در خطبه 1 نهج البلاغه ، درباره آفرينش آدم می‏فرمايد :
" « معجونا بطبيعة الالوان المختلفة ، و الاشباه المؤتلفة ، و الاضداد
المتعادية ، و الاخلاط المتباينة » " .
در اينجا اميرالمؤمنين ( ع ) پس از بيان اين كه خدا گل آدم را از
قسمتهای متفاوتی از زمين سرشت و سپس در او روح دميد ، در توصيف انسان‏
ساخته شده می‏فرمايد :
" با سرشتهای گوناگون عجين شده ، در او اجزاء همسان و متشابه بكار
رفته و هم اشياء ناهمسان و متضاد " .

مبنای فلسفی تضاد

در جهانی كه حركت و جنبش ، مقوم آن است ، حتما بايد تضاد حكومت كند
، زيرا چنانكه حكما گفته‏اند " حركت بدون وجود معاوق ممكن نيست " ( 1
) ، حركت ، تكاپو و تلاش است و تلاش وقتی محقق می‏شود كه اصطكاك و
تصادم وجود داشته باشد .
به بيانی ديگر می‏توان گفت : هيچ حركت طبيعی بدون قسر ممكن نيست .
وقتی جسم به سوی محل طبيعی خود حركت می‏كند كه در غير محل طبيعی خودش‏
قرار بگيرد ، اما زمانی كه جسم در محل طبيعی خود باشد ساكن و بی حركت‏
خواهد بود . انسان نيز وقتی به سوی كمال می‏شتابد كه فاقد آن باشد .
همواره سعادت انسان در مطلوب داشتن است ، و مطلوب داشتن زمانی تحقق‏
می‏پذيرد كه فقدان و محروميت در كار باشد ( 2 ) .
منطق ديالكتيك ، تا آنجا كه به اصل حركت و اصل تضاد و اصل پيوستگی‏
اجزاء طبيعت متكی است مورد قبول ما است . اين اصول از دورترين ايام‏
مورد توجه حكمای الهی بوده است . آنچه راه ما را از آنها جدا می‏كند و در
حقيقت هسته اصلی تفكر ديالكتيكی از هگل به بعد شمرده می‏شود چيزهای ديگر
است ، از آن جمله اينكه

پاورقی :
. 1 طبيعيات " شفا " فن اول ، مقاله چهارم ، فصل نهم . ايضا "
اسفار " امور عامه ، مرحله هشتم ، فصل چهاردهم .
. 2 رجوع شود به مقاله " اصل تضاد در فلسفه اسلامی " نوشته مرتضی‏
مطهری در نشريه " مقالات و بررسيها " شماره 1 از انتشارات دانشكده‏
الهيات و معارف اسلامی ، [ اين مقاله در جلد اول كتاب " مقالات فلسفی‏
" نيز به چاپ رسيده است ] .