پس اين نتيجهگيریای كه اينها كردهاند به اين دليل غلط است ، و بعلاوه
در جلسه پيش گفتيم هگل روی مبنای خودش میتواند اين مطلب را بيان كند
كه ضدی ضد خود را نتيجه میدهد ، چون مبنای او " وحدت معقول و موجود) ]
است . درباره عملياتی كه در ذهن واقع میشود ، چون ذهن را با عين يكی
میداند ، میگويد عين هم اين است . شما هميشه در خارج میگوييد علت و
معلول و در ذهن میگوييد استدلال و نتيجه ، میگوييد ذهن استدلال میكند ، ولی
خارج را كه نمیگوييد استدلال میكند . ما استدلال را به اصطلاح از معقولات
ثانيه منطقی میدانيم . ولی هگل میگويد اصلا اين حرفها دروغ است . هر چه
در ذهن است عين همان در خارج است . اگر كلی در ذهن است ، كلی همچنين
در خارج است . اگر نوعيت و جنسيت در ذهن است ، عين همانها در خارج
است . اگر قياس در ذهن است ، قياس در خارج است . اگر استدلال در ذهن
است ، استدلال در خارج است . او روی همان مبنايش اگر چه غلط است -
میتواند بگويد هر ضدی منطقا و ضرورتا از ضد خودش نتيجه میشود . اما شما
كه آنها را پوستههای ايدهآليستی مكتب هگل میدانيد و الغا كرديد مجبوريد
به رابطه علت و معلولی قائل باشيد . به رابطه علت و معلولی كه قائل
باشيد سوالها باقی میماند كه اين معلول چگونه از آن علت به وجود میآيد و
حال آنكه آن علت در زمان اين معلول وجود ندارد ؟ پس آن علت تمام علت
نيست ، پس آن جز علت است ، پس آن علتی است كه فقط امكانات و شرايط
را فراهم میكند بدون آن كه وجوددهنده معلول باشد . « " انتم تخلقونه ام
نحن الخالقون " »خالق چيز ديگری است ، حارث و كشاورز شرايط و
امكانات را فراهم میكند . اين دانه گندم مادامی كه در جوال هست اين
امكان برايش وجود ندارد ولی وقتی كه كشاورز آمد اين را در يك زمين
مناسب زير خاك كرد ، آب هم به آن رساند ، در شرايطی كه نور و حرارت
هم به آن میرسد ، تازه شرايط و امكانات است ، وقتی شرايط و امكانات
بود ، تازه آن بوتهای كه از اين میخواهد به وجود بيايد میشود يك امر
ممكنالوجود . پس شما كارتان امكانات و شرايط فراهم كردن است ولی شما
خالق نيستيد ، اشتباه نكنيد . « " افرايتم ما تمنون " ». پدر خيال
نكند خالق فرزند است . پدر فراهمكننده شرايط فرزند است . پدر خالق
حركات وجود خودش است . تازه آن هم نه خالق بالاستقلال ، خالق به غير
استقلال . ولی از نظر پيدايش فرزند فقط شرايط و
|