افرادی اينچنين كه البته در همه زمانها كم يا بيش پيدا میشوند ، حداقل
اين است كه در عذاب آنها تخفيف داده میشود و يا عذاب از آنها بكلی
برداشته میشود .
به نظر من اگر افرادی يافت شوند كه نيكی به انسانهای ديگر و حتی نيكی
به يك جاندار اعم از انسان يا حيوان را - زيرا لكل كبد حراء اجر - بدون
هيچ چشم انتظاری انجام دهند ، و حتی در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت
نكنند كه چهره خود را در آيينه وجود محرومين میبينند ، يعنی ترس از
اينكه روزی چنين سرنوشتی داشته باشند عامل محرك آنها نباشد ، بلكه طوری
انگيزه احسان و خدمت در آنها قوی باشد كه اگر بدانند هيچ گونه سودی عايد
آنها نمیشود و حتی يك نفر هم از كار آنها آگاه نمیگردد و احدی به آنها
يك " بارك الله " هم نخواهد گفت باز هم آن كار خير را انجام میدهند
، و تحت تأثير عادت و امثال آن هم نباشند ، بايد گفت در عمق ضمير اين
انسانها نوری از معرفت خداوند هست ، و به فرض اينكه به زبان ، انكار
كنند در عمق ضمير اقرار دارند ، انكارشان در واقع و نفس الامر انكار يك
موهومی است كه آن را بجای خدا تصور كردهاند و يا انكار يك موهوم ديگری
است كه آن را بجای بازگشت به خدا و قيامت تصور كردهاند ، نه انكار خدا
و معاد واقعی .
علاقه به خير و عدل و احسان از آن جهت كه خير و عدل و احسان است ،
بدون هيچ شائبه چيز ديگر ، نشانهای است از علاقه و محبت ذات جميل علی
الاطلاق ، عليهذا بعيد نيست كه اينگونه كسان واقعا و عملا در زمره اهل كفر
محشور نگردند ، هر چند لسانا منكر شمرده میشوند . والله اعلم .
ايمان به نبوت و امامت
اكنون يك قسمت ديگر از مسأله را مورد بحث قرار میدهيم و آن اين است
كه آيا غير مسلمانان كه موحد و به قيامت معتقدند و برای خدا كار میكنند
وضعشان چگونه است ؟
در ميان اهل كتاب مردمی يافت میشوند كه نه مسيح را فرزند خدا میدانند
و نه عزير را ، و نه ثنوی و آتش پرستند ، نه میگويند « المسيح ابن الله
و نه میگويند « عزير ابن الله » ، و نه میگويند اهريمن خدای بديها ، به
روز رستاخيز هم معتقدند . سرنوشت اعمال آنان چيست ؟
در اينجا اكنون بحث ما درباره آن عده از مكتشفين و مخترعين و
خدمتگزاران به بشريت كه مادی و منكر خدا هستند و طبعا انگيزههای عملی
آنها از حدود ماديات