منشا پيدايش دين از نظر فويرباخ
اينجا خيلی مجمل ذكر كرده ولی مطلب اين است : فويرباخ در واقع يك نوع تحقيق جامعهشناسانه درباره مبدا دين و منشا پيدايش فكر خدا كرده است ، مسالهای كه در جلسات " نيكان " (1)ما به آن صورت طرح كرديم و طرح صحيحش هم همان است و آن اين كه اين فكر خدا و دين از كجا برای بشر پيدا شد ؟ منشئش چيست ؟ در آن جلسات ، ما نظريات متعددی را كه در اينباره هست كه منشا پيدايش فكر خدا چيست ، مطرح كرديم . يكی از نظريات همين نظريه فويرباخ است . فويرباخ میگويد(در اينجا خيلی مختصر بيان كرده)انسان دارای دو وجود است ، كانه دو جنبه دارد(عين همان كه ارباب اديان میگويند) : يك جنبه متعالی كه آن را میگوييم " انسانيت " يعنی فضيلتها كه دارای نيكی ذاتی و فضيلت ذاتی است كه [ انسان ] به حسب فطرت آنها را خواهان است ، مانند نيكی ، عدالت ، احسان ، آزادی ، آزادگی ، و يك وجود منحط كه همان وجود حيوانی و شهوانی خودش است . انسان بعد از اين كه در وجود منحط خودش سقوط میكند در مقام انكار وجود خودش برمیآيد ، يعنی انكار جنبه فضيلتهای خودش . بعد اين فضيلتها را - كه در خودش هست - میآيد در يك موجودی بيرون از خودش فرض میكند ، اسمش را میگذارد " خدا " . در واقع آن انسانی را كه خودش آرزوی او را دارد و مايههايش هم در خودش بالذات هست ولی بعد در اثر سقوط در منجلاب حيوانيت آن را از دست میدهد ، آن انسان را درپاورقی : . 1 [ اشاره به درسهای " فطرت " برای معلمين مدرسه نيكان است كه به صورت كتابی به همين نام منتشر شده است . ]