خودش ؟ تولد يك فرزند از پدر را كه شما نمی‏توانيد بگوييد كه لازمه ذاتی‏
است ، مثل زوج بودن اربعه و مثل 180 درجه بودن مجموع زوايای مثلث ، چون‏
اينها مفاهيم انتزاعی است ، يعنی ما يك مثلث نداريم كه يك 180 درجه‏
از آن متولد شده باشد ، آن وجودی جدا از اين داشته باشد . برای همين ،
ذهن 180 درجه را انتزاع می‏كند . در امور ذهنی اين حرفها می‏آيد ولی در
امور عينی كه نمی‏آيد ! ما در امور عينی كه نمی‏توانيم بگوييم يك بچه‏ای از
يك مادری متولد شد ولی بی‏جهت ، بدون علت متولد شد . بدون علت [ كه‏
نمی‏شود ، ] چون اينجا اصل عليت [ در كار ] است . بايد شما قائل به‏
عليت بشويد . ممكن است شما بگوييد خود همان مادر علت است برای اين‏
فرزند . خوب ، اين همان بحث عليت است كه آيا آن ماده‏ای كه از ماده‏
ديگر متولد می‏شود ، ماده‏ای كه از آن متولد شده برای تولد اين كافی است ،
يا آن فقط علت مادی و علت قابلی است ، علت فاعلی و علت ماورائی‏
می‏خواهد ؟ پس ما برگشتيم به همان حرفهای اول . اين راجع به اين دو اصل .
اينها اصل سومی دارند . اصل سوم اصل تكامل است . از تضاد ، حركت ناشی‏
می‏شود ولی نه حركت يكنواخت ، يك حركت متكامل و متصاعد . هگل نيز تا
حدی به اصل تكامل توجه كرده است چون او هم مدعی است كه مقولات كه هر
كدام از ديگری استنتاج می‏شود ، به سوی [ مقوله ] پيچيده‏تر و كاملتر می‏رود
، يعنی از بسيط به سوی مركب و از ناقص به سوی كامل می‏رود ، چون به‏
صورت تز و آنتی‏تز و سنتز كه می‏آيد ، از تركيب تز و آنتی‏تز ، سنتز به‏
وجود می‏آيد كه قهرا كاملتر است . خود آن سنتز به نوبه خودش باز تز
می‏شود و آنتی‏تزی دارد و سنتزی كه در مرحله عاليتر است . او هم به تكامل‏
قائل است .

راههای گريز از پوچی‏گرايی و ياس فلسفی

يك مساله بسيار مهم كه در گذشته هم اشاره‏ای به آن داشتيم و حالا باز به‏
شكل ديگری آن را تكرار می‏كنيم اين است : اينجا يك كلمه‏ای دارد كه‏
ببينيم اينها چگونه با اين اصل ، با اين ماديت جدلی ، مساله صعود تكاملی‏
را توجيه می‏كنند و خوش‏بينی را از كجا كسب می‏كنند ؟ يك چنين كلمه‏ای‏
دارد : " خوش‏بينی " . يكی از آن نقاط ضعفی كه هميشه به ماترياليسم‏
گرفته شده ، اين است كه ماترياليسم در نهايت امر به بيهوده‏گرايی و
پوچی‏گرايی منتهی می‏شود ، نيهيليسم ، يعنی يك امتياز كه برای