بی اراده . از اينرو ، يك چيز نسبت به دو شخص ، وضع مختلفی میيابد ،
يعنی يك چيز برای يك نفر نعمت است ، و همان چيز برای شخص ديگر نقمت
. اين است كه میگوييم : " نعمت و بلا هر دو نسبی است " .
چيزی را بايد بلا ناميد كه عقوبت معنوی الهی باشد ، يعنی آثار بد عمل
انسان . اين امور از آن جهت بلا و مصيبت واقعی اند كه اولا معلول اراده و
اختيار خود انسان هستند ، و ثانيا مقدمه هيچ خير و هيچ كمالی نيستند .
مثلا قساوت قلب و سنگدلی برای انسان بلا است ، چنانكه در روايت آمده
است :
« ما ضرب الله عبدا بعقوبة اشد من قسوش القلب » ( 1 ) .
" خدا هيچ بندهای را به هيچ عقوبتی معاقب نكرده است كه بالاتر از
سنگدلی باشد " .
در قصص انبياء آمده كه مردی به شعيب پيغمبر ( ع ) گفت كه چرا من
اينهمه گناه میكنم و خداوند مرا عقوبت نمیكند ؟ جواب آمد كه تو گرفتار
بدترين عقوبتها هستی و نمیدانی . مولوی اين داستان را چنين بيان میكند :
آن يكی میگفت در عهد شعيب
|
كه خدا از من بسی ديده است عيب
|
چند ديد از من گناه و جرمها
|
وز كرم يزدان نمیگيرد مرا
|
حقتعالی گفت در گوش شعيب
|
در جواب او فصيح از راه غيب
|
كه بگفتی چند كردم من گناه
|
وز كرم نگرفت در جرمم اله
|
عكس میگويی و مقلوب ای سفيه
|
ای رها كرده ره و بگرفته تيه
|
چند چندت گيرم و تو بی خبر
|
در سلاسل ماندهای پا تا به سر
|
زنگ تو بر توست ای ديگ سياه
|
كرد سيمای درونت را تباه
|
بر دلت زنگار بر زنگارها
|
جمع شد تا كور شد ز اسرارها
|
يعنی تو بر عكس فكر میكنی ، اگر خداوند تو را به عقوبتی ظاهری ، كه
خود احساس میكردی كه عقوبت است ، میگرفت و تو قابليت چنين نوع
مجازاتی را میداشتی ، آنوقت ممكن بود عقوبت تو عقوبت نباشد بلكه لطف
و رحمت باشد ، زيرا احيانا موجب تنبه و بيداری تو میشود . اما عقوبتی
كه اكنون گرفتار آن هستی كه
پاورقی :
. 1 ارشاد القلوب ديلمی .