لازم كتابهائی در باره آنها نوشته شده است و هی پشت سر هم نوشته میشود .
از اين نظر ، مانند كشوری هستيم كه اقتصادش پايه اجتماعی ندارد ، هر
كسی به سليقه خود هر چه میخواهد توليد میكند و يا از خارج وارد مینمايد ،
بدون آنكه يك نيروی حسابگر ، آنها را رهبری كند و ميزان توليد كالا يا
وارد كردن كالا را بر طبق احتياجات ضروری كشور ، تحت كنترل در آورد . به
عبارت ديگر همه چيز به دست " تصادف " سپرده شده است . بديهی است
كه در چنين وضعی برخی كالاها بيش از حد لزوم و تقاضا عرضه میشود و بی
مصرف میماند و برخی كالاها به هيچ وجه در بازار يافت نمیشود .
اينكه راه علاج چيست ؟ ساده است . هسته اولی اين كار اصلاحی را همكاری
و همفكری گروهی از اهل تأليف و تصنيف و مطالعه میتواند بوجود آورد .
ولی متأسفانه غالبا ما آنچنان شيفته و عاشق سليقه خود هستيم كه هر كدام
فكر میكنيم تنها راه صحيح همان است كه خود ما يافتهايم . من گاهی به
برخی از اهل تأليف ، اين پيشنهاد را عرضه كردهام ، اما آنها به جای
استقبال ، رنجيده و اين را نوعی تخطئه سليقه خود تلقی كردهاند .
اين بنده هرگز مدعی نيست كه موضوعاتی كه خودش انتخاب كرده و درباره
آنها قلمفرسائی كرده است لازم ترين موضوعات بوده است ، تنها چيزی كه
ادعا دارد اين است كه به حسب تشخيص خودش از اين اصل ، تجاوز نكرده كه
تا حدی كه برايش مقدور است در مسائل اسلامی " عقده گشائی " كند و حتی
الامكان حقايق اسلامی را آنچنانكه هست ارائه دهد ، فرضا نمیتواند جلوی
انحرافات عملی را بگيرد ، باری حتی الامكان با انحرافات فكری مبارزه
نمايد و مخصوصا مسائلی را كه دستاويز مخالفان اسلام است روشن كند ، و در
اين جهت " الا هم فالاهم " را لا اقل به تشخيص خود - رعايت كرده است .
در سه چهار سال اخير ، قسمت زيادی از وقت خود را صرف مسائل اسلامی
مربوط به زن و حقوق زن كردم ، بسياری از آنها به صورت سلسله مقالات در
برخی جرائد و مجلات و يا به صورت كتاب منتشر شد .
از اينرو وقت خودم را صرف اين كار كردم كه احساس كردم جريان ، تنها
اين نيست كه عملا انحرافاتی در اين زمينه پديد آمده است ، جريان اين
است كه گروهی در سخنرانيها ، در سر كلاس مدارس ، و در كتابها و مقالات
خود ، نظر اسلام را درباره حقوق و حدود وظايف زن به صورت غلطی طرح
میكنند و به مصداق " خود میكشی و خود تعزيه میخوانی " همانها را وسيله
تبليغ عليه اسلام قرار میدهند و متأسفانه توده
|