صوفیان
عارف نما برای توجیه سلوک پوشالی خود و جذب افراد مختلف جامعه، بزرگان
و چهره های شاخص عرفانی را به خود نسبت می دهند و به تحریف شخصیت آنها
پرداخته تا از این طریق علاوه بر فرقه ای کردن آنها مهر تاییدی به
عرفان ساختگی خود بزنند.
در این بین امام خمینی(ره) با توجه به شخصیت عرفانی بی نظیرش مورد توجه
خاص فرقه های مختلف قرار گرفته است و به نوعی برچسب فرقه گرایی به
ایشان زده شده است[1] صوفیان عارف نما برای توجیه به اسارت گرفتن مرید
و اظهار نظرهای خاص خود به تحریف شخصیت امام پرداخته اند و اظهار کردند:
مرحوم شاه آبادی شیخ طریقتی امام خمینی[2]... وی معتقد بوده است که
مطالب عرفانی باید برای تمام اقشار جامعه بازگو شود و به طعنه می گفتند
که باید از این کفریات به گوش اینها هم بخورد[3]
این ادعا در حالیست که تفکرات این اشخاص کاملا با هم متفاوت است و برای
اثبات این موضوع کافیست به تاریخ رجوع کرد تا متوجه شویم زمان رژیم
پهلوی که صوفیان عارف نما شعار جاوید شاه سر می دادند مرحوم شاه آبادی
با شهامت و شجاعت عارفانه خود، خطاب به رژیم پهلوی بیان می کرد:من میخواهم
خریّت این چاروادار را ثابت کنم و آن این است که او تصور میکند این
منبر است که حرف میزند. او باید بفهمد که من حرف میزنم نه منبر[4]
زمانی که صوفیان عارف نما به خاطر پیوند شوم خود با رژیم پهلوی شعار
جدایی دین از سیاست سر می دادند مرحوم شاه آبادی و حضرت امام خمینی(ره)
، حتی طهارت و صوم و صلوة و زکوة و حج نیز بر سیاست مشتمل می دانستند و
بیان می کردند دین اسلام دین سیاسی است[5]
صوفیان عارف نما که همیشه چشم به حمایت مالی و رسانه ای استکبار داشته
و دارند و بیان می کردند "امرشاه مطاع است"[6] و صالحعلیشاه یکی از
اقطاب و چهره های شاخص فرقه سیاسی صوفیه قالیچه به رضاخان هدیه می
داد[7] و با نائب رئیس آلمان ارتباط دوستانه برقرار می کرد[8] در همان
زمان مرحوم شاه آبادی بر علیه رژیم شوم پهلوی و استکبار سخنرانی انجام
می دهد و بیان می کند: خدایا تو شاهد و گواه باش که این مرتبه که این
جمله را بگویم در این ده شب (دهه عاشورا) سی مرتبه تکرار کردهام و
اتمام حجت نمودهام و برای علمای نجف، علمای قم، اصفهان و مشهد و تمام
نقاطی که میدانستم و توانستم هم نامه نوشتهام و امشب هم برای آخرین
مرتبه در این مجلس میگویم وآن این است که رضاخان، دست نشانده انگلیس
است و هدفش اعدام قرآن و اسلام است.[9]
پی نوشت:
[1] تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متاخر شیعه،انتشارات ضامن
آهو،صفحه260،چاپ1388
[2] همان
[3] همان
[4] حسین مکّی، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۴، ص ۲۰، انتشارات علمی، چاپ
ششم، ۱۳۸۰ه. ش، صفحه ۶۵
[5] همان
[6] میزان المعرفه و برهان الحقیقه: ۳۱-۴۱
[7] برگرفته از نابغه علم و عرفان، سلطان حسین تابنده، صفحه ۴۳۴،
انتشارات حقیقت
[8] باب ولایت ۲۱۸-۲۱۹
[9] عارف کامل، صفحه ۴۰ |