خداوند يك نتيجه می‏دهد . عليهذا عدل الهی ايجاب می‏كند كه هيچگونه‏
تبعيض و تفاوتی در ميان مخلوقات در كار نباشد . و حال آنكه انواع‏
تفاوتها هست ، هر چه هست تفاوت و تنوع و اختلاف سطح است .
پاسخ اين است كه مفهوم حق و استحقاق در باره اشياء نسبت به خداوند
عبارت است از نياز و امكان وجود يا كمال وجود . هر موجودی كه امكان‏
وجود يا امكان نوعی از كمال وجود داشته باشد ، خداوند متعال به حكم آنكه‏
تام الفاعلية و واجب الفياضية است ، افاضه وجود يا كمال وجود می‏نمايد .
عدل خداوند همچنانكه از صدر المتألهين نقل كرديم عبارت است از فيض عام‏
و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتی كه امكان هستی يا كمال در هستی‏
دارند بدون هيچ گونه امساك يا تبعيض .
اما اينكه ريشه اصلی تفاوت امكانات و استحقاقها در كجاست ؟ چگونه‏
است كه با اينكه فيض باری تعالی عام و لا يتناهی است ، اشياء در ذات‏
خود از نظر قابليت و امكان و استحقاق متفاوت می‏شوند ، مطلبی است كه به‏
حول و قوه الهی ضمن پاسخ به ايرادها و اشكالها تشريح خواهد شد .

ايرادها و اشكالها

اكنون ببينيم پرسشهايی كه در اين زمينه مطرح می‏شود مجموعا چه پرسشهايی‏
است ؟
اولين پرسشی كه در اين زمينه هست اين است كه چرا در جهان ، تبعيض و
تفاوت وجود دارد ؟ چرا يكی سفيد است و ديگری سياه ، يكی زشت است و
ديگری زيبا ، يكی سالم است و ديگری عليل ؟ بلكه چرا يكی انسان است و
ديگری گوسفند يا كرم خاكی ؟ يكی جماد است و ديگری نبات ؟ يكی شيطان‏
است و ديگری فرشته ؟ چرا همه مانند هم نيستند ؟ چرا همه سفيد و يا همه‏
سياه نيستند ؟ چرا همه زيبا و يا همه زشت نيستند ؟ و اگر بنا است‏
تفاوتی در كار باشد چرا آنكه سفيد است سياه نشد و آنكه سياه است سفيد
نشد ؟ چرا آنكه زشت است زيبا نشد و آنكه زيبا است زشت نشد ؟
پرسش ديگر در مورد فناها و نيستيها است : چرا اشياء ، موجود می‏شوند و
سپس معدوم می‏گردند ؟ چرا مرگ ، مقرر شده است ؟ چرا انسان بدنيا می‏آيد
و پس از آنكه لذت حيات را چشيد و آرزوی جاويد ماندن در او زنده شد به‏
ديار نيستی فرستاده می‏شود ؟
رابطه اين پرسش با مسأله عدل و ظلم از اين راه است كه گفته می‏شود :
عدم