در حال پيشروی است . در قاره سياه يعنی آفريقا كه عجيب است ، مبلغين
مسيحی میآيند با بودجه هنگفت ، با تشكيلات ، با نقشه ، و موفقيت پيدا
نمیكنند ، و اسلام خودبخود از فردی به فردی و از آن فرد به فرد ديگر و
همينطور در حال سريان است ، در حال توسعه است .
آنجا كه ما میگوئيم فكر دينی مرده است در كشورهائی است كه قرنها است
مسلمان هستند . در اين كشورها عواملی پيدا شده است كه اين فكر را در مغز
آنها ميرانده است ، يعنی در يك حالت نيمه زنده و نيمه مردهای درآورده
است از قبيل ملتهائی امثال ما . آنجا كه احتياج دارد روی عنوان " احياء
فكر دينی " بحث بشود ، فكر بشود ، قاره سياه نيست : آنجا بايد گفت "
ايجاد فكر دينی " . در اروپا نيست . آنجا هم همين طور . در شرق اقصی و
ژاپن نيست . آنجا هم بايد رفت و از نو ايجاد كرد . اتفاقا در همه جا
زمينه هست .
آنها كه احتياج دارند به " احياء فكر دينی " ما هستيم . يعنی ما دين
داريم ، فكر دينی در ما هست ولی در يك حالت نيمه بيدار و نيمه خواب ،
در يك حالت نيمه مرده و نيمه زنده ، در يك حالت بسيار بسيار خطرناك
. اين است كه بايد روی اين مطلب بحث كرد .
فرضيه " هر صد سال يك مجدد دين "
در اينجا میخواهم تاريخچهای راجع به اين فكر كه دين احتياج دارد به
تجديد و به احياء ، ذكر كنم ، ولی تاريخچهای تأسفآور است .
يادم هست از سابق كه مكرر مضمون اين حديث منسوب به رسول اكرم صلی
الله عليه و آله و سلم را ديده بودم كه در هر صد سال يك بار يك