پاورقی : . 1 [ ظاهرا مقصود ، امام خمينی است ] .
فكر كردم كه الان به اصول توحيد و نبوت و معاد و امامت و غيره ايمان و
اعتقاد دارم و فوق العاده اينها را عزيز میدارم ، آيا اگر يك رشته از
علوم طبيعی و يا رياضی يا ادبی را پيش گرفته بودم چه وضعی داشتم ؟
به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساسا روحانی واقعی
بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشتههای علوم قديمه تحصيل كند .
بسيارند كسانی كه از اين تحصيلات محرومند و در رشتههای ديگر تخصص دارند
، اما دارای ايمانی قوی و نيرومند هستند و عملا متقی و پرهيزكار و احيانا
حامی و مبلغ اسلام اند و كم و بيش مطالعات اسلامی هم دارند ، احيانا ممكن
بود من در آن رشتهها بر زمينههايی علمی برای ايمان خود دست میيافتم بهتر
از آنچه اكنون دست يافتهام .
آن ايام ، تازه با حكمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی
- كه بر خلاف اكثريت قريب به اتفاق مدعيان و مدرسان اين رشته صرفا
دارای يك سلسله محفوظات نبود ، بلكه الهيات اسلامی را واقعا چشيده و
عميق ترين انديشههای آن را دريافته بود و با شيرين ترين بيان آنها را
بازگو میكرد - ( 1 ) میآموختم . لذت آن روزها و مخصوصا بيانات عميق و
لطيف و شيرين استاد از خاطرههای فراموش ناشدنی عمر من است .
در آن روزها با همين مسأله كه آن ايام با مقدمات كامل آموخته بودم
آشنا شده بودم ، قاعده معروف " الواحد لا يصدر منه الا الواحد " را آن
طور كه يك حكيم درك میكند درك كرده بودم ( لا اقل به خيال خودم ) ،
نظام قطعی و لا يتخلف جهان را با ديده عقل میديدم ، فكر میكردم كه چگونه
سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد ؟ و چگونه میفهمم كه
ميان اين قاعده قطعی كه اشياء را در يك نظام قطعی قرار میدهد ، و ميان
اصل " لا مؤثر فی الوجود الا الله " منافاتی نديده آنها را در كنار هم و
در آغوش هم جا میدهم ، معنی اين جمله را میفهميدم كه " الفعل فعل الله
و هو فعلنا " و ميان دو قسمت اين جمله تناقضی نمیديدم ، " امر بين
الامرين " برايم حل شده بود ، بيان خاص صدرالمتألهين در نحوه ارتباط
معلول با علت و مخصوصا استفاده از همين مطلب برای اثبات قاعده "
الواحد لا يصدر منه الا الواحد " فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده و
به وجد آورده بود ، خلاصه يك طرح اساسی در فكرم ريخته شده بود كه زمينه
حل مشكلاتم در يك جهان بينی گسترده بود ، در اثر درك اين مطلب و يك
سلسله مطالب ديگر از اين قبيل ، به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پيدا
كرده بودم ، معارف توحيدی
پاورقی : . 1 [ ظاهرا مقصود ، امام خمينی است ] . |