باری تعالی الزاما بايد بر معيار اين حسن و قبح‏ها انجام گيرد نوعی تعيين‏
تكليف برای خداوند است ، مثل اين است كه بگوئيم خداوند مجبور است‏
كارهای خود را در " كادر " ی كه عقل ما انسانها مشخص كرده است انجام‏
دهد . اطلاق اراده و مشيت حق ابا دارد از اين محدوديتها .
خلاصه سخن ، اشاعره مدعی شدند كه آنچه معتزله به نام عدل يا عقل يا
اختيار و استطاعت ، و يا حكمت و مصلحت طرح كرده‏اند اولا از نوع قياس‏
گرفتن خالق به مخلوق است ، ثانيا با توحيد ذاتی و افعالی ذات حق ،
منافی است .
معتزله متقابلا عقائد اشاعره را بر ضد اصل " تنزيه " كه در قرآن كريم‏
مكرر به آن تصريح شده ، دانستند . معتزله گفتند : لازمه عقائد اشاعره اين‏
است كه ما به خدا چيزهايی نسبت دهيم كه ذات حق از آنها منزه است و
قرآن كريم نيز تصريح كرده است به منزه بودن ذات حق از آنها ، از قبيل‏
ظلم ، عبث ، فحشاء . گفتند : اگر عدل و اختياری در كار نباشد ، بايد
خداوند را " ظالم " بدانيم كه بندگانی مضطر آفريده و آنگاه آنها را
مكلف می‏كند و اين موجودات مضطر را كه هيچ اختياری از خود ندارند و گناه‏
می‏كنند عذاب می‏كند ، و چون هر كاری كه بنده می‏كند در واقع بنده نمی‏كند
بلكه خدا می‏كند پس اين خدا است كه مرتكب فحشا و زشتی می‏شود نه بنده ،
و چون طبق عقيده اشاعره ، فعل خداوند خالی از هر غايت و غرضی است پس‏
خداوند ، عبث كار و بيهوده كار است . پس لازمه عقائد اشاعره اين است‏
كه اموری را كه برهان و قرآن توأما خداوند را از آنها تنزيه می‏كنند به‏
خداوند نسبت دهيم ، يعنی : ظلم ، عبث ، فحشاء .
هر كدام از دو مكتب اشعری و معتزلی يك نقطه قوت داشت و يك نقطه‏
ضعف . نقطه قوت هر كدام ، در ايرادهايی بود كه از مكتب مخالف می‏گرفت‏
، و نقطه ضعف هر كدام آنجا بود كه می‏خواست از مكتب خود به صورت يك‏
مكتب جامع دفاع كند .
پيروان هر يك از دو مكتب می‏خواستند صحت و درستی مكتب خود را با
اثبات بی اعتباری مكتب مخالف ، ثابت كنند بدون آنكه بتوانند بخوبی از
مكتب خود دفاع نمايند و از عهده اشكالاتی كه بر خود آنها وارد است‏
برآيند . پيروان هر دو مكتب به نقاط ضعف مكتب ديگر خوب وارد بودند و
سخت به يكديگر حمله می‏كردند .
معروف است : غيلان دمشقی كه طرفدار عقيده اختيار بود روزی به ربيعة
الرأی كه منكر اختيار بود رسيد و بالای سرش ايستاد و گفت : " انت الذی‏
يزعم ان الله يحب ان يعصی تو همان كسی كه گمان می‏برد خدا دوست دارد
مردم او را معصيت كنند " يعنی لازمه عقيده جبری تو اين است كه معصيت‏
بندگان به اراده خود او باشد و او خودش