هزينه گزاف در مقابل بهاي اندك
بسمه تعالي
توفيق
پيدا كردم در سينما صحرا فيلم ‹‹ كافه ترانزيت ›› به كارگرداني آقاي كامبوزيا پرتوي
محصول مشترك ايران و فرانسه را تماشا كنم، ناگفته نماند كه اكران خصوصي بود و
تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز با خانواده هاي محترمشان حضور داشتند.
به نظر ميرسد اين
اثر از نظر مخاطب شناسي و زيبايي شناختي كاملاً با عينك ‹‹ ليبراليستي- فمينستي
›› ساخته شده است كه بطور فشرده به بخشي از دلايل آن مي پردازم.
1- تلاشي بسيار شده
است تا فرهنگ بومي كهن و متغن مردمان غيرتمند، با شعور، شجاع و اصيل آذربايجان را
آلوده به سنتهاي متعصبانه بي منطق و جاهلي نشان دهد. مثلاً : اگر زني شوهرش از دنيا
رفت بايد و لابد با برادر شوهرش ازدواج كند. و گرنه ... ويا كاركردن يك زن براي
معاش خود و يتيمانش در آشپزخانه قهوه خانه به ارث مانده از شوهرش موجب ريختن
آبروي خاندان شوهرش ميشود.
2- با نگاه
بدبينانه و بي رحمانه، دفاع مقدس مردان و زنان غيرتمند اين سرزمين به مسلخ ميرود و
‹‹ريحان ›› كه ظاهراً تعدادي از اعضاي خانوادهاش در جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق با
ايران آسيب ديده ويا مفقود شدهاند، با دختر روسي كه با هدف رفتن به ايتاليا به
همراه رانندگان ترانزيت، از ايران سردرآورده است هم سنگ ارزيابي ميشوند و هردو
معلول بدبختي جنگ معرفي ميشوند ، اين در حالي است كه در روسيه بجز درگيري هاي
داخلي چچن جنگي صورت نگرفته است و اينگونه افتخارات گرانسنگ ملي ، به اندك بهاي
جراج گذاشته ميشود.
3- تخريب شريعت و
اعتقادات به بهاي جذب مخاطب با ابزار ابتذال هنري.
1/3- در اين فيلم
به بهانه ‹‹ محصول مشترك بودن›› رسماً بي حجابي بصورت رسمي تبليغ مي شود ( مخصوصاً
سكانسهايي كه در ايران فيلمبرداري شده است)
2/3- خوابيدن ‹‹
دختر ترانزيتي روسي›› به اتفاق كارگر يا گرداننده قهوه خانه (اوجان) به تنهايي در
قهوه خانه و تبادل ديالوگهاي ناپسند ( توجيهاي اوجان در پناه دادن دختر روسي به
ريحان ).
3/3- ريحان به
راننده يوناني كه سن فرزندانش را ميپرسد، پاسخ ميدهد، سارا 3 و ليلا 9 سال دارند
از اين صحنه به بعد تا آخر فيلم ليلا را بدون روسري مي بينيم با توجه به دو فرضيه:
1- ليلا غالباً درصحنه هاي قبل با روسري جلوي دوربين ظاهر ميشود.2- در شرع مقدس
اسلام دختر 9 ساله به تكليف ميرسد.
4/3- راننده يوناني
كه نقشي منطقي –
عاطفي و باشرافت و در عين حال مظلوم، و در مقابل كريم( برادرشوهر ريحان) فردي بي
منطق جاهل و در عين حال قلدر را ايفا ميكند و به دنبال هجوم ناجوانمرانه كريم پاي
راننده يوناني ميشكند. و ريحان مقتدرانه ( فمينستي) و منطقي ( حكيمانه ) كريم (
برادر شوهرش) را سكه يك پول كرده و از قهوه خانه بيرون مياندازد. و در مقابل
راننده يوناني بجاي بستري در بيمارستان يا هتل در قهوه خانه كوهستان تحت پرستاري
ريحان قرار ميگيرد.
5/3- تناقص اعلام
عزادار بودن ريحان براي شوهرنكردن و ابراز علاقه به راننده يوناني و ابراز آن در
روزشماري براي آمدنش ‹‹ روز هجدهم›› يا غذاهاي ويژه با علاقه وافر براي وي آماده
مـيسازد.
6/3- به تصوير
كشيدن رقص و پايكوبي تحت عنوان صحنه هاي زيباي عاطفي و هنري ( مثبت).
7/3- پخش موسيقي
هاي تركيهاي با خواننده زن در قهوه خانه كوهستان بعنوان يك امر مباح و لازم،
چنانچه به دنبال هنجارشكني نبودند، ميتوانستند از موسيقي هاي متنوع مجاز ايراني (
بويژه آذري) استفاده كنند.
4- بستن قهوه خانه
بدون دليل موجه، توسط مبادي قانوني ، كه خود بيانگر عدم حمايت نظام قضايي ايران از
مظلوم ودر مقابل حمايت بيرحمانه از متعصبان بي منطق جاهلي.
5- بهره برداري
سياسي بسيار ظريف شريك خارجي در انتخاب اوجان و راننده يوناني : آنچه كه مسلم است
از علل اصلي عدم پذيرش كشور تركيه در اتحاديه اروپايي دلايلي از قبيل
–
مسلمان بودن اكثريت مردم تركيه
–
مسائل حقوق بشر- بحث كردها بويژه پ.ك.ك است. لذا در كافه ترانزيت همكار اصلي ريحان
در اداره قهوه خانه كوهستان فردي بظاهر منطقي، دمكرات و خيلي عاطفي و مردمي بوده و
از ناحيه پا آسيب ديده است... !؟ مليتش كرد و نامش اوجان كه ناخودآگاه ‹‹ اوجان››
رهبري پ.ك.ك را در ذهنها تداعي ميكند.
علاقهمندي راننده
يوناني، به ريحان كه از سرزمين تركيه عبور ميكند و به ايران ميرسد وميخواهــد
دست ريحان كه
بازمانده بدبختيهاي بجا مانده از جنگ و تعصب است به همراه دو دخترش ( سارا و ليلا)
را گرفته و به اروپا ببرد تا خوشبختي را به آنها هديه كنند!؟