7 ريشه‏های فكری فلسفه ماركس

خلاصه‏ای از اول فصل دوم را - كه در جلسه پيش هم گفتيم - تكرار می‏كنيم .
فصل دوم درباره فلسفه ماديگرای ماركس است ، در واقع درباره ماركسيسم‏
است از جنبه ماترياليسم ، از جنبه جهان‏بينی فلسفی كه يك جهان‏بينی مادی‏
است . می‏خواهد ببيند كه ماركس از كجا به ماترياليسم رسيد . ماركس‏
شاگرد و پيرو [ هگل بود . هگل ] (1)به قول اينها يك فرد ايده‏آليست يا
به تعبير اين كتاب " پندارگرا " بود . اين را مكرر در جلسات گفته‏ايم‏
كه به هگل نمی‏شود گفت " ايده‏آليست " به آن معنای معروف ، چون در
تعريفی كه اينها برای ايده‏آليسم می‏كنند ، ايده‏آليسم به معنای اصالت ايده‏
است ، آنهم به اين معنا : اصالت ايده و عدم اصالت ماده ، مثل آنچه كه‏
به بركلی و امثال او نسبت می‏دهند . هگل اينچنين نبوده . هگل اختصاصا در
ميان همه فيلسوفان يك نظريه‏ای دارد كه اگرچه درست نيست ولی در واقع‏
ايده‏آليستی هم نيست . نظريه او بر اساس عدم تمايز ميان ذهن و عين است‏
. همه فيلسوفان ديگر به نوعی تمايز ميان ذهن و عين قائل هستند . حتی‏
فلاسفه ما هم می‏بينيد كه می‏گويند وجود ذهنی ، وجود عينی . وجود عينی يك‏
وجود [ است ، ] وجود ذهنی وجود

پاورقی :
. 1 [ در اينجا نوار حدود سی ثانيه افتادگی دارد . ]