بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 
 
 



رَبِّهِ سَبيلاً فَكانُوا هُمُ السَّبيلَ اِلَيْكَ وَالْمَسْلَكَ اِلى رِضْوانِكَ فَلَمَّا

راهى پيش گيرد)) و اينها بودند آن راه بسوى تو و طريقه سلوك بسوى خوشنوديت و چون

انْقَضَتْ اَيّامُهُ اَقامَ وَلِيَّهُ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ صَلَواتُكَ عَلَيْهِما

روزگار آن حضرت سپرى شد برگماشت على بن ابيطالب را كه درودهاى تو بر هر دوى آنها

وَآلِهِما هادِياً اِذْ كانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقالَ وَالْمَلاَُ اَمامَهُ

و بر آلشان باد براى راهنمائى زيرا كه آن جناب بيم دهنده و راهنماى هر ملتى بود، و در همين باره در برابر مردمى

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىُّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ

كه نزدش حاضربودند فرمود: هر كه من مولا و سرپرست اويم على مولا و سرپرست او است خدايا دوست دار هر كه دوستش دارد و دشمن

وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَقالَ مَنْ كُنْتُ اَ نَا نَبِيَّهُ فَعَلِىُّ

دار هر كه دشمنش باشد و يارى كن هر كه ياريش كند و خوار كن هر كه دست از ياريش بردارد، و فرمود: هر كه من پيامبر او هستم على

اَميرُهُ وَقالَ اَ نَا وَعَلِىُّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَسائِرُالنّاسِ مِنْ شَجَرٍ

امير و فرمانرواى او است ، و فرمود: من و على هر دو از يك درخت هستيم و ساير مردم از درختهاى

شَتّى وَاَحَلَّهُ مَحَلَّ هارُونَ مِنْ مُوسى فَقال لَهُ اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ

متفرقى هستند، و رتبه او را نسبت به خود چون رتبه هارون نسبت به موسى قرار داد و بدو فرمود: مقام تو

هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى وَزَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَيِّدَةَ نِساَّءِ

در پيش من مانند مقام هارون است از موسى جز اينكه پيامبرى پس از من نيست و تزويج كرد به او دخترش بانوى زنان

الْعالَمينَ وَاَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ وَسَدَّ الاَْبْوابَ اِلاّ بابَهُ ثُمَّ

جهانيان را وحلال كرد براى او از مسجدش آنچه براى خود او حلال بود، و ببست درهاى مسجد را جزدرخانه على را، سپس

اَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَحِكْمَتَهُ فَقالَ اَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِىُّ بابُها فَمَنْ اَرادَ

علم و حكمت خود را به او سپرد و فرمود: من شهر علمم و على دَرِ آن شهر است پس هر كه خواهد بدين

الْمَدينَةَ وَالْحِكْمَةَ فَلْيَاْتِها مِنْ بابِها ثُمَّ قالَ اَنْتَ اَخى وَوَصِيّى

شهر درآيد و حكمت خواهد بايد از دَرِ آن درآيد، سپس فرمود: توئى برادر من و وصى من

وَوارِثى لَحْمُكَ مِنْ لَحْمى وَدَمُكَ مِنْ دَمى وَسِلْمُكَ سِلْمى

و وارث من گوشتت از گوشت من و خونت از خون من است صلح تو صلح من

وَحَرْبُكَ حَرْبى وَالاْيمانُ مُخالِطٌ لَحْمَكَ وَدَمَكَ كَما خالَطَ لَحْمى

و جنگ تو جنگ من است و ايمان با گوشت و خون تو آميخته شده چنانچه با گوشت

وَدَمى وَاَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَليفَتى وَاَنْتَ تَقْضى دَيْنى وَتُنْجِزُ

و خون من آميخته و تو در فرداى محشر بر سر حوض (كوثر) جانشين منى و تو مى پردازى قرض مرا و وفا مى كنى

عِداتى وَشيعَتُكَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلى

به وعده هاى من و شيعيانت بر منبرهائى از نور با روهاى (نورانى و) سفيد در بهشت اطراف

فِى الْجَنَّةِ وَهُمْ جيرانى وَلَوْلا اَنْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ

منند و آنها همسايگان منند و اگر تو نبودى اى على مؤ منان پس از من شناخته نمى شدند،

بَعْدى وَكانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ وَنُوراً مِنَ الْعَمى وَحَبْلَ اللَّهِ

و آن جناب پس از رسول خدا راهنماى گمراهى و روشنائى از كورى جهالت و رشته محكم خدا

الْمَتينَ وَصِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ لا يُسْبَقُ بِقَرابَةٍ فى رَحِمٍ وَلا بِسابِقَةٍ فى

و راه راست او بود، كسى پيشى نگرفت بر او در نزديكى خويشاوندى به رسول خدا و نه از نظر سابقه در

دينٍ وَلا يُلْحَقُ فى مَنْقَبَةٍ مِنْ مَناقِبِهِ يَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ

دين و نه كسى توانست در يكى از منقبتها به او برسد، همانند رسول خدا بود كه درود خدا

عَلَيْهِما وَآلِهِما وَيُقاتِلُ عَلَى التَّاْويلِ وَلا تَاْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لا ئِمٍ

بر هر دوى ايشان باد و او بود كه بر طبق تاءويل و باطن قرآن مى جنگيد و درباره خدا باكى از سرزنش ملامت كنندگان

قَدْ وَتَرَ فيهِ صَناديدَ الْعَرَبِ وَقَتَلَ اَبْطالَهُمْ وَناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ فَاَوْدَعَ

نداشت در راه خدا خون بزرگان عرب را به خاك ريخت و دلاورانشان را بكشت و با گرگانشان در افتاد و همين سبب شد

قُلُوبَهُمْ اَحْقاداً بَدْرِيَّةً وَخَيْبَرِيَّةً وَحُنَيْنِيَّةً وَغَيْرَهُنَّ فَاَضَبَّتْ عَلى

در دلهاى ايشان كينه ها بگذارد كينه هاى جنگ بدر و خيبر و حنين و غير آنها پس دشمنى او را

عَداوَتِهِ وَاَكَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ حَتّى قَتَلَ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ

به دل گرفتند و به جنگ و مخالفت با او برخاستند تا كشتار كرد با پيمان شكنان (طلحه و زبير و همراهان ) و زورگويان

وَالْمارِقينَ وَلَمّا قَضى نَحْبَهُ وَقَتَلَهُ اَشْقَى الاْخِرينَ يَتْبَعُ اَشْقَى

(معاويه و همدستانش ) و از دين بيرون رفتگان (اصحاب نهروان ) و چون درگذشت و شقى ترين مردم پسينيان كه پيروى

الاَْوَّلينَ لَمْ يُمْتَثَلْ اَمْرُرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِى الْهادينَ

كرد از شقى ترين پيشينيان او را كشت امتثال نشد از دستور رسول خدا صلى اللّه عليه و آله كه در باره راهنمايان دين

بَعْدَ الْهادينَ وَالاُْمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلى قَطيعَةِ رَحِمِهِ

يكى پس از ديگرى فرموده بود و امت پافشارى بر دشمنى آن حضرت كردند و گرد آمدند براى قطع رحم او

وَاِقْصاَّءِ وُلْدِهِ اِلا الْقَليلَ مِمَّنْ وَفى لِرِعايَةِ الْحَقِّ فيهِمْ فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ

و تبعيد كردن (و آواره ساختن ) فرزندانش جز اندكى از كسانى كه وفا كردند در رعايت كردن حق در ايشان و در نتيجه جمعى كشته

وَسُبِىَ مَنْ سُبِىَ وَاُقْصِىَ مَنْ اُقْصِىَ وَجَرَى الْقَضاَّءُ لَهُمْ بِمايُرْجى

و گروهى اسير و دسته اى از وطن آواره گشتند و قلم تقدير و قضا طورى بر ايشان جارى شد

لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ اِذْ كانَتِ الاَْرْضُ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاَّءُ مِنْ عِبادِهِ

كه اميد پاداش نيك در آن مى رود زيرا (كره ) زمين از خدا است و به هر كه از بندگانش كه بخواهد آن را ارث دهد

وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ وَسُبْحانَ رَبِّنا اِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَلَنْ

و بدو واگذارد و سرانجام از آنِ پرهيزكاران است و منزه است پروردگار ما كه حتماً وعده پروردگارمان انجام شدنى است

يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَهُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ فَعَلَى الاَْطائِبِ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ

و خدا خلف وعده نمى كند و او است نيرومند فرزانه پس بر پاكيزگان از خاندان

مُحَمَّدٍ وَعَلِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما فَلْيَبْكِ الْباكُونَ وَاِيّاهُمْ

محمد و على درود خدا بر هر دو ايشان و آلشان باد بايد گريه كنندگان بگريند و بر آنها

فَلْيَنْدُبِ النّادِبُونَ وَلِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّمُوعُ وَلْيَصْرُخِ الصّارِخُونَ

بايد زارى كنندگان زارى كنند و براى امثال آنها بايد اشكها روان گردد و فرياد زنندگان فرياد زنند

وَيَضِجُّ الضّاَّجُّونَ وَيَعِجَّ الْعاَّجُّوَن اَيْنَ الْحَسَنُ اَيْنَ الْحُسَيْنُ اَيْنَ

و شيون كنندگان شيون كنند و خروش كنندگان خروش سر دهند كجاست حسن ؟ و كجاست حسين ؟ و كجايند

اَبْناَّءُ الْحُسَيْنِ صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ وَصادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ اَيْنَ السَّبيلُ

فرزندان حسين ؟ شايسته اى پس از شايسته ديگر و راستگوئى پس از راستگوى ديگر كجاست آن راه حق

بَعْدَ السَّبيلِ اَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ اَيْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ اَيْنَ

پس از راه ديگر؟ كجايند برگزيدگان (خدائى ) هر يك پس از ديگرى ؟ كجايند خورشيدهاى تابان ؟ كجايند

الاَْقْمارُ الْمُنيرَةُ اَيْنَ الاَْنْجُمُ الزّاهِرَةُ اَيْنَ اَعْلامُ الدّينِ وَقَواعِدُ الْعِلْمِ

ماههاى نور افشان ؟ كجايند اختران فروزان ؟ كجايند بزرگان دين و پايه هاى دانش ؟

اَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ اَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ

كجا است بجامانده خدا كه بيرون از خاندان عترت راهنما(ى رسول خدا) نيست ؟ كجاست آنكه آماده شده براى ريشه كن

دابِرِ الظَّلَمَةِ اَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لاِِقامَةِ الاَْمْتِ وَاْلعِوَجِ اَيْنَ الْمُرْتَجى

ساختن ستمگران ؟ كجاست آنكه چشم براهش هستند براى راست كردن نادرستيها و كجيها؟ كجاست

لاِِزالَةِ الْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ اَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْديدِ الْفَراَّئِضِ وَالسُّنَنِ

آن مايه اميد براى از بين بردن ستم و تجاوز؟ كجاست آنكه ذخيره شده براى نو كردن فريضه ها و سنتهاى دين ؟

اَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لاِِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّريعَةِ اَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لاِِحْياَّءِ الْكِتابِ

كجاست آن كس كه انتخاب گشته براى برگرداندن كيش و آئين ؟ كجاست آنكه آرزويش داريم براى زنده كردن قرآن

وَحُدُودِهِ اَيْنَ مُحْيى مَعالِمِالدّينِ وَاَهْلِهِ اَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدينَ

و حدود آن ؟ كجاست زنده كننده آثار دين و اهل دين ؟ كجاست درهم شكننده شوكت زورگويان ؟

اَيْنَ هادِمُ اَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ اَيْنَ مُبيدُ اَهْلِ الْفُسُوقِ وَالْعِصْيانِ

كجاست ويران كننده بناهاى شرك و دو روئى ؟ كجاست نابود كننده اهل فسق و گناه

وَالطُّغْيانِ اَيْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَىِّ وَالشِّقاقِ اَيْنَ طامِسُ آثارِ الزَّيْغِ

و طغيان ؟ كجاست آنكه شاخه هاى گمراهى و اختلاف را ببرد؟ كجاست محو كننده آثار كجروى

وَالاَْهْواَّءِ اَيْنَ قاطِعُ حَباَّئِلِ الْكِذْبِ وَالاِْفْتِرآءِ اَيْنَ مُبيدُ الْعُتاةِ

و هوا و هوسها؟ كجاست پاره كننده دامهاى دروغ و بهتان ؟ كجاست نابود كننده سركشان

وَالْمَرَدَةِاَيْنَ مُسْتَاْصِلُ اَهْلِ الْعِنادِ وَالتَّضْليلِ وَالاِْلْحادِ اَيْنَ مُعِزُّ

و متمردان ؟ كجاست ريشه كن كننده ستيزه جويان و گمراهان و بى دينان ؟ كجاست عزت بخش

الاَْوْلِياَّءِ وَمُذِلُّ الاَْ عْداَّءِ اَيْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَى التَّقْوى اَيْنَ بابُ اللَّهِ

دوستان و خوار كننده دشمنان ؟ كجاست گردآورنده سخنان بر پرهيزكارى ؟ كجاست آن درگاه خداوند

الَّذى مِنْهُ يُؤْتى اَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الاَْوْلِياَّءُ اَيْنَ السَّبَبُ

كه از آنجا بسوى خدا روند؟ كجاست آن آئينه خدائى كه بسويش توجه كنند اولياء؟ كجاست آن سبب خدائى

الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَْرْضِ وَالسَّماَّءِ اَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَناشِرُ رايَةِ

كه پيوست است ميان زمين و آسمان ؟ كجاست آن فرمانرواى روز فتح و پيروزى و برافرازنده پرچم

الْهُدى اَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا اَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ

هدايت و راهنمائى ؟ كجاست گردآورنده شايستگى و خوشنودى (حق )؟ كجاست خواهنده خون

الاَْنْبِياَّءِ وَاَبْناَّءِ الاَْنْبِياَّءِ اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلا ءَ اَيْنَ

پيمبران و فرزندان پيمبران ؟ كجاست خواهنده خون كشته كربلا؟ كجاست آن

الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَيْهِ وَافْتَرى اَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى يُجابُ

يارى شده و پيروزمند بر كسانى كه بر او ستم كردند و دروغ بستند؟ كجاست آن درمانده اى كه چون دعا كند

اِذا دَعى اَيْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى اَيْنَ ابْنُ النَّبِىِّ

به اجابت رسد كجاست صدر مخلوقات عالم آن نيكوكار با تقوى ؟ كجاست فرزند پيامبر

الْمُصْطَفى وَابْنُ عَلِي الْمُرْتَضى وَابْنُ خَديجَةَ الْغَرّاَّءِ وَابْنُ فاطِمَةَ

برگزيده و فرزند على مرتضى و فرزند خديجه روشن سيما و فرزند فاطمه

الْكُبْرى بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى وَنَفْسى لَكَالْوِقاَّءُ وَالْحِمى يَا بْنَ السّادَةِ

كبرى ؟ پدر و مادرم بفدايت و خودم بلاگردان و سپر پيش روى تو باشم اى فرزند بزرگان

الْمُقَرَّبينَ يَا بْنَ النُّجَباَّءِ الاَْكْرَمينَ يَا بْنَ الْهُداةِ الْمَهْدِيّينَ يَا بْنَ

مقرب درگاه حق اى فرزند نجيبان گرامى اى فرزند راهنمايان راه يافته اى فرزند

الْخِيَرَةِ الْمُهَذَّبينَ يَا بْنَ الْغَطارِفَةِ الاَْنْجَبينَ يَا بْنَ الاَْطاَّئِبِ

نيكان پاكيزه اى فرزند گراميان برگزيده اى فرزند پاكان

الْمُطَهَّرينَ يَا بْنَ الْخَضارِمَةِ الْمُنْتَجَبينَ يَا بْنَ الْقَماقِمَةِ الاَْكْرَمينَ يَا

پاكيزه اى فرزند جوانمردان پرجود برگزيده اى فرزند درياهاى بخشش و عطاى گرامى اى

بْنَ الْبُدُورِ الْمُنيرَةِ يَا بْنَ السُّرُجِ الْمُضَّيئَةِ يَا بْنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ يَا

فرزند ماههاى نور افشان اى فرزند چراغهاى تابان اى فرزند ستارگان فروزان اى

بْنَ الاَْنْجُمِ الزّاهِرَةِ يَا بْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ يَا بْنَ الاَْعْلامِ الّلا ئِحَةِ يَا

فرزند اختران درخشان اى فرزند راههاى روشن اى فرزند نشانه هاى آشكار اى

بْنَالْعُلُومِ الْكامِلَةِ يَا بْنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ يَا بْنَ الْمَعالِمِ الْمَاءثُورَةِ

فرزند دانشهاى كامل اى فرزند آئينهاى معروف و مشهور اى فرزند آثار و معالم رسيده (از خدا و انبياء)

يَا بْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَةِ يَا بْنَ الدَّلاَّئِلِ الْمَشْهُودَةِ يَا بْنَ

اى فرزند معجزات موجود اى فرزند دليلهاى آشكار اى فرزند

الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ يَا بْنَ النَّبَاءِ الْعَظيمِ يَا بْنَ مَنْ هُوَ فى اُمِّ الْكِتابِ

راه مستقيم اى فرزند آن خبر بسيار بزرگ اى فرزند كسى كه در دفتر اصلى

لَدَى اللَّهِ عَلِىُّ حَكيمٌ يَا بْنَ الاْياتِ وَالْبَيِّناتِ يَا بْنَ الدَّلاَّئِلِ

نزد خدا ((على )) (والا) و فرزانه است اى فرزند آيات و نشانه هاى آشكار اى فرزند دليلهاى

الظّاهِراتِ يَا بْنَ الْبَراهينِ الْواضِحاتِ الْباهِراتِ يَا بْنَ الْحُجَجِ

هويدا اى فرزند برهانهاى نمايان روشن اى فرزند حجتهاى

الْبالِغاتِ يَا بْنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ يَا بْنَ طه وَالْمُحْكَماتِ يَا بْنَ يسَّ

رسا اى فرزند نعمتهاى شايان و فراوان اى فرزند طه و آيات محكم قرآن اى فرزند سوره يس

وَالذّارِياتِ يَا بْنَ الطُّورِ وَالْعادِياتِ يَا بْنَ مَنْ دَنى فَتَدَلّى فَكانَ

و ذاريات اى فرزند سوره طور والعاديات اى فرزند كسى كه (در شب معراج ) نزديك شد و نزديك تر شد

قابَ قَوْسَيْنِ اَوْ اَدْنى دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى لَيْتَ شِعْرى

به فاصله دو كمان يا نزديكتر، در نزديكى و قرب نسبت به خداى والاى اعلى ، اى كاش مى دانستم

اَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوى بَلْ اَىُّ اَرْضٍ تُقِلُّكَ اَوْ ثَرى اَبِرَضْوى اَوْ

در چه جائى منزل گرفته اى و چه سرزمين و مكانى تو را بر خود نگهداشته آيا در كوه رضوائى يا

غَيْرِها اَمْ ذى طُوى عَزيزٌ عَلَىَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَوَلا تُرى وَلا اَسْمَعُ

غير آن يا در ذى طوى ، گران است بر من كه مردم را ببينم ولى تو ديده نشوى و نشنوم

لَكَ حَسيساً وَلا نَجْوى عَزيزٌ عَلَىَّ اَنْ تُحيطَ بِكَ دُونِىَ الْبَلْوى وَلا

از تو صدا و نه رازى ، گران است بر من كه بى من بر تو تنها بلا احاطه كند، و

يَنالُكَ مِنّى ضَجيجٌ وَلا شَكْوى بِنَفْسى اَنْتَمِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا

صداى زارى و شكوه من به تو نرسد، جانم به قربانت اى پنهانى كه از ميان ما بيرون نيستى

بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا بِنَفْسى اَنْتَ اُمْنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنّى

جانم به قربانت اى دور از نظرى كه از ما دور نيست جانم به قربانت اى آرمان هر مشتاقى كه آزويت كنند

مِنْ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنّا بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ عَقيدِ عِزٍّ لايُسامى

از مردان و زنان با ايمانى كه به ياد تو ناله از دل كشند جانم به قربانت اى بسته به عزتى كه كسى برتو برترى

بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ اَثيلِ مَجْدٍلا يُجارى بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا

نگيرد جانم به قربانت اى مجد و شوكت ريشه دارى كه همطراز ندارد و جانم به قربانت اى نعمت ديرينه اى

تُضاهى بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ نَصيفِ شَرَفٍ لا يُساوى اِلى مَتى اَحارُ

كه شبيه ندارد جانم به قربانت اى قرين شرف و بزرگوارى كه برابر ندارد، تا كى سرگردان

فيكَ يا مَوْلاىَ وَاِلى مَتى وَاَىَّ خِطابٍ اَصِفُ فيكَ وَاَىَّ نَجْوى

تو باشم اى مولاى من ؟ و تا كى و به چه زبانى وصف تو گويم و راز دل كنم

عَزيزٌ عَلَىَّ اَنْ اُجابَ دُونَكَ وَاُناغى عَزيزٌ عَلَىَّ اَنْ اَبْكِيَكَ وَيَخْذُلَكَ

گران و ناگوار است بر من كه پاسخ از ديگرى جز تو بشنوم و گفتگو كنم ، گران است بر من كه بر تو بگريم ولى مردم تو را

الْوَرى عَزيزٌ عَلَىَّ اَنْ يَجْرِىَ عَلَيْكَ دُونَهُمْ ما جَرى هَلْ مِنْ مُعينٍ

واگذارند، گران است بر من كه بر تو بگذرد آنچه مى گذرد نه بر ديگران ، آيا كمك كارى هست

فَاُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُكاَّءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَاُساعِدَ جَزَعَهُ اِذا خَلا

كه با او فرياد و گريه را طولانى كنم آيا بى تابى (چون من ) هست كه چون به خلوت رود در زارى و جزع كمكش كنم

هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَساعَدَتْها عَيْنى عَلَى الْقَذى هَلْ اِلَيْكَ يَا بْنَ اَحْمَدَ

آيا چشمى هست كه خار فراق در آن خليده و گريان باشد تا چشم پرخار من نيز ياريش دهد، آيا اى پسر احمد

سَبيلٌ فَتُلْقى هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنا مِنْكَ بِعِدَةٍ فَنَحْظى مَتى نَرِدُ مَنا هِلَكَ

بسويت راهى هست تا ديدارت كنم آيا روز جدائى ما به وعده تو پيوست مى شود تا بهره مند گرديم ؟ كى مى شود كه به سرچشمه هاى

الرَّوِيَّةَ فَنَرْوى مَتى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ ماَّئِكَ فَقَدْ طالَ الصَّدى مَتى

پرآبت درآئيم و سيراب شويم ، كى مى شود كه سيراب گرديم از آب وصل تو كه تنشگى ما بداراز كشيد كى مى شود

نُغاديكَ وَنُراوِحُكَ فَنُقِرَّ عَيْناً مَتى تَرانا وَنَريكَ وَقَدْ نَشَرْتَ لِواَّءَ

كه صبح و شام را با تو بسر بريم و ديده روشن كنيم ، كى مى شود كه تو ما را ببينى و ما تو را بينيم و پرچم

النَّصْرِ تُرى اَتَر انا نَحُفُّ بِكَ وَاَنْتَ تَاُمُّالْمَلاََ وَقَدْ مَلاَْتَ الاَْرْضَ

نصرتت را برافراشته باشى و مردم آن را مشاهده كنند، آيا مى شود كه ما ببينيم آن روزى كه ما گرداگردت را گرفته و تو رهبر مردم باشى

عَدْلاً وَاَذَقْتَ اَعْداَّئَكَ هَواناً وَعِقاباً وَاَبَرْتَ الْعُتاةَ وَجَحَدَةَ الْحَقِّ

و زمين را پر از عدل و داد كنى و بچشانى به دشمنانت خوارى و كيفر را و نابود كنى سركشان و منكران حق را

وَقَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَكَبِّرينَ وَاجْتَثَثْتَ اُصُولَ الظّالِمينَ وَنَحْنُ نَقُولُ

و بزنى ريشه گردنكشان را و بركنى اساس ستمكاران را و ما بگوئيم :

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ اَنْتَ كَشّافُْالكُرَبِ وَالْبَلْوى وَاِلَيْكَ

ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است خدايا توئى برطرف كننده گرفتاريها و بلا و از تو دادرسى

اَسْتَعْدى فَعِنْدَكَ الْعَدْوى وَاَنْتَ رَبُّالاْخِرَةِ وَالدُّنْيا [الاْوُلى ] فَاَغِثْ يا غِياثَ

و يارى جويم كه در نزد تو است دادخواهى و يارى و توئى پروردگار آخرت و دنيا پس فرياد رسى كن اى فريادرس

الْمُسْتَغيثينَ عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلى وَاَرِهِ سَيِّدَهُ يا شَديدَ الْقُوى وَاَزِلْ عَنْهُ

درماندگان از بنده خرد گرفتارت ، و بنمايان به او آقايش را اى سخت نيرو و زائل كن

بِهِ الاَْسى وَالْجَوى وَبَرِّدْ غَليلَهُ يا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى وَمَنْ

به ديدار آن حضرت از او اندوه و سوز دلش را و فرو نشان سوز عطشش را اى كه بر عرش استوارى و اى كه

اِلَيْهِ الرُّجْعى وَالْمُنْتَهى اَللّهُمَّ وَنَحْنُ عَبيدُكَ التّاَّئِقُونَ اِلى وَلِيِّكَ

بسوى او است بازگشت و سر منزل هر چيز خدايا و مائيم بندگان تو كه شيفته ديدار نماينده ات هستيم آنكه مردم

الْمُذَكِّرِ بِكَ وَبِنَبِيِّكَ خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً وَاَقَمْتَهُ لَنا قِواماً

را به ياد تو و به ياد پيامبرت اندازد و تو او را آفريدى كه نگهدار و پشتيبان ما باشد و برپايش داشتى

وَمَعاذاً وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنينَ مِنّا اِماماً فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِيَّةً وَسَلاماً

تا قوام و پناهگاه ما باشد و او را پيشواى مؤ منين از ما گردانى پس برسان به آن جناب از طرف ما تحيت و سلامى

وَزِدْنابِذلِكَ يارَبِّ اِكْراماً وَاجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنا مُسْتَقَرّاً وَمُقاماً

و بيفزا بدينوسيله اى پروردگار ما بر كرامت و مقام ما و جايگاه او را جايگاه و اقامتگاه ما قرار ده

وَاَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْديمِكَ اِيّاهُ اَمامَنا حَتّى تُورِدَنا جَنانَكَ وَمُرافَقَةَ

و كامل كن نعمتت را بر ما به مقدم داشتن آن بزرگوار را در پيش روى ما تا ما را به بهشتهاى تو درآورد و به رفاقت

الشُّهَداَّءِ مِنْ خُلَصاَّئِكَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ

(و هم نشينى ) شهيدان از بندگان خالصت برساند خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد و درود فرست

عَلى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَرَسُولِكَ السَّيِّدِالاَكْبَرِ وَعَلى [عَلِي ]اَبيهِالسَّيِّدِ الاَصْغَرِ

بر محمد جد بزرگوار او و رسول تو آن آقاى بزرگ و بر على پدر بزرگوارش آن آقاى كوچكتر

وَجَدَّتِهِ الصِّدّيقَةِ الْكُبْرى فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَعَلى مَنِ اصْطَفَيْتَ

و بر جده اش صديقه كبرى فاطمه دختر محمد و به برگزيدگان نيك رفتار

مِنْ آباَّئِهِ الْبَرَرَةِ وَعَلَيْهِ اَفْضَلَ وَاَكْمَلَ وَاَتَمَّ وَاَدْوَمَ وَاَكْثَرَ وَاَوْفَرَ ما

از پدران آن حضرت و بر خود آن جناب فزونترين و كاملترين و تمامترين و مدام ترين و بيشترين و فراوانترين

صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَصْفِياَّئِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَصَلِّ عَلَيْهِ

درودى كه بفرستى بر يكى از برگزيدگان و نيكان از خلق خود و درود فرست بر آن جناب

صَلوةً لاغايَةَ لِعَدَدِها وَلانِهايَةَ لِمَدَدِها وَلا نَفادَ لاَِمَدِها اَللّهُمَّ

درودى كه شماره اش بى حد و مدتش بى نهايت و تمام نشدنى باشد خدايا

وَاَقِمْ بِهِ الْحَقَّ وَاَدْحِضْ بِهِ الْباطِلَ وَاَدِلْ بِهِ اَوْلِياَّئَكَ وَاَذْلِلْ بِهِ

حق را بوسيله آن حضرت برپا دار و باطل را بدو نابود گردان و دوستانت را بوسيله اش به دولت رسان و

اَعْداَّئَكَ وَصِلِ اللّهُمَّ بَيْنَنا وَبَيْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدّى اِلى مُرافَقَةِ سَلَفِهِ

دشمنانت را بدست او خوار گردان و پيوند كن خدايا ميان ما و او را به پيوندى كه برساند ما را به رفاقت پدران گذشته او

وَاجْعَلْنا مِمَّنْ يَاْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَيَمْكُثُ فى ظِلِّهِمْ وَاَعِنّا عَلى تَاْدِيَةِ

و بگردان ما را از كسانى كه دامن آنها را بگيرند و در سايه لطف آنها بايستند و كمكمان كن بر اداى

حُقُوقِهِ اِلَيْهِ وَالاِْجْتِهادِ فى طاعَتِهِ وَاجْتِنابِ مَعْصِيَتِهِ وَامْنُنْ عَلَيْنا

حقوق آن حضرت و سعى و كوشش در فرمانبرداريش و دورى از نافرمانيش و منت نه بر ما

بِرِضاهُ وَهَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَرَحْمَتَهُ وَدُعاَّئَهُ وَخَيْرَهُ مانَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ

به خوشنوديش و ببخش بر ما راءفت و مهربانى و دعا و خير آن حضرت را بدان حد كه برسيم بدانوسيله

رَحْمَتِكَ وَفَوْزاً عِنْدَكَ وَاجْعَلْ صَلوتَنا بِهِ مَقبُولَةً وَذُنُوبَنا بِهِ

به رحمت وسيع تو و به كاميابى از نزد تو و بگردان نمازهاى ما را بوسيله او پذيرفته و گناهانمان را

مَغْفُورَةً وَدُعاَّئَنا بِهِ مُسْتَجاباً وَاجْعَلْ اَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَةً وَهُمُومَنا

آمرزيده و دعاهايمان را مستجاب شده و قرار ده روزيهاى ما را بدان حضرت گسترده و اندوههاى ما را بوسيله اش

بِهِ مَكْفِيَّةً وَحَواَّئِجَنابِهِ مَقْضِيَّةً وَاَقْبِلْ اِلَيْنا بِوَجْهِكَ الْكَريمِ وَاقْبَلْ

برطرف شده و حاجتهايمان را روا شده و رو كن بسوى ما (پروردگارا) بدان روى بزرگوارت و بپذير

تَقَرُّبَنا اِلَيْكَ وَانْظُرْ اِلَيْنا نَظْرَةً رَحيمَةً نَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرامَةَ عِنْدَكَ

تقرب جوئى ما را بدرگاهت و بنگر بسوى ما به نگاهى مهربانانه تا بدانوسيله بتوانيم مقام خود را در پيش تو به كمال

ثُمَّ لا تَصْرِفْها عَنّا بِجُودِكَ وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ

رسانيم ، و ديگر آن مقام را از ما بازنگردان به جود خودت و سيرابمان كن از حوض جدش كه درود خدا بر او

وَآلِهِ بِكَاْسِهِ وَبِيَدِهِ رَيّاً رَوِيّاً هَنيئاً ساَّئِغاً لا ظَمَاَ بَعْدَهُ يا اَرْحَمَ

و آلش باد از جام او و بدست آن جناب و سير و سيراب و گوارا و خوش كه تنشگى پس از آن نباشد اى مهربانترين

الرّاحِمينَ پس نماز زيارت بجا مى آورى به نحوى كه گذشت و دعا مى كنى به آنچه

مهربانان * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خواهى كه به اجابت خواهد رسيد ان شاء اللَّه
زيارت صاحب الزّمان عليه السلام بعد از نماز صبح
امر دوّم زيارتى است كه هر روز بعد از نماز صبح مولاى ما صاحب الزمان عليه السلام به آن زيارت كرده مى شود و آن زيارت اين است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ

خدايا برسان به مولاى من حضرت صاحب الزمان كه درودهاى تو بر او باد از طرف همه

الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها وَبَرِّها

مردان و زنان با ايمان كه در شرقها و غربهاى زمينند و در خشكى

وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ وَعَنْ والِدَىَّ وَوَُلَْدى وَعَنّى

و دريا هستند و در هموارى زمين و كوهند، زنده شان و مرده شان و از طرف پدر و مادر و فرزندان و خود من

مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ وَمُنْتَهى

درودها و تحيتهائى هموزن عرش خدا و به شماره كلمات و سخنانش و نهايت مرتبه

رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وَاَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ اَللّهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ

خوشنوديش و به شماره آنچه برشمرده است آن را دفتر و كتابش و احاطه دارد بدان دانشش خدايا من نومى كنم براى آن

فى هذَا الْيَوْمِ وَفى كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً فى رَقَبَتى اَللّهُمَّ

جناب در اين روز و در هر روز عهد و پيمان و بيعتى را در گردنم



 
 
 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved