شهید آوینی

 
مامون كيست ؟ 

مقدمه
خصوصيات مامون
گفته هايى درباره مامون

مقدمه
نام وى عبداللّه و فرزند هارون الرشيد است .
پدرش : پنجمين خليفه عباسى بود، و خودش پس از امين هفتمين خليفه اين سلسله به شمار مى رود.
مـادرش كـنيزى خراسانى است به نام ((مراجل )) كه در روزهاى پس ‍ از تولد مامون ، از دنـيـا رفـت . پـس مامـون بـه صـورت نـوزادى يـتـيم و بى مادر پرورش يافت . مورخان نـوشـتـه انـد كـه ، مادر وى زشتترين و كثيفترين كنيز در آشپزخانه رشيد بود، و اين خود تاييد داستانى است كه علت حامله شدن وى را بازگو مى كند[167].
مامون را پدرش به جعفر بن يحيى برمكى سپرد تا در دامان خود او را بپروراند. ولادتش به سال 170 هجرى يعنى در همان شبى كه پدرش به خلافت رسيد، رخ داد.
در گذشتش به سال 218 هجرى بود.
فـضـل بـن سـهـل مـربـى وى بـود كـه بـه ذوالرئاستين شهرت داشت و بعد هم وزير خود مامون گرديد.
فرمانده كل قوايش طاهر بن حسين ذواليمينين بود.
خصوصيات مامون
زندگيش سراسر كوشش و فعاليت و خالى از تنعم بود، درست برعكس ‍ برادرش امين كه در آغوش زبيده ، پرورش يافته بود. هر كس زبيده را بشناسد در مى يابد كه تا چه حد بـايـد زنـدگـى امـيـن غـرق در خـوشگذرانى و تفريح بوده باشد. مامون مانند برادرش اصـالتـى چـندان براى خود احساس نمى كرد و نه تنها مطمئن به آينده خويش نبود بلكه برعكس ، اين نكته را مسلم مى پنداشت كه عباسيان به خلافت و حكومت او تن در نخواهند داد. از ايـنـرو، خـود را فـاقـد هـرگـونـه پـايـگـاهـى كـه بدان تكيه كند، مى ديد، و به همين دليل آستين همّت بالا زد و براى آينده اش به برنامه ريزى پرداخت . مامون خطوط آينده خـود را از لحـظـه اى تـعـيـين كرد كه به موقعيت خود پى برد و دانست كه برادرش امين از مزايايى برخوردار است كه دست وى از آنها كوتاه است .
او از اشـتـبـاهـهـاى امـيـن نـيـز پند آموخت . مثلا فضل با مشاهده امين كه به لهو و لعب خود را سـرگـرم سـاخته بود، به مامون مى گفت كه تو پارسايى و ديندارى و رفتار نيكو از خـود بـروز بـده ، و مامون نيز همينگونه مى كرد. هر بار كه امين حركت سستى را آغاز مى كرد، مامون آن حركت را با جدّيت در پيش مى گرفت [168]
از ايـنـجـا مـا بـه راز نامه اى كه مامون براى عباسيان نوشته بود، پى مى بريم و مى فـهـمـيـم كه به چه دليل او خود را به صورت يك پندگوى پرهيزگار جلوه داده و نامه خـود را در هـاله اى از تـقـوى و پارسايى فرو برده بود! از اين نامه بى ميلى نسبت به دنـيـا، مـقـيـد بـودن بـه احـكـام و آموزشهاى دينى مى بارد! مامون با نگاشتن اين نامه مى خواست عباسيان را توجه دهد به اينكه او از قماشى برتر از قماش امين است .
گفته هايى درباره مامون
بـهـر حال ، مامون در علوم و فنون مختلف تبحّر يافت و برهمگنان خويش و حتى بر تمام عباسيان ، برترى يافت .

بـرخـى از آنـان مـى گـفـتـنـد: ((در مـيـان عـبـاسـيـان كـسـى دانـشـمـنـدتـر از مامـون نبود))[169].
ابـن نـديـم دربـاره اش چـنـيـن گـفـتـه : ((آگـاهـتـر از هـمـه خـلفـا نـسـبـت به فقه و كلام بود))[170].
مـحـمـد فـريـد وجـدى نـيـز گفته : ((بعد از خلفاى راشدين كسى با كفايت تر از مامون نيامد))[171].

از حـضـرت على (ع) نيز نقل شده كه روزى درباره بنى عباس سخن مى گفت ، تا بدينجا رسيد كه فرمود: ((هفتمى از همه شان دانشمندتر خواهد بود))[172].
سيوطى ، ابن تغرى بردى ، و ابن شاكر كتبى نيز مامون را چنين ستوده اند:
((بهترين مرد بنى عباس بود به لحاظ دورانديشى ، اراده ، بردبارى ، دانش ، زيركى ، هـيـبت ، شجاعت ، سيادت ، فتوت ، هر چند همه اين صفات را اعتقادش به خلق قرآن لكه دار نـمـوده بـود[173]. در مـيـان عـبـاسـيـان كـسى دانشمندتر از او به مقام خلافت نرسيد.....))[174]
رشـيـد هـمچنين مى گفت : ((در عبداللّه دورانديشى منصور، عبادت مهدى و بزرگى هادى را مـى بـيـنـم ، ولى مـن مـحـمد را بر او پيش انداختم در حالى كه مى دانستم محمد تابع هواى نـفـسـش اسـت ، هـر چـه بـه دسـت مـى آورد به اسراف از كف مى بازد، زنان و كنيزان را در تصميمهاى خويش شركت مى دهد. اگر ام جعفر ـ يعنى زبيده ـ نبود و بنى هاشم هم اصرار نمى داشتند، حتما عبداللّه را بر او مقدم مى داشتم .....))[175]
كـوتـاه سـخـن آنـكـه هـر كـه ـ از مـورخـان يـا ديـگـرى ـ بـه شـرح حـال مامـون پـرداخـته ، برتريش را تصديق و او را تنها مرد ارزنده ميان خلفاى عباسى معرفى كرده است .
آنـچـه بـراى مـا در ايـنـجـا مـهـم است همين نگرش كوتاه بر زندگى وى مى باشد تا به اجمال زيركى و سياست و تدبير نيكويش را به خاطر آوريم . ديگرى نيازى به كنجكاوى در شرح احوالش نداريم كه اين خود با هدف نگارش اين كتاب سازگار نمى آيد.
البـتـه در فـصـلهـاى بعدى باز هم درباره مامون سخن خواهيم راند، البته تا جايى كه به موضوع كتاب ارتباط يابد.

167- اين داستان چنين نقل شده : زبيده با هارون الرشيد بازى شطرنج مى كرد و چون رشيد بازى را باخت ، زبيده به او حكم كرد كه بايد با زشتترين و كثيفترين كنيز آشـپـزخـانـه اش همبستر شود. رشيد كه از اين امر بسى كراهت داشت حاضر شد مالياتهاى سـراسـر مصر و عراق را به زبيده ببخشد تا او را از اجراى اين حكم منصرف سازد. ولى زبـيـده نـپـذيـرفـت . رشـيـد بـنـاچـار كـنـيـزى بـه نـام ((مـراجـل )) را يـافـت كـه واجـد هـمـه اين صفات تنفرآميز بود. با او همبستر شد و مامون مـتـولد گـرديـد. حـيـاة الحيوان ، دميرى / 1 / ص 72 ـ اعلام الناس فى اخبار البرامكة ، و بنى العباس ، اتليدى / ص 106 و 107 ـ عيون التواريخ و چند كتاب ديگر. اين داستان مـنـافـات بـا آن نـدارد كـه گـفته اند مامون در شبى زاده شد كه رشيد به خلافت رسيد. زيرا وليعهدها نيز پيش از رسيدن به خلافت بزرگترين قلمروها را در اختيار داشتند. مثلا همين رشيد سراسر كشور خود را ميان سه فرزندش تقسيم كرده بود.
168- الآداب السلطانية / ص 212.
169- حياة الحيوان ، دميرى / 1 / ص 72.
170- فهرست ابن النديم / ص 174 (چاپ مطبعة الاستقامة ، قاهره ).
171- دائرة المعارف الاسلامية / 1 / ص 620.
172- مـنـاقـب آل ابـى طـالب / 2 / 276 ـ سـفـيـنة البحار / 2 / ص 332 در ماده ((غيبت ))
173- قـلقـشـندى در كتاب خود: مآثر الانافة فى معالم الخلافة / 1 / ص 213 مـى نـويـسـد: مـردم سـه چـيـز را بـر مامـون عـيـب مـى گـرفـتـنـد: يـكـى آنـكـه قائل به خلق قرآن بود. دوم تشيعش ، و سوم اينكه فلسفه را ميان مسلمانان رايج ساخت .
174- تـاريـخ الخـلفا / ص 306 ـ فـوات الوفـيات / 1 / ص 239 ـ النجوم الزاهرة ، تاريخ الخميس / 2 / ص 334.
175- مراجعه كنيد به قصيده ابن عبدون / ص 245 ـ تاريخ الخلفا سيوطى / ص 307 ـ شـبـيـه بـه هـمـيـن مـطـلب در كـتـابـهـاى ديـگـر هـم آمـده : الاخـبـار الطوال / ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف / ص 96 ـ تاريخ الخميس / 2 / ص 334.

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo