مزاجگويی
يكی ديگر اينكه اگر بنا باشد به مصداق : « و توقيفهم علی ما اراد من مصلحة دينهم و دنياهم » مصلحتگوئی بشود بايد بدانيم كه مصلحتگوئی غير از مزاج گوئی است ، غير از اينست كه چيزی بگوئيم كه مردم خوششان بيايد و ما را تحسين كنند و به به بگويند . هيچ میدانيد چرا مردم با پيغمبران زمان خودشان مخالف بودهاند ؟ چرا هر پيغمبری كه پيدا میشود زياد مخالف پيدا میكند ؟ چرا پيغمبرها در زمان خودشان از ما كمتر مريد داشتهاند ؟ اين قضيه ، رمزی دارد . رمزش اينست كه آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه میكردند و ما از نقاط ضعف مردم بهرهبرداری میكنيم . آنها میخواستند آن معايب و آن نقاط ضعف را اصلاح كنند و از بين ببرند و ما معمولا میخواهيم از همان معايب