در سالهای اقامتم در حوزه علميه قم كه افتخار شركت در محضر درس پر
فيض مرحوم آية الله آقای بروجردی اعلی الله مقامه را داشتم ، يك روز ،
در ضمن درس فقه ، حديثی به ميان آمد به اين مضمون كه از حضرت صادق عليه‏
السلام سؤالی كرده‏اند و ايشان جوابی داده‏اند . شخصی به آن حضرت می‏گويد
قبلا همين مسئله از پدر شما امام باقر ( ع ) سؤال شده ايشان طور ديگر
جواب داده‏اند ، كداميك درست است ؟ حضرت صادق ( ع ) در جواب فرمود
آنچه پدرم گفته درست است . بعد اضافه كردند :
« ان الشيعة اتوا ابی مسترشدين فاقتاهم بمر الحق ، و اتونی شكاكا
فافتيتهم بالتقية » .
يعنی شيعيان ، آنوقت كه سراغ پدرم می‏آمدند با خلوص نيت می‏آمدند و
قصدشان اين بود كه ببينند حقيقت چيست و بروند عمل كنند ، او هم عين‏
حقيقت را به آنها می‏گفت ، ولی اينها كه می‏آيند از من سؤال می‏كنند
قصدشان هدايت يافتن و عمل نيست ، می‏خواهند ببينند از من چه می‏شوند و
بسا هست كه هر چه از من می‏شنوند به اين طرف و آن طرف بازگو می‏كنند و
فتنه بپا می‏كنند . من ناچارم كه با تقيه به آنها جواب

پاورقی :
>

كه در اين قوم نه عقل است و نه ننگ است و نه نام
داد از دست عوام
دل من خون شد در آرزوی فهم درست
ای جگر نوبت تو است
جان به لب آمد و نشنيد كسی جان كلام
داد از دست عوام
غم دل با كه بگويم كه دلم خون نكند
غمم افزون نكند
سر فرو برد به چاه و غم دل گفت امام
داد از دست عوام
پيش جهال زدانش نسرائيد سخن
پند گيريد زمن
كه حرام است حرام است حرام است حرام
داد از دست عوام