صورت جدی به خود گرفت كه نظام توحيدی ضد استثماری و ضد رباخواری اسلام‏
طلوع كرد . بت پرستان كه بيشتر نابودی خود را می‏ديدند ، حرمت و قداست‏
معتقدات عامه را بهانه كردند . در آيات قرآن به اين مساله و اين نكته‏
فراوان اشاره شده است ، مخصوصا در داستان فرعون و موسی ، ولی چنانكه‏
می‏دانيم اين مساله غير از آن مساله است كه به طور كلی نظم اقتصادی زير
بنای نظام فكری و اعتقادی است و هر نظام فكری واعتقادی عكس‏العمل جبری‏
نظام اقتصادی و اجتماعی است .
آنچه مكتب انبياء به شدت آن را نفی می‏كند اين است كه هر مكتب فكری‏
الزاما تبلور يافته خواستهای اجتماعی است كه خود آن خواستها به نوبه خود
زاييده شرايط اقتصادی می‏باشند . بنابراين نظريه كه صددرصد نظريه‏ای‏
ماترياليستی است ، مكتب توحيدی انبياء نيز به نوبه خود تبلور يافته‏
خواستهای اجتماعی و مولود نيازهای اقتصادی زمان خودشان بوده است ، يعنی‏
رشد ابزار توليد منشا يك سلسله خواستهای اجتماعی شده است كه می‏بايست‏
به صورت يك انديشه توحيدی توجيه شوند . انبياء پيشقراولان و در واقع‏
مبعوثان اين نياز اجتماعی و اقتصادی می‏باشند و اين است معنی زير بنای‏
اقتصادی داشتن يك فكر و عقيده و انديشه و از آن جمله انديشه توحيد .
قرآن به حكم اينكه برای انسان قائل به فطرت است و فطرت را يك بعد
وجودی اساسی انسان می‏شمارد كه به نوبه خود منشا يك سلسله انديشه‏ها و
خواستهاست ، دعوت توحيدی انبياء را پاسخوگويی به اين نياز فطری می‏داند
و برای توحيد ، زير بنايی جز فطرت توحيدی عمومی بشر قائل نيست . قرآن‏
به حكم اينكه برای انسان فطرت قائل