2 پركسيس يا فلسفه عمل

در فصل سوم راجع به فلسفه پركسيس بحث می‏كرديم . فلسفه پركسيس را
فلسفه عمل معنی كرده‏اند و اين طور كه می‏گويند [ پركسيس ] لغتی است كه‏
مثل اكثر يا همه لغات فلسفی ريشه يونانی دارد و در لغت يونانی "
پركسيس " به عملی می‏گويند كه خود عمل هدف باشد نه عملی كه وسيله و
مولد يك امر ديگر باشد . اينها می‏گويند كه ماركسيسم فلسفه عمل است ، به‏
چه معنا يا در واقع به چه معانی ؟ گفتيم در واقع اين فلسفه تمايزش با
فلسفه‏های ديگر - لااقل به ادعای خودش - اين است كه برای عمل نسبت به‏
انديشه تقدم قائل است ، درواقع می‏خواهد بگويد من فلسفه عملم نه انديشه ،
كه البته " نه انديشه " به معنای اينكه برای انديشه رتبه دوم قائل است‏
و رتبه اول را برای عمل قائل است. به قول اين كتاب اصلا ماركسيسم غير از
اينكه فلسفه پركسيس است خودش هم يك پركسيس است يعنی يك عكس‏العملی‏
است در مقابل يك وضع موجودی كه در آن زمان بوده است و به قول اينها در
مقابل فلسفه‏های روحانی و پنداره‏گرا (مقصودش ايده‏آليسم است) ، خودش يك‏
عكس‏العملی است در مقابل آن فلسفه‏ها . ولی اينجا كه ما می‏گوييم فلسفه‏
ماركس فلسفه پركسيس [ است ] مقصود اين نيست كه خودش به عنوان يك‏
عكس‏العمل در مقابل يك وضعی به وجود آمده ، كه اين شامل خيلی فلسفه‏های‏
ديگر هم ممكن