ديگر اشكالی و كاری نداريم . ما هزاران معما و مشكل در كلام و تفسير و فقه‏
و ساير علوم اسلامی داريم كه بسياری از آنها به وسيله علماء بزرگ در
گذشته حل شده و بسياری باقی مانده و وظيفه آيندگان است كه حل كنند و
تدريجا در هر رشته‏ای كتابهائی بهتر و جامعتر بنويسند و اين رشته را ادامه‏
بدهند و جلو ببرند ، همان طوری كه در گذشته نيز تدريجا تفسير را جلو
بردند ، كلام را جلو بردند ، فقه را جلو بردند . اين قافله نبايد در سير
خود توقف كند . پس تقليد مردم از مجتهدين زنده و توجه به آنها يك‏
وسيله‏ای است برای ابقاء و تكامل علوم اسلامی .
علت ديگر اينست كه مسلمين هر روز با مسائل جديد در زندگی خودشان‏
روبرو می‏شوند و نمی‏دانند تكليفشان در اين مسائل چيست ؟ فقهاء زنده و
زنده فكری لازم است كه به اين حاجت بزرگ پاسخ بدهند . در يكی از اخبار
اجتهاد و تقليد آمده " « و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الی رواه‏
احاديثنا » " ( 1 ) . حوادث واقعه همان مسائل جديد است كه دوره به‏
دوره و قرن به قرن و سال به سال پيش می‏آيد . مطالعه و تتبع در كتب‏
فقهيه در دوره‏ها و قرون مختلف می‏رساند كه تدريجا بر حسب احتياجات مردم‏
مسائل جديدی وارد فقه شده و فقهاء در مقام جوابگوئی برآمده‏اند و به همين‏
جهت تدريجا بر حجم فقه افزوده شده .
اگر كسی محققانه حساب كند می‏تواند بفهمد كه مثلا فلان مسأله و فلان مسأله‏
در چه قرنی و در چه منطقه‏ای روی چه احتياجی وارد فقه شده . اگر مجتهد
زنده به مسائل جديد پاسخ ندهد چه فرقی بين تقليد زنده و

پاورقی :
1 - احتجاج طبرسی ، ج 2 ص 283 : [ و اما در حوادث واقعه به روايان‏
احاديث ما رجوع كنيد ] . و بجای " احاديثنا " " حديثنا " آورده است‏
.