شهید آوینی

 


تحليلي بر وضعيت پيش از جنگ «حزب الله» و «رژيم صهيونيستي»

هر كدام از دو طرف جنگ، در دوره پيش از آن، در برابر وقايع و تحولات مهمي قرار داشته اند. ترور رفيق حريري سرآغاز فراز و نشيب‌ها و تغييراتي در جامعه لبنان گرديد كه جنبش حزب‌الله نيز تحت تاثير آن قرار گرفت. اسرائيل نيز در سال 2006 شاهد وقايع متمايزي بود

بدون شك تلاش‌ها و تحركات سياسي به موازات نبرد نظامي، طي 33 روز جنگ تداوم داشته است. به ويژه اينكه در ايام پس از نبرد نظامي، در عرصه سياسي مبارزه همچنان استمرار داشته و طرفين تلاش كردند تا با جهت‌دهي به قطعنامه سازمان ملل و سپس تاثير‌گذاري بر نحوه اجراي آن، منافع مورد نظر خو را تامين كنند. طي جنگ 33 روزه نشست‌هاي ديپلماتيك متعددي در سه قاره آسيا، اروپا و آمريكا برگزار شد و همزان سران كشورهاي بزرگ و منطقه تلاش‌هايي را براي پايان دادن به جنگ در پيش گرفتند و در اين راستا طرح‌هاي متعددي را ارايه كردند.

تحليل واكنش كشورهاي گوناگون به جنگ 33 روزه و محكوميت يكي از طرفين يا دخيل دانستن هر دو طرف و همچنين بررسي چرايي پذيرش آتش بس لازم و مفيد به نظر مي‌رسد. از ديگر مواردي كه در اين قسمت مورد بررسي قرار مي‌گيرد، بررسي پيامدهاي سياسي جنگ براي طرفين (اسرائيل و حزب‌الله) مي‌باشد. در ابتدا تحليلي از وضعيت حزب‌الله و اسرائيل در روزهاي پيش از جنگ ارايه مي‌شود.

*تحليل وضعيت پيش از جنگ

هر كدام از دو طرف جنگ، در دوره پيش از آن، در برابر وقايع و تحولات مهمي قرار داشته اند. ترور رفيق حريري سرآغاز فراز و نشيب‌ها و تغييراتي در جامعه لبنان گرديد كه جنبش حزب‌الله نيز تحت تاثير آن قرار گرفت. اسرائيل نيز در سال 2006 شاهد وقايع متمايزي بود كه موارد مذكور در دو بخش بررسي مي‌شود.

**الف) وضعيت اسرائيل قبل از شروع جنگ

مرگ سياسي بنيانگذار حزب «كاديما»، پيروزي «حماس» در انتخابات پارلماني 25 ژانويه و تشكيل دولت فلسطين توسط اين جنبش، صعود حزب تازه تاسيس كاديما به راس احزاب پيروز در انتخابات 28 مارس كنست در اسرائيل، عمليات چند گروه مبارز فلسطيني در نوار غزه عليه نظاميان صهيونيستي در پايگاه كرم شالوم و اسارت يك سرباز و سرانجام عمليات حزب‌الله در اسارت دو نظامي اسرائيلي، از جمله وقابع متمايز‌كننده سال 2006 براي صهيونيست هاست كه آشنايي با جزئيات هر يك در درك بهتر وضعيت موثر خواهد بود.

1. مرگ سياسي شارون
حيات سياسي شارون از پنجم ژانويه 2006 كه براي بار دوم به سكته مغزي دچار شد عملا به نقطه پايان رسيد. شارون در حالي از هرم سياسي رژيم صهيونيستي كنار گذاشته شد كه همچنان در جايگاه مهمترين شخصيت سياستگذار در اسرائيل (نخست‌وزير) مشغول فعاليت بود. وي طي دوره حكومت پنج ساله خود (2005 _ 2001) تلاش كرد تا به هر طريق ممكن (بكارگيري سياست مشت آهنين يا اجراي طرح‌هاي يكجانبه عقب‌نشيني) به نزاع اسرائيلي _ فلسطيني پايان دهد. اين مشي شارون سبب شد تا وي پايه‌هاي يك حزب جديد را بنا كند. حزب كاديما كه «مسئوليت ملي» نام اوليه آن است، تنها دو ماه پس از تاسيس، رهبر و بنيانگذار خود را از دست داد.

كاديما، اجتماعي از «كبوترهاي» حزب ليكود و «بازهاي» حزب كارگر به شمار مي‌آيد و برخلاف اكثر احزاب اسرائيل كه از پايين به بالا و طي گذر زمان و بنا بر مقتضيات زماني شكل گرفته‌اند، اين حزب از بالا به پايين و توسط نخبگان اين رژيم تاسيس شد كه معتقد به يك برنامه خاص در ارتباط با نحوه تامين امنيت و چگونگي تعامل با فلسطيني‌هاست.

2. پيروزي حماس
سرانجام پس از ده سال از اولين انتخابات پارلماني فلسطين در سال 1996، دومين انتخابات پارلماني در 25 ژانويه 2006 برگزار شد. در اين انتخابات كه جنبش حماس، موفق به كسب بيش از نيمي از 132 كرسي پارلمان فلسطين شد. در مجموع 980 هزارز نفر از تعداد يك ميليون و 273 هزار نفر واجد شرايط، در اين انتخابات شركت كردند كه ميزان مشاركت مردمي به 77 درصد رسيد. از كل 132 كرسي پارلمان فلسطين، حماس 74 كرسي، فتح 45 كرسي، جبهه خلق براي آزادي فلسطين 3 كرسي، فهرست ائتلافي بديل 2 كرسي، راه سوم 2 كرسي و نامزدهاي مستقل 4 كرسي را به دست آوردند.

پيروزي حماس واكنش‌هاي منفي و گسترده‌اي را در اسرائيل و جهان غرب به دنبال داشته است. شيمون پرز ضمن اعتراف به غافلگيري ناشي از پيروزي حماس، گفت: «نتيجه انتخابات در تاييد سياست‌هاي افراط‌گرايانه حماس نبود بلكه اعتراضي بود به فساد حاكم بر ارگان‌هاي تشكيلات خودگردان». همچنين كابينه رژيم صهيونيستي به رهبري ايهود اولمرت، هرگونه مذاكره با دولت جديد فلسطين را ممنوع اعلام كرد. آمريكا، كميته چهارجانبه و تعدادي از كشورهاي اروپايي همسو با رژيم صهيونيستي، در قبال اين انتخابات مواضع منفي عليه حماس اتخاذ كردند.

3. پيروزي حزب كاديما
يكي از پديده‌هايي كه در سال 2006 ميلادي اتفاق افتاده و تاثير‌ به سزايي بر جامعه اسرائيل داشت، پيروزي حزب «كاديما» در انتخابات سراسري 2006 است. رسانه‌ها پيروزي حماس در فلسطين را «سونامي سبز» و پيروزي كاديمان در اسرائيل را «زلزله سياسي» ناميدند. در پي اين انتخابات، حزب كاديما كه براي اولين بار در اين انتخابات شركت كرده بود با 29 كرسي، رتبه اول و حزب كارگر با 19 كرسي رتبه دوم را كسب كردند. پس از آن، احزاب شانس و ليكود با 11 كرسي در رتبه‌هاي سوم و چهارم قرار گرفتند. سپس احزاب اسرائيل بيتنيو با 11 كرسي، اتحاد ملي _ مفدال با 9 كرسي، گيل يا مستمري بگيران با 7 كرسي، يهدوت هتوراه با 5 كرسي، ميرتس با 5 كرسي، احزاب عربي با 10 كرسي ( ليست متحد عربي _ تعال با 4 كرسي، بالاد با 3 كرسي و حداش با 3 كرسي)، رتبه‌هاي پنجم تا دوازدهم را كسب كردند.

4. طرح الحاق
ايهود اولمرت، رهبر حزب كاديما، پس از ائتلاف با احزاب كارگر، شاس و گيل، كابينه خود را تشكيل و در 4 مي از كنست راي اعتماد گرفت. اجراي طرح الحاق كه هويت سياسي كابينه اولمرت را تشكيل مي‌داد به سرعت به مهمترين هدف اين كابينه (كابينه سي و يكم) تبديل شد و بدين ترتيب از يك سو اولمرت تلاش مضاعفي را براي قبولاندن اين طرح به اسرائيلي‌ها، فلسطيني ها و جامعه جهاني در پيش گرفت و از سوي ديگر اپوزيسيون سياسي با تمركز بر وجوه تهديد‌آفرين اين طرح و طرح تخليه قبلي (نوار غزه) تلاش گسترده‌اي را براي مقابله با عملياتي شدن آن در پيش گرفت.

اولمرت در راستاي اجراي مهمترين هدفش، در نخستين سفر خود (در كسوت نخست‌وزير) به آمريكا در 23 مي 2006 (2/3/1385) كه پنج روز طول كشيد، كوشش فراواني براي جلب نظر سران دولت آمريكا كرد. طبق اين طرح، ساكنين صهيونيست‌نشين شهرك‌هاي كوچك در كرانه باختري به شهرك‌هاي بزرگي همچون «آريل»، «معاليه آدوميم» و «گوش عتصيون» منتقل مي‌شوند. شهرك‌هاي بزرگ مذكور در داخل اراضي 1967 قرار دارند اما با احداث ديوار حايل از اين مناطق جدا و به اراضي اشغالي 1948 منظم مي‌شوند. اين طرح با استقبال دولت آمريكا مواجه نشد، زيرا خواست آمريكايي‌ها، اجراي طرح با هماهنگي فلسطيني‌هاست در حالي كه اين طرح بر اجراي آن توسط اسرائيلي‌ها به صورت يكجانبه اشاره دارد.

مخالفان اجراي طرح الحاق به تدريج و با وقوع حوادث جديد افزايش مي‌يافت. پرتاب موشك‌هاي قسام از غزه به شهرك‌هاي صهيونيست‌نشين مجاور آن، يكي از دلايلي بود كه مخالفين طرح، به استناد آن، اجراي طرح عقب‌نشيني دوم را بي‌فايده تفسير مي‌كردند. اين مخالفت‌ها پس از عمليات فلسطيني‌ها در كرم شالوم و اسارت يك سرباز اسرائيلي افزايش يافت.

در پي اين عمليات، اولمرت طي يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد مصمم است صرفنظر از تداوم حملات موشكي قسام به جنوب اسرائيل و ربوده شدن «گيلاد شاليت»، به تلاش خود براي اجراي طرح الحاق ادامه دهد. اما «مئير شطريت»، وزير مسكن و شهرسازي و عضو حزب كاديما، ضمن مخالفت با اجراي اين طرح، اعلام كرد: «در حال حاضر احتمال اجراي اين طرح بسيار ضعيف است و افراد بسياري از جمله من، با اين اقدام مخالفيم زيرا ديگر جايي براي جداسازي يكجانبه از سوي اسرائيل باقي نمانده است.»
جنگ 33 روزه، شرايطي كاملا جديد را بر منطقه حكمفرما ساخت. پس از اين جنگ، سران اسرائيل با اعلام اينكه شرايط تغيير يافته، طرح الحاق را از اولويت‌هاي خود خارج كردند.

5. سياست انزواي حماس
يكي از مولفه‌هاي مهم در ترسيم فضاي پيش از جنگ 33 روزه، تشريح سياست‌هاي رژيم صهيونيستي در انزواي دولت فلسطين به رهبري حماس است.
جنبش حماس پس از پيروزي پارلماني، دولت فلسطين را با 24 وزير تشكيل داد. اين دولت بر اصولي چون «عدم شناسايي و عدم مذاكره با اسرائيل، عدم قبول توافقات منعقده ميان ساف و رژيم صهيونيستي»، «به رسميت نشناختن ساف به عنوان تنها نماينده قانوني فلسطيني‌ها» و «تداوم حمايت از انتفاضه و مقاومت فلسطينيان براي كسب حقوق مشروع خود» پافشاري نمود. اصرار بر اين اصول از يك سو موجب شروع رقابت خصمانه توسط جنبش فتح و عدم مشاركت در دولت شد و از سوي ديگر زمينه‌هاي اجرايي سياست‌هاي «تهديدي» و «تنبيهي» رژيم صهيونيستي را فراهم نمود.

رژيم صهيونيستي در اين راستا، در عرصه سياسي، به قطع مذاكره با تشكيلات خودگردان و تلاش براي انزواي سياسي فلسطيني‌ها روي آورد و در عرصه اقتصادي ضمن بلوكه كردن عوايد گمركي فلسطيني‌ها و ممانعت از ورود كمك‌هاي كشورهاي اسلامي به اراضي اشغالي، موفق شد آمريكا و اروپا را نيز در قطع كمك‌ها با خود همراه سازد. در عرصه نظامي، اين رژيم بر شدت ترورهاي هدفمند و دستگيري اعضاي گروه‌هاي مبارز فلسطيني افزود؛ به طوري كه در سه ماهه اول دولت فلسطين به رهبري حماس (آوريل تا انهاي ژوئن 2006) بيش از 130 نفر از شهروندان فلسطيني _ بيشتر از تعداد شهداي سال 2005 كه مجموعا 122 نفر بوده است _ را به شهادت رسانده است.

6. عمليات كرم شالوم و حملات گسترده به غزه
چند گروه مبارز فلسطيني در 25 ژوئن 2006 (4 تير 1385) طي يك حمله غافلگير كننده به پايگاه نظاميان اسرائيلي در كرم شالوم (جنوب نوار غزه) موفق شدند يك سرباز اسرائيلي به نام گيلاد شاليت را به اسارت بگيرند. در اين عمليات دو سرباز اسرائيلي كشته و چهار نفر ديگر زخمي شدند.

رژيم صهيونيستي به دنبال عمليات مذكور پس از يك اولتيماتوم 48 ساعته به فلسطيني‌ها كه طي آن خواستار آزادي سرباز اسرائيلي شده بود، در بامداد 28 ژوئن با استفاده از نيروهاي زميني، هوايي و دريايي، در عملياتي به نام «باران‌هاي تابستاني» به نواره غزه حمله كرد. اين حملات، كه تنها دو هفته قبل از شروع جنگ 33 روزه، آغاز شد هر روز شديدتر و ابعاد گسترده‌تري مي‌يافت.

حملات اسرائيل به غزه، واكنش‌هاي وسيعي را به دنبال داشت. كشورهاي عربي و حتي اروپايي ضمن محكوم كردن اين حملات، خواستار پايان آن بودند. اما دولت آمريكا با توصيف اين حملات به عنوان دفاع از خود، ضمن حمايت از اسرائيل چندين بار از صدور قطعنامه يا بيانيه در محكوميت حملات اسرائيل در شوراي امنيت ممانعت به عمل آورد. اسرائيلي‌ها طي سه ماه بيش از 300 فلسطيني را به شهادت رساندند. همچنين ستگيري‌هاي بي‌سابقه نمايندگان وزراي وابسته به حماس، تخريب وزارتخانه‌هاي فلسطين، تهديد به ترور وزراي فلسطيني و در مجموع بازداشت حدود هفتاد عضو ارشد حماس (نزديك به 40 نماينده پارلمان و وزير) از جمله نتايج سياست‌هاي تهاجمي اسرائيل به بهانه اسارت يك سرباز اين رژيم به شمار مي‌رود. اين وضعيت از دو هفهت پيش از جنگ 33 روزه شروع و تا چند ماه پس از اين جنگ تداوم يافت.

**ب) وضعيت حزب الله لبنان قبل از شروع جنگ

لبنان قبل از آغاز تهاجم اسرائيل به اين كشور با تحولات مهمي رو به رو بود كه از ميان آنها مي‌توان به «روند گفت و گوهاي ملي»، «روند كار كميته تحقيق بين‌المللي ترور رفيق حريري» و «قطعنامه 1559 و پيامدهاي آن» اشاره كرد.

1. گفت و گوهاي ملي
گفت و گوهاي ملي (حوار الوطني) كه به ابتكار نبيه بري، رئيس جنبش امل و رئيس مجلس لبنان، براي به اجماع رساندن طوايف و جريان‌هاي سياسي شاخص‌ اين كشور در مورد موضوعات مهم و حساس سياسي و امنيتي شكل گرفت، نقش مهمي در جلوگيري از ايجاد فتنه و جنگ داخلي در لبنان ايفا كرد. در اين گفت و گوها، «ميشل عون» از جريان آزاد وطني، «سمير جعجع»، رئيس قوات اللبنانيه، «نصرالله صفير»، كاردينال و اسقف اعظم ماروني‌هاي لبنان، «سعدالدين حريري»، رئيس جريان المستقبل (آينده) اهل سنت، «وليد جنبلاط»، رهبر حزب سوسياليست ترقي‌خواه دروزي، «نبيه بري»، رئيس جنبش شيعي امل و «سيد‌حسن نصرالله»، دبيركل حزب‌الله لبنان شركت داشتند.

«خلع سلاح ميليشاي فلسطيني»، «رياست جمهوري اميل لحود»، «روابط لبنان با سوريه و ترسيم مرز بين دو كشور»، «مزارع شبعا» و «قطعنامه 1559 كه مبتني بر اجراي خلع سلاح حزب الله بود» از جمله موضوعات مهمي بود كه در اين گفت و گوها مورد بحث و بررسي قرار گرفت.

در مورد «خلع سلاح ميليشاي نظامي فلسطين» طرفين اجماع كردند كه شش ماه به گروه‌هاي فلسطيني براي خلع سلاح فرصت داده شود و اين امر ابتدا از درون اردوگاه‌هاي فلسطيني آغاز شده و در نهايت به پايگاه‌هاي نظامي فلسطيني‌ها ختم شود. اين موضوع با گذشت زماني كوتاه از تصويب آن، به دليل تمايل جناح حريري (جريان عمده سياسي حاكم در لبنان) به كارشكني و مذاكرات اين جريان سني با گروه‌هاي فلسطيني در جهت استفاده از پتانسيل مذهبي (اهل سنت) فلسطيني ها در راستاي افزايش جايگاه خود از طريق اعطاي تابعيت لبناني به آوارگان فلسطيني و حمايت و پشتيباني از آنان، به تدريج به فراموشي سپرده شد.

در مورد «رياست جمهوري اميل لحود»، جبهه 14 مارس (متشكل از گروه‌هاي معارض لبناني كه به شدت با حضور سوريه در لبنان مخالف بودند و خلع سلاح حزب‌الله را دنبال مي كنند) با تدوم رياست جمهوري اميل لحود شديدا مخالف بوده و تنها حمايت‌هاي حزب‌الله را به عنوان عامل اصلي بقاي او مي‌دانستند. حزب‌الله پذيرفت در صورتي كه اين جبهه بتواند بر كانديداتوري يك نفر براي رياست جمهوري اجماع كند، حاضر به عقب‌نشيني از مواضع پيشين خود در مورد لحود است؛ اما چون اين جبهه نتوانست روي يك كانديدا، اتفاق نظر داشته باشد، اين موضوع نيز به شكست انجاميد و مسكوت ماند.

موضوع «روابط لبنان با سوريه»، تنها موضوعي بود كه مورد اجماع كامل شركت‌كنندگان در نشست گفت و گوهاي ملي قرار گرفت و توافق شد كه روابط ديپلماتيك با سوريه برقرار شده و هر دو كشور به ترسيم دقيق مرزهاي دو كشور اقدام كنند.
در مورد «مزارع شبعا»، جبهه 14 مارس مجبور به قبول اين مسئله شد كه اين مزارع لبناني است (با اين شرط كه سوريه نيز بر اين امر صحه بگذارد) و تحت اشغال رژيم صهيونيستي قرار دارد و تا زمان رفع اين اشغال، مقاومت حزب‌الله مشروع و قانوني است.

موضوع مهم و بحث‌انگيزي كه در اواخر گفت و گوهاي ملي مورد توجه جريان‌هاي سياسي شركت‌كننده بود و به دليل آغاز تهاجم اسرائيل به نتيجه مشخصي نرسيد، موضوع «خلع سلاح حزب‌الله» بود. سيد حسن نصرالله در جريان اين گفت و گوها طرح استراتژي دفاعي را مطرح كرد كه بر اساس آن موجوديت سلاح حزب‌الله در چارچوب استراتژي دفاعي لبنان قرار مي‌گرفت.

اين طرح مورد مخالفت سمير جعجع، رئيس قوات اللبنانيه و وليد جنبلاط، رئيس حزب سوسياليست ترقي‌خواه دروزي قرار گرفت. جعجع در برابر طرح حزب‌الله، طرح استقرار 15 هزار نيروي بين‌المللي در مرزهاي لبنان با فلسطين اشغالي را به عنوان عاملي در جهت كاهش تهديد هاي اسرائيل پيشنهاد داد و جنبلاط نيز براي كاهش تنش با اسرائيل، پذيرش طرح صلح 1949 لبنان با اسرائيل را مورد تاكيد قرار داد.

2. پرونده تحقيق ترور رفيق حريري
روند پرونده تحقيق ترور رفيق حريري، نخست‌وزير اسبق لبنان كه توسط كميته تحقيق بين‌المللي سازمان ملل متحد دنبال مي‌شود، از ديگر تحولات شاخص داخلي لبنان قبل از آغاز تهاجم بود. قرائن موجود نشان‌دهنده آن است كه «سرژ برامرتز»، قاضي و رئيس بلژيكي كميته تحقيق كه جايگزين «دتلو مهليس»، قاضي پيشين اين پرونده شده بود، برخلاف مهليس كه بدون استناد به دلايل فني و حقوقي و تنها به دلايل خاص سياسي، سوريه را در ترور حريري متهم كرد، به اين نتيجه رسيده است كه سوريه هيچ دخالتي در ترور حريري نداشته است؛ بلكه نقش گروه‌هاي سلفي (منتسب به القاعده) و اسرائيل در اين پرونده پررنگ‌تر است.

اعلام اين نتيجه كه پيش‌بيني مي‌شد به زودي انجام گيرد (روزهاي قبل از آغاز تهاجم اسرائيل)، مي‌توانست فضاي سياسي لبنان را به كلي دگرگون سازد و مشروعيت گروه‌هاي 14 مارس و كابينه دولت و اكثريت پارلمان را كه با استفاده از فضاي رواني حاكم بر ترور حريري و متهم ساختن سوريه، به قدرت رسيده بودند را با چالش‌هاي اساسي رو به رو سازد.

افول جايگاه دولت لبنان به رهبري جريان المستقبل (جناح سعدالدين حريري و ديگر مخالفان ضد سوري) و ناتواني آن در عمل به وعده‌هاي انتخاباتي خود و همچنين افزايش ميزان تورم، نرخ بيكاري و تنش‌هاي داخلي كه محصول عملكرد اين دولت بود، مجموعا باعث شد كه انتقاد‌هاي عمومي از دولت سينوره به تدريج افزايش يابد؛ به طوري كه قبل از آغاز تهاجم، سلسله اتصاب‌هاي صنفي و مردمي در مخالفت با دولت سنيوره شروع و در حال گسترش بود.

3. قطعنامه 1559 و پيامدهاي آن
موضوع قطعنامه 1559 شوراي امنيت كه بر خروج سوريه از لبنان و خلع سلاح ميليشاي نظامي از جمله حزب‌الله تاكيد داشت، محور مهم ديگري در تحولات داخلي لبنان قبل از آغاز تهاجم اسرائيل به اين كشور بود.
خروج سوريه از لبنان، اجراي موفقيت‌آميز مرحله اول قطعنامه 1559 شوراي امنيت بود؛ اما همچنان كه ذكر شد در جريان گفت و گوهاي ملي، شركت‌كنندگان نتوانستند درباره اجراي ساير بندهاي قطعنامه 1559 به يك اتفاق نظر مشخص برسند. جنبش حزب‌الله و حزب امل كه نمايندگان طايفه شيعي در اين مذاكرات بودند، به شدت با خلع سلاح حزب‌الله مخالف بودند و قطعنامه 1559 را دخالتي آشكار در امور داخلي لبنان قلمداد كرده و با اجراي آن مخالفت شديد داشتند.

اين در حالي بود كه جنبلاط، جعجع، حريري، سنيوره، نصرالله صفير، امين جميل و ديگر شخصيت‌هاي جبهه 14 مارس موافق اجراي قطعنامه 1559 شوراي امنيت و خلع سلاح حزب‌الله بودند و در اين ميان ميشل عون، رهبر جريان مسيحي آزاد ملي، طرف سومي بود كه مقاومت حزب‌الله را تا زمان اشغال مزارع شبعا توسط رژيم صهيونيستي مشروع و قانوني تلقي مي‌كرد و خواهان اجراي قطعنامه 1559 شوراي امنيت بعد از خروج اسرائيل از مزارع شبعا بود.

ناتواني گروه‌هاي داخلي مخالف حزب‌الله از اجراي بند مربوط به خلع سلاح حزب‌الله در قطعنامه، 1559 به دليل وجود اختلاف‌نظر عمده بين طوايف و جريان‌هاي سياسي لبناني و همچنين توان بالاي نظامي و امنيتي حزب‌الله در دفع طرح‌هاي مربوط به خلع سلاح، موجب شد كه عامل خارجي (آمريكا، اتحاديه اروپا و اسرائيل) خود در صدد تدوين طرح‌هايي براي اجرايي ساختن قطعنامه 1559 برآيد. طرح‌هايي كه از ديدگاه تحليلگران برجسته نظامي و سياسي، خود را در تهاجم اسرائيل به لبنان نشان داد.

تضعيف جريان آمريكايي _ اسرائيلي در لبنان موسوم به «جبهه 14 مارس» و ارتقاي جايگاه محور سوري _ ايراني موسوم به «جبهه 8 مارس»، هشدار جدي به غرب و از جمله فرانسه و آمريكا بود كه نمي‌توانند تكيه زيادي بر گروه‌هاي معارض لبناني براي تحقق اهداف از پيش تعيين شده خود در لبنان از جمله «خلع سلاح حزب‌الله»، «تضعيف روابط حزب‌الله با ايران و سوريه» و «محدود ساختن نفوذ ايران و سوريه در لبنان» داشته باشند.

جبهه 14 مارس به دليل طرح شعارهاي افراطي و تند در صحنه سياسي لبنان، همچون خلع سلاح حزب‌الله، بركناري اميل لحود از پست رياست جمهوري و پيشنهاد تعيين زماني مشخص براي اين كار و تهديد به تظاهرات گسترده و همچنين طرح شعارها و اتهام‌هاي تند عليه سوريه كه حتي تا مرحله لزوم تغيير نظام سياسي سوريه پيشرفت، با ناكامي‌هاي متعددي رو به رو شد به طوريكه نااميدي طرفداران داخلي اين جبهه و به دنبال آن افول جايگاه مردمي و سياسي آن را به همراه داشت.

اين جبهه علاوه بر اينكه پشتيباني طرفداران خود را به تدريج از دست داد، از نظر سازماني نيز دچار شكاف‌هاي دروني شد؛ اختلافات به وجود آمده بين ميشل عون و وليد جنبلاط و جعجع و اختلاف‌نظر سعد‌الدين حريري با جعجع و جنبلاط در مورد موضوعات مهم داخلي لبنان موجب شده بود كه جبهه آمريكايي _ اسرائيلي كه پارلمان و كابينه دولت را برعهده داشت، در معرض سقوط سياسي قرار گيرد و آخرين اميد جهان غرب و اسرائيل براي تحقق اهدافشان در لبنان به ناكامي تبديل شود؛ امري كه آمريكا، فرانسه و حتي بعضي كشورهاي عربي منطقه نظير عربستان (پشتيبان جريان سني المستقبل) را بر آن داشت تا در جهت جلوگيري از كاهش جايگاه بيش از پيش جريان حاكم لبناني، خود ابتكار عمل را در لبنان به عهده گرفته و با دادن چراغ سبز به اسرائيل براي تهاجم گسترده به لبنان، در صدد تغيير وضع موضع موجود به وضع مطلوب برآيند.

*سلمان رضوي-علي پاشا قاسمي
خبرگزاری فارس

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo