غيب يعنی نهان . غيب يا نهان دو گونه است : نسبی و مطلق غيب . نسبی‏
يعنی چيزی كه از حواس يك نفر به علت دور بودن او از آن يا علتی نظير
اين نهان است ، مثلا برای كسی كه در تهران است ، تهران شهادت است و
اصفهان غيب است ، اما برای كسی كه در اصفهان است ، اصفهان شهادت است‏
و تهران غيب است .
در قرآن كريم در مواردی كلمه غيب به همين مفهوم نسبی آمده است ، مثل‏
آنجا كه می‏فرمايد :
« تلك من انباء الغيب نوحيها اليك »( 1 ) .
اينها از جمله خبرهای غيب است كه بر تو وحی می‏كنيم .
بديهی است كه قصص گذشتگان برای مردم اين زمان غيب است ، اما برای‏
خود آنها شهادت است .
ولی در مواردی ديگر قرآن كريم كلمه غيب را به حقايقی اطلاق می‏كند كه "
ناديدنی " است . فرق است ميان واقعيتی كه قابل حس و لمس باشد ولی به‏
علت دوری يا مانع ديده نشود - آنچنانكه اصفهان از كسانی كه در تهران‏
هستند نهان است - و ميان واقعيتهايی كه به علت نامحدودی و غير مادی‏
بودن ، قابل احساس به حواس ظاهره نيست و به اين اعتبار نهان است .
بديهی است آنجا كه قرآن مؤمنان را توصيف می‏كند كه به " غيب " ايمان‏
دارند ، مقصود غيب نسبی نيست ، به غيب نسبی همه مردم - اعم از كافر و
مؤمن - ايمان و اعتراف دارند . همچنين آنجا كه می‏فرمايد : " « و عنده‏
مفاتح »

پاورقی :
. 1 هود / . 49