خود را ورزيده سازند .
مولوی به دنبال اشعاری كه نقل كرديم ، می‏گويد :
چون صفا بيند ، بلا شيرين شود
خوش شود دارو چو صحت بين شود
برد بيند خويش را در عين مات
پس بگويد اقتلونی يا ثقات
سعدی می‏گويد :
گوهر قيمتی از كام نهنگان آرند
آنكه او را غم جان است به دريا نرود

بلا و نعمت ، نسبی است

از اين نكته نبايد غفلت ورزيد كه مصائب ، وقتی نعمت هستند كه انسان‏
از آنها بهره برداری كند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواريهايی كه‏
مصائب توليد می‏كنند روح خود را كمال بخشد . اما اگر انسان در برابر
سختيها فرار را انتخاب كند و ناله و شكوه سر دهد ، در اين صورت بلا از
برای او واقعا بلاست .
حقيقت اين است كه نعمتهای دنيا نيز مانند مصائب ، ممكن است مايه‏
رقاء و سعادت باشد ، و ممكن است مايه بدبختی و بيچارگی گردد . نه فقر ،
بدبختی مطلق است و نه ثروت خوشبختی مطلق . چه بسا فقرهايی كه موجب‏
تربيت و تكميل انسانها گرديده ، و چه بسا ثروتهايی كه مايه بدبختی و
نكبت قرار گرفته است . امنيت و نا امنی نيز چنين است . برخی از افراد
يا ملتها در هنگام امنيت و رفاه ، به عياشی و تن پروری می‏افتند و
بالنتيجه در پرتگاه خواری و ذلت سقوط می‏كنند و بسياری ديگر از ملتها از
شلاق بدبختی و گرسنگی به جنبش در می‏آيند و به آقايی و عزت می‏رسند .
سلامت و بيماری ، عزت و ذلت ، و ساير مواهب و مصائب طبيعی نيز مشمول‏
همين قانون است . نعمتها و همچنين شدائد و بلايا ، هم موهبت است ، زيرا
از هر يك از آنها می‏توان بهره برداری های عالی كرد ، و نيز ممكن است بلا
و بدبختی شمرده شوند ، زيرا ممكن است هر يك از آنها مايه بيچارگی و
تنزل گردند . هم از راه فقر می‏توان به سعادت رسيد و هم از راه ثروت ، و
از هر دو راه نيز ممكن است آدمی به بدبختی برسد .
عليهذا نعمت بودن نعمت ، بستگی دارد به نوع عكس العمل انسان در
برابر آن نعمت ، كه شاكر باشد يا كفور ، و همچنين نقمت بودن نقمت ،
بستگی دارد به نوع عكس العمل انسان در برابر آن كه صابر و خويشتندار
باشد يا سست عنصر و