شهید آوینی

 


تاكتيك هاي حزب الله درجنگ 33 روزه در 14 دانشگاه جهان تدريس مي‌شود

اين حكومت و اين معادله حاكم در اسرائيل فروخواهد پاشيد، البته قدم به قدم .با توجه به تجربيات و مطالعاتي كه در مورد اسرائيل دارم مي توان با صراحت اعلام كرد كه «صهونيسم» مرد، كشته شد، تسليم شد.

چرا ملك عبدالله نقشي در جنگ 33 روزه ايفا نكرد؟

ملك عبدالله از زمان ولايت عهدي به دنبال اجراي يك طرح اصلاحي بود و مخالفيني هم داشت. تلاشهاي فراواني همزمان با بيماري ملك فهد، در داخل عربستان صورت گرفت تا ملك عبدالله پادشاه نشود، ولي عملا شكست خوردند و او توانست با طرح‌هايي كه ازقبل آماده كرده بود به پادشاهي عربستان برسد. نزديك بودن او به سوريه و بستگي فاميلي كه با برادر حافظ اسد دارد و همچنين طبع ضدجنگ و احترامي كه براي عربيسم قائل است ، او را به عنصري قابل قبول درمنطقه تبديل كرده است.

تفكرات ملك عبدالله، جزو چهارچوب مثلث معروف"اسكندريه" است كه بين كشورهاي سوريه ،عربستان ومصرايجاد شده بود، و توانسته بودحداقل مقاومت در برابرفشارهاي آمريكا و همبستگي عربي را بوجود آورد، جلسات متعددي كه از اسكندريه شروع شد و با كشتن حريري و جنگ 33 روزه از بين رفت . تلاشهاي فراواني براي ناكارآمدكردن اين پيمان صورت گرفت، ضلع سوريه به زور توطئه خارج شد،مصر و عربستان هم عملا از صحنه تاثير گذاري در منطقه خارج و يك نيرويي مانند قطر در راس جهان عرب بعنوان باني صلح قرار گرفت و نقش عمده‌اي ايفا كرد،البته مصر و عربستان در حال حاضرازاين جريان بسيار ناراحت هستند.

اين برنامه بزرگ وازپيش طراحي شده ايي است كه مي خواهد كشورها ي منطقه را دچار چالش كند تا عملا از صحنه معادلات اقليمي و منطقه‌اي خارج شوند. از طرف ديگراين كشورها به خاطرمبارزه ايي كه برعليه مقاومت انجام داده اند ديگر آبرويي در پيش مردم خود براي آنها باقي نمانده است ودچار مشكل هويت شده اند، اگر هم ديده مي‌شودكه كشوري مانند قطر قدم‌هاي ناچيزي را در بين اعراب بر مي‌دارد به اين دليل است كه به آنها اجازه داده ‌شود تا اين آبروي ظاهري جهان عرب را جمع و جور كند، والا ايران و حزب‌الله و حماس و فرهنگ مقاومت همه منطقه را مي‌گيرند .

اين ترس به گونه ايي است كه برنامه‌ ايران فوبييا"ايران ستيزي" را در راس كارهاي خود قرار داده اند و حتي مي‌گويند: "ايران به سواحل مديترانه رسيده و از لبنان تا جبل الطارق در اختيار تشيع سياسي قرار گرفته‌ است و بايد جلوي اين كارگرفته شود"، اين درسطح منطقه شروع و تا سازمان ملل هم كشيده شده و توسط آمريكا و صهيونيست‌ پشتيباني مي‌شود.

عربستان به عنوان متحد قديمي آمريكا و بی نقشی آن

پديدار شدن نفوذ ايران و همچنين قدرت پيدا كردن حزب الله در لبنان و حماس در فلسطين و تقابل جنبش اسلامي - انقلابي در مقابل اسلام آمريكايي كه امام خميني (قدس سره) آن رامطرح ‌كرد، ديگر جايي براي ايفاي نقش سنتي عربستان باقي نگذاشته است، قطر هم نه به عنوان آلترناتيو عربستان، بلكه به عنوان ته مانده آبروي عربها است كه آمريكا اجازه داد در منطقه باقي بماند.

آمريكا هرچقدر هم كه دشمن منطقه و خواهان تحولات فراوان در آن باشد، ولي اجازه نمي‌دهند كه رژيم هاي وابسته به او از بين برود . چون با كمرنگ شدن نقش آنهادر منطقه، چه كسي خلاء را پر مي‌كند؟ قطعا ايران و حزب‌الله و هرچه كه مرتبط با الله باشد. براي اينكه تا مدتي آلترناتيو را آماده كنند بايد يك كشوري نقش آن را انجام دهد.

اينها حتي شروع كردند همان مجلسي كه به عنوان كشورهاي عربي حوزه خليج فارس g.c.c تشكيل داده بودند را پاره پاره كردند. مرتب عليه عربستان صحبت و آن را تضعيف كردند، در مقابل قطر هم روابطش را با اسرائيل و جوامع بين الملل تقويت كرد. مصر را هم آنقدر تحقير كردند و در حاشيه گذاشتن كه ديگر در منطقه تاثيرگذار نيست. مصرجمال عبدالناصر اگر روزي با قوت در منطقه نبود و در سال 1958در لبنان حضور نداشت و از انتفاضه آنها حمايت نمي‌كرد، انگلستان و طرفداران او در پيمان "سنتو" تمام اين كشور را گرفته بودند.

تنزل مصر هم از قرار داد كمپ ديويد آغاز شد. من خودم به ياد دارم كه "ياسر عرفات" از بغداد با نماينده خود در تهران "هانيل الحسن " تماس گرفت كه: سلام من رابه امامان خميني برسان و بگو كه اعراب فيسطين را تنها گذاشته‌ و هيچ كار ديگر از دست آنها بر نمي‌آيد، شما كاري براي ما انجام دهيد. امام هم در جواب فرمودند: "قبل از اينكه از پلك چشمانتان قطره اي بچكد ما وارد عمل خواهيم شد "، روز بعد از آن هم دستور قطع روابط با مصربه شوراي عالي انقلاب و بازرگان داده شد كه البته آنها نيز خيلي ناراحت شدند و به دنبال دليل آن بودند. اين دستور حتي در زمان استقبال از شاه ايران و موضع‌گيري عليه دولت و انقلاب نيز صادرنشد و تحمل كردنند، ولي بخاطر فلسطين اين كار را انجام دادند.

برگرديم به ادامه بحث خود، حال بااين تفسير اگر در منطقه خلاء كامل شود، به سرعت ايران مي‌تواند آن را پر كند. تجربه جديد عراق نمونه بارز اين مطلب است. سعود الفصيل در يكي از سخنراني هاي خود گفت: "ما شب خوابيديم، صبح كه بيدار شديم ديديم كه ايران، عراق را گرفته. ما براي فتح عراق اين همه تلاش و كمك به آمريكا كرديم آن وقت آن را دو دستي به ايران تحويل دادند (اشاره به پيروزي شيعيان درانتخابات عراق).

اين تجربه تلخي براي آمريكا و هم پيمانانش در منطقه بود و اگر اين مسئله دوباره در لبنان انجام شود ، خواهندديد كه ايران همه جا از طريق دوستان و هم‌پيمان خود نفوذ پيدا خواهد كرد و نظر شخصي خود من اين است، اگر آمريكا با نقش آفريني قطر به عنوان كشوري كه براي ايجاد مصالحه ملي تلاش مي كند رضايت نداشت به هيچ وجه اين كار صورت نمي گرفت . همچنين اگر حزب‌الله با توطئه داخلي 7 و 8 مي 2008با قاطعيت برخورد نمي‌كرد ،باز هم وزيران عرب و در راس آن امير قطر باعجله جمع مي‌شدند و مي‌گفتند: هرچه دلتان بخواهد به شما مي‌دهيم و احزاب را راضي مي‌كردند ،اگر هم به توافق نمي رسيدند با توسل به ايران براي فشار به هم‌پيمانان خود تا جهت مذاكره و پذيرش مصالحه ملي كوتاه بيايند و دليل پذيرش‌ اين توطئه آمريكايي، توسط ايران و حزب الله به دليل ناچاري براي كاهش برخورد داخلي و مصالح ملت لبنان انجام گرفت. چون القاعده را مي‌خواستند وارد جريان كنند و با ورودآنها، فتنه تمام منطقه را فرا مي گرفت.آمريكا هم ناچار است كه دست به دامان دوحه و تهران بشود و اين ناچاري دردوطرف وجوددارد، لذا بيشتر كارشناسان اعتقاد دارندكه اين آتش بس ‌موقت است و اهداف كامل دو طرف محقق نخواهد شد.

تنهافرق در اين است كه ما پيروزي كامل و روشني به دست آورديم كه عبارتند از:
1- حزب‌الله توانست خودش را نشان دهد، يعني آنجايي كه لازم است عقلش را بكار مي‌گيرد و با ديپلماسي پيش مي رود و زماني كه لازم باشد، قدرت نظامي و بازوي دفاع ازفرهنگ مقاومت را نشان خواهد داد.
2-حزب الله ثابت كرده كه هيچ مصلحت و آرزويي را براي حزب و گروه خود و هم‌پيمانانش نمي‌خواهد و چيزي كه طلب مي‌كند دفاع از لبنان در مقابل اسرائيل و هجمه خارجي است.
3- جلوگيري از انتقال فتنه خبيث( تقابل شيعه وسني)از عراق به لبنان كه به عنوان يك شمشير بر گردن مسلمانان گذاشته شده و ما را تهديد مي كند.

اين در صورتي است كه در طرف مقابل از ناچاري به ياس رسيده است و به هيچ وجه نمي‌تواند براي رسيدن به اهداف خود قدمي جلو بردارد برود وچاره ايي جز توقيف توطئه خود ندارد . لذا بعد از انتخاب مشيل سليمان به عنوان رئيس جمهور و تشكيل كابينه دوباره نارضايتي خود را از سلاح مقاومت اعلام مي‌كنند وادعا دارند كه هيچ چيز براي ما تغيير نكرده است.

نقش ميشل سليمان

ميشل سليمان، سمبل آشتي موقت گروه‌هاي لبناني است و هيچ كار خاصي نمي‌تواند انجام دهد مگر در حد نقشي كه در ارتش انجام مي‌داد، حمايت از لبنان و طرفداري ازارتش به عنوان آخرين نمود وحدت دولت لبنان و اين مطلب مهمي را يادآوري مي‌كند كه تمام دشمنان داخل لبنان مانند گروه فالانژيستها و همين طور آمريكا و اسرائيل، يك لبنان ضعيف مي‌خواهند و يك شعار معروف را دنبال مي كنند كه "علت قوت لبنان درضعيف بودن آن است "(قوت البنان في ضعفهي) ،ومعتقد هستند اگر مسلح و قوي بشويد آن وقت يك طرف معادله بايد قرار بگيريد و جزعي از تقسيم بندي‌ و كشمكش‌هاي اعراب واسرائيل خواهيد شد، كه ما نمي‌خواهيم اين گونه بشود، ما بايد يك كشور بيطرف بمانيم. در صورتي كه اين مطلب نه به صورت ارزشي قابل قبول است و از نظر عملي هم ثابت شده كه اين كاري نشدني است.

به اين دليل كه وقتي ضعيف بودند، تمام سازمان‌هاي اطلاعاتي در آنها نفوذ كرده و اسرائيل و آمريكا اجازه سربلندي به آنها نمي دادند و حتي تهديد مي كردند كه اسرائيل نزديكتر از همه به شما مي‌باشد و تمام مراكز درماني و تفريحي شما را از بين مي‌برد. حال اين شعار ديگر اعتبار ندارد، زيرا به وضوح لمس كردند كه جنگ‌هاي 15 ساله‌ي داخلي به خاطر ضعفي بود كه داشتند.

برعكس اين شعار، فرهنگ مقاومت و حزب‌الله نظريه ي به ارمغان آورده كه علت "قوت لبنان درقوي بودن آن است " و با قوت لبنان و مقاومت جلوي تمام جنگ‌هاي داخل گرفته شد وديگراسرائيل جسارت نفوذ هر روزه به لبنان را پيدا نخواهد كرد .
سرزمين‌هاي كه ساليان دراز اشغال شده بود آزاد گرديد و با برگشت اسرا پيروزي بسيار بزرگي براي لبنان به دست آمد و توانست معادله جديد ي ايجادكند. اين همه پيروزي به خاطر اين است كه قوي شدند و خود را براي جنگ آماده كرده و دشمن را از مبارزه منع مي‌كردند و اعتقاد به اين حديث امام علي (ع) كه ذلت و خواري براي مردمي است كه در سرزمين خود مي‌جنگند و خودرا براي جنگ و دفاع آماده نكرده اند را سرلوحه ي كارهاي خودقرار دادند.

آزادي اسرا

اين پيروزي بزرگي است كه حزب الله بدست آورده ، زيرا براي اولين بار جسد در مقابل اسراي زنده تبادل شد و شخصي بنام سمير قنطاركه 30 سال پيش در يك عمليات فدايي اسير شد آزاد گشت، اين يعني تحمل ذلت.
اولمرت هم در كابينه اعلام كردكه روز آزادي اسرا، روز غمناك و همراه با ذلت است. در مقابل حزب‌الله هم مراسمي به عنوان جشن آزادي برگزار كرد كه از مراسم سال 2000 هم بزرگتر بود و عملا سيد حسن نصرالله ميخ محكم را بر تابوت اسرائيل كوبيد و اين آغاز " پايان" رژيم غيرمشروع اسرائيل در منطقه خواهد بود. در حدي كه ابراهام بورگ (رئيس سابق پارلمان اسرائيل) گفت: اسرائيل دانه پايان زندگي خود را در داخل خودش كاشت، آنها براي اولين بار قدرت بازدارندگي ندارند و شكست را پذيرفته‌اند.

در حال حاضر نيز شيوه مبارزه حزب الله درجنگ 33 روزه در 14 دانشگاه جهان تدريس مي‌شودو تنها يكي از اين كالج ها در سوريه است و مابقي در كشورهاي غربي و اروپايي قرار دارد.
ريچارد هرس (رئيس روابط عمومي آمريكا و از مشاوران بوش پدر) نيز اظهار داشته كه: جهان از تك قطبي به حالت بي‌ قطبي رسيده و علت اصلي آن ورود نيروهاي فعال غيردولتي مانند حزب‌الله و حماس در صحنه بين‌الملل است، نيروهايي كه دولتي نيستند اما به اندازه يك دولت در معادلات جهاني تاثيرگذارند و حتي قدرت تغيير اين معادلات را هم دارند. همان مطلبي كه سيد‌حسن نصرالله به آن اشاره كرد كه :" اين تغييرات نه در لبنان و اسرائيل بلكه كل جهان را فرا گرفته است و در تاريخ نيز توانسته‌ تغيير ايجاد كند و معادلات جديدي را بوجود بياورد".

اين تاثير به گونه‌اي است كه حتي روسيه براي اولين بار نيز اعلام كرد: چرا روپل مثل دلار به عنوان پول بين‌المللي قرار نگيرد؟واين به دليل ضعف نظام بانكي آمريكا است و آنها رادچار مشكل كرده است ، همانطور كه شما مي‌توانيد ملاحظه كنيد در حال حاضر يورو از دلار جلو افتاده و همه اينها به دليل ضعف ديد آمريكا ازمنطقه و جهان اسلام است ، ناديده گرفتن نيروهاي جديد منطقه كه در برابر هژوموني و انديشه استيلا جويي امريكا مي‌ايستند.

 اوضاع منطقه بعد از آزادي اسرا

در حال حاضر تمام تمركز نيروهاي آمريكا روي محاصره ايران است كه به قول خودشان بانك مركزي تروريسم مي باشد و اين بانك مروج فرهنگ مقاومت و ايستادگي در برابر هژوموني آمريكا است، البته اين محاصره تا حدودي اجرا شده و كامل نيز خواهد شد و حتي دست به ماجراجويي‌هايي هم خواهند زد. البته آنها خوب مي دانند كه جنگ تمام عيار و استفاده افراطي از زوردر منطقه ديگرنتيجه نخواهد داد و زمان استفاده از جنگ نرم‌افزاري فرا رسيده است، لذا به نظر من توطئه ترور، ايجاد تفرقه، به هم زدن نيروهاي جبهه وسيع مقاومت و همگرايي و ايجاد فتنه‌هاي مختلف قومي و مذهبي، همه جاي منطقه را فرا خواهد گرفت و به شدت به دنبال اجراي اين توطئه هستند و هيچ كشوري را بدون اين مشكلات نخواهند گذاشت حتي عربستان و مصر. در حال حاضر نيز يكي از محركان اصلي فتنه "قبطي - اسلامي " كه در مصرايجاد شده آمريكائيها هستند ، حتي اگر به خريدن هر فرد قبطي منجر شود.

مصر

مصر هم مانند ديگر كشورها بايد از هم پاشيده شود .نخبگان و استراتژيست‌هاي امريكا و اسرائيل بارها گفته اند كه درجنگ آينده با حزب الله يا ايران هيچ معتدلي در منطقه وجود نخواهد داشت و همه به فرهنگ مقاومت ملحق خواهند شد. چند وقت پيش يكي از بزرگان عربستان كه با من صحبت مي‌كرد گفت: فرزند كوچكم در هنگام تماشاي شبكه المنار مي گفت بابا من دوست دارم در كنار اين پرچم زردها بجنگم واين نشان مي دهد كه فرهنگ مقاومت درحال عمومي شدن است و يك جنگ ديگر درمنطقه ، جايي براي معتدل بودن بعضي ها‌ باقي نخواهد گذاشت.

لذا آمريكا به دنبال بر هم زدن اوضاع داخلي كشورهاي منطقه است. در عربستان روي بعضي از شيعيان معقول درحال برنامه ريزي هستند كه بر عليه حكومت مركزي عكس العملي انجام دهند و جنگ داخلي شيعه و سني در آنجا به راه بيافتد. از طرفي هم روي القاعده و ديگر بنياد گراها كاري مي‌كنند كه مرتب بر عليه شيعيان بيانيه صادر كنند و حتي تا اينجا پيش مي‌روند كه علماي اهل سنت فتوايي مبني بر اينكه "حمايت از سيد حسن نصر الله گناه است"راصادر كردند و نه پادشاه و نه هيچ كس ديگر كاري نمي‌توانست انجام دهدو اين برنامه را به حدي دنبال مي كنند تا هرج و مرج فعال و كنترل شده كه بتواند تداوم داشته باشد، صورت بگيرد. حال هر گونه كه در نظر بگيرد ، درگيري شيعه برعليه شيعه،سني بر عليه سني.

نمونه روشن آن درعراق وجود دارد، آمريكادارد شوراهاي بيداري كه از قبائل سني تشكيل شده را مسلح مي‌كنندتا بر عليه سني هاي ديگر يا عليه حزب اسلامي كه خود آنها ازاهل سنت هستند و در كنترل عراق شريك آمريكا مي باشند، وارد عمل شوند و يا دولت مالكي را تحريك كردند بر عليه صدري ها و جنگ شيعه با شيعه به راه انداختند و بصورتي عمل مي‌كند كه مثبت و منفي در برابر هم قرار مي‌دهد. به گروه ها اعلام مي‌كند كه يا مجري برنامه هاي ما مي شويد ودر برابر دشمنان آمريكا قرارمي گيريدو يا اينكه شما را در قبال مخالفين تان تنها مي‌گذاريم وغير علما ي عراق همه نوعي وابستگي را به اشغالگران احساس مي‌كنند.
در لبنان هم همين هدف رادنبال مي كنند ،آنها مي خواهند كه مسيحيان از اين كشور خارج شوند، زيرا با وجود آنها درلبنان يك تابلوي زيباي از اقوام مختلف در زير پرچم تمدن اسلامي وجود دارد. و حتي ضرب المثلي معروفي دارند كه مي‌گويد: مسيحيان شرقي، مسلماناني هستند كه روز يكشنبه به كليسا مي‌روند. يعني زيريك پرچم و روح تمدن اسلامي زندگي مي‌كنند ولي اعتقادات خود را حفظ كرده‌اند.

اين يكپارچگي بايد از ميان برود و همه گروه‌ها و جريانها بايد با هم بجگند و يكديگر را بين ببرند. چون وقتي همه يكديگر را ضعيف كردند، آن وقت اسرائيل قوي مي‌شود و تنها كشور دمكرات در منطقه خواهدبود.
آمريكا همان دموكراسي را كه مي خواهد در منطقه ايجاد ‌كنند وبسيار تبليغ آن را مي كند راديگرتحمل ندارد،آنها مي‌گويند: ما فقط دموكراسي را قبول داريم كه به كاپتاليسم و امپرياليسم خدمت كند نمونه آن هم در كتاب"بخاطرآزادي" نوشته شيرانسكي، كسي كه از شورو‌ي فرار كرد و به اسرائيل رفت وآنجا مشاور نتانياهو شد او عقل منفصل بوش نيز هست،مي توانيد ببينيد.

او در اين كتاب با جملاتي، سعي در متقاعد كردن آمريكائيهايي داردكه در چارچوب دفترمطالعات متعدد مشغول به فعاليت هستند و از جمله شخصي بنام ساكلوف (رئيس دفتر مطالعات خاور دور) كه نامه ايي براي تمام سفارت‌هاي منطقه‌ فرستادو طي آن متذكرشد كه هر چقدر مي توانيد از اصلاح "خاورميانه" بجاي جهان عرب و جهان اسلام استفاده كنيد چون به نفع آمريكا و اسرائيل است، چرا؟ به اين دليل كه خاورميانه يك واژه بي هويت است ، در صورتي كه لفظ جهان عرب يعني افرادي كه تماما عرب هستند يا جهان اسلام كه نشانه تمدن اسلامي كه از مغرب تا جاكارتا ادامه پيدا مي‌كند وكلماتي به اين شكل كه مي تواند ايجادقدرت كند و اينها از اين موضوع مي‌ترسند ،حتي چرچيل اين ناراحتي را به گونه ايي ابراز داشته وگفته: تا زماني كه قرآن در دست مسلمانان است براي استعمارگران آينده ي وجود نخواهد داشت .
من اسم اين مبارزه را "جنگ معقوله" گذاشتم، سيد حسن نصر الله هم جمله زيبايي را عنوان كردند" جنگ سوزاندن آگاهي ما" ،يعني جنگ سوزاندن حافظه تاريخي مسلمانان، از ميان برداشتن ته مانده‌هاي فرهنگي و ميراث ارز‌شي‌ 14 قرن كه مي‌خواهند آن را بسوزانند.

بطور مثال در مقابل كلمه شهادت طلبي، واژه انتحار، خشونت و تروريسم را قرار مي دهند و همين را به جامعه بين اللمل القاء كرده اند. آنها مي‌گويند خاورميانه ولي ما بايد به گوييم جهان فارس، جهان عرب، جهان ترك ... واين هويت منطقه است ، اصطلاح خاورميانه تازه درسال 1911 بوجود آمد. چرا؟ چون انگلستان خود را مركز دنيا مي‌دانست و شبه قاره هند كه پربارترين مركز براي چپاول آنها بودرا بدست آورند و در بين اين دو يعني انگلستان و هند را خاورميانه نام گذاشتند.

ما حداكثر اگر بخواهيم با هويت خود باز كنيم مي‌توانيم بگوييم جنوب غرب قاره آسيا واهميت اين منطقه هم بخاطر اين است كه اينجا مركز وحي است، همه اديان در همين منطقه بوجود آمدند و رشد كردند و به نظر من در جنگهاي آينده حركات نظامي صورت مي گيرد، اما تعيين كننده تحولات اساسي ژئوپولتيك و استراتژيك در منطقه زور نظامي نخواهد بود ، بلكه تحول و تعديل در هويت سلاحي است كه امريكا ييها به شدت به دنبال آن هستند و نمونه بارز، جنگ اخير لبنان است . علاوه بر اينكه از نظر نظامي توفيقي براي اسرائيل حاصل نشد برعكس حزب الله از لحاظ محبوبيت چندين برابر رشد كرد.

آينده اسرائيل با وجود افرادي چون اولمرت

اين حكومت و اين معادله حاكم در اسرائيل فروخواهد پاشيد، البته قدم به قدم .با توجه به تجربيات و مطالعاتي كه در مورد اسرائيل دارم مي توان با صراحت اعلام كرد كه" دولت آينده اسرائيل بدون صهيونيست خواهد بود" واين يعني صهونيست مرد، كشته شد، تسليم شد. دلتمردان و سياستمداراني به راس كار خواهند آمد كه اسرائيل را به عنوان يكي از شركتهاي چند مليتي به نفع آمريكا در منطقه تبديل خواهند نمود.


آیا مقاومت بيكار خواهد ماند و يا عكس العملي انجام مي دهد ؟

طرح در افق اين است كه اسرائيل نابود است، چه تحليل قرآني ،توراتي و چه تحليل نخبگان استراتژيست ،كه مي‌گويند اسرائيل نمي‌ماند وحداكثر10 تا 15 سال بيشتر دوام نمي آورد. ولي در 3 و 4سال آينده آنچه كه در اسرائيل ديده مي‌شود از بين رفتن" صهيونيست‌ نيل تا فرات "است وبا مرگ شارون آخرين مدعي اين جريان هم از بين رفت و تمام شخصيتهايي كه جديدا وارد صحنه اسرائيل مي‌شوند، از جمله آنهايي كه به اولمرت در داخل حمله مي‌كنند كه يك آمريكايي با 150 هزار دلار باعث شد كه شما به رياست جمهوري برسيد به روي كار خواهند آمد.

در گذشته به اين صورت نبود، اسرائيل داعياني داشت، ژنرالهايي كه كشتار فراوان انجام مي دادند وازشعارهاي مانند اسرائيل موعود طرفداري مي‌كردند. اما سياستمداران جديد ديگر هيچ چيزي از آن اسطوره را درخود ندارند وفقط سعي مي كنند در راستاي اهداف امپرياليسم امريكا شركتهاي چند مليتي را تاسيس كرده وفعاليت خود را ادامه مي دهند.

دومطلب اهميت فراواني دارد، يكي درمورد مردم و ديگري مسئولين حزب الله كه شنيدم و هم ديدم. مردم براي اولين بار در تاريخ لبنان وهمچنين مسيحيان لبناني كه تا بحال مي‌گفتند لبناني بودن بجز ماروني شدن نيست، به سطحي از آگاهي رسيدند كه دوش به دوش، دل به دل، و همراه ديگرلبناني ها در يك جا زندگي مي‌كردند و با هم براي مقاومت دعا و صبر كردند، اگر اين ايستادگي نبود امكان پيروزي حزب الله وجود نداشت و اين نه گفته من بلكه حرف همه شيعيان لبنان است، مسيحيان هم شيعه‌ها را بعنوان انسانهاي مقاوم پذيرايي مي‌كردند وبه آنها اميد مي‌دادند ، اين شكل در تاريخ منطقه‌ كه مسيحيت واسلام در كنارهم قرار بگيرند بي سابقه است.

مردم كاملا شجاعت به خرج داده و هيچ ترسي به خود راه ندادند و ايمان قاطع به رهبر خود داشتند. مردم به اين جنگ بعنوان يك فريضه مثل نماز نگاه مي‌كردند.
مطلب ديگر، شكل تصميم گيري هاي حزب الله و در راس آن سيد حسن نصر الله است .بعضا پيش مي آمد در يك عمليات بزرگ و عظيم كه همه امكانات نظامي آن فراهم بود ،سيد حسن نصرالله استخاره مي كرد، اگر خوب مي‌آمد عمل مي‌كردند و اگر بد بود عمليات صورت نمي گرفت . اين يعني تسليم در مقابل قضا و قدر الهي . در قبل چنين نگاهي كمتر وجود داشت.

يكي از واحد موشكي حزب الله براي من تعريف مي‌كرد مي گفت: 3 و 4 روز نبايد مي خوابيدم و يك موش هم انگار مامور بيدار كردن من بود چون اينهابا يك تكه پنير بايد سر مي‌كردند. مي‌گفت هر لحظه كه احساس خواب مي‌كردم سرو صداي اين موش من را بيدار مي‌كرد كه اين يكي از معجزاتي است كه در جنگ نمونه هاي آن زياد است.

معنويت به شدت بين همه مردم لبنان گسترش پيدا كرده بود ودرشكل مادي نيز مردم لبنان بصورت متحد، مسيحي و مسلمان كنار يكديگر قرار گرفتند و اين عامل اساسي بود كه سيد حسن نصر الله هم به آن اشاره كرد وگفت:" ما تا يوم الدين مديون ميشل عون هستيم"، چون يكي از طرح هاي مهم آمريكا و اسرائيل ايجاد اختلاف بين شيعيان وطوائف مختلف از جمله مسيحيان بود تا بتوانندبه اين بهانه شيعيان رااز كل لبنان خارج و آنها را بين كشورهاي ديگر تقسيم كنندو تا به اين طريق بتوانند ازدست مقاومت خلاص شوند،ولي با وجود افرادي مانند ميشل عون،اين طرح عملي نشدواين جنگ نشان دادكه مقاومت همين مردم هستندو اگر مردم ايستادگي نمي كردند مقاومتي وجود نداشت.

صادق الحسيني
خبر گزاری فارس




Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo