شهید آوینی

 


ناكامي‌هاي پياپي در برابر اراده‌اي مصمم

نگاهي به تحولا‌ت منطقه پس از جنگ 33 روزه

جنگي كه قرار بود تنها چند روز طول بكشد، به جنگي فرسايشي تبديل شد كه 33 روز به درازا انجاميد و بعد از آن هم اسرائيل هيچيك از اهداف خودش را برآورده شده نديد. اين هيچ معني‌اي ندارد جز شكست اسرائيل و پيروزي مقاومت.

حمله سال 2006 ارتش اسرائيل به لبنان به‌بهانه به اسارت گرفته شدن دو سرباز اين رژيم كه به مدت 33 روز ادامه داشت و به همين علت به جنگ 33 روزه اسرائيل عليه لبنان معروف شده است، هنوز هم ناگفته‌ها و ناشنيده‌هاي بسياري دارد. اين تهاجم كه با شكست سياسي و نظامي‌براي رژيم صهيونيستي و شكست سياسي براي ايالا‌ت متحده آمريكا به پايان رسيد، باعث شكل‌گيري دورا ن جديدي در روند سياسي منطقه شد، به گونه‌اي كه بسياري از كارشناسان منطقه بر اين باورند كه آنچه امروز در حال رخ دادن در خاورميانه است، پس‌لرزه‌هاي اين جنگ است.

جنگ 33 روزه بسياري از طرح‌هاي نومحافظه‌كاران در آمريكا را بر باد داد و انديشه خاورميانه جديد و بزرگ كه شيمون‌پرز رئيس رژيم صهيونيستي نظريه‌پرداز آن بود را هم ناكام گذاشت. درست در ميانه جنگ بود كه وزير امورخارجه آمريكا كه اصلا‌ فكر نمي‌كرد جنگ با باخت مفتضحانه ارتش عبري پايان پذيرد با كمال وقاحت در بيروت اين جنگ را درد زايمان خاورميانه جديد خواند؛ دردي كه او خود آن را به آمريكا برد و هيچگاه هم عملي نشد. اين درد، سران سياسي و نظامي‌رژيم صهيونيستي را در خود فرو برد و متحدان منطقه‌اي آنها را هم به گوشه‌اي كشاند تا همچنان با محاسبه‌هاي اشتباه خود در مورد خاورميانه؛ به‌خصوص محور مقاومت همچنان شكست‌هاي پي در پي بخورند و از اين رهگذر همچنان شرمسارتر از روز قبل خود باشند.

*آنچه در تابستان سال 2006 گذشت  و اهداف آن

آنچه در تابستان سال 2006 گذشت، در نخستين مرحله خود آنچه را كه آشكار مي‌كند اين است كه اسرائيل نتوانست به اهداف خودش برسد. جنگي كه قرار بود تنها چند روز طول بكشد، به جنگي فرسايشي تبديل شد كه 33 روز به درازا انجاميد و بعد از 33 روز هم اسرائيل هيچيك از اهداف خودش را برآورده شده نديد. اين هيچ معني‌اي ندارد جز شكست اسرائيل و پيروزي مقاومت. البته اين بعد روشن و كوچك قضيه است. اينكه يك سازمان كوچك چريكي موفق شده باشد يك قدرت منطقه‌اي مثل اسرائيل را كه سال‌ها در مورد ارتش اين رژيم به عنوان ارتش شكست‌ناپذير تبليغ كرده بودند شكست دهد و مانع از دستيابي اين ارتش به اهداف از پيش تعيين شده در مدتي كوتاه شود، اين خود تحول خيلي بزرگي است.

اگر مروري به دوران جنگ داشته باشيم و به سخنان ايرادشده توسط مقامات اسرائيلي توجه كنيم، متوجه خواهيم شد مرتب اهداف اسرائيل از اين جنگ تغيير مي‌كند. اولين هدفي كه در ابتداي تهاجم خود بيان كردند، عبارت بود از آزادي دو سرباز اسير در دست مقاومت كه همان وقت دبيركل حزب‌الله لبنان گفت اصلا‌ اين امر امكان ندارد مگر با انجام عمليات تبادل اسرا- امري كه چند روز پيش و با موفقيت پايان يافت. در مرحله بعد هدف تغيير كرد و گفتند قصد آنها از اين جنگ از بين بردن مقاومت و حزب‌الله بوده است، وقتي اين امر هم دور از دسترس شد و ديدند كه از بين بردن حزب‌الله امري غيرممكن است گفتند كه هدف آنها بيرون راندن حزب‌الله از جنوب رود ليتاني است كه اين هدف هم برآورده نشد.

*پيامدهاي مستقيم آن براي اسرائيلي‌ها

پس از اين جنگ به صورت كلي هيبت ارتش اسرائيل از هم فرو پاشيد. ارتش اسرائيل روحيه خود را از دست داد و آن پرستيژ و هيمنه‌اي كه اين ارتش براي خود فراهم كرده بود همه بر باد رفت، آن حالت بازدارندگي كه اسرائيل هميشه از آن عليه منطقه و عرب استفاده مي‌كرد هم از بين رفت. تئوري امنيت اسرائيل كه به قدرت ارتش بستگي داشت زير سوال رفت و تغييرات ژرفي در درون ساختار ارتش اسرائيل رخ داد بسياري از فرماندهان ارتش استعفا دادند كه در اين ميان مي‌توان به بركناري وزير دفاع، فرمانده ارتش، فرمانده نيروي دريايي، فرمانده منطقه شمالي و تعدادي ديگر از مقامات سياسي و اطلا‌عاتي اين رژيم اشاره كرد.

*از بين بردن حزب‌الله ، جزئي از يك طرح بزرگ‌تر

اصلا‌ نمي‌توان اين مساله را از ديگر مسائل منطقه‌اي و آنچه كه قرار بود در منطقه اتفاق بيفتد جدا كرد. بر اساس آنچه تاكنون بر اثر مطالعات و تحقيقات ثابت شده است، آنچه به بهانه گرفتن دو اسير توسط حزب‌الله لبنان شروع شد در حقيقت آغاز يك طرح منطقه‌اي بسيار گسترده بود كه توسط آمريكايي‌ها برنامه‌ريزي شده بود و اسرائيل هم ماموريت اجراي آن را بر عهده داشت. در فاز اول اين طرح بايد حزب‌الله از بين مي‌رفت تا به اين ترتيب موازنه قدرت و ترسي كه از مقاومت اسلا‌مي‌به دست آمده بود نيز از بين مي‌رفت. چنانكه امروز فاش شده است بعد از اجراي اين طرح قرار بود در فازهاي بعدي حمله به سوريه و ايران مدنظر باشد. اين طرح بسيار گسترده بود و خانم رايس هنگامي ‌كه جنگ در اوج خودش بود در بيروت از آن به عنوان خاورميانه جديد ياد كرد و از آنجايي كه فكر نمي‌كرد كه اين طرح شكست بخورد از جنگ عليه لبنان به عنوان درد تولد خاورميانه جديد ياد كرد...

*برنامه ارتش اسرائيل در حمله به لبنان

قرار بر اين بود با حمله به لبنان و شكست دادن مقاومت در لبنان، اسرائيل ارتش خود را در بقاع غربي به حركت درآورده و در موازات مرزهاي سوريه حركت كنند و از آنجا به جاده بين‌المللي بيروت - دمشق برسند، پس از قطع اين جاده اين حركت ادامه مي‌يافت و در مرزهاي لبنان آنها پيشروي كرده و عملا‌ لبنان را به محاصره خود در مي‌آوردند و اين كشور را به صورت كامل از سوريه، ايران و دنياي عرب جدا مي‌كردند. پس از اين برنامه قرار بود نيروهاي پيمان ناتو به لبنان آمده و به جاي نيروهاي يونيفل حاضر در لبنان آنها را جايگزين كرده و تمام امور لبنان را به اين نيروها بسپارند. پس از انجام اين كارها قرار بود به سوريه حمله شود و در صورت موفقيت حمله به سوريه كه در محاسبات آنها آسان‌تر از حمله به لبنان بود، نوبت حمله به ايران مي‌رسيد.

*اين برنامه چرا بايد از لبنان شروع مي‌شد؟

اصولا‌ در هر برنامه‌اي كه آمريكا و به تبع آنها اسرائيل براي خاورميانه و حمله به ايران طرح مي‌كنند، ترس آنها از منطقه‌اي شدن اين جنگ وجود دارد و اينكه زنجيره مقاومت به حركت دربيايد و در صورت هرگونه حمله به ايران حزب‌الله، سوريه و حماس هم در اين جنگ وارد شوند. مهم‌تر از اين مجهز شدن سوري‌ها به سيستم ضددفاعي پيشرفته و همچنين سيستم موشك‌هاي ميانبرد است كه مي‌تواند عمق اسرائيل را مورد هدف قرار دهد و با توجه به اينكه حزب‌الله هم به چنين توانايي‌هايي دست يافته است بر اين اساس آنها در اولين مرحله از برنامه خود تلا‌ش كردند حزب‌الله و سوريه را از ميان بردارند.

ترس دائمي‌ آنها اين است كه در صورت هرگونه حمله به ايران دستان بلند ايران در منطقه حركت كرده و عملا‌ آنها را در چند جبهه به خود مشغول دارد. در صورتي كه اين برنامه عملي مي‌شد ايران در محاصره قرار مي‌گرفت و توان پاسخگويي ايران تنها به توان موشكي خودش بازمي‌گشت كه آنها اميدوار بودند با نصب سيستم‌هاي ضدموشكي كه نصب كرده‌اند به مقابله با اين موشك‌ها بروند.
تمام اين طرح‌ها با مقاومت 33 روزه حزب‌الله و قدرت موشكي آن كه تا روز آخر شهرهاي اسرائيل را هدف قرار داد، عملا‌ نقش برآب شد و اسرائيل نتوانست در پي اين برنامه سراغ سوريه و بعد از آن ايران بيايد. اين نكته بسيار مهمي‌است كه چندان به آن پرداخته نشده است.

* برنامه جديد براي لبنان

پس از آنكه كار نظامي‌جواب نداد و هزينه‌هاي سياسي را هم در برداشت، آنها وارد فاز جديدي شدند كه آن هم تمركز بر فعاليت سياسي بود. آنها در اين راه بحران داخلي در لبنان را به وجود آوردند و با حمايت از جريان 14 مارس تلا‌ش كردند از اين طريق لبنان را زير سلطه خود درآورده و مقاومت اسلا‌مي‌را از بين ببرند. نكته جالب اينكه در انتخابات سال 2005 در لبنان، حزب المستقبل به رهبري سعدالحريري، حزب سوسياليست ترقي‌خواه به رهبري وليد جنبلا‌ط و جنبش امل به رهبري نبيه بري با ائتلا‌ف با حزب‌الله موفق شدند اكثريت پارلماني را از آن خود كنند، در غير اين صورت آنها نمي‌توانستند به اين سادگي در انتخابات به اين تعداد كرسي دست پيدا كنند.

در توضيح اين مساله بايد اين توضيح را داد كه حزب المستقبل حزبي برخاسته از بطن مردم لبنان نبود و در اين مورد مي‌توان گفت كه قائم به فرد بود كه مرحوم رفيق حريري آن را بنيان گذاشته و كساني هم كه در ميان اهل سنت به آن پيوسته‌اند و امروز به عنوان رهبران اين حزب قد علم مي‌كنند، بيشتر شركاي تجاري وي بوده‌اند ...

به هر حال با اين توضيحات بايد اضافه كنم پس از آنكه قرار شد بر حزب‌الله فشار وارد شود، حريري، سمير جعجع و جنبلا‌ط دست به دست هم دادند تا در اين مسير گام‌هاي متعددي بردارند. آنها به اين اطمينان و باور رسيده بودند كه راهي كه آنها در پيش گرفته‌اند در آخر منجر به از بين رفتن مقاومت حزب‌الله خواهد شد و در ابتدا در راه دست كشيدن از ايران و سوريه گام برداشتند. در اين راه به‌خصوص جنبلا‌ط راهي را كه در پيش گرفت راه بي‌بازگشتي بود. معمولا‌ يك سياستمدار عاقل راه بازگشت را براي خود باز مي‌گذارد، اما اين افراد تمام پل‌هاي پشت سر خود را در برابر ايران و سوريه از بين بردند به گونه‌اي كه امروز فردي مانند جنبلا‌ط در سرافكندگي كامل به سر مي‌برد و نمي‌تواند در برابر ايران و سوريه سر بلند كند.

البته در برابر اين احزاب حزب‌الله با بزرگواري برخورد مي‌كند و در حال عادي‌سازي روابط با آنها به‌خصوص با حزب المستقبل است اما سوري‌ها حاضر نيستند قبول كنند كه حزب‌الله در برابر جنبلا‌ط هم همين سياست را در پيش بگيرد چرا كه پس از آن سخنان بي‌ادبانه و به دور از نزاكت وي در برابر رئيس‌جمهور سوريه گفته بود، سوري‌ها چندان تمايلي به اين كار ندارند.

*ترور دبيركل حزب‌الله لبنان توسط اسرائيلي‌ها و جریان 14 مارس

بحران سياسي براي خلع سلا‌ح حزب‌الله كه در ارديبهشت‌ماه به اوج خود رسيد، درست در زماني آتش آن داغ شد كه اسرائيلي‌ها تصميم گرفته بودند با پياده كردن نيرو در ساحل بيروت خود را به منطقه جنوبي بيروت در ضاحيه برسانند و دبيركل حزب‌الله را ترور كنند. پس از آنكه اين برنامه با توجه به مقدورات اطلا‌عاتي و امنيتي حزب‌الله كه يكي از آنها هم همين دوربين‌ها و شبكه مخابراتي بود لو رفت، آقاي جنبلا‌ط وارد عمل شد و خواستار برچيده شدن اين توان حزب‌الله شد. اين درخواست جنبلا‌ط باعث شد تا خطوط قرمزي كه مدام حزب‌الله از آن سخن مي‌گفت زير پا گذاشته شود و اين حزب به همراه هم‌پيمانان خود تصميم بگيرند تا ضرب شستي را متوجه جريان 14 مارس كنند و بساط اينها را جمع كنند كه آن وقايع بيروت و لبنان رخ داد.

حزب‌الله و هم‌پيمانانش موفق شدند تمام لبنان را به تصرف خود درآورده و شبه‌نظاميان متعلق به جريان 14 مارس كه چيزي حدود 3 هزار نفر بودند همگي يا فرار كردند يا سلا‌ح‌هاي خود را تحويل دادند. اين افراد بيشتر در اردن آموزش ديده بودند و از مدتي قبل در خانه‌هاي تيمي‌كه با پول سعد حريري تهيه شده بود، به همراه برخي از شبه‌نظاميان خارجي حضور پيدا كرده بودند كه همه اين خانه‌ها يكي پس از ديگري توسط حزب‌الله سقوط كرد و سلا‌ح و مهمات فراواني كه در آن ذخيره شده بود، همه تحويل ارتش لبنان شد.
اين شكست به اندازه‌اي براي اسرائيلي‌ها سخت بود كه آقاي زئيفي از مقامات امنيتي اين رژيم در مقاله‌اي اعتراف كرد آنچه ما در سه سال بافته بوديم همه در چند ساعت توسط حزب‌الله پنبه شد. تمام اين موفقيت‌ها كه براي حزب‌الله رخ داد نتيجه هشياري و حضور مطمئن و در عين حال عنايات خداوند نسبت به حزب‌الله بوده است.

*دوحه

توافقنامه‌اي كه در دوحه امضا شد نتيجه ضرب شستي بود كه حزب‌الله و هم‌پيمانان‌شان به مجريان طرح‌هاي اسرائيلي وارد كردند و بساط آنها را جمع كردند. سران جريان 14 مارس چاره‌اي نداشتند جز اينكه بيايند و اين توافقنامه را امضا كنند و از اين‌رو آمدند و در دوحه سند پيروزي حزب‌الله را امضا كردند. بر اساس اين توافقنامه آنچه مخالفان مي‌خواستند به آن دست پيدا كردند به‌خصوص در مورد كابينه كه آنها حق وتو به دست آوردند، رئيس‌جمهور هم بلا‌فاصله انتخاب شد و پس از آن هم دولت وحدت ملي كه چندي پيش شاهد آن بوديم. در حال حاضر حزب‌الله از نظر سياسي كاملا‌ خيالش راحت است و در صحنه سياسي لبنان مشكلي ندارد.

*قدرت دفاعي حزب‌الله در حال حاضر

به اعتراف ايهود اولمرت نخست‌وزير و بسياري از مقامات سياسي و نظامي‌اسرائيل در حال حاضر قدرت نظامي‌حزب‌الله به مراتب بيشتر از زمان شروع جنگ 33 روزه است و از اين رو بايد گفت حزب‌الله در اين بعد هم توانسته خود را به صورت كاملا‌ آماده نگه دارد. به اعتراف منابع امنيتي اسرائيلي اگر در آن زمان حزب‌الله 11 هزار موشك داشت، امروز اين ميزان بالغ بر 40 هزار موشك است، در حالي كه برد، قدرت و دقت اين موشك‌ها بسيار بهتر و بيشتر شده است. من به صورت بسيار ساده مي‌گويم امروز گروه‌هاي مقاومت در سراسر منطقه در وضعيت مطلوبي به سر مي‌برند و در صورتي كه كوچك‌ترين تحركي عليه ايران صورت بگيرد زنجيره مقاومت به حركت در خواهد آمد و به سرعت تمام منطقه را در خود فرو خواهد برد و كسي هم توان جلوگيري از آن را ندارد.

*دلا‌يل كينه وحسد كشورهاي عربي با حزب‌الله

در اينجا مي‌خواستم به موضعگيري كشورهاي عربي در قبال مقاومت اسلا‌مي‌در لبنان و حزب‌الله اشاره كنم. هنگامي ‌كه حزب‌الله اقدام به اسير‌گيري از ارتش اسرائيل كرد تعدادي از مقامات كشورهاي عربي به‌خصوص مصر، اردن و عربستان با اتخاذ مواضعي غيراصولي به انتقاد از اين عملكرد حزب‌الله پرداختند و يكي از مقامات عربستاني از اين اقدام به عنوان ماجراجويي ياد كرد و بر اساس آنچه برخي از منابع آگاه در منطقه اعلا‌م كردند بعضي از مقامات امنيتي عربستاني به بيت‌المقدس سفر كرده و به همكاري نزديك اطلا‌عاتي با اين رژيم روي آوردند، اما پس از آنكه مقاومت نشان داد حريف سرسختي است و نمي‌توان به راحتي شكستش داد، در اواخر جنگ موضع خود را تغيير دادند، ولي اين كشورها طي چند ماه اخير بار ديگر به زبان آمده و مي‌خواهند به هر ترتيب ممكن حزب‌الله را از ميان بردارند. آخرين مورد آن در تحولا‌ت اخير لبنان بود كه وزير خارجه عربستان در قاهره با كمال وقاحت سيدحسن نصرالله را با شارون مقايسه كرد و خواستار اعزام نيروهاي عربي به اين كشور براي مقابله با حزب‌الله شد.

البته اينها هم مانند نيروهاي داخلي مخالف حزب‌الله رفتار مي‌كنند و انتظار داشتند كه حزب‌الله نابود شود. من ابتدا بايد اشاره‌اي داشته باشم به برخورد پاشاه عربستان با دبيركل حزب‌الله و مقاومت كه او را چند بار به عربستان دعوت و وي را پسر خود خطاب كرده بود و راجع به مقاومت هم نظر مثبتي داشت. اين اظهارنظر مقامات عربستاني در مورد اقدام حزب‌الله را بايد بيشتر ناشي از اين دانست كه آنها تحت فشار دولت آمريكا هستند و اينكه آنها مطمئن بودند كه طرح آمريكا در مورد حزب‌الله موفق خواهد شد و اين حزب نابود خواهد شد و اصلا‌ فكر نمي‌كردند عنايات الهي شامل حال حزب‌الله خواهد شد و از اين آزمون هم سربلند بيرون خواهد آمد.

بعد از پيروزي حزب‌الله در جنگ، خانم ليوني وزير امور خارجه اسرائيل در سخناني كه ناخواسته بيان كرد گفت ما بايد به دنبال تشكيل يك جبهه سني عليه شيعيان باشيم. خانم رايس هم هنگامي ‌كه در ماه اكتبر سال 2006 به منطقه آمدند و در قاهره با وزراي خارجه شوراي همكاري خليج‌فارس به همراه اردن و مصر جلسه‌اي را تشكيل دادند، به اين نتيجه رسيدند كه تنها از طريق دامن زدن به اختلا‌فات مذهبي و فرقه‌اي مي‌توانند حزب‌الله را از بين ببرند و روي اين مساله فعاليت تبليغاتي بسيار شديدي داشتند و ميليون‌ها دلا‌ر پول در اين راه خرج كردند. اين كار را در عراق، لبنان، فلسطين و ديگر كشورهاي عربي دنبال كردند و به شدت در رسانه‌هاي نوشتاري، ديداري و شنيداري خود اين‌گونه تبليغ و القا كردند كه شيعه مي‌خواهد منطقه را در خود فرو ببرد كه بايد با آن به مقابله پرداخت. اين سياست متاسفانه همچنان ادامه دارد.

نكته جالبي كه بايد به آن اشاره شود، رفتار خانم رايس در سفر به منطقه بود. وي هنگامي ‌كه به منطقه آمد به جاي ديدار با همتايان عرب خود با كمال وقاحت به سراغ مسوولا‌ن و مقامات امنيتي اين كشورها رفت و با آنها ديدار ‌كرد. بعدها مشخص شد كه اينها برنامه امنيتي دارند و تمام برنامه‌ريزي آنها پديد آمدن اين وضعيت دو ماه پيش در لبنان بود. فرستادن فتح‌الا‌سلا‌م به لبنان و آموزش هزاران نفر در اردن براي اعزام به لبنان جهت مقابله با حزب‌الله جزئي از اين طرح‌ها بوده است. سيمور هرش نويسنده آمريكايي در يكي از مقالا‌ت خود در روزنامه نيويوركر به اين امر به صراحت اشاره كرده بود.

*اصرار كشورهاي عرب نابودی حزب‌الله لبنان

علت اصلي اين مساله به عدم مشروعيت سياسي نظام‌هاي حاكم بر اين كشورها باز مي‌گردد. آنها احساس مي‌كنند مشروعيت خودشان را مديون آمريكا هستند و اين آمريكا است كه با لشكركشي به منطقه مي‌تواند امنيت آنها را تامين كند، بنابراين هر دستوري كه از طرف آمريكايي‌ها براي آنها صادر شود ناچار به پذيرش آن هستند و آنها به جاي روي آوردن به مردم خودشان، هر روز بيشتر در دامان آمريكايي‌ها فرو مي‌روند.

كريم جعفري
محمدعلي مهتدي
*منبع:اعتمادملي-696

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo