزشی که به عنوان رتبه ای از موجوديت قایل هستيم و آثاری را انتظار می بريم که اگر آن آثار از آن وجود بروز نکرد، آن را مردود می شماريم و ارزنده نمی دانيم يک درخت را برای سرسبزی فضا يا ميوه دهی می شماريم اگر سبز نبود يا ميوه نداد، پس اثری که ما انتظار داريم از اين درخت چون آشکار نمی شود لذا اين درخت را از باغچه می کنيم، نهايتش چون هيزم از اثری که در حرارت بخشی دارد استفاده می کنيم، ديگر حاضر نيستيم باغچه را اشغال کند.

اگر يک بوته گل را كه برای گل دادن و زيبايی و معطر کردن فضا در باغچه می کاريم، چنين اثری نداشت مسلماً باغچه را معطل نمی کنيم. آن بوته را می كنيم، گل ديگری جايش می کاريم. در عالم وجود و در مخلوقات پروردگار عالم هم شرع هم عقل اين را به اثبات می رساند که برجسته ترين موجود، انسان است. در بين مخلوقات و، سوی الله موجود برتر از انسان نداريم.

 پس اگر انسان آثاری که قرار است و می تواند داشته باشد، نداشت مثل درختی که قرار است سبز باشد و ميوه دهد اگر نداد و سبز نبود ارزش نخواهد داشت آن آثاری که بنا است انسان داشته باشد اگر نداشت، پس ارزش انسانی ندارد و اما آن آثاری که بنا است انسان داشته باشد و دارد، آن کدام يک از اين اثرهای ارزنده است و ارزشمند.ابتدا اجازه بدهيد از نظر خدای عالم و قرآن کريم بسيار سريع رد شوم مثلاً ما می بينيم خداوند برجستگان عالم را در بين انسان ها برای چه اثری گماشته و چه ماموريتی به آنان داده.

ماموريت نبوت، امامت، هدايت و ارشاد انسان ها از ديد پروردگار عالم به گونه ای است که اگر پيغمبر اولوالعزمی مثل حضرت نوح(ع)، 950 يا 1000 سال تحمل و صبر كند همه آن دشنام ها و سختی ها را بپذيرد. در قبالش به فرموده امام صادق (ع) عده ای که هدايت و سوار کشتی شدند و نجات يافتند 85 نفر بودند ولی اين 950 سال را نه خدا به نوح می فرمايد نمی ارزد رهاکن بلکه چون به همه انبياء ديگر دستور می دهد. «فاستقم کما امرت» استقامت کن بايست از ميدان به در نرو. يعنی انسان و هدايت انسان ها و ارشاد بشر سوق دادن بشر بسوی ارزش های والای انسانی تا آن مقدار ارزنده است که اگر يک پيغمبر اولوالعزم در حدود 1000 سال، 85 نفر را منقلب کند اين اثر ارزنده است.

اگر من مهندس کشاورزی اهل فن باشم و صاحب نظر در چه صورتی می گويم ديگر لازم نيست اين درخت در اين باغچه بماند. بکنيد، دور بندازيد. آن مقدار آثاری که اين درخت قرار است داشته باشد ندارد. در آن صورت می گويم بکنيد و درخت ديگر بکاريد ولی اگر برگ، گل، ميوه و ثمره اين درخت در حدی است که از نظر من مهندس کشاورزی کفايت می کند هيچ وقت نمی گويم درخت را از باغچه بکنيد درخت ديگری بکاريد.

چرا از نظر خدای جهان 950 يا 1000 سال تبليغ حضرت نوح ولو 85 نفر را هدايت کند. به گونه ای نيست که بفرمايد رها کن دست بردار و بيا کنار، مردم را به حال خودشان بگذار بلکه دستور استقامت و تداوم اين کار را می دهد. در سوره آل عمران آیات 104،114،113، 110 ولی من به نظمش به جهت کاربردی که در جهت رابطه با بحث دارم عقب و جلو می کنم.

در اين خصوص دقت بفرمائيد بعد آيه 112 سوره توبه را هم سريع در اين رابطه عرض می کنم با توجه به ضيق وقت، در آيه 104 سوره آل عمران می خوانيد:

ولکن هم المفلحون
رستگاری از آن کسانی است که امر به معروف و نهی از منکر می کنند که البته درباره اين کلمه امر به معروف و نهی از منکر با توجه به آن حرف کلی ارشاد انسان ها، اثر وجودی انسان در تحول بشر به سوی ارزش ها حرفی دارم که تقاضا دارم کمی تحمل بفرمائيد. عجله نشود تا من نتيجه ام را بگيرم. در آيات 113 و 114 آل عمران

ليسوا سواء....... من الصالحين

رستگاران کسانی اند که خصيصه اثر بخشی بر ديگران را دارند. من فعلاَ امر به معروف ونهی از منکر را در اين حد معنی می کنم. اثر بخشی ارزشی در ديگران برای تحول ديگران به سوی ارزش های انسانی. اين خصيصه يک انسان است. اين از ويژگی هايی است كه يک انسان در عالم وجود می تواند بر بهترين موجود که انسان است اين اثر را باقی بگذارد. لذا قرآن کريم در آیات 114،113،104 آل عمران لازمه «من الصاحين» و لازمه مفلح بودن را داشتن اين اثر و خصيصه می داند. در آيه 110 تأکيد بيشتری می فرمايد به عنوان دستور العمل برای ما انسانها که اگر می خواهيم در آن سطح ارزشی قرار بگيريم.

کنتم خير امه...... عن المنکر
اگر اين گونه بوديد بهتريد، بهتری برای کی، برای انسان. من آن اصل کلی را که مورد بحثم است، در نظربگيرم، بهترين درخت کدام درخت است، كه سرسبزی وميوه دهی اش بيشتر است بهترين بوته گل کدام بوته گل است، سرسبزی ، شادابی معطر کردن فضا در اين بوته بيشتر است. بهترين انسان کدام انسان خداوند می گويد 950 سال صبر کن ولو 85 انسان را دگرگون کنی .مصلح کسی است که ديگران را متحول می کند. صالح کسی است که ديگران را متحول می کند. واگر می خواهی از اين ارزنده ها باشی جزو اين ها باش که ديگران را متحول می کنند در آيه 112 سوره توبه اين آيه را عرفا يک تفسير عارفانه بسيار جانانه کرده اند.

الراتعون ...... بشر المؤمنين
می گويند«الراكعون» اولين مرحله ای است که يک انسان از عالم طبيعت وماده به عالم انسانيت وارد می شود باقرائن تأويل وتفسير رکوع ،خضوع در مقابل حضرت حق است يعنی انسانی که از ماديت خارج می شود وارد مرحله تعظيم ارزشهای بالا می شود يعنی از طبيعت دارم می آيم بالاتر سجود از رکوع بالاتر است يک مرحله بالاتر از تواضع پله اول برای خدا يعنی غرق شدن در عالم توجه به معنوی بعد از اين دو مرحله

«الآمرون بالمعروف والناهون عر المنکر»
اين همان سفر چهارمی است که ملاصدرا در اسفار اربعه مطرح می کند.

«سير من الخلق الی الحق، سير من الحق فی الخلق، سير من الحق الی الخلق، سير من الخلق فی الخلق بالحق»
آن چهارمين مرحله تکاملی يک انسان آن مرحله ای است وقتی در طبيعت است. از طبيعت خارج شود به عالم مافوق طبيعت از ملک سر از ملکوت در آورد در عالم ملکوت آنچنان غرق ملکوت شود که ملکوتی گردد. اما اگر ملکوتی شد درعالم ملکوت توقف نکند در عالم ملک بيايد ولی به اين معنا در ملک با ملکيان با توجه به ملکوتيان برای ملکوتی کردن ملکيان گام بردارد اين معنای «آمرون بالمعروف والناهون عن المنکر»است که بعد از الراکعون الساجدون مطرح می شود که بالاترين درجه اين آمرون والناهون عن المنکر «الحافظون محدود الله» است که «الراکعون الساجدون» معصومين (ع) اند.

مادون «الحافظون لحدود الله» «الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر» هستند که اينها «الراکعون الساجدون» نشوند الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر نمی توانند بشوند ولذا اگر در حديث نبوی داريم شيعه وسنی بالاتفاق اين حديث را نقل کرده اند که پيغمبر فرمودند:

انا واهل بيتی شجره فی الجنه اغضانها فی الدنيا فمن تسک بنا اتخذ الی ربه سبيلاَ
من واهل بيتم آن شجره بهشتی هستيم. که شاخه هايمان را در اين عالم از عرش به فرش آويخته ايم

تا فرشيانی که ميل صعود به عرش دارند چنگ به مابزنند و در اثر تمسک به ما سر از عالم عرش در آورند. يعنی انسان های عرشی در فرش، فرشيان را عرشی می کنند اين بالاترين مقام است. از ديد قرآن، از ديد روايات واز ديد عقل از نظر عقل هم سريع رد می شوم مگر از نظر عقل برای رسيدن به هر اثر ومعلول از طريق علت وسبب نبايد وارد شد علت تحولات اجتماعی چيست علت دگرگونی افراد چيست.

مگر جز اين است که دنيای درون انسان اگر منقلب نشود جان بشری دگرگونی نيابد، هدايت به معنی تحول ذاتی در درون انسان اگر صورت نگيرد بقيه افعال وآثار از اين انسان بروز خواهد کرد پس علت را بايد ببينيم: ما برون را ننگريم وقال را ما درون را بنگريم وحال را حالا از اين ديد به جامعه بشری سری بزنيم سراسر تاريخ بشر هميشه جامعه سه قشر بوده، امروز هم همين است تا بعد از ظهور امام عصر (عج) به اعتقاد ما که آن جامعه آرمانی ومدينة فاضله تشکيل خواهد شد تا قبل از آن مرحله معمولاَ جامعه اين سه قشر را دارد.

1- اقليت حق طلب انسان دوست خدا خواهی که خودشان را هم برای ارشاد وهدايت مردم می خواهند.

2- اقليت شيطان باطل فرصت طلب نفع جويی که ديگران را برای خودشان می خواهند.

3- اکثريتی که عامه مردم را تشکيل می دهند وتحت تأثير اين اقليت ها قرار می گيرند يا اقليت اول يا اقليت دوم در تمام دنيايی که امروز هم دم از دموکراسی وآزادی می زنند آيا جز اين است که رهبران حزب ها وگردانندگان اصلی مکاتب سياسی، اقليتی هستند که با تبليغات اذهان عامه را به طرف خود جلب می کنند تا اکثريت را با خود هماهنگ کنند آن اقليتی که اکثريت با آن هماهنگ شد قدرت را به دست می گيرد، اهداف خودش را در جامعه عملی واجرا می کند.

درصدر اسلام وقبل از اسلام هم همين گونه بود. مثلاً امير المومنين، سلمان فارسی، اباذر غفاری، مالک اشتر، اويس قرنی ديگران وديگران. اين ها اکثريت جامعه اسلامی بودند يا اقليت؟ اين ها اقليت بودند اندک مطالعه تاريخ اسلام اين واقعيت را به اثبات می رساند. اقليتی که حق طلب بودند جز حق هيچ چيز برايشان مطرح نبود. کربلاييان اقليت حق طلب بودند جز حق هيچ چيز برايشان مطرح نبود وبه اکثريت می گفتند می خواهيم شما را به طرف حق هدايت كنيم، گر چه جان ما هم گرفته شود ، مال ما را بگيرند ، ما را زندان ببرند تبعيد کنند.

يعنی ما حاضريم برای تحول و سوق دادن شما به سوی ارزش های والا وتعالی همه زحمات را بپذيريم ، اذيت می شويم ولی نمی گذاريم كه شما افت کنيد. می خواهيم شما را بياوريم بالا بنابراين هنگامی که به امير المومنين (ع) می گويند: يا علی کمی مدارا کن، با معاويه وعمال معاويه کنار بيا بعضی جاها سخت گيری دينی نکن فرمود: من جز حق عمل نمی کنم اگر مردم تحمل عدالت را ندارند، آيا تحمل ظلم را خواهند داشت ؟ اگر با عدل به حق نرسند با ظلم که نمی توانند به حق . برسند ما بايد جامعه را آماده کنيم يعنی آن اکثريت را که عدل پذير شوند تا جامعه، جامعة نجات يافته باشد. اما نقطه مقابلش معاويه اکثريت بود؟ عمروعاص اکثريت بود؟ نه، معاويه وعمروعاص هم اقليتی بودند مثل امير المومنين با اين تفاوت که حقه باز وشيطان که از هر راهی کلاه سر مردم بگذارند تا بر گردة مردم سوار شوند. اين را انجام می دادند.

اما اين يک واقعيتی است که اقليت باطل برای فريب اکثريت وجلب اکثريت از هر راهی می تواند استفاده کند. اما اقليت حق اين کار را نمی تواند بکند به همين دليل خيلی وقتها اقليت حق محروميت دارد ممکن است دچار مشکلاتی شود که مولا در نهج البلاغه می فرمايند ودر لابلای روايات دينی ما اين مطلب به ما درس داده شده لاتستو حشوا فی طريق الهدی تقله اهله

در طريق هدايت وارزشها از قلت اهلش وحشت نکنيد. حق راه خودش را باز می کند. آنجا حق زندگی خودش را نشان می دهد که اين اقليت حق جو در اثر بخشی حق به ديگران وجلب اکثريت به سوی حق از حق مايه نگذارند. بنده اعتقادم را عرض می کنم خدای را شاکرم که به جرأت می توانم اين مطلب را تا اين تاريخ ادعا كنم. واميدوارم كه خداوند اين توفيق را تا دم مرگ از من نگيرد اينگونه باشم چيزی را که معتقد نيستم نمی گويم عقيده ام اين است عرض می کنم.

آقا موسی صدر که اميدوارم خداوند هر چه زودتر ايشان را به آغوش همه ما برگرداند که در دامن تشيع و در خانواده ای که چند صد سال خدمتگزار شيعه در تاريخ اسلام بوده اند، مصداقی برای اين ارزش بود. حالا دليلم را عرض می کنم با اين مقدمه که قدری وقت گرفت.

ارزش وجود به اثر وجودی است. ارزش وجود انسان به اثر هدايتی وارشادی وبه تعبير قرآنی امر به معروف ونهی از منکر وسير در خلق برای حق است. تاريخچه مختصری خيلی گذرا از لبنان عرض می کنم بعد کاری که آقای صدر در لبنان کرد ودشمن بيدار بود وبا نقشه حساب شده ايشان را ربود واين تعبير قشنگی که ديدم حساب شده به کار برديد «انديشه ربوده شده» که واقعاَ تعبير به جايی است .اين انديشه را بر چه اساسی ربودند شما در تاريخ لبنان بخوانيد زمان حکومت معاويه در دمشق (شام) وخلافت عثمان در مدينه ابوذر را به شام تبعيد می كنند يک صحابی که آمر به معروف وناهی از منکر است وجودی است که آثار ارزشی انسانی پيوسته از او تراوش می کند ابوذر را كه به شام تبعيد كردند معاويه ديد که ابوذر دارد شام را تکان می دهد.

برای عثمان نوشت كه من نمی توانم ابوذر را تحمل کنم ، او را برگردانيد عثمان گفت بفرستيد نزديکی های خودتان به شهر صيدا (که در لبنان امروز است) يک انسان لايق کاری کرد كه نسل هايی از زمان ابوذر غفاری تا زمان آقا موسی صدر، در لبنان خدمتگزار فرهنگ تشيع، بينش مکتب علوی وزنده کردن انسان ها در راستای حرکت های ارزنده اسلام علوی اند. حالا فرصت نيست كه بگويم اين ها چه بود، شما هم بهتر از بنده می دانيد، فقط ياد آوری می کنم. دشمن چه کرد از همان تاريخ ابوذر را از اينجا هم تبعيد کنيد به جای ديگر چون اين انسان که اينجا است اين گل معطر فضا را معطر می کند. ما نمی خواهيم كه فضا معطر باشد. ما می خواهيم فضا متعفن باشد تا بتوانيم بفريبيم.

من نمی توانم اين چراغ را روشن ببينم که ديدگان بتواند بخواند وببيند لذا می خواهم اين چراغ بشكند. ابوذر را از اينجا دور کنيد. دور کردند ولی تحولی که ابوذر ايجاد کرده بود در سراسر دوران حکومت بنی العباس تا ايوبيان و بعد هم حکومت عثمانی که روی کار آمد. شيعيان را چه آزارها كه كردند من يک نمونه فقط از تاريخ لبنان برايتان نقل می کنم. احمد پاشال جزاز که خواست بر لبنان مسلط شود، فرمان قتل عام شيعيان را صادر کرد. يک هفته هر چه شيعه در لبنان می ديدند می کشتند تمام کتاب های شيعه ها را جمع کردند کوره های حمام وتنورهای شهر (عکار) را که پايتخت جزاز بود با کتاب های شيعيان بر افروختند. اما نتيجه اين اعمال چه شد:

1- قبل از آقا موسی صدر مرحوم شرف الدين جبل عاملی، اين مرد خدا (ره) در نجف درس خارج فقه می گفت در حد مراجع تقليد وجزء اين رديف ناگهان به اين مسئله توجه کرد: شيعيان لبنان نيازمند کسی هستند که آنان را تکان دهد، حرکتشان دهد. استعمار وتهديد وتطميع وکشتار وفقر اقتصادی وفحشا کاری کرده بود كه شيعيان قشر ضعيف بيچاره تو سری خور لبنان شده بودند آسيد شرف الدين کلاس درسش را تعطيل کرد آن همه عناوين نجف را کنار گذاشت و آمد در لبنان دو تا مدرسه باز کرد و اين مرجع تقليد در آن سن کار را از دبستان با بچه ها شروع کرد يعنی چه ؟

مگر هدفمان نيست كه انسان بار بياوريم تحول ايجاد کنيم . اين مرد خدا اين زحمت را در لبنان کشيد. تحول را ايجاد کرد طبق آماری 14 يا 15 سال پيش از جمعيت لبنان يک ميليون ودويست هزار نفر شيعه 450 هزار نفر مسيحی مارونی، 550 هزار نفر سنی، واز اين يک ميليون و دويست هزار نفر شيعه اکثريت انسان های تحصيلکرده متفکر قابل توجه موثر در کارهای گوناگون اجتماعی لبنان اين چه خدمتی است ؟اين چه تحولی است؟ اقليتی که در اکثريت تحول ايجاد کند. من از کتاب عزت شيعه که نمونه هايی را از قول برخی از رجال سياسی وصاحب نام های معاصر آقا موسی صدر تحولی که آقا موسی توانست در لبنان ايجاد کند کشش وجاذبه ای که نسبت به ارزش ها ايجاد کرد، دو- سه نمونه نقل قول می کنم.

فؤاد شهاب رئيس جمهور اسبق لبنان بعد از ديداری که با آقا موسی صدر داشت اين عبارت را گفت: «اگر مسيحيان چنين شخصيتی داشتند او را به مقام قديسی می رساندند اين مرد را بايد با تمامی وسائل وامکانات ياری نمود كرد»

«دلامار دلمار» سفير اسبق فرانسه در سخنرانی در کليسای لبنان گفت: «شيعيان امتيازاتی به دست آوردند که طوايف ديگر فاقد آن هستند. جمعيت آنان در سرتاسر لبنان توزيع شده است. جمعيتشان از ديگر طوائف بيشتر است. از نظر مالی در سراسر جهان غرب ريشه دوانيده اند. از نظر فکری وفرهنگی در صف اول قرار گرفته اند. من هشدار می دهم که اگر بر همين منوال پيش بروند ورهبری روشن چون آقای صدر داشته باشند در سال 2000 حکومت لبنان را به دست خواهند گرفت.»

جمال عبدالناصر بعد از ملاقاتی که با آقا موسی صدر داشت در کنفرانس مجمع البحوث الاسلامی خطاب به علمای اهل سنت مصر که مرکز تفکر اهل سنت است گفت «ای کاش دانشگاه الازهر رئيسی چون آقا موسی داشت.»

اكنون ايشان حدود 75 سالشان می شود 26 سال هم هست كه ربوده شده اند آن زمانی که ايشان فعاليت می کردند دهه بين 40 يا 50 از عمرشان بود. حالا خودمانيم به عنوان يک انسان منصف يک بشر در دهه 50 عمرش از 40 تا 50 سالگی سفر به شهرها وکشورهای اروپايی، مناظراتش در فرانسه با بعضی ها، نشر مقالات در روزنامه های فرانسه به زبان فرانسه در مجامع گوناگون علمی دنيا حاضر شدن يک انسان در يک دهه از عمرش در اين سن که نه خواب برايش مطرح است نه آسايش لازم می شود اعتصاب غذا می کند.

