شهید آوینی

 


 

هاآرتص: پس از 105 هفته ؛ پايان تلخي نصيبمان شد

حزب ا... يك بار ديگر نشان داد در قالب يك جادوگر به عذاب دادن روحي دشمن مي پردازد.حزب ا...چگونه با به دست آوردن دستاوردي چنين قابل توجه( اجساد گولدوازر و ريگيف)، در مذاكرات خود با "اوفر ديكيل" (ميانجي آلماني)آن چنان به مانور پرداخت كه انجام اين مبادله، كاملاً مورد پذيرش ما اسرائيلي ها قرار گرفت.

روزنامه صهيونيستي «هاآرتص» كه به عنوان ارگان وزارت دفاع رژيم صهيونيستي نيز شناخته مي شود تنها يك روز پس از انجام مبادله اسرا با رژيم صهيونيستي ، مقاله اي به قلم «آموس هاريل» منتشر نمود كه حاوي مطالبي بسيار خواندني و قابل توجه درباره وضعيت حاكم در جامعه صهيونيستي است كه خبرگزاري فارس براي ثبت در حافظه تاريخي متن كامل آن را ترجمه و ارائه كرده است:

تنها يك روز پس از كمتر از يك ساعت پس از نمايش اجساد «ايهود گودواسر» و «الدد ريگيف» در شبكه تلويزيوني لبنان، فستيوالي از تأسف و افسردگي وغم در سراسر اسرائيل برپا شد.در اين روزها ،كارشناسان مسائل خاورميانه در مورد نتايج دراز مدت نمايش پيروزي هاي حزب ا... هشدار مي دهند، صاحب نظران ما در مورد شكل گيري عزاي ملي ابراز تأسف مي نمايند و شهروندان اسرائيلي در حالي كه تفنگ هايشان را بر فراز دستها نگاه داشته اند، مخالفت خويش را با ترفند جديد حزب ا... اعلام مي نمايند.

هنگامي كه يكي از اعضاي بلند پايه سازمان حزب الله( وفيق صفا) در آخرين لحظات با حفظ بلاتكليفي اسرائيلي ها، به گونه اي دو پهلو صحبت كرد ، هيچ كس نفهميد كه آن دو سرباز اسراييلي زنده اند و يا خير؟
البته مقامات حزب الله تا پيش از فرارسيدن روز مبادله در روزنامه لبناني مورد حمايت خود(الاخبار) ،همچنان به ترديد ها در مورد امكان زنده ماندن حداقل يكي از گروگانها دامن مي زدند.اگرچه از يك سال پيش ، روزنامه هاي تل آويو اعلام كرده بودند كه يكي از سربازان ما كشته شده و سرنوشت ديگري، در هاله اي از ابهام قرار دارد.

اما اسرائيلي ها و يا حداقل يك نمونه غير نماينده از كل آنان، سرانجام در روزهاي گذشته دريافتند كه كسي سر آن ها را كلاه گذاشته است.
ما قاتل شهروندان خود را زنده آزاد كرديم و در عوض دو تابوت تحويل گرفتيم و بدين ترتيب آيا آخرين اميدها در مورد زنده ماندن يكي ديگر از سربازان به گروگان گرفته شده ما(اشاره به سرباز گروگان در دست حماس) نيز نقش بر آب نگرديده است؟و آيا همين فرجام همانند همه اتفاقات سال هاي طولاني گذشته، در انتظار اين گروگان ما هم نخواهد بود؟

اما در اين روزها هيچ كس به اين نكته اشاره نكرد كه ما در گذشته نيز تروريست هاي زنده را با اسرائيلي هاي مرده مبادله نموده ايم. (نظير مبادله جسد سر گروهبان «ايتامار ايليا» در سال 1998 ميلادي) و شايد براي اكثر ما اسرائيلي ها اين نكته توضيح داده نشده كه حزب ا...چگونه با به دست آوردن دستاوردي چنين قابل توجه( اجساد گولدوازر و ريگيف)، در مذاكرات خود با "اوفر ديكيل" (ميانجي آلماني)آن چنان به مانور پرداخت كه انجام اين مبادله، كاملاً مورد پذيرش ما اسرائيلي ها قرار گرفت.كابينه دولت ما طي دو مرحله راي گيري، سرانجام با 21راي موافق وزرا در برابر 3راي مخالف و درست كمي پس از غائله دست دادن يا ندادن اولمرت با بشار اسد، به اجراي اين مبادله راي داد.

البته پس از كنار رفتن سايه كابوس وار (سيد حسن) نصرا... از روي سرهايمان بايد به اين نكته توجه نماييم كه اسرائيل نيز در اين مبادله به دستاوردي دست يافت:تداوم پافشاري بر تعهدي بنيادين بين يك ملت و سربازانش .
البته اين تعهد اخلاقي در مورد قضيه ناپديد شدن (خلبان) ران آراد، موضوع «مادهات يوسف» (يك پليس مرزباني كه در بندر ژوزف به دنبال خونريزي زياد جان باخت) و قضيه "گيلعاد شاليت" چندان مورد توجه قرار نگرفت.

هم چنين يك موضوع مهم ديگر، هم چنان بايد مورد توجه اسرائيل و همسايگانش گيرد:اسرائيل كشوري متفاوت است و براي به دست آوردن و بازگرداندن مردان از دست رفته اش، هرچند اطمينان داشته باشد كه مرده اند، دست به هر كاري خواهد زد.
البته بسياري از صاحب نظران، نگراني خود را در مورد جشن هاي حزب ا... و تاثيرات آن بر روحيه ملي مردم ما ، ابراز نموده بودند.... البته فراموش نكنيم هنگامي كه سربازي در مي يابد در صحنه جنگ رها نخواهد شد، به صورتي متفاوت در گرما گرم نبرد به فعاليت مي پردازد.
 

*شيطنت رسانه ها:

اگر ما نيازمند دلايل بيشتري هستيم، بايد بگويم كه حزب ا... يك بار ديگر نشان داد در قالب يك جادوگر به عذاب دادن روحي دشمن مي پردازد. حزب ا... با اجراي يك نمايش پر سر و صدا به باجگيري از ما دست زد و حتي ماموران صليب سرخ را نيز مجبور به همكاري كرد.

البته «ژاوي ريگيف» نيز همانند ما با مشاهده تصاوير تابوت هاي سياه ،اطمينان يافت كه پسرش زنده به خانه پا نخواهد گذاشت.

در بازنگري اين ماجرا، ممكن است در يابيم اقدامات اسرائيل كاملاً بي نتيجه بوده و ما مي توانستيم از دست زدن به اين مبادلة شرم آور با «وفيق صفا»(نماينده حزب الله)، خودداري نماييم.
اما حزب الله در اجراي اين نمايش وحشتناك يك همكار ديگر هم داشت كه حضورش غير منتظره بوده است: رسانه هاي اسرائيلي.

هنگامي كه پر فروش ترين روزنامه كشور ما، در آستانه اين مبادله در تيتر اول خود مي نويسد: "شايد آنها اشتباه كرده باشند." (يعني ممكن است دستگاه هاي امنيتي ما اشتباه كرده و سربازان ما زنده باشند)اين كار به شكلي نادرست به معناي دامن زدن به انتظارات غير واقعي شهروندان ماست.چنين كاري تنها فريب دادن مجدد انسان هاي خسته از سال ها آشوب است . تعدادي از كساني كه جريان مبادله را از صحنه تلويزيون نگريستند، به صورت نادرست معتقد بودند كه هنوز هم مجال كافي براي وقوع يك اتفاق ناگهاني بهت آور (يك سورپريز)وجود دارد.

در صحنه عمل، هركسي كه چشمي براي ديدن داشته باشد، از چند هفته پيش دريافته بود كه توافق حزب ا... براي بازگرداندن سربازان اسرائيلي در برابر تنها 5 زنداني زنده (و نه صدها نفر) بهترين دليل براي مرده بودن «گلدواسر» و «ريگيف» بوده است.و با اين همه ، هنگامي كه تابوت هاي آنها براي اولين بار در ساعت 9 و 39 دقيقه صبح روز مبادله بر روي تلويزيون هاي ما هويدا گرديد، بينندگان با اعتراض و آه و ناله از ناكامي خود لب به فغان گشودند.يك عضو ارشد وزارت دفاع ادعا نمود كه اين رفتار نشانگر ابعادي هراس آور از روحيه ملي اسرائيلي است: "ما هنگامي كه صحنه هاي دوئل وار مبادله را مشاهده مي نموديم نفس هاي خود را حبس كرده بوديم ."

البته نصرالله تلاش زيادي مي كند تا اين مبادله را با ترور عماد مغنيه در دمشق پيوند بزند.او براي نامگذاري اين تبادل، از نام وي استفاده كرده ،هرچند تاكنون به وعده انتقام خود عمل نكرده است.
اين تبادل براي ما غم انگيز است چراكه لبناني ها با آزادي سمير قنطار ،قاتل اتباع ما، به شادي مي پردازند و از او به عنوان يك قهرمان ياد خواهند كرد.

شايد چنين اتفاقي نشانگر آن باشد كه ما واقعاً در يك فيلم سينمايي زندگي مي كنيم، هر چند نتوانسته ايم كاملاً به دروني كردن اتفاقات پيراموني خود، بپردازيم:از نابودي كامل قطعنامه 1701 شوراي امنيت سازمان ملل ، تا مسلح شدن مجدد حزب ا... ، و آتش بس لرزان و شكننده ميان اسرائيل و حماس در نوار غزه.

اما به موضوع جنگ 33 روزه باز گرديم:
105 هفته پس از آن صبح چهارشنبه گروگان گيري(12جولاي2006)، در صبح چهارشنبه اي ديگر(16جولاي 2008)، ما شاهد تبادل اسرا و كشته شدگان خود بوديم.

دو سربازان «شمعون- 4» پس از آن صبح غم انگيز و تلخ ـ هرچند بسيار ديرهنگام ـ سرانجام به خانه بازگشتند.اين اتفاق آخرين آكورد يك جنگ شكست خورده و يادآور تفاوت ميان اهداف تعيين شده در آغاز جنگ (باز گرداندن سربازان ربوده شده بدون هرگونه مذاكره) و مبادله اي كه سرانجام رخ داد، مي باشد.لذا از ديد بسياري ، اين مبادله را بايد پيروزي اي براي حزب الله و لبنان به حساب آورد.

امضاي اولمرت و شيمون پرز بر معاهده انجام اين مبادله نيزتاييدي برشكست وناكامي ما در جنگ جولاي 2006ميلادي است.
اگرچه حزب الله در پيش بيني پاسخ اسراييل به گروگان گيري اشتباه نمود، اما به دنبال تصويب قطعنامه 1701و تلاش جهت محدود نمودن امكان تجهيز تسليحاتي حزب الله ، آنان با فرصت طلبي توانسته اند موقعيت نظامي و سياسي خود را مستحكم تر نمايند.همچنين در اين دوسال عملا مفاد قطعنامه 1501 نيز به فراموشي سپرده شد.

بدين ترتيب مي توان اين سوال را مطرح كرد كه آيا بهايي كه ما پرداختيم (آزادي سمير قنطار در قبال دريافت دو تابوت) اثبات كننده اين حقيقت نيست كه طي اين ماجرا ما تنها با هدف خلاص شدن از شر «قنطار » در چهارچوب معاهده "تننبائوم" در سال 2004 ميلادي و شايد چشم پوشي از 161 كشته و زخمي و يك جنگ شكست خورده، گام برداشتيم؟

در اينجا ما فرصت مناسبي بدست آورديم كه به خود يادآوري كنيم درس هاي اصلي دومين جنگ لبنان چيست:
يك رهبر مسئوليت پذير بايد به جاي پاسخ عجولانه، تا 10 بشمارد، خود را با اهداف غير واقعي مرتبط ننمايند و دقيقاً دريابد كه تصميماتش حتي مي تواند به يك جنگ منتهي گردد.

يكي از اعضاي «كميته وينوگراد» چند روز پيش اعلام كرد كه بازنگري گزارش نهايي دومين جنگ لبنان نبايد آن را بي رحمانه تر و شديدتر كند .او همچنين ما را با طرح اين پرسش شگفت زده نمود:"ما شديد اللحن ترين گزارش هاي نوشته شده در مورد دولت اسرائيل را نگاشتيم... و اينك نوبت مردم ماست تا كار خود را با اخراج اولمرت از كار تكميل كنند."

اما شايد آخرين آكورد جنگ چيزي كاملاً متفاوت باشد: يك گزارش طنز آلود در مورد اشتباهي كه ژنرال «گوي تزور» به وجود آورد. (همان كسي كه درفرماندهي واحد 162 در دوره جنگ نيز ناكام بود و اينك فرمانده يك مركز آموزشي است.)او كه به عنوان سرنشين در كابين پشتي يك جنگنده اف 16 نشسته بود، باعث سقوط هواپيما شد.اين تصوير ديگري از مجموعه اي طولاني و نااميد كننده نظير دوربين دو چشمي.

عمير پرتز (اشاره به تصويري از او كه درحال مشاهده صحنه نبرد با يك دوربين در بسته بود )و دو تابوت سياه سربازان ماست.مردي كه فاقد هرگونه تجربه مرتبط است (ژنرال «گوي تزور»)، اهرمي را به اشتباه مي كشد و يك فاجعه را به وجود مي آورد و ماشين جنگي گرانبهايي را منهدم مي كند كه اسرائيل به آن به عنوان يك ثروت مي نگرد و شايد اين استعاره اي از داستان هاي مضحكي باشد كه ما در خاك اسرائيل، به ديدن و شنيدن آن ها عادت كرده ايم.

*ترجمه:محسن داوري
خبرگزاري فارس

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo