شهید آوینی

 
موضعگيرى امام (ع)

مقدمه
دلايل امام براى پذيرفتن وليعهدى
آيا امام خود رغبتى به اين كار داشت ؟
فقط اتخاذ موضع منفى درست بود
برنامه پيشگيرى امام

مقدمه

پـس از آنـكه امام تراژدى پيشنهاد خلافت را با توجه به جدى نبودن آن از سوى مامون ، پـشـت سـر نـهاد، خود را در برابر صحنه بازى ديگرى يافت . آن اينكه مامون به رغم امـتـنـاع امـام هـرگز از پاى ننشست و اين بار وليعهدى خويشتن را به وى پيشنهاد كرد.

در ايـنـجـا نيز امام مى دانست كه منظور تامين هدفهاى شخصى مامون است ، لذا دوباره امتناع ورزيـد، ولى اصـرار و تـهـديدهاى مامون چندان اوج گرفت كه امام بناچار با پيشنهادش موافقت كرد.

دلايل امام براى پذيرفتن وليعهدى
هـنـگامى امام رضا(ع) وليعهدى مامون را پذيرفت كه به اين حقيقت پى برده بود كه در صـورت امتناع بهايى را كه بايد بپردازد تنها جان خودش ‍ نمى باشد، بلكه علويان و دوسـتـدارانـشـان همه در معرض خطر واقع مى شوند. در حالى كه اگر بر امام جايز بود كـه در آن شرايط، جان خويشتن را به خطر بيفكند، ولى در مورد دوست دران و شيعيان خود و يا ساير علويان هرگز به خود حق نمى داد كه جان آنان را نيز به مخاطره در اندازد.
افـزون بـر ايـن ، بـر امـام لازم بـود كه جان خويشتن و شيعيان و هواخواهان را از گزندها بـرهـانـد. زيرا امت اسلامى بسيار به وجود آنان و آگاهى ـ بخشيدنشان نياز داشت . اينان بـايـد بـاقـى مـى مـانـدنـد تـا بـراى مـردم چـراغ راه و راهـبـر و مـقـتـدا در حل مشكلات و هجوم شبهه ها باشند.
آرى ، مردم به وجود امام و دستپروردگان وى نياز بسيار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فـرهـنـگـى بـيگانه اى بر همه جا چيره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بـحـثهاى فلسفى و ترديد نسبت به مبادى خداشناسى ، مى آورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسؤ وليت خويش را در نجات امت به انجام برساند. و ديديم كه امام نيز ـ با وجود كوتاه بودن دوران زندگيش پس از وليعهدى ـ چگونه عملا وارد اين كارزار شد.
حـال اگـر او با رد قاطع و هميشگى وليعهدى ، هم خود و هم پيروانش را به دست نابودى مى سپرد اين فداكارى كوچكترين تاثيرى در راه تلاش ‍ براى اين هدف مهم در بر نمى داشت .

عـلاوه بـر ايـن ، نـيـل بـه مقام وليعهدى يك اعتراف ضمنى از سوى عباسيان به شمار مى رفت داير بر اين مطلب كه علويان نيز در حكومت سهم شايسته اى داشتند.
ديگر از دلايل قـبـول وليعهدى از سوى امام آن بود كه اهلبيت را مردم در صحنه سياست حاضر بيابند و بـه دسـت فـرامـوشـيـشـان نـسپارند، و نيز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شايع شده بـود، فـقـط عـلمـا و فقهايى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى آيند. شايد امام نيز خود به اين نكته اشاره مى كرد هنگامى كه ((ابن عرفه )) از وى پرسيد:
ـ اى فرزند رسول خدا، به چه انگيزه اى وارد ماجراى وليعهدى شدى ؟ امام پاسخ داد:
به همان انگيزه اى كه جدم على (ع) را وادار به ورود در شورا نمودند[245].

گذشت از همه اينها، امام در ايام وليعهدى خويش چهره واقعى مامون را به همه شناساند و با افشا ساختن نيت و هدفهاى وى در كارهايى كه انجام مى داد، هرگونه شبهه و ترديدى را از نظر مردم برداشت .

آيا امام خود رغبتى به اين كار داشت ؟
ايـنـهـا كه گفتيم هرگز دليلى بر ميل باطنى امام براى پذيرفتن وليعهدى نمى باشد. بلكه همانگونه كه حوادث بعدى اثبات كرد، او مى دانست كه هرگز از دسيسه هاى مامون و دار و دسـتـه اش در امـان نـخـواهـد بـود و گـذشـتـه از جـانش ، مقامش نيز تا مرگ مامون پـايدار نخواهد ماند. امام بخوبى درك مى كرد كه مامون به هر وسيله اى كه شده در مقام نابودى وى ـ جسمى يا معنوى ـ بر خواهد آمد.

تـازه اگـر هـم فـرض مـى شـد كـه مامـون هـيـچ نـيـت شـومـى در دل نـداشـت . بـا تـوجـه بـه سـن امـام اميد زيستنش تا پس از مرگ مامون بسيار ضعيف مى نمود. پس اينها هيچكدام براى توجيه پذيرفتن وليعهدى براى امام كافى نبود.

از همه اينها كه بگذريم و فرض را بر اين بگذاريم كه امام اميد به زنده ماندن تا پس از درگـذشـت مامـون را نـيـز مـى داشـت ، ولى بـرخـوردش بـا عـوامـل ذى نـفـوذى كـه خـشـنود از شيوه حكمرانى وى نبودند، حتمى بود.
همچنين توطئه هاى عـبـاسـيـان و دار و دسـتـه شـان و بـسـيـج هـمـه نـيـروهـا و نـاراضـيـان اهل دنيا بر ضد حكومت امام كه اجراى احكام خدا به شيوه جدش پيامبر(ص) و على (ع) بايد پـيـاده مـى شـد، امـام را بـا هـمـان مـشـكـلات زيـانـبارى روبرو مى ساختند كه برايتان در فـصـل گـذشـتـه شـرح داديـم . در آنـجـا گـفـتـيـم كـه حـتـى مـردم نـيـز حـكـومـت حـق و عـدل امـام (ع) را در آن شـرايـط نـمـى تـوانـسـتـنـد تحمل كنند.

فقط اتخاذ موضع منفى درست بود
بـا تـوجـه بـه تـمام آنچه كه گفته شد در مى يابيم كه براى امام (ع) طبيعى بود كه انـديـشـه رسيدن به حكومت را از چنين راهى پر زيان و خطر از سر بدر كند، چه نه تنها هـيـچ يـك از هـدفـهـاى وى را بـه تحقق نمى رساند، بلكه برعكس سبب نابودى علويان و پيروانشان همراه با هدفها و آمالشان نيز مى گرديد.
بنابراين ، اقدام مثبت در اين جهت يك عمل افتخارآميز و بى منطق قلمداد مى شد.

برنامه پيشگيرى امام
اكـنـون كه امام رضا(ع) در پذيرفتن وليعهدى از خود اختيارى ندارد، و نه مى تواند اين مـقـام را وسـيـله رسـيدن به هدفهاى خويش قرار دهد، چه زيانهاى گرانبارى بر پيكر امت اسـلامـى وارد آمـده ديـنـشـان هـم بـه خـطـر مى افتد.. و از سويى هم امام نمى تواند ساكت بـنـشـيـند و چهره موافق در برابر اقدامات دولتمردان نشان بدهد... پس بايد برنامه اى بريزد كه در جهت خنثى كردن توطئه هاى مامون پيش برود.
اكنون در اين باره سخن خواهيم راند.

245- مـراجعه شود به : مناقب آل ابى طالب / 4 / ص 364 ـ معادن الحكمة / ص 192 ـ عيون اخبار الرضا / 2 / ص 140 ـ بحار / 49 / ص 140 و 141.
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo