شهید آوینی

 

جریان شناسی فرقه اکنکار

اکنکار فرقه ای جدید و نوظهور است که پایه و تعالیم خود را بر تمرین های وابسته به روح و ذهن انسان بنا نهاده است. مفهوم خدا در آموزه های این فرقه، دو جنبه اساسی دارد: «نور و صوت». آنچه رهبر یک اکیست به او می آموزد و تمرینی که یک عضو در آرامش و سکوت در ذهن خود انجام می دهد و عمل و کردارش او را قادر خواهد ساخت که این نور و صوت را تجربه کند و به مقام متعالی ارتباط و همکاری با خدا دست یابد. رسیدن به این مقام، هدف آغازین و متعالی یک پیرو اکنکار است.
 

در ابتدای ظهور خود، اکنکار «علم باستانی سفر روح یا طی الارض» نامیده می شد و این به دلیل تأثیر عمده ای بود که این فرقه از تمرینات و آداب هندوها در ریاضت های خود برای رسیدن به درجات متعالی مرتاضی گرفته بود. عقاید و اصول اکنکاری ریشه در هند باستان و برخی فرقه های شناخته شده هند معاصر و بیشتر از آن در آموزه های مصر باستان دارند. در واژه شناسی نام این فرقه، می توان اقتباس از مکتب سیخیزم را دید. واژه اکنکار از ریشه IK Onkar گرفته شده است و به معنی همکار خدا استعمال می شود.
همکاری با خدا، هدفی است که به هر یک از اعضا و پیروان فرقه اکنکار دنبال می کنند. در واقع، انتظار می رود که در پایان تمرین ها و پایداری در اعتقاد به اصول نظام شبه دینی خود، هر عضو با خدا همکار شود؛ یعنی در نهایت خدا می ماند با چندین همکار و شریک !!!
گاهی گمان می رود که رهبر فرقه که رهبر زنده اک نامیده می شود مورد پرستش اعضاست ولی این اعتقاد اشتباه است. رهبر فرقه در هر زمان احترام بسیار زیادی دارد ولی پرستیده نمی شود. وظیفه اصلی او هدایت اعضای فرقه در مسیر روح نوردی است. از ابتدای تمرینات روحی و معنوی یک اکیست تا زمانی که به درجه همکاری با خدا نائل می شود، رهبر زنده اک با سخنرانی ها، نامه ها و همچنین از طریق کتب مقدس اکنکار با اعضا در ارتباط است و او را در این سفر معنوی همراهی می کند. پس از دست یابی این فرقه به برخی شبکه ها و رسانه ها، سخنرانی های تلویزیونی هم به امکانات ارتباطی رهبران اضافه شده است. این سخنرانی ها دو بار در سال انجام می شود که در آنها رهبر اکیست ها به صحبت در مورد امور جاری آیین و ارائه پیشنهادات و دستورالعمل های مورد نیاز اعضا می پردازد.

 پال توئیچل ، اکنکاراز سال ۱۹۸۵، اکیست ها نام فرقه خود را از «علم باستانی سفر روح» به «دین نور و صوت خدا» تغییر دادند. بنیانگذار اولیه این فرقه پاول توئیچل نام دارد که در سال ۱۹۶۵ بطور رسمی آغاز به فعالیت این فرقه را اعلام کرد. با وجود اینکه اکنکار از سال ۱۹۶۵ رسما اعلام وجود کرد ولی پیروان آن سابقه تاریخی این فرقه را به اندازه قدمت تفکر در زندگی نوع بشر می دانند. پاول توئیچل در تدوین منابع فکری و چارچوب آدات و رسوم این فرقه به میزان زیادی از تفکرات ادیان باستان و بخصوص ادیان هنو و ایرانی استفاده کرده است. عمده ترین منبع وی در تدوین شرایع این فرقه شبهه ناک تصوف بوده است. این تأثیر از طرز تفکر گرفته تا بخشی از مناسک اکیست ها قابل رؤیت است.
در تصوف یکی از عمده ترین مسائل مد نظر افراد، ترک دنیا برای کسب شناخت خداست. اکیست ها نیز معتقدند از طریق تمارین موجود در این فرقه می توان روح را در حالت بیداری از جسم جدا کرد و برای مدتی در جریان نور و صوت خداوند سفر کرد. جدایی روح از کالبد جسمانی در حالت بیداری برای سفر در عوالم روحانی و ملاقات با خدای اکنکاری، در صدر لیست آموزه های فکری و عملی ایدئولوژی اکنکار جای دارد و اولین چیزی که یک عضو تازه وارد با آن روبرو می شود اهمیت ویژه و تأکید بسیار بر روح و آنچه مربوط به روح می شود است. از دیگر آموزه های تصوف که به نظر می رسد اساس بخش دیگری از بینش اکیست ها باشد مبحث جذبه است. در این مرحله صوفی، بزرگی و عظمت خداوند را به چشم می بیند و مات و مبهوت این جلال می شود و در واقع مجذوب زیبایی خداوند می شود.
در تفکر اکنکاری این موضوع به گونه ای بسیار تنزل داده شده و خفیف قابل مشاهده است. از نظر اکیست ها گاهی رهبر پیشین اک و گاهی رهبر زنده اک خود را به شکل نوری آبی رنگ که ماهانتا نام دارد به اکیست نشان می دهد و فرد را در شوقی مضاعف فرو می برد. به نظر می رسد مسأله داشتن رهبر یا راهنما نیز (همان که رهبر زنده اک خوانده می شود) نیز به نوعی از تصوف و ریشه قدیمی تر آن، عرفان اقتباس شده باشد. مشخصات رهبر «پیر» در تصوف به میزان زیادی شبیه به رهبران اکیستی است. در تصوف موضوع سلسله ای بودن رهبری شباهت زیادی با ریاست فرقه در اکنکار دارد.
پیروی از رهبر در تصوف بدون چون و چرا برای سال های متمادی ادامه دارد و در طی زمان، هیچ یک از پیروان نمی توانند به درجه ای هم تراز با رهبر خود دست یابند. رهبر بعدی توسط رهبر فعلی انتخاب می شود و دیگران همه ملزم به اطاعتند، حتی اگر از لحاظ شخصیتی یا علمی و دینی از رهبر فعلی برتر و والاتر باشند. بهاءالدین نقشبند بخاری ۲۰ سال تمام را صرف شاگردی در محضر سید محمد بابا کرد و پس از فوت وی نیز مدت زیادی در خدمت اساتید دیگر بود تا به عنوان پیر انتخاب شد. اکیست ها نیز بطور تمام و کمال پیرو رهبر زنده خود و آموزه های رهبران پیشین هستند و به نوعی حتی به رهبر شدن فکر هم نمی کنند. اما مسأله رهبری در اکنکار تفاوت هایی نیز با تصوف دارد. به عنوان مثال، در تصوف پیر طریق، کارکردی جز راهنمایی و هدایت سالک در راه رسیدن به شناخت خدا ندارد.
او سالک را در تمام طول مسیر راهنمایی می کند و همراه با او طی طریق می کند تا فرد به مقام معرفت نائل آید. این راهنمایی بیشتر در مناسک مربوط به طی طریق سالک است و جنبه های شخصی تر زندگی سالک به خود او واگذار شده است. (البته باید توجه داشت که در تصوف امروزی این موضوع تقریبا به طور کامل تغییر یافته است یعنی داعیه داران تصوف این روزگار خود را مجاز به دخالت در تمامی جنبه های زندگی سالک می دانند.) این در حالی است که اکیست ها اعتقاد دارند رهبران آنها زندگی غیر دینی این افراد را نیز تحت نظر و هدایت دارند. این مسئله شبهات زیادی درباره کارکرد رهبری در اکنکار و میان اعضا ایجاد می کند.
جنبه های شخصی و خصوصی زندگی پیروان به چه کار رهبر می آید؟ به نظر می رسد این کار فقط راهی برای اعمال نفوذ بیشتر بر روی اعضاست. گویی برای قبض روح عضو تنها یک سری اعمال روزانه کافی نیست و راه های دیگری نیز برای جلوگیری از خارج شدن رشته امور از دستان رهبر فرقه در اختیار او گذاشته شده است! این مسأله یکی از مواضع چالش برانگیز برای داعیه داران هدایت این جریان فکری است.
یکی از بارزترین شباهت های اکنکار با تصوف که نشانه ای برای اثبات اقتباس بخشی عمده از آداب و رسوم این فرقه از تصوف است ذکرگویی و مهم تر از آن کلمه ذکر یا همان «هیو» است. بالغ بر ۱۰۰ تمرین معنوی و روحانی در لیست تمارین ارائه شده برای اعضا دیده می شود. اصلی ترین این تمرین ها در اکنکار «تمرین روحی» یا «تمرین معنوی» است که روزانه بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه توسط اعضا و بیشتر بصورت فردی و برخی مواقع فراخور خواست اعضا بصورت دسته جمعی در معابد و گردهمایی ها انجام می شود.
این تمرین با آواز همراه است و در آواز ذکری که همواره در حال تکرار است «HU» است. این ذکر بطور مستقیم از ذکر «هو» یا «یا هو» در مجالس سماع متوفه اقتباس شده است. مجالس سماع نیز همراه با رقص و آواز انجام شده و می شوند. در تمارین اکنکار هم فرد می بایست ذکر را بصورت آواز با صدایی خوش بخواند تا با ایجاد لرزش در درون سینه فرد، شرایط برای رهایی روح از بدن مهیاتر گردد.
با این حال تفاوت هایی بارز و گسترده بین مکتب تصوف و فرقه اکنکار وجود دارد. عمده ترین این تفاوت ها یکی هدف فرد از ورود و عضویت در گروه و دیگری نوع نگاه به ابزارهای فکری و عقیدتی مانند مناسک و رسوم است. صوفیان هدف خود را از ورود به عرصه تصوف نزدیک شدن به خدا و کسب معرفت او در همین دنیا می دانند در حالی که این معرفت برای یک اکیست، همکاری با خدا را به ارمغان می آورد! از سوی دیگر، تمرینات صوفیان برای آنها ابزاری برای کسب شناخت و معرفت نیستند. این بدان معناست که اعمالی مانند سماع، حبس نفس و رسومی از این دست، فرد را به شناخت خدا نمی رسانند. زیرا شناخت و معرفت خدا مسأله ای ذهنی یا فیزیکی نیست که با ریاضت و اعمال معنوی و دنیوی دیگر کسب شود.
این اعمال با ارائه مایحتاج راه شناخت و معرفت و راهنمایی فرد در این راه، تنها شرایط را برای کسب شناخت مهیا می کنند. اما برای یک اکیست، تمرین های روزانه اصلی ترین راه برای دست یابی به جریان اک است. به همین دلیل است که این تمارین اصلی ترین نقش را در زندگی اعتقادی فرد بازی می کند و ترک آن زیان بار به شمار می رود. در هر شرایطی، این تمرین ها باید انجام شوند. چه دسته جمعی و چه بصورت فردی. اما با آنکه انجام ندادن آن برای فرد گناه محسوب نمی شود اما اهمیت این تمارین به قدری به فرد گوشزد می شود که لزوم آن در کنه وجود عضو حک و خود به خود برای او عادی گردد. چارچوب بندی و تعیین حدود و ثغور تمارین در تفکر اکنکار تشان از اهمیت جالب توجه مناسک و رسوم می باشد و این در حالی است که در مکتبی مانند تصوف، به این اندازه نمی توان چارچوب بندی و مدونات مربوط به اعمال یافت.
اعمال و تمارین در تصوف بیشتر به شرایط درونی فرد بستگی دارند. این موضوع نشان می دهد که توئیچل در اقتباس مناسک فرقه خود از تفکرات دیگر بخصوص مکتب تصوف، تنها بخش پیش با افتاده از از آن را دریافت کرده است و برای تکمیل ایدئولوژی ناقص خود دست به دامن دیگر تفکرات شده و به ابتکار در تألیف پارامترهای مخصوص خود نپرداخته است. همانطور که اشاره شد، توئیچل در تدوین اصل این فرقهگورو ناناک و جانشینان بعدی وی ، راداسوامی

 به جز تصوف از خرده نظام های شبه دینی دیگری نیز استفاده کرده است که عمدتا مربوط به ادیان آسیایی و بخصوص شاخه هند و ایرانی می شود.
راداسوامی
از نام هایی است که در میان دیگر خرده نظام ها خودنمایی می کند. فرقه راداسوامی در قرن ۱۹ میلادی در هندوستان شکل گرفت. اعمال و مناسک موجود در این فرقه از نظر پیروان آن تنها راه درست شناخت خدا در نظر گرفته می شود. دنباله روی بی چون و چرا از بزرگان فرقه توسط پیروان آن، باعث ایجاد احترامی بسیار زیاد نسبت به این بزرگان شده است. از این رو به این فرقه نام «راه اولیا» نیز داده شده است.
عمده ترین اقتباس مؤسسان اکنکار از فرقه راداسوامی از گرایش بسیار زیاد اعتقادات این کیش به روح و روحانیت صورت گرفته است. نام این فرقه به خوبی مبین روح گرایی و تفکرات حاکم بر آن است. رادا روح فردی یا جمعی است و سوامی رهبر روحانی معنی می دهد. از نام این فرقه این گونه برداشت می شود که پیروان معتقد به وجود فردی روحانی هستند که روح اعضا را به تعالی و عرش می رساند. مؤسس این فرقه شخصی بنام «سوامی شیو دایال سین» یا «سوامیجی ماهاراجه» نام دارد.
طرفداران این فرقه معتقدند که در زندگی هر فرد یک هدف روحانی یا معنوی وجود دارد که فقط با راهنمایی یک پیر و اعقاد به یک رهبر روحانی کسب می شود. این هدف یگانه شدن و یکی شدن با خداست. با وجود چنین هدف گذاری شرک وارانه ای، افراد اعتقاد راسخ دارند که تنها یک خدا وجود دارد و در ابتدا فرد را با این تناقض روبرو می کنند که چگونه ممکن است عده ای با خدا یکی شوند و باز هم یک خدا وجود داشته باشد. نکته اینجاست که فرد در حالی با خدا یکی می شود که شخصیت پیشین خود را نیز داراست. اعتقاد آنها بر این است که روح قسمتی از خدا بوده که به دلایلی از او دور افتاده و فرد می بایست در طول زندگی خود با اعمال و مناسک خاص و پیروی از رهبر دینی خود این روح دور مانده از اصل خویش را به مبدأ بازگرداند. در اعتقادات این فرقه تقلید و اقتباس از هندوئیزم و سیخیزم موج می زند. از مناسک ریاضت گونه گرفته تا اعتقاداتی برگرفته شده از بحث تناسخ روح در هندوئیزم. اما می توان گفت این تفکر شبه دینی، نظام عبادی و اعتقادی منحصر به فرد و مخصوص خود را نیز داراست و تا حدودی توانسته است استقلال ایدئولوژیکی برای خود کسب کند.

 

 

منبع: حرف آخر

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo