س 592: اقتدا به معلولين عزيز براى
نماز در موارد زير چه حکمى دارد؟
1. معلولينى که فاقد عضوى از اعضاى
بدن نيستند ولى به دليل معيوب بودن پا، با تکيه بر عصا و ديوار مىتوانند
بايستند.
2. معلولينى که فاقد بند انگشت دست
يا پا و يا انگشتى از دست يا پا هستند.
3. معلولينى که همه انگشتان دست يا
پا و يا هر دو آنها قطع شده است.
4. معلولينى که قسمتى از يک دست يا
پا و يا هر دو را ندارند.
5. معلولينى که فاقد يکى از اعضاى
بدن هستند و به دليل از کار افتادگى دست، براى وضو گرفتن نايب مىگيرند.
ج: بهطور کلى اگر استقرار و آرامش در قيام
بصورت طبيعى وجود داشته باشد و بتواند آن را در حال قرائت حمد و سوره و ذکرهاى
نماز و انجام افعال آن حفظ کند و قدرت بر رکوع و سجده داشته باشد و بتواند وضوى
صحيح بگيرد، اقتداى ديگران به او در نماز بعد از احراز ساير شرايط امامت جماعت
صحيح است و در غير اين صورت محل اشکال است.
س 593: من از طلاب علوم دينى هستم
که دست راستم بر اثر عمل جراحى قطع شده است. به تازگى متوجه شدهام که امام
خمينى(قدّسسرّه) امامت فرد ناقص براى کامل را جايز نمىداند. بنا بر اين
خواهشمندم حکم نمازهاى مأمومينى را که تا به حال امام جماعت آنان بودهام، بيان
فرماييد.
ج: نماز مأمومين که در گذشته بر اثر جهل به حکم
شرعى به شما اقتدا کردهاند، محکوم به صحّت است و اعاده و قضا بر آنان واجب
نيست.
س 594: من از طلاب علوم دينى هستم
که در جريان جنگ تحميلى بر جمهورى اسلامى ايران از ناحيه پا مجروح و انگشت شست
پايم قطع شده است در حال حاضر امام جماعت يکى از حسينيهها هستم، آيا اين کار
اشکال شرعى دارد؟ لطفاً حکم آن را بيان فرماييد.
ج: اين مقدار نقص در امام، مضرّ به امامت جماعت
نيست. بلى در مثل قطع کامل دست يا پا يا فلج آنها امامت محل اشکال است.
شركت زنان در نماز
جماعت
س 595: آيا شارع مقدس زنان را
همانند مردان به شرکت در نماز جماعت مساجد يا نماز جمعه تشويق فرموده يا اينکه
نماز خواندن آنها در خانه بهتر است؟
ج: شرکت زنان در نماز جمعه و جماعت اشکال ندارد
و ثواب جماعت دارد.
س 596: در چه صورتى زن مىتواند
امام جماعت شود؟
ج: امامت زن در نماز جماعت فقط براى زنان جايز
است.
س 597: شرکت زنان (مانند مردان) در
نماز جماعت از جهت استحباب و کراهت چه حکمى دارد؟ شرکت آنها در صورتى که پشت سر
مردان بايستند چه حکمى دارد؟ آيا در حالى که پشت سر مردان براى نماز جماعت
ايستادهاند، احتياج به پرده و ساتر است؟ اگر در نماز کنار مردان بايستند، از
جهت حائل چه حکمى دارد؟ با توجه به اينکه پشت پرده بودن زنان هنگام نماز جماعت
و سخنرانىها و مراسم ديگر، موجب تحقير و اهانت به آنها مىشود.
ج: حضور و شرکت زنان در نماز جماعت اشکال
ندارد، و اگر پشت سر مردان بايستند، احتياجى به حائل و پرده نيست، ولى اگر در
کنار مردان بايستند سزاوار است که حائلى بين آنها باشد تا کراهت کنار هم
ايستادن مردان و زنان در نماز برطرف شود، و اينکه وجود حائل بين زنان و مردان
در نماز موجب تحقير و توهين به شأن و کرامت زنان مىشود، توهم و خيالى بيش نيست
و اساسى ندارد، بعلاوه دخالت دادن نظرات شخصى در فقه صحيح نيست.
س 598: کيفيت اتصال و عدم اتصال
صفوف زنان و مردان در نماز در صورت نبودن پرده و حائل چگونه است؟
ج: زنان مىتوانند پشت سر مردان بدون فاصله
بايستند.
اقتدا به اهل
سنت
س 599: آيا نماز جماعت پشت سر اهل
سنت جايز است؟
ج: نماز جماعت براى حفظ وحدت اسلامى، جايز و
صحيح است.
س 600: محل کار من در يکى مناطق
کردنشين است که اکثر ائمه جمعه و جماعات آنجا از اهل سنت هستند، اقتدا به آنها
چه حکمى دارد و آيا غيبت آنها جايز است؟
مشارکت با آنان در نماز جمعه و جماعتشان از جهت
حفظ وحدت اشکال ندارد، و از غيبت بايد پرهيز شود.
س 601: در مکانهاى مشارکت و رفت و
آمد با برادران اهل سنت، هنگام شرکت در نمازهاى روزانه، در بعضى از موارد مانند
آنان عمل مىکنيم، مثل نماز بهصورت تکتّف و عدم رعايت وقت و سجده بر فرش، آيا
اين نمازها احتياج به اعاده دارند؟
اگر حفظ وحدت مقتضى انجام آن کارها باشد، نماز
صحيح و مجزى است، حتى اگر سجده بر فرش و مانند آن باشد، ولى تکتّف در نماز جايز
نيست، مگر اينکه ضرورت آن را اقتضا کند.
س 602: در مکه و مدينه به استناد
فتواى امام خمينى(قدّسسرّه) نماز جماعت را با برادران اهل سنت مىخوانيم و
گاهى براى درک فضيلت نماز در مسجد مثل اداى نماز عصر يا عشا بعد از نماز ظهر و
مغرب آن را بهصورت فرادى در مساجد اهل سنت بدون مهر و با سجده بر فرش بجا
مىآوريم، اين نمازها چه حکمى دارد؟
ج: در فرض مذکور اگر با فريضه تقيّه، منافات
نداشته باشد بايد بر چيزى که سجده بر آن صحيح است سجده کند.
س 603: مشارکت ما شيعيان در نماز
جماعت مساجد کشورهاى ديگر با برادران اهل سنت که دست بسته نماز مىخوانند،
چگونه است؟ آيا تبعيت از آنان در تکتف بر ما واجب است يا آن که بايد نماز را
بدون تکتف بخوانيم؟
ج: اقتدا به اهل سنت، براى رعايت وحدت جايز است
و نماز خواندن با آنها صحيح و مجزى است، ولى تکتف واجب نيست و بلکه جايز نيست،
مگر در صورتى که ضرورتى آن را اقتضا کند.
س 604: هنگام شرکت در نماز جماعت
با برادران اهل سنت، چسباندن انگشتان کوچک پا در حال قيام به انگشتان پاهاى دو
نفرى که در دو طرف نمازگزار ايستاده چنانچه آنان ملتزم هستند چه حکمى دارد؟
اين کار واجب نيست، ولى انجام آن به صحّت نماز
ضرر نمىرساند.
س 605: برادران اهل سنت در ايام حج
يا غير آن، نماز مغرب را قبل از اذان مغرب مىخوانند، آيا براى ما اقتدا به
آنان و اکتفا به آن نماز صحيح است؟
ج: معلوم نيست که آنان نماز را قبل از وقت
بخوانند، ولى اگر مکلّف دخول وقت را احراز نکند، نمىتواند داخل شود، مگر آنکه
رعايت وحدت آن را اقتضا کند که در اين صورت شرکت در نماز جماعت آنان و اکتفا به
آن اشکال ندارد.
نماز
جمعه
س 606: نظر جنابعالى درباره شرکت
در نماز جمعه با توجه به اينکه در عصر غيبت حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه
الشريف) به سر مىبريم، چيست؟ اگر افرادى اعتقاد به عدالت امام جمعه نداشته
باشند، آيا تکليف شرکت در نماز جمعه از آنان ساقط مىشود؟
ج: هرچند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخييرى
است و حضور در آن واجب نيست، ولى با توجه به فوائد و آثار شرکت در آن، سزاوار
نيست که مؤمنين خود را از برکات حضور در اين نماز به مجرد تشکيک در عدالت امام
جمعه و يا عذرهاى واهى ديگر، محروم سازند.
س 607: معناى وجوب تخييرى در مسأله
نماز جمعه چيست؟
ج: معناى آن اين است که مکلّف در اداى فريضه
واجب ظهر روز جمعه بين خواندن نماز جمعه يا نماز ظهر مخير است.
س 608: نظر جنابعالى در مورد شرکت
نکردن در نماز جمعه بر اثر بىمبالاتى، چيست؟
ج: ترک حضور و شرکت نکردن در نماز عبادى سياسى
جمعه به خاطر اهميت ندادن به آن، شرعاً مذموم است.
س 609: بعضى از مردم به دليل
عذرهاى واهى و گاهى بر اثر اختلاف ديدگاهها، در نماز جمعه شرکت نمىکنند، نظر
جنابعالى در اينباره چيست؟
ج: نماز جمعه هرچند واجب تخييرى است، ولى
خوددارى از شرکت در آن بهصورت دائمى وجه شرعى ندارد.
س 610: آيا اقامه نماز جماعت ظهر
همزمان با اقامه نماز جمعه در مکان ديگرى نزديک محل اقامه نماز جمعه جايز است؟
ج: اين کار فىنفسه اشکال ندارد و موجب برائت
ذمّه مکلّف از فريضه ظهر جمعه مىشود، زيرا در عصر حاضر، نماز جمعه واجب تخييرى
است، ولى با توجه به اينکه اقامه نماز جماعت ظهر در روز جمعه در مکانى نزديک
محل اقامه نماز جمعه باعث تفرقه صفوف مؤمنين مىشود و چه بسا در نظر مردم
بىاحترامى و اهانت به امام جمعه و کاشف از بىاعتنايى به نماز جمعه است، بنا
بر اين سزاوار است که مؤمنين اقدام به انجام آن نکنند، و حتى در صورتى که
مستلزم مفاسد و حرام باشد، واجب است از اقامه آن اجتناب کنند.
س 611: آيا خواندن نماز ظهر در
فاصله زمانى بين نماز جمعه و نماز عصر، جايز است؟ اگر نماز عصر را شخصى غير از
امام جمعه بخواند، آيا اقتدا به او در نماز عصر جايز است؟
ج: نماز جمعه مجزى از نماز ظهر است، ولى خواندن
آن بعد از نماز جمعه از باب احتياط اشکال ندارد و اقتدا در نماز عصر روز جمعه
به غير امام جمعه اشکال ندارد، ولى هرگاه بخواهد با مراعات احتياط در خواندن
نماز ظهر پس از خواندن نماز جمعه نماز عصر را به جماعت بخواند، احتياط کامل اين
است که به کسى اقتدا نمايد که نماز ظهر را احتياطاً بعد از نماز جمعه خوانده
است.
س 612: اگر امام جمعه نماز ظهر را
بعد از نماز جمعه نخواند، آيا مأموم مىتواند آن را احتياطاً به جا آورد؟
ج: براى او جايز است.
س 613: آيا بر امام جمعه کسب اجازه
از حاکم شرع واجب است؟ مراد از حاکم شرع چه کسى است؟ و آيا اين حکم در شهرهاى
دور دست هم جارى است؟
ج: اصل جواز امامت براى اقامه نماز جمعه متوقف
بر اين اجازه نيست، ولى ترتب احکام نصب وى براى امامت جمعه متوقف بر اين است که
منصوب از طرف ولى امر مسلمين باشد و اين حکم شامل هر سرزمين و شهرى که ولى امر
مسلمين در آن حاکم و مطاع است، مىشود.
س 614: آيا جايز است امام جمعه
منصوب در صورت نبودن مانع يا معارض نماز جمعه را در غير از مکانى که براى آنجا
نصب شده، اقامه نمايد؟
ج: اين عمل فىنفسه جايز است، ولى احکام انتصاب
براى امامت جمعه بر آن مترتب نمىشود.
س 615: آيا انتخاب امام جمعه موقت
بايد به وسيله ولى فقيه باشد يا اينکه خود ائمه جمعه مىتوانند افرادى را به
عنوان امام جمعه موقت انتخاب نمايند؟
ج: جايز است امام جمعه منصوب شخصى را به عنوان
جانشين موقت براى خودش انتخاب کند، ولى بر امامت فرد نائب، احکام انتصاب از طرف
ولى فقيه مترتب نمىشود.
س 616: اگر مکلّف امام جمعه منصوب
را عادل نداند و يادر عدالت او شک داشته باشد، آيا براى حفظ وحدت مسلمانان
مىتواند به او اقتدا کند؟ آيا کسى که در نماز جمعه شرکت نمىکند، جايز است
ديگران را تشويق به عدم حضور در آن نمايد؟
ج: اقتدا به کسى که او را عادل نمىداند و يا
در عدالت وى شک دارد، صحيح نيست و نماز جماعت او هم صحيح نمىباشد، ولى حضور و
شرکت در نماز جماعت براى حفظ وحدت اشکال ندارد، و در هر صورت حق ندارد ديگران
را ترغيب و تشويق به عدم حضور در نماز جمعه کند.
س 617: شرکت نکردن در نماز جمعه که
براى مکلّف دروغگويى امام جمعه آن ثابت شده است، چه حکمى دارد؟
ج: مجرد کشف خلاف چيزى که امام جمعه گفته، دليل
بر دروغگويى او نيست، زيرا ممکن است گفته او از روى اشتباه يا خطا و يا توريه
باشد، و سزاوار نيست انسان به مجرد توهّم خروج امام جمعه از عدالت، خود را از
برکات نماز جمعه محروم نمايد.
س 618: آيا تشخيص و احراز عدالت
امام جمعه منصوب از طرف امام راحل يا ولى فقيه عادل، بر مأموم واجب است، يا
اينکه انتصاب او به امامت جمعه براى اثبات عدالت وى کافى است؟
ج: اگر نصب او به امامت جمعه موجب وثوق و
اطمينان مأموم به عدالت وى شود، در صحّت اقتدا به او کافى است.
س 619: آيا تعيين امام جماعت براى
مساجد از طرف علماى مورد اطمينان، يا تعيين ائمه جمعه از طرف ولىّ امر مسلمين،
نوعى شهادت بر عدالت آنان محسوب مىشود يا اينکه بايد درباره عدالت آنان تحقيق
شود؟
ج: اگر نصب امام جمعه يا جماعت موجب اطمينان به
عدالت وى شود، اقتدا به او جايز است.
س 620: در صورت شک در عدالت امام
جمعه و يا خداى نکرده يقين به عدم آن، آيا اعاده نمازهايى که پشت سر او
خواندهايم، واجب است؟
ج: اگر شک در عدالت يا يقين به عدم عدالت بعد
از فراغ از نماز باشد، نمازهاى خوانده شده صحيح است و اعاده آنها واجب نيست.
س 621: شرکت در نماز جمعه که از
طرف دانشجويان کشورهاى اسلامى در کشورهاى اروپايى و غير آنها برگزار مىشود و
بيشتر شرکت کنندگان در آن و همچنين امام جمعه از برادران اهل سنت هستند، چه
حکمى دارد؟ و در اين صورت آيا خواندن نماز ظهر بعد از اقامه نماز جمعه واجب
است؟
شرکت در آن براى حفظ وحدت و اتحاد مسلمانان
اشکال ندارد و خواندن نماز ظهر واجب نيست.
س 622: در يکى از شهرهاى پاکستان
مدت چهل سال است که نماز جمعه برگزار مىشود. در حال حاضر شخصى بدون رعايت
فاصله شرعى بين دو نماز جمعه، اقدام به برگزارى نماز جمعه ديگرى نموده که منجر
به بروز اختلاف بين نمازگزاران شده است، اين عمل شرعاً چه حکمى دارد؟
ج: انجام هر گونه کارى که منجر به بروز اختلاف
بين مؤمنين و پراکندگى صفوف آنان شود، جايز نيست، چه رسد به مثل نماز جمعه که
از شعائر اسلامى و از مظاهر وحدت صفوف مسلمانان است.
س 623: خطيب مسجد جامع جعفرى در
راولپندى اعلام نموده که نماز جمعه به علت کارهاى ساختمانى در آن برگزار نخواهد
شد، و اکنون که عمليات تعمير مسجد به پايان رسيده، با مشکلى مواجه شدهايم و آن
اينکه در فاصله چهار کيلومترى ما نماز جمعه در مسجد ديگرى اقامه مىشود. با
توجه به مسافت مزبور آيا اقامه نماز جمعه در مسجد جامع جعفرى صحيح است يا خير؟
ج: اگر فاصله بين دو نماز جمعه يک فرسخ شرعى
نباشد، نماز جمعهاى که بعد از نماز جمعه اول برگزار مىشود، باطل است و در
صورتى که مقارن هم اقامه شوند هر دو باطل مىباشند.
س 624: آيا خواندن نماز جمعه که
بهصورت جماعت اقامه مىشود، بهطور فرادى صحيح است؟ بدين معنى که شخصى نماز
جمعه را بهصورت فرادى در کنار کسانى که آن را به نحو جماعت برگزار مىکنند،
بخواند.
ج: از شرايط صحّت نماز جمعه، اين است که
بهصورت جماعت اقامه شود. نماز جمعه به نحو فرادى صحيح نيست.
س 625: کسى که نمازش شکسته است آيا
مىتواند آن را بهصورت جماعت پشت سر امام جمعه بخواند؟
ج: نماز جمعه از مأموم مسافر صحيح و مجزى از
نماز ظهر است.
س 626: آيا ذکر نام مبارک حضرت
زهرا(سلاماللهعليها) به عنوان يکى از ائمه مسلمانان در خطبه دوم نماز جمعه
واجب است؟ يا اينکه واجب است ذکر نام آن حضرت به قصد استحباب باشد؟
ج: عنوان ائمه مسلمين شامل حضرت زهراى
مرضيه(عليهاالسلام) نمىشود و ذکر نام مبارک آن حضرت در خطبه نماز جمعه واجب
نيست، ولى تبرک جستن به ذکر نام شريف آن حضرت اشکال ندارد، بلکه امرى پسنديده و
موجب اجر و ثواب است.
س 627: در حالى که امام جمعه نماز
جمعه را اقامه مىکند، آيا مأموم مىتواند براى خواندن نماز واجب ديگرى به او
اقتدا نمايد؟
صحّت آن، محل اشکال است.
س 628: آيا خواندن خطبههاى نماز
جمعه قبل از وقت ظهر شرعى صحيح است؟
ج: خواندن آن قبل از زوال جايز است، ولى احتياط
آن است که قسمتى از آن در وقت ظهر باشد.
س 629: اگر مأموم چيزى از خطبههاى
نماز جمعه را درک نکند، بلکه فقط هنگام نماز حاضر شود و به امام جمعه اقتدا
نمايد. آيا نماز او صحيح و مجزى است؟
نماز او صحيح و مجزى است، حتى اگر امام را در
رکوع رکعت آخر نماز جمعه درک کند.
س 630: نماز جمعه در شهر ما يک
ساعت و نيم بعد از اذان ظهر اقامه مىشود، آيا اين نماز مجزى از نماز ظهر است
يا اينکه اعاده آن لازم است؟
وقت نماز جمعه از اول زوال خورشيد شروع مىشود
و أحوط آن است که از اوائل عرفى زوال در حدود يکى دو ساعت به تأخير نيفتد.
س 631: کسى که توانايى رفتن به
نماز جمعه را ندارد، آيا مىتواند نمار ظهر و عصر را در اوائل وقت بخواند يا
اينکه بايد صبر کند تا نماز جمعه تمام شود و بعد از آن نماز ظهر و عصر را
بخواند؟
ج: صبر کردن بر او واجب نيست و مىتواند نماز
ظهر و عصر را در اول وقت بخواند.
س 632: اگر امام جمعه منصوب، سالم
و حاضر در محل برگزارى نماز جمعه باشد، آيا جايز است، که امام جمعه موقت را
مکلّف به اقامه نماز جمعه نمايد؟ آيا صحيح است به امام جمعه موقت اقتدا کند؟
ج: اقامه نماز جمعه به امامت نايب امام جمعه
منصوب و اقتداى امام منصوب به نائب خود اشکال ندارد.
نماز عيد فطر و عيد
قربان
س 633: به نظر جنابعالى، نماز عيد
فطر و قربان و نماز جمعه، از کدام نوع از واجبات است؟
ج: در عصر حاضر نماز عيد فطر و قربان واجب
نيست، بلکه مستحب است، ولى نماز جمعه واجب تخييرى است.
س 634: آيا کم و زياد کردن
قنوتهاى نماز عيد باعث بطلان آن مىشود؟
ج: اگر مراد از کم و زياد نمودن، کوتاه يا
طولانى خواندن قنوتها است اين کار موجب بطلان نمىشود و اگر مراد کم يا زياد
نمودن تعداد آنها است، بايد نماز را همان طور که در کتب فقهى بيان شده، بجا
آورد.
س 635: در گذشته معمول بودکه هر
امام جماعتى نماز عيد فطر را در مسجد خودش اقامه مىکرد، آيا در حال حاضر اقامه
نماز عيد فطر و قربان توسط ائمه جماعات جايز است؟
جايز است نمايندگان ولى فقيه که از طرف وى مجاز
در اقامه نماز عيد هستند و همچنين ائمه جمعه منصوب از طرف او نماز عيد را در
عصر حاضر بهصورت جماعت اقامه نمايند، ولى احوط اين است که غير آنان آن را
فرادى بخوانند و به جماعت خواندن آن به قصد رجاء نه به قصد ورود، اشکال ندارد.
بله، اگر مصلحت اقتضا کند که يک نماز عيد در شهر برگزار شود، بهتر است که غير
از امام جمعه منصوب از طرف ولى فقيه، کسى متصدى اقامه آن نشود.
س 636: آيا نماز عيد فطر قضا دارد؟
ج: قضا ندارد.
س 637: آيا نماز عيد فطر اقامه
دارد؟
ج: اقامه ندارد.
س 638: اگر امام جماعت براى نماز
عيد فطر، اقامه به جا آورد، نماز او و ساير نمازگزاران چه حکمى دارد؟
ج: به صحّت نماز عيد امام جماعت و مأمومين
ضررى نمىرساند.
نماز
مسافر
س 639: آيا وجوب قصر بر مسافر شامل
همه نمازهاى فريضه مىشود يا اختصاص به بعضى از آنها دارد؟
ج: وجوب قصر فقط در خصوصِ نمازهاى روزانه چهار
رکعتى است که عبارت از نمازهاى ظهر و عصر و عشا است و نماز صبح و مغرب قصر
نمىشود.
س 640: شرايط وجوب قصر بر مسافر در
نمازهاى چهار رکعتى کدام است؟
ج: امور هشتگانه ذيل است:
1. سفر او به مقدار مسافت شرعى باشد يعنى رفتن يا برگشتن و يا رفت و برگشت او
روى هم هشت فرسخ شرعى باشد، مشروط به اينکه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد.
2. از اول مسافرت قصد پيمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنا بر اين اگر از ابتدا
قصد پيمودن هشت فرسخ را نداشته و يا قصد پيمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد
از رسيدن به مقصد تصميم بگيرد به جايى برود که فاصله آن با مکان اول کمتر از
مسافت شرعى است، ولى از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعى است، بايد نمازش را
تمام بخواند.
3. در بين راه از قصد خود مبنى بر پيمودن مسافت شرعى برنگردد، بنا بر اين اگر
در بين راه، پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردد شود، حکم سفر
بعد از آن بر او جارى نمىشود، هرچند نمازهايى که قبل از عدول از قصد خود
بهصورت شکسته خوانده، صحيح است.
4. قصد قطع سفر در اثناى پيمودن مسافت شرعى با عبور از وطن خود يا جايى که
مىخواهد ده روز يا بيشتر در آن جا بماند، نداشته باشد.
5. سفر از نظر شرعى براى او جايز باشد، بنا بر اين اگر سفر معصيت و حرام باشد،
اعم از اينکه خودِ سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ يا هدف از سفر، کار حرامى
باشد مثل سفر براى راهزنى، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است.
6. مسافر از کسانى که خانه بدوش هستند، نباشد مانند بعضى از صحرانشينان که محل
زندگى ثابتى ندارند، بلکه در بيابانها گردش مىکنند و هر جا آب و علف و چراگاه
پيدا کنند، مىمانند.
7. مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غيره و
کسى که شغل او در سفر است، ملحق به اينهاست.
8. به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مکانى است که در آنجا اذان شهر شنيده
نمىشود و ديوارهاى شهر هم ديده نمىشود.
آنكه شغلش مسافرت
است يا سفر مقدمه شغل اوست
س 641: کسى که سفر مقدمه شغل اوست،
آيا در سفر نمازش تمام و روزهاش صحيح است يا آن که اين حکم اختصاص به کسى دارد
که شغل او حتماً مسافرت باشد؟ اين گفته مرجع تقليد حضرت امام خمينى(قدّسسرّه)
که مىفرمايد: کسى که شغل او مسافرت است چه معنايى دارد؟ آيا کسى يافت مىشودکه
خود سفر شغل او باشد؟ زيرا چوپان و راننده و ملوان و غير آنها هم کارشان
چوپانى و رانندگى و کشيترانى است و اصولاً کسى که سفر را به عنوان شغل خود
برگزيده باشد، وجود ندارد.
ج: کسى که سفر مقدمه کار او است، اگر در خلال
هر ده روز حداقل يک بار براى کار به محل کارش رفت و آمد نمايد، نمازش تمام و
روزهاش صحيح است، و در کلمات فقها(رضواناللهعليهم) مراد از کسى که شغل او
مسافرت است، کسى است که قوام کار او به سفر است مانند شغلهايى که در سؤال ذکر
شده است.
س 642: نظر حضرتعالى درباره نماز و
روزه کسانى که به مدت معيّنى بيش از يک سال در شهرى براى کار اقامت مىکنند و
يا سربازانى که به مدت يک يا دو سال براى انجام خدمات سربازى در شهرى مىمانند،
چيست؟ آيا بعد از هر سفرى بايد قصد اقامت ده روز کنند تا نمازشان تمام و روزه
آنها صحيح باشد؟ و اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را داشته باشند، نماز و روزه
آنها چه حکمى دارد؟
ج: اگر حداقل هر ده روز يکبار به خاطر شغل شان
به محل کار سفر مىکنند، در غير سفر اول و دوم نمازشان تمام و روزهشان صحيح
است، ولى در سفر اول و دوم، حکم ساير مسافرين را دارند، يعنى تا قصد اقامت ده
روز را نکردهاند، نماز آنان شکسته است و روزهشان صحيح نيست.
س 643: نماز و روزه خلبانان
هواپيماهاى جنگى که بيشتر روزها از پايگاههاى هوايىشان اقدام به پرواز کرده و
مسافتى بسيار بيشتر از مسافت شرعى را مىپيمايند و مرتب اين عمل را تکرار
مىکنند، چه حکمى دارد؟
ج: حکم آنان همان حکم ساير رانندگان و ملوانان
و خلبانان هواپيماهاست، يعنى نماز آنها در سفر تمام و روزهشان صحيح است.
س 644: آيا قبيلههايى که يک يا دو
ماه از قشلاق به ييلاق يا بر عکس منتقل مىشوند، ولى بقيه سال را در ييلاق يا
قشلاق به سر مىبرند، داراى دو وطن هستند؟ مسافرتهايى که در ايام اقامت خود در
يکى از اين دو مکان به مکان ديگر انجام مىدهند، از جهت قصر يا تمام بودن نماز
چه حکمى دارد؟
ج: اگر قصد نقل و انتقال هميشگى از ييلاق به
قشلاق و بر عکس را دارند تا روزهايى از سال را در يکى و روزهايى را در ديگرى
بگذرانند و هر دو مکان را براى زندگى دائمى خود انتخاب کرده باشند، هر يک از آن
دو مکان وطن آنان محسوب مىشود و بر آنان در آن دو مکان حکم وطن جارى مىگردد،
و اگر فاصله بين آن دو به مقدار مسافت شرعى باشد، در راه سفر از يکى به ديگرى،
حکم ساير مسافرين را دارند.
س 645: من کارمند يکى از ادارات
دولتى شهر هستم. فاصله بين محل کار و محل سکونتم حدود سىوپنج کيلومتر است که
هر روز اين مسير را براى رسيدن به محل کارم طى مىکنم. اگر براى کار خاصى قصد
کنم چند شب در شهر بمانم، نمازم چه حکمى دارد، آيا واجب است نماز را تمام
بخوانم يا خير؟ به عنوان مثال هنگامى که در روز جمعه براى زيارت اقوام به شهر
سمنان مسافرت مىکنم، آيا واجب است نمازم را تمام بخوانم يا خير؟
ج: اگر مسافرت به خاطر کارى که هر روز براى آن
سفر مىکنيد، نباشد، حکم سفر شغلى را ندارد، ولى اگر سفر به خاطر شغلى که در
محل کار داريد، باشد و در ضمنِ آن، اعمال خاصى از قبيل ديدن اقوام و دوستان را
هم انجام مىدهيد و گاهى يک يا چند شب هم در آنجا مىمانيد، باعث تغيير حکم سفر
شغلى نمىشود و نماز تمام و روزه صحيح است.
س 646: اگر من در محل کارم پس از
پايان وقت ادارى و انجام کارهاى ادارى که به خاطر آن مسافرت کردهام، به انجام
کارهاى شخصى بپردازم. مثلاً از ساعت هفت صبح تا دو بعد از ظهر کارهاى ادارى را
انجام دهم و از آن به بعد مشغول انجام کارهاى شخصى شوم، نماز و روزهام چه حکمى
دارد؟
ج: انجام کارهاى خصوصى در سفر شغلى ادارى بعد
از پايان کار ادارى، حکم سفر شغلى را تغيير نمىدهد.
س 647: نماز و روزه سربازانى که
مىدانند بيش از ده روز در مکانى مىمانند، ولى از خود اختيارى ندارند، چه حکمى
دارد؟ اميدواريم فتواى حضرت امام(قدّسسرّه) را هم بيان فرماييد.
ج: با اطمينان به اينکه ده روز يا بيشتر در يک
مکان خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه بگيرند. فتواى
امام(قدّسسرّه) هم همين است.
س 648: نماز و روزه نيروهاى کادرى
که در استخدام ارتش يا سپاه پاسداران انقلاب اسلامى هستند و بيشتر از ده روز در
پادگان و بيشتر از ده روز در مناطق مرزى مىمانند، چه حکمى دارد؟ خواهشمندم
فتواى حضرت امام(قدّسسرّه) را هم بيان فرماييد.
ج: اگر قصد اقامت ده روز يا بيشتر را در مکانى
دارند و يا مىدانند که ده روز يا بيشتر از آن مقدار در آنجا خواهند ماند، واجب
است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه هم بگيرند. فتواى امام(قدّسسرّه) هم
همين است.
س 649: در رساله عمليه امام خمينى
در بحث نماز مسافر، شرط هفتم، آمده است: «واجب است راننده در غير از سفر اول
نماز خود را تمام بخواند ولى در سفر اول نمازش شکسته است هرچند طولانى باشد،
آيا مقصود از سفر اول همان شروع حرکت از وطن تا بازگشت به آن است يا با رسيدن
به مقصد سفر اوّل تمام مىشود؟
ج: اگر رفت و برگشت در نظر عرف، يک سفر محسوب
شود مثل استادى که از وطن براى تدريس به شهرى سفر کرده و هنگام عصر يا فرداى آن
روز به مبدء بر مىگردد، در اين صورت، رفت و برگشت سفر اوّل محسوب مىشود. و در
صورتى
که عرفاً يک سفر نباشد مثل رانندهاى که براى حمل کالا به مقصدى حرکت کرده و از
آنجا به مکان ديگرى براى حمل مسافر يا کالاى جديد سفر نمايد وسپس به وطن مراجعت
مىکند که در اين فرض، سفر اوّل با رسيدن به مقصد، تمام مىشود.
س 650: کسى که رانندگى ماشين شغل
ثابت و دائمى او نيست، ولى براى مدت کوتاهى وظيفه رانندگى به او محول مىشود
مثل سربازانى که وظيفه رانندگى را در پادگانها و پاسگاهها و غير آنها بر عهده
مىگيرند، آيا اين افراد حکم مسافر را دارند يا آنکه واجب است نماز خود را تمام
خوانده و روزه بگيرند؟
ج: اگر از نظر عرف، رانندگى ماشين در آن مدت
موقت شغل آنها محسوب شود، حکم ساير رانندگان را خواهند داشت.
س 651: اگر ماشينِ رانندهاى بر
اثر حادثهاى براى مدتى متوقف شود و راننده براى تعمير و خريد لوازم به شهر
ديگرى مسافرت نمايد، با توجه به اينکه با ماشين خود سفر نکرده، آيا بايد در
مانند اين سفر نمازش را تمام بخواند يا شکسته؟
ج: اگر در اين سفر شغل او رانندگى نباشد و عرف
هم اين سفر را سفر شغلى نداند، حکم ديگر مسافران را خواهد داشت.
حكم دانشجويان و
روحانيون
س 652: دانشجويانى که هر هفته
حداقل دو روز براى تحصيل مسافرت مىکنند و يا کارمندانى که هر هفته براى کارشان
سفر مىکنند، چه حکمى دارند؟
با توجه به اينکه آنها هر هفته
مسافرت مىنمايند، ولى امکان دارد به خاطر تعطيلى دانشگاه يا کارشان به مدت يک
ماه در وطن اصلى خود بمانند و در خلال آن مدت مسافرتى نمىکنند، آيا بعد از
گذشت يک ماه که سفر خود را دوباره آغاز مىکنند، نمازشان در سفر اول طبق قاعده
شکسته و بعد از آن تمام است؟
ج: در سفر براى تحصيل علم، نماز شکسته است و
روزه هم صحيح نيست، اعم از اينکه سفرشان هفتگى باشد يا روزانه. ولى کسى که براى
کار آزاد يا ادارى، مسافرت مىکند، اگر بين وطن يا محل سکونت و محل کارش هر ده
روز حداقل يک مرتبه رفت و آمد نمايد، بايد از سفر سوم به بعد نماز خود را تمام
بخواند و روزه او هم صحيح است، و اگر بين دو سفرى که براى کار کردن مىرود، ده
روز در وطن يا جاى ديگرى بماند، در سفر اولى که بعد از اقامت ده روزه براى کار
کردن مىرود، نمازش شکسته است و نمىتواند روزه بگيرد.
س 653: دبير شاغل در شهرستان
رفسنجان مىباشم با توجه به پذيرفته شدن در مرکز عالى ضمن خدمت و مأموريت به
تحصيلى آموزش و پرورش، سه روز ابتداى هفته را در شهرستان کرمان اشتغال به تحصيل
دارم و بقيه ايّام هفته را در شهرستان خود به خدمت مشغولم، نظر حضرتعالى در
مورد احکام نماز و روزه اينجانب چه مىباشد، آيا حکم دانشجو بودن بر ما جارى
است يا خير؟
ج: اگر مأمور به تحصيل هستيد نماز شما تمام است
و مىتوانيد روزه بگيريد.
س 654: اگر يکى از طلاب علوم دينى
قصد داشته باشد تبليغ را شغل خود قرار دهد، آيا با اين فرض مىتواند در سفر
نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگيرد؟ اگر شخصى براى کارى غير از تبليغ و
ارشاد يا امر به معروف و نهى از منکر مسافرت نمايد، نماز و روزهاش چه حکمى
دارد؟
ج: اگر عرفاً تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و
نهى از منکر شغل و کار او محسوب شود، در سفر براى انجام آن کارها حکم مسافرى را
دارد که به خاطر شغل و کارش سفر مىکند، و اگر زمانى براى کارى غير از ارشاد و
تبليغ مسافرت کرد، در آن سفر مانند ساير مسافران نمازش شکسته است و روزه او
صحيح نيست.
س 655: کسانى که مدت غير معيّنى
مسافرت مىکنند مانند طلاب علوم دينى که براى درس خواندن به حوزه علميه مىروند
و يا کارمندان دولت که براى کار به مدت غير معيّنى به شهرى اعزام مىشوند، نماز
و روزه اين افراد چه حکمى دارد؟
ج: بر محل تحصيل يا کار حکم وطن مترتب نيست،
مگر آنکه آنقدر آنجا بمانند که عرفاً وطن آنها محسوب شود.
س 656: طلبه علوم دينى در شهرى که
وطن او نيست زندگى مىکند، اگر قبل از قصد اقامه ده روز مىدانسته و يا قصد
داشته که بهطور هفتگى به مسجدى که بيرون شهر واقع است برود، آيا مىتواند قصد
اقامت ده روز کند يا خير؟
ج: هنگام قصد اقامت، قصد رفتن به کمتر از مسافت
شرعى به مدت شش، هفت ساعت در مجموع ايام اقامت ضرر به صحّت قصد اقامت نمىزند
و تشخيص اينکه مقصدى که قصد رفتن به آنجا را دارد، آيا داخل در محل اقامت هست
يا خير، موکول به نظر عرف است.
قصد اقامت و مسافت
شرعى
س 657: من در جايى کار مىکنم که
کمتر از مسافت شرعى با شهر مجاور فاصله دارد و چون هيچيک از دو مکان، وطن من
نيست، لذا در محل کارم قصد اقامت ده روز مىکنم تا نمازم را تمام خوانده و
بتوانم روزه بگيرم، و هنگامى که در محل کارم قصد اقامت ده روز مىکنم، در خلال
آن مدت و بعد از آن قصد رفتن به شهر مجاور نمىکنم، حکم شرعى من در حالتهاى زير
چيست؟
1. اگر قبل از پايان ده روز به
خاطر حادثهاى يا کارى به آن شهر بروم و بعد از تقريباً دو ساعت، به محل کارم
برگردم؟
2. اگر بعد از پايان ده روز به قصد
رفتن به محله معيّنى به آن شهر بروم و از مقدار مسافت شرعى تجاوز نکنم و بعد از
يک شب توقف، به محل اقامتم برگردم؟
3. بعد از پايان ده روز به قصد
رفتن به محله معيّنى به آن شهر بروم، ولى بعد از رسيدن به آن محله، تصميم به
رفتن به محله ديگرى که با محل اقامت من بيشتر از مسافت شرعى فاصله دارد، بگيرم؟
ج: 1و2: اگر از ابتداء، قصد خروج نداشته باشيد،
بعد از استقرار حکم تمام بودن نماز در محل اقامت هرچند با خواندن حداقل يک نماز
چهار رکعتى در آنجا باشد، خارج شدن از آنجا به مقدار کمتر از مسافت شرعى، در يک
يا چند روز، به قصد اقامت ضرر نمىرساند، و در اين صورت فرقى نمىکند که خروج
قبل از پايان ده روز باشد يا بعد از آن، و تا مسافرت جديدى انجام نشده، نماز
تمام و روزه صحيح است.
3. رفتن به محلههاى ديگر شهر محل اقامت، هرچند با محله قصد اقامت به مقدار
مسافت شرعى فاصله داشته باشد، به قصد اقامت و حکم آن ضرر نمىرساند، ولى اگر پس
از قصد اقامت در شهرى به شهر ديگرى که با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعى
فاصله دارد برود، قصد اقامت قبلى وى به هم مىخورد و بعد از برگشت به محل
اقامت، بايد دوباره قصد نمايد.
س 658: اگر مسافر بعد از خروج از
وطن، از راهى عبور کند که صداى اذان وطن اصلى خود را بشنود و يا ديوار خانههاى
آن را ببيند، آيا به مسافت شرعى ضرر مىرساند؟
ج: تا از وطن خود عبور نکرده، ضررى به مسافت
شرعى نمىرساند و مسافرتش قطع نمىشود، ولى تا در داخل محدوده بين وطن و حد
ترخص آن هست، حکم مسافر بر او جارى نمىشود.
س 659: محل کار من که در آنجا
سکونت هم دارم، غير از وطن اصلى ام است و با آن بيش از مسافت شرعى فاصله دارد،
و محل کارم را هم وطن خود قرار ندادهام و امکان دارد فقط براى چندين سال در
آنجا بمانم. گاهى از آنجا براى انجام مأموريت ادارى به مدت دو يا سه روز در ماه
خارج مىشوم، آيا هنگامى که از شهرى که در آن سکونت دارم به مقدارى بيش از
مسافت شرعى خارج شده و بر مىگردم، واجب است در بازگشت قصد اقامت ده روز کنم يا
خير؟ و اگر قصد اقامت ده روز واجب است، تا چه مسافتى مىتوانم به اطراف شهر
بروم؟
ج: اگر از شهرى که در آن سکونت داريد، به مقدار
مسافت شرعى خارج شويد، هنگام مراجعت بايد دوباره قصد اقامت ده روز نماييد، و در
صورتى که قصد اقامت ده روز بهطور صحيح تحقق پيدا کرد و حکم تمام خواندن نماز
هرچند با خواندن حداقل يک نماز چهار رکعتى محقق شد، خروج به کمتر از مسافت شرعى
ضررى به حکم اقامت نمىزند، همچنانکه در خلال ده روز قصد خروج به باغها و
مزرعههاى محل اقامت، به قصد اقامت آسيبى نمىرساند.
س 660: اگر شخصى براى چندين سال در
چهار کيلومترى وطنش باشد و هر هفته به خانهاش برود، هنگامى که اين شخص به محلى
مسافرت کند که فاصله آن با وطنش بيست و پنج کيلومتر و با مکانى که چندين سال در
آن درس خوانده است، بيست و دو کيلومتر است، نماز او چه حکمى دارد؟
ج: اگر از وطنش به آنجا مسافرت کند، نماز قصر
است.
س 661: مسافرى قصد رفتن به سه
فرسخى را دارد، ولى از ابتدا در نظر دارد که در بين راه از راه فرعى براى انجام
کار معيّنى به يک فرسخى برود و سپس به مسير اصلى برگشته و به سفر خود ادامه
دهد، نماز و روزه اين مسافر چه حکمى دارد؟
ج: حکم مسافر را ندارد و ضميمه کردن مقدار راهى
که با خروج از مسير اصلى و بازگشت به آن پيموده، براى تکميل مسافت شرعى کافى
نيست.
س 662: با توجه به فتواى امام
خمينى(قدّسسرّه) مبنى بر وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخى، اگر
مقدار رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد، ولى در بازگشت، به علت مشکلات راه و نبودن
ماشين، مجبور به پيمودن مسافتى بيش از شش فرسخ شود، آيا بايد نماز را شکسته
خواند و روزه را افطار کرد؟
ج: اگر رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد و مسير
بازگشت هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، نماز تمام و روزه صحيح است.
س 663: کسى که از محل سکونت خود به
محل ديگرى که کمتر از مسافت شرعى است، سفر کند و در خلال ايام هفته چندين بار
از آن محل به محلههاى ديگر برود، بهطورى که مجموع مسافت بيش از هشت فرسخ شود،
چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پيمودن
مسافت شرعى را نداشته و فاصله بين مقصد اول و محلههاى ديگر هم به مقدار مسافت
شرعى نباشد، حکم مسافر را ندارد.
س 664: اگر انسان به قصد رفتن به
مکان معيّنى از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، آيا اين گردش جزء
مسافتى که از منزل پيموده، محسوب مىشود؟
ج: گردش در مقصد جزء مسافت محسوب نمىشود.
س 665: آيا هنگام قصد اقامت، جايز
است نيّت خروج از محل اقامت به محل ديگرى را که کمتر از چهار فرسخ با آن فاصله
دارد بنمائيم؟
ج: قصد خروج از محل اقامت به اندازه کمتر از
مسافت شرعى اگر به صدق اقامت ده روز ضرر نزند مثل بيرون رفتن از آنجا به مدت
چند ساعت از روز يا شب براى يک بار يا چند بار به شرطى که مجموع ساعات خروج از
شش، هفت ساعت بيشتر نشود، در اين صورت، قصد خروج به قصد اقامت لطمه نمىزند.
ج: به مجرد خارج شدن از محل کار به مقدار کمتر از مسافت شرعى، هرچند ارتباطى با
کار روزانه شما نداشته باشد، حکم نماز و روزه شما در محل کار تغيير نمىکند، و
فرقى هم نمىکند که قبل از ظهر به محل کارتان برگرديد يا بعد از ظهر.
س 667: من از اهالى اصفهان هستم و
مدتى است که در دانشگاهى در شاهين شهرکه از توابع اصفهان است مشغول به کارم، و
فاصله بين اصفهان و شاهين شهر کمتر از مسافت شرعى (در حدود بيست کيلومتر) است،
ولى تا دانشگاه که در اطراف شاهين شهر واقع شده، بيشتر از مسافت شرعى (در حدود
بيست و پنج کيلومتر) است. با توجه به اينکه دانشگاه در شاهين شهر است و راه من
از وسط شهر عبور مىکند، ولى مقصد اصلى من دانشگاه است، آيا مسافر محسوب مىشوم
يا خير؟
ج: اگر فاصله بين دو شهر کمتر از چهار فرسخ
شرعى باشد، حکم سفر مترتب نمىشود.
س 668: من هر هفته براى زيارت حضرت
معصومه(سلاماللهعليها) و انجام اعمال مسجد جمکران به شهر قم مسافرت مىکنم،
آيا در اين سفر نمازم را تمام بخوانم يا شکسته؟
ج: در اين سفر حکم ساير مسافرين را داريد و
نماز شما قصر است.
س 669: محل تولد من شهر کاشمر است
و از سال 1345 هجرى شمسى تا سال 1369 ساکن تهران بودهام و آنجا را وطن براى
خود انتخاب کردم، و مدت سه سال است که همراه با خانوادهام براى ماموريت ادارى
به بندرعباس آمده و کمتر از يک سال ديگر به شهر تهران که وطن من است، باز خواهم
گشت. با توجه به اينکه در مدتى که در بندرعباس هستم، هر لحظه امکان دارد براى
مأموريت به شهرهاى تابع بندرعباس بروم و مدتى در آنجا بمانم و زمان مأموريتهاى
ادارى هم که به من ارجاع مىشود، قابل پيش بينى نيست، خواهشمندم اولاً: حکم
نماز و روزه مرا بيان فرماييد.
ثانياً: با توجه به اينکه در اغلب
اوقات يا در بعضى از ماههاى سال براى چند روز در مأموريت ادارى به سر مىبرم،
آيا کثير السفر محسوب مىشوم يا خير؟
ثالثاً: با توجه به اينکه همسرم
خانهدار و متولد تهران است و با من به بندرعباس آمده و ساکن آن شده است، حکم
شرعى نماز و روزه وى چيست؟
ج: نماز و روزه شما در محل کار فعلىتان که وطن
شما نيست، حکم نماز و روزه مسافر را دارد، يعنى نماز شکسته است و روزهتان صحيح
نيست، مگر آنکه در آنجا قصد اقامت ده روز کنيد و يا در هر ده روز حداقل يک بار
به خاطر کارى که مربوط به وظيفه شما است، مسافرت نماييد؛ و اما همسرتان که در
محل کار همراه شما است، اگر قصد اقامت ده روز کرده باشد، نماز وى تمام و
روزهاش صحيح است و در غير اين صورت نمازش شکسته است و نمىتواند روزه بگيرد.
س 670: شخصى قصد اقامت ده روز در
جايى کرده است، به خاطر اينکه مىدانسته که ده روز در آنجا مىماند و يا تصميم
بر ماندن داشته است ولى بعد از آنکه با خواندن يک نماز چهار رکعتى، حکم تمام
خواندن نماز بر او مترتب شد، مسافرتى غير ضرورى براى وى پيش مىآيد، آيا رفتن
به آن سفر براى او جايز است؟
ج: سفر او اشکال ندارد، هرچند غير ضرورى باشد.
س 671: اگر فردى براى زيارت حرم
امام رضا(عليهالصلوةوالسلام) مسافرت نمايد و با آنکه مىداند کمتر از ده روز
در آنجا خواهد ماند ولى براى اينکه نمازش تمام باشد، قصد اقامت ده روز مىکند،
اين کار او چه حکمى دارد؟
ج: اگر مىداند که در آنجا ده روز نمىماند،
قصد اقامت ده روز معنا و اثرى ندارد و بايد در آنجا نمازش را شکسته بخواند.
س 672: مأمورين غير محلى که هيچگاه
ده روز در شهر محل کار نمىمانند، ولى مسافرت آنان کمتر از مسافت شرعى است، از
جهت تمام يا شکسته بودن نماز چه وظيفهاى دارند؟
ج: اگر فاصله بين وطن و محل کار آنها به مقدار
مسافت شرعى ولو تلفيقاً نباشد، احکام مسافر را ندارند، و کسى که بين وطن و محل
کارش به مقدار مسافت شرعى فاصله باشد، اگر حداقل هر ده روز يک بار بين آن دو
رفت و آمد مىکند، در ابتداى امر از سفر سوم نمازش را بايد تمام بخواند، ولى
هرگاه ده روز يا بيشتر در وطن يا محل کار اقامت کند، در سفر اول بعد از ده روز،
حکم ساير مسافرين را خواهد داشت.
س 673: کسى که به جايى مسافرت کرده
و نمىداند چه مقدار در آنجا خواهد ماند، ده روز يا کمتر، چگونه بايد نماز
بخواند؟
ج: وظيفه شخص مردد تا سى روز قصر است و از آن
به بعد بايد نمازش را تمام بخواند، هرچند در همان روز بخواهد برگردد.
س 674: کسى که در دو مکان تبليغ
مىکند و قصد اقامت ده روز هم در آن منطقه دارد، نماز و روزهاش چه حکمى دارد؟
ج: اگر از نظر عرف دو مکان محسوب شوند، قصد
اقامت در هر دو محل و يا در يکى از آن دو با قصد رفت و آمد به مکان ديگر در
خلال ده روز، صحيح نيست.
حد
ترخّص
س 675: در آلمان و بعضى از کشورهاى
اروپايى، گاهى فاصله بين بعضى از شهرها (يعنى فاصله تابلوهاى خروجى شهرى و
ورودى شهر ديگر) به صد متر نمىرسد، حتى بعضى از خانهها و خيابانهاى دو شهر
کاملاً به هم متصل هستند، حد ترخص اين موارد چگونه است؟
ج: با فرض اتصال يکى از دو شهر به ديگرى به
نحوى که در سؤال آمده است، آن دو، حکم دو محله يک شهر را دارند که خروج از يکى
به ديگرى مسافرت محسوب نمىشود تا نياز به حد ترخص باشد.
س 676: معيار حد ترخص شنيدن اذان و
ديدن ديوارهاى شهر است، آيا يکى از آن دو کافى است يا اينکه بايد هر دو با هم
وجود داشته باشند؟
ج: احوط، رعايت هر دو علامت است، هرچند بعيد
نيست که شنيده نشدن اذان براى تعيين حد ترخص کافى باشد.
س 677: آيا معيار حد ترخص شنيدن
صداى اذان از خانههاى طرفى است که مسافر از آن طرف شهر خارج يا داخل آن
مىشود، يا اينکه معيار اذان وسط شهر است؟
ج: معيار، شنيدن اذان آخر شهر از طرفى است که
مسافر از آن خارج و يا داخل آن مىشود.
س 678: در اينجا بين اهالى يکى از
نواحى راجع به مسافت شرعى اختلاف وجود دارد. عدهاى مىگويند که ديوارهاى آخرين
خانههاى منطقه که به هم متصل هستند، ملاک است. عدهاى هم معتقدند که بايد
مسافت را از کارخانهها و شهرکهاى پراکندهاى که بعد از خانههاى شهر واقع شده
است، محاسبه کرد، سؤال اين است که آخر شهر کجاست؟
ج: تعيين آخر شهر موکول به نظر عرف است. اگر در
نظر عرف کارخانهها و شهرکهاى پراکنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را از
آخر خانههاى شهر بايد حساب نمود.
سفر
معصيت
س 679: اگر انسان بداند در سفرى که
مىخواهد برود، مرتکب معاصى و محرمات خواهد شد، آيا نمازش شکسته است يا تمام؟
ج: مادامى که سفر او به خاطر ترک واجب يا فعل
حرامى نباشد، نماز او مانند ساير مسافران شکسته است.
س 680: کسى که بدون قصد معصيت
مسافرت کند، ولى در بين راه براى ادامه و تکميل سفر قصد ارتکاب معصيت نمايد،
آيا نمازش را بايد تمام بخواند يا شکسته؟ آيا نمازهاى شکستهاى که در طول راه
خوانده، صحيح است يا خير؟
ج: واجب است از زمانى که قصد استمرار سفر به
خاطر معصيت کرده، نمازش را تمام بخواند و نمازهايى را که پس از تصميم به ادامه
سفر به قصد ارتکاب گناه، شکسته خوانده است، بايد اعاده کند و تمام بخواند.
س 681: سفر براى تفريح يا خريد
مايحتاج زندگى با فرض فراهم نبودن مکانى براى نماز و مقدمات آن در مسافرت، چه
حکمى دارد؟
ج: اگر بداند که در مسافرت مبتلا به ترک بعضى
از واجبات نماز مىشود، احوط اين است که به آن سفر نرود، مگر آنکه ترک آن براى
او ضرر يا مشقت داشته باشد. در هر صورت جايز نيست نماز را در هيچ حالى ترک
نمايد.
احكام
وطن
س 682: من متولد شهر تهران هستم و
پدر و مادرم در اصل از اهالى شهر «مهدى شهر» هستند، لذا چندين بار در طول سال
به آنجا سفر مىکنند و من هم همراه آنان مىروم، با توجه به اينکه من قصد
بازگشت به «مهدى شهر» را براى سکونت ندارم، بلکه قصد دارم در تهران بمانم، نماز
و روزهام چه حکمى دارند؟
ج: در فرض مذکور، نماز و روزه شما در وطن اصلى
پدر و مادرتان، حکم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 683: من شش ماه از سال را در
شهرى و شش ماه را در شهر ديگرى که محل تولدم و محل سکونت من و خانوادهام است،
زندگى مىکنم، ولى در شهر اول بهطور متوالى و مستمر ساکن نيستم، مثلاً دو هفته
يا ده روز و يا کمتر در آن مىمانم و سپس به محل تولد و سکونت خانوادهام بر
مىگردم، سؤال من اين است که اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را در شهر اول داشته
باشم، آيا حکم مسافر را دارم يا خير؟
ج: اگر آن شهر وطن اصلى شما نباشد و قصد توطن
در آنجا را هم نداشته باشيد، در صورتى که قصد اقامت کمتر از ده روز را داشته
باشيد، حکم ساير مسافرين را داريد، مگر آنکه آنجا محل کار شما باشد و حداقل هر
ده روز يکبار جهت کار به آنجا رفت و آمد داشته باشيد که در اين صورت نماز شما
تمام و روزهتان صحيح است.
س 684: کسى که مىخواهد ساليانى در
مکانى بماند، تا چه مدتى بناى ماندن آنجا را داشته باشد، حکم وطن را دارد، و
آيا بين ماندن در آنجا صرفاً به قصد زندگى يا براى کار يا هر دو، تفاوتى وجود
دارد؟
ج: اگر بناى زندگى در آنجا را به مدّت هفت، هشت
سال داشته باشد براى ترتّب حکم وطن کافى است. ولى اگر براى کار يا امر ديگرى
غير از زندگى در آنجا، مدتى بخواهد بماند، حکم وطن مترتّب نيست.
س 685: وطن شخصى تهران است و در
حال حاضر قصد دارد در يکى از شهرهاى نزديک تهران ساکن شده و آن را وطن خود قرار
دهد، ولى چون محل کسب و کار روزانهاش در تهران است، نمىتواند ده روز در آنجا
بماند، چه رسد به شش ماه، بلکه هر روز به محل کارش مىرود و شب به آنجا
برمىگردد، نماز و روزه او در آن شهر چه حکمى دارد؟
ج: شرط تحقق عنوان وطن جديد اين نيست که انسان
بعد از قصد توطن و سکونت در شهرى، شش ماه بهطور مستمر در آنجا بماند، بلکه بعد
از اينکه آنجا را به عنوان وطن جديد انتخاب نمود و با اين قصد، مدتى (اگر چه
فقط شبها) آنجا سکونت نمود، وطن او محسوب مىشود.
س 686: محل تولد من و همسرم شهر
کاشمر است، ولى بعد از استخدام در يکى از ادارات دولتى، به نيشابور منتقل شدم،
پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگى مىکنند، در ابتداى رفتن به نيشابور، از
وطن اصلى خود اعراض کرديم، ولى اکنون بعد از پانزده سال از اين امر منصرف
شدهايم، خواهشمندم به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
1 ـ هنگامى که به خانه پدر و
مادرمان مىرويم و چند روز نزد آنها مىمانيم، وظيفه من و همسرم راجع به نماز
چيست؟
2 ـ فرزندان ما که در محل سکونت
فعلى ما (نيشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسيدهاند، هنگامى که به
شهر پدرى مان (کاشمر) رفته و چند روز نزد آنها مىمانيم، چه وظيفهاى دارند؟
ج: بعد از آنکه از وطن اصلىتان(کاشمر) اعراض
کرديد، ديگر حکم وطن در آنجا بر شما جارى نمىشود، مگر آنکه دوباره براى زندگى
به آنجا برگشته وبا قصد زندگى دائم مدتى در آنجا اقامت کنيد و اين شهر نسبت به
فرزندان شما هم حکم وطن را ندارد و همه شما در آنجا حکم مسافر را داريد.
س 687: شخصى داراى دو وطن است، در
نتيجه نماز خود را در هر دو مکان تمام مىخواند و روزه هم مىگيرد، آيا واجب
است که همسر و فرزندان تحت تکفل وى در اين مسأله از سرپرست خود تبعيت نمايند يا
اينکه مىتوانند مستقل از او عمل کنند؟
ج: زن مىتواند وطن جديد شوهرش را وطن خود قرار
ندهد، ولى فرزندان اگر صغير باشند و در تصميمگيرى و کسب درآمد مستقل نباشند و
يا در اين مسأله تابع اراده پدر باشند، وطن جديد پدر، وطن آنها هم محسوب
مىشود.
س 688: اگر زايشگاه خارج از وطن
پدر باشد و مادر ناچار باشد که چند روزى براى وضع حمل به زايشگاه منتقل شود و
بعد از تولد فرزند برگردد، وطن اين طفل کجاست؟
ج: اگر زايشگاه در وطن پدر و مادر که در آن
زندگى مىکنند قرار داشته باشد، همانجا وطن اصلى کودک هم خواهد بود، در غير اين
صورت مجرد تولد در شهرى باعث نمىشود که آنجا وطن او شود، بلکه وطن وى همان وطن
پدر و مادر است که بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگى مىکند.
س 689: چند سال است که شخصى در شهر
اهواز سکونت دارد ولى آنجا را به عنوان وطن دوم خود قرار نداده است، اگر از آن
شهر به مقدار بيشتر يا کمتر از مسافت شرعى خارج شود، هنگام بازگشت مجدد به
آنجا، نماز و روزه او چه حکمى دارد؟
ج: بعد از آنکه قصد اقامت در اهواز کرد و حکم
تمام خواندن نماز با بجا آوردن حداقل يک نماز چهار رکعتى بر او مستقر شد، تا از
آنجا به مقدار مسافت شرعى و يا بيشتر خارج نشده، نمازش تمام و روزه او صحيح
است. ولى اگر به آن مقدار از آنجا خارج شود، حکم ساير مسافرين را خواهد داشت.
س 690: من فردى عراقى هستم که قصد
اعراض از وطنم عراق را دارم، آيا همه ايران را وطن خود قرار دهم يا منطقهاى را
که در آن ساکن هستم و يابراى انتخاب وطن حتماً بايد خانهاى بخرم؟
ج: در وطن جديد، قصد توطن در شهر خاص و معيّن و
سکونت در آن به مدتى که انسان عرفاً اهل آنجا محسوب شود، شرط است، ولى تملک
خانه يا غير آن شرط نيست.
س 691: کسى که قبل از بلوغ از محل
تولد خود به شهر ديگرى مهاجرت نمايد و به مسأله اعراض از وطن آگاه نباشد، الآن
که به سن تکليف رسيده، نسبت به نماز و روزهاش در آنجا چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر از محل تولد به تبعيت از پدرش مهاجرت
کند و پدر وى قصد بازگشت به آنجا را براى زندگى نداشته باشد، آن مکان براى او
حکم وطن را ندارد.
س 692: اگر شخصى وطنى داشته باشد
که در حال حاضر در آن سکونت نمىکند، ولى گاهى با همسرش به آنجا مىرود، آيا
همسر او در آنجا بايد مانند وى نمازش را تمام بخواند يا خير؟ و اگر همسرش تنها
به آنجا برود نمازش چه حکمى دارد؟
ج: مجرد اينکه آن مکان وطن شوهر اوست باعث
نمىشود که وطن وى هم باشد و بر او در آنجا احکام وطن جارى شود.
س 693: آيا محل کار حکم وطن را
دارد؟
ج: اشتغال به کارى در مکانى موجب نمىشود که آن
مکان وطن گردد، ولى اگر از محل سکونت تا محل کار که به مقدار مسافت شرعى با هم
فاصله دارند، در هر ده روز حداقل يک مرتبه رفت و آمد نمايد، نماز وى در آنجا
تمام و روزهاش صحيح است.
س 694: مراد از اعراض از وطن چيست؟
آيا مجرد ازدواج زن و رفتن وى همراه شوهر به هر جايى که او مىخواهد، اعراض
محسوب مىشود يا خير؟
ج: مراد از اعراض، خروج از وطن با تصميم بر عدم
بازگشت به آن براى سکونت است. و مجرد رفتن زن به خانه شوهر در شهر ديگر،
مستلزم اعراض از وطن اصلىاش نيست.
س 695: خواهشمنديم نظر خود را
درباره وطن اصلى و وطن دوم بيان فرماييد.
ج: وطن اصلى جايى است که انسان در آن متولد شده
و مدتى در آن بوده و رشد و نمو پيدا کرده است. وطن دوم هم جايى است که مکلّف آن
را براى سکونت دائم، ولو براى چند ماه در هر سال، برگزيده است و يا بناى زندگى
در آنجا به مدت هفت، هشت سال داشته باشد.
س 696: پدر و مادر من از اهالى شهر
ساوه هستند و هر دو در کودکى به تهران آمده و در آن سکونت کردهاند. بعد از
ازدواج به شهر چالوس رفته و در آن ساکن شدهاند، زيرا محل کار پدرم آنجا بوده
است. بنا بر اين من در تهران به دنيا آمده، ولى هرگز در آن اقامت نکردهام، در
تهران و ساوه چگونه نماز بخوانم؟
ج: اگر بعد از تولد در تهران، در آنجا رشد و
نمو نکرده باشيد، تهران وطن اصلى شما محسوب نمىشود، بنا بر اين اگر تهران و
ساوه را به عنوان وطن اتخاذ نکرده باشيد، در آنجا حکم وطن بر شما جارى نمىشود.
س 697: شخصى از وطنش اعراض نکرده
است و در حال حاضر حدود شش سال است که در شهر ديگرى اقامت دارد، در صورتى که به
وطن خود برگردد، با توجه به اينکه بر تقليد امام راحل(قدّسسرّه) باقى مانده،
آيا نماز خود را بايد تمام بخواند يا شکسته؟
ج: تا از وطن سابق خود اعراض نکرده، حکم وطن
نسبت به او باقى است و نماز وى در آنجا تمام و روزهاش صحيح است.
س 698: دانشجويى خانهاى را در شهر
تبريز براى تحصيل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره کرده است، همچنين وى در
صورت امکان، قصد ماندن دائمى در تبريز را دارد، در حال حاضر در ايام ماه مبارک
رمضان گاهى به وطن اصلىاش رفت و آمد مىکند، آيا آن دو مکان، براى او دو وطن
محسوب مىشوند؟
ج: اگر در حال حاضر قصد قطعى بر توطّن در محل
تحصيل نداشته باشد، آنجا حکم وطن را براى او نخواهد داشت. ولى حکم وطن بودن وطن
اصلى او تا زمانى که از آن اعراض نکرده، نسبت به وى باقى است.
س 699: من در شهر کرمانشاه به دنيا
آمدهام و شش سال است که در تهران ساکن هستم و بدون اينکه از وطن اصلى خود
اعراض کرده باشم، قصد توطن در تهران کردهام. اگر در هر يک يا دو سال از
منطقهاى به منطقه ديگرى از مناطق تهران منتقل شوم، نماز و روزهام در آنجا چه
حکمى دارد؟ و چون بيشتر از شش ماه است که در منطقه جديدى از تهران ساکن هستيم،
آيا آنجا براى ما حکم وطن را دارد يا خير؟ هنگامى که در طول روز به مناطق مختلف
تهران رفت و آمد مىکنيم، نماز و روزه ما چه حکمى دارد؟
ج: اگر در تهران فعلى و يا محلهاى از آن قصد
توطن نمودهايد، سراسر آنجا وطن شما محسوب مىشود، و در تمامى محلههاى تهران
حکم وطن بر شما جارى است و نمازتان تمام و روزه شما صحيح است و تردد شما در
تهران فعلى حکم سفر را ندارد.
س 700: محل کار و سکونت فعلى شخصى
از اهالى روستا در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگى مىکنند و در آن
ملک و آب دارند، اين شخص براى ديدار و کمک به آنجا مىرود، ولى تمايلى به
بازگشت به آنجا براى سکونت ندارد، با توجه به اينکه آنجا زادگاه وى است، نماز و
روزهاش در آنجا چه حکمى دارد؟
ج: اگر قصد مراجعت به آن روستا براى سکونت و
زندگى ندارد، بلکه تصميم به عدم مراجعت دارد، حکم وطن بر او در آنجا جارى
نمىشود.
س 701: آيا محل تولد شخص هرچند در
آنجا ساکن نباشد، وطن محسوب مىشود؟
ج: اگر در آنجا مدتى مانده و رشد و نمو کرده
باشد، تا از آن اعراض نکرده است، حکم وطن را دارد و در غير اين صورت حکم وطن
ندارد.
س 702: نماز و روزه کسى که سالهاى
زيادى (نه سال) در سرزمينى که وطن او نيست، زندگى مىکند، و در حال حاضر ممنوع
الورود به وطن خود است، ولى يقين دارد که روزى به آن باز خواهد گشت، چه حکمى
دارد؟
ج: نماز و روزه او در کشورى که فعلاً در آن
ساکن است، حکم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 703: شش سال از عمرم را در
روستايى و هشت سال را در شهرى گذرانده و در حال حاضر براى تحصيل به مشهد
آمدهام، نماز و روزهام در هر يک از اين مکانها چه حکمى دارد؟
ج: تا از روستاى محل تولد اعراض نکردهايد،
براى شما نسبت به نماز و روزه، حکم وطن را دارد و در مشهد تا قصد توطن در آن
نکردهايد، حکم مسافر را داريد، و شهرى هم که چندين سال در آن ساکن بودهايد،
اگر آن را به عنوان وطن انتخاب کرده باشيد، تا از آن اعراض نکردهايد، حکم وطن
را براى شما دارد و در غير اين صورت در آن حکم مسافر را خواهيد داشت.
تبعيت زن و اولاد
در وطن
س 704: آيا زن در وطن و اقامت تابع
شوهر است؟
ج: مجرد زوجيّت موجب تبعيّت قهرى نمىشود، و زن
مىتواند در انتخاب وطن و قصد اقامت تابع شوهر خود نباشد. بله، اگر زن در
انتخاب وطن و اعراض از آن تابع اراده همسرش باشد، قصد شوهرش براى او کافى است و
شهرى که همسرش با او براى زندگى دائم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وى
هم محسوب مىشود و همچنين اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن
به جايى ديگر، اعراض او از وطن هم محسوب مىگردد، و براى اقامت ده روز در سفر،
اطلاع او از قصد شوهرش مبنى بر اقامت ده روز با اين فرض که وى تابع اراده شوهر
است براى وى کافى است، بلکه اگر مجبور به همراهى با شوهرش در مدت اقامت در آنجا
باشد، نيز حکم همين است.
س 705: جوانى با زنى از شهرى ديگر
ازدواج نموده است، هنگامى که اين زن به خانه پدرش مىرود، نمازش قصر است يا
تمام؟
ج: تا زمانى که از وطن اصلى خود اعراض نکرده،
نمازش در آنجا تمام است.
س 706: آيا زن و فرزندان مشمول
مسأله «1284» رساله حضرت امام(قدّسسرّه) هستند؟ يعنى در تحقق سفر آنها قصد سفر
توسط آنان شرط نيست؟ و آيا وطن پدر موجب تمام بودن نماز کسانى که تابع وى
هستند، مىگردد؟
ج: اگر در سفر تابع پدر ولو قهراً باشند، قصد
پدر براى پيمودن مسافت در صورت اطلاع آنان از آن کافى است. ولى در انتخاب وطن و
اعراض از آن، اگر در تصميمگيرى و زندگى مستقل نباشند، يعنى بر حسب طبيعت و
ارتکازشان تابع اراده پدر
باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جديد که پدر با آنها براى زندگى دائمى
به آنجا رفته است، تابع وى خواهند بود.
احكام بلاد
كبيره
س 707: نظر جنابعالى درباره شهرهاى
بزرگ از جهت قصد توطن يا اقامت ده روز در آنها چيست؟
ج: در احکام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده
روز فرقى بين شهرهاى بزرگ و معمولى نيست و حتى با قصد توطن در يک شهر بزرگ و
مدتى در آنجا ماندن، بدون معيّن کردن محله خاصى از آن، تمام آن شهر حکم وطن را
درباره او پيدا خواهد کرد. همچنين اگر قصد اقامت ده روز در مانند اين شهر
نمايد، بدون اينکه محله خاصى از آن را قصد نمايد، حکم تمام بودن نماز و صحّت
روزه در مورد او در تمام محلههاى آن شهر جارى خواهد بود.
س 708: شخصى از فتواى
امام(قدّسسرّه) در مورد اينکه تهران از بلاد کبيره است، مطلع نبوده و پس از
پيروزى انقلاب اسلامى به فتواى امام(قدّسسرّه) علم پيدا کرده است، نماز و
روزهاى را که به نحو متعارف به جا آورده، چه حکمى دارد؟
ج: اگر در حال حاضر بر تقليد امام(قدّسسرّه)
در آن مسأله باقى باشد، واجب است که اعمال گذشتهاش را که با فتواى
امام(قدّسسرّه) منطبق نيست، تدارک نمايد، به اين معنى که نمازهايى را که به
جاى شکسته، تمام خوانده بهصورت شکسته قضا کند و روزههايى را که در حال مسافرت
گرفته است، قضا نمايد.
نماز
استيجارى
س 709: من قادر بر خواندن نماز
نيستم، آيا جايز است که شخصى به نيابت از من نماز بخواند؟ آيا فرقى بين اينکه
نائب طلب اجرت کند و يا طلب اجرت نکند، وجود دارد؟
ج: شخص مکلف تا زنده است بايد نمازهاى واجبش را
خودش، به هر نحو که مىتواند، انجام دهد و نماز نائب چه با اجرت و چه بدون اجرت
براى او مجزى نيست.
س 710: کسى که نماز استيجارى
مىخواند:
1 ـ آيا گفتن اذان و اقامه و
سلامهاى سه گانه و تسبيحات اربعه بهطور کامل بر او واجب است؟
2 ـ اگر يک روز مثلاً نماز ظهر و
عصر را بخواند و در روز بعد نمازهاى پنجگانه را بهطور کامل به جا آورد، آيا
رعايت ترتيب لازم است؟
3 ـ آيا در نماز استيجارى، ذکر
خصوصيات ميّت شرط است يا خير؟
ج: ذکر خصوصيات ميّت لازم نيست، و رعايت ترتيب
فقط بين نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشا شرط است، و هرگاه در عقد اجاره کيفيت
خاصى بر اجير شرط نشده باشد و کيفيت معهودى که اطلاق عقد اجاره به آن انصراف
پيدا کند، هم وجود نداشته باشد، بر اجير لازم است که نماز را با مستحباتى که
انجام آن متعارف است بخواند، ولى واجب نيست که براى هر نمازى اذان بگويد.
نماز
آيات
س 711: نماز آيات چيست و علت شرعى
وجوب آن کدام است؟
ج: نماز آيات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج
رکوع و دو سجده دارد و اسباب شرعى وجوب آن عبارت است از: کسوف خورشيد و خسوف
ماه، اگر چه مقدار کمى از آنها گرفته شود؛ زلزله و هر حادثه غيرعادى که باعث
ترس بيشتر مردم شود مانند بادهاى سياه يا سرخ و يا زرد که غيرعادى باشند؛
تاريکى شديد، فرو رفتن زمين و ريختن کوه، صيحه آسمانى و آتشى که گاهى در آسمان
ظاهر مىشود. در غير از کسوف و خسوف و زلزله، بايد آن حادثه موجب ترس و وحشت
بيشتر مردم شود، و حادثهاى که ترس آور نباشد و يا موجب ترس و وحشت افراد نادرى
گردد، اعتبار ندارد.
س 712: نماز آيات چگونه بايد
خوانده شود؟
ج: به چند صورت مىتوان آن را بجا آورد:
صورت اول: بعد از نيت و تکبيرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود،
سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر
از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و
همين طور ادامه دهد تا يک رکعت پنج رکوعى که قبل از هر رکوعى حمد و سوره خوانده
است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نمايد و بعد براى رکعت دوم قيام کند
و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و
سلام دهد.
صورت دوم: بعد از نيت و تکبيرةالاحرام، حمد و يک آيه (البته احتساب بسمالله به
عنوان يک آيه خلاف احتياط است) از سورهاى را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از
رکوع بردارد و آيه ديگرى از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع
برداشته و آيه ديگرى از همان سوره را قرائت نمايد و همين طور تا رکوع پنجم
ادامه دهد تا سورهاى که پيش از هر رکوع، يک آيه از آن را قرائت کرده، قبل از
رکوع آخر تمام شود. سپس رکوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو
سجده، براى رکعت دوم قيام نمايد و حمد و آيهاى از يک سوره را بخواند و به رکوع
برود و همين طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه
بخواهد براى هر رکوعى به يک آيه از سورهاى اکتفا کند، نبايد سوره حمد را بيش
از يک مرتبه در اول آن رکعت بخواند.
صورت سوم: يکى از رکعتها را به يکى از دو صورت و رکعت ديگر را به نحو ديگر بجا
آورد.
صورت چهارم: سورهاى را که آيهاى از آن را در قيام پيش از رکوع اول خوانده، در
قيام پيش از رکوع دوم يا سوم يا چهارم تکميل نمايد، که در اين صورت واجب است
بعد از سر برداشتن از رکوع، سوره حمد را در قيام بعدى اعاده نموده و يک سوره يا
آيهاى از آن را اگر پيش از رکوع سوم يا چهارم است، قرائت کند، و در اين صورت
واجب است که آن سوره را تا قبل از رکوع پنجم به آخر برساند.
س 713: آيا وجوب نماز آيات اختصاص
به کسانى دارد که در شهر وقوع حادثه هستند و يا شامل همه مکلفينى که از آن مطلع
شدهاند هرچند در آن شهر نباشند نيز مىشود؟
ج: وجوب آن مختص کسانى است که در شهر وقوع
حادثه هستند و کسى هم که در شهر متصل به شهرى که حادثه در آن رخ داده، بهطورى
که مانند يک شهر محسوب شوند، زندگى مىکند، حکم آنها را دارد.
س 714: اگر شخصى هنگام وقوع زلزله
بيهوش باشد و بعد از وقوع آن به هوش آيد، آيا نماز آيات بر او واجب است؟
ج: اگر علم به وقوع زلزله پيدا نکند تا اينکه
زمان متصل به وقت وقوع آن بگذرد، خواندن نماز آيات واجب نيست، اگرچه احتياط آن
است که بجا آورد.
س 715: بعد از وقوع زلزله در
منطقهاى، غالباً در مدت کمى دهها پس لرزه رخ مىدهد، حکم نماز آيات در اين
موارد چيست؟
ج: هر زلزلهاى، چه شديد و چه خفيف، اگر زلزله
مستقلى محسوب شود، نماز آيات جداگانهاى دارد.
س 716: اگر مرکز زلزله نگارى، وقوع
لرزشهاى خفيف زمين را با ذکر تعداد آن در منطقهاى که ما زندگى مىکنيم، اعلام
نمايد، ولى ما اصلاً آنها را احساس نکنيم، آيا در اين حالت نماز آيات بر ما
واجب مىشود يا خير؟
ج: اگر هنگام وقوع زلزله و يا در زمان متصل به
آن، خودتان آن را احساس نکنيد، نماز آيات بر شما واجب نيست.
نوافل
س 717: آيا بايد نمازهاى نافله
بلند خوانده شود يا آهسته؟
ج: مستحب است که نافلههاى روز آهسته و
نافلههاى شب بلند خوانده شود.
س 718: آيا جايز است نماز شب را که
دو رکعت دو رکعت خوانده مىشود، بهصورت دو نماز چهار رکعتى و يک دو رکعتى و يک
نماز وتر خواند؟
ج: خواندن نماز شب بهصورت نماز چهار رکعتى
صحيح نيست.
س 719: آيا هنگام خواندن نماز شب،
واجب است که کسى متوجه نماز شب خواندن ما نشود؟ آيا واجب است که آن را در
تاريکى بخوانيم؟
ج: در تاريکى خواندن و مخفى کردن از ديگران شرط
نيست، اما ريا هم در آن جايز نيست.
س 720: آيا خواندن نافله ظهر و
عصر، پس از اداى نماز ظهر و عصر و در وقت نافله، بايد به قصد قضا باشد و يا به
قصد ديگرى؟
ج: در اين هنگام، احوط اداى آن به قصد قربة الى
الله، بدون قصد ادا و قضاء است.
س 721: خواهشمنديم کيفيت نماز شب
را به تفصيل براى ما بيان فرماييد.
ج: نماز شب يازده رکعت است، هشت رکعت آن که
بهصورت دو رکعتى دو رکعتى خوانده مىشود، نماز شب نام دارد و دو رکعت آن نماز
شفع است که مانند نماز صبح خوانده مىشود، و يک رکعت هم نماز وتر نام دارد که
در قنوت آن استغفار و دعا براى مؤمنين و طلب حاجات از خداوند منّان به ترتيبى
که در کتابهاى ادعيه ذکر شده، مستحب است.
س 722: نماز شب به چه صورتى بايد
خوانده شود؟ يعنى کيفيت آن از جهت سوره و استغفار و دعا چگونه است؟
ج: در نماز شب سوره و استغفار و دعا به عنوان
جزئيت شرط نيست، بلکه کافى است که در هر رکعت بعد از نيّت و تکبيرةالاحرام،
سوره حمد قرائت شود، و اگر خواست بعد از قرائت حمد يک سوره از سورههاى قرآن را
هم قرائت کند، و رکوع و سجود و ذکر آنها و تشهد و سلام بجا آورد.
مسائل متفرقه
نماز