است ، و چون وجود خداوند و عدل خداوند از آن راهها بر آنها مسلم شده‏
است ، اجمالا به عدل الهی در جريان خلقت ، ايمان و اعتقاد پيدا می‏كنند ،
هر چند نتوانند تفصيلا از عهده تحليل مسائل برآيند . ولی اين راه برای اين‏
دسته راه منحصر است ، و چون راه منحصر است اگر در متن خلقت با مسائلی‏
مواجه گردند كه توجيه آن از نظر عدل و ظلم و نظام احسن ، مشكل باشد ،
اساس ايمان و انديشه‏شان درباره خداوند ، متزلزل می‏گردد . آنها خداوند را
تنها در آئينه مخلوقات مشاهده می‏كنند . بديهی است كه اگر اين آئينه در
ارائه عدل الهی اندكی تيره باشد و يا ضد آن را ارائه دهد كه از اساس‏
متزلزل است .
از نظر اين دسته تا معمای عدل و ظلم حل نگردد ، نمی‏توان درباره وجود
خداوند نظر قاطع داد ، زيرا اشكالات مربوط به عدل الهی ، دليل وجود
خداوند را ، يعنی كمال و تماميت نظام خلقت را مخدوش می‏سازد .
علامه حلی در شرح " تجريد " آنجا كه در باره علم باری بحث می‏كند ،
تصريح می‏كند كه اگر اشكالات شرور و نواقص خلقت حل نشود نقضی بر علم و
حكمت باری تلقی می‏گردد .

عدل چيست ؟

اولين مسأله‏ای كه بايد روشن شود اين است كه عدل چيست ؟ ظلم چيست ؟
تا مفهوم اصلی و دقيق عدل روشن نشود هر كوششی بيهوده است و از اشتباهات‏
مصون نخواهيم ماند . مجموعا چهار معنی و يا چهار مورد استعمال برای اين‏
كلمه هست :

الف . موزون بودن :

اگر مجموعه‏ای را در نظر بگيريم كه در آن ، اجزاء و ابعاض مختلفی بكار
رفته است و هدف خاصی از آن منظور است ، بايد شرائط معينی در آن از
حيث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ كيفيت ارتباط اجزاء با يكديگر رعايت‏
شود ، و تنها در اين صورت است كه آن مجموعه می‏تواند باقی بماند و اثر
مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ايفا نمايد . مثلا يك اجتماع اگر
بخواهد باقی و برقرار بماند بايد متعادل باشد ، يعنی هر چيزی در آن به‏
قدر لازم ( نه به قدر مساوی ) وجود داشته باشد . يك اجتماع متعادل ، به‏
كارهای فراوان اقتصادی ، سياسی ، فرهنگی ، قضائی ، تربيتی احتياج دارد و
اين كارها بايد ميان افراد تقسيم می‏شود و برای هر كدام از آن كارها به آن‏
اندازه كه لازم و ضروری است افراد گماشته شوند . از جهت تعادل اجتماعی ،
آنچه ضروری است اين است كه ميزان احتياجات در نظر گرفته شود و متناسب‏
با آن