افلاك كه جز غم نفزايند دگر
ننهند بجا تا نربايند دگر
نا آمدگان اگر بدانند كه ما
از دهر چه می‏كشيم نايند دگر
چون حاصل آدمی در اين شورستان
جز خوردن غصه نيست تا كندن جان
خرم دل آنكه زين جهان زود برفت
و آسوده كسی كه خود نيامد به جهان
ای چرخ فلك خرابی از كينه توست
بيدادگری شيوه ديرينه توست
ای خاك اگر سينه تو بشكافند
بس گوهر قيمتی كه در سينه توست
اين اعتراضها و دشنامها كه نثار چرخ و فلك می‏گردد در حقيقت اعتراض‏
به مقام بالاتر است ، زيرا چرخ و فلك ، كاره‏ای نيست ، كجروی و كج‏
رفتاری فرضی كه بدان متهم است نه به ميل خود اوست . شايد به همين جهت‏
در حديث آمده است :
« لا تسبوا الدهر فان الدهر هو الله » .
" زمانه را دشنام ندهيد كه زمانه همان خداست " ( 1 ) .
ايضا می‏گويد :
دارنده كه تركيب طبايع آراست
از بهر چه افكندش اندر كم و كاست
گر نيك آمد ، شكستن از بهر چه بود ؟ ور نيك نيامد اين صور ، عيب‏
كه راست ؟
تركيب پياله‏ای كه در هم پيوست
بشكستن آن روا نمی‏دارد مست
چندين قد سرو نازنين و سر و دست
از بهر چه ساخت وز برای چه شكست ؟

پاورقی :
. 1 توجيه صحيح حديث اين است كه انتقاد از زمانه ، انتقاد از مجموعه‏
نظام عالم و اعتراض بر خدا است ، ولی بعضی از دانشمندان ، مدعی هستند
كه اين حديث از مجعولات " زروانيه " است كه واقعا معتقد بوده‏اند كه‏
روزگار خداست .