در تير ماه لبنان آن گونه در وضع خطرناک جسمی قرار می گيرد يعنی خود وهمه وجود وهمه امکانات برای بيداری ملت برای فرهنگ مردم برای تحول ارزشی مردم آيا اين طبق مقدمه ای که عرض کردم عالی ترين اثر يک انسان نيست در لابلای صحبتهای آقای دکتر گلزاری هم که من مختصری از آن را شنيدم، اين عبارت به يک بيان ديگر نهفته بود ايشان چنين مطرح کردند که اگر کسی خود ساخته وسالم نباشد نمی تواند جوان ها را بسازد و به آنان سلامتی بدهد. اين را من در رابطه با اين بحث کلی امر به معروف ونهی از منکر به اين معنا که اينجا به کار بردم يعنی هدايت انسانها، ارشاد انسانها، تحول بخشی انسانها، با آن قيد قرآنی وآن تفسير عرفانی که عرض کردم. تا کسی «سير من الحق الی الخلق در خلق» نكند سير من الخلق فی الخلق بالحق نمی تواند داشته باشد.

ناليدن مهجوران سوز دگری دارد            آهی که زدل خيزد بر دل اثری دارد

بارها اين را به دوستان گفته ام بدانيم چه در کلاس درس، چه تريبون سخنرانی، چه محراب ومنبر، سخنی که با مردم می گوييم ،متوجه می شوند که از حنجره به بالا است يا از جان بر می خيزد اين که آقا موسی صدر بعد از شخصيتی مثل سيد شرف الدين جبل عاملی در 10 سال می تواند اين گونه تحول ايجاد کند که ايشان کاری می کند که لبنانی ها بعد از آسيد شرف الدين جبل عاملی يک همچون رجل الهی می گفتند آسيد شرف الدين برگشته ولی جوان تر وشاداب تر وسرحال تر، اگر آسيد شرف الدين پيرمرد بود، ضعيف بود، ناتوان بود حالا آقا موسی صدر آسيد شرف الدين جوان است.

اين نيست جز اين که خدا مطرح است. اعتقاد مطرح است. دلسوزی مطرح است. جزء اقليت حقی است که از مکتب علی می آموزد بنابراين تا آن جا که بنده اطلاع ومطالعه دارم از نوجوانی به زندگی ايشان علاقمند بودم ومطالعاتی می کردم و با اين بيت کلاَ آشنا هستم عرض می کنم آقا موسی صدر در کليسا دانشگاه مسلمان ها، دانشگاه غير مسلمان ها، دانشگاه آمريکايی های بيروت، در فرانسه جاهای ديگر سخنرانی کرده شما سخنرانی ها را بياوريد.

 هيچ جا از موضع يک شيعه، يک عالم دينی که حساسيت دين ومعنويت برايش مطرح است، يک ذره کوتاه نيامده است اما در عين حال ما با هر کسی به زبان او به اقتضای سيردادن به سوی ارزش ها می کوشيم آيا چنين انسانهايی بر مبنای بحث قرآنی وعقلی وعرفانی موجودات ارزنده نيستند روشن نيست كه چرا استعمار به وسيله ايادی خودش امثال آقا موسی صدر را در اين سن حساسی که بايد کار کند، شادابی بين 70،60،50 سالگی که می تواند تحولات اجتماعی ببخشد زندانی کند ومخفی بدارد برای ما روشن است چرا همان کاری که در طول تاريخ اقليت باطل می کردند تا اقليت حق ترور شخصيت يا شخصی شوند که اکثريت فريب اقليت باطل را بخورند. اما «ومکروا ومکرالله والله خير الماکرين»

ما اميدواريم که خداوند دست عنايتش را از آستين الهی خارج کند وبه عنايت ومدد اوليايش دست رد به سينه ماکرين اقليت باطل واکثريت بی اطلاع قرن ما بزند واين بزرگوار را به آغوش ما برگرداند. من اين جا خدا را به هم نام ايشان، زندانی بغداد، امام کاظم (ص) قسم می دهم که خداوندا اين عنايت را بر ما بفرما و اين بزرگواری ومرحمت را در حق ما روا بدار که اين سلاله پيغمبر را که دلسوز مکتب علی وفاطمه بود ومی سوخت تا مردم را به اين راه آشنا کند به آغوش شيعيان جهان ومسلمين برگردان.

والسلام عليکم ورحمته الله وبرکاته

همایش " امام موسی صدر، اندیشه ربوده شده "
دانشگاه شهید بهشتی ، اردیبهشت 1383

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo