شهید آوینی

 


تحليل جنگ نامتقارن لبنان و امنيت ملي اسرائيل

جنگ حزب الله و اسرائيل، نبردي نابرابر و نامتجانس محسوب مي گردد كه در گونه شناسي منازعات خشونت آميز، جنگ نامتقارن به شمار مي رود؛ زيرا، عدم تقارن همه جانبه بر دو طرف مبارزه حاكم بود.

مهم ترين ارزش و حياتي ترين منفعت كشورها در نظام بين المللي غير متمركز و خوديار(2)، امنيت ملي است. در يك نظام آنارشيك كه فاقد اقتدار و حكومت مركزي است، كشورها بقاي خود را بر هر امر ديگري مرجح مي دانند و رفع و دفع تهديدات امنيتي را مقدم مي دارند. طبعاً، يك واحد سياسي و موجوديتي كه بر پايه اشغال سرزميني و نظامي گري و جنگ شكل گرفته، بيش از همتايان ديگر خود احساس ناامني و تهديد مي كند.

بنابراين، امنيت دولت بهبود و يهوديان ساكن در فلسطين، همواره در صدر اولويت هاي سياسي خارجي و امنيتي اسرائيل قرار داشته است. اگرچه اين هدف در طول حيات اسرائيل تداوم يافته است ولي رهنامه ها (دكترين ها) و راهبردهاي متفاوتي براي تحقق آن تدوين واجرا شده است.

ماهيت نظامي –اطلاعاتي اسرائيل و محاصره آن توسط كشورهاي عربي كه موجوديت آن را به رسميت نمي شناختند، امنيت نظامي را در راهبرد امنيت ملي اين رژيم اهميت و اولويت بخشيده است. به گونه اي كه اسرائيل براي تامين امنيت خود و دفع تهديدات نظامي خارجي، با تكيه بر قدرت نظامي، شش بار با همسايگان عرب جنگيده است. ششمين جنگ اسرائيل با اعراب در 12 ژوئيه 2006 با تهاجم گسترده و همه جانبه ارتش اسرائيل به لبنان به منظور نابودي حزب الله به وقوع پيوست. نبرد تمام عياري كه 33 روز به طول انجاميد و با صدور قطعنامه 1701 شوراي امنيت مبني بر ترك مخاصمات پايان پذيرفت. جنگي كه مهم ترين هدفش افزايش ضريب امنيتي اسرائيل از طريق رفع و دفع تهديدات حزب الله بود.

اين مقاله درصدد شناسايي و سپس توصيف و تحليل تاثيرات اين جنگ بر امنيت ملي اسرائيل در عمل مي باشد. هدف، يافتن پاسخ به اين پرسش بنيادي است كه: نبرد 33 روزه لبنان چه تاثيرات و پيامدهاي امنيتي براي اسرائيل و امنيت ملي آن داشته است؟ در درون اين سؤال اصلي، پرسش هاي فرعي ديگري نهفته است: تهديدات امنيتي نامتقارن ناشي از جنگ، چگونه امنيت نظامي اسرائيل را تحت تأثير قرار داده است؟ امنيت سياسي، اقتصادي و فرهنگي – اجتماعي اسرائيل چه تأثيري از اين جنگ پذيرفته است؟ قدرت و توان طرف هاي درگير چه تغيير و تحولي يافته است؟

پاسخ احتمالي و موقت به سؤال اصلي، به عنوان فرضيه، اين است كه: ناكامي و عدم موفقيت اسرائيل در تامين اهداف خود در جنگ، ضريب امنيت ملي آن در ابعاد مختلف نظامي، سياسي-اجتماعي و اقتصادي را كاهش داده است. جهت آزمون اين فرضيه، نخست ماهيت و ويژگي هاي جنگ 33 روزه لبنان و اسرائيل به مثابه يك نبرد نامتقارن مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. در قسمت دوم، تهديدات امنيتي برخاسته از جنگ عليه امنيت اسرائيل توضيح داده مي شود. سرانجام، نتايج منطقي از مباحث در چارچوب نتيجه گيري ارائه مي شود:

1- نبرد نامتقارن(3)

جنگ حزب الله و اسرائيل، نبردي نابرابر و نامتجانس محسوب مي گردد كه در گونه شناسي منازعات خشونت آميز، جنگ نامتقارن به شمار مي رود؛ زيرا، عدم تقارن همه جانبه بر دو طرف مبارزه حاكم بود. براي تبيين سرشت نامتوازن رويارويي نظامي حزب الله و اسرائيل، توضيح مفهوم وابعاد جنگ نامتقارن ضروري به نظر مي رسد.

1-1-تعريف، ابعاد و سطوح

اگرچه در اكثر نبردها، طرف هاي متخاصم با هم متفاوت دارند ولي اين تفاوت ها همواره به گونه اي نيست كه موجب عدم تقارن گردد. بنابراين، جنگي را مي توان نامتقارن خواند كه اختلاف طرفين درگيري به اندازه اي است كه يكي بر ديگري در يك يا چند حوزه تفوق كامل دارد. نوعي رابطه فرادستي و فرودستي بر طرفين نبرد حاكم است. بر اين پايه، عدم تقارن راهبردي به معناي استفاده از نوعي تفاوت است كه به پيروزي و غلبه بر دشمن مي انجامد. {1}

اين انديشه، سابقه ديرينه اي در جنگ دارد كه در ازمنه مختلف معنا و مفهوم متفاوتي يافته است. تفكر راهبرد جنگ نامتقارن ريشه در افكار استراتژيست هايي چون ليدل هارت (4) و ادوارد لات واك (5) دارد كه به ترتيب بر رهيافت غير مستقيم براساس غافلگيري دشمن در غير منتظره ترين مواقع و عدم كارآمدي و تأثير ابزارهاي به ظاهر كارآمد و مؤثر تاكيد مي ورزند. هارت استدلال مي كند، همواره بايد از نقاط قوت و قدرت حريف پرهيز كرد و در جستجوي نقاط ضعف و آسيب پذيري هاي او براي ضربه زدن بود.{2}

به رغم كاربرد نسبتا گسترده مفهوم عدم تقارن راهبردي در مطالعات امنيت ملي، هنوز تعريف واحدي از آن در دست نيست. هر يك از نظريه پردازان راهبردي، آن را به مفهوم متفاوتي به كار مي برند. نشريه بررسي راهبرد مشترك(6)، عدم تقارن راهبردي را اين گونه تعريف مي كند: عدم تقارن، اقدامات و تلاش هايي در جهت دور زدن يا تحت الشعاع قرار دادن قدرت و توانمندي حريف به همراه استفاده از نقاط ضعف و آسيب پذيري هاي او و به كارگيري شيوه هايي است كه تا اندازه زيادي با روش هاي او متفاوت مي باشد.

رويكرد نامتقارن درصدد ايجاد تاثيرات بزرگ رواني مانند شوك آفريني، مختل كردن اراده، ابتكار و آزادي عمل دشمن است. شيوه هاي نامتقارن متضمن افزايش دامنه آسيب پذيري ها و نقاط ضعف دشمن است. اين شيوه، معمولا از فناوري ها، تاكتيك ها و تسليحات غير مرسوم و ابتكاري سود مي جويد ودر تمامي سطوح و ابعاد جنگ اعم از راهبردي، تاكتيكي و عملياتي در طيف نظامي گسترده اي كاربرد دارند. {3}

اگلاس جانسون و استيون متز، عدم تقارن راهبردي را به صورت زير تعريف مي كنند:
«عدم تقارن در حوزه مسائل نظامي و امنيت ملي به معناي اقدام، سازمان دهي و انديشه متفاوت از دشمنان براي پيشينه سازي برتري هاي خود از طريق بهره گيري از نقاط ضعف حريف، حفظ ابتكار عمل يا كسب آزادي عمل مي باشد. اين راهبرد مي تواند به صورت سياسي – راهبردي، نظامي – راهبردي، عملياتي يا تركيبي از همه آنها، يا در برگيرنده، روش ها، فناوري ها، ارزش ها، سازمان ها و ديدگاههاي مختلف، يا آميزه اي از كليه آنها؛ كوتاه مدت يا بلند مدت، تعمدي يا سهوي؛ مستقل و مجزا يا تركيبي ازرهيافت هاي متقارن و نامتقارن و در نهايت، داراي ابعاد رواني و فيزيكي يا هر دو باشد. {4}

بنابراين، عدم تقارن راهبردي، چند بعدي بوده و شامل عدم تقارن مثبت يا منفي، كوتاه مدت يا بلند مدت، عمدي يا سهوي، كم خطر يا پرخطر، مستقل يا مشترك و مادي يا رواني مي شود. عدم تقارن منفي نوعي تمايز است كه يك طرف در استفاده از آسيب پذيري ها و نقاط ضعف حريف براي حفظ و كسب برتري بر او، از آن بهره مي گيرد. اما عدم تقارن مثبت متضمن استفاده بهينه از نابرابري ها وناهمانندي ها براي كسب تفوق بر حريف است. هم چنين ممكن است عدم تقارن براي مدت طولاني ادامه يابد يا مدت كوتاهي دوام بياورد. اما به طور كلي عدم تقارن راهبردي معمولا كوتاه مدت است.

فراتر از اين، عدم تقارن مي تواند تصادفي و بدون برنامه ريزي راهبردي باشد. يا برعكس، طراحي شده و مبتني بر تفكر راهبردي صورت گيرد. از طرف ديگر، عدم تقارن هاي مختلف داراي هزينه ها و خطرات متفاوتي هستند. مثلا عمليات تروريستي اگرچه كم هزينه است، ولي امكان دارد در اثر واكنش شديد حريف، در بردارنده هزينه و خطرات بسيار بالايي باشد. بر خلاف اين، حفظ برتري هاي فرماندهي، مديريت و آموزش، با وجود اينكه هزينه بالايي دارد، اما از خطر كمتري برخوردار است. بر اين پايه، شيوه هاي اقدام و ابزارهاي نامتقارن ممكن است به صورت انحصاري يا در تركيب با روش ها و ابزارهاي متقارن به كار روند. سرانجام، عدم تقارن مي تواند فيزيكي يا رواني يا تركيبي از هر دو باشد. عدم تقارن رواني در چارچوب جنگ رواني و تبليغاتي متبلور مي شود.

عدم تقارن داراي سطوح مختلف و متفاوتي نيز مي باشد. در سطح عملياتي، عدم تقارن به معناي بهره گيري از ابزارها و شيوه هاي مختلف عملياتي جهت مقابله با خنثي نمودن تفوق است؛ مانند جنگ هاي چريكي و نامنظم در مقابله با ارتش هاي نيرومند كلاسيك. عدم تقارن سياسي – راهبردي، به كارگيري ابزار و وسايل غير نظامي، براي كسب تفوق نظامي و استراتژيك است. بر اين اساس، يك طرف ممكن است با مظلوم نمايي يا نشان دادن مظلوميت و قرباني بودن خود و وحشيگري دشمن، به برتري اخلاقي و عاطفي دست يابد. در نهايت، عدم تقارن نظامي – راهبردي، نوعي راهبرد نظامي است كه بيشتر بر به كارگيري شيوه هاي نامتقارن مبتني است تا روش هاي متقارن و متداول. {5}

عدم تقارن اشكال مختلفي نيز مي يابد. شش نمونه آن عبارتند از: نخست، عدم تقارن در شيوه كاربست مفاهيم عملياتي، نظريه ها و دكترين ها يا رهنامه هاي تاكتيكي نسبت به دشمن، همانند مفهوم جنگي چريكي و نامنظم و دوم، عدم تقارن فناورانه، به معناي بهره گيري از فناوري نظامي پيشرفته تر نسبت به حريف مي باشد. شكل سوم، عدم تقارن در نيت، تصميم و اراده است. اين نوع از عدم تقارن بدين معناست كه يك طرف به علت اينكه بقاء يا منافع حياتي آن در معرض خطر است، در مقايسه با دشمني كه منافع وجودي و حياتي خود را تهديد شده نمي بيند، از انگيزه واراده بالاتري براي جنگيدن و تحمل هزينة هاي غير متعارف برخوردار است. عدم تقارن عزم و اراده در سطح عملياتي، همان عدم تقارن روحيه است و رابطه تنگاتنگي با عدم تقارن هنجاري دارد. اين گونه عدم تقارن در نبرد دشمنان برخوردار از هنجارها و باورهاي متفاوت بروز مي كند.

عدم تقارن صبر، بردباري، مدارا يا ديدگاه زمان، شكل ديگري از عدم تقارن است كه رابطه دقيقي با عدم تقارن عزم و اراده و ايمان دارد. اگر رويكرد طرفين مخاصمه به طول زمان جنگ متفاوت باشد به گونه اي كه يك طرف خواهان جنگ دراز مدت و فرسايشي باشد در حالي كه حريف ديگر جنگ كوتاه مدت را ترجيح دهد، عدم تقارن صبر و تحمل شكل مي گيرد. سرانجام، عدم تقارن سازماني و ساختاري ناظر بر تفاوت و تمايز در تشكل، نظم و سازمان دهي نظامي طرفين متخاصم است.مانند رويارويي و نبرد شبكه هاي تروريستي سازمان يافته و سازمان هاي رهايي بخش با ارتش هاي كلاسيك. {6}

2.ماهيت نامتقارن جنگ لبنان

بر اساس تمهيدات نظري پيشين، مي توان نتيجه گرفت كه نبرد سي و سه روزه حزب الله لبنان با اسرائيل، نمونه بارز يك جنگ نامتقارن تمام عياربه شمار مي رود. كليه ابعاد و اشكال عدم تقارن در ششمين جنگ اعراب واسرائيل يا سومين جنگ لبنان و اسرائيل مشهود است. زيرا كمترين تقارن بين توان، ابزارها، راهبردها، تاكتيك ها، اهداف، عناصر قدرت، سازمان دهي و فرماندهي نيروي مقاومت اسلامي لبنان و ارتش اسرائيل وجود دارد. پس اين رويارويي نظامي علاوه بر نابرابر و ناعادلانه بودن، نبردي نامتقارن نيز مي باشد.

1-2- ابعاد عدم تقارن

در جنگ اسرائيل و حزب الله، هر دو نوع عدم تقارن منفي و مثبت به چشم مي خورد. از يك سو، اسرائيل نهايت استفاده را از نا برابري ها و ناهمانندي هاي خود نسبت به حزب الله در زمينه هاي مختلف، راهبردي، نظامي، تكنولوژيك و عناصر وابزار قدرت مي كند تا به پيروزي و برتري سريع و سهل دست يابد. از سوي ديگر، نيروهاي مقاومت سعي مي كنند با سود جستن از آسيب پذيري ها و نقاط ضعف اسرائيل به اهداف ومنافع آن ضربه وارد سازند و امنيت ملي آن را به خطر اندازند. مهم ترين وبارزترين نمونه اين عدم تقارن، استفاده اسرائيل از پيشرفته ترين سلاح ها از قبيل بمب هاي هوشمند، هواپيماهاي مدرن و نيروي ذره اي فوق مدرن است. از طرف ديگر، حزب الله با هدف قرار دادن عمق خاك شمال اسرائيل با موشك هاي كاتيوشا و اتخاذ شيوه هاي جنگ نامنظم و چريكي، استفاده بهينه از آسيب پذيري هاي اسرائيل را نمود.{7}

مدت زمان عدم تقارن بين دو طرف نيز به علت تمايز و تفاوت ماهوي حزب الله به عنوان يك بازيگر غير دولتي و اسرائيل، بر خلاف معمول جنگ هاي بين دولتي، طولاني است. به گونه اي كه اين عدم تقارن در آينده نيز بر طرف نشده و ادامه خواهد يافت. مقاومت و عمليات برنامه ريزي شده جنبش حزب الله و عملكرد هدفمند آن از سال 2000 ميلادي بيانگر عدم تقارن ارادي و طراحي شده بين طرفين جنگ است. به عبارت ديگر، راهبرد مقاومت و جنگ 33 روزه بر اساس آسيب پذيري هاي اسرائيل طراحي و اجرا گرديد. اسرائيل نيز بر پايه يك استراتژي نظامي به منظور تامين اهداف و آماج از پيش معين و مشخص،تهاجم گسترده خود به لبنان را آغاز نمود. {8}

تخريب گسترده و همه جانبه زير ساخت هاي اقتصادي واجتماعي لبنان، كشتار شهروندان غير نظامي و آواره شده نزديك به يك ميليون نفر حكايت از هزينه سنگين جنگ براي لبنان دارد. همان گونه كه دبير كل حزب الله اعلام نمود، اين جنبش انتظار واكنش شديد اسرائيل به صورت يك جنگ تمام عيار و مخرب را نداشت. از طرف ديگر، اسرائيل نيز خسارات مادي و هزينه هاي غير مادي غير قابل پيش بيني را متحمل شد. بمبماران مناطق شمالي اسرائيل توسط حزب الله موجب تلفات جاني و خسارات مالي زيادي گرديد. همچنين قريب به يك سوم جمعيت اسرائيل مجبور به ترك محل سكونت خود شدند. اما بيشترين هزينه اسرائيل به صورت معنوي در قالب از دست رفتن اعتبار و روحيه ارتش آن و شكسته شدن اسطوره شكست ناپذيري ارتش يهود تبلور يافت، لذا، جنگ لبنان از نظر ميزان هزينه و خطر نيز يك نبرد نامتقارن به شمار مي رود.{9}

شيوه اقدام، تسليحات، ابزارها و تاكتيك هاي جنگي حزب الله در طول جنگ مبيين نوعي عدم تقارن انحصاري و ابتكاري است. چون نيروهاي مقاومت اسلامي لبنان در صحنه نبرد بيش از آنكه از روش ها و ابزارهاي سنتي و متداول نظامي استفاده كنند از شيوه ها، تاكتيك ها و وسايل ابتكاري و حتي منحصر به فرد سود مي بردند. روش ها و ابزارهايي كه براي ارتش اسرائيل ناشناخته و غافلگير كننده بود. عدم تقارن رواني نيز يكي ديگر از ويژگي ها و ابعاد رويارويي نظامي اسرائيل و حزب الله مي باشد. ارتش و به ويژه نيروي هوايي اسرائيل با اتخاذ راهبرد سرزمين سوخته تلاش كرد با بمباران و تخريب مناطق مسكوني و زير بناي اقتصادي – اجتماعي لبنان و حزب الله و مجازات دسته جمعي حاميان آن، با ايجاد جو رعب و وحشت مقاومت و روحيه آنان را در هم شكند. كشتار كودكان و شهروندان عادي مانند فاجعه قانا به منظور نشان دادن مجازات سخت ارتش اسرائيل و هراساندن مردم صورت گرفت تا آنان دست از حمايت رزمندگان مقاومت بكشند.

در مقابل نيروهاي حزب الله با شليك روزانه 150 تا 200 موشك كاتيوشا به شمال اسرائيل ضمن به نمايش گذاردن قدرت و توان موشكي خود، خوف و ترس بي سابقه اي را به وجود آوردند. به گونه اي كه نه تنها شهروندان و ساكنان اين مناطق، بلكه نيروي هاي احتياط و ارتش اسرائيل نيز روحيه خود را از دست دادند. در نتيجه، در جنگ نامتقارن رواني، حزب الله از موفقيت بيشتري سود برد. {10}

2-2- سطوح و اشكال عدم تقارن

در جنگ 33 روزه لبنان هر سه سطح عدم تقارن آشكار و نمايان مي باشد كه در اشكال مختلفي تبلور و تجلي يافت. در سطح نظامي – راهبردي عدم تقارن به صورت تدوين و اجراي راهبرد نظامي متمايز و به كارگيري متفاوت مفاهيم، نظريه ها ودكترين هاي جنگي مشهود است. اسرائيل به عنوان يك بازيگر دولتي، استراتژي خود را بر اساس قدرت يك ارتش حرفه اي منظم ومجهز به تسليحات وفناوري نظامي پيشرفته و فوق مدرن تدوين و اجرا كرد.

مفاهيم و رهنامه هاي راهبردي رايج و متداول كه ارتش هاي كلاسيك سنتاً براي دستيابي به اهداف خود در جنگ هاي متعارف به كار مي گيرند. اسرائيل نيز در پنج جنگ پيشين خود با اعراب آنها را اتخاذ واعمال نموده بود. راهبرد «تخريب قطعي» يا «انهدام همه جانبه» كه از سوي اسرائيل به كار بسته شد بر پايه اصول بنيادين سنتي چون بازدارندگي، حملات برق آسا، برتري تكنولوژيك تسليحاتي و جنگ كوتاه مدت استوار است. اين استراتژي به منظور نابودي كامل حزب الله از طريق تخريب پايگاه نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي آن و زير ساختارهاي اقتصادي – اجتماعي لبنان وايجاد رعب و وحشت در دو مرحله اجرا گرديد. {11}

در مرحله نخست، با پيروي از عمليات آمريكا در كوزوو و عراق، حملات گسترده هوايي و موشكي به پايگاه هاي نظامي حزب الله و مناطق شهري با هدف در هم كوبيدن مقاومت مدني مردمي صورت گرفت. هدف غايي، محروم كردن حزب الله از بدنه اجتماعي آن بود.چون در راهبرد نظامي جنگ چريكي، حمايت مردمي به مثابه آبي است كه نيروهاي رزمنده به مانند ماهي در درون آن تحرك دارند. بنابراين، اسرائيل تلاش كرد با انهدام پايگاه هاي اجتماعي – سياسي حزب الله اين راهبرد عملياتي را خنثي سازد.در مرحله دوم، جنگ زميني بر اساس برتري و تفوق تسليحاتي وتكنولوژيك نيروي زره اي فوق مدرن، آتشباري توپخانه دوربرد و عمليات كماندويي آغاز شد. عمليات نيروي زميني جهت وارد ساختن ضربه نهايي به حزب الله و پاكسازي مناطق جنوب لبنان از نيروهاي مقاومت اسلامي با حداقل تلفات و خسارات مالي و جاني صورت گرفت. {12}

پاورقي ها:
(1). دكتر سيد جلال الدين دهقاني فيروز آبادي دانشيار روابط بين الملل دانشگاه علامه طباطبايي است.
(2).Seif-help.
(3). Asymmetric
(4).Liddell Hart
(5).Edward Luttwak
(6).Joint Strategy Review

پي نوشت
[1]. Johson Douglas V.and Steven Metz, "Asymmetry and U.S.Military Stategy: Defining and Stategic Concepts" , www.rand.org. Jun 2001
[2]. براي مطالعه بيشتر نگاه كنيد به:
B.H.Liddell Hart, Strategy, 2nd Revised Edition, (New York Signt, 1974);
Edward N.Lutwak, "Strategy: TheLogic of War and Peace", (Cambridge, MA: Belknap, 1987)
[3]. Joint Strategy Review, Washington, DC: The Joint staff, 1999,p.2.
[4]. Douglas V.Johnson and Steven Metz, Op. Cit.
[5]. Ibid.
[6]. Steven Metz, "Armed Conflict in the 21 st Century: The Information Revolution and Postmodern Warfare", Carlistle: U.S. Army War college, strategic Studies Institute (April), 2000.
[7]. جهت مطالعه بيشتر ر.ك به:
دهقاني، جلال "حزب اسرائيل غيرالمتكافئة ضد فلسطين و لبنان"، خليج، (21/7/2006)، ص.14.
[8]. جهت توضيح بيشتر در مورد اهداف اسرائيل از حمله به لبنان ببينيد:
دهقاني،‌جلال، "اهداف و ابعاد العدوان" "الاسرائيلي" علي لبنان، الخليج، (6/8/2006)، ص.17
[9]. براي آگاهي بيشتر در مورد مقايسه خسارات و تلفات لبنان و حزب‌الله ر.ك به: البيان، (16/8/2006)،‌صص 15و27.
[10]. جهت توضيح بيشتر ر.ك به:
رهبري، كامل، "ايمان و ابداع المقاومه اقوي من اسلحه الدمار شامل"، الخليج، (13/8/2006)، ص 15؛ احمد المرشد، "قلب الموازين"، الخليج، (25/8/2006)
[11]. براي مطالعه بيشتر در خصوص راهبرد و تاكتيك‌هاي نظامي اسرائيل در جنگ لبنان بنگريد به:
الضي بشري الضي،"اسرائيل و استراتيجيه الرعب و الصدمه" ، الخليج، (21/7/2006)، ص.14؛
ناصيف حتي، "تداعيات السرائيليه للحرب علي لبنان"، البيان،(27/8/2006)، ص 24، هاني العقاد، "المدنيون ورقه" اسرائيل "الخاسره"
[12]. جهت آگاهي بيشتر ر.ك به:
العقاد، هاني، "المدنيون ورقه ا سرائيل الخاسره"، الخليج، (26/8/2006)، ص16؛ حزب‌الله ينهدم منطق "التنين الهائج"، الاسرائيلي، الامارات اليوم، (27/8/2006)،ص.32.

سيد جلال دهقاني فيروزآبادي
*منبع:فصلنامه «سياست خارجي» - بهار 86




Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo