يكديگر تاثير متقابل داشته باشند [ به طور ] برابر ، هيچكدام تقدم نداشته
باشد ، مثل اينكه اگر شما بخواهيد دو عنصر را به نحو تركيب شيميايی با
يكديگر تركيب كنيد و از آن آب به وجود بياوريد اينها هيچكدام بر ديگری
تقدم ندارد . دو عنصر ، اين روی آن اثر گذاشته ، به همان نسبت آن هم روی
اين اثر گذاشته ، بعد ، از مجموع اينها يك مركب به وجود آمده است .
اما در مورد انسان و كار خودش ، انسان علت كار خودش است و كار معلول
انسان است ولی در عين حال اين معلول روی خود انسان اثر میگذارد . بعد
خواهيم گفت ، و حرف درستی هم هست ، كه انسان ساخته عمل خودش است ،
يعنی عمل انسان در چگونگی انسان يا به تعبير قدمای ما در ملكات انسان
اثر میگذارد . مگر شما در باب تقوا همين حرف را نمیگوييد كه اگر انسان
ترك محرمات و اتيان واجبات را تكرار و مداومت كند بعد عدالت به وجود
میآيد ؟ مداومت مگر غير از كار خود آدم است ؟ مداومت كردن يعنی همان
كار خود را تكرار كردن . عدالت چيست ؟ يك ملكه راسخه نفسانی . عدالت
يك چگونگی انسان است . كار انسان ، انسان را عادل میكند . پس كار هم
روی انسان اثر میگذارد .
ولی اختلاف جهت دارد .
البته اينها هم نمیگويند اختلاف جهت ندارد ، اختلاف جهت داشته باشد .
تاثير متقابلی كه آنها میگويند يعنی از يك جهت واحد .
نه ، جهت واحد نيست .
والا با اختلاف جهت را كه همه میگويند .
حالا همه هم بگويند ولی اين مساله مطرح نيست . [ وحدت ] جهت را
نمیتوانيم به گردنشان بگذاريم ، يعنی نمیخواهند بگويند كه يك شی كه اثر
شی ديگری است از همان [ جهت ] كه اثر است موثر در آن هم هست . مسلم
آنها چنين حرفی را
|