شهید آوینی

 


بررسي استراتژي مقاومت در لبنان تا سال2000

واكنش به تجددگرايي و گرايش هاي لائيك در جامعه لبنان ، وجود نظام طائفه گري و ديرپايي اختلافات مذهبي و نقش رهبران و شخصيت هاي كاريزمايي چون امام موسي صدر و... در پديد آمدن مقاومت اسلامي و بسيج شيعيان ، ازانگيزه هاي ظهور انديشه مقاومت اسلامي به شمار مي رود.

بدون شك منطقه خاورميانه به لحاظ برخورداري از منابع سرشار زيرزميني و موقعيت ممتاز ژئوپلتيكي (نقطه تلاقي سه قاره آفريقا، آسيا و اروپا و خط جداكننده كشورهاي شرق و غرب و شمال و جنوب به مفهوم سياسي آن) همواره مورد توجه قدرتهاي بزرگ جهان بوده است.

از اين روست كه در ادوار مختلف تاريخي ، تعارض و تضاد منافع نيروهاي داخلي و خارجي يا نيروهاي درون منطقه اي ، بحران هاي متعددي را براي اين منطقه به دنبال آورده است.
شايد بتوان گفت وجه اشتراك علل بروز اين بحران ها، دخالت نيروهاي فرامنطقه اي براي همسو كردن تحولات منطقه اي با منافع و مصالح خود است.

پديده تشكيل رژيم صهيونيستي نيز در همين بعد معنا پيدا مي كند به نحوي كه انديشه استقرار يهوديان در فلسطين از سوي خود آنها مطرح نشد، بلكه از سوي قدرتهاي استعماري نوظهور در اروپا مطرح شد و آمال مذهبي يهود تبديل به پوششي براي اين خواسته شد.
وجود منابع عظيم انرژي و ثروت فراوان بالفعل و بالقوه در منطقه در كنار ظهور موج تازه اي از اسلامگرايي سبب شده است خاورميانه در كانون توجه كشورهاي ديگر قرار گيرد.

كشور لبنان با وسعت نه چندان زياد به لحاظ جايگاه و نقش ژئوپلتيك و ژئواكونوميك ، بخشي از كانون تحولات منطقه به شمار مي رود. آزادي سياسي و ويژگي هاي طايفه اي جامعه لبنان در كنار مناقشات سياسي ، اين كشور را به يك محيط بي نظير در جهان عرب و خاورميانه تبديل كرده است.

عمده صاحبنظران و تحليلگران سياسي بر اين باورند كه نقش لبنان و بازيگران دولتي و غير دولتي آن در حل چالش اسرائيل فلسطين و فرونشاندن التهاب هاي منطقه اي ، انكارناپذير است. آنچه اين تحليلگران را به سمت اين نظر سوق داده است ، بيش از آن كه به خاطر بافت سياسي و اجتماعي يا موقعيت جغرافيايي لبنان باشد، به خاطر ظهور بازيگر قدرتمندي به نام ((حزب الله )) است كه براي اولين بار در تاريخ نبرد اعراب و اسرائيل ، افسانه شكست ناپذيري ارتش صهيونيستي را فرو ريخت و جايگاه خود را نه تنها به عنوان يك بازيگر نظامي بلكه بيشتر به عنوان يك بازيگر در عرصه هاي سياسي و اجتماعي ، تثبيت نمود.

اين مقاله بر آن است به طور مختصر به بررسي روند ظهور و چگونگي تثبيت حزب الله لبنان بپردازد و نقش آن را به عنوان محوري ترين بازيگر مقابل اسرائيل ، هم در عرصه هاي داخلي و هم در عرصه هاي بين المللي تبيين كند.

*انديشه ظهور

پس از شكل گيري رژيم صهيونيستي در سال 1948 كه منجر به آواره شدن هزاران تن از فلسطينيان شد، بخشهايي از جنوب لبنان نيز توسط متجاوزان اسرائيلي به اشغال درآمد و حتي قرارداد متاركه كه در سال 1949 بين رژيم اسرائيل و دولت لبنان منعقد شد نتوانست به روند اشغالگري اين رژيم پايان بخشد.
از اين رو در 1967 نيز مجددا بخشهاي ديگري از جنوب لبنان به محاصره اسرائيلي ها درآمد. به طور كلي تحولات دروني لبنان از دهه 1970، مستقيما تحت الشعاع كشمكش اعراب و اسرائيل بود به گونه اي كه عمده ترين دليل طولاني شدن جنگهاي داخلي لبنان (1990-َ1975) را نيز تداوم بحران اسرائيل فلسطين دانسته اند.

رژيم صهيونيستي از دهه 70 به بعد، 4 عمليات بزرگ را در لبنان به اجرا درآورده است: عمليات صلح براي الجليل (1982)، عمليات ليطاني (1978)، عمليات تسويه حساب (1993) و عمليات خوشه هاي خشم (1996).
عمليات صلح براي الجليل در سال 1982، بزرگ ترين تهاجم ارتش اسرائيل پس از عمليات ليطاني بود. در اين تهاجم كه بر اساس طرح شارون از زمين ، در ياوهوا پشتيباني مي شد بخش عظيمي از جنوب لبنان اشغال شد و دومين پايتخت عربي (بيروت) به مدت 5/2 ماه در محاصره قرار گرفت.

اسرائيل اعلام كرد هدف او از اين عمليات - كه با حمايت نظامي امريكا، انگليس و فرانسه نيز خواهد بود - دور كردن چريكهاي فلسطيني تا فاصله 40 كيلومتري مرز لبنان و فلسطين است ; اما اسرائيلي ها اهداف ديگري را در سر مي پروراندند.
اهداف اساسي اين حمله گسترده ، انهدام ساختار نظامي سازمان آزاديبخش فلسطين ، روي كار آوردن يك رئيس جمهور مسيحي طرفدار اسرائيل در لبنان و كاهش قدرت نظامي و سياسي سوريه در صحنه لبنان بود.

حمله اسرائيل به لبنان در ژوئن 1982، بي ترديد در بسيج سياسي و نظامي جامعه شيعيان كه دچار تشتت و چند دستگي بودند تاثير بسزايي داشته است و از اين رهگذر، تجارب ارزشمندي را نصيب اين گروهها كرد. جرقه هاي تشكيل مقاومت اسلامي در برابر اشغالگران از همين زمان ، به وجود مي آيد.
از اين رو گروههاي شيعه كه عمدتا در شهر بعلبك مستقر شده بودند، توانستند تشكيلات واحدي ايجاد كنند. اين سياسي شدن و متشكل شدن مجموعه هاي مقاومت شيعي در نهايت بستر لازم را براي تولد جنبش حزب الله لبنان را فراهم كرد. اولين ثمرات مقاومت ، 3 روز پس از تهاجم اسرائيل آشكار شد.

در آن روز، عده اي از جوانان شيعه كه خود را پيروان امام خميني مي ناميدند توانستند با اسلحه هاي سبك ، راه را بر اسرائيلي ها در دروازه جنوبي بيروت ببندند. اين پيروزي در گسترش ايده مقاومت ، تاثير شگرفي گذاشت.
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) - كه به گسترش موج بيداري اسلامي و تقويت نهضتهاي رهايي بخش در سراسر جهان اسلام كمك كرد - نيز در زمره علل خارجي انديشه تاسيس حزب الله است.
به جرات مي توان گفت جرقه هاي اوليه تاسيس حزب الله ناشي از تفكر و ايدئولوژي جهانشمول حضرت امام (ره) بود كه در ميان شيعيان لبنان به بار نشست.

شهيد سيدعباس موسوي از بنيانگذاران حزب الله در اين باره مي گويد: «روش جوانان مبارز ايراني پس از انقلاب اسلامي در جنگ تحميلي با نيروهاي بعثي و حاميان غربي آنها باعث شد جوانان مسلمان لبناني ، شيفته و عاشق شهادت شوند و جاي تعجب نداشت كه همزمان با مبارزات شهادت طلبانه نيروهاي ايران ، يك جوان مسلمان لبناني به مرگ لبخند زند و با 1200 كيلوگرم مواد منفجره كه با خود حمل مي كرد به دشمن هجوم برد.)»

واكنش به تجددگرايي و گرايش هاي لائيك در جامعه لبنان ، وجود نظام طائفه گري و ديرپايي اختلافات مذهبي و نقش رهبران و شخصيت هاي كاريزمايي چون امام موسي صدر، شهيد سيدعباس موسوي ، شهيد شيخ راغب حرب ، سيدحسن نصرالله و... در پديد آمدن مقاومت اسلامي و بسيج شيعيان ، از ديگر انگيزه هاي ظهور انديشه مقاومت اسلامي به شمار مي رود.

*ظهور محتاطانه حزب الله

با آغاز حركت امام موسي صدر، تعداد زيادي از جوانان از احزاب ملي و چپ به حركت المحرومين و جنبش امل پيوستند.
با از دست دادن 2 رهبر اصلي اين جنبش (امام موسي صدر و شهيد مصطفي چمران ) جنبش امل ، توانايي حفظ وحدت و يكپارچگي نيروهايش را از دست داد.
از طرفي چرخش ايدئولوژيك برخي عناصر سياسي امل از مذهب شيعه به سمت حركت سياسي لائيك ، انگيزه جوانان شيعي را براي پيوستن به صفوف مجاهدين تقويت كرد.
همين جوانان كه در سالهاي اوليه مقاومت اسلامي و نيز در سالهاي بعد به صفوف مجاهدان پيوستند، پس از ظهور انديشه جديد مقاومت اسلامي ، حزب الله را تشكيل دادند.

اين مجموعه هاي شيعي بر حول محوري گرد آمده بودند كه داراي اين ويژگي ها بود:
1) حضور رهبران شيعه در هسته اوليه مقاومت اسلامي
2) تلاش براي رفع محروميت از شيعيان لبنان
3) برخورداري از حمايت هاي مرجعيت تشيع و حضرت امام خميني (ره)
4) الگوگرفتن از نيروهاي سپاه پاسداران به عنوان نماد انقلاب اسلامي ايران
5) مبارزه با اشغالگري و كسب استقلال سياسي
6) مخالفت با نظام ناعادلانه طائفه گري در لبنان

مجموعه هاي متفرق اسلامگرا كه بعلبك را پايگاه خود قرار داده بودند بدرستي دريافتند كه در شرايط حاضر تنها راه نجات ، حفظ وحدت و يكپارچگي است.
آنها در تاثيرپذيري از ديدگاه هاي سياسي امام خميني و در اعتقاد به ضرورت مقابله با اسرائيل با يكديگر وحدت نظر داشتند. از اين رو به اين نتيجه رسيدند در شرايطي كه ظرفيت لازم براي مبارزه با دشمن خارجي در ديگر احزاب و سازمان هاي سياسي وجود ندارد، بايد با بهره گيري از تجارب انقلاب اسلامي ايران به فكر ايجاد تشكيلاتي متناسب با وضعيت جاري خود باشند.

بر همين اساس ، كميته اي 9 نفره در پاييز 1982 براي پي ريزي چارچوب سياسي موردنظر شكل گرفت.
شروع حركتهاي نظامي حزب الله نيز متقارن با همين ايام بود.
در 11 نوامبر 1982، اولين عمليات شهادت طلبانه عليه مقر فرماندهي ارتش اسرائيل در شهر احمد قصير انجام و منجر به هلاكت 76 افسر و سرباز اسرائيلي شد.
پس از اتمام كار كميته 9 نفره ، شوراي لبنان متشكل از 5 نفر از اعضاي كميته قبلي به وجود آمد. اين شورا نيز تا مدتها به دليل ملاحظات امنيتي و تشكيلاتي به صورت غيرعلني به فعاليت خود ادامه مي داد.

با اين وجود بتدريج چهره هايي چون سيدعباس موسوي ، شيخ صبحي طفيلي ، شيخ حسن كوراني ، سيدحسن نصرالله ، حسين موسوي (ابوهشام)، محمدرعد و... به عنوان رهروان اسلامگرا در بعلبك و جنوب لبنان معروف شدند.
هنگامي كه تشكيلات و سازماندهي حزب الله و مقاومت (شاخه نظامي آن)، استحكام لازم را پيدا كرد، حزب الله دريافت كه بايد هويت مقاومت اسلامي را اعلام كند زيرا كتمان اين مساله ، گرچه مقاومت را از ضربه پذيري و نابودي زودرس محفوظ مي داشت ، اما از نظر دستاوردهاي سياسي ، حزب را در حاشيه ديگر گروههاي سياسي قرار مي داد.

از اين رو در 6 ژانويه 1984، مقاومت اسلامي در لبنان با صدور اولين بيانيه نظامي با امضاي مقاومت اسلامي ، اعلام موجوديت كرد. در واقع نياز حزب الله به حضور سياسي باعث شد مقاومت اسلامي به شكل مستقل و رسمي به فعاليت خود ادامه دهد.
با گسترش عمليات مقاومت عليه اشغالگران توسط شوراي لبنان ، شعارهايي با عبارت ((حزب الله ظهور يافت )) البته نه به عنوان رسمي يك گروه سياسي ، بلكه به معناي عام آن به كار مي رفت تا اين كه در ماه مي 1984،شوراي لبنان تصميم گرفت نام ثابتي براي تشكيلات خود انتخاب و بيانيه هاي خود را با آن نام صادر كند.

لذا نام «حزب الله لبنان » انتخاب و دفتر سياسي حزب ، راه اندازي شد. در اين زمان ، حزب الله سعي در گسترش و همه گيركردن مقاومت داشت و مي خواست شبكه هاي كوچك مقاومت را به خود جذب كند; بنابراين پس از مدتي توانست بعد از بعلبك در بيروت و مناطق جنوبي لبنان ، حضور فعال پيدا كند.
اين امر باعث شد حزب الله بدون واهمه لو رفتن ، حجم عمليات نظامي عليه ارتش اسرائيل در جنوب را افزايش دهد.
سرانجام فشارهاي نظامي حزب الله در طول سالهاي 1983 و 1984، رژيم اسرائيل را واداشت تا در 14 ژانويه 1985، تصميم به عقب نشيني بگيرد. اين عقب نشيني به سمت باريكه كمربند امنيتي از فوريه 1985 آغاز مي شود و اسرائيل ، اولين شكست رسمي خود را تجربه مي كند.

همزمان با شروع اين عقب نشيني از شهر صيدا، حزب الله در يك گردهمايي رسمي در 16 فوريه 1985 با صدور نامه اي سرگشاده ، هويت ، استراتژي و برنامه ايدئولوژيك خود را براي اولين بار اعلام مي كند و به فعاليت هاي پنهاني خود خاتمه مي دهد.

*دوران تثبيت

نقش بلامنازع حزب الله در رهبري و سازماندهي مقاومت هاي مردمي و پرهيز از بزرگنمايي اختلافات ميان احزاب رقيب در مواجهه با اسرائيل در كنار موفقيت كم نظير اين حزب در عقب راندن رژيم صهيونيستي به كمربند امنيتي ، موجب شد جايگاه حزب الله نه تنها در عرصه هاي داخلي بلكه در عرصه هاي بين المللي ارتقا يابد و كسب مشروعيت بين المللي براي اين حزب ، سير صعودي پيدا كند.
اين مساله حتي در ميان صحبتهاي سران رژيم صهيونيستي نيز مشهود است.

صريح ترين اعتراف از آن اسحاق رابين ، وزير دفاع وقت بود كه گفت: ((حمله نظامي اسرائيل باعث شد تا غول شيعه از بطري خارجي شود.))
نگراني مقامات اسرائيل پس از اين پيروزي ، به خاطر ترس از گسترش روش مبارزاتي حزب الله ميان مسلمانان نوار غزه و كرانه غربي رود اردن ، روند فزاينده اي به خود گرفت.
پس از صدور نامه سرگشاده ، فعاليت هاي رسمي و علني حزب الله اوج گرفت و از حالت صرفا امنيتي و كاملا محرمانه خارج شد و حالت نيمه محرمانه پيدا كرد. محبوبيت روزافزون حزب الله پس از علني شدن آن ، سبب شد جوانان مسلمان بيشتري به اين حزب بپيوندند كه اين امر، خود به تقويت حركتهاي اسلامگرا در لبنان كمك مي كرد و از طرفي حساسيت سوريه را نسبتا به آنچه رشد راديكاليزم ديني مي خواند، برانگيخته بود.

در عين حال تشكيل حزب الله در بدو امر، برخي گروههاي سنتي سياسي در جنوب لبنان را متوجه خود ساخت و اين مساله حتي تا مرز درگيري هاي نظامي هم پيش رفت كه البته موقتي بود. توافقنامه ((دمشق 1)) كه با فشار ايران و سوريه در 30 ژانويه 1989 ميان حزب الله و گروههاي سياسي نظامي قديمي تر امضاؤ شد، تا حدودي از اين درگيري ها كاست ، اما كاملا به آن پايان نداد.

با اصرار سوريه در اكتبر 1990، توافقنامه ((دمشق 2)) به امضا رسيد و سرانجام به درگيري ها پايان داد.
اين درگيري ها كه در واقع ، فرصتي طلايي براي اسرائيل به حساب مي آمد، به قدرت نظامي و ساختار تشكيلاتي امل كه به خاطر چرخش هاي ايدئولوژيك رهبرانش از نظر سياسي تضعيف شده بود ضربات سختي وارد كرد.
به اين ترتيب ، تمركز سياسي و نظامي براي مقاومت عليه تجاوزطلبي اسرائيل به گروه حزب الله كه طرفدارانش بسرعت بيشتر مي شدند، منتقل شد.

در دهه 90 ميلادي ، اسرائيل 2 عمليات بزرگ ديگر را در لبنان با هدف سركوب مقاومت اسلامي و ايجاد كمربند امنيتي ، سازماندهي كرد: عمليات تسويه حساب و عمليات خوشه هاي خشم.
در عمليات تسويه حساب ، هدف اصلي اسراييلي ها، از بين بردن رابطه شيعيان و طوائف مختلف با حزب الله بود اما نتيجه معكوس به دنبال داشت.
اين عمليات نه تنها رابطه شيعيان با حزب الله را از بين نبرد، بلكه يك نوع همبستگي ملي ميان تمام طوائف مذهبي لبنان درخصوص مشروعيت مقاومت ايجاد كرد.

عمليات خوشه هاي خشم (آخرين تلاش گسترده اسرائيل براي سركوب حزب الله تا پيش از جنگ 33روزه) شانزده روز به طول انجاميد; در اين تهاجم ، مهمترين فاجعه در روستاي قانا به وقوع پيوست.
انعكاس خبر اين فاجعه ، محكوميت هاي شديد جهاني را در پي داشت. حزب الله در پاسخ به اين تهاجم ، شهرك هاي يهودي نشين را زير آتش موشكهاي خود قرار داد و شهرك نشينان را وادار به عقب نشيني از مواضع خود كرد.
شدت و قدرت اين پاسخ ، اسرائيل را مجبور كرد از حمله به مناطق مسكوني تا حد زيادي پرهيز كند. اين عمليات همچنين قدرت و توان دفاعي حزب الله را بيش از پيش به نمايش گذاشت.

با به دست آوردن رسميت مقاومت عليه اشغالگري در جريان جنگ 1996، حزب الله توانست با تجديد و تثبيت حضور خود در پارلمان ، از جنبه سياسي نيز رسميت پيدا كند.
در خلال سال هاي 85 تا اواخر دهه 90 ميلادي ، حزب الله با چالشهاي ديگري مواجه شد اما آنها را با موفقيت از سر گذراند. ترور و ربودن رهبران حزب الله از سوي عناصر اسراييلي يا هواداران آنها، يكي از مهمترين چالشهاي فراروي اين حزب بود.

در اين سالها، افرادي نظير سيدعباس موسوي (دومين دبيركل حزب الله ) و شيخ راغب حرب به شهادت رسيدند و برخي ديگر نظير شيخ عبدالكريم عبيد ربوده شدند. خطر ديگري كه حزب الله را تهديد مي كرد، خطر تجزيه و انشعاب اين حزب پس از بركناري شيخ صبحي طفيلي (اولين دبيركل حزب الله ) بود.
وي بتدريج ، علم مخالفت عليه حزب الله را برافراشت ، اما درايت حزب الله در برخورد با گروههاي انشعابي نشان داد اين گروهها پايگاه محكمي در ميان مردم لبنان ندارند و بزودي انشعابيون مجبور شدند به حقانيت راه حزب الله اعتراف كنند.

*دوران اوج گيري اقتدار

پس از پيروزي حزب الله در جنگ 1996 و تبديل شدن مقاومت به خواست ملي در ميان كليه طوائف مذهبي لبنان ، موفقيت هاي فزاينده ديگري در سطح داخلي و منطقه اي از آن حزب الله شد كه حاكي از دوران اقتدار كامل اين حزب است.
برخورد 2 بالگرد اسرائيلي حامل 73 كماندو در جنوب لبنان كه منجر به كشته شدن تمامي سرنشينان آن شد، افكار عمومي اسرائيل را عليه دولت خود (مبني بر عقب نشيني هر چه سريع تر) برانگيخت و حزب الله با جنگ رواني و رسانه اي خود به اين مساله شدت بيشتري بخشيد.

در عمليات انصاريه در سال 1997، جاسوسان اسرائيلي براي اولين بار در تله مين گذاري شده به دام افتادند و اسرائيل از لحاظ اطلاعاتي نيز براي نخستين بار شكست خورد.
يكي از فعاليت هاي مهم حزب الله در برخورد با نظاميان اشغالگر، استفاده از رسانه هايي چون تلويزيون المنار، راديو النور و هفته نامه العهد براي بيان ديدگاه ها و مواضع خود بود.
حزب الله با استفاده از اين ابزارها، يهوديان شهركهاي اسرائيل را هدف قرار داد و با يك برنامه ريزي حساب شده رواني ، زمينه ساز فرار نيروهاي اسرائيلي را فراهم كرد.

علاوه بر آن ، حزب الله در عرصه هاي اجتماعي و سياسي داخلي نظير انتخابات شهر و روستا، پيروزي هاي چشمگيري به دست آورد.
خدمت رساني در عرصه هاي اجتماعي ، يكي ديگر از شاخه هاي فعاليت حزب الله بود. از طرف ديگر، روابط حزب الله با دولت از زمان اميل لحود روبه بهبودي گذاشت.

در پي نزديكي دولت و حزب الله ، مزدوران آنتوان لحد به فرمان ارتش اسرائيل از جزين در جنوب لبنان به صورت يكجانبه عقب نشيني كردند.(3 ژوئن 1999). روند عقب نشيني تحت فشار حزب الله و افكار داخلي اسرائيل به گونه اي بود كه يكي از محورهاي مبارزات انتخاباتي نخست وزيران اسرائيل در سال 1999 را شامل مي شد. ايهود باراك ، تنها رقيب نتانياهو در مبارزه انتخاباتي وعده داده بود در صورت پيروزي ، ارتش اسرائيل را در خلال يك سال از جنوب لبنان خارج كند.
وي پس از پيروزي خود، زمان عقب نشيني را حداكثر تا پيش از هفتم ژوئيه 2000 مشخص كرد. اين خواري تحقق پيدا كرد، اما نه در موعد مقرر بلكه 45 روز زودتر.

در بامداد 24 مي 2000 (مطابق با 4 خرداد 1379) ارتش اسرائيل به يكباره و به صورت كاملا ناگهاني اقدام به تخليه كليه مواضع خود در جنوب لبنان كرد.
دولت لبنان بعد از آن ، 25 مي 2000 را روز مقاومت و آزادسازي اعلام نمود. مهمترين دستاوردها و پيامد اين عقب نشيني ، شكست ارتش اسطوره اي اسرائيل ، پذيرش حزب الله به عنوان سمبل مقاومت در داخل و خارج و به ويژه در سطح كشورهاي عربي و اسلامي و تاثير سريع آن بر انتفاضه مردم فلسطين بود.

پيروزي حزب الله بار ديگر ثابت كرد انديشه مقاومت مبتني بر روحيه شجاعت و بصيرت ، شكست ناپذير و رهايي بخش است و اين پيام بزرگي براي كساني است كه در انديشه آزادي قدس شريف هستند. اين پيام مهم ، چيزي جز برگزيدن »استراتژي مقاومت » نيست.

ناصر اسدي
*منبع: سايت جام جم آن لاين

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo