رو گردان میشوند ، همچنانكه اگر كوهستانها و سرزمينهای مرتفع نبود سرزمين
دشت نبود و آب از بالا به پايين سرازير نمیشد .
در حقيقت ، جاذبه زيبارويان از دافعه زشت رويان نيرو میگيرد .
جادوگری و افسونگری زيبايی از صدقه سر بيفروغی زشتی است . زشتها بزرگ
ترين حق را بر گردن زيباها دارند . اگر زشتها نبودند زيباها جلوه و رونق
نداشتند . اينان معنا و مفهوم خود را از آنان گرفته اند . اگر همه يكسان
بودند نه تحركی بود و نه كششی و نه جنبشی و نه عشقی و نه غزلی و نه دردی
و نه آهی و نه سوزی و نه گدازی و نه گرمی و حرارتی .
اين يك پندار خام است كه گفته میشود اگر در جهان همه چيز يكسان بود ،
جهان بهتر بود . گمان میكنند كه مقتضای عدل و حكمت اين است كه همه
اشياء همسطح باشند ، و حال آنكه فقط در همسطح بودن است كه همه خوبيها و
زيباييها و همه جوش و خروش ها و همه تحركها و جنبشها و نقل و انتقالها
و سير و تكاملها نابود میگردد . اگر كوه و دره ، همسطح بودند ديگر نه
كوهی وجود داشت و نه درهای . اگر نشيب نبود فرازی هم نبود . اگر معاويه
نمیبود ، علی بن ابیطالب با آنهمه شكوه و حسن وجود نمیداشت . " در
كارخانه عشق از كفر ناگزير است " .
البته نبايد تصور كرد كه صانع حكيم برای آنكه نظام موجود نظام احسن
بشود ، موجوداتی كه برای همه آنها علی السويه ممكن بوده است كه زيبا يا
زشت باشند ، و او برای آنكه نظرش به كل و مجموع بوده است ، يكی را كه
ممكن بود زيبا باشد زشت قرار داد و ديگری را كه ممكن بود زشت باشد زيبا
قرار داد و با قيد قرعه و يا يك اراده گزاف مابانه هر يك از آنها را
برای پست خود انتخاب كرد .
قبلا گفتيم كه نظام جهان ، چه از نظر طولی و چه از نظر عرضی ، يك نظام
ضروری است . خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از كمال
و زيبايی را میدهد كه میتواند بپذيرد ، نقصانات از ناحيه ذات خود آنها
است نه از ناحيه فيض باری تعالی .
معنی اينكه زشتی مثلا فلان فايده را دارد اين نيست كه فلان شخص كه ممكن
بود زيبا باشد مخصوصا زشت آفريده شد تا ارزش زيبايی فلان شخص ديگر روشن
شود تا گفته شود كه چرا كار برعكس نشد ؟ بلكه معنيش اين است كه در عين
اينكه هر موجودی حداكثر كمال و جمالی كه برايش ممكن بود دريافت كرده
است ، آثار نيكی هم بر اين اختلاف مترتب است ، از قبيل ارزش يافتن
زيبايی ، پيدايش جذبه و تحرك و غيره . تشبيهی كه اكنون ذكر میكنيم شايد
مطلب را روشن تر كند .
